دانلود فایل صوتی 14021214=83
دانلود فایل متنی جلسه 083= تاریخ 14021214

فهرست مطالب

فهرست مطالب

جلسه 83-941

دو‌شنبه – 14/12/1402

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم ‌اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

 

قبل از این‌که وارد بحث مسأله 17 بشویم راجع به بحث دیروز نکته‌ای عرض کنم:

ما عرض کردیم اگر بعد از سلام ملتفت بشود که سجدتین رکعت اخیره را فراموش کرده، هنوز منافی بجا نیاورده تدارک می‌‌کند سجدتین را بعد تشهد می‌‌خواند بعد سلام می‌‌دهد و نمازش صحیح است. منسوب به مشهور این بود که این نماز باطل است و آقای حکیم هم از این نظر مشهور دفاع کرد. ما روایاتی داریم که وسائل الشیعه جلد 8 صفحه 200 این روایات را نقل کرده که کسی که فراموش بکند رکعت دوم نماز عصر مثلا سلام بدهد بعد ملتفت بشود قبل از اتیان منافی بر می‌‌خیزد و رکعت سوم و چهارم نماز را می‌‌خواند و بعد سجده سهو بجا می‌‌آورد بخاطر آن سلام زاید. مثل صحیحه عیص و صحیحه محمد بن مسلم، در صحیحه محمد بن مسلم هست که رجل صلی رکعتین من المکتوبة‌ فسلم و هو یرٱ انه قد اتم الصلاة و تکلم ثم ذکر انه لم یصل غیر رکتین فقال یتم ما بقی من صلاته و لا شیء علیه، حالا لا شیء علیه را بگوییم الا سجود السهو بخاطر روایات دیگر.

حرف ما این است که این روایات که متعدد هم هست برخی از این روایات استشهاد هم کرده به فعل پیامبر که کسانی که طرفدار سهو النبی هستند به این روایات استدلال کردند که پیامبر یک جا اشتباه کرد سر دو رکعتی سلام داد، ذو الشمالین گفت یا رسول الله سر دو رکعتی سلام دادی، ‌حضرت برخواست دو رکعت دیگر اضافه کرد ثم سجد سجدتین السهو که روایاتی در مقابلش هست که لم یسجدهما النبی قط، پیامبر هیچ‌گاه سجود سهو نکرد، مورد بحث هست بین علما ولی برخی از این روایات قضیه پیامبر را ندارد مثل همین صحیحه عیص، صحیحه محمد بن مسلم، آن وقت نسیان رکعتین بعد از سلام نماز را باطل نمی‌کند و تدارک می‌‌کنیم این رکعتین را، آیا عرفی است که ما بگوییم نسیان سجدتین نماز را باطل می‌‌کند؟ آخه این‌که آقای حکیم فرمودند ما احتمال فرق می‌‌دهیم، کدام عرف احتمال فرق می‌‌دهد؟ دو رکعت را فراموش کرده اگر سلام مخرج است خب این نماز باید باطل بشود، اما روایات می‌‌گوید نماز باطل نیست، برخیزد دو رکعت را اضافه کند، آن وقت دو سجده را از رکعت اخیره فراموش بکند بگوییم نماز باطل است این خیلی خلاف ظاهر است.

مسأله 17: لایجوز الصلاة علی ما لاتستقر المساجد علیه کالقطن المندوف و المخدة من الریش و الکومة من التراب الناعم و کدائس الحنطة و نحوها.

آقا هوس کرده برود روی پنبه‌ای که دیروز نداف آمد این‌ها را پنبه‌زنی کرد نماز بخواند، خب آقا استقرار پیدا نمی‌کنی روی این پنبه‌ها، ‌نمی شود، شرط سجود استقرار بدن هست. روایت هم داشتیم، موثقه عمار وسائل جلد 5 صفحه 143 می‌‌گوید سألته عن حد الطین الذی لایسجد علیه ما هو قال اذا غرقت الجبهة و لم تثبت علی الارض، و در جلد 6 وسائل صفحه 354 هم صحیحه علی بن جعفر هست که الرجل یسجد علی الحصی فلایمکّن جبهته من الارض قال یحرک جبهته حتی یتمکن فینحی الحصی عن جبهته و لایرفع رأسه. این را لازم نیست که تمکن پیدا کند جبهه.

