فهرست مطالب

فهرست مطالب

تقریرات دروس خارج مدرسه فقهی امام محمد باقر علیه السلام

 

جلسه 1-31

چهار‌‌شنبه 96/07/19

احکام غیبت

بحث راجع به احکام غیبت بود.

امر چهارم: شرط مستور بودن عیب

امر چهارم این بود که گفته شد که شرط غیبت این است که عیبی که ذکر می‌‌کنند مستور باشد نه مشهور.

مشکلی که بود این بود که اگر این مخاطب عیب را نمی‌داند و لکن عیب، ‌مشهور است در این روستا یا در این شهر، به چه دلیل جایز است که ما آبروی یک مؤمن را نزد این مخاطب ببریم؟ یک روستا خبر دارند که این آقا چه کرده، در روزنامه‌های سراسری کشور منتشر کند، در سایت‌ها پخش کند، کل دنیا خبردار بشوند، می‌‌گویند چرا این کار را کردی؟ می‌‌گوید خب این عیب مستور نیست، ‌در روستای ما همه می‌‌دانند، ‌در شهر ما، ‌در شهرک ما خبر دارند.

ظاهر مشهور این است که این غیبت نیست. ما هم اصرار نداریم بگوییم این غیبت است چون واقعا اگر کسی بگوید غیبت مفهوم عرفیش واضح نیست، ‌در روایات هم داشتیم ان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه و لکن عناوین دیگر محرمه بر آن منطبق است. ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا، ‌شیوع فحشاء مراتب دارد. تا حالا این فاحشه و این بدنامی در این روستا راجع به این مؤمن شایع شده، شما با این کارتان در یک کشور این را شایع می‌‌کنید.

سؤال: …

جواب: فرض این است که در عیب مستور شما اگر به یک نفر بگویید، اصرار هم کنید فقط تو بدان، ‌به هیچکس نگو، ‌این مصداق ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة است دیگه. نسبت به این مورد شیوع شد دیگه. شیوع یعنی اگر من خصوصی عیب دیگری را به همسرم بگویم، ‌به فرزندم بگویم، ‌به دوست نزدیکم بگویم، ‌این چون شیوع نیست اشکال ندارد؟ مصداق ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة‌ نیست؟ این اصلا خلاف تفسیر آیه است که در تفسیر داشت من قال فی مؤمن ما رأته عیناه او سمعته أذناه فهو من الذین قال الله تعالی ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة.

خود عنوان اذلال مؤمن، هتک مؤمن، اهانت مؤمن، ‌این‌ها از محرمات است. همین که ما بیاییم یک مطلبی را که الان مردم می‌‌دانند، ‌برویم در تقویم تاریخ بنویسیم، در تاریخ بنویسیم، روزنگار تاریخ، ‌اجیال قادمه تاریخ را که می‌‌خوانند بفهمند که در یک زمانی یک شخصی بود، فلان کار را مرتکب شد…

سؤال: …

جواب: بله عرض کردم، اگر اصرار می‌‌کنید ما بحث از غیبت می‌‌کنیم، ممکن است، ما انصاف این است که احراز نمی‌توانیم بکنیم صدق غیبت، ‌إغتابه را اگر خیلی شایع است. اما حالا در یک شهری شایع است، ‌در یک شهر دوردستی شایع بود، آن وقتی که این آقا در آن شهر بود شایع بود که این آقا فلان کار خلاف را کرد، حالا توبه کرده یا توبه نکرده، ‌ولی خطری برای کسی ندارد، ‌آمده ساکن تهران شده مثلا، شما بگویید خب در آن شهر که معروف است به این عیب، پس دیگه غیبت او نیست، ‌آن وقت غیب از گناهان کبیره است، ‌نذر کردیم غیبت نکنیم اما نذر نکردیم که هتک حرمت مؤمن نکنیم، این مقدار به نظر ما إغتابه هم صدق می‌‌کند.

آنی که مشهور بقول مطلق است نه مشهور فی بلد خاص، ‌بله، آن انصافا شبهه دارد که حالا اگر به مخاطبی که او آگاه نیست بگوییم صدق کند إغتابه شبهه دارد. ولی صرف مشهور فی بلدٍ این مقدار بگوییم کافی است برای منع از صدق غیبت، ‌این انصافا مطلب قابل قبولی نیست. بعض مراتب عالیه اشتهار بین الناس بله، بعید نیست این حداقل موجب شبهه بشود در صدق غیبت و لکن عمومات دیگر هست برای اثبات حرمتش.

