دانلود فایل صوتی 14040630=011 14040630=011
دانلود فایل خام Feghh 11-14040630 Feghh 11-14040630
دانلود فایل تقریر Feghh-w 11-14040630 Feghh-w 11-14040630
فهرست مطالب
    فهرست مطالب
      پخش صوت
      14040630=011

      دروس خارج فقه استاد معظم حاج شیخ محمدتقی شهیدی

      کتاب صلاة – سال دهم

      سال 1404-1405

      متن تقریر

      ————————————————-

      جلسۀ 11-1128

      ‌یکشنبه – 30/06/1404

      أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم ‌اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه فی الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

      مسألة 1: إذا بلغ الصبي أو أفاق المجنون أو المغمى عليه قبل خروج الوقت وجب عليهم الأداء و إن لم يدركوا إلّا مقدار ركعة من الوقت، و مع الترك يجب عليهم القضاء، و كذا الحائض و النفساء إذا زال عذرهما قبل خروج الوقت و لو بمقدار ركعة. كما أنّه إذا طرأ الجنون أو الإغماء أو الحيض أو النفاس بعد مضي مقدار صلاة المختار بحسب حالهم من السفر و الحضر و الوضوء و التيمم و لم يأتوا بالصلاة وجب عليهم القضاء كما تقدّم في المواقيت[2].

      ادامه مساله 1

      ادامه طهارت حائض در ضیق وقت

      بحث در تعارض بین روایاتی بود که در مورد زنی که بعد از خروج ار وقت فضیلت نماز ظهر از حیض پاک می‌شود. در صحیحه فضل بن یونس فرمود که لازم نیست، نماز ظهر را بخواند و باید نماز عصر را بخواند[3] اما در صحیحه ابن سنان فرمود که هم نماز ظهر را بخواند و هم نماز عصر را زیرا هنوز آفتاب غروب نکرده است[4].

      بررسی روایات

      شیخ طوسی به دلیل صریح بودن صحیحه فضل بن یونس، صحیحه ابن سنان و مانند آن را حمل بر استحباب کردند[5]. مرحوم سبزواری در «ذخیرة المعاد» نیز این قول را اقرب دانسته و بیان می کنند که مفاد صحیحه فضل بن یونس (بعد از وقت فضیلت اگر حائض پاک شود، واجب نیست نماز ظهر را بخواند)، خلاف مشهور عامه است[6]. آسید سعید حکیم نیز در «مصباح المنهاج» نیز قائل به استحباب اتیان به نماز ظهر برای زنی شده اند که بعد از وقت فضیلت نماز ظهر پاک شده است و می فرمایند که مفاد موثقه فضل بن یونس عدم لزوم اتیان نماز ظهر برای این زن است[7]. ایشان به دلیل اینکه فضل بن یونس متهم به واقفی بودن است، تعبیر به موثقه کرده اند.

      بررسی اشکالات محقق حائری بر موثقه فضل بن یونس

      مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی حائری در «شرح العروة» فرموده اند که موثقه فضل بن یونس سه ایراد دارد که نمی‌توان آن ها را در نظر نگرفت[8].

      اشکال اول

      در این روایت فرموده که وقت ظهر تا زمانی است که مقدار سایه‌ای که به طرف شرق بر می گردد به مقدار چهار قدم یا دو ذراع (یعنی چهار هفتم شاخص) برسد، در حالی که این مطلب مخالف مشهور بین فقهای شیعه و حتی مخالف مشهور بین فقهای عامه است و به دلیل معرض عنه بودن مشهور، این روایت قابل التزام نیست.

      اشکال دوم

      در این روایت فضل بن یونس فرموده « وَ إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ بَعْدَ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ فَإِذَا طَهُرَتْ مِنَ الدَّمِ فَلْتَقْضِ صَلَاةَ الظُّهْرِ لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَيْهَا وَ هِيَ طَاهِرٌ وَ خَرَجَ عَنْهَا وَقْتُ الظُّهْرِ وَ هِيَ طَاهِرٌ فَضَيَّعَتْ صَلَاةَ الظُّهْرِ فَوَجَبَ عَلَيْهَا قَضَاؤُهَا» یعنی وجوب قضای نماز ظهر در صورتی است که زن از اول ظهر تا آخر وقت فضیلت ظهر پاک باشد زیرا نماز ظهر را ضایع کرده است اما قضای نماز عصر واجب نیست. بنابراین طبق این روایت، موضوع وجوب قضای نماز، استمرار طهر زن از حیض از ابتدای اذان ظهر تا رسیدن سایه خورشید به چهار هفتم شاخص می باشد، در حالی که کسی قائل به این مطلب نشده است.