[سؤال: … جواب:] بالاخره واجب سجود این است و لو مقوم سجود نباشد. … از این روایت استقرار و وجوب استقرار در حال سجود فهمیده می‌‌شود.

یک نکته‌ای هم آقای خوئی دارند جالب است. می‌‌گویند حالا اگر ابتدائا بدنش مستقر نشود مهم نیست، تلاش کند و لو بقائا بدنش مستقر بشود کافی است. احداث استقرار حین احداث سجود لازم نیست، خود صحیحه علی بن جعفر هم همین را می‌‌گفت، ‌می‌گفت تلاش کند پیشانی‌اش مستقر بشود در این سجود و لذا این‌که شبهه‌ای هست که این مهرهای امین، همین مهرهایی که هست برای رفع شک، پیشانی‌تان را می‌‌گذارید روی این مهر، ‌ثبات ندارد، ‌فرو می‌‌رود، یا روی تشک نماز می‌‌خوانی پیشانی‌ات را که روی مهر می‌‌گذاری بعدش فرو می‌‌رود پیشانی‌ات روی این تشک نرم و گرم، شبهه این است که این احداث استقرار یا احداث حتی القاء الثقل حین احداث السجود نشده است و آن‌هایی که احداثی هستند مثل آقای خوئی مشکل بدانند، نخیر، حداقل بخاطر این صحیحه علی بن جفعر مشکلی پیش نمی‌آید.

مسأله 18: اذا دار امر العاجز عن انحناء التام للسجدة بین وضع الیدین علی الارض و بین رفع ما یصح السجود علیه و وضعه علی الجبهة فالظاهر تقدیم الثانی.

کسانی هستند نمی‌توانند انحنای کامل بکنند پیشانی‌شان را روی زمین بگذارند یا همین‌جوری باید معلق مثل حالت رکوع جلوسی سجده کند دستانش روی زمین باشد یا اگر می‌‌خواهد مهری را بگذارد که پیشانی‌اش روی مهر قرار بگیرد یک دستش را لااقل بیاورد بالا مهر را بگذارد روی این دستش چون کسی نیست که به او کمک کند، پیشانی‌اش را بیاورد روی این مهری که روی کف دستش گذاشته، آن وقت وضع الکفین علی الارضش مشکل می‌‌شود، چه بکند؟

صاحب عروه گفته که ظاهر این است که همین کار دوم را بکند، ‌یک دستش را بیاورد بالا تا بتواند این مهر را روی پیشانی‌اش قرار بدهد، این عبارت در آن تسامح است مناسب بود بگوید یک دستش را بالا بیاورد تا پیشانی‌اش را روی مهر قرار بدهد, و بین رفع ما یصح السجود علیه و وضعه علی الجبهة را مناسب بود بگوید و وضع الجبهة علیه.

[سؤال: … جواب:] ممکن است آقای صاحب عروه بگوید من که مشکلی ندارم بقائا سجود است، ولی بهرحال تعبیر در آن تسامح است دیگر.

اما این‌که این را حمل کنیم بر مستلقی که مستلقی است، در مستلقی دلیل داریم که وقتی نمی‌تواند سجده کند مهر را می‌‌گذارد روی پیشانی‌اش، این‌که آقای حکیم اشاره کرده درست نیست چون مورد مسأله این است که دار امر العاجز عن الانحناء التام نگفت مستلقی و الا اصلا مستلقی که ما دلیل داشتیم که و ان یضع جبهته احب الی، ‌او که مستحب بود.

فالظاهر تقدیم الثانی فیرفع یدیه او احدهما علی الارض لیضع ما یصح السجود علی جبهته و یحتمل التخییر، احتمال تخییر هم هست.

