بسمه تعالی
موضوع: مبطلیت قهقهه/ فصل في مبطلات الصلاة
فهرست مطالب
ادامه بررسی ادله عدم مبطلیت قهقهه سهوی 2
ادامه بررسی ادله عدم مبطلیت قهقهه از روی اضطرار 3
دلیل اول: رفع ما اضطروا الیه 3
بررسی حکم ضحک بیشتر از تبسم و کمتر از قهقهه 7
السادس: تعمد القهقهة و لو اضطراراً، و هي الضحك المشتمل على الصوت و المد و الترجيع بل مطلق الصوت، على الأحوط. و لا بأس بالتبسم، و لا بالقهقهة سهواً. نعم الضحك المشتمل على الصوت تقديراً، كما لو امتلأ جوفه ضحكا، و احمر وجهه، لكن منع نفسه من إظهار الصوت حكمه حكم القهقهة.
ادامه مبطل ششم: قهقهه
ادامه بررسی ادله عدم مبطلیت قهقهه سهوی
بیان شد که تعمد قهقهه مبطل نماز است ولی اگر از روی نسیان باشد نماز را باطل نمی کند.
آقای بروجردی در تبیان الصلاة، قهقهه نسیانی را موجب بطلان نماز نمی دانند[1] اما در تعلیقه عروه احتیاط واجب کرده اند[2] و این با مبنای ایشان سازگاری ندارد زیرا در تقریر درس ایشان بیان شده است که «لاتعاد» استثنای مفرغ بوده و مستثنیمنه در آن ذکر نشده است و به قرینه مستثنی هایی که ذکر شده می توان مستثنی منه را مشخص کرد. در اینجا نیز اجزاء و شرایط مستثنی واقع شده اند، «إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ»[3] بنابراین مستثنیمنه هم اجزاء و شرایط بوده و شامل موانع نمی شود.[4]
در کتاب قراءات فقهیه معاصره می فرمایند: در «لا تعاد» مستثنی منه حذف شده است و حذف متعلق مفید عموم نیست پس در اینجا مدلول مطابقی مجمل است اما این عبارت یک بیان کنایی است و مکنی به، صحت نمازی است که مشتمل بر آن پنج رکن باشد و این مکنی به مجمل نبوده و نیازی به تقدیر ندارد. بنابراین می توان به ظهور تصدیقی «لا تعاد الصلاة» در اینکه ارشاد به یک امر کنایی یعنی «صحة الصلاة المشتملة علی الارکان الخمسة» استدلال کرد.
کلام ایشان صحیح نیست. اگر مدلول مطابقی ناقص بوده و حذف متعلق مفید اجمال باشد، مدلول کنایی نیز به تبع مدلول مطابقی مجمل می شود. در جلسه گذشته بیان شد که ظهور عرفی مستثنای مفرغ این است که مستثنی منه اوسع الاشیاء است. اگر کسی در بیمارستان بستری شود و همه همکلاسی هایش از او عیادت کنند اما از فامیل تنها زید به عیادت او آمده باشد، عرفی نیست که بگوید «ما جاءنی الا زید» و مرادش «ما جاءنی من اقاربی الا زید» باشد. عرف مستثنای مفرغ را مفید عموم میداند، «ما عادنی فی مرضی الا زید» یعنی «ما عادنی احد». ما به نظرمان در خصوص استثنای مفرغ عرف برای اثبات عموم به خطاب احتجاج میکند.
ادامه بررسی ادله عدم مبطلیت قهقهه از روی اضطرار
دلیل اول: رفع ما اضطروا الیه
بیان شد که مقدس اردبیلی با تمسک به «رفع ما اضطرو الیه»، نمازی که در آن قهقهه اضطراری رخ داده را تصحیح می کنند.
اشکال اول
اشکال اول اینکه «رفع ما اضطرو الیه» نمیتواند این نماز را تصحیح کند مخصوصا اگر در سعه وقت باشد زیرا نماز اول وقت واجب نیست و شخصی که مضطر به قهقهه در نماز اول وقت شده است، مضطر به مخالفت با تکلیف نشده است.
