دانلود فایل صوتی 20-14030721 20-14030721
دانلود فایل خام جلسۀ 20 صلات جلسۀ 20 صلات

فهرست مطالب

فهرست مطالب

پخش صوت

20-14030721

موضوع: فصل فی الترتیب/ مسئله شش و هفت/ سلام/ واجبات نماز

 

فهرست مطالب:

مساله 6 1

بررسی روایات.. 1

مساله 7. 1

روایت اسماعیل بن رباح. 1

بررسی سندی. 1

التفات به دخول وقت در هنگام سلام 1

صادق بودن «و انت فی الصلاة». 1

فصل فی الترتیب.. 1

ادله وجوب ترتیب.. 1

حکم اخلال عمدی به ترتیب.. 1

حکم اخلال سهوی به ترتیب.. 1

 

بسم الله الرحمن الرحیم

(مسألة 6): يستحب للمنفرد و الإمام الإيماء بالتسليم الأخير إلى يمينه بمؤخر عينه، أو بأنفه أو غيرهما على وجه لا ينافي الاستقبال، و أما المأموم، فان لم يكن على يساره أحد فكذلك، و إن كان على يساره بعض المأمومين فيأتي بتسليمة أُخرى مومئاً إلى يساره، و يحتمل استحباب تسليم آخر للمأموم بقصد الإمام فيكون ثلاث مرّات.[1]

مساله 6

مسأله 6 در مورد مستحبات در هنگام سلام بود. صاحب عروه می‌فرماید: برای امام و منفرد مستحب است که با گوشۀ چشم به طرف راست نگاه کند یا بینی‌اش را یک مقدار به طرف راست برگرداند به مقداری که منافات با استقبال نداشته باشد. البته در اینجا مشخص نیست که مراد از «غیرهما» چه چیزی است. سپس می‌فرماید که اگر در سمت چپ مأموم کسی نیست او هم مانند منفرد و امام در هنگام سلام یک مقدار ایماء به سمت راست کند. اگر در سمت چپ مأموم کسی هست مأموم با اشارۀ به طرف چپ سلام دیگری می‌‌دهد. محتمل است که مستحب باشد که این مأموم سلام سومی هم مستقیم به امام بدهد که در حقیقت رد سلام است ولی انشای رد نکند اگرچه ممکن است بگوییم چون سلام سوم است انشای رد کند اشکالی ندارد.

مستند این مستحبات برخی از روایات است که نوعا ضعیف السند هست و همه هم قبول نکرده‌اند. آقای حکیم نیز در مستمسک این مطلب را مطرح کردند[2]. مرحوم امام هم در حاشیۀ عروه فرمودند: رجائا این کار را بکند، ‌شاید مستحب باشد[3].