آنی که مقتضای قاعده است این است که اگر سجود عرفا صادق است متعین است رفع الیدین، چرا؟ برای این‌که این‌که بگوییم رفع الیدین نکند کسی هم که نیست که مهر را بالا بیاورد تا او بر این مهر سجود کند، عملا می‌‌شود معلق بین السماء و الارض، و این به نظر ما در عرف متشرعه سجود نیست، این رکوع است، و لذا دوران امر است بین این‌که رفع الیدین بکند و سجود صدق بکند یا وضع الیدین علی الارض بکند و سجود صدق نکند، مسلما سجود مقدم است چون وضع الیدین در حال سجود واجب است شما اگر کاری می‌‌کنی که سجود صادق نیست دیگر وضع الیدین علی الارض به چه درد می‌‌خورد. یا بنا نظر کسانی که وضع الیدین علی الارض را واجب فی حال السجود الشرعی می‌‌دانند، سجود شرعی لااقل این است که وضع الجبهة علی التراب بکنید، خب سجود شرعی است، او شرط سجود است، ‌اگر مقوم عرفی سجود هم نباشد شرط سجود است، وضع الیدین علی الارض واجبی است در ضمن سجود، ظاهرش این است که واجب است در ضمن سجود واجد شرط. و لذا الظاهر تقدیم الثانی کلام درستی است در فرضی که سجود عرفا صادق باشد اما اگر انحنایش آنقدر کم است که عرفا سجود صادق نیست، اصلا وظیفه‌اش ایماء است، او اصلا نیازی به این مراحل نیست، وظیفه‌اش ایماء است، می‌‌تواند حتی ایستاده ایماء بکند. این یک مطلب که موافق است این عرض ما با فرمایش جمعی از بزرگان مثل مرحوم آقای حائری مرحوم آقای بروجردی مرحوم آقای خوئی.

[سؤال: … جواب:] حالا اگر می‌‌تواند سجود عرفی بکند امر دائر است که روی ما لایصح السجود علیه پیشانی‌اش را بگذارد یا اگر می‌‌خواهد ما یصح السجود علیه باشد باید دستش را بالا بیاورد، ‌حالا این‌که فرض این مسأله نیست حالا یک فرض نادر کالمعدومی شما می‌‌کنید که امر دائر است که پیشانی‌اش را بگذارد روی ما لایصح السجود علیه یا اگر می‌‌خواهد روی ما یصح السجود علیه بگذارد راهش این است که رفع الیدین عن الارض بکند این‌جا بله، این‌جا بنا بر نظر مشهور که می‌‌گویند وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه شرط سجود است ولی وضع الکفین علی الارض شرط سجود نیست، واجب فی حال السجود الشرعی است، آن‌جا هم بعید نیست که بگوییم شرط سجود مقدم است بر واجب در حال سجود چون ظاهر واجب در حال سجود طولیت است یعنی واجب در حال سجود واجد شرط، و لذا اول باید شرط را ایجاد کنیم. مثل این می‌‌ماند یک آقایی می‌‌گوید اگر من پیشانی‌ام را بگذارم روی مهر خیلی داغ است نمی‌تواند ذکر بگویم ولی اگر پیشانی‌ام را بگذارم روی فرش این فرش خیلی خنک است ده تا ذکر هم می‌‌خواهی برایت می‌‌گویم این‌جا حکم چیست؟ کسانی که معتقدند سجود بر مهر شرط صحت سجود است ولی ذکر واجب که دیگر بعید نیست همه بگویند که واجب فی حال السجود المأموربه است می‌‌گوییم سجود کن روی مهر نمی‌توانی ذکر بگویی خب نگو، ‌عاجزی در تمام وقت از گفتن ذکر. اما آن‌هایی که می‌‌گویند در مانحن‌فیه هم وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه شرط است هم وضع الیدین علی الارض شرط است که ما این را مطرح می‌‌کردیم در این فرضی که ایشان مطرح می‌‌کند که وضع الجبهة علی شیء می‌‌تواند بکند ولی اگر بخواهد روی مهر پیشانی‌اش را بگذرد باید رفع یدین بکند اگر نمی‌خواهد پیشانی‌اش را روی مهر بگذارد می‌‌خواهد روی متکا بگذارد در آن‌جا احتیاط به رفع الیدین نیست این‌جور فرض می‌‌کنید به نظر ما این‌جا مقتضای صناعت این است که دو تا نماز بخواند چون احتمال تخییر که نیست عادتا، و لذا علم اجمالی دارد که یکی از این‌ها وظیفه شرعیه‌اش است باید دو بار نماز بخواند.

