دانلود فایل صوتی 14040701=013 14040701=013
دانلود فایل خام Feghh 13-14040701 Feghh 13-14040701
دانلود فایل تقریر Feghh-w 13-14040701 Feghh-w 13-14040701
فهرست مطالب
    فهرست مطالب
      پخش صوت
      14040701=013

      دروس خارج فقه استاد معظم حاج شیخ محمدتقی شهیدی

      کتاب صلاة – سال دهم

      سال 1404-1405

      متن تقریر

      ————————————————-

      جلسۀ 13-1130

      ‌سه شنبه – 01/07/1404

      أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم ‌اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه فی الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

      ادامه مساله 1

      مسألة 1: إذا بلغ الصبي أو أفاق المجنون أو المغمى عليه قبل خروج الوقت وجب عليهم الأداء و إن لم يدركوا إلّا مقدار ركعة من الوقت، و مع الترك يجب عليهم القضاء، و كذا الحائض و النفساء إذا زال عذرهما قبل خروج الوقت و لو بمقدار ركعة. كما أنّه إذا طرأ الجنون أو الإغماء أو الحيض أو النفاس بعد مضي مقدار صلاة المختار بحسب حالهم من السفر و الحضر و الوضوء و التيمم و لم يأتوا بالصلاة وجب عليهم القضاء كما تقدّم في المواقيت[2].

       

       

      ادامه طهارت حائض در ضیق وقت

      بحث در اینجا بود که اگر زنی حائض بود و بعد از خروج از وقت فضیلت نماز پاک شد، آیا باید نماز ظهر را بخواند یا خواندن نماز ظهر مستحب است همچنان که شیخ در تهذیب به آن قائل شد. ممکن است که شیخ صدوق نیز همین نظر را اختیار کرده باشد زیرا ایشان در مقنع فرموده «إذا طهرت المرأة عند العصر فليس عليها أن تصلي الظهر، إنما تصلي الصلاة التي تطهر عندها»[3] و در من لا یحضره الفقیه نیز همین عبارت بیان شده است[4]. ممکن است که مراد ایشان از «عند العصر»، وقت مختص به عصر باشد یعنی چهار رکعت مانده به غروب آفتاب زیرا برخی مانند صاحب وسائل روایات را به این شکل معنا می کنند. البته ایشان در الهدایة فرموده: «فأول وقت الظهر من زوال الشمس إلى أن يمضي قدمان، و وقت العصر من حين يمضي قدمان من زوال الشمس إلى أن تغيب الشمس»[5]. با توجه به این کلام می توان گفت که «عند العصر» یعنی «عند وقت العصر» است که در کتاب هدایه بیان شده که وقت فضیلت عصر است. ولی این مطلب هم واضح نیست زیرا در هدایه در مقام بیان وقت فضیلت عصر است و قرینه داریم که مراد از «وقت العصر»، وقت فضیلت عصر است. با این موارد نمی توان گفت که شهرت قدمائیه بر معیار بودن غروب آفتاب که نظر مشهور متاخرین است، نمی باشد.

      عدم تعدی از حائض به سایر موارد

      حتی اگر در مورد حائض، طبق روایت فضل بن یونس[6] گفته شود که اگر وقت فضیلت نماز ظهر گذشت و زن پاک شد دیگر نیازی نیست که زن، نماز ظهر را بخواند، اما دیگر به کافری که بعد از وقت فضیلت نماز ظهر مسلم شده است یا صبی و مجنونی که بعد از نماز ظهر بالغ و عاقل شده اند. در این موارد، علی القاعده باید نماز ظهر خوانده شود زیرا در روایت فرموده « لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَيْهَا وَ هِيَ فِي الدَّمِ وَ خَرَجَ عَنْهَا الْوَقْتُ وَ هِيَ فِي الدَّمِ» و ممکن است که دم خصوصیت داشته باشد.