بررسی روایات

منشأ فتوای صاحب عروه روایت مفضل بن عمر است: « وَ فِي الْعِلَلِ (بِالْإِسْنَادِ السَّابِقِ) «4» عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ فِي حَدِيثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَيِّ عِلَّةٍ يُسَلَّمُ عَلَى الْيَمِينِ وَ لَا يُسَلَّمُ عَلَى الْيَسَارِ قَالَ لِأَنَّ الْمَلَكَ الْمُوَكَّلَ يَكْتُبُ الْحَسَنَاتِ عَلَى الْيَمِينِ وَ الَّذِي يَكْتُبُ السَّيِّئَاتِ عَلَى الْيَسَارِ وَ الصَّلَاةُ حَسَنَاتٌ لَيْسَ فِيهَا سَيِّئَاتٌ فَلِهَذَا يُسَلَّمُ عَلَى الْيَمِينِ دُونَ الْيَسَارِ قُلْتُ فَلِمَ لَا يُقَالُ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ الْمَلَكُ عَلَى الْيَمِينِ وَاحِدٌ وَ لَكِنْ يُقَالُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ قَالَ لِيَكُونَ قَدْ سُلِّمَ عَلَيْهِ وَ عَلَى مَنْ عَلَى الْيَسَارِ وَ فُضِّلَ صَاحِبُ الْيَمِينِ عَلَيْهِ بِالْإِيمَاءِ إِلَيْهِ قُلْتُ فَلِمَ لَا يَكُونُ الْإِيمَاءُ فِي التَّسْلِيمِ بِالْوَجْهِ كُلِّهِ وَ لَكِنْ كَانَ بِالْأَنْفِ لِمَنْ يُصَلِّي وَحْدَهُ وَ بِالْعَيْنِ لِمَنْ يُصَلِّي بِقَوْمٍ قَالَ لِأَنَّ مَقْعَدَ الْمَلَكَيْنِ مِنِ ابْنِ آدَمَ الشَّدْقَيْنِ فَصَاحِبُ الْيَمِينِ عَلَى الشَّدْقِ الْأَيْمَنِ وَ تَسْلِيمُ الْمُصَلِّي عَلَيْهِ لِيُثْبِتَ لَهُ صَلَاتَهُ فِي صَحِيفَتِهِ قُلْتُ فَلِمَ يُسَلِّمُ الْمأموم ثَلَاثاً قَالَ تَكُونُ وَاحِدَةٌ رَدّاً عَلَى‏ الْإِمَامِ وَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَ عَلَى مَلَكَيْهِ وَ تَكُونُ الثَّانِيَةُ عَلَى مَنْ عَلَى يَمِينِهِ وَ الْمَلَكَيْنِ الْمُوَكَّلَيْنِ بِهِ وَ تَكُونُ الثَّالِثَةُ عَلَى مَنْ عَلَى يَسَارِهِ وَ مَلَكَيْهِ الْمُوَكَّلَيْنِ بِهِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ عَلَى يَسَارِهِ أَحَدٌ لَمْ يُسَلِّمْ عَلَى يَسَارِهِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ يَمِينُهُ إِلَى الْحَائِطِ وَ يَسَارُهُ إِلَى مَنْ صَلَّى مَعَهُ خَلْفَ الْإِمَامِ فَيُسَلِّمُ عَلَى يَسَارِهِ قُلْتُ فَتَسْلِيمُ الْإِمَامِ عَلَى مَنْ يَقَعُ قَالَ عَلَى مَلَكَيْهِ وَ الْمأمومينَ يَقُولُ لِمَلَكَيْهِ اكْتُبَا سَلَامَةَ صَلَاتِي مِمَّا يُفْسِدُهَا وَ يَقُولُ لِمَنْ خَلْفَهُ سَلِمْتُمْ وَ أَمِنْتُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ[4] در این روایت از امام ع سوال شده که چرا در هنگام سلام، امام یا منفرد، یک مقدار به سمت راست متمایل می‌‌شود و سلام می‌‌دهد؟ ‌امام جواب دادند. سپس مفضل در ادامه گفت: ‌چرا تمام صورتش را به سمت راست برنگرداند و اگر منفرد است با انف تمایل به راست پیدا کند و اگر امام جماعت است با با چشم به سمت راست تمایل پیدا کند؟ امام ع این مطلب را هم توجیه کردند. دوباره مفضل پرسید: چرا ‌مأموم سه سلام می‌دهد یعنی سه بار «السلام علیکم» می‌گوید؟ امام ع فرمودند: اولین سلام رد بر امام و ملکین رقیبینی هستند که نامه اعمال را می‌نویسند، سلام دوم را که می‌‌دهد به طرف راست اشاره می‌‌کند، سلام بر مأمومینی می‌دهد که طرف راست هستند و بر آن دو ملکی که موکل به این مأموم هستند، «و تکون الثالثة علی من فی یساره و ملکیه الموکلین به» البته یک احتمال هم دارد که ضمیر «ملکیه الموکلین به» به همان «من فی یساره» یا «من فی یمینه» بخورد. این روایت غیر از جهت مفضل بن عمر، ضعف های دیگری هم دارد و با متن عروه نیز سازگار نیست؛ زیرا در مورد امام ایماء به عین و در مورد منفرد ایماء به انف مطرح شد در حالی که متن عروه در مورد امام و منفرد «الإيماء بالتسليم الأخير إلى يمينه بمؤخر عينه، أو بأنفه» دارد.

در روایت عبدالله بن فضل هاشمی نقل شده «وَ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانِ عَنْ بَكْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ تَمِيمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ مَعْنَى التَّسْلِيمِ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ التَّسْلِيمُ عَلَامَةُ الْأَمْنِ وَ تَحْلِيلُ الصَّلَاةِ … السَّلَامُ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ وَاقِعٌ مِنَ الْمُصَلِّي عَلَى مَلَكَيِ اللَّهِ الْمُوَكَّلَيْنِ.»[5] در این روایت فرموده: سلام منفرد به ملکین موکلین است و بیان نشده که به چه شکل سلام بدهد و به چه شکل ایماء کند.