مرحوم نائینی در همین‌جا که صاحب عروه گفته و یحتمل التخییر، مرحوم نائینی فرموده و الاحوط التکرار، دو تا نماز بخواند، یک نماز با همان رفع الیدین و گذاشتن مهر بر یدین، ‌یک نماز هم همان دستانت روی زمین باشد و پیشانی‌ات معلق باشد بین السماء و الارض. حالا چرا ایشان احتیاط می‌‌کند؟ ایشان ‌که در واجبات ضمنیه قائل به تزاحم است می‌‌گوید واجبات ضمنیه اگر عاجز شدی از جمع بین دو چیز می‌‌شود باب تزاحم، مرجحات باب تزاحم را باید اعمال کنیم، حالا شاید این‌جا برایش روشن نبوده مطلب گفته دو تا نماز احتیاطا بخوانی، می‌‌گوید این آقا که متمکن از تکرار است دیگر این مقدار تزاحم نیست، می‌‌توانی تکرار کنی ضیق وقت که نیست تکرار نکنی، تزاحم ضرورت است و الضرورات تتقدر بقدرها، شما می‌‌توانی تکرار کنی دو تا نماز بخوانی احتیاط این است که تکرار کنی، طبق مبنای خودش که تزاحم در واجبات ضمنیه قائل است ولی ما این مبنا را قبول نداریم ما همان‌طور که آقای خوئی فرمود می‌‌گوییم اگر عاجز بشوی از جمع بین دو شرط یا دو جزء در نماز این می‌‌شود تعارض در دلیل جزئیت و شرطیت و بعد از تعارض و تساقط اگر علم اجمالی داری به شرطیت تعیینیه احدهما احتیاط کن و الا اگر علم اجمالی به شرطیت تعیینیه احدهما نداری برائت از شرطیت تعیینیه هر کدام جاری می‌‌شود و نتیجه می‌‌شود تخییر. اما در مانحن‌فیه آن فرضی که راه دور نرویم فرض صاحب عروه است ما اصلا معتقدیم فرض صاحب عروه این است که امر دائر است بین وضع الیدین علی الارض و بقاء الجبهة معلقا بین السماء و الارض که عرفا این سجود نیست این رکوع جلوسی است این‌جا واضح است که متعین همین رفع الیدین است.

[سؤال: … جواب:] آن فرضش این هست که مریض است عاجز است از قیام، عاجز است از رکوع، عاجز است از سجود، او پیرمرد فرتوتی را می‌‌گوید که گوشه خانه‌اش افتاده. … مورد مستلقی که بحث ما نیست.

مرحوم آقا ضیاء عراقی یک حاشیه‌ای دارد او را هم بخوانم بد نیست در همین مسأله 17 می‌‌گوید احتیاط این است: هم اول کف دستانت روی زمین باشد بگو سبحان الله سبحان الله سبحان الله، بعد مهر را بردار بیاور روی پیشانی‌ات حالا هم یک مقدار خم بشوی که پیشانی‌ات روی مهر قرار بگیرد باز هم بگو سبحان الله سبحان الله سبحان الله، آقا این کافی است؟ ایشان می‌‌گوید نه، قصد ایماء هم احتیاطا بکن. این هم بکنم کافی است؟ می‌‌گوید چیز دیگری نیست من به تو بگویم، ‌همین بود!! تحصیلا للجزم بالفراغ بعد عدم انطباق قاعدة المیسور علی هذا المقدار و التشکیک فیه اجتهادا. چون هم قاعده میسور را ایشان تشکیک می‌‌کند هم این‌که تطبیق قاعده میسور را بر مقام قبول ندارد.

این‌که اگر علم اجمالی داشتیم و نوبت رسید به احتیاط حرف خوبی است، لازم نیست دو تا نماز بخوانی یک نماز بخوان به همین نحو. اول وضع الیدین علی الارض بکن ذگر بگو بعد مهر را بردار بگذار روی پیشانی‌ات، مشکلی ندارد از نظر ما.

[سؤال: … جواب:] چرا دو تا سجده بشود؟ … اگر اولی سجده است دومی هم ادامه سجده است. دو تا سجده نمی‌شود، وجهی ندارد دو تا سجده بشود، و لذا این نحو احتیاط اشکال ندارد اما به نظر ما صحیح همانی است که بگوییم اگر سجود عرفی صدق می‌‌کند بر این انحنا همان رفع الیدین بکند مع وضع التربة علی الیدین. و الا اگر سجود عرفی صادق نیست وظیفه ایماء است.