      احتیاط واجب در مساله

      در اینجا احتیاط واجب کردن نیز آسان نبوده و مشکل است. اگر پنج رکعت به پایان وقت باقی باشد، نماز اول را اعم از اینکه وظیفه اش ظهر باشد یا عصر، نیت ما فی الذمه می کند سپس یک رکعت بعد را نیز به نیت مافی الذمه بخواند. همانطور که در مورد احتیاط واجب بین غروب آفتاب و زوال حمره مشرقیه مطرح می شود که اگر چهار رکعت به غروب آفتاب باقی باشد، طبق این احتیاط واجب باید نیت ما فی الذمه کرد. آقای زنجانی تا زوال حمره مشرقیه، وقت نماز ظهر و عصر را باقی می دانند[7]، پس این نماز، نماز ظهر است. نظر دیگر این است که تا غروب آفتاب، وقت نماز ظهر و عصر تمام می شود پس الان وقت نماز عصر است. اگر چهار رکعت به غروب آفتاب باقی باشد و بخواهیم احتیاط کنیم، ابتدا چهار رکعت به نیت ما فی الذمه می خوانیم، سپس چهار رکعت دیگر نیز به نیت ما فی الذمه می خوانیم و مشکلی نیز ایجاد نمی شود.

      در مورد نماز مغرب و عشا نیز اگر چهار رکعت یا پنج رکعت به نیمه شب باقی باشد، اگر نظر شیخ طوسی درست باشد، بعد از وقت فضیلت نماز مغرب که زوال حمره مشرقیه است، نماز مغرب از او فوت شده و باید نماز عشا بخواند، اگر نظر مشهور درست باشد ابتدا سه رکعت نماز مغرب را می خواند و بعد نماز عشا را می خواند. در اینجا اگر احتیاط واجب کنیم، کار مکلف مشکل می شود. اگر فالاعلمی باشد که فتوا داده باشد باید به او رجوع کند. اما اگر فالاعلمی نباشد که فتوا دهد، عمل به احتیاط واجب، مصداق معذور عقلی است و نماز مغرب را می خواند و در نهایت نماز عشا را به دلیل عذر به تاخیر انداخته است و یک رکعت در وقت را درک کرده که قاعده «من ادرک» نماز او را تصحیح می کند.

      تطبیق قاعده «من ادرک»

      در مورد تطبیق قاعده «من ادرک» اشکالی مطرح می شود که ظاهر «من ادرک» این است که قبل از این هم می توانست نماز بخواند ولی کوتاهی کرد و خواب ماند و بیشتر از یک رکعت را در وقت درک نکرد. اما زنی که حائض بود و زمانی پاک شده که یک رکعت را در وقت درک می کند، فرصتی نداشت که زودتر نماز را بخواند و به او گفته نمی شود «من ادرک رکعة» پس قاعده ««من ادرک» شامل او نمی شود و لازم نیست که در وقت نماز بخواند.

      پاسخ اینکه اگر این اشکال، درست باشد تنها مختص به زن حائض است که قبل از طهر، عاجز است نماز را شروع کند و بعد از طاهره شدن و غسل کردن، کل نماز را در وقت درک نمی کند اما کافری که در ضیق وقت مسلم شده، می توانست زودتر مسلم شود و نماز را درک کند یا صبی که در ضیق وقت بالغ شده ولو بر او واجب نبوده ولی می توانست زودتر نماز را شروع کند پس قاعده «من ادرک» موارد دیگر را شامل می شود.

      البته به نظر ما اشکال صحیح نیست و قاعده «من ادرک» شامل زن حائض هم می شود. همانطور که آقای خویی فرموده اند[8]، گاهی وقت ضیق ذاتی دارد مانند برخی مناطق که وقت، ضیق ذاتی دارد که بعد از اذان ظهر به اندازه پنج رکعت وقت است و بعد آفتاب غروب می کند، در اینجا می توان گفت که قاعده «من ادرک» جاری نیست. اما در ما نحن فیه وقت، ضیق ذاتی نداشته است و این زن به دلیل مانع شرعی نتوانسته است که کل رکعات را در وقت درک کند، و دلیلی وجود ندارد که قاعده «من ادرک» شامل او نشود. همانطور هم که بیان شد تسالم بر عنوان «من ادرک رکعة من الصلاة فقد ادرک الصلاة» است و از این جهت مشکلی برای شمول نسبت به این فرض ندارد.