      اشکال سوم

      در این روایت بین صدر و ذیل روایت، تعارض است. در صدر روایت فرموده «زنی که از ابتدای اذان ظهر تا گذشت وقت فضیلت ظهر، مستمرا حیض باشد، قضای نماز ظهر بر او لازم نیست». در ذیل روایت فرموده «موضوع وجوب قضا، پاک بودن از ابتدای اذان ظهر تا خروج وقت فضیلت نماز ظهر است». صدر و ذیل نسبت به زنی که بخشی از این وقت را پاک است و بخشی از این وقت را حائض است، تنافی دارند.

      توضیح اینکه در صدر فرموده « إِذَا رَأَتِ الطُّهْرَ بَعْدَ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ فَلَا تُصَلِّي إِلَّا الْعَصْرَ لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَيْهَا وَ هِيَ فِي الدَّمِ وَ خَرَجَ عَنْهَا الْوَقْتُ وَ هِيَ فِي الدَّمِ فَلَمْ يَجِبْ عَلَيْهَا أَنْ تُصَلِّيَ الظُّهْرَ» یعنی اگر از اول اذان ظهر تا خروج وقت فضیلت ظهر حیض استمرار داشت و بعد پاک شد، لازم نیست نماز ظهر را بخواند که معنایش این است که اگر در ابتدای وقت خون نمی دید و در وسط وقت خون دید، باید نماز ظهر را بخواند یا اگر در ابتدای وقت حائض بود و در وسط وقت پاک شد باید نماز ظهر را بخواند. در ذیل روایت فرموده: «وَ إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ بَعْدَ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ فَإِذَا طَهُرَتْ مِنَ الدَّمِ فَلْتَقْضِ صَلَاةَ الظُّهْرِ لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَيْهَا وَ هِيَ طَاهِرٌ وَ خَرَجَ عَنْهَا وَقْتُ الظُّهْرِ وَ هِيَ طَاهِرٌ فَضَيَّعَتْ صَلَاةَ الظُّهْرِ فَوَجَبَ عَلَيْهَا قَضَاؤُهَا» یعنی نماز ظهر بر زنی واجب است که از اذان ظهر تا خروج وقت فضیلت ظهر پاک باشد، و اگر نخواند قضای نماز بر او واجب است، در نتیجه اگر در ابتدای وقت خون ندید اما در وسط وقت خون دید، لازم نیست که نماز ظهر را بخواند یا اگر در ابتدا حائض بود اما در وسط وقت پاک شد، لازم نیست که نماز ظهر را بخواند

      بنابر این صدر و ذیل روایت در مورد فرضی که زن در ابتدا پاک بود و در وسط وقت حائض شد یا در ابتدا حائض بود و در وسط وقت پاک شد با هم تعارض دارند.

      توجیه آقای حائری

      آقای حائری در ادامه اینگونه توجیه می کنند که فضل بن یونس ممکن است که از غیر امام کاظم ع سوال کرده باشد و گمان کرده که از ایشان سوال کرده است زیرا مغز کسی که واقفی است، درست کار نمی کند! «و لا أرى بدّا إلاّ من القول بأنّ‌ الفضل اشتبه عليه الأمر و لعلّه سأل غير أبي الحسن عليه السّلام فاشتبه عليه الأمر، و ليس الخطأ ممّن يقول بالوقف المبنيّ‌ على أنّ‌ أبا الحسن عليه السّلام حيّ‌ ببعيد، فإنّه يكشف عن عدم وجود النظم في مدركاته. و اللّه العالم.».

      این روایت حمل به تقیه هم نمی شود؛ چون مشهور عامه نیز قائل به این مطلب نبوده و این قول که انتهای وقت نماز ظهر، چهار هفتم شاخص باشد، بین عامه هم شاذ است[9].

