دروس خارج فقه استاد معظم حاج شیخ محمدتقی شهیدی
کتاب صلاة – سال دهم
سال 1404-1405
متن تقریر
————————————————-
جلسۀ 12-1129
دوشنبه – 31/06/1404
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه فی الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
مسألة 1: إذا بلغ الصبي أو أفاق المجنون أو المغمى عليه قبل خروج الوقت وجب عليهم الأداء و إن لم يدركوا إلّا مقدار ركعة من الوقت، و مع الترك يجب عليهم القضاء، و كذا الحائض و النفساء إذا زال عذرهما قبل خروج الوقت و لو بمقدار ركعة. كما أنّه إذا طرأ الجنون أو الإغماء أو الحيض أو النفاس بعد مضي مقدار صلاة المختار بحسب حالهم من السفر و الحضر و الوضوء و التيمم و لم يأتوا بالصلاة وجب عليهم القضاء كما تقدّم في المواقيت[2].
ادامه مساله 1
ادامه طهارت حائض در ضیق وقت
بحث در مورد زنی بود که بعد از گذشت از وقت فضیلت نماز ظهر از حیض پاک می شود. بیان شد که سه روایت صریح، دلالت می کند که لازم نیست که نماز ظهر خوانده شود فضلا از نماز قضا. در مقابل پنج روایت صریح وجود دارد که دلالت می کند بر این که اگر حائض قبل از غروب آفتاب پاک شود، باید نماز ظهر را بخواند. جمع عرفی به این که دسته دوم را بر استحباب اتیان به نماز ظهر، حمل کنیم عرفی نیست زیرا در روایت فضل بن یونس فرمود: «لا تصل الظهر»[3] و نفرمود: «لیس علیها ان تصلی الظهر». در تعلیل هم فرمود: «خرج عنها الوقت و هی تری الدم».
مرجحیت مخالفت با عامه
مرجحیت مخالفت با عامه هم برای ترجیح دسته دوم مطرح شده بود. بیان کردیم که این درست نیست و اتفاقا مشهور عامه قائل به مضمون روایات دسته دوم هستند. یعنی اگر زن، قبل از غروب آفتاب، پاک شود، باید نماز ظهر و عصر را بخواند و دسته اول مخالف مشهور عامه است. اما نمی توان این طایفه را ترجیح داد، زیرا طایفه اول مخالف مشهور هم هستند. اگر خبری مخالف عامه بود و مخالف مشهور قدمای اصحاب، به نظر ما در اینجا ترجیح این خبر مشکل است زیرا موضوع مقبوله عمر بن حنظله، در ترجیح به مخالفت عامه «خبران مشهوران»[4] است یعنی دو خبری که بخشی از شیعه به یک خبر و بخش دیگر به خبر دیگر عمل کرده اند که در نتیجه هر دو مشهور شده اند. نسبت به صورتی که شهرتی وجود ندارد با الغای خصوصیت گفته می شود که خبر غیر مشهوری که مخالف عامه است بر خبر غیر مشهوری که موافق عامه باشد، مقدم است به دلیل تعلیل «فان الرشد فی خلافهم». اما اگر خبری که مخالف عامه هست، شاذ نادر باشد «الشَّاذُّ الَّذِي لَيْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ أَصْحَابِكَ»[5] ترجیح مشکل می شود زیرا شهرتِ به قول مطلق یعنی معرض عنه از مشهور اصحاب هم نباشد بلکه روایةً و عملاً و فتویً نزد اصحاب مشهور باشد.
در اینجا نیز سه روایت قطعی الصدور وجود دارد اما معرض عنه مشهور اصحاب است و مشهور بین فقها این است که معیار، غروب شمس است. شیخ طوسی قائل به مضمون روایت فضل بن یونس شده بود. احتمال دارد که مرحوم کلینی نیز قائل باشد زیرا ایشان در کافی در عنوان باب «بَابُ الْمَرْأَةِ تَحِيضُ بَعْدَ دُخُولِ وَقْتِ الصَّلَاةِ قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَهَا أَوْ تَطْهُرُ قَبْلَ دُخُولِ وَقْتِهَا فَتَتَوَانَى فِي الْغُسْل»[6] حکم را نقل نکرده اما روایاتی را که نقل می کند، یا روایت فضل بن یونس و معمر بن یحیی است که جزء دسته اول هستند یا روایت ابی عبیده و عبید بن زراره است که اگر ظاهر در مفاد روایت فضل بن یونس نباشد، لا اقل مجمل است و ظهور در موافقت با روایت دسته دوم که معیار را غروب آفتاب می دانند، ندارد. ممکن است گفته شود چون کلینی فرموده «آثار صحیحه عن الصادقین» و مراد از آثار صحیحه، تنها صحیحه سندی نیست بلکه یعنی آثاری که مضمونش نیز به نظر ایشان صحیح است، در نتیجه نظر ایشان مانند شیخ طوسی است.