      قضا در صورت عروض مانع

      صاحب عروه در ادامه فرموده: «كما أنّه إذا طرأ الجنون أو الإغماء أو الحيض أو النفاس بعد مضي مقدار صلاة المختار بحسب حالهم من السفر و الحضر و الوضوء و التيمم و لم يأتوا بالصلاة وجب عليهم القضاء كما تقدّم في المواقيت»[9]. اگر زنی ابتدای وقت پاک بود و به اندازه نماز اختیاری پاک ماند (به اندازه ای که وضو بگیرد و چهار رکعت نماز با حداقل واجبات بخواند) و بعد حیض شد، قضای نماز بر او واجب است. این قول مشهور است.

      در مقابل نظر مشهور دو نظر وجود دارد که تعبیر به افراط و تفریط می کنیم.

      نظر آقای خویی و جماعتی این است که معیار تمکن از صلات صحیحه است ولو صلات اضطراریه است. این شخص وضو یا غسل نمی تواند بگیرد اما تیمم که می تواند کند. اگر نماز نخواند و بعد از مثلا 4.5 دقیقه حیض شد به صورتی که اگر تیمم می کرد می توانست نماز ظهر را بخواند، فی علم الله نماز او صلات اضطراریه بوده است و نخوانده است و باید قضا کند.

      نظر که تعبیر به تفریطی می کنیم، نظر آقای زنجانی است. طبق نظر ایشان، صلات اختیاریه که اکتفا به اقل واجبات کند مهم نیست بلکه صلات اختیاریه متعارفه مهم است. در روایاتی که فرموده اگر زنی پاک بود «فلم تصل الظهر حتی حاضت وجب علیها القضاء»[10]، مراد این است که نماز ظهر متعارف را نخواند. در نماز متعارف انسان با آرامش غسل یا وضو را انجام می دهد و با اتیان مستحبات متعارفه نماز می خواند[11].

      موثقه فضل بن یونس

      بر خلاف این نظرها در ذیل موثقه فضل بن یونس نقل شده: «إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ بَعْدَ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ فَإِذَا طَهُرَتْ مِنَ الدَّمِ فَلْتَقْضِ صَلَاةَ الظُّهْرِ لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَيْهَا وَ هِيَ طَاهِرٌ وَ خَرَجَ عَنْهَا وَقْتُ الظُّهْرِ وَ هِيَ طَاهِرٌ فَضَيَّعَتْ صَلَاةَ الظُّهْرِ فَوَجَبَ عَلَيْهَا قَضَاؤُهَا»[12] یعنی «ضیعت صلاه الظهر فی تمام وقت فضیلتها». طبق این روایت معیار این است که از ابتدای وقت تا خروج از وقت فضیلت نماز ظهر پاک باشد، و نماز ظهر را نخواند، نماز را تضییع کرده و قضا بر او واجب است. اما اگر نیم ساعت بعد از اذان ظهر در حالی که نماز ظهر نخوانده بود، حیض شود، نماز ظهر را تضییع نکرده است.

      پاسخ های ما به آقای حائری در مورد این روایت مماشاتی بود که روایت را طرح نکنیم. نظر ما در مورد روایت این است که صدر روایت، فرضی را مطرح کرده و ذیل روایت فرض دیگری را مطرح کرده و با هم تنافی ندارند. در این روایت، دو فرض مطرح شده بود. فرض صدر روایت در مورد ادا است که زنی حیض بود و حیضش تا وقت فضیلت نماز ظهر مستمر بود در این صورت نماز ظهر به صورت ادا ندارد و تنها نماز عصر را می خواند. در مورد بحث قضا در ذیل روایت فرموده که اگر بعد از وقت فضیلت ظهر حیض شود باید نماز ظهر را قضا کند زیرا اول وقت ظهر پاک بود و آخر وقت فضیلت ظهر هم پاک بود، نماز ظهر را تضییع کرده است.

