دانلود فایل صوتی 14031012=72 14031012=72
دانلود فایل خام 1403.10.12 = 72 1403.10.12 = 72
دانلود فایل تقریر 14031012=72 14031012=72

فهرست مطالب

فهرست مطالب

پخش صوت

14031012=72

بسمه تعالی

موضوع: مبطلیت تکلّم/ فصل في مبطلات الصلاة

 

فهرست مطالب:

مساله 19 1

وجوب پاسخ به سلام ملحون 1

نحوه پاسخ به سلام ملحون 1

مساله 20 4

پاسخ به سلام صبی ممیز 4

ادله عدم وجوب پاسخ به سلام صبی 5

پاسخ به سلام اجنبی و اجنبیه 8

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مساله 19

مسألة 19: لو سلّم بالملحون وجب الجواب صحيحاً و الأحوط قصد الدُّعاء أو القرآن

وجوب پاسخ به سلام ملحون

بحث در مورد پاسخ به سلام کسی است که سلام ملحون و غلط می دهد. اگر در حدی غلط باشد که عرفا صدق سلام نکند مثلا «سام علیکم» گفته است که عرف دقیق و غیر مسامحی آن را سلام نمی داند، در اینجا پاسخ لازم نیست بلکه اگر در نماز پاسخ دهد نمازش باطل است. اما اگر در حدی غلط نیست که عدم سلام صدق کند و عرفا سلام محسوب می شود ولو مغلوط است مثلا سُلام علیکم یا صلام علیکم گفته است در اینجا جواب لازم است و اطلاق دلیل وجوب رد سلام، شامل آن می شود و ادعای انصراف وجوب ردّ سلام به سلام صحیح وجهی ندارد. نکته دیگر این که در مواردی مثل «سلام ألیکم» خود سلام ملحون نیست و متعلقات سلام ملحون است و لذا قطعا سلام محسوب می شود.

نحوه پاسخ به سلام ملحون

در رابطه با کیفیت جواب به سلام ملحون صاحب جواهر[1] و صاحب عروه نظرشان این است که باید صحیح جواب داده شود. به نظر ما در غیر نماز جواب سلام واجب است اما دلیلی نداریم که باید جواب صحیح داده شود. بله! ممکن است خصوص ردّ سلام در اثنای نماز گفته شود ظاهر دلیل «قل سلام علیکم» یا «قل السلام علیک» وجوب ردّ سلام به صورت صحیح است. «نعم مثل ما قیل له»[2] نیز به این معنا نیست که دقیقا همانگونه که او سلام کرده است پاسخ داده شود به شکلی که اگر او هم مغلوط گفت، پاسخ هم باید مغلوط باشد، لذا دلالت ندارد که اگر زنی به مردی «سلام علیکَ» بگوید، او هم به همان شکل جواب دهد یا اگر مردی به زنان بگوید «سلام علیکن»، و یکی از زنان هم بخواهد جواب دهد باید «سلام علیکن» بگوید. بنابراین ظهور «قل سلام علیکم» یا «فلیقل السلام علیکم» این است که باید جواب صحیح داده شود و اگر هم شک کنیم، قدر متیقن، جواب صحیح است و در مازاد به عموم «من تکلم اعاد الصلاة» رجوع می کنیم.این توجیه کلام صاحب جواهر و صاحب عروه است که گفته شود دلیل جواب اطلاق نداشته و رجوع به عموم مانعیت تکلم می کنیم در نتیجه قدرمتیقن از خروج از عموم مانعیت این است که جواب صحیح داده شود.

اما در تقریب اشکال برخی مانند آقای خویی و آقای سیستانی به صاحب عروه می توان گفت اطلاق «قل سلام علیکم» پاسخ به صورت ملحون را نیز شامل می شود، اگر هم اجمال داشته باشد به اطلاق موثقه عمار رجوع می کنیم که «سَأَلْتُهُ عَنِ (السَّلَامِ عَلَى) الْمُصَلِّي فَقَالَ إِذَا سَلَّمَ عَلَيْكَ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ فَرُدَّ عَلَيْهِ»[3].