      پاسخ به اشکال اول

      ایشان «اربعة اقدام» را خلاف مشهور بین عامه و خاصه دانستند اما شیخ طوسی در «تهذیب»[10] و «نهایة»[11]، و حلبی در «الکافی فی الفقه»[12]، و سید مرتضی در کتاب «مصباح» بر اساس نقل علامه در «مختلف»[13] قائل هستند که انتهای وقت نماز، رسیدن به چهار هفتم شاخص بوده که همین اربعة اقدام می باشد. هر قدم یک هفتم شاخص و هر دو قدم نیز یک ذراع می باشد.

      هنگامی که خورشید در شرق بوده، و سایه در غرب است، به سایه «ظل» می‌گفتند. سایه شاخص در هنگام اذان ظهر سایه اش به حداقل می رسد و یا در بعضی از زمان‌ها و در بعضی از شهرها مثل مکه در دو روز از سال از بین می رود. بعد که سایه شروع به امتداد پیدا کردن به سمت شرق می‌کند، به آن «فَیء» می‌گویند وقتی این فیء به چهار هفتم شاخص برسد، گفته می شود «بلغت فیء اربعة اقدام».

      دلیل ایشان روایت ابراهیم کرخی نقل شده: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع مَتَى يَدْخُلُ وَقْتُ الظُّهْرِ قَالَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَقُلْتُ مَتَى يَخْرُجُ وَقْتُهَا فَقَالَ مِنْ بَعْدِ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِهَا أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ …»[14]. سند این روایت قابل تصحیح است زیرا ابراهیم کرخی از مشایخ ابن ابی عمیر بوده بلکه ابن ابی عمیر راوی کتاب اوست.

      در مقابل این روایت، صحیحه بزنطی نقل شده: «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ يَعْنِي ابْنَ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ وَقْتِ صَلَاةِ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ فَكَتَبَ قَامَةٌ لِلظُّهْرِ وَ قَامَةٌ لِلْعَصْرِ»[15] یعنی «بلوغ الظل الشاخص مثله» که مشهور قائل شده اند.

      صاحب عروه فرموده اند که انتهای وقت فضیلت نماز ظهر این است که ظل شاخص به اندازه خود شاخص بشود که همان «قامة» است یعنی سایه‌ شاخص به طرف شرق به اندازه خودش باشد[16]. آقای سیستانی در تعلیقه بر عروه فرموده اند: «على المشهور، و لا يبعد انتهاء وقت فضيلتها ببلوغ الظلّ‌ أربعة أسباع الشاخص، بل الأفضل حتّى للمتنفّل عدم تأخيرها عن بلوغه سبعيه»[17] و ایشان هم بر اساس روایت کرخی فتوا داده اند.

      شیخ مفید بلوغ سبعی الشاخص را معیار دانسته اند[18]. مشهور هم قائل به «بلوغ ظل مثل الشاخص» هستند که شیخ طوسی در «مبسوط» نیز همین نظر را انتخاب کرده است[19]. در این زمینه اختلاف وجود دارد ولی اینگونه نیست که اربعة اقدام، معرضٌ عنه اصحاب باشد، بلکه عده ای از اصحاب فتوا داده اند.

      همچنین اختلاف است که این وقت که در مورد آن اختلاف بود که «بلوغ الظل مثل الشاخص» است یا «بلوغ الظل اربعة اسباع الشاخص» است یا «بلوغ الظل سبعی الشاخص» است، آیا وقت استحباب مؤکد نماز ظهر است یا وقت وجوب ادای نماز ظهر است در حالی که انسان معذور نیست؟ شیخ طوسی[20] و صاحب حدائق[21] و عده‌ای از بزرگان قائل هستند که از روایات استفاده می شود در حال اختیار و بدون عذر، حرام است که نماز ظهر را از این وقت تأخیر بیندازید. البته اینکه اگر کسی به تاخیر انداخت، بعدا باید بخواند بحث دیگری است. در همین روایت کرخی مطرح شده که اگر کسی اختیارا نماز را چهار قدم که چهار هفتم شاخص می باشد، به تاخیر بیندازد گناه کرده است[22]، بنابراین این روایت معرض عنه اصحاب نیست، البته روایات ما متعارض است که در محل خودش بحث شده است.

