دانلود فایل صوتی 14030203=110
دانلود فایل متنی جلسه 110= تاریخ 14030203

فهرست مطالب

فهرست مطالب

بسمه تعالی

موضوع: حجیت خبر ثقه

 

فهرست مطالب:

ادامه بررسی حجیت خبر ثقه 1

آیه چهارم: آیه اذن. 1

بررسی دلالت آیه اذن بر حجیت خبر ثقه 1

اشکال اول. 1

بررسی اشکال اول. 1

اشکال دوم 1

بررسی اشکال دوم 1

اشکال سوم 1

بررسی اشکال سوم 1

اشکال چهارم 1

بررسی اشکال چهارم 1

مختار استاد در دلالت آیه اذن. 1

خلاصه مختار استاد حفظه الله در دلالت آیات بر حجیت خبر ثقه 1

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه بررسی حجیت خبر ثقه

آیه چهارم: آیه اذن

بعضی برای اثبات حجیت خبر ثقه به آیه اذن استدلال کردند زیرا در این آیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دو چیز مدح شده یکی ایمان به خداوند متعال و دیگری این که مؤمنین را تصدیق می‌کند. پس تصدیق مؤمنین ممدوح است و این اطلاق دارد و شامل صورتی که از قول مؤمنین علم حاصل نشود نیز می‌شود.

بررسی دلالت آیه اذن بر حجیت خبر ثقه

به این استدلال اشکالاتی وارد شده است.

اشکال اول

مرحوم صاحب کفایه فرموده‌اند: «اذن خیر لکم» به معنای سریع القطع و زودباور است. یعنی خداوند متعال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بر زودباوری مدح کرده است[1].

بررسی اشکال اول

این کلام تمام نیست زیرا اولا: زودباور بودن مدح ندارد. ثانیا: این فقره محل استشهاد نیست بلکه محل استدال فقره «یؤمن للمؤمنین» است که به معنای «یصدق المؤمنین» است و این اشکال به آن وارد نیست.

اشکال دوم

مرحوم ایروانی فرموده‌اند: احتمال قوی این است که «یؤمن» به معنای «اعطای امان» باشد، «یؤمن للمؤمنین» یعنی «یعطی الامان للمؤمنین» به این معنا که اگر کاری انجام دادند و بعد منکر شدند با آن‌ها برخورد نمی‌کند با این که می‌داند آن‌ها دروغ می‌گویند. و لذا با لام متعدی شده است به‌خلاف «یؤمن بالله» که به معنای تصدیق به وجود خداوند متعال است.

علاوه بر این که مورد این آیه حکم شرعی یا موضوع حکم شرعی نیست و اصلا حجیت در آن معنا ندارد زیرا نمامی کردن ابن نفیل اثر شرعی برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نداشته است لذا «یؤمن للمؤمنین» نمی‌تواند به معنای حجیت باشد[2].

بررسی اشکال دوم

این کلام تمام نیست زیرا اولا: «آمن» به معنای «اعطای امان» بدون حرف جر متعدی می‌شود مثل «الَّذي أَطْعَمَهُمْ مِنْ‏ جُوعٍ‏ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ»[3] و لذا «آمن له» به معنای «صدّق» است مثل «فَآمَنَ لَهُ‏ لُوط»[4] «قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقينَ»[5] یعنی تو ما را تصدیق نمی‌کنی ولو ما راست بگوییم.

ثانیا: این بیان با صحیحه حریز سازگار نیست زیرا در این صحیحه امام صادق علیه السلام به فرزند خود فرمودند: «چرا وقتی مؤمنین گفتند فلانی شارب الخمر است، آن‌ها را تصدق نکردی؟ با این که خداوند متعال می‌فرمایند: «یؤمن للمؤمنین»»[6] و این ربطی به اعطاء امان ندارد.

