بسمه تعالی
موضوع: مبطلیت تکلّم/ فصل في مبطلات الصلاة
فهرست مطالب
ادامه حکم جواب سلام کافر در نماز 1
ادامه حکم پاسخ به سلام همزمان 3
مسألة 32: مقتضى بعض الأخبار عدم جواز الابتداء بالسلام على الكافر إلّا لضرورة لكن يمكن الحمل على إرادة الكراهة و إن سلّم الذمي على مسلم فالأحوط الرد بقوله: عليك، أو بقوله: سلام دون عليك.
مسألة 36: إذا تقارن سلام شخصين كلّ على الآخر وجب على كلّ منهما الجواب و لا يكفي سلامه الأوّل لأنّه لم يقصد الرد بل الابتداء بالسلام.
ادامه مساله 32
ادامه حکم جواب سلام کافر در نماز
در بحث جواب سلام کافر در نماز، در اطلاق روایاتی که جواب سلام را در نماز واجب می دانست نسبت به سلام کافر اشکال کردیم اما اطلاقات وجوب رد سلام مانند « السَّلاَمُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِيضَةٌ«[1] شامل رد سلام کافر می شود. اگر به اطلاق این روایات یا به اطلاق آیه بنا بر اینکه شامل جواب سلام کافر هم بشود، تمسک کردیم و وجوب جواب سلام کافر را از ادله استفاده کردیم که اطلاق آن شامل سلام کافر در حال نماز هم می شود، از ادله استفاده می شود که اگر جواب سلام در نماز واجب باشد، مبطل نماز نیست که این مفاد روایات رد سلام در نماز بود زیرا اینکه فرموده جواب سلام مسلم را در نماز بده، می فهمیم به این دلیل است که جواب سلام واجب است و عرفا فهمیده می شود که جواب سلام واجب را می توان در نماز پاسخ داد. لذا مهم این است که اثبات شود که رد سلام کافر، مطلقا ثابت است تکلیفا. اگر این مطلب پذیرفته شود گفته می شود که شامل نماز هم می شود و در نتیجه از نظر وضعی نیز مشکلی برای نماز پیش نمی آید.
آقای سیستانی فرموده اند: «السَّلاَمُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِيضَةٌ« اطلاق ندارد تنها در مقام مقابله بین ابتدای به سلام و رد سلام است که سلام مستحب و رد سلام واجب است اما در مقام بیان این نیست که در کجا واجب است و در کجا واجب نیست. ما این اشکال را در جلسات گذشته مطرح و به آن پاسخ دادیم[2]. البته ایشان نیز در بحث وجوب رد سلام کافر به آیه ﴿وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا﴾ و روایت «یرد کما قال» تمسک کرده اند و فرمودهاند: «کما قال» به این معنا است که تحیت را اضافه نکن و این منافات ندارد که وقتی کافر «سلام علیکم» می گوید، ما به او «علیک» بگوییم. در حقیقت ایشان باید ادعا کنند ظهور در نفی زیاده تحیت دارد زیرا اگر ظهور در مماثلت من جمیع الجهات داشته باشد یا مجمل باشد نمی توان به این کلام تمسک کرد زیرا در مورد مماثلت من جمیع الجهات قطعا شامل کافر نمی شود و اگر هم مجمل باشد که به یک کلام مجمل نمی توان تمسک کرد.
انصاف این است که همانطور که آقای خویی فرمودهاند، موثقه عمار: «إِذَا سَلَّمَ عَلَيْكَ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ فَرُدَّ عَلَيْهِ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ نَفْسِكَ وَ لَا تَرْفَعْ صَوْتَكَ»[3] ظهور در مفهوم وصف دارد.