اشکال دوم
آقای سیستانی اشکال کرده اند که «رفع ما اضطرو الیه» یعنی فعلی که انسان از روی اضطرار اراده می کند و آن را انجام می دهد مانند اضطرار به اکل میته که انسان از روی اختیار به خاطر حفظ جان، اکل میته می کند. اما در ما نحن فیه مراد از اضطرار به قهقهه، غیر ارادی بودن قهقهه است، مثلا شخصی جوکی بیان می کند که این شخص بی اختیار خنده اش می گیرد. بنابراین حدیث رفع شامل اضطرار به قهقهه یعنی قهقهه غیر ارادی نمی شود.
پاسخ به اشکال دوم
اولا: «رفع ما اضطرو الیه» به معنای «الفعل الصادر عن اضطرار» است یعنی فعلی که از روی ناچاری انجام شده است. دلیلی وجود ندارد که مراد این باشد که «الفعل الذی یریده عن اضطرار» یعنی فعلی که با اراده انجام شده ولی از روی اضطرار بوده است. بله! روایت « لَيْسَ شَيْءٌ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا وَ قَدْ أَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ إِلَيْهِ»[5]، مربوط به فعل اختیاری است زیرا «احله الله» در مورد فعل اضطراری معنا ندارد. مقسم حلال و حرام هم فعل اختیاری است لکن رفع ما اضطروا الیه شامل قهقهه اضطراری می شود زیرا فعلی است که ناچار به آن است.
ثانیا: اگر فعلی که انسان از روی اضطرار آن را اراده می کند مشمول «رفع ما اضطرو الیه» باشد، بالفحوی و به اولویت قطعیه فعلی که از روی اضطرار و بدون اراده انجام می شود مشمول حدیث رفع است.
ثالثا: دلیلی وجود ندارد که مراد از اضطرار در مانحن فیه خصوص فعل غیر ارادی قهقهه است به نحوی که حتی مقدمات آن در اختیار انسان نباشد. فرض مساله تنها در جایی نیست که انسان در مکانی حضور دارد و شخصی وارد می شود و جوک می گوید و این شخص بی اختیار قهقهه می زند. در بسیاری از موارد مقدمات در اختیار انسان است و لو اینکه شخصی در مجلسی که احتمال می داد که جوکی بیان شود و در نماز بی اختیار قهقهه بزند، با اختیار شروع به نماز خواندن کرد که الممتنع بالاختیار لا ینافی الاختیار می شود. البته اگر شخص مقصر باشد حدیث رفع شامل او نمی شود ولی اگر مقصر نباشد و در هنگام قهقهه زدن مضطر بوده و اضطرارش ناشی از مقدمات اختیاریه ای باشد که بدون تقصیر انجام داده است، حدیث رفع شامل او می شود.
اشکال سوم
آقای بروجردی[6]، آقای حائری[7]، آقای خویی[8] و آقای حکیم[9] فرموده اند: فرض متعارف قهقهه در نماز، قهقهه اضطراریه است. انسان زمانی قهقهه می کند که مضطر به قهقهه است پس متعارف در قهقهه، قهقهه اضطراری است. لذا قدر متیقن از «القهقهة تنقض الصلاة» قهقهه اضطراری است و نمی توان گفت که روایت شامل فرض غالب و متعارف – قهقهه اضطراری- نمی شود.
پاسخ به اشکال سوم
اولا: این مطلب که اضطرار به قهقهه فرض متعارف و غالب باشد صحیح نیست. انسان طبق مقتضای طبع قهقهه میکند. انسان وقتی ملتفت باشد که قهقهه در نماز حرام بوده و مبطل نماز است با اینکه زمینه قهقهه وجود دارد اما جلوی خود را میگیرد. اگر انسان بداند که قهقهه بزند او را به زندان می برند، هر چه جوک هم برای او تعریف کنند قهقهه نمی زند و به طور متعارف خود را کنترل می کند. افرادی که اهل قهقهه نیستند که در مورد نبی اکرم ص نیز نقل شده: «جُلُّ ضِحْكِهِ التَّبَسُّم»[10]، اگر برای این افراد تندترین جوک ها هم بیان شود، تبسم می کنند. بنابراین اینطور نیست که فرض متعارف در نماز این باشد که انسان بیاختیار و از روی ضرورت قهقهه کند.