اتفاقا هتک مؤمن از روایات استفاده می‌‌شود از گناهان کبیره است. در روایات راجع به حرمت مسلم روایات متعدده‌ای است. راجع به این‌که حرام است اذلال مؤمن، اهانت مؤمن، ‌این‌ها روایات متعدده‌ای دارد و بعضی از این‌ها از آن استفاده می‌‌شود که هتک مؤمن گناه بزرگی است.

سؤال: …

جواب: حالا این‌که بگوییم مستور نسبی بودن کافی است در صدق غیبت، همین که این مخاطب نمی‌داند و لو همه می‌‌دانند خب این روشن نیست. روایت هم می‌‌گفت ان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه، نمی‌گفت ما ستره الله علیه بالنسبة الی هذا المخاطب … ما ستره الله علیه‌، روشن نیست ستره الله علیه بطور نوعی یا ستره الله علیه بطور شخصی، ‌یعنی از مخاطب خاص. این روشن نیست.

سؤال: …

جواب: من اقیم علیه الحد فرق می‌‌کند. او منصوص است. من اقیم علیه الحد بتوانیم حد بر او جاری کردند، بعد سبب حد را هم در او بگوییم، ‌این اشکال ندارد. این در خصوص من اقیم علیه الحد هست. اما نه صرف اشتهار. گاهی اصلا گناه نیست ولی آبروریزی است. یک زن بی‌گناهی به او تعدی شد، بدون این‌که خودش مقصر باشد، حالا در یک محیطی هم پخش شد، در یک زمانی هم معروف شد، ‌منتشر شد، ‌نامش را هم اعلان کردند که مدت‌ها مشکل پیدا کرده بود، بعد بگوییم این دیگه عیب مستور است، عیب است، ‌گناه لازم نیست باشد ولی عیب که هست، این عیب دیگر عیب مستور نیست پس بیاییم عکسش را با مشخصات چاپ کنیم، آن‌هایی که هم نمی‌دانستند بدانند، ‌این در حرمتش که ما شبهه نداریم.

اصلا قبح عقلی دارد به نظر ما؛ ظلم به او است و از ملازمه بین حکم عقل و حکم شرع حرمت شرعیش هم کشف می‌‌توانیم بکنیم. علاوه بر این‌که نصوصی که راجع به حرمت اذلال، ‌اذل مؤمنا، أهان مؤمنا، ‌هتک مؤمنا، از این‌ها استفاده حرمتش می‌‌شود. بلکه عرض کردم بعض مراتبش که خیلی رائج نشده، ‌فی الجملة‌ در یک شهری منتشر شده این مطلب، ‌نسبت به پخشش در شهرهای دیگر، بعید نیست غیبت هم صدق بکند.

امر پنجم: وجود سامع غیبت

امر خامس این است که مرحوم شیخ فرموده باید برای صدق غیبت یک سامعی فرض کنیم که عالم نیست به این عیب. اگر سامعی وجود نداشت، ‌این غیبت نیست یا سامعی بود ولی سامع هم می‌‌دانست، ‌مطلب تازه‌ای برای او نبود، یادش هم هست، ‌نه این‌که می‌‌دانست ولی احتمال می‌‌دهیم فراموش کرده، ‌ما که بگوییم می‌‌گوید حالا که گفتی یادم آمد. نه، ‌سامعی هست می‌‌داند و الان هم یادش هست، ‌این غیبت صدق نمی‌کند. و الا اگر یادش نیست، ‌ما یادآوری می‌‌کنیم، بالاخره الان عالم نیست، ‌الان غافل است، ‌اصلا فراموش کرده است، ما به او یادآوری کنیم چرا صدق نکند إغتابه؟

پس سامعی که لایعلم بالفعل به این عیب، ما قبول داریم، اما بله اگر سامعی است که بالفعل یعلم بالعیب، می‌‌دانم همین نیم ساعت دیدیم هر دو با هم که او داشت حرف رکیک می‌‌زد، حالا با هم می‌‌نشینیم می‌‌گوییم فلانی دیدی حرف رکیک می‌‌زد؟ خب این صدق إغتابه نمی‌کند، ‌صدق أذله نمی‌کند، ‌صدق أهانه نمی‌کند. ولی اگر احتمال بدهم او فراموش کرده است آن مخاطب، نه، اینجا صدق می‌‌کند.