آقای سیستانی ظهور «اذا» در مفهوم شرط را ضعیف دانسته اند. پاسخ این که با صرف نظر از این که به نظر ما تفاوتی بین «اذا» و «ان نیست، گفته می شود که اگر نزاعی در مفهوم شرط باشد در مفهوم مطلق است ونه در مفهوم فی الجمله یعنی محل بحث در اینجا است که آیا جمله «ان کان العالم عادلا فاکرمه» مفهوم مطلق دارد که «ان لم یکن عادلا فلا یجب ان تکرمه مطلقا سواء هاشمیا ام لا» یا ندارد. اما مفهوم فی الجمله که مورد اختلاف نیست و در مفهوم فی الجمله هم تفاوتی بین «اذا» و «ان» نیست. در اینجا نیز مفهوم فی الجمله کافی است زیرا بحث در این است که اگر کافری سلام داد، جواب سلام واجب است یا واجب نیست که مفهوم فی الجمله هم برای نفی وجوب جواب سلام به کافر کافی است. قدر متیقن هم کافر ذمی است که محل ابتلای آن زمان بوده است. علاوه بر اینکه ما در اینجا اصلا نیازی به مفهوم شرط نداریم، و مفهوم وصف هم کافی است.
اینکه آقای سیستانی در مورد «فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ نَفْسِكَ» فرموده اند که ممکن است که به این معنا باشد که اگر یک مسلمی یعنی غیر شیعه به شما سلام کرد، تقیه کنید و مخفیانه پاسخ دهید. در حقیقت ایشان می فرمایند ظاهر موثقه عمار این است که «اذا رد علیک رجل من هؤلاء من عامة الناس من غیر الشیعة فرد علیه فیما بینک و بین نفسک و لا ترفع صوتک» زیرا اگر بلند جواب سلام سنی را بدهید خلاف تقیه است، اما این کلام عرفی نیست، این احتمال ثبوتا مطرح می شود ولی خلاف ظاهر است. ظاهر عرفی این روایت این است که در صورتی واجب است که پاسخ سلام را بدهید که سلام دهنده مسلمان باشد.
ممکن است گفته شود «رجل من المسلمین» قید غالبی است، پاسخ اینکه همانطور که قبلا مطرح کرده ایم، قید غالب مفهوم دارد مگر اینکه قید غالبی باشد که ذکر آن نکته داشته باشد. مثلا در ﴿رَبائِبُكُمُ اللاَّتي في حُجُورِكُمْ﴾[4]، «فی حجورکم» قید غالب بوده و نکته ذکر آن، جلب عاطفه است و می فرماید: «با دختری که در دامن خودت بزرگ شده ازدواج نکن» تا احساسات مخاطب برانگیخته شود.
ادامه مساله 36
ادامه حکم پاسخ به سلام همزمان
همانطور که آقای خویی و آقای سیستانی در سلامین متقارنین اشکال کردند که جواب، واجب نیست، به نظر ما نیز اطلاقی در ادله وجوب رد سلام وجود ندارد که شامل فرضی شود که دو نفر با هم سلام کرده اند و دلالت کند که هر دو باید جواب بدهند. «السَّلاَمُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِيضَةٌ« در مقام بیان این جهت نیست که باید هنگام پاسخ دادن قصد رد داشته باشد و اگر عملا رد محسوب شود کافی نیست. البته اگر کسی دقیق حساب کند، وقتی قصد رد وجود ندارد، رد صادق نیست اما ممکن است که مراد از رد، تقابل باشد یعنی هر تحیتی، یک تحیت متقابل دارد و در اینجا این دو نفر به همدیگر تحیت گفته اند و تقابل وجود دارد، ﴿هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان﴾[5]. همانطور که آقای خویی فرموده اند منساق از ادله «السَّلاَمُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِيضَةٌ« این است که سلام، تحیت است، احسان است و این احسان نباید بی جواب باشد اما ظهوری ندارد که وقتی پاسخ سلام داده می شود باید قصد پاسخ دادن هم داشته باشد[6] البته ما ادعای اطلاق هم نمی کنیم که اگر قصد رد هم نکند کافی است بلکه ادعا این است که در حدی است که می توان به اصل برائت در مقام رجوع کرد.