لکن انصاف این است که این مطلب، خلاف احتیاط است زیرا شبهه عدم اطلاق ادله نسبت به جواب ملحون قابل توجه است و عرف جزم به اطلاق پیدا نمی‌کند. ‌بله در غیر نماز آیه ﴿إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ[4] ‌یا اطلاق دارد که شامل رد ملحون هم می‌‌شود یا اگر اطلاق نداشته باشد می توان به اصل برائت رجوع کرد و گفت که ملزم به جواب صحیح نیستیم و جواب ملحونی که صدق رد تحیت بکند کافی است اما در نماز، عموم مانعیت تکلم داریم که کار را سخت کرده و تا اطلاق در دلیل خاص یعنی دلیل وجوب رد سلام در نماز، نسبت به جواب ملحون احراز نشود مرجع عمومات مانعیت تکلم می باشد. بنابراین و لو ما خواستیم که اطلاق را تقریب کنیم ولی تشکیک در اطلاق چه اطلاق «قل سلام علیکم» و «قل السلام علیک» چه اطلاق موثقه عمار خالی از وجه نیست و لذا احتیاط واجب این است که جواب صحیح داده شود.

واینکه گفته شود نوع مردم در آن زمان ملحون سخن می گفتند و لابد جواب سلام را هم ملحون می دادند، قابل تصدیق نیست، بله! مردم به دلیل عجم بودن قرائتشان نوعا ملحون بوده و با تمسک به اطلاق مقامی قرائت همان قرائت ملحون برای کسی که متمکن از قرائت صحیح نیست مجزی می باشد اما در بحث جواب سلام اولا نوعا افراد جواب صحیح می دهند، سلامشان هم صحیح است و ثانیا بر فرض اطلاق مقامی داشته باشیم مختص به کسی است که متمکن از ادای جواب صحیح نباشد و گرنه باید جواب صحیح بدهد. در مورد «علیکم» نیز اگر متمکن است آن را هم باید درست ادا کند.

در اینجا با توجه به بحث های گذشته ممکن است نقضی به ما وارد کنید و بگویید شما دعای ملحون را در صورتی که مغیّر معنا نباشد در نماز جایز می‌‌دانید چون مصداق ذکر و مناجاه الرّب است و لو ذکر ملحون، پس چرا در اینجاسلام ملحون را جایز نمی دانید با این که مثلا عین علیکم اگر از مخرج اداء نشود باز هم مصداق ذکر است. این نقض درست نیست زیرا دعای ملحون هم مصداق مناجاة الرب است و متفاوت است با سلام ملحون که کلام آدمی است و داخل در عمومات مانعیت تکلم است. در اینجا باید احراز شود که اطلاق دلیل خاص شامل این جواب ملحون هم می‌‌شود و لذا اگر کسی بگوید که اطلاق ندارد و اجمال دارد باید در مازاد بر قدر متیقن به عموم مانعیت تکلم رجوع کند.

فرع:

اگر زن‌ها به ما سلام کردند، ما می توانیم به آن ها «سلام علیکن» بگوییم زیرا «فلیرد کما قال» ظهور ندارد در این‌که اگر به ما «سلام علیکم» گفتند، حتما ما هم به آن‌ها باید «سلام علیکم» بگوییم البته احتیاط این است که در اینجا نیز «سلام علیکم» گفته شود و خطاب مذکر به زنان هم مشکلی ندارد زیرااین طور نیست که مذکر برای مؤنت استعمال نمی‌شود، بلکه اگر بخواهند تأنیث را بگویند ادات تأنیث می‌‌آورند. به زلیخا گفته شد ﴿إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخاطِئين[5]، خاطئین یعنی جنس انسان‌های خطاکار اعم از زن و مرد، و لذا به قول آقای زنجانی در «طلب العلم فریضة علی کل مسلم» نیاز ندارد که بعد از آن «و مسلمة» گفته شود زیرا مسلم جنس است و شامل مسلمة می‌‌شود. اگر بخواهید عنایت داشته باشید و بگویید مراد مرد مسلم است نیاز به قرینه دارد. بنابراین می توان در پاسخ، «سلام علیکن» گفت زیرا «فلیرد کما قال» ظهوری ندارد که اگر زنی به شما علیکم گفت شما هم به او علیکم بگویید. اگر هم تشکیک کنیم، اطلاق موثقه عمار که می‌‌گوید به این‌ها جواب بدهید شامل این پاسخ هم می شود زیرا این هم جواب است.

مساله 20

(مسألة 20): لو كان المسلّم صبياً مميزاً أو نحوه أو امرأة أجنبية أو رجلا أجنبياً على امرأة تصلي فلا يبعد بل الأقوى جواز الرد بعنوان ردّ التحية، لكن الأحوط قصد القرآن أو الدعاء.