بعد وارد می‌‌شویم در بحث مستحبات سجود که ما بحث کردیم یکی از مستحباتی که مشهور می‌‌گویند ارغام الانف بود که مفصل بحث کردیم، اما مسأله 4 در این ذیل مستحبات سجود مسأله مهمی است و آن وجوب جلسه استراحت است. صاحب عروه می‌‌گوید الاحوط عدم ترک جلسة الاستراحة و هی الجلوس بعد سجدة الثانیة فی الرکعة‌ الاولی و الثالثة مما لا تشهد فیه بل وجوبها لایخلو من قوة. فتوا می‌‌دهد به وجوب جلسه استراحت. اما گفتند: مشهور فقها من المتقدمین و المتاخرین قائل به استحباب جلسه استراحت هستند. در حاشیه عروه هم امام، آقای خوئی فتوا دادند به عدم وجوب جلسه استراحت. عده‌ای از بزرگان هم گفتند فتوا ندهید به وجوب همان احتیاط واجب خوب است مثل آقای نائینی، ‌آقای بروجردی، آقای حائری، آقای حکیم.

قول به وجوب از سید مرتضی نقل شده و ایشان ادعای اجماع بر وجوب کرده، ‌عجیب است، مشهور بر عدم وجوب است ایشان ادعای اجماع بر وجوب کرده. ولی در متاخرین هم کاشف اللثام و صاحب حدائق متمایل هستند به قول به وجوب. اول ما ادله قول به وجوب جلسه استراحت را بررسی کنیم بعد معارضش را ببینیم چی هست.

اولین دلیل روایت قاسم بن یحیی عن جده الحسن بن راشد عن ابی بصیر و محمد بن مسلم عن ابی‌عبدالله علیه السلام عن آباءه علیهم السلام آن حدیث اربعمأة که در خصال است در تحف العقول هم هست قال امیرالمؤمین علیه السلام یکی این است که اجلسوا فی الرکعتین حتی تسکن جوارحکم ثم قوموا فان ذلک من فعلنا، وسائل جلد 5 صفحه 471 خصال صفحه 628. تحف العقول هم این را نقل کرده، تحف العقول سند ندارد کتابش صفحه 118 نقل می‌‌کند، اما هرکدام از این دو سند چه سند خصال چه سند تحف العقول به همان نحو که سند محذوف است، طرفدار دارد، سند خصال مشکلش قاسم بن یحیی و حسن بن راشد است که هیچ‌کدام توثیق خاص ندارند بلکه از ابن غضائری نقل شده راجع به قاسم بن یحیی گفته ضعیفٌ. یک عبارتی آقای زنجانی دارد می‌‌گوید کسی او را تضعیف نکرده است. خب ابن غضائری گفته ضعیفٌ. بهرحال، ‌آقای خوئی قبلا می‌‌گفت خوب است، هم قاسم بن یحیی خوب است هم جدش چون در کامل الزیارات است. تضعیف ابن غضائری هم که ثابت نیست چون کتاب ابن غضائری شیخ طوسی می‌‌گوید از بین رفت و قیل که کتاب ابن غضائری توسط ورثه او از بین رفت. ولی الان آقای سیستانی و آقای زنجانی می‌‌گویند هر چه علامه حلی نقل می‌‌کند از کتاب ابن غضائری درست است، ‌حالا کتاب ضعفای ابن غضائری هم که در دسترس هست. ولی آقای خوئی قبول ندارد می‌‌گوید معلوم نیست این کتاب همان کتاب ابن غضائری باشد و شیخ طوسی گفته قیل عمد بعض ورثته الی اتلاف کتبه. این‌که در رجال کامل الزیارات هست که خود آقای خوئی هم برگشت و کفی الله المؤمنین القتال.

وجه دیگری که ذکر می‌‌شود برای تصحیح این سند می‌‌گویند صدوق زیارت امام حسین را که نقل می‌‌کند آن زیارت اول را که ارادة الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیتوکم، خیلی مضمون عالی است، ‌البته متاسفانه صدوق این قسمت را حذف کرده ولی همین قسمت را هم که حذف کرده می‌‌گوید که اخرجت فی کتاب مقتل الحسین علیه السلام انواعا من الزیارات و اخترت هذه لهذا الکتاب یعنی برای کتاب من لایحضره الفقیه، لانها اصح الزیارات عندی من طریق الروایة و فیها بلاغ و کفایة. من لایحضره الفقیه جلد 2 صفحه 598. گفته می‌‌شود اصحیت به لحاظ متن را که صدق نمی‌گوید، چون چه فرق می‌‌کند این زیارت با زیارت وارث با زیارت عاشورا؟ اتفاقا این زیارت را که صدوق سانسورش کرد، ‌لابد فکر کرد غلو است دیگر، ‌ارادة الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم، که ما معتقدیم این نه تنها غلو نیست بلکه دونه تقصیرٌ.