کفایت معرضیت سماع برای صدق غیبت

این‌که مرحوم شیخ فرمود وجود سامع این هم به نظر ما باید یک مقدار بیشتر در آن دقت کرد. معرضیت للسماع کافی است نه وجود سامع بالفعل. در دفترچه خاطراتش می‌‌نویسد، شاید هیچکس نخواند ولی شاید هم بخوانند، نوار ضبط می‌‌کند شاید به دست کسی برسد شاید هم نرسد، همین که در معرض سماع و یا رؤیت دیگران هست، ‌صدق می‌‌کند غیبت.

سؤال: …

جواب: عنوان ملازم دیگر نیست. اگر طرف می‌‌داند این عیب را، ‌گفتن عیب نزد این آقایی که عالم به عیب است، فی حد ذاته مصداق اذلال نیست، مطلب تازه‌ای برای مخاطب کشف نشده. … اذلال نیست. … به خود آن شخص هم که نگفتیم تعییر بشود، ‌به این مخاطب گفتیم.

در معرض که هست، إغتابه. نوار ضبط کرد، در معرض این است که این نوار پخش بشود ولی اتفاقا یک کسی این نوار را دید شک کرد از بین برد، می‌‌گوید چرا از بین بردی؟ می‌‌گوید در این نوار غیب کرده بودی یک کسی را، من فهمیدم، ‌خودم هم گوش ندادم، شروع کردی، گفتی می‌‌خواهم یک خاطره‌ای بگویم از فلانی، فهمیدم تو شیشه‌خورده داری، ‌خاطره خوب نمی‌گویی، این إغتابه، می‌‌گوید غیبتش کرده بودی در نوار. همین الان می‌‌گوید در این نوشته‌ها غیبتش کرده بودی. معرضیت ظاهرا کافی است.

امر ششم: مشخص بودن مغتاب

امر سادس این است که مرحوم شیخ فرموده گاهی آن شخص غایب که ذکر خیرش می‌‌شود، به قول معروف، مجهول نزد مخاطب است.

مغتاب در بین افراد، شبهه غیر محصوره باشد

یک وقت شبهه غیر محصوره است، می‌‌گوید جائنی الیوم رجل بخیل، مرحوم شیخ فرموده ظاهرا این غیبت نیست و لو ظاهر تعریف اکثر فقهاء این است که این را غیبت می‌‌دانند. چون صدق می‌‌کند ان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه منتها سیره بر این هست که این‌جور غیبت‌ها را مردم می‌‌کنند، ‌حرام نیست اما غیبت هست. ظاهر اکثر فقهاء این است که غیبت هست ولی سیره بر ارتکابش هست. در روایات ائمه هم هست که گاهی می‌‌گفتند مال فلان، اسم نمی‌بردند، ما بال اقوام یفعلون کذا، ‌ولی ظاهر تعریف اکثر این است که غیبت هست. مرحوم شیخ می‌‌فرمایند نه، ‌صدق عرفی غیبت را هم ما قبول نداریم.

مغتاب در بین افراد، شبهه محصوره باشد

اما اگر شبهه محصوره باشد به نحوی که هرکدام از این اطراف شبهه بشنوند ناراحت می‌‌شوند، زید پنج تا پسر دارد می‌‌گوید یکی از پسرهای زید مشروب‌خور است

کلام مرحوم شیخ

مرحوم شیخ می‌‌فرماید این مشکل است. احتمال دارد بگوییم غیبت هر پنج نفر هست، چون ذکرک اخاک بما یکرهه است، این پسر زید یکره، آن پسر زید هم یکره. احتمال دارد بگوییم نه، غیبت هیچکدام نیست برای این‌که نه عیب این پسر زید را فاش کردیم نه عیب آن پسر زید را فاش کردیم. این هم احتمال دوم. احتمال سوم این است که بگوییم غیبت آن صاحب آن عیب واقعی هست ولی غیبت بقیه نیست. سه احتمال در مقام هست.

مرحوم شیخ نظری انتخاب نکرده، سه احتمال داده: غیبت همه باشد، غیبت هیچکدام نباشد، غیبت آن صاحب عیب باشد. و لکن ایشان فرموده که این کلام که بگویید احد اولاد زید یشرب الخمر، هتک مؤمن است، إذلال مؤمن است و حرام است. غیبت هم نباشد حرام است.

که انصافا مطلب درستی است. هتک هر پنج نفر، ‌پنج تا فرزند دارد زید، بگوید یکی از این پنج فرزند زید، شارب الخمر است، زانی است، پنج تا پسر دارد وجیه، آدم‌های موجه.