ثالثا: این که ایشان فرموده‌اند: «نمامی کردن عبدالله بن نفیل و انکار نمامی خود حکم یا موضوع حکم شرعی نیست» درست نیست زیرا نمامی کردن او موضوع حکم شرعی تعذیر بود. علاوه بر این که ولو طبق بعضی از نقل‌ها شأن نزول آیه نمامی عبدالله بن نفیل بود ولی لازم نیست در «یؤمن للمؤمنین» تمام خصوصیات شأن نزول رعایت شود، تخصیص شأن نزول از عموم یک خطاب مستهجن است ولی لازم نیست در این خطاب جمیع خصوصیات شأن نزول لحاظ شود. و فقط همین قسمت که عبدالله بن نفیل گفت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اذن است را اخذ می‌کنند و می‌گویند «هو اذن خیر لکم یؤمن بالله و یؤمن للمؤمنین».

اشکال سوم

صاحب کفایه رحمه الله فرموده‌اند: لام «یؤمن للمؤمنین» «لام» نفع است یعنی «یصدق ما هو بنفع المؤمنین» و لذا شامل اخباری که به ضرر مؤمنین است نمی‌شود در حالی که مطلوب، حجیت خبر واحد به نحو مطلق است ولو به ضرر مؤمنین باشد. در همین شأن نزول، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم خداوند متعال را تصدیق کرده است که به نفع خداوند بوده است و هم عبیدالله بن نفیل را تصدیق کرده است که این نیز به نفع او بوده است.

ایشان برای اثبات این مطلب به روایت محمد بن فضیل «سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ الشَّيْ‏ءُ الَّذِي أَكْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِكَ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ كَذِّبْ‏ سَمْعَكَ‏ وَ بَصَرَكَ‏ عَنْ أَخِيكَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ لَا تُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ- فَتَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ- إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ‏ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‏.»[7] استشهاد کردند. زیرا در اینجا بحث نفع است یعنی شخص را در آن چه که به نفع او است تصدیق کنید و الا اگر تصدیق مطلق است معنا ندارد که قول پنجاه نفر کنار گذاشته شود و به قول یک نفر اخذ شود.

و این مطلب با صحیحه حریز «فَإِذَا شَهِدَ عِنْدَكَ الْمُؤْمِنُونَ فَصَدِّقْهُمْ وَ لَا تَأْتَمِنْ شَارِبَ الْخَمْرِ»[8] نیز منافات ندارد زیرا «فصدقهم» به معنای عمل کردن به ضرر یک مؤمن دیگر نیست به نحوی که آثار شارب الخمر بودن او را بار کند بلکه به معنای این است که صرفا او پول خود را به کسی که مؤمنین در مورد او می‌گویند «شارب الخمر» است نمی‌دهد لذا تصدیق مؤمنین به ضرر کسی نبود.

بررسی اشکال سوم

این اشکال نیز تمام نیست زیرا «لام» «یؤمن للمؤمنین» لام نفع نیست بلکه «آمن له» یعنی «صدقه» در مقابل «کذبه» نه این که لام برای نفع باشد به این معنا که تصدیق این مؤمن مختص به مواردی است که به نفع او باشد و به ضرر کسی نباشد. لذا ممکن است به ضرر دیگران نیز باشد «آمن له لوط» ممکن است حضرت ابراهیم علیه السلام سخنی بیان کند که به ضرر بعضی از افراد مثل نمرود باشد. و همچنین «قالُوا يا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَكْنا يُوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ كُنَّا صادِقينَ»[9] در این جا فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام گفتند چرا سخن ما را تصدیق نمی‌کنی ولو این سخن ما به ضرر حضرت یوسف علیه السلام است. زیرا اگر حضرت یعقوب علیه السلام تصدیق کند که گرگ او را خورده است دیگر به دنبال پیدا کردن او نمی‌رود.

البته تصدیق یک جهت ایجابی دارد وقتی کسی تصدیق می‌شود از این حیث که تصدیق او موافقت با او است به نفع او است زیرا تکذیب او مخالفت با او است و اگر مراد از نفع این است درست است ولی این مطلب زایدی بر تصدیق مؤمن در آن چه که می‌گوید ولو به ضرر دیگران باشد، نیست.