رجوع به قاعده اولیه
نصین در دسته اول و دسته دوم با هم تعارض می کنند. باید بررسی کنیم که آیا ظهوری موافق با یکی از دو دسته داریم یا خیر؟
صحیحه ابی عبیده (البته ممکن است که موثقه باشد) و موثقه عبید بن زراره به نظر ما مجمل هستند.
در روایت ابی عبیده نقل شده: «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْن زَيْدٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الطُّهْرَ وَ قَدْ دَخَلَ عَلَيْهَا وَقْتُ الصَّلَاةِ ثُمَّ أَخَّرَتِ الْغُسْلَ حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى كَانَ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ الَّتِي فَرَّطَتْ فِيهَا الْحَدِيثَ»[7].
اگر کسی پاک باشد و هنگامی که وقت نماز می رسد غسل نکند تا اینکه وقت نماز دیگر برسد، باید نمازی که در آن تفریط کرده را قضا کند. گفته می شود که مفهوم روایت این است که اگر تفریط نکرده، قضا لازم ندارد.
اشکال اینکه اولا این روایت مربوط به قضا بوده و در مورد ادا چیزی نفرموده است. اشکال نشود که بین ادا و قضا ملازمه است، زیرا آقای خویی فرمودند که ممکن است، اگر عرفا تفریط نکرده باشد مثلا به طور متعارف پاک بود نماز می خواند اما امروز به طور متعارف نماز نخواند در اینجا عرفا تفریط نکرده زیرا علم به حیض نداشت با اینکه خلاف شرع مرتکب شده است و ادا بر او واجب بوده اما قضا بر او واجب نیست.
ثانیا اگر هم بین ادا و قضا ملازمه باشد، روشن نیست که «حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى» شامل وقت نماز عصر بشود. ممکن است که مراد، وقت مفروض نماز دیگر باشد، یعنی پاک شد و نماز ظهر و عصر را نخواند تا زمانی که وقت نماز مغرب و عشا رسید. اگر این مراد باشد نه موافق دسته اول است و نه موافق دسته دوم.
در روایت عبید بن زراره نقل شده: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: أَيُّمَا امْرَأَةٍ رَأَتِ الطُّهْرَ وَ هِيَ قَادِرَةٌ عَلَى أَنْ تَغْتَسِلَ فِي وَقْتِ صَلَاةٍ فَفَرَّطَتْ فِيهَا حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى كَانَ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ الَّتِي فَرَّطَتْ فِيهَا وَ إِنْ رَأَتِ الطُّهْرَ فِي وَقْتِ صَلَاةٍ فَقَامَتْ فِي تَهْيِئَةِ ذَلِكَ فَجَازَ وَقْتُ صَلَاةٍ وَ دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى فَلَيْسَ عَلَيْهَا قَضَاءٌ وَ تُصَلِّي الصَّلَاةَ الَّتِي دَخَلَ وَقْتُهَا.»[8]. این روایت نیز به لحاظ متن مشابه روایت ابی عبیده است.
بنابراین نصین متعارض هستند و مرجحی هم وجود ندارد، خطاب عام فوقانی یا خطاب ظاهری هم که موافق با احد النصین بوده و سلیم از معارض باشد، وجود ندارد، در نتیجه تعارض مستقر است و نوبت به قاعده اولیه می رسد.
قاعده اولیه این است که «ثم انت فی وقت منهما حتی تغرب الشمس» و مسلم است که وقت نماز ظهر و عصر ولو برای افراد معذور تا قبل از غروب آفتاب است، در نتیجه اگر حائض تا پنج رکعت مانده به غروب آفتاب پاک شد، واجب است که طبق قاعده «من ادرک» نماز ظهر را بخواند و یک رکعت از نماز عصر را نیز در وقت درک کند. بنابراین عملا موافق مشهور می شویم.
در مورد قاعده من ادرک هم اشکال نشود که دلیل لبی است زیرا عنوان «من ادرک رکعة من الصلاة فقد ادرک الصلاة» مورد تسالم بود.