سؤال: …

جواب: ما نفهمیدیم فرقش چیه. شبهه محصوره است دیگه. … تفاوتی ندارد. پنج در یک ماشین نشستند، می‌‌گویی در این ماشین تعیین نمی‌کنم، نگاه کن قشنگ، همین پنج را ببین، می‌‌شناسی که؟ می‌‌گویم آره بابا، می‌‌دانم این کیه او کیه، می‌‌گوید یکی از این‌ها زناکار است. شبهه محصوره را دارم می‌‌گویم. مرحوم شیخ فرموده این اسائه به مؤمن است و لو غیبت نیست.

بله، اگر یک طائفه‌ای را بطور کلی بگوید، مردم فلان شهر خنگ هستند، مردم فلان شهر کذا هستند، یک وقت قرینه عرفیه است، شوخی می‌‌کند، مثل جوک‌هایی که برای اقوام مختلف درست می‌‌کنند، واقعا قصد‌شان شوخی است، این یک بحثی است اما اگر نه، ‌واقعا دارد ذکر عیب می‌‌کند، ظهور در جد دارد، این هم غیبت است هم حرام است دیگه.

سؤال: …

جواب: مگه خدا راجع به فرزند نوح صحبت کرد هتک حضرت نوح بود؟ حالا ما بحث او را نمی‌کنیم، ‌بحث آن اطراف شبهه را که اولاد زید هستند می‌‌کنیم.

سؤال: …

جواب: شبهه محصوره اگر باشد بله، این غیبت، مرحوم شیخ فرموده نیست و لکن اذلال مؤمن هست. … نوعا اذلال هست شبهه محصوره. … پنج تا امام جماعت جمع شدند یک جا، می‌‌گویی در این پنج تا یکی‌شان فاسق فاجر است، ‌چهار تا اولیاء الله هستند، ‌این هتک مؤمن نیست؟ هتک همه‌شان است دیگه. یک پنجم هرکدام نصیب دارند از این فرمایش شما.

کلام مرحوم امام

امام یک تعبیری دارند خیلی جالب. می‌‌فرمایند اگر گاهی شما بگویی احتمال می‌‌دهم فلانی زانی باشد، خود همین هم حرام است، هم چه بسا ایشان ظاهرا در ذهنم این‌جور است که غیبت است. چرا؟ برای این‌که این معنایش این است که این آقا کسی است که یحتمل فی حقه که زانی باشد و الا این‌طور نیست که بی منشأ شما حرف بزنی. یک وقت همین‌جور از باب ابتداء‌ به ساکن، ‌خب هر کسی که در خیابان راه می‌‌رود ممکن است فاسق باشد، ولی وقتی اسم می‌‌بری می‌‌گویی زید، أحتمل انه زان، این هم هتک او است و هم خود این بیان عیب او است بالالتزام‌، یعنی او شخصی است که من شأنه ان یزنی و این غیب است.

امام قدس سره فرمودند که اگر شبهه محصور باشد که غیبت صدق می‌‌کند، ‌از باب غیبت حرام است. ولی اگر شبهه غیر محصوره باشد، آنی که ما می‌‌توانیم این است که حرام نیست، احد افراد هذه القریة فاسق، بله، این حرام نیست اما چرا غیبت نباشد؟ چرا حرام نیست، در شبهه غیر محصوره، ‌شبهه محصوره ایشان فرموده هم غیبت است و هم حرام…

سؤال: …

جواب: دیگه حالا قریه ده نفره که نیست. احد افراد هذا البلد، یکی از افراد این شهر.

ایشان می‌‌فرماید این غیبت هست و لکن حرام نیست چون سیره داریم بر آن. در روایت آمده ما بال اقوام یفعلون کذا و کذا اما غیبت هست.

ثمره فرق بین محصوره و غیر محصوره

این نتیجه دارد. نتیجه این است که شک در غیبت نمی‌کنی برائت جاری کنی. چه شبهه محصوره چه شبهه غیر محصوره غیبت است. هر کجا احراز کنی شبهه غیر محصوره است و سیره هست بر جواز غیبت فقط آنجا مجازی، در جایی که شک داری مجاز نیستی غیب کنی. بر خلاف کسانی که می‌‌گویند در شبهه غیر محصوره اصلا غیبت صدق نمی‌کند. خب اگر شک کردی که این شبهه محصوره است یا غیر محصوره، شک در صدق غیبت است می‌‌تواند برائت جاری کنی. این ثمره فرمایش امام با فرمایش دیگران است.