[سؤال: … جواب:] حذف کرده، چکار کنیم؟ وقتی این متن هست در کتاب‌های متعدد دیگر و صدوق نقل نمی‌کند معلوم است حذف کرده. روی تعمد هم حذف کرده. … اصح الروایة عندی من طریق الروایة لا من طریق المتن.

و لکن در عین حال ما که نظر صدوق را راجع به حجیت خبر نمی‌دانیم چیست شاید این دیده بهتر از بقیه است اما حالا این قاسم بن یحیی توثیق داشته؟ شاید ظن به وثاقت این‌ها شدیدتر بوده تا ظن به وثاقت روات بقیه زیارات.

[سؤال: … جواب:] پس چرا گفت اصح من طریق الروایة اگر بقیه قطعا اخبار ثقات هستند پس این را گفت اصح من طریق الروایة. شاید این مظنون‌تر بود وثاقتش. … ما برای‌مان ثابت نیست سند قاسم بن یحیی عن جده الحسن بن راشد. این تعبیر صدوق بیش از این ظهور ندارد که این اصح است به نظر من یعنی اقرب الی الصحة است. … حدیث اربعمأة را تقطیع کردند شما می‌‌گویید کثرت نقل دارد، 400 بار نقل شده.

اما تحف العقول یک مشکلی در مؤلفش مطرح می‌‌شود چون هیج توثیقی ندارد فقط صاحب وسائل گفته فاضل متبحر، اما متهم کردند بعضی‌ها که ایشان تمایل به غلو دارد، کتاب هم نوشتند که با فرقه نصیریه مأنوس بوده، تا حالا این مطلب برای ما ثابت نشده ولی بحث کردند بعضی‌ها، ‌کتاب هم نوشتند، ما فعلا به همان شهادت صاحب وسائل که می‌‌گوید فاضل متبحر اعتماد می‌‌کنیم. اما اشکال دیگر این است که سند ندارد این حدیث در تحف العقول. بعضی‌ها گفتند اول تحف العقول آقای حرانی آمده در دیباجه تحف العقول گفته تأملوا یا شیعة امیرالمؤمنین ما قالت ائمتکم فتلقوا ما نقله الثقات عن السادات علیهم السلام. تحف العقول صفحه 5. و تلقلوا ما نقله الثقات عن السادات، شهادت می‌‌دهد این روات ثقات هستند، ما نقله الثقة عن السادات را بپذیرید.

به نظر ما این هم کافی نیست، اولا: کی می‌‌گوید می‌‌خواهد به نحو قضیه موجبه کلیه بگوید کل این روایات تحف العقول روایت ثقات است، یک قضیه حقیقیه است فی الجمله هم منطبق است بر تحف العقول نه بالجمله، و آن این است که شیعیان! شما مثل بقیه نباشید که از کلمات اهل بیت از این گوش‌شان وارد شد و از آن گوش‌شان خارج شد، نه، شما تلقی بکنید به قبول و عمل کنید، ‌مثل عامه نباشید که سخنان اهل بیت را به آن اعتنا نکردید. بله بیگانه هم نیست این تعبیر با تحف العقول اما این‌که بگوییم تمام احادیث تحف العقول را شهادت می‌‌دهد به وثاقتش [درست نیست]. اتفاقا بعضی از این روایات تحف العقول سندش در جای دیگر ذکر شده و سندش ضعیف است.