ثانیا: باید با قطع نظر از خطاب «القهقهة تنقض الصلاة» فرض متعارف در نظر گرفته شود و نه فرض متعارف بعد از صدور این خطاب. وقتی شخصی بداند قهقهه نماز را باطل می کند اگر جوک تعریف کنند قهقهه نمی کند اما مثلا در حال طواف حرف زدن و قهقهه زدن مبطل طواف نیست و انسان با دوستش ممکن است جوک هم تعریف کنند و بخندند. اگر خطاب نهی باعث شود که یک فرض، نادر شود و یا فرض تعمد نادر شود، مستهجن نیست. مستهجن این است که خطاب مطلق را بر فرد نادر با قطع نظر از خطاب حمل کنیم، اما حمل خطاب بر فردی که در طول خطاب نادر شده است استهجان ندارد. در ما نحن فیه نیز خطاب مطلق حمل بر فردی می شود که با قطع نظر از خطاب نادر نیست بلکه در طول این خطاب نادر میشود و این مشکلی ندارد.
پس این اشکال هم صحیح نیست لذا به نظر ما اگر «رفع ما اضطروا الیه» ایجاد مانع از روی اضطرار را شامل بشود و نماز را تصحیح کند با اضطرار به ایجاد مانع، در مانحنفیه نیز برای تصحیح نمازی که در آن مضطر به قهقهه هستیم می توان به این حدیث، تمسک کرد و لکن چون ما اشکال اول را پذیرفتیم، برای تصحیح نماز در مورد ایجاد اضطراری مانع به حدیث «رفع ما اضطروا الیه» تمسک نمی کنیم.
در مورد اضطرار مستوعب نیز دلیل ما برای امر به نماز مبتلا به قهقهه «رفع ما اضطروا الیه» نیست. مثلا شخصی زعفران خورده و هر دقیقه یک مرتبه قهقهه می زند و نماز صبح هم که فرصت زیادی ندارد و هر بار که نماز می خواند یک مرتبه قهقهه می زند. اگر «الصلاة لا تسقط بحال» نبود قائل می شدیم که نیازی نیست نماز بخواند. اما با توجه به «الصلاة لا تسقط بحال» گفته می شود که امر به این نماز مبتلای به قهقهه داریم. البته در مورد «الصلاة لا تسقط بحال» برخی به روایت «لَا تَدَعُ الصَّلَاةَ عَلَى حَالٍ»[11] تمسک می کنند ولی دلیل ما روایات دیگری است که عمدهاش صحیحه ابنسنان است که نقل شده: «إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ مِنَ الصَّلَاةِ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ فِي الْإِسْلَامِ- لَا يُحْسِنُ أَنْ يَقْرَأَ الْقُرْآنَ أَجْزَأَهُ أَنْ يُكَبِّرَ وَ يُسَبِّحَ وَ يُصَلِّيَ»[12]. ظاهر این صحیحه این است که فقط فریضه مهم است و اگر عاجز از غیر ارکان شوید، نماز ساقط نمی شود.
دلیل دوم: حدیث «لاتعاد»
آقای سیستانی در مورد حدیث لاتعاد می فرمایند: حدیث لاتعاد مطلق است و تنها از عالم عامد منصرف است اما منصرف از مضطر ملتفت و مکره ملتفت نیست. مفاد «لَا تَنْقُضُ السُّنَّةُ الْفَرِيضَةَ»[13] این است که «من اخل بسنة لعذر فلا یبطل به الفریضة» که شامل اضطرار هم می شود. البته ایشان می فرمایند: اگر کسی ملتفت باشد که اگر در اینجا که مجلس گعده و جوک است، نماز بخواند در وسط نماز مضطر به قهقهه می شود، حدیث لاتعاد از این صورت، منصرف است چون این شخص، عالم عامد است و معذور نیست. لذا ایشان در تعلیقه عروه می فرمایند: اگر اضطرار به قهقهه از روی مقدمه اختیاریه باشد، مبطل نماز است[14]. مراد از مقدمه اختیاریه این است که ملتفت است اگر در اینجا نماز بخواند در وسط نماز مضطر به قهقهه می شود بخلاف صورتی که شخص شروع به نماز خواندن کرد و یک عده آمدند از قصد یا غیر قصد شروع به تعریف کردن جوک کنند تا این شخص را بخندانند. طبق نظر آقای سیستانی حدیث لاتعاد در سعه وقت هم جاری میشود مانند اینکه شخصی «الله اکبر» نماز را بگوید و کسی مهر او را بردارد و این شخص دسترسی به «ما یصح السجود» ندارد، در اینجا می تواند روی فرش سجده کند و نیازی به اعاده نماز نیست زیرا در این نماز معذور است که اخلال به این شرط کند. در موردی هم که مردی شروع به نماز می کند و زنی می آید و در کنار این مرد شروع به نماز خواندن می کند، در صورتی که مرد نمی تواند جلوتر برود یا از این زن فاصله بگیرد، ایشان می فرمایند: این مرد مضطر به این نماز بوده و در این حالت نمازش را ادامه بدهد و نمازش صحیح است.در ما نحن فیه نیز این شخص، در این نماز معذور است و حدیث لاتعاد را ایشان جاری میدانند ولی در فتوا در سعه وقت فرموده اند که علی الاحوط این نماز را اعاده کند. این احتیاط واجب خلاف مبنای فقهی ایشان است.