در مورد آیه نیز آقای خویی فرمودند که اصلا دلیل بر وجوب جواب سلام نیست اما آقای سیستانی فرمودند که از آیه وجوب رد استفاده نمی شود بلکه جامع بین تحیت به احسن یا رد، واجب شده است به همین دلیل ایشان در ما نحن فیه می فرمایند که نیاز به جواب نیست. این کلام ایشان برای ما واضح نیست زیرا ظاهر آیه این است که کمترین حد واحب، رد است و مازاد بر آن که تحیت به احسن باشد مستحب است.
مثلا کسی ابتدائا به ما سلام کرد و ما نشنیدیم و ما هم به او سلام کردیم. آیا در اینجا نیاز است که شخص مقابل به ما پاسخ بدهد یا همین مقدار که در اینجا احترام متقابل برقرار شده است را کافی می دانند؟ عقلا نیز تحیت و رد تحیت دارند و اگر همزمان به یکدیگر تحیت بگویند، ارتکاز عقلا این نیست که یک بار دیگر باید پاسخ داده شود و وقتی سلام و رد سلام یک ریشه عقلایی دارد حمل آن بر تعبد محض عرفی نیست. بنابراین ما نیز با اشکال آقای خویی و آقای سیستانی موافق هستیم. لذا همانطور که آقای خویی[7] و آقای سیستانی[8] احتیاط واجب کردهاند ما نیز احتیاط واجب می کنیم.
این مساله که هر دو به یکدیگر سلام کنند در نماز معمولا رخ نمی دهد زیرا ابتدای سلام مصلی به غیر مصلی جایز نیست. البته ممکن است که فرعی را مطرح کرد به این صورت که شخصی وارد اتاقی می شد و به نماز گزار و شخص دیگری که نماز نمی خواند، بگوید: «سلام علیکما» و شخصی که نماز نمی خواند نیز همزمان با او بگوید «سلام علیک» در اینجا از نظر صاحب عروه هم کسی که نماز نمی خواند باید پاسخ سلام را بدهد و هم شخصی که وارد شده است باید پاسخ سلام را بدهد، اما بنابر نظر آقای خویی و آقای سیستانی و مختار ما احتیاط واجب این است که به سلامی که غیر نمازگزار داده اکتفا نشود چون قصد ابتدی به سلام داشت نه قصد رد سلام، و بنابر احتیاط واجب شخص نمازگزار باید سلام دهد و دوباره نماز را اعاده کند، البته ممکن است که قصد تعلیقی کند که اگر جواب سلام، واجب است ، این سلام رد تحیت باشد و اگر رد تحیت واجب نیست خطاب به این شخص نداشته و قرآن می خواند و با این قصد می گوید که ﴿سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّار﴾[9]
گاهی به بعضی سلام می گویید و آنها در پاسخ می گویند که «سلام از ما است»، آیا این جواب هست یا نه؟ بعید نیست که این مقدار هم جواب باشد. اگر هم کسی دقیق شود و بگوید که مراد این است که ابتدای سلام از ما است و این را جواب نداند، ما وظیفه داشتیم که به شما سلام کنیم مثل اینکه به کسی که برای دیدن شما آمده است، می گویید: «وظیفه ما بود که خدمت برسیم». اگر کسی تصریح کند که «چرا شما سلام کردید و این وظیفه ما بود که به شما سلام بکنیم» در اینجا نهایتا ابتدای به تحیت است و با توجه به مطالبی که گفته شد اگر هم ابتدا به تحیت باشد کافی است. زیرا این موارد مفاهیمی عقلایی بوده و ظهوری در تعبد محض ندارد و قصد رد داشتن خصوصیت ندارد. اما با اینکه اشکال آقای خویی و سیستانی از نظر صناعت وارد است اما ما مانند ایشان احتیاط واجب می کنیم.