      عامه نیز در این زمینه اختلاف دارند. در کتاب «المغنی» ابن قدامه می‌گوید: « فَإِذَا صَارَ ظِلُّ كُلِّ شَيْءٍ مِثْلَهُ فَهُوَ آخِرُ وَقْتِهَا» یعنی زمانی که سایه شاخص یعنی «فیء» بعد از زوال شمس به اندازه خودش بشود آخر وقت ظهر است. « وَبِهَذَا قَالَ مَالِكٌ، وَالثَّوْرِيُّ، وَالشَّافِعِيُّ، وَالْأَوْزَاعِيُّ وَنَحْوَهُ قَالَ أَبُو يُوسُفَ، وَمُحَمَّدٌ، وَأَبُو ثَوْرٍ وَدَاوُد»[23]. شیخ طوسی نیز در «خلاف»، همین گونه نقل می کند[24]. نهایتا اگر هم روایت ابراهیم کرخی مخالف مشهور عامه می شود اما این مشکلی ایجاد نمی کند همچنان که در جلسه گذشته بیان شد که روایت فضل بن یونس نیز مخالف مشهور عامه است.

      بعض عامه قائل هستند که اگر از «بلوغ الظل مثله»، نماز ظهر را تأخیر بیندازد، نماز ظهر قضا می‌شود؛ ولی نظر شیعه این نیست و در نهایت آن را یک تکلیف مستقل می داند در روایت کرخی هم که بیان شده وقت نماز گذشته، به قرینه سایر ادله ممکن است مراد این باشد که وقت اختیاری آن گذشته است یا مراد وقت فضیلت باشد، بنابراین نمی توان گفت که چون مضمون آن باطل است باید آن را طرد کنیم.

      پاسخ به اشکال دوم و سوم

      پاسخ به اشکال دوم و سوم آقای حائری این است که مطرح نکردن یک فرض مشکلی ایجاد نمی کند. فرض روایت این بود که زن از اذان ظهر تا زمانی که سایه به چهار قدم می‌رسد، حائض بود و بعد پاک شد که امام ع فرمودند: «نماز ظهر را نخواند» و در فرضی که از اول اذان ظهر تا اربعة اقدام پاک بود، امام فرمودند « اگر نماز ظهر را نخوانده، ضایع کرده و باید قضای آن را بخواند».

      در این روایت فضل بن یونس با یک تقریب عرفی، حکم دو فرض بیان شده است: « مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ يُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع قُلْتُ الْمَرْأَةُ تَرَى الطُّهْرَ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ كَيْفَ تَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ قَالَ إِذَا رَأَتِ الطُّهْرَ بَعْدَ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ فَلَا تُصَلِّي إِلَّا الْعَصْرَ لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَيْهَا وَ هِيَ فِي الدَّمِ وَ خَرَجَ عَنْهَا الْوَقْتُ وَ هِيَ فِي الدَّمِ فَلَمْ يَجِبْ عَلَيْهَا أَنْ تُصَلِّيَ الظُّهْرَ وَ مَا طَرَحَ اللَّهُ عَنْهَا مِنَ الصَّلَاةِ وَ هِيَ فِي الدَّمِ أَكْثَرُ قَالَ وَ إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ بَعْدَ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ فَإِذَا طَهُرَتْ مِنَ الدَّمِ فَلْتَقْضِ صَلَاةَ الظُّهْرِ لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَيْهَا وَ هِيَ طَاهِرٌ وَ خَرَجَ عَنْهَا وَقْتُ الظُّهْرِ وَ هِيَ طَاهِرٌ فَضَيَّعَتْ صَلَاةَ الظُّهْرِ فَوَجَبَ عَلَيْهَا قَضَاؤُهَا»[25].

      فرض دیگری هم در اینجا وجود دارد که حکم آن بیان نشده است: اول وقت پاک بود و در اثناء وقت فضیلت نماز ظهر حیض شد؛ یا بالعکس، اول وقت نماز ظهر حیض بود و در اثناء وقت فضیلت نماز پاک شد. اینکه صدر و ذیل روایت شامل این فرض نشود، مشکلی ایجاد نمی کند.