امام می‌‌فرمایند شبهه محصوره و غیر محصوره غیبت است، ‌سیره داریم بر ارتکاب غیبت در شبهه غیر محصوره، اینجا باید احراز کنی که این شبهه غیر محصوره در آن حدی است که سیره بر ارتکابش هست. ولی آن‌هایی که می‌‌گویند شبهه غیر محصوره غیبت نیست نه، همین که شک بکنی می‌‌توانی بگویی ان شاء الله غیبت نیست، ‌شاید شبهه غیر محصوره باشد.

نظر مختار

ما در شبهه محصوره‌اش هم روشن نیست برای‌مان صدق غیبت. روشن نیست. إغتاب احد اولاد زید، خب این گفت احد اولاد زید فاسق، بگویند إغتابه، این برای ما روشن نیست. شبهه مفهومیه غیبت است حتی در شبهه محصوره. ولی حرمتش را ما قبول داریم از باب عناوین دیگر، از باب إذلال مؤمن، از باب هتک مؤمن. غیبت یک معنای عرفی واضحی ندارد که اگر گفت یکی از فرزندان زید فاسق است بعد فی علم الله هم یکی از این‌ها فاسق بود که مشخص است، ‌پسر کوچکش فاسق است، این پسر کوچک بیاید بگوید تو غیبت کردی من را، می‌‌گوید من اسم تو را نبردم، هر پنج نفر بیایند بگویند تو همه ما را غیبت کردی، ‌این هم روشن نیست.

این فرق می‌‌کند با تعیین که مخاطب فعلا نمی‌داند. می‌‌گوید پسر بزرگ زید فاسق است. خب این مخاطب نمی‌داند ولی در معرض شناسایی هست و اینجا این تعیین عرفی است. پسر بزرگ زید می‌آید می‌‌گوید تو من را غیبت کردی، گفتی پسر بزرگ زید، ‌پسر بزرگ زید هم من هستم، اینجا را ما نمی‌گوییم این غیبت است، اینجا تعیین کردی. ما حرف‌مان این است که بگوید احد اولاد زید فاسق. مخاطب هم نداند، ‌این عرفا پسر بزرگ زید می‌آید می‌‌گوید من را غیبت کردی. گفتی پسر بزرگ زید فاسق است، مخاطب نمی‌دانست من پسر بزرگ زید هستم ولی بالاخره تو گفتی پسر بزرگ زید فاسق است. زن فلانی آدم بدی است، تعیین کردی دیگه. شوهر فلان خانم آدم بدی است، این تعیین است دیگه. فرق می‌‌کند با این‌که بگوید احد اهالی هذا المنزل کذا، او تعیین نیست. ولی از باب إذلال مؤمن حرام است.

سؤال: …

جواب: ببینید! این را ممکن است سیره هست بر این‌که اگر قابل شناسایی نیست برای شما یعنی عادتا نمی‌روید پیگیری کنید که این آقا کی هست، پسرش کی هست، سیره بوده بر جواز ولی غیبت که محقق است دیگه. غیبت کردی دیگه. قابل تعیین است دیگه، ‌تعیین کرده. … صدق غیبت بحث است نه استثنائات غیبت.

امر هفتم: حضور مغتاب در جلسه غیبت

امر سابع این است که نوعا آقایان گفتند حضور مغتاب شرط نیست در صدق غیبت. آقای خوئی دارد، مرحوم استاد دارد. گفتند چون الغیبة ان تقول فی اخیک ما ستره الله علیه و لو جلوی رویش. جلوی رویش داری حرف می‌‌زنی علیه او می‌‌تواند بگوید آقا! غیبت نکن، ‌تو داری غیبت می‌‌کنی من را.

مناقشه

خب انصافا این است که این خلاف متفاهم عرفی است. اگر نکته غیبت را می‌‌گویی، همان اذاعه سر مؤمن حرامٌ، بله ما قبول داریم، ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم، ‌ما قبول داریم. ولی مفهوم عرفی غیبت صادق نیست. قرآن هم می‌‌گوید که ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتا، چرا تشبیه کردم مغتاب را به میت، از باب این‌که حاضر نیست، نمی‌تواند از خودش دفاع کند. مفهوم عرفی غیبت در آن شرط است که مغتاب حاضر نباشد. مقصودمان حضور فیزیکی نیست، ممکن است گاهی حاضر در مجلس است گوشش نمی‌شنوند، زبان شما را متوجه نمی‌شود، حواسش پرت است، این غیبت است. نه، آن جایی که خودش دارد می‌‌شنود، ‌این غیبت نیست ولی ملاک غیبت را دارد و حرام است.