استشهاد ایشان به روایت محمد بن فضیل «إِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ‏ قَسَامَةً وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُم‏»[10] نیز درست نیست زیرا این روایت در مقام تفسیر این آیه نیست بلکه یک مطلب مستقلی است و ربطی به آیه ندارد.

البته ممکن است گفته شود احتفاف این جمله به جمله قبل یعنی «اذن خیر لکم» ما یصلح للقرینیة است بر این که «یؤمن للمؤمنین» نسبت به مواردی که تصدیق مؤمن به ضرر دیگران است اطلاق نداشته باشد. زیرا «اذن خیر لکم» به معنای این است که در او شر و ضرری برای هیچ‌کس نیست. وقتی در کنار «اذن خیر لکم» گفته شود «یؤمن للمؤمنین» این نیز در محدوده‌ی اذن خیر است که در او هیچ ضرری بر هیچ مؤمنی نیست و این ما یصلح للقرینیة است بر این که «یؤمن للمؤمنین» اطلاق نداشته باشد.

در صحیحه حریز نیز بر متهم به شرب خمر ضرری نبود زیرا از او مالی گرفته نمی‌شد فقط احتیاطا به او مال امانت داده نمی‌شد.

علاوه بر این که صحیحه حریز خبر واحد است و نمی‌توان با آن استدلال به آیه بر حجیت خبر واحد را تتمیم کرد. زیرا اگر استدلال به آیه بر حجیت خبر واحد متوقف بر ضمیمه خبر واحد به آن باشد این استدلال دوری خواهد بود.

البته می‌توان اصل اشکال را به این نحو جواب داد که اگر در موردی که یک امری به نفع مؤمن است و به ضرر کس دیگر نیست بار کردن آن اثر ممدوح است -نه از باب رجاء و احتیاط زیرا ممکن است مقتضای اصل شرعی این باشد که آن کار را ولو به نفع مؤمن است نتوانیم انجام دهیم مثل این که اصل اولی این است که نمی‌توان سهم سادات را به کسی که سیادت او مشکوک است داد و اگر شخص ثقه‌ای ادعای سیادت کند نمی‌توان سهم سادات را به او داد ولو دادن سهم سادات به او به ضرر کسی نیست زیرا سادات دیگر مالک این مال نیستند بلکه به نظر مشهور، عنوان کلی سید فقیر مالک است. و یا زکات فطره (که پرداختش تنها دارای حکم تکلیفی است) را نمی‌توان به کسی که فقیر بودن او مشکوک است، داد ولو او که ثقه است ادعا کند فقیر است، و دادن زکات به او و اکتفاء به آن خلاف حجت شرعیه و قاعده‌ی اشتغال و استصحاب عدم اعطاء زکات فطره به فقیر است- اگر تصدیق مؤمن در این فرض جایز باشد به عدم الفصل حجیت خبر ثقه در مورادی که قول مؤمن به ضرر دیگری است نیز ثابت می‌شود. البته در موضوعات و در باب مرافعات قطعا بینه لازم است و نمی‌توان بدون بینه آثار چه به ضرر دیگران باشد و چه به نفع آنها- را بر خبر ثقه مترتب کرد ولی این مطلب دیگری است.

بنابراین به‌خاطر عدم قول به فصل، الغاء خصوصیت می‌شود، از حجیت خبر ثقه در مواردی که این خبر به نفع او و به ضرر کسی نیست -با این که اعتماد به آن خلاف اصل شرعی است ولی اطلاق آیه دلالت بر حجیت آن می‌کند- الغاء خصوصیت می‌شود و به ضمیمه عدم قول به فصل حجیت خبر ثقه در مواردی که این خبر به ضرر یک مؤمن دیگری است به شرط این که موضوع از مرافعات که نیاز به اقامه بینه دارد، نباشد، اثبات می‌شود.

اشکال چهارم

ظاهر این آیه یا محتمل آن این است که معنای «یؤمن للمؤمنین» «لایکذبهم» باشد زیرا شأن نزول آیه عبدالله بن نفیل است که مُظهِر ایمان بود و مؤمن حقیقی نبود. و در تفسیر قمی آمده است که «وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ‏ يَعْنِي الْمُقِرِّينَ بِالْإِيمَانِ مِنْ غَيْرِ اعْتِقَاد»[11] پس معنای آیه ولو به قرینه شأن نزول «لاینکر و لایکذب المظهرین للایمان» است.

