جلسه 9-867
شنبه – 15/07/1402
فهرست مطالب:
مسأله 18: عدول از تسبحه صغری به تسبیحه کبری.. 1
مسأله 19: اشتراط عربیت و اداء حروف.. 2
نقد و بررسی کلام آیتالله سیستانی. 2
مسأله 20: اشباع در کسره باء در "ربی العظیم" 4
احتمال اول در عبارت صاحب عروه 5
مسأله 21: اخلال اضطراری به استقرار. 8
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
مسأله 18: عدول از تسبحه صغری به تسبیحه کبری
مسأله 18: اذا شرع فی التسبیح بقصد الصغری یجوز له ان یعدل فی الاثناء الی الکبری فانه لا دلیل علی تعین الجامع بمجرد الشروع فیما اختار ما لم یفرغ عنه.
صاحب عروه یک مسألهای فرموده مطابق با قاعده و آن این است که اگر قصد داشت بگوید سبحان الله سبحان را گفت ولی الله را نگفته نظرش شد که تسبیحه کبری بگوید، به جای الله گفت ربی العظیم و بحمده، اشکال ندارد چون دلیلی بر اینکه سبحان را به قصد سبحان الله بگویی تعین پیدا میکند در این تسبیحه صغری، ما نداریم.
شبیه آنچه که مشهور در بحث قصر و تمام گفتند. در اماکن تخییر قصد قصر داشت، تشهد را خواند بعد گفت حیف است در مسجد النبی دو رکعت نماز ظهر بخوانیم بگذار چهار رکعت کنیم که التمام افضل، بقائا عدول کرد به نماز تمام، اصلا عدول نیست چون عنوان قصدی نیست نماز قصر و تمام، نماز قصر یک واقعی است که دو رکعت باشد، عملا این آقا چهار رکعت کرد شد نماز تمام. اگر عنوان قصدی بود قصر عدول، دیگر دلیل خاص میخواست. اینجا هم اگر تسبیحه صغری عنوان قصدی باشد عدول از آن به تسبیحه کبری دلیل میخواهد و لکن ما اصلا دلیلی بر اینکه عنوان قصدی باشد تسبیحه کبری نداریم.
بله، به مناسبت عرض کنم: بعضی جاها شبهه قوی است که عنوان قصدی باشد. مثلا شما میخواهی بگویی السلام علیک ایها النبی، السلام را که میگویی نظرت بر میگردد میگویی سریع تمام کنم به جای السلام علیک ایها النبی میگویی السلام علیکم و رحمة الله، او مشکل است، چون انشاء تحیت است سلام، شما از اول قصد انشاء تحیت به پیامبر داشتی.
[سؤال: … جواب:] اگر قصد انشاء نداشته باشی پس چه جور سلام میدهی. بالاخره قصد کردی به پیامبر تحیت بدهی. … بگویید به همان نحوی که گفتند بگویید السلام علیک ایها النبی سلام بر پیامبر است. مثل اینکه روی شما به ایشان بود گفتید سلام، به جای اینکه بگویی علیک، روی خود را برگرداندید به شخص دیگری و علیک را گفتید، آیا بر ایشان واجب است جواب سلام؟ نه چون شما قصد سلام به ایشان را نکردید. وقتی میگویید السلام شما قصدتان پیامبر بود بعد به جایش میگویید علیکم و رحمة الله، این سلام اخیر شدنش مشکل است. اما مانحنفیه مشکل خاصی ندارد.
[سؤال: … جواب:] معنایش را اجمالا قصد میکنند مردم، تفصیلا قصد نمیکنند. بنده خواستم بگویم مانحنفیه امرش خیلی سهل است، اگر هم اشکالی باشد در بعضی جاهای دیگر که باید بحث کنیم، اینجا آن اشکالها نیست و مطلب واضح هست.
مسأله 19: اشتراط عربیت و اداء حروف
مسأله 19: یشترط فی ذکر الرکوع العربیة و الموالاة و اداء الحروف بمخارجها الطبیعیة و عدم المخالفة فی الحرکات الاعرابیة و البنائیة.
صاحب عروه در این مسأله فرمود که باید تسبیح را صحیح بگوید، سبحان الله سبحان الله سبحان الله، اگر سبحانُ الله سبحانُ الله سبحانُ الله بگوید این مجزی نیست.