مساله 37
مسألة 37: يجب جواب سلام قارئ التعزية و الواعظ و نحوهما من أهل المنبر، و يكفي رد أحد المستمعين.
اگر شخصی روی منبر بگوید: «سلام علیکم و رحمة الله» معمولا گفته شده واجب است یک نفر پاسخ بدهد و آقای خویی نیز قبول کرده و اطلاقات را شامل آن دانسته است.
آقای سیستانی[10] و بعض مراجع گذشته در تعلیقه عروه فرموده اند: پاسخ تحیت در ابتدای ملاقات واجب است. جواب دادن به سلام کسی که در مجلس بین مردم نشسته و بعد از مدتی به بالای منبر می رود و سلام می کند، واجب نیست. بله! اگر کسی وارد مجلس شود و پشت تریبون رفته و سلام کند، ابتدای ملاقات بوده و باید جواب سلام او داده شود.
اگر به صورت عقلایی هم در نظر گرفته شود بالاخره وقتی بالای منبر می رود ابتدای ملاقات با برخی محسوب می شود. کسی هم که در ابتدای ملاقات سلام کردن را فراموش کرده باشد و مشغول احوال پرسی می شود و بعد از مدتی به یاد می آورد که سلام نکرده است و سپس سلام کند، اطلاق «السَّلاَمُ تَطَوُّعٌ وَ الرَّدُّ فَرِيضَةٌ» و آیه ﴿وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا﴾ شامل او می شود و عقلایی نیز بوده و خارج از روش عقلا نمی باشد. بنابراین اولا با همه ملاقات نکرده است و ثانیا اگر هم ملاقات کرده در ادامه انشاء تحیت می کند.
سه نوع سلام داریم، سلام تحیت که در ابتدای ملاقات یا آنچه در حکم ابتدای ملاقات است گفته می شود. سلام تودیع که لبنانی ها در عوض فی امان الله می گویند. این سلام تحیت نبوده و سلام تودیع است و ادله از این منصرف است مانند اینکه در انتهای خطابه خطیب می گوید «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته». یک نوع هم سلام متارکه و مباعده است مانند ﴿قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي﴾[11] که پاسخ این سلام هم لازم نیست.
سلام کسی که در تلویزیون به ما سلام می کند اگر به طور متعارف صدا نمی رسد لازم نیست که پاسخ داده شود ولی اگر به طور متعارف صدا می رسد، پاسخ لازم است.
مساله 38
مسألة 38: يستحب الرد بالأحسن في غير حال الصلاة بأن يقول في جواب «سلام عليكم»: «سلام عليكم و رحمة اللّٰه و بركاته»، بل يحتمل ذلك فيها أيضاً و إن كان الأحوط الرد بالمثل
مستحب است که انسان رد به احسن کند. صاحب عروه می فرمایند که ممکن است که اطلاق دلیل شامل نماز هم بشود و احتیاط واجب این است که در نماز، رد به احسن نکنیم.
در مورد نماز دو فرض مطرح است. فرض اول اینکه شخص سلام کننده بگوید: «سلام علیکم و رحمة الله و برکاته» در اینجا ظاهر صاحب عروه این است که جایز است که در نماز گفته شود: «سلام علیکم و رحمة الله و برکاته». فرض دوم این است که سلام کننده «سلام علیکم» بگوید در اینجا صاحب عروه احتیاط واحب کرده است که نمازگزار بگوید «سلام علیکم و رحمة الله».
آقای سیستانی در فرض اول اشکالی به کلام صاحب عروه نکرده اند اما در فرض دوم که صاحب عروه فرموده: « الأحوط الرد بالمثل» ایشان تعلیقه زده اند که «بل المتعيّن»[12] اما در بحث استدلالی فرموده که ذکر خدا و دعا اشکالی ندارد و از این باب خارج از ادله مبطلیت تکلم است و از این جهت هم که مخاطبه با غیر باشد ایشان اشکالی ندارند و اطلاق دلیل را شامل دعا و ذکر خدا ولو مشتمل بر مخاطبة الغیر باشد، می دانند.