اگر دلالت روایت ابی عبیده و یا روایت عبید بن زراره بر موافقت با روایت فضل بن یونس تمام باشد، عام فوقانی می شود زیرا «حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى» اعم از دخول وقت فریضه مانند دخول وقت نماز مغرب یا دخول وقت عرفی مثل دخول وقت فضیلت نماز عصر می شود. قبلا بیان شد که اگر داشته باشیم «تجب صلاة الجمعة» و «لا تجب صلاة الجمعة» و «صل الجمعة»، همانطور که شهید صدر فرموده اند بعد از تعارض «تجب» و «لا تجب»، مرجع ظهور «صل الجمعه» است که با هیچ کدام از طرفین معارضه نمی کند. با «لا تجب» معارض نیست زیرا نسبت آن دو قرینه و ذو القرینه است و با «تجب» نیز معارضه ای ندارد. اما در اینجا نیازی به این مبنا نداریم زیرا اگر ظهور این دو روایت منعقد شود، حالت عام فوقانی دارند.
بررسی صحیحه حلبی
در روایتی از حلبی نقل شده: « عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْمَرْأَةِ تَقُومُ فِي وَقْتِ الصَّلَاةِ فَلَا تَقْضِي ظُهْرَهَا حَتَّى تَفُوتَهَا الصَّلَاةُ وَ يَخْرُجَ الْوَقْتُ أَ تَقْضِي الصَّلَاةَ الَّتِي فَاتَتْهَا قَالَ إِنْ كَانَتْ تَوَانَتْ قَضَتْهَا وَ إِنْ كَانَتْ دَائِبَةً فِي غُسْلِهَا فَلَا تَقْضِي وَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ كَانَتِ الْمَرْأَةُ مِنْ أَهْلِهِ تَطْهُرُ مِنْ حَيْضِهَا فَتَغْتَسِلُ حَتَّى يَقُولَ الْقَائِلُ قَدْ كَادَتِ الشَّمْسُ تَصْفَرُّ بِقَدْرِ مَا أَنَّكَ لَوْ رَأَيْتَ إِنْسَاناً يُصَلِّي الْعَصْرَ تِلْكَ السَّاعَةَ قُلْتَ قَدْ أَفْرَطَ فَكَانَ يَأْمُرُهَا أَنْ تُصَلِّيَ الْعَصْرَ»[9] «توانی» یعنی تقصیر و تفریط کرده است.
«عنه» یعنی «عن ابن فضال». آقای خویی در گذشته در مورد سند شیخ طوسی به ابن فضال اشکال می کردند به این که در سند این روایات، علی بن محمد بن زبیر قرار دارد که توثیق ندارد. سپس از این نظر برگشتند و تعویض سند کردند به این صورت که نجاشی در رجال دو سند به کتب و روایات ابن فضال دارد. یکی از آنها همین سند ضعیفی است که شیخ طوسی هم دارد «اخبرنا احمد بن عبدون عن علی بن محمد بن زبیر عن علی بن فضال»[10]. اما نجاشی سند دیگری دارد که صحیح است «اخبرنا بها ابن عقدة عن ابن فضال»[11]. سپس ایشان فرموده: نسخه ای که احمد بن عبدون به شیخ طوسی داده است، همان نسخه را به نجاشی داده است و محتمل نیست که یک نسخه به شیخ طوسی داده باشد و نسخه دیگری که متفاوت بوده به نجاشی داده باشد. بنابراین به همان نسخه ای که احمد بن عبدون به سند غیر صحیح خبر داد، نجاشی یک سند صحیح دارد[12].
ما این وجه را قبول نکردیم و در جای خودش توضیح داده ایم. از راه های دیگری استفاده کردیم. یکی اشتهار کتب ابن فضال است و راه دیگری که آقای سیستانی مطرح می کنند که در جلد اول تهذیب، آنقدر سند مکرر به ابن فضال دارد که می فهمیم سند ایشان منحصر به علی بن محمد بن زبیر نیست. بنابراین سند خوب و روایت صحیحه است.
در این روایت فرموده که اگر پاک شده و مشغول صحبت شده تفریط کرده است و نماز را باید قضا کند. اما اگر پاک شده و تهیه مقدمات غسل طول کشیده و نماز فوت شده قضا ندارد. در ادامه امام صادق ع از امام باقر ع نقل می کنند که زنی از اهل امام باقر ع، غسل کرد که نماز ظهر بخواند اما زمانی بود که خورشید حالت زردی به خود گرفته بود (یک ساعت یا نیم ساعت به غروب آفتاب) که اگر کسی در آن زمان، نماز عصر می خواند می گفتند که در حق نماز عصر کوتاهی کرده است، در اینجا امام باقر ع به آن زن می فرمود که نماز عصر را بخواند یعنی دیگر نیازی نیست که نماز ظهر را بخواند.