صحیحۀ عبدالحمید فرموده: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْخَرَّازِ عَن‏عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ عَوَّاضٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ كُنْتَ تَؤُمُّ قَوْماً أَجْزَأَكَ تَسْلِيمَةٌ وَاحِدَةٌ عَنْ يَمِينِكَ وَ إِنْ كُنْتَ مَعَ إِمَامٍ فَتَسْلِيمَتَيْنِ وَ إِنْ كُنْتَ وَحْدَكَ فَوَاحِدَةً مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ»[6]. در این روایت که سند خوبی دارد فرموده: اگر امام جماعت هستی به سمت راست تمایل پیدا کن و سلام بده و اگر مأموم هستی یک سلام به طرف راست بده و یک سلام به طرف چپ. ‌اگر منفرد هستی، «‌فواحدة مستقبل القبلة». در این روایت ایماء به مؤخر عین و انف مطرح نشده است.

در روایت ابی بصیر فرموده: «وَ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِذَا كُنْتَ وَحْدَكَ فَسَلِّمْ تَسْلِيمَةً وَاحِدَةً عَنْ يَمِينِكَ»[7]. آنچه این روایت در مورد منفرد فرموده با صحیحۀ عبدالحمید جمع عرفی ندارد همچنان که آقای حکیم فرموده است[8]. وجهی ندارد که بگوییم به خاطر روایت مفضل بن عمر مقصود ایماء به عین است علاوه اینکه روایت مفضل بن عمر ایماء بالعین را نسبت به امام گفت و در مورد منفرد ایماء بالانف داشت اما در کلمات «ایماء بالعین او الانف» را مطرح کردند.

در موثقه ابی بصیر نقل شده: « مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ هُوَ لَيْثٌ الْمُرَادِيُّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا كُنْتَ فِي صَفٍّ فَسَلِّمْ تَسْلِيمَةً عَنْ يَمِينِكَ وَ تَسْلِيمَةً عَنْ يَسَارِكَ لِأَنَّ عَنْ يَسَارِكَ مَنْ يُسَلِّمُ عَلَيْكَ وَ إِذَا كُنْتَ إِمَاماً فَسَلِّمْ تَسْلِيمَةً وَ أَنْتَ مُسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةِ[9]

در روایت ابی بکر حضرمی فرموده: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنِّي أُصَلِّي بِقَوْمٍ فَقَالَ سَلِّمْ وَاحِدَةً وَ لَا تَلْتَفِتْ قُلِ السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ[10]

در روایت ابن ‌ابی یعفور فرموده:« جَعْفَرُ بْنُ الْحَسَنِ الْمُحَقِّقُ فِي الْمُعْتَبَرِ نَقْلًا مِنْ جَامِعِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ تَسْلِيمِ الْإِمَامِ وَ هُوَ مُسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةِ قَالَ يَقُولُ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ.»[11].

تعبیر مستقبل القبله در مقابل عامه بوده چراکه عامه متمایل به سمت راست می‌شدند و می‌گفتند «السلام علیکم و رحمة الله» و بعد متمایل به چپ می‌شدند و این را می‌گفتند. امام ع در مقابل اینها فرمود یک سلام بده «و انت مستقبل القبلة» اما از این روایات «ایماء بمؤخر العین» و «ایماء‌ بالانف أو غیرهما» به دست نمی‌آید. ما نمی‌دانیم این فتوا که مورد شهرت هم نیست از کجا ناشی شده است. اگر قصد داشته اند که جمعی بین روایات ضعیفه و صحیحه انجام دهند که صحیح نیست. لذا محقق حکیم گفتند که این متن خالی از اشکال نیست و واقعا نیز همین طور است. البته آنچه که امام ره فرمودند که رجاء همانطور که مستقبل القبله است گوشه چشم را به سمت راست و به سمت چپ کند اشکالی ندارد. اگر از باب تسامح در ادله سنن باشد نیز صحیح نیست. بله شیخ صدوق در فقیه و مقنع بخشی از این متن را دارد، در هر صورت این مسأله با روایات سازگار نیست و به همین دلیل بعضی از فقها این فتوا را نپذیرفته‌اند.