نقد و بررسی کلام آیتالله سیستانی
آقای سیستانی فرمودند که بله، درست است، اگر تسیبح لازم بود در ذکر رکوع که ما بعید نمیدانیم تسبیح لازم باشد، (ایشان اینطور میفرمایند) بالاخره تسبیح صدق نمیکند، اما اگر مطلق ذکر کافی باشد که نظر برخی از بزرگان بود از جمله مرحوم آقای خوئی میگفتند مطلق ذکر کافی است در رکوع، ذکر بر ذکر ملحون هم صادق است. و لذا در نماز ذکر ملحون مادامی که از صدق ذکر خدا خارج نشود مبطل نماز نیست و لو عمدا ذکر ملحون بگوید. شکرا لله را در نماز مدام بگوید شکرٌ لله شکرٌ لله شکرٌ لله، میگویند این شکرا لله است، میگوید گیر نده، هیچ آدابی و ترتیبی مجوی، هر چه میخواهد دل تنگت بگوی.
بعد به آقای حکیم اشکال کرده آقای سیستانی که آقای حکیم! چرا میگویید ذکر هم انصراف دارد به ذکر صحیح؟ نه، ذکر صادق است بر ذکر ملحون. که مطلب درستی هم هست.
ما همین اشکال آقای سیستانی را به خود ایشان میکنیم. میگوییم شما فرمودید تسبیح صدق نمیکند، چرا صدق نمیکند؟ سبحانُ الله سبحانُ الله سبحانُ الله تسبیح است دیگر.
به مناسبت عرض میکنم: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری میگفت یک شیخی بود در اراک شیخ صوفیه بود، میگفت سلسله سند ما مثلا به امام صادق میرسد عن فلانٌ عن فلانٌ عن فلان، اینقدر سوادش بود. حالا سوادش کم است دیگر، میگوید سبحانُ الله سبحانُ الله سبحانُ الله، یا میگوید سبحان اللهَ سبحان اللهَ سبحان اللهَ، تسبیح است دیگر. میگوییم مطلب درستی است، ذکر خدا میگویید بر ملحون صادق است جناب آقای سیستانی، خب در تسبیح هم همین را بگویید، تسبیح هم بر ملحون صادق است، چرا شما میگویید نه، تسبیح را اگر واجب بدانیم باید صحیح بگوید و به فتوای صاحب عروه هم هیچ ایرادی نگرفتید.
بله، اگر ما بگوییم این الفاظ را باید بگویی، باید سبحان الله بگویی یا سبحان ربی العظیم و بحمده بگویی، شارع اکتفاء نکرده به مطلق تسبیح، گفته قل، که همینجور هم هست، اذا رکعت فقل سبحان الله سبحان الله سبحان الله، فقل سبحان ربی العظیم و بحمده، بله، اگر ما بگوییم لازم است این ذکر خاص انصافا ظاهرش انصراف دارد به ذکر صحیح. مثل قرائت، هیچ فرقی با قرائت نمیکند، آنجا هم گفته قل الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم، چه جور آنجا میگفتیم انصراف دارد صحیح بگوید، اینجا هم میگوییم انصراف دارد صحیح بگوید.
پس ما این فرمایش آقای سیستانی را که راجع به ذکر فرمود و اشکال کرد به آقای حکیم که چرا میگویید ذکر انصراف دارد به صحیح، ذکر ملحون هم ذکر است، ولی اگر تسبیح واجب باشد تسبیح ماده و هیئتش نقش دارد، میشود مثل قرائت، میگوییم این در صورتی است که بگویند قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله، اما اگر بگویند فسبح، آن هم با فاذکر الله هیچ فرقی نمیکند، تسبیح هم بر تسبیح ملحون است و آقای سیستانی نظرش کفایت تسبیح بود، لازم نمیدانست این الفاظ خاص را، منتها در عمل احتیاط کرد، اینجا هم مناسب بود احتیاط بکنند نه اینکه فتوی بدهند که تسبیح ملحون مجزی نیست، احتیاط کرد که حتما بگوییم سبحان الله سبحان الله سبحان الله، یا بگوییم سبحان ربی العظیم و بحمده، شما که احتیاط میکنید پس صحیح بودن آن را هم فتوی ندهید علی الاحوط بگویید.