      مشکلی که در این روایت وجود دارد این است که از فقهای امامیه کسی به ذیل روایت قائل نشده است حتی شیخ طوسی و معارض با صحیحه عبدالرحمن بن حجاج است «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْخَلِيلِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَطْمَثُ بَعْدَ مَا تَزُولُ الشَّمْسُ وَ لَمْ تُصَلِّ الظُّهْرَ هَلْ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ قَالَ نَعَمْ»[13] از حضرت ع سوال شد که اگر زنی بعد از زوال شمس هنوز نماز ظهر را نخوانده که حیض می شود آیا باید نماز ظهر را قضا کند؟ حضرت فرمودند بله. در این روایت عرفی نیست که مراد از « تَطْمَثُ بَعْدَ مَا تَزُولُ الشَّمْسُ»، «تطمث بعد مضی اربعة اقدام» باشد که دو و نیم یا سه ساعت بعد از اذان ظهر می شود. بنابراین این روایات با هم تعارض و تساقط کرده و رجوع به قاعده اولیه می کنیم و چون چهار رکعت نماز ظهر را پاک بود و متمکن از ادا بود و بعد حیض شد، اطلاق ادله ادا شامل او می شود و چون ادا را ترک کرده باید نماز را قضا کند.

      بررسی معیار در وجوب قضا

      در اینجا بررسی کنیم که بین نظر مشهور که حد متوسط بود یعنی صلات اختیاریه و نظر افراطی که صلات اضطراریه بود و نظر تفریطی که صلات اختیاریه متعارفه بود کدام نظر صحیح است.

      علما معیار را صحیحه عبد الرحمن بن حجاج قرار داده اند «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْخَلِيلِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَطْمَثُ بَعْدَ مَا تَزُولُ الشَّمْسُ وَ لَمْ تُصَلِّ الظُّهْرَ هَلْ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ قَالَ نَعَمْ»[14].

      آقای زنجانی باید اینگونه توجیه کنند که « وَ لَمْ تُصَلِّ الظُّهْرَ» یعنی صلات اختیاریه متعارفه.

      پاسخ اینکه اگر در روایت فرموده بود «صلت الظهر» گفته می شد که انصراف به متعارف دارد اما در روایت فرموده: «وَ لَمْ تُصَلِّ الظُّهْرَ» یعنی نماز ظهر را نخوانده است و نخواندن نماز ظهر انصراف به نماز متعارف ندارد.

      این طور نیست که این زنی که حیض شده، به صورت متعارف حساب کند که نماز ظهر با مستحبات متعارف یعنی نماز اختیاری متعارف، چهار دقیقه طول می کشید و اگر در این مدت پاک بود و بعد حیض شد «لم اصل الظهر» صادق باشد. بلکه این زن که نماز نخوانده است اگر می دانست که حیض می شود، اتیان به اقل واجبات می کرد و نماز ظهر را سه دقیقه ای می خواند، بنابراین این روایت در حق کسی که سه دقیقه پاک بود و حیض شد هم صادق است. نهایتا روایت انصراف به صلات اختیاریه دارد. نه اینکه انصراف به صلات اختیاریه متعارفه داشته باشد که مشتمل بر مستحبات متعارفه هم باشد.

      اگر در روایت فرموده بود «صلت الظهر» مانند اینکه شخصی را اجیر به نماز استیجاری می کنند و می گویند «نماز بخوان»، انصراف به نماز متعارف دارد و در این صورت با غسل جمعه دیگر نمی تواند نماز استیجاری بخواند زیرا متعارف نبوده و باید وضو بگیرد. اگر کسی را اجیر کنند که «از طرف پدر ما نماز نخوان!» اینکه دیگر انصراف به نماز متعارف ندارد.