مساله 7

قد مر سابقاً في الأوقات أنه إذا شرع في الصلاة قبل الوقت و دخل عليه و هو في الصلاة صحت صلاته، و إن كان قبل السلام أو في أثنائه، فاذا أتى بالسلام الأول، و دخل عليه الوقت في أثنائه تصح صلاته. و أما إذا دخل بعده قبل السلام الثاني أو في أثنائه ففيه إشكال. و إن كان يمكن القول بالصحة، لأنه و إن كان يكفي الأول في الخروج عن الصلاة، لكن على فرض الإتيان بالصيغتين يكون الثاني أيضاً جزءاً، فيصدق دخول الوقت في الأثناء (2)، فالأحوط إعادة الصلاة مع ذلك.[12]

روایت اسماعیل بن رباح

در بحث وقت بر اساس روایت اسماعیل بن رباح مسئله ای مطرح شده و آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ رَبَاحٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا صَلَّيْتَ وَ أَنْتَ تَرَى أَنَّكَ فِي وَقْتٍ وَ لَمْ يَدْخُلِ الْوَقْتُ فَدَخَلَ الْوَقْتُ وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ فَقَدْ أَجْزَأَتْ عَنْكَ»[13] یعنی اگر فکر می‌‌کردی وقت داخل شده و نماز خواندی و زمانی متوجه دخول وقت شدی که هنوز نماز تمام نشده، این نماز مجزی است.

بررسی سندی

اسماعیل بن رباح ‌توثیق خاص ندارد. کسانی مثل آقای زنجانی، آقای سیستانی و ما معتقد هستند که مشایخ ابن ‌ابی عمیر طبق شهادت شیخ طوسی در عده[14] ثقه هستند، این روایت را معتبر می‌‌دانند، ‌مشهور نیز به این روایت عمل کردند، اما کسانی مثل آقای خوئی که این مطلب را قبول ندارند یا مثل مرحوم امام فقط مراسیل ابن ‌ابی عمیر را قبول دارد و مسانید او را قبول ندارد زیرا ایشان اعتماد به نقل شیخ طوسی نکرده و به شهادت نجاشی استناد می‌کنند که فرموده: کتاب های ابن ‌ابی عمیر زیر باران تلف شد به‌خاطر این‌که زندان بود و خواهرش این کتاب ها را مخفی کرده بود «فلهذا أصحابنا يسكنون إلى مراسيله»[15] به همین خاطر اصحاب به مراسیل ابن ‌ابی عمیر اعتماد کردند.

کسانی که این روایت را قبول ندارند اصل مطلب را قبول نداشته و نماز را باطل می‌دانند.

التفات به دخول وقت در هنگام سلام

در این مساله بحث در مورد این است که اگر در هنگام سلام ملتفت به دخول وقت شود چه حکمی دارد. صاحب عروه فرموده: اگر در اثنای «السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین» باشد و ‌یقین به دخول وقت کرد نماز صحیح است اما اگر بعد از این سلام و گفتن تمام الصالحین یقین به دخول وقت کند، نماز دارای اشکال دارد. زیرا «السلام علینا و علی عبادالله الصالحین» مخرج از نماز است و بعد از آن، صدق «و انت فی الصلاة» نمی‌کند. سپس ایشان فرموده: ‌ممکن است گفته شود که «و انت فی الصلاة» شامل می‌‌شود. زیرا سلام اخیر هم جزء نماز است ولو جزء واجب نماز تمام شد اما هنوز جزء مستحبش تمام نشده است؛ پس «وانت فی الصلاه» صدق می‌کند. بنابراین اگر کسی «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» را گفت و تصمیم داشت «السلام علیکم» را نگوید یا تصمیم داشت «و رحمة الله و برکاته» را نگوید، اما فهمید اگر «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» را بگوید وقت داخل می‌شود و آن را گفت در اینجا صاحب عروه با این لا یبعد می‌‌گوید «و انت فی الصلاة» صادق است ولی احتیاط واجب این است که به این نماز اکتفا نشود.

با توجه به اینکه ما روایت اسماعیل بن رباح را قبول داریم، لازم است بررسی شود که ظهور عرفی «انت فی الصلاة» چیست.