این روایت با روایات دسته دوم طرف معارضه است. در روایات دسته دوم فرموده «حتی تغرب الشمس» یعنی تا غروب آفتاب وقت دارید که نماز ظهر و عصر را بخوانید اما در این روایت فرموده که تا نیم ساعت یا یک ساعت به غروب آفتاب می توانید نماز را بخوانید. ممکن است گفته شود که جمع عرفی دارند به این صورت که دسته دوم را حمل بر استحباب کنیم.
اما این مطلب دو اشکال دارد:
اشکال اول اینکه با دسته اول مانند روایت فضل بن یونس جمع عرفی ندارد. در روایت فضل بن یونس نقل شده بود که بعد از خروج از وقت فضیلت نماز ظهر «لا تصلی الظهر لانه خرج وقتها»[13]
اشکال دوم اینکه در این موارد آقایان با حمل بر استحباب جمع عرفی می کنند ولی «فی النفس منه شیء».
دسته دوم مانند صحیحه ابن سنان بود که در آن نقل شده: «وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا طَهُرَتِ الْمَرْأَةُ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ- فَلْتُصَلِّ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ إِنْ طَهُرَتْ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ فَلْتُصَلِّ الْمَغْرِبَ»[14].
در یک روایت فرموده «تصلی الظهر» و در یک روایت فرموده «یأمرها ان تصلی العصر» که ظهور در «یأمرها ان تترک الظهر» دارد ولو از باب کراهت یا از باب تزاحم با یک امر اهم، و به این معنا نیست که فقط امر به نماز ظهر نمی کنم. مثل این که یک لیوان چای دارید و دو مهمان، و پدرتان می گوید «چای را به زید بده» یعنی «به عمرو نده». در مشابهات این موارد، آقایان قائل به جمع عرفی هستند ولی به نظر ما در اینجا و موارد دیگر جمع عرفی واضح نیست.
ممکن است گفته شود مستحب بودن فریضه، خلاف مرتکز است پس این جمع عرفی درست نیست. اما این ارتکازهایی است که در ذهن ما درست شده است؛ چنان که در مورد صبی، نماز فریضه، مستحب است.
بنابراین این روایت حداقل با دسته اول متعارض است و مطابق بیان ما، که این جمع را عرفی ندانستیم، با دسته دوم هم تعارض می کند.
بررسی صحیحه ابی همام
در صحیحه ابی همام نقل شده: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي هَمَّامٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع فِي الْحَائِضِ إِذَا اغْتَسَلَتْ فِي وَقْتِ الْعَصْرِ تُصَلِّي الْعَصْرَ ثُمَّ تُصَلِّي الظُّهْرَ»[15].
یعقوب بن یزید بن حماد انباری را نجاشی توثیق کرده است «كان ثقة صدوقا»[16]. ابی همام، اسماعیل بن همام بصری است که او را هم نجاشی توثیق کرده است «ثقة هو و أبوه و جده»[17].
این روایت نیز طرف معارضه روایات است. در سایر روایات فرموده بود «لا تصلی الظهر» یا «تصلی الظهر و العصر» یعنی ابتدا ظهر بخواند و بعد نماز عصر را بخواند اما در این روایت فرموده که اول نماز عصر را بخواند و بعد نماز ظهر را بخواند. اگر نماز ظهر، ادا است که ترتیب دارد و اگر قضا است که بر زن حائض واجب نیست.
شیخ طوسی این روایت را توجیه کرده و صاحب معالم در منتقی الجمان در مورد توجیه شیخ فرموده «و هو حسن»[18]. در منتقی الجمان نقل شده که شیخ طوسی اینگونه توجیه کرده است که در وقت فضیلت ظهر پاک شده اما به صحبت نشسته و غسل نکرده است، تا وقت عصر ضیق شود، در این صورت نماز ظهرش قضا شده است. عبارتی که در منتقی الجمان نقل شده با مبنای شیخ در تهذیب سازگار نیست. صاحب وسائل نیز کلام شیخ را اینگونه نقل کرده است[19].