      بنابراین «و لم تصل الظهر»، یعنی «لم تصل الظهر الواجب»، اعم از متعارف و غیر متعارف است. بنابراین فرمایش آقای زنجانی درست نیست. اما می توان گفت که انصراف به نماز اختیاری دارد، نه اینکه اگر می دانست که حیض می شود، وقت برای وضو یا غسل نبود و باید تیمم می کرد که آقای خویی فرموده بودند پس اطلاق این روایت شامل فرض ظهر اختیاری نمی شود.

      اما می توان از آقای خویی دفاع کرد و گفت که این روایت نظر به صلات متعارف دارد اما مفهوم ندارد. بنابراین در مورد کسی که نماز ظهر غیر متعارف را یعنی نماز اضطراری را می توانست بخواند و نخواند، باید رجوع به قاعده کنیم. طبق عمومات اگر این زن می دانست که سه دقیقه بعد از نماز ظهر، حیض می شود باید به سرعت، تیمم می کرد و نماز ظهر را با حالت اضطراری می خواند. الان این نماز، از او فوت شده است. این زن عاجز از وضو در وقت بوده است و طبق «إِنَّ رَبَّ الْمَاءِ رَبُّ الصَّعِيدِ»[15] باید تیمم کند.

      بررسی موثقه سماعة

      در موثقه اسحاق بن عمار نقل شده «وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ صَلَّتْ مِنَ الظُّهْرِ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ إِنَّهَا طَمِثَتْ‏ وَ هِيَ‏ جَالِسَةٌ فَقَالَ تَقُومُ مِنْ مَكَانِهَا وَ لَا تَقْضِي الرَّكْعَتَيْنِ»[16]. زنی دو رکعت از نماز ظهر را خواند و در رکعت دوم حیض شد. در این روایت «لم تصل» نبوده و «صلت» است و انصراف به نماز متعارف دارد نماز متعارف هم بلافاصله بعد از اذان نیست. نوعا چند دقیقه ای طول می کشد تا نماز را شروع کند.

      اگر مراد از « وَ لَا تَقْضِي الرَّكْعَتَيْنِ »، «لا تقضی صلاتها بعد طهرها» باشد. در این صورت اگر زنی که به طور متعارف نماز خوانده و در رکعت دوم حیض شده ولو نمازش ده دقیقه بعد از اذان ظهر باشد لازم نیست که قضا کند. در این صورت روایت توسعه زیادی پیدا می کند و دلیل خوبی است بر این که اختیار زمان هم متعارف باشد، و لازم نیست که بلافاصله بعد از اذان نماز بخواند زیرا متعارف نیست. اما این معنا عرفی نیست زیرا بعدا دو رکعت را که قضا نمی کند بلکه چهار رکعت را قضا می کنند.

      برخی روایت را اینگونه معنا کرده اند که قضا به معنای اتیان باشد «لا تقضی الرکعتین» یعنی «لا تاتی بالرکعتین». اگر این مراد باشد، اصلا بحث قضای مصطلح نیست و به این معنا است که دیگر نماز را ادامه ندهد. اما اینکه آیا قضا بر او واجب است یا نه، بحث دیگری است که معلوم نیست این روایت، آن را بگوید.

      با توجه به این معنایی که بیان شد مطلب از نظر آقای زنجانی نیز راحت تر می شود زیرا آقای زنجانی نماز اختیاری متعارف فرموده بودند که بلافاصله بعد از اذان باشد اما ما می‌گوییم متعارف این است که انسان ابتدای اذان نماز نمی خواند، حتی در مسجد امام جماعت‌ یک مقدار با تاخیر نماز را شروع می کنند و اذان دومی می گویند و بعد شروع به نماز می کنند، این طور نیست که بلافاصله بعد از اینکه شاخص، وقت نماز ظهر را مشخص کرد، نماز را شروع کنند. می‌کنند.