صادق بودن «و انت فی الصلاة»

ممکن است گفته شود که حتی اگر «السلام علینا» نگفته باشد «و انت فی الصلاة» صدق نکند چون وقتی تشهد خوانده شد در روایت آمده است که «فقد مضت صلاته[16]» هر چند سلام واجب باشد اما ممکن است این سلام واجب خارج از نماز باشد در نتیجه «انت فی الصلاة» صدق نکند. این اشکالی است که مرحوم آل‌یاسین مطرح کرده‌اند.

این اشکال بنا بر اینکه محتمل است سلام جزء‌ اخیر نماز نباشد و واجب بعد از نماز باشد، وارد است. اما این هم خلاف ظاهر است که گفته شود سلام جزء نماز نیست و واجبی بعد از نماز است و هم خلاف استصحاب است، استصحاب می‌‌گوید: «و انت فی الصلاة»، و استصحاب در شبهات حکمیه را مشهور قبول دارند و دخول در وقت هم که وجدانی است. پس به نظر ما تا سلام واجب تمام نشده «و انت فی الصلاة» صدق می‌کند و هنوز از نماز خارج نشده‌ یعنی داخل در نماز هستیم.

اگر «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» را گفت و هنوز «السلام علیکم» را نگفته یا طبق نظر کسی که فقط «السلام علیکم» را واجب می‌داند یا «السلام علیکم» را گفته اما «و رحمة الله و برکاته» را نگفته سپس وقت داخل شد، در اینجا ادعا می‌شود «و انت فی الصلاة» صادق است و لو جزء فرد است و لازم نیست جزء واجب باشد. جزء فرد مثل این‌ است که گفته شود «خطی بکش که لا اقل ده سانت باشد« و بعد گفته شود « اذا جاء زید و انت مشتغل برسم الخط فلا تقم أمامه» اگر شما در حال رسم آن خط بودید، هرچند آن ده سانت را قبلا کشیده بودید و در حال کشیدن ادامه آن خط هستید، در اینجا با اینکه ادامه آن ده سانت واجب نیست اما صدق می‌کند.

انصاف این است که ظاهر «و انت فی الصلاة» یا قطعا یا احتمالا به معنای فی حال اتیان جزء واجب نماز است، و روشن نیست که شامل جزء اخیری که خارج از حد واجب است بشود و لو جزء الفرد است. انصافا شبهۀ انصراف قوی است. طبق نظر آقای حکیم و آقای خویی این مطلب روشن است زیرا ایشان فرمودند: اگر «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین» گفته شود دیگر «السلام علیکم» جزء نماز نیست و اگر فقط «السلام علیکم» بگوید دیگر «و رحمة الله و برکاته» جزء نماز نیست. ولی طبق نظر ما و آقای حائری که سلام مستحب بعد از سلام واجب را جزء الفرد می‌دانیم، لا اقل شبهه انصراف «و انت فی الصلاة» به «و انت فی الصلاة الواجبة» قوی است. روشن نیست متفاهم عرفی از این تعبیر که وقت داخل شد و انت فی الصلاة این باشد که شامل جزء اخیر مستحب می‌شود حتی در مثال خط هم روشن نیست. ‌پس بعید نیست که بتوان در اینجا به بطلان این نماز فتوا داد. آقای سیستانی هم احتیاط واجب دارند و شاید همین شبهه را دارند که «و انت فی الصلاة» صدق کند با اینکه ایشان استصحاب در شبهات حکمیه را قبول دارند اما این استصحاب و انت فی الصلاة الواجبه را که شبهه انصراف به آن وجود دارد را ثابت نمی‌کند.