مراد از «نحوه»، مجنون ممیز است.[6]

امروزه «فلا یبعد» اصطلاح برای فتوا است ولی در کلام صاحب عروه معلوم نیست که این اصطلاح باشد در اینجا هم که فرموده «فلا یبعد بل الاقوی» معلوم می شود که «فلا یبعد» کمتر از حد فتوا است.

صبی غیر ممیز اگر سلام بدهد چون قصد ندارد صدق سلام نمی کند لذا جواب هم ندارد. تمیز کل شیء بحسبه. بچه های چهار ساله هم سلام را قصد می کند با اینکه خوب و بد را تشخیص نمی دهد. این که حدی برای صبی ممیز ذکر شود که برای همه امور یکسان باشد صحیح نیست. در اینجا ممیز در امر سلام مقصود است و لذا سن تمیز در حد قصد سلام خیلی زودتر از تمیز در برخی احکام دیگر است. این که ملاک تمیز، تشخیص خوبی و بدی باشد، جامع نیست.

پاسخ به سلام صبی ممیز

در مورد صبی ممیزی که قصد انشاء سلام می کند و از این جهت به او ممیز می گویند بحث می شود که آیا جواب سلام او در غیر نماز واجب است یا خیر؟ و اگر در غیر نماز واجب است در نماز هم واجب است یا خیر؟

برخی قائل هستند که پاسخ به سلام صبی ممیز حتی در غیر نماز، واجب نیست. برخی هم گفته اند ممکن است در غیر نماز واجب باشد اما ادله ی وجوب ردّ سلام در نماز انصراف به سلام رجل یعنی بالغ دارد.

اما این مطالب صحیح نیست. ﴿وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها[7] و «السَّلاَمُ‌ تَطَوُّعٌ‌ وَ الرَّدُّ فَرِيضَةٌ‌«[8] شامل صبی ممیز هم می شود. همنیطور در دلیل «إِذَا سَلَّمَ عَلَيْكَ مُسْلِمٌ»[9] بالغ مطرح نشده و شامل صبی ممیز می شود. بنابراین باید بررسی کنیم و ببینیم منشأ قول به عدم وجوب ردّ سلام صبی ممیز چیست.

ادله عدم وجوب پاسخ به سلام صبی

دلیل اول برای عدم وجوب جواب سلام صبی را محقق همدانی فرموده که ادله منصرف به سلام مکلف است که خود ایشان فرموده اندکه این انصراف وجهی ندارد. به نظر ما هم وجهی ندارد.

دلیل دوم این است که گفته شده «رفع القلم عن الصبی»[10] یعنی عبارت صبی کلا عبارت است چون قصد صبی کلا قصد است و سلام نیاز به قصد دارد.

پاسخ این دلیل روشن است. رفع القلم یا به معنای رفع مواخذه است -که ما اینگونه معنا می کنیم- در این صورت ارتباطی به این جا ندارد و یا به معنای رفع قلم تکلیف است که باز هم شامل مقام نمی شود. واینکه گفته شود به معنای مسلوب العبارة است نیز صحیح نیست زیرا از حدیث به هیچ وجه چنین مطلبی استفاده نمی شود. بله! بیع الصبی را می توان اجازه داد.استقلال صبی در بیع و شراء نسبت به اموال خودش خلاف آیه قرآن است والا به نظر ما وکالت صبی از غیر، برای فروش مال موکل، اشکالی ندارد.