اشکال
مبنای آقای خویی و ما در مورد حدیث لاتعاد این است که این حدیث منصرف است به کسی که در حال خلل ملتفت به خلل نیست و طبق این مبنا حدیث لاتعاد شامل مضطر نمی شود زیرا مضطر در هنگام اتیان به خلل ملتفت به خلل است.
دلیل سوم
آقای بروجردی در تبیان می فرمایند: ممکن است گفته شود که «القهقهة تقطع الصلاة» شامل قهقهه غیر اختیاری نمی شود زیرا مراد از «القهقهة»، «من فعل القهقهة» است و فعل غیر اختیاری منتسب به فاعل نیست. ظاهر اسناد فعل به فاعل این است که از روی اختیار صادر شود و لذا اضطرار عقلی (نه اضطرار عرفی) که شخصی بی اختیار قهقهه کند دلیلی بر مبطلیت نداشته و نیاز به تمسک به حدیث لاتعاد نیست[15].
این مطلب را خود ایشان قبول نکرده اند و آقای حائری نیز این مطلب را نقل کرده ولی قبول نکرده اند[16].
اشکال اول
«القهقهة» مانند «الکون علی السطح» است که اگر شخصی را ولو بدون اختیار با جرثقیل در پشت بام بگذارند «هذا کائن علی السطح» صادق است. قهقهه نیز بر شخصی که ولو بی اختیار قهقهه کند، صادق است.
اشکال دوم
فَرِحَ، مَرَضَ، حَزِنَ، ماتَ افعال حلولی هستند و این افعال ولو به غیر اختیار هم محقق شود باز هم صادق است. «تقهقه» نیز مانند «ضحک» فعل حلولی است یعنی شخص مبتلا به قهقهه شد.
اشکال سوم
اختیار به معنای اراده، مقوّم استناد به فاعل نیست. اگر انسان در خواب پایش به ظرف کسی بخورد و بشکند «اتلف مال الغیر» صادق است ولو اراده ندارد. در جایی که شخص دیگری انسان را الجاء کند مثلا دست انسان را بگیرد و محکم به ظرف بلوری بزند، در اینجا گفته می شود که سبب اقوی از مباشراست و آن الجا کننده اتلاف کرده است اما در ما نحن فیه فرض این نیست و بر فرض بگویید باید استناد داشته باشد، اراده مقوم استناد نیست لذا مشکلی ندارد که عمومات «القهقهة تقطع الصلاة» شامل قهقهه غیر اختیاری شده و نماز باطل باشد و با حدیث لاتعاد نیز نمی توان نماز را تصحیح کرد.
حکم قهقهه جاهل قاصر
فرض سوم از فروض عذر در جایی است که شخص، جاهل قاصر به مبطل بودن قهقهه است. این بحث عام است و در مورد جاهل قاصر به هر یک از موانع نماز مطرح می شود. شمول حدیث «لاتعاد» نسبت به جاهل قاصر بحث مفصلی دارد. مشهور حدیث لاتعاد را مختص به ناسی دانسته و شامل جاهل به حکم نمی دانند. به نظر ما فی حد ذاته مشکلی ندارد که حدیث لاتعاد شامل جاهل قاصر هم بشود زیرا ملتفت به خلل نیست با اینکه ملتفت به ذات قهقهه است و نهایتا با اطلاق ادله «القهقهة تنقض الصلاة» تعارض کرده و بعد از تساقط رجوع به اصل برائت می کنیم.
بررسی حکم ضحک بیشتر از تبسم و کمتر از قهقهه
قهقهه قطعا مبطل است و تبسم قطعا مبطل نیست. در موثقه سماعه نقل شده: «وَ عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الضَّحِكِ هَلْ يَقْطَعُ الصَّلَاةَ قَالَ أَمَّا التَّبَسُّمُ فَلَا يَقْطَعُ الصَّلَاةَ وَ أَمَّا الْقَهْقَهَةُ فَهِيَ تَقْطَعُ الصَّلَاةَ»[17].