فصل فی الترتیب

يجب الإتيان بأفعال الصلاة على حسب ما عرفت من الترتيب بأن يقدّم تكبيرة الإحرام على القراءة، و القراءة على الركوع و هكذا. فلو خالفه عمداً بطل ما أتى به مقدّماً و أبطل من جهة لزوم الزيادة، سواء كان ذلك في الأفعال أو الأقوال، و في الأركان أو غيرها، و إن كان سهواً فان كان في الأركان بأن قدّم ركناً على ركن كما إذا قدّم السجدتين على الركوع فكذلك، و إن قدّم ركناً على غير الركن كما إذا قدّم الركوع على القراءة، أو قدّم غير الركن على الركن كما إذا قدّم التشهّد على السجدتين، أو قدّم غير الأركان بعضها على بعض كما إذا قدّم السورة مثلًا على الحمد فلا تبطل الصلاة إذا كان ذلك سهواً، و حينئذ فإن أمكن التدارك بالعود بأن لم يستلزم زيادة ركن وجب و إلّا فلا. نعم، يجب عليه سجدتان لكل زيادة أو نقيصة تلزم من ذلك.[17]

ادله وجوب ترتیب

ترتیب از واضحات و مسلمات است و نیاز به دلیل ندارد. مرتکز قطعی متشرعه این است که ترتیب در اجزای نماز لازم است. از روایات هم این مطلب استفاده می‌شود مانند صحیحۀ زراره که در مورد قاعدۀ تجاوز بوده و بخشی از ترتیب در واجبات نماز را کاملا مشخص کرده است[18] و از صحیحۀ حماد[19] هم که نحوۀ نماز را بیان کرد، ترتیب فهمیده می‌شود البته برای کسانی مثل آقای خویی که به این صحیحه برای وجوب استدلال می‌کنند. روایات متفرقه‌ای هم هست مانند روایاتی که حکم نسیان تشهد قبل از رکوع و بعد از رکوع را بیان می‌کنند[20] که اجمالا ترتیب بین اجزای نماز را نشان می‌دهد.

حکم اخلال عمدی به ترتیب

اگر کسی عمدا اجزای نماز را جابه‌جا کند مثلا بین السجدتین تشهد بخواند و بعد به سجده رفته و سلام بدهد، در اینجا اگر آن را در محل خودش تدارک نکند که قطعا نماز باطل است چون عمدا اخلال به ترتیب کرده است. اگر هم در محل خودش بخواهد تدارک کند صاحب عروه فرموده: نماز باطل است زیرا تشهد را در بین سجدتین به قصد جزئیت آورده نه ذکر خدا و رسول و در نتیجه «مَنْ زَادَ فِي صَلَاتِهِ فَعَلَيْهِ الْإِعَادَةُ»[21] شامل او می‌شود.

اشکال شده که ذکر خداوند در هر جا که باشد زیاده در نماز نیست زیرا «كُلُّ مَا ذَكَرْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ وَ النَّبِيَّ ص فَهُوَ مِنَ الصَّلَاةِ»[22]. و لکن این واقعا واضح نیست، کسی که مثلا در قرائت اگر عمدا ابتدا سوره و بعد حمد بخواند هر چند بخواهد سوره را بعد آن بخواند، شبهه زیاده عمدیه در این موارد قوی است و لذا احتیاط این است که نماز باطل می‌‌شود و لو بعدا بخواهد تدارک کند.

حکم اخلال سهوی به ترتیب

اگر اخلال به ترتیب سهوی باشد. اگر رکنی را بر رکن دیگری سهوا مقدم کند صاحب عروه فرموده: نماز باطل است. آقای سیستانی جازم به بطلان نیستند[23] زیرا زیاده از فرائض نبوده و از سنن است، در قرآن «لا تزد فی صلاتک» بیان نشده است. مرحوم امام نیز این مطلب را در کتاب الخلل فی الصلاة فرموده اند که ممکن است کسی به «السنة لا تنقض الفریضة» تمسک کند و بگوید زیادۀ سهوی و لو در ارکان مبطل نماز نیست چون اخلال به سنت است زیرا عدم زیاده چیزی در نماز از سنت است[24].

آقای سیستانی در طواف هم می‌فرمایند اگر از روی جهل قصوری هشت شوط بجا بیاورد اشکالی ندارد زیرا «السنة لا تنقض الفریضة». اما ایشان در نماز نمی‌فرمایند که اگر کسی سهوا سجدتین را قبل از رکوع بجا بیاورد سپس برگردد رکوع را انجام دهد و بعد سجدتین را تدارک کند با اینکه زیاده سجدتین زیاده سهوی رکن است اما مطابق این قاعده فتوا نمی‌دهند. ایشان می‌فرمایند در نماز از روایات استفاده می‌‌شود که زیادۀ رکعت یعنی زیادۀ رکوع ولو سهوی باشد، مبطل است. در روایت این مضمون آمده است که: «اذا استیقن انه زاد رکعة اعاد الصلاة»[25] و ممکن است که گفته شود که ظهور رکعة در رکوع است و نه رکعت کامله و لذا در روایت هم نقل شده اگر کسی داخل در سجدۀ ثانیه بشود و یادش بیاید که رکوع نکرده ‌نماز را دوباره بخواند. البته این بحث روایی‌ مفصلی دارد که در گذشته مطرح کردیم.