دلیل سوم را مرحوم حاج آقا تقی قمی در تعلیقه عروه فرموده اند، ایشان به استناد «عَمْدُ الصَّبِيِّ وَ خَطَؤُهُ وَاحِدٌ» می گوید جواب سلام صبی واجب نیست. تعبیر ایشان در تعلیقه عروه این است که «في إطلاق الحكم إشكال؛ فإنّ‌ عمد الصبيّ‌ و خطأه واحد»[11]. در صحیحه محمد بن مسلم نقل شده : «وَ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ‌ حَمَّادِ بْنِ‌ عُثْمَانَ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ قَالَ‌: عَمْدُ الصَّبِيِّ‌ وَ خَطَؤُهُ‌ وَاحِدٌ»[12] همچنین در موثقه عمار هم نقل شده: «وَ بِإِسْنَادِهِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ الْحَسَنِ‌ الصَّفَّارِ عَنِ‌ اَلْحَسَنِ‌ بْنِ‌ مُوسَى الْخَشَّابِ‌ عَنْ‌ غِيَاثِ‌ بْنِ‌ كَلُّوبٍ‌ عَنْ‌ إِسْحَاقَ‌ بْنِ‌ عَمَّارٍ عَنْ‌ جَعْفَرٍ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ أَنَّ‌ عَلِيّاً عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ كَانَ‌ يَقُولُ‌: عَمْدُ الصِّبْيَانِ‌ خَطَأٌ (يُحْمَلُ‌ عَلَى) الْعَاقِلَةِ‌«[13]. در روایت دوم با توجه به « يُحْمَلُ‌ عَلَى الْعَاقِلَةِ‌« مشخص می شود که مقصود جنایات عمدیه صبی است که حکم جنایت خطأیه را دارد که دیه بر عاقله لازم است.لذا در اینجا مهم تعبیر اول «عمد الصبی و خطأوه واحد» است. بعضی « عَمْدُ الصَّبِيِّ وَ خَطَؤُهُ وَاحِدٌ » را مطلق می دانند یعنی «عمد الصبی کلا عمد»، پس کسی که بالغ نشده و به شما سلام می کند، کانه خطائا سلام کرده است. سلام خطایی مانند این می ماند که خانمی می خواهد به شوهرش سلام کند حواسش نیست که رویش را به طرف همسرش بر گرداند و هنوز که رویش به طرف شما ست اشتباها سلام می کند، در اینجا خطا کرده است زیرا قصد نداشت که به شما سلام بدهد و لذا جوابش نیز لازم نیست. صبی هم ولو عمدا به ما سلام بدهد مانند سلام خطائی بوده و جواب به آن لازم نیست وقتی جواب لازم نیست در نماز هم جواب دادن جایز نیست.

آقای سیستانی در پاسخ به این دلیل می فرمایند که چون شیخ صدوق[14] این روایت را در ذیل باب جنایات مطرح کرده و وقتی یک حدیث در ذیل یک باب بود، خود این مطلب ما یصلح للفرینیه است که این روایت صدری یا ذیلی داشته که بزرگان به اعتماد عنوان باب آن را حذف کرده و روایت را تقطیع کرده اند، لذا نمی توان اطلاق گیری کرد.

به نظر مااین مطلب بسیار بعید است و انسان وثوق دارد که چنین نیست. یک باب که عنوان می شد، در ذیل آن، احادیث آن باب مطرح می شد و اینکه صدر و ذیل حدیث را به اعتماد عنوان باب حذف کنند، بعید است. البته اگر کسی وثوق به خلاف مطلب ایشان نداشته باشد، این وجه پاسخ مناسبی است.

پاسخ دوم در منع از اطلاق حدیث این است که آقای خویی می گوید: ظاهر «عَمْدُ الصَّبِيِّ وَ خَطَؤُهُ وَاحِدٌ» این است که اگر شارع برای عنوان خطا یک حکم شرعی و برای عنوان عمد هم یک حکم شرعی قرار دهد، در اینجا عمد صبی را تنزیل منزله خطا کرده و حکم خطا را دارد. اگر می فرمود: «عمد الصبی کلا عمد» تفاوت می کرد و مراد این بود که اثر و حکم عمد برداشته شده است. ‌در جنایات، خطا موجب دیه بر عاقله می‌‌شود و حکم عمد، قصاص یا دیه بر عهده جانی است اما در بسیاری از موارد اصلا خطا حکم ندارد و لو عمد حکم دارد. این فرمایش آقای خویی را که آقای ایروانی هم دارند[15] انصافا عرفی نیست، ظاهر «عَمْدُ الصَّبِيِّ وَ خَطَؤُهُ وَاحِدٌ» این است که عمد و خطای صبی یکی است. اطلاق دلیل می گوید عمد صبی حکم عمد را ندارد و مانند خطای او است چه اینکه خطای صبی حکم وجودی داشته باشد یا عدم الحکم باشد[16].