      این بیان، یک بیان متعارف است که در مورد یک زنی که بعد از خروج وقت فضیلت نماز پاک شده گفته شود «لازم نیست نماز ظهر را بخواند، چون در هنگام گفتن اذان ظهر، حیض بود و حیض او تا آخر وقت فضیلت نماز ادامه داشت». در مورد زنی که از اول اذان ظهر تا خروج وقت فضیلت نماز ظهر پاک بود و بعد حیض شد؛ گفته شود «باید نماز ظهرش را قضا کند، چرا در این مدتی که پاک بود نماز نخواند». در این بیان، فرضی که بخشی از وقت را پاک است و بخشی از وقت را حیض است؛ مسکوت است.

      مثلا وقتی گفته می شود «ان کان الدم اقل من الدرهم فصل فیه ان کان اکثر من الدرهم فلا تصل فیه»، بر فرض که این جملات، اقتضای مفهوم هم داشته باشند، در اینجا دو جمله مقابل هم بیان شده و فرضی که دم مساوی درهم باشد بیان نشده است. این بیان یک بیان عرفی بوده و این مشکلی ایجاد نمی کند.

      این مقدار تنافی بدوی بین اطلاق صدر و ذیل، دلیل نمی شود که روایت طرح شود، نهایتا نسبت عموم من وجه است و در این فرض باید گفته شود که صدر و ذیل با هم هماهنگ نیست و نمی توان به صدر یا ذیل تمسک کرد. همانطور که در «ان کان الدم اقل من الدرهم فصل فیه و ان کان اکثر من الدرهم فلا تصل فیه» نمی گوییم «به دلیل اینکه در دم مساوی درهم اختلاف دارند، کنار گذاشته می شود».

      این مطلب هم که فضل بن یونس اشتباه گرفت و از شخص دیگری مثلا منصور دوانیقی سؤال کرد و بعد فکر کرد امام کاظم ع است، عرفی نیست. بصیرت نداشت اما بصر که داشت!

      و لذا به نظر موثقه فضل بن یونس هیچ مشکلی ندارد.

      صحیحه محمد بن مسلم هم نص در مضمون موثقه فضل بن یونس است و در مورد محمد بن مسلم که دیگر نمی توان گفت امام را با غیر امام اشتباه گرفته است. در صحیحه محمد بن مسلم نقل شده: « وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: قُلْتُ الْمَرْأَةُ تَرَى الطُّهْرَ عِنْدَ الظُّهْرِ فَتَشْتَغِلُ فِي شَأْنِهَا حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ الْعَصْرِ قَالَ تُصَلِّي الْعَصْرَ وَحْدَهَا فَإِنْ ضَيَّعَتْ فَعَلَيْهَا صَلَاتَانِ»[26] که صریح در دخول در وقت فضیلت عصر است. همان طور که آقای سید سعید حکیم فرموده اند، اگر مراد وقت ضیق عصر بود، تعبیر به است، تعبیر به « حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ الْعَصْرِ» نمی کردند بلکه می فرمودند «حتی یتضیق وقت العصر» یا «حتی یکون آخر وقت العصر». دخول وقت عصر بیانی است که قابل حمل به چهار رکعت مانده به غروب آفتاب نیست.

      در روایت معمر بن یحیی نیز نقل شده: « مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ يَحْيَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْحَائِضِ تَطْهُرُ عِنْدَ الْعَصْرِ تُصَلِّي الْأُولَى قَالَ لَا إِنَّمَا تُصَلِّي الصَّلَاةَ الَّتِي تَطْهُرُ عِنْدَهَا»[27]. معمر بن یحیی را نیز نجاشی توثیق کرده است[28]. در وسائل الشیعه[29]، «معمر بن عمر»، نقل شده که قطعاً اشتباه است همانطور که صاحب معالم در «منتقی الجمان» فرموده[30]، قطعاً اشتباه است و نسخه‌های «تهذیب»، «معمر بن یحیی» است که ثقه است و از مشایخ ثعلبه می باشد.

      بنابراین سه نص داریم که دلالت می کنند بر این که اگر زن بعد از خروج وقت فضیلت نماز ظهر از حیض پاک بشود، لازم نیست نماز ظهر را بخواند.

      بررسی روایات معارض

      در مقابل این سه نص، نصوص معارضی هم وجود دارد.