      روایت ابی الورد[17] که در کافی مطرح شده سندش ضعیف است و دلالتش نیز با این بحث ارتباطی ندارد، لذا آن را مطرح نمی کنیم.

      مساله 2

      (مسألة 2): إذا أسلم الكافر قبل خروج الوقت ولو بمقدار ركعة ولم يصلِّ‌ وجب عليه قضاؤها[18].

      این مساله قبلا بررسی شد.

      مساله 3

      مسألة 3: لا فرق في سقوط القضاء عن المجنون و الحائض و النفساء بين أن يكون العذر قهرياً أو حاصلاً من فعلهم و اختيارهم، بل و كذا في المغمى عليه، و إن كان الأحوط القضاء عليه إذا كان من فعله، خصوصاً إذا كان على وجه المعصية، بل الأحوط قضاء جميع ما فاته مطلقاً.[19]

      مجنون، حائض، نفساء یا مغمی‌علیه اگر در داخل وقت به خاطر عذرهایی که دارند، نمی‌توانند نماز بخوانند، قضا هم ندارند چه سبب جنون و حیض و اغماء، سبب قضا و قدری و قهری باشد، چه سبب اختیاری باشد. مثلا هنگام عمل جراحی رفت که او را بیهوش کنند، و در تمام وقت نماز بیهوش بود، یا آمپولی زد و به سبب اختیاری دیوانه شد.

      باید بررسی کنیم که اگر به سبب اختیاری دیوانه شد یا اغماء یا حیض اگر به سبب اختیاری بود آیا قضا بر او واجب است یا خیر؟

      و الحمدلله رب العالمین.