پاسخ سوم از این روایت این است که این روایت تاسیسی محض نیست بلکه امضای ارتکاز عقلا است. عقلا در مواردی که اراده در آن نقش دارد و احکامی را بار می کنند که برای شخص اراده کننده، مسئولیت آفرین است، امتنانا در حق صبی، به دلیل ضعف اراده او، احکام مسئولیت‌زا را از او برمی‌دارند و ضعف اراده او را به فقد اراده‌ ملحق می کنند. توضیح اینکه ارتکاز عقلا دو مطلب را در کنار هم قرار می دهد. اول: احکامی که به ظهور دلیل یا به ارتکاز عقلا اراده شخص در تحقق آن دخیل است. لذا اگر صبی مال غیر را اتلاف کند از او رفع ضمان نمی شود زیرا در ضمان اتلاف مال غیر، اراده متلف شرط نیست و ارتکاز عقلا این است که اگر در خواب هم پای کسی به ظرف غیر خورده و آن را بشکند ضامن است، در مورد صبی هم شکستن موجب ضمان می شود. دوم: ظاهر «عَمْدُ الصَّبِيِّ وَ خَطَؤُهُ وَاحِدٌ» یا «رفع القلم عن الصبی» این است که احکامی را بر می دارد که برای صبی مسئولیت زا است نه توسعه زا. مثلا اگر صبی از صبح به بیابان رفته و هیزم یا سنگ معدن جمع کرده باشد نمی توان با استناد به «رفع القلم عن الصبی» گفت: « تمام هیزم یا سنگ معدنی که جمع کرده مباح بوده و می توان آن را مصادره کرد زیرا قصد حیازت صبی کلاقصد است» زیرا این تفضل به صبی نیست و اینکه حیازت سبب ملکیت است مسئولیت آفرین نیست بلکه امتیاز برای صبی محسوب می شود و لو اراده شخص حیازت کننده به نظر جمعی از فقها در مالک شدن او دخالت دارد و صرف حیازت مملّک نیست. در ما نحن فیه جواب سلام صبی مسئولیتی برای صبی ایجاد نمی کند و لذا این موارد را بر نمی دارد و جای تشکیکی نیست که «عَمْدُ الصَّبِيِّ وَ خَطَؤُهُ وَاحِدٌ» اطلاق ندارد. صبی اگر بیع کند، این بیع برای او مسئولیت آفرین نیست ولی اگر از طرف شخصی وکیل باشد و بیع انجام دهد در اینجا موکل مسئولیت دارد و باید به آن بیع وفا کند و وکیل مسئولیتی ندارد و اگر به شکل صحیح هم انجام ندهد عقد باطل است.

ممکن است اشکال شود نتیجه این بیان، این است که اگر صبی ممیز در نماز خودش به دیگران ابتدا به سلام بکند دلیل «عَمْدُ الصَّبِيِّ وَ خَطَؤُهُ وَاحِدٌ» آن را بر می دارد زیرا مسئولیت‌زا است. پاسخ اینکه ظاهر دلیل مشروعیت نماز برای صبی ممیز این است که نماز صبی به همان کیفیتی که برای بالغین مشروع است، برای صبی نیز مشروع است و لذا تکلم صبی در اثنای نماز حرام نفسی نیست ولی حرام وضعی بوده و مبطل نماز است زیرا نمازی را که از او خواسته شده و بر او مستحب شده همان نماز بالغین است، و او این نماز را نیاورده است و اگر چه وجوب تکلیفی ندارد ولی وجوب وضعی دارد. البته نسبت به پوشیدن طلا ممکن است که گفته شود که از ادله فهمیده می شود که مانعیت وضعیه‌اش تابع حرمت تکلیفیه‌اش است و لذا صبی ممیز اگر طلا در دست داشته باشد، نمازش باطل نمی‌شود که این بحث دیگری است اما در بقیه موانع مثل تکلم نمی توان این مطلب را ادعا کرد. یا در روزه، نمی توان با استناد به «عمد الصبی و خطاؤه واحد» گفت که صبی در هنگام روزه، عمدا می تواند غذا بخورد زیرا ظاهر دلیل مشروعیت این است که همان روزه ای که بر بالغین مشروع و واجب بوده در حق صبی ممیز مشروع است.

پاسخ به سلام اجنبی و اجنبیه

بحث بعدی در مورد حکم اجنبی است که به زن اجنبیه سلام می کند یا بالعکس. در فرضی که زنی به مرد نمازگزار نامحرم سلام می دهد بعضی قائل هستند که جواب او واجب نیست زیرا حرام است زن صدایش را نزد نامحرم بلند کند و دلیلی بر وجوب ردّ سلام حرام در نماز نداریم، زیرا ادله وجوب رد سلام منصرف به سلامی است که بر سلام کننده حلال باشد .