در تهذیب فرموده: «قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ: إِنَّمَا تَجِبُ عَلَيْهَا إِعَادَةُ الظُّهْرِ إِذَا كَانَتْ قَدْ طَهُرَتْ فِي وَقْتِهِ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ طَهُرَتْ إِلَّا فِي وَقْتِ الْعَصْرِ لَمَا وَجَبَ عَلَيْهَا إِلَّا الْعَصْرُ لَا غَيْرُ عَلَى مَا قَدَّمْنَاهُ»[20]. در اینجا تعبیر «تضیق وقت العصر» بیان نشده است. فهم صاحب معالم این بوده که مراد از تضیق وقت، چهار رکعت مانده به غروب آفتاب است که این با مبنای شیخ در جلد دوم تهذیب[21] سازگار نیست زیرا در آنجا شیخ طوسی فرمود که ملاک، خروج وقت فضیلت نماز ظهر است.
در استبصار فرموده: «فَلَا يُنَافِي أَيْضاً مَا قَدَّمْنَاهُ لِأَنَّهُ إِنَّمَا أَخْبَرَ عَمَّنْ تَغْتَسِلُ فِي وَقْتِ الْعَصْرِ وَ يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ قَدْ طَهُرَتْ فِي وَقْتِ الظُّهْرِ وَ أَخَّرَتِ الْغُسْلَ إِلَى أَنِ اغْتَسَلْتَ فِي وَقْتٍ قَدْ تَضَيَّقَ الْعَصْرُ فَلِأَجْلِ ذَلِكَ أَمَرَهَا بِالظُّهْرِ بَعْدَ أَنْ تُصَلِّيَ الْعَصْرَ»[22]. تعبیر « قَدْ تَضَيَّقَ الْعَصْرُ» در اینجا بیان شده است اما خلاف مبنای شیخ در جلد دوم تهذیب است.
اشکال اینکه این جمع عرفی نیست. زیرا:
اولا: نفرموده که کوتاهی کرده است.
ثانیا: نفرموده «اغتسلت فی آخر وقت العصر» بلکه فرموده « اغْتَسَلَتْ فِي وَقْتِ الْعَصْرِ». بنابراین « تُصَلِّي الْعَصْرَ ثُمَّ تُصَلِّي الظُّهْرَ » عملا معارض با سایر روایات است.
منشا تعارض در روایات
تعارض در روایات دو نکته دارد:
نکته اول عدم فهم اصحاب است. به امام صادق ع عرض شد که اصحاب از شما اینگونه نقل کرده اند حضرت فرمودند: « لا یحفظون عنّی»[23] یعنی نمی فهمند که ما چه می گوییم.
عمار ساباطی به محمد بن مسلم گفت که امام فرموده «السُّنَّةَ فَرِيضَةٌ»، امام ع فرمودند: « أَيْنَ يَذْهَبُ أَيْنَ يَذْهَبُ لَيْسَ هَكَذَا حَدَّثْتُهُ» سپس حضرت بیان کردند که چه فرموده اند.[24]
یا در روایت ابو بصیر دارد: «وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى أُصَلِّي رَكْعَتَيِ الْفَجْرِ قَالَ فَقَالَ لِي بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ قُلْتُ لَهُ إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ع أَمَرَنِي أَنْ أُصَلِّيَهُمَا قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الشِّيعَةَ أَتَوْا أَبِي مُسْتَرْشِدِينَ فَأَفْتَاهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ وَ أَتَوْنِي شُكَّاكاً فَأَفْتَيْتُهُمْ بِالتَّقِيَّةِ»[25]. اصحاب سراغ امام صادق ع آمدند و ابتدای امامت امام صادق ع بود ولذا ایشان فرمودند که نمی توانم خلاف مشهور صحبت کنم زیرا باور نمی کنند و عملا جایگاه خودم را از دست می دهم.
نکته دوم، در روایت نقل شده در بحث مواقیت نماز، اوقات فضیلت نماز و اوقات نوافل، ائمه ع مختلف صحبت کرده اند یا به خاطر توسعه در مستحبات، مراتب در مستحبات بوده است، یا به دلیل تقیه که شیعه اختلاف پیدا کنند: « أَنَا أَمَرْتُهُمْ بِهَذَا لَوْ صَلَّوْا عَلَى وَقْتٍ وَاحِدٍ عُرِفُوا فَأُخِذُوا بِرِقَابِهِم»[26] نافله ظهر را هر کدام در وقتی بخوانند و برای وقت فضیلت ظهر هر کدام وقتی بیان کنند تا حکومت در مورد آن ها حساس نشوند و احساس نکنند که این ها کار تشکیلاتی می کنند.
و الحمدلله رب العالمین.