      در روایت منصور بن حازم نقل شده: «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا طَهُرَتِ الْحَائِضُ قَبْلَ الْعَصْرِ صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ فَإِنْ طَهُرَتْ فِي آخِرِ وَقْتِ الْعَصْرِ صَلَّتِ الْعَصْرَ»[31]. در روایت ابی الصباح کنانی نقل شده: «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا طَهُرَتِ الْمَرْأَةُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ صَلَّتِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ وَ إِنْ طَهُرَتْ قَبْلَ أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ»[32].

      در صحیحه عبد الله بن سنان نقل شده: «وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا طَهُرَتِ الْمَرْأَةُ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ- فَلْتُصَلِّ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ إِنْ طَهُرَتْ مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ فَلْتُصَلِّ الْمَغْرِبَ»[33]. در روایت معمر بن یحیی نقل شده: «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ يَحْيَى عَنْ دَاوُدَ الدِّجَاجِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ حَائِضاً فَطَهُرَتْ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ- صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ إِنْ طَهُرَتْ (مِنْ آخِرِ اللَّيْلِ)- صَلَّتِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ»[34] البته داوود دجاجی توثیق ندارد.

      در روایت عمر بن حنظله نقل شده: « وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ وَ عَنْ مُحَمَّدٍ أَخِيهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنِ الشَّيْخِ ع‏ قَالَ: إِذَا طَهُرَتِ الْمَرْأَةُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ صَلَّتِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ وَ إِنْ طَهُرَتْ قَبْلَ أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ»[35].

      سه نص در یک طرف و پنج نص در مقابل آنها قرار دارد بنابراین اینگونه نیست که یک طرف خلاف مشهور باشد. البته شهرت فتوائیه با روایات دسته دوم است.

      این دو طائفه که نص هستند، با هم تعارض می‌کنند. طائفه اول همانطور که در جلسه گذشته بیان شد، مخالف عامه هستند اما ما در اصول، بیان کرده ایم که اگر روایتی مخالف عامه است ولی مشهور بین فقها نیست، مرجح بودن مخالفت عامه را در اینجا قبول نداریم همانطور که مبنای آقای سیستانی نیز همین است. لذا تعارض مستقر می شود و مرجحات هم کنار می روند. جمع عرفی شیخ طوسی هم که حمل بر استحباب می‌کرد و آقای سید سعید حکیم هم آن را جمع خوبی می دانستند، مقبول ما نیست.

      و الحمدلله رب العالمین.

       