اگر گفته شود مراد از روایاتی که فرموده: «فلیرد کما قال» و «فلیرد کما قیل»[13]، فقط این است که ظرف را مقدم نکند یعنی اگر سلام دهنده گفت «سلام علیکم» در پاسخ «علیکم السلام» گفته نشود، در اینجا مشکلی رخ نمی دهد ولی ایشان قدر متیقن از این روایات را این دانست که زیاده در تحیت نکند و وقتی سلام دهنده می گوید: «سلام علیکم» و در پاسخ او گفته می شود «سلام علیکم و رحمة الله» این زیاده در تحیت است و ایشان در بحث استدلالی از این مورد پاسخ روشنی نداده اند. ممکن است که ایشان بفرمایند که اگر زائد را به قصد دعا نگوید، زیاده در تحیت است و اگر به قصد دعا بگوید، زیاده در تحیت نیست و دعا است. اما انصاف این است که «و رحمة الله»، جمله تامه نبوده و دعا نیست و «سلام علیکم و رحمة الله» زیاده در تحیت است و ممکن است که ایشان به همین دلیل در تعلیقه عروه، نظر قطعی داده اند که اگر سلام دهنده «سلام علیکم» بگوید، مصلی بیش از او نمی تواند چیزی بگوید ولی اگر «سلام علیکم و رحمة الله» بگوید، اشکالی ندارد که مصلی هم این اضافه را بگوید.
به نظر ما دلیل جواب سلام اطلاق ندارد. «فلیرد کما قال» نمیخواهد بگوید که اگر سلام دهنده گفت «سلام علیکم و رحمة الله» مصلی نیز می تواند در جواب بگوید: «سلام علیکم و رحمة الله» زیرا روایت ظهور در وجوب دارد و اگر چنین ظهوری داشته باشد حتما باید نمازگزار بگوید «سلام علیکم و رحمة الله» در حالی که چنین چیزی در غیر نماز هم واجب نیست و اصل سلام باید جواب داده می شود. لذا این روایات ظهور ندارد که در نماز می توان جواب «سلام علیکم و رحمة الله» را به صورت «سلام علیکم و رحمة الله» داد، و روایت مجمل است. مراد از «کما قال» این است که در جواب «سلام علیکم»، «علیکم السلام» نگوید یعنی جا به جا نکند، زیاده بر تحیت نکند. وقتی روایت مجمل شد رجوع به عمومات مانعیت از تکلم یعنی «من تکلم اعاد الصلاة» می شود و لذا به نظر ما همانطور که آقای خویی فرموده: اگر کسی به مصلی «سلام علیکم و رحمة الله» بگوید بیش از «سلام علیکم» چیزی نمی تواند بگوید.
در جلسه آینده مساله 39 بررسی خواهد شدانشاءالله.
و الحمد لله رب العالمین.
[2] مقرر: استاد حفظه الله این اشکال و پاسخ به آن را در جلسه 84 فقه در تاریخ 2 بهمن 1403، مطرح فرموده اند.
[4] النساء : 23
[5] الرحمن : 60
[6] موسوعة الامام الخوئی 15: 488
[7] العروة الوثقی و التعلیقات علیها 7: 510
[8] العروة الوثقی و التعلیقات علیها 7: 511
[9] الرعد : 24
[10] العروة الوثقی و التعلیفات علیها 7: 511
[11] . مريم : 47
[12] العروة الوثقی و التعلیقات علیها 7: 512.
[13] وسائل الشیعة 7 : 267، وسائل الشیعة 7: 268 (مقرّر: البته تعبیر روایت «نعم مثل ما قیل له» و «قال تردّ علیه خفیّا کما قال» است).