بعضی فقها قائل هستند که حرام است که زن صدایش را به نامحرم برساند. شهید ثانی در شرح لمعه این مطلب را دارد[17] البته در مسالک فرموده که اقوی همان کلام علامه حلی است که در صورتی اسماع صوت بر زن اجنبیه حرام است که موجب ریبه بشود یعنی مصداق ﴿فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ [18] شود[19]. در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و زمان امیرالمومنین علیه السلام سیره بوده که زنان با ایشان صحبت می کردند و هیچگاه پیامبر صلی الله علیه و آله به زنان نفرمودند که صدایتان را نامحرم نباید بشنود. در صحیحه ربعی نقل شده: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ يَرْدُدْنَ عَلَيْه‏ السَّلَامَ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ يَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ يُعْجِبَنِي صَوْتُهَا فَيَدْخُلَ عَلَيَّ أَكْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ»[20]. پیامبر صلی الله علیه و آله خودشان به زنان ابتدا به سلام می‌‌کردند و زنان هم جواب می‌‌دادند و ظاهر این است که به صورتی پاسخ می دادند که پیامبر صلی الله علیه و آله بشنود. امیرالمؤمنین هم به زن‌ها سلام می‌‌کرد ولی به زنان جوان سلام نمی کرد و می فرمود: من به دنبال ثواب هستم و می‌‌ترسم من به این خانم جوان سلام می‌‌کنم و او جواب می‌‌دهد آن‌وقت دچار حالت نفسانی بشوم و به آن اجری که دنبال آن بودم، نرسم و نفرمودند که حرام است. البته این موارد تابع تعارف در زمان است. امروزه اگر یک روحانی در یک روستایی یا در یک محلی به زن‌ها سلام کند، متهم می‌‌شود. ممکن است که در آن زمان به دلیل شخصیت پیامبر صلی الله علیه و آله یا شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام و یا به دلیل متعارف بودن، مشکلی ایجاد نمی شد.

منشا این‌که برخی آقایان قائل هستند که صدای زن نباید شنیده بشود صحیحه هشام است که در آن نقل شده: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ ع إِنَّمَا النِّسَاءُ عِيٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا الْعَوْرَةَ بِالْبُيُوتِ وَ اسْتُرُوا الْعِيَّ بِالسُّكُوتِ»[21]. عیّ یعنی عجز، ‌عورت یعنی آن چیزی که باید پوشیده بشود. یعنی ‌آن عیّ و ناتوانی‌ شان را با سکوت‌شان بپوشانید و آن حالت مستور بودن‌شان را با این‌که از خانه بیرون نیایند حفظ کنید.

دلالت و معنای این حدیث ان شاء الله در جلسه آینده بررسی می شود.

و الحمد لله رب العالمین.

 



[1] جواهر الکلام 11: 107

[2] وسائل الشیعة 7: 267

[4] النساء : 86

[5] يوسف : 29

[6] . یک عده از آقایان در نجف داشتند رد می‌‌شدند، یک دیوانه‌ای کمک خواست. ‌یکی از علما شوخی کرد و گفت: «به دیوانه نمی‌شود پول داد» آن دیوانه گفت: «اشتباه مسأله را یاد گرفتید از دیوانه نمی‌شود پول گرفت». بعد یکی از این افراد پولی درآورد که به آن دیوانه بدهد. آن دیوانه پول را نگرفت و گفت: «از دیوانه نمی‌شود پول گرفت!!». بله، بعضی از مجنون‌ها مجنون ممیز هستند.

 

[7] النساء : 86

[11] العروة الوثقی و التعلیقات علیها 7: 492.

[14] مقرر: این روایت در تهذیب الاحکام بیان شده است و ظاهرا مراد استاد حفظه الله، شیخ طوسی است. تهذيب الأحكام 10: 233.

[15] حاشیة المکاسب (ایروانی) 1: 106.

[16] موسوعة الامام الخوئی 30: 24

[17] الروضة البهیة 5: 99 مقرر: آن چه در شرح لمعه آمده حرمت شنیدن صدای نامحرم توسط زن اجنبیه است الا لضروره که شهیدین هر دو بیان کرده اند.

[18] الأحزاب : 32

[19] مسالک الافهام 7: 56