[سؤال: … جواب:] فی الجمله کتاب خودش هم این‌جور است. … دارد می‌‌گوید آن‌چه ثقات نقل کردند از ائمه سادات بپذیرید. شما توقعت این است که بیاید تک‌‌تک این روات ثقات هستند این را می‌‌خواسته بگوید؟ کی می‌‌گوید این را می‌‌خواسته بگوید؟

ثانیا: فوقش قدرمتیقن این است که ما رواه الثقات آن راوی اخیر را می‌‌گوید، مثل لایروی ابن ابی عمیر و صفوان و البزنطی الا عن الثقة قدرمتیقنش این است که خودش راوی حدیث از ضعیف نیست، اما از ثقه نقل کند او از ضعیف نقل کند…

[سؤال: … جواب:] می‌‌گوید ثقات نقل کردند بزرگان ما این را نقل کردند حالا راوی بین این‌ها و بین امام ما نمی‌دانیم چه جور است من شهادت نمی‌دهم، اعتماد می‌‌کردند به نقل بزرگان نه این‌که شهادت بدهند به وثاقت بین این بزرگان و بین امام هر چی راوی است، می‌‌گوید بزرگان این را تلقی به قبول کردند ما هم عمل می‌‌کنیم تعبدا یا هر چی، شهادت به وثاقت از این روایت استفاده نمی‌شود نسبت به وسائط و لذا این هم درست نیست.

اما به لحاظ متن روایت، بزرگانی از محقق همدانی گرفته آقای بروجردی آقای حائری آقای خوئی گفتند این روایت دلیل بر وجوب نیست، فان ذلک من فعلنا، جلسه استراحت فراموش نشود چون ما این کار را می‌‌کنیم، اگر بنا بود واجب بود جلسه استراحت باید بگوید چون واجب است این کار را رها نکنید نه چون فان ذلک من فعلنا چون ما این کار را می‌‌کنیم شما هم انجام بدهید، این مناسبت با وجوب ندارد.

انصافا این اشکال وارد است اگر کسی بخواهد به این روایت تمسک کند به وجوب این اشکال وارد است. اما اگر یک روایت دیگری باشد که او ظاهر در وجوب باشد ما منع نمی‌کنیم از ظهور آن روایت دیگر در وجوب، چرا؟ برای این‌که مقام مقام تقیه وقتی باشد عامه جلسه استراحت را ترک می‌‌کنند، ‌عین فنر، رکعت دوم و سوم عین فنر از سجده تا بلند می‌‌شود می‌‌بینی ایستاده، نمی‌دانیم در این‌ها یکی دیسک کمر ندارد؟!! عامه این‌طور بودند، البته خلاف مطرح کرده قول عامه را نقل خواهیم کرد اما مشهور عامه این‌طور هستند این‌جا اگر بیایند آرام صحبت کنند که متناسب با وجوب نیست قرینه نمی‌شود که سایر روایات را که ظاهر در وجوب است ما از آن رفع ید کنیم، در بحث تظلیل از امام سؤال کردند المحرم یرکب القبة، محرم سوار، قبه را حالا می‌‌گویند ماشین سرپوشیده، قبه روی مرکب، حالت قبه یا کنیسه می‌‌گذاشتند می‌‌رفتند داخلش محرم سوار قبه یا کنیسه بشود حضرت فرمود ما یعجبنی ذلک، من خوش نمی‌آید، بعضی از بزرگان گفتند من خوشم نمی‌آید معلوم می‌‌شود حرام نیست بعدش هم ربطی به تظلیل هم ندارد رکوب قبه مظهر جلال و جبروت بوده، محرم حاجی دنبال پز دادن نباید باشد سوار قبه و کنیسه می‌‌شوی؟ سوار ماشین خارجی می‌‌شوی؟ این‌جوری [گفتند]. حالا این اشکال اخیرش را کار نداریم ولی آن اشکال دیگر ما یعجبنی ذلک, بله اگر مقام تقیه نبود ما هم قبول می‌‌کردیم اما وقتی عامه جایز می‌‌دانند همین حد که حضرت بفرماید من از این کار خوشم نمی‌آید این می‌‌تواند حرام باشد ولی امام به این اندازه می‌‌خواهد در مقابل عامه این‌جا بایستد، ‌اگر یک روایت دیگر گفت نباید تظلیل کند محرم به ظهور او در حرمت اخذ می‌‌کنیم. این‌جا هم اگر یک دلیلی بود جلسه استراحت را واجب می‌‌کرد به او اخذ می‌‌کنیم اما این روایت ظهوری در وجوب ندارد.

اما بقیه روایات را فردا بررسی می‌‌کنیم.

و الحمد لله رب العالمین.