ممکن است گفته شود که اگر ابتدا سجدتین را انجام داد و سپس رکوع کرد در اینجا نیاز به اعاده نیست و اخلال به ترتیب شده و السنة لا تنقض الفریضه شامل آن می‌شود و نیاز به اعاده سجدتین نیست. پاسخ این است که شرط ترتیب با سایر شرایط متفاوت است. ترک یک عمل در محل خودش عرفا اخلال به آن عمل است. اگر مولا بگوید: «ارکع قبل ان تسجد ثم اسجد»، اگر بعد از سجدتین رکوع انجام دهد سپس سجدتین را تدارک کند در اینجا شبهۀ زیاده رکن وجود دارد که بحث السنة لا تنقض الفریضه پیش می‌‌آید. اما اگر ابتدا سجدتین را انجام داد و سپس رکوع کرد و مثلا بعد از نماز ملتفت شد که چنین کاری کرده در اینجا عرفا گفته می‌شود که اخلال به رکوع کرده و آن را درمحل خود انجام نداده است و احتمال این معنا هم کافی است. اخلال به شیء به این است که آن را در محل خود نیاورد لذا اگر کسی در رکعت اول سهوا چهار رکوع انجام دهد و بعد در سه رکعت بعدی رکوعی انجام ندهد در اینجا اخلال به رکوع در سایر رکعات کرده است و لذا السنة لا تنقض الفریضة شامل آن نمی‌شود.

ما نسبت به اصل فرمایش مرحوم امام و آقای سیستانی هم اشکال کرده و می‌گوییم که معلوم نیست که السنة لا تنقض الفریضة، شامل احکام هم بشود بلکه ممکن است فقط ذوات اجزاء را شامل بشود. رکوع و سجود فریضه بوده و در مقابل تشهد و قرائت سنت هستند. کسی که دو رکوع انجام می‌دهد اخلال به فریضه کرده زیرا اخلال به فریضه یعنی شئون فریضه که کم و زیاد نشود را رعایت نکرده است. و لذا در روایت و لو ضعیف نقل شده: کسی که به‌جای نماز دو رکعتی نماز چهار رکعتی می‌‌خواند باید نمازش را اعاده کند لانه زاد فی فرض الله[26]. فرض خداوند نباید کم و زیاد بشود، احتمال این معنا در حدیث لا تعاد کافی است که دیگر نتوان مانند مرحوم امام و آقای سیستانی بگوییم مانعیت زیادۀ رکوع سنت است، مخصوصا با تطبیق سنت بر ذات قرائت و تشهد و فریضه بر ذات رکوع و سجده. معلوم نیست که شامل حکم آنها شود که گفته شود جزئیت رکوع در قرآن آمده اما مانعیت زیاده آن نیامده است بنابراین مهم نیست که مانعیت زیاده رکوع در قرآن نیامده است همین که ذات رکوع در قرآن بیان شده کافی است.

اما اگر اخلال سهوی به غیر ارکان شد که مستلزم تکرار شود، صاحب عروه فرموده: سجده سهو لازم است. اما قبلا این مطلب مفصل بحث شد که لازم نیست که لکل زیادة أو نقیصة سجده سهو انجام شود.

و الحمد لله رب العالمن



[1] العروة الوثقی للسید الیزدی 1: 695

[2] مستمسک العروه الوثقی 6: 477.

[3] العروة الوثقی و التعلیقات علیها 7: 416.

[8] مستمسك العروة الوثقى ‌6: 477‌.

[12] العروة الوثقی 1: 696

[14] عدة الاصول 1: 154. إذا كان أحد الراويين مسندا والاخر مرسلا، نظر في حال المرسل، فان كان ممن يعلم انه لا يرسل الا عن ثقة موثوق به فلا ترجح لخبر غيره على خبره، ولاجل ذلك سوت الطائفة بين ما يرويه محمد بن أبى عمير وصفوان بن يحيى ، وأحمد بن محمد ابن أبى نصر وغيرهم من الثقات الذين عرفوا بأنهم لا يروون ولا يرسلون الا عمن يوثق به وبين ما اسنده غيرهم، ولذلك عملوا بمراسيلهم إذا انفردوا عن رواية غيرهم.