      1
      2 العروة الوثقی و التعلیقات علیها 8: 53
      3 المقنع 50
      4 من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 93؛ الْمَرْأَةُ الَّتِي تَطْهُرُ مِنْ حَيْضِهَا عِنْدَ الْعَصْرِ فَلَيْسَ عَلَيْهَا أَنْ تُصَلِّيَ عِنْدَ الظُّهْرِ إِنَّمَا تُصَلِّي الصَّلَاةَ الَّتِي تَطْهُرُ عِنْدَهَا
      5 الهدایة 129
      6 الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏3، ص: 102؛ .« مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ يُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع قُلْتُ الْمَرْأَةُ تَرَى الطُّهْرَ قَبْلَ غُرُوبِ الشَّمْسِ كَيْفَ تَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ قَالَ إِذَا رَأَتِ الطُّهْرَ بَعْدَ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ فَلَا تُصَلِّي إِلَّا الْعَصْرَ لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَيْهَا وَ هِيَ فِي الدَّمِ وَ خَرَجَ عَنْهَا الْوَقْتُ وَ هِيَ فِي الدَّمِ فَلَمْ يَجِبْ عَلَيْهَا أَنْ تُصَلِّيَ الظُّهْرَ وَ مَا طَرَحَ اللَّهُ عَنْهَا مِنَ الصَّلَاةِ وَ هِيَ فِي الدَّمِ أَكْثَرُ قَالَ وَ إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ بَعْدَ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ فَإِذَا طَهُرَتْ مِنَ الدَّمِ فَلْتَقْضِ صَلَاةَ الظُّهْرِ لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَيْهَا وَ هِيَ طَاهِرٌ وَ خَرَجَ عَنْهَا وَقْتُ الظُّهْرِ وَ هِيَ طَاهِرٌ فَضَيَّعَتْ صَلَاةَ الظُّهْرِ فَوَجَبَ عَلَيْهَا قَضَاؤُهَا»
      7 توضیح المسائل (شبیری) 161؛ مسأله 738 – نماز ظهر و عصر هر كدام وقت مخصوص و وقت مشتركى دارند: وقت مخصوص نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتى كه از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد. اگر كسى در اثر ندانستن مسأله تمام نماز عصر را در اين وقت بخواند، نمازش باطل است. وقت مخصوص نماز عصر موقعى است كه تنها به اندازه خواندن نماز عصر، وقت به مغرب باقى مانده باشد، كه اگر كسى تا اين موقع نماز ظهر را نخواند، نماز ظهرش قضا شده و بايد نماز عصر را بخواند. و ما بين وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر، وقت مشترك نماز ظهر و نماز عصر است؛ اگر كسى در اين وقت در اثر ندانستن مسأله تمام نماز عصر را پيش از نماز ظهر بخواند، نمازش بنابر احتياط باطل است.
      8 موسوعة الامام الخوئی16: 104 ؛ تارة نفرض القصور الذاتي في طبيعة الوقت كما لو فرضنا أنّ‌ بعض نقاط الأرض يقصر فيه الزمان الفاصل بين زوال الشمس و غروبها بحيث لا يسع الإتيان بأربع ركعات أو أنّ‌ ما بين الطلوعين فيه لا يسع الإتيان بركعتين، ففي مثله يتّجه الإشكال فيقال بامتناع تعلّق التكليف بالعمل في زمان لا يسعه، فلا يصدق في حقّه حينئذ أنّ‌ المكلّف لم يدرك من الوقت إلّا ركعة، فإنّه في حدّ ذاته ليس أكثر من هذا المقدار.
      9 العروة الوثقی و التعلیقات علیها 8: 53
      10 وسائل الشیعة 2: 360؛
      11 توضیح المسائل (شبیری) 100؛ مسأله 477 – اگر زن نماز را به تأخير بيندازد و از اول وقت به اندازۀ خواندن يك نماز بگذرد و حائض شود چنانچه مى‌توانسته نمازش را در وقت بخواند – هر چند به اين صورت كه مقدمات آن مانند: وضو گرفتن يا غسل يا تيمم كردن يا پاك بودن بدن يا لباس و يافتن جهت قبله را قبل از وقت انجام دهد، يا نماز را بدون حرج تند بخواند – قضاى آن نماز بر او واجب مى‌شود، و در چگونگى نماز بايد ملاحظه حال خود را بكند؛ مثلاً زنى كه مسافر نيست اگر در اول ظهر نماز نخواند قضاى آن در صورتى واجب است كه به مقدار خواندن چهار ركعت نماز از اول ظهر بگذرد و حائض شود و مى‌توانسته قبل از وقت، مقدمات نماز را تهيه كند و مدت زمان به قدرى است كه بتواند بدون حرج با تند خواندن، نماز را بجا آورد، و براى كسى كه مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو ركعت با شرايط ذكر شده، كافى است
      12 الكافي (ط – الإسلامية)، ج‏3، ص: 102
      13 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 360
      14 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 360
      15 وسائل الشيعة، ج‏3، ص: 370
      16 وسائل الشيعة ؛ ج‏2 ؛ ص360
      17 وسائل الشيعة، ج‏2، ص: 360؛ وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْمَرْأَةِ الَّتِي تَكُونُ فِي صَلَاةِ الظُّهْرِ وَ قَدْ صَلَّتْ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ تَرَى الدَّمَ قَالَ تَقُومُ مِنْ مَسْجِدِهَا وَ لَا تَقْضِي الرَّكْعَتَيْنِ وَ إِنْ كَانَتْ رَأَتِ الدَّمَ وَ هِيَ فِي صَلَاةِ الْمَغْرِبِ وَ قَدْ صَلَّتْ رَكْعَتَيْنِ فَلْتَقُمْ مِنْ مَسْجِدِهَا فَإِذَا تَطَهَّرَتْ «2» فَلْتَقْضِ الرَّكْعَةَ الَّتِي فَاتَتْهَا مِنَ الْمَغْرِبِ.
      18 العروة الوثقی و التعلیقات علیها 8: 55
      19 العروة الوثقی و التعلیقات علیها 8: 55