شیخ انصاری این مطلب را بیان کرده است و فرموده است شاهد براین مطلب اختلاف سیاق در آیه است، «یؤمن بالله» تصدیق قلبی خداوند متعال است و «یؤمن للمؤمنین» به معنای تصدیق لسانی و ظاهری است تصدیق به این معنا که او را تکذیب نمی‌کند نه این که بگوید حتما تو درست می‌گویی و الا اگر بگوید تو درست می‌گویی سخن خلاف واقع خواهد بود[12].

بررسی اشکال چهارم

این اشکال با قطع نظر از شأن نزول، وارد نیست زیرا ظاهر «یؤمن للمؤمنین» «یصدق المؤمنین» است و ظاهر «تصدیق» نیز «تصدیق حقیقی» است، «یؤمن بالله» یعنی ایمان به وجود و الوهیت خداوند متعال دارد البته به دنبال ایمان به خداوند متعال تصدیق به خداوند متعال نیز خواهد کرد. ولی در «یؤمن للمؤمنین» بحث تصدیق و ایمان به وجود مؤمنین نیست بلکه بحث تصدیق قول مؤمنین است و لذا با «لام» متعدی شده است ظاهر آن تصدیق حقیقی مؤمنین حقیقی است. و در این آیه در مقابل مؤمنین افرادی گذاشته شدند که «یؤذون النبی صلی الله علیه و آله و سلم» زیرا در آیه آمده است «وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ‏ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» «يَحْلِفُونَ‏ بِاللَّهِ‏ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ إِنْ كانُوا مُؤْمِنين‏»[13] «يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ‏ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما في‏ قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُون‏»[14]

در این آیات، مؤمنین را در مقابل منافقین و کسانی که پیامبر را ایذاء می‌کنند، گذاشته است و ظاهر آن فی حد نفسه تصدیق حقیقی مؤمنین حقیقی است و می‌تواند با شأن نزول نیز منافات نداشته باشد زیرا لازم نیست تمام خصوصیات شأن نزول در آیه مندرج شود.

مختار استاد در دلالت آیه اذن

ولی در عین حال لازم نیست شأن نزول قرینه بر سلب ظهور از آیه باشد بلکه همین که ما یصلح للقرینة باشد نیز کافی است یعنی احتمال دارد که این قضیه‌ی عبدالله بن نفیل در زمان نزول آیه روشن بود، در این صورت این ما یصلح للقرینیة است که شاید مراد از «یؤمن» همین تصدیق ظاهری باشد نه تصدیق حقیقی و الا اگر احتمال این مطلب نبود دلالت آیه فی حد نفسه بر حجیت خبر ثقه مشکل نداشت.

و این عمده اشکال در استدلال به این آیه شریفه است.

علاوه بر این که بر فرض که مراد مدح پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر اعتماد به قول مؤمنین باشد ولی در مقام بیان شرایط تصدیق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به مؤمنین که شرط آن وثوق تصدیق نوعی است یا تعدد مخبر در موضوعات- نیست.

علاوه بر این که در شبهات حکمیه، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تصدیق مؤمنین نمی‌کرد لذا آیه نسبت به اخبار در شبهات حکمیه اطلاق ندارد و در اصول، به دنبال اثبات حجیت خبر ثقه در شبهات حکمیه هستیم.