[15] رجال النجاشی 326. وقيل : إن اخته دفنت كتبه في حال استتارها وكونه في الحبس أربع سنين فهلكت الكتب ، وقيل : بل تركتها في غرفة فسال عليها المطر فهلكت ، فحدث من حفظه. ومما كان سلف له في أيدي الناس ، فلهذا أصحابنا يسكنون إلى مراسيله

[16] وسائل الشیعة 6: 416.

[17] العروة الوثقی 1: 696.

[18] وسائل الشیعة 8: 237؛ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ شَكَّ فِي الْأَذَانِ وَ قَدْ دَخَلَ فِي الْإِقَامَةِ قَالَ يَمْضِي قُلْتُ رَجُلٌ شَكَّ فِي الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ قَدْ كَبَّرَ قَالَ يَمْضِي قُلْتُ رَجُلٌ شَكَّ فِي التَّكْبِيرِ وَ قَدْ قَرَأَ قَالَ يَمْضِي قُلْتُ شَكَّ فِي الْقِرَاءَةِ وَ قَدْ رَكَعَ قَالَ يَمْضِي قُلْتُ شَكَّ فِي الرُّكُوعِ وَ قَدْ سَجَدَ قَالَ يَمْضِي عَلَى صَلَاتِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ إِذَا خَرَجْتَ مِنْ شَيْ‏ءٍ ثُمَّ دَخَلْتَ فِي غَيْرِهِ فَشَكُّكَ لَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ.

[20] وسائل الشیعة 6: 405؛ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: فِي الرَّجُلِ يُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ مِنَ الْمَكْتُوبَةِ ثُمَّ يَنْسَى فَيَقُومُ قَبْلَ أَنْ يَجْلِسَ بَيْنَهُمَا قَالَ فَلْيَجْلِسْ مَا لَمْ يَرْكَعْ وَ قَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ وَ إِنْ لَمْ يَذْكُرْ حَتَّى رَكَعَ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ فَإِذَا سَلَّمَ سَجَدَ سَجْدَتَيْنِ وَ هُوَ جَالِسٌ.

[23] العروة الوثقی و التعلیقات علیها 7: 419؛ بطلان الصلاه بزیاده السجدتَین أو الرکوع سهواً مبنیّ علی الاحتیاط . (السیستانی).

[24] الخلل في الصلاة 20‌. نعم هنا وجه لدخول زيادة الركوع والسجود في المستثنى منه وعدم البطلان بزيادة الركن وهو التعليل بان السنة لا تنقض الفريضة فان الفريضة هو الخمسة واما الاشتراط بعدم زيادة الركوع والسجود أو كون زيادتهما مبطلة فلا يدل عليهما الا السنة كقوله من زاد في صلوته فعليه الاعادة فالحديث بحسب التعليل دال على عدم نقض ما فرضه الله بشئ ثبت بالسنة.

[25] وسائل الشیعة 6:: 319 ؛مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ بُكَيْرٍ ابْنَيْ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا اسْتَيْقَنَ أَنَّهُ زَادَ فِي صَلَاتِهِ الْمَكْتُوبَةِ رَكْعَةً «5» لَمْ يَعْتَدَّ بِهَا وَ اسْتَقْبَلَ صَلَاتَهُ اسْتِقْبَالًا إِذَا كَانَ قَدِ اسْتَيْقَنَ يَقِيناً.

[26] وسائل الشیعة 8: 508؛ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع فِي حَدِيثِ شَرَائِعِ الدِّينِ قَالَ: وَ التَّقْصِيرُ فِي ثَمَانِيَةِ فَرَاسِخَ وَ هُوَ بَرِيدَانِ وَ إِذَا قَصَّرْتَ أَفْطَرْتَ وَ مَنْ لَمْ يُقَصِّرْ فِي السَّفَرِ لَمْ تُجْزِ صَلَاتُهُ لِأَنَّهُ قَدْ زَادَ فِي فَرْضِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.