      1
      2 العروة الوثقی و التعلیقات علیها 8: 53
      3 الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏3، ص: 102
      4 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 364
      5 تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏1، ص: 391
      6 ذخیرة المعاد 1: 73
      7 مصباح المنهاج 5: 113
      8 شرح العروة الوثقی (حائری) 5: 375؛ و لكن في الرواية إشكالات من جهات لا يمكن الاعتماد عليها في الفتوى: أحدها: جعل الوقت للظهر أربعة أقدام، و هو مخالف للمشهور بين فقهاء الشيعة، بل هو خلاف المشهور بين فقهاء العامّة أيضا. ثانيها: جعل المدار لوجوب القضاء استيعاب الطهر. ثالثها: جعل المدار في عدم وجوب القضاء في الصدر استيعاب الدم، و مفهومه أنّه يكفي في وجوب القضاء رؤية الدم في بعض الوقت. و جعل المدار في وجوب القضاء استيعاب الطهر، و مفهومه أنّه لا يجب القضاء مع رؤية الدم في بعض الوقت، و هما متنافيان.
      9 شرح العروة الوثقی (حائری) 5: 375
      10 تهذیب الاحکام 2: 26
      11 النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی 58؛ و آخر وقت الظهر لمن لا عذر له، إذا صارت الشّمس إلى أربعة أقدام.
      12 الکافی فی الفقه 137؛ و أول الصلوات صلاة الظهر، و أول وقتها زوال الشمس، و علامة زوالها رجوع الظل، و آخر وقت المختار الأفضل أن يبلغ الظل سبعي القائم، و آخر وقت الاجزاء أن يبلغ الظل أربعة أسباعه، و آخر وقت المضطر أن يصير مثله.
      13 مختلف الشیعة 2: 12؛ و للشيخ في التهذيب، قول آخر و هو: انّ‌ آخر وقت الظهر أربعة أقدام ، و هي أربعة أسباع الشخص. و به قال السيد المرتضى في المصباح
      14 وسائل الشيعة، ج‏4، ص: 149
      15 وسائل الشيعة، ج‏4، ص: 144
      16 العروة الوثقی و التعلیقات علیها 6: 32؛ و وقت فضيلة الظهر من الزوال إلى بلوغ الظلّ‌ الحادث بعد الانعدام، أو بعد الانتهاء مثل الشاخص
      17 العروة الوثقی و التعلیقات علیها 6: 33؛
      18 المقنعة 92؛ و وقت الظهر من بعد زوال الشمس إلى أن يرجع الفيء سبعي الشخص
      19 المبسوط 1: 72؛ فإذا زالت الشمس فقد دخل وقت فريضة الظهر و يختص به مقدار ما يصلى فيه أربع ركعات. ثم يشترك الوقت بعده بينه و بين العصر إلى أن يصير ظل كل شيء مثله و روي حتى يصير الظل أربعة أقدام ، و هو أربعة أسباع الشخص المنتصب.
      20 النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی 58؛ و آخر وقت الظهر لمن لا عذر له، إذا صارت الشّمس إلى أربعة أقدام.
      21 حدائق الناضرة 6: 115
      22 وسائل الشيعة، ج‏4، ص: 149؛ وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع مَتَى يَدْخُلُ وَقْتُ الظُّهْرِ قَالَ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَقُلْتُ مَتَى يَخْرُجُ وَقْتُهَا فَقَالَ مِنْ بَعْدِ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِهَا أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ إِنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ ضَيِّقٌ لَيْسَ كَغَيْرِهِ قُلْتُ فَمَتَى يَدْخُلُ وَقْتُ الْعَصْرِ فَقَالَ إِنَّ آخِرَ وَقْتِ الظُّهْرِ هُوَ أَوَّلُ وَقْتِ الْعَصْرِ فَقُلْتُ فَمَتَى يَخْرُجُ وَقْتُ الْعَصْرِ فَقَالَ وَقْتُ الْعَصْرِ إِلَى أَنْ تَغْرُبَ الشَّمْسُ وَ ذَلِكَ مِنْ عِلَّةٍ وَ هُوَ تَضْيِيعٌ فَقُلْتُ لَهُ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَلَّى الظُّهْرَ بَعْدَ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ أَ كَانَ عِنْدَكَ غَيْرَ مُؤَدٍّ لَهَا فَقَالَ إِنْ كَانَ تَعَمَّدَ ذَلِكَ لِيُخَالِفَ السُّنَّةَ وَ الْوَقْتَ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ كَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَخَّرَ الْعَصْرَ إِلَى قُرْبِ أَنْ تَغْرُبَ الشَّمْسُ مُتَعَمِّداً مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَدْ وَقَّتَ لِلصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ أَوْقَاتاً وَ حَدَّ لَهَا حُدُوداً فِي سُنَّتِهِ لِلنَّاسِ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّةٍ مِنْ سُنَنِهِ الْمُوجَبَاتِ كَانَ مِثْلَ مَنْ رَغِبَ عَنْ فَرَائِضِ اللَّهِ.
      23 المغنی (ابن قدامة) 1: 271
      24 الخلاف 1: 257؛ و قال قوم: آخر وقت الظهر إذا صار ظل كل شيء مثله، و يعتبر الزيادة من موضع زيادة الظل لا من أصل الشخص بلا خلاف. فاذا زاد على ذلك زيادة يسيرة خرج وقت الظهر، و به قال الشافعي، و الأوزاعي، و الليث بن سعد و الثوري، و الحسن بن صالح بن حي، و أبو يوسف، و محمد، و أبو ثور، و أحمد بن حنبل
      25 الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏3، ص: 102
      26 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 363
      27 تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏1، ص: 389
      28 رجال النجاشي، ص: 425؛ معمر بن يحيى بن سالم العجلي‏كوفي، عربي صميم، ثقة، متقدم.
      29 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 362
      30 منتقی الجمان 1: 223
      31 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 363
      32 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 363
      33 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 364
      34 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 364
      35 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 364