بحث در این است که اگر ضحکی از تبسم بیشتر و از قهقهه کمتر باشد، چه حکمی دارد. برای این منظور ابتدا باید تعریف قهقهه و تبسم بررسی شود تا ببینیم که از روایات چه مطلبی استفاده می شود.
استظهار آقای حائری از روایات این است که هر ضحکی که مصداق تبسم نباشد مبطل نماز است و لذا می گوید: با اینکه برخی ضحک ها از تبسم بیشتر و از قهقهه کمتر است ولی بررسی مفهوم عرفی این موارد را مهم نیست. ایشان می فرمایند: «الضحك المشتمل على الصوت الخارج عن حد التبسم ملحق بالقهقهة حكما و ان كان غير داخل فيها موضوعا»[18]. ایشان حتی در تعلیقه عروه هم می فرمایند: «بل مطلق الضحك و إن لم يشتمل على الصوت إذا خرج عن حدّ التبسّم»[19] یعنی هر ضحکی که مصداق تبسم نباشد مبطل نماز است ولو مشتمل بر صوت هم نباشد.
ابتدا باید معنای قهقهه بررسی شود که آیا مطلق ضحک بصوت است یا ضحک مشتمل بر یک صوت خاص است نه مطلق صوت. از طرف دیگر باید بررسی شود که آیا هر ضحک بدون صوت مصداق تبسم است یا تبسم قسمی از ضحک بدون صوت است.
معنای لغوی قهقهه
سه معنا برای قهقهه ذکر شده است: ضحک مشتمل بر صوت، ضحک مشتمل بر ترجیع الصوت و مده، همین که بگوید قَه. این معنای اخیر درست نیست زیرا وقتی کسی می خندند قاه قاه یا قه قه که نمی گوید بلکه یک اصطلاح است که گفته می شود: قاه قاه خندید نه این که موقع خنده قه قه بگوید.
در کتاب العین فراهیدی می گوید: «يقال: قَهْقَهَ الضاحك يُقَهْقِهُ قَهْقَهَةً، إذا مد و رجع»[20] یعنی اگر صوتش را به همراه ترجیع بکشاند قهقهه می شود.
جوهری در صحاح می گوید: «القَهْقَهَةُ فى الضِحك معروفةٌ، و هو أن تقول: قَهْ قَهْ«[21]
در قاموس بیان شده: «قَهْقَهَ: رَجَّعَ في ضَحِكِهِ، أو اشْتَدَّ ضَحِكُهُ«[22]. در اینجا «أو» ممکن است جهت تردید باشد و ممکن است جهت تنویع باشد.
در لسان العرب می گوید: «فيقال: قَهْقَهَ يُقَهْقِه قَهْقَهَةً إذا مدَّ و إذا رجَّع. ابن سيدة: قَهْقَهَ رجَّع في ضَحِكه، و قيل: هو اشتدادُ الضَّحِك»[23]
در معجم مقاییس اللغة می گوید: «القَهْقَهة: الإغراب فى الضحك»[24] یعنی اغراق در ضحک و خنده شدید. در خنده شدید لازم نیست که مشتمل بر مد الصوت و الترجیع باشد.
شمس العلوم می گوید: «القهقهة : المبالغة في الضحك»[25].
بقیه مطالب ان شاء الله در جلسه آینده بررسی می شود.
و الحمد لله رب العالمین.
[1] تبیان الصلاة 6: 205
[2] العروة الوثقی و التعلیقات علیها 7: 516.
[4] کتاب الصلاة (بروجردی) 510.
[6] تبیان الصلاه 6: 205.
[7] کتاب الصلاة (حائری) 302
[10] عيون أخبار الرضا عليه السلام 1: 317
[14] العروة الوثقی و التعلیقات علیها 7: 515.
[15] تبیان الصلاة 6: 205
[16] کتاب الصلاة (حائری) 302
[18] کتاب الصلاة (حائری) 301
[19] العروة الوثقی و التعلیقات علیها 7: 515.
[20] كتاب العين 3: 341.
[21] الصحاح 6: 2246.
[23] لسان العرب 13: 531
[24] معجم مقاییس اللغة 5 :5
[25] شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم 8: ۵۳۴۰.