ان قلت: در بعضی از روایات مثل روایت عمربن یزید «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِي كِتَابِ بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ يَعْنِي ابْنَ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ‏ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يُونُسَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- أَ رَأَيْتَ مَنْ‏ لَمْ‏ يُقِرَّ (بِأَنَّكُمْ‏ فِي‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ كَمَا ذُكِرَتْ) – -در شب قدر ملائکه بر امام علیه السلام نازل می‌شوند و مغیبات و آنچه که در طول سال واقع می‌شود را به ایشان اعلام می‌کنند- وَ لَمْ يَجْحَدْهُ قَالَ أَمَّا إِذَا قَامَتْ عَلَيْهِ الْحُجَّةُ مِمَّنْ يَثِقُ بِهِ فِي عِلْمِنَا فَلَمْ يَثِقْ بِهِ فَهُوَ كَافِرٌ وَ أَمَّا مَنْ لَمْ يَسْمَعْ ذَلِكَ فَهُوَ فِي عُذْرٍ حَتَّى يَسْمَعَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ‏.» [15] امام علیه السلام آیه را بر حجیت خبر ثقه تطبیق کردند.

قلت: اولا: این روایت ضعیف السند است زیرا عبدالله بن محمد بن عیسی مجهول است و محمد بن عبدالله روشن نیست که محمد بن عبدالله بن زراره باشد. لذا وثاقت آن دو ثابت نیست.

ثانیا: اثبات حجیت خبر واحد با ضمیمه خبر واحد به این آیه مصادره به مطلوب است.

ثالثا: این مطلب که در روایت ذکر شده است از اصول دین و اعتقادات است لذا نمی‌توان حجیت تعبدی خبر واحد را از آن استفاده کرد.

کسی که در علوم اهل بیت علیهم السلام ثقه است و این مطلب را برای مخاطبین خود نقل می‌کند این مخاطب با وجود این که می‌داند او درست نقل کرده است سخن او را قبول نمی‌کند از این معلوم می‌شود در مقابل این مطلب حق، عناد دارد و الا وجهی برای انکار این مطلب وجود ندارد و امام علیه السلام را زیر سؤال می‌برد و این با «فهو کافر» تناسب دارد. و مراد منکرین حجیت خبر ثقه نیست که بزرگانی مثل آیت الله سیستانی حفظه الله آن را قبول ندارند.

در روایت حریز نیز امام علیه السلام نفرمودند: آثار شرب خمر را بار کنید. و اصلا نمی‌توان بدون بینه شرعیه آثار شرب خمر را بر او بار کرد و حد بر او جاری کرد. و این تعبیر عرفی است که به این شخص اعتماد نکنید و الا دادن پول به شارب خمر به رجاء این که سود کند، حرام نیست و از نظر عقلاء تبذیر نیست.

در این روایت امام علیه السلام یک حکم اخلاقی را بیان کرده است و الا مورد صحیحه حریز با حجیت خبر ثقه سازگار نیست.

علاوه بر این که این استدلال به حجیت خبر واحد برای اثبات حجیت خبر ثقه است.

خلاصه مختار استاد حفظه الله در دلالت آیات بر حجیت خبر ثقه

به نظر ما هیچ‌کدام از این آیات دلالت بر حجیت خبر ثقه ندارد. البته آیه اذن نسبت به سایر آیات اقوی دلالتا است ولی آن از جهات دیگر مشکل داشت.

لذا برای اثبات حجیت خبر ثقه باید ادله‌ی دیگر مثل روایات را بررسی کرد که آیا می‌توان از روایات تواتر یا استفاضه برای حجیت خبر ثقه استفاده کرد.

 

 



[1]کفایة الاصول (طبع آل البیت)، آخوند خراسانی، محمد کاظم به حسین، ص 301.

[2] الاصول فی علم الاصول، ایروانی، علی، ج2، ص272.

[3] قریش:4.

[4] العنکبوت:26.

[5] یوسف:17.

[6] الکافی (ط- السلامیة)، کلینی، محمد بن یعقوب، ج5، ص299، ح1.

[7] الکافی، ج8، ص147.

[8] الکافی (ط- السلامیة)، کلینی، محمد بن یعقوب، ج5، ص299، ح1.

[9] یوسف:17.

[10] الکافی، ج8، ص147.

[11][11] تفسیر القمی، قمی، علی بن ابراهیم، ج1، ص300.

[12] فرائد الاصول (طبع انتشارات اسلامی)، انصاری، مرتضی بن محمد امین، ج1، ص134-135.

[13] التوبة:61-62.

[14] همان:64.

[15] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، ج1، ص37، ح19.