اشکال دوم به آقای سیستانی: آقای سیستانی! شما در قرائت فرمودید که اطلاق قرائت شامل قرائت ملحونه میشود، منتها روایت داریم که تحسین القراءة را واجب کرده، کدام روایت؟ آن روایتی که صحیحه ابن سنان است که لایحسن ان یقرأ القرآن، کسی که تحسین نمیکند قرائت سوره حمد را به جای سوره حمد تسبیح بگوید، و لذا فرمودید کسی که میتواند تحسین کند قرائت قرآن را از این روایت فهمیدیم واجب است تحسین قرائت قرآن، و الا اطلاق قرائت شامل قرائت ملحونه هم میشود. این فرمایش آقای سیستانی بود. اینجا که نداریم تحسین التسبیح، تسبیح هم میشود مثل قرائت به نظر شما. ما میگفتیم انصراف دارد به قرائت صحیحه، اما شما که میفرمودید انصراف ندارد، دلیل خاص بود آنجا که میگفت تحسین لازم است، اینجا که آن دلیل خاص را نداریم.
و لذا مناسب بود ایشان احتیاط کنند نه اینکه فتوی بدهند به بطلان نماز با تسبیح ملحون. اما ما وجه دارد که نظر قطعی بدهیم چون انصراف قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله را مثل انصراف اقرأ سورة الحمد به قرائت صحیحه میدانیم اگر متمکن باشد شخص از قرائت صحیحه، و همینطور قل سبحان الله هم انصراف دارد به قول صحیح اگر متمکن باشد از آن.
و البته ترجمه آن کافی نیست چون گفت قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله، اما سبّح معلوم نیست شامل ترجمه آن نشود. اینکه گفت قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله یعنی همین لفظ را بگو نه ترجمه آن را، اما فسبح اطلاق دارد، افرادی که فارسی تسبیح میگویند، فارسی ذکر خدا میگویند، اینها ذکر خدا میگویند تسبیح میکنند. مهم این است که در روایت داریم قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله، و این نشان میدهد باید همین لفظ را بگویی و انصراف هم دارد به نظر ما که صحیح بگویی.
[سؤال: … جواب:] اگر شخصی متمکن نیست، حاء را نمیتواند از مخرج اداء کند میگوید سبهان الله، آیا نسبت به عاجز نمیگویند گفت سبحان الله سبحان الله سبحان الله؟ مثل اینکه شعر حافظ میخواند اما الف را نمیتواند الف بگوید، راء را نمیتواند راء بگوید، راء را لام میگوید، میگویند شعر حافظ را خواند دیگر، اما کسی که قادر باشد اما راء را عمدا تبدیل به لام بکند میگویند به تو گفتیم شعر حافظ بخوانیم یعنی اینجوری بخوان؟ انصراف دارد قرائت شعر حافظ به قرائت صحیحه، قرائت قرآن به قرائت صحیحه، قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله به قول صحیح. پس مهم این است که گفتند این الفاظ را بگو، و لذا ترجمهاش کافی نیست، عربی غیر صحیحش هم در فرض تمکن از عربی صحیح کافی نیست. اما اگر میگفتند فسبح ما میگفتیم تسبیح ملحون هم کافی است، حتی ممکن بود بگوییم تسبیح فارسی هم کافی است.
[سؤال: … جواب:] آن روایتی که میگوید قل سبحان ربی العظیم و بحمده را حساب کن، آن روایتی که میگوید قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله را حساب کن، اطلاقات را حساب نکن، چرا تقیید نمیزند؟ میگوید اینجور بگو. … واجب بدلی است، واجب بدلی وقتی یک مطلق میگوید سبح یک روایت میگوید قل سبحان الله سبحان الله سبحان الله واجب بدلی است تقیید میزند آن مطلق را. … تعلم هم باید بکند، باید برود یاد بگیرد فرق سبحان الله با سبهان الله، حاء با هاء فرقش چیست. … اگر متمکن از تعلم به سهولت است که باید برود تعلم کند.
[سؤال: … جواب:] خطاب به عامه مؤمنین بود. … اولا در همان اقرأ سورة الحمد، عرف الغاء خصوصیت از سائل میکند که عرب بود. … زراره احتمالا رومی هم بلد بود، حالا زراره دوست دارد رومی بگوید. … بالاخره عرف الغاء خصوصیت میکند. به اینها گفتند سبحان الله سبحان الله سبحان الله بگو، شاید بعضی از روایات هم اصلا خطاب به شخص خاصی نباشد (باید مراجعه کنیم) که باید در ذکر رکوع این را بگوید، مطلق است، خطاب به شخص خاصی هم احتمالا روایت نباشد، باید مجددا روایات بررسی بشود. اگر هم خطاب به شخص خاصی باشد عرف الغاء خصوصیت میکند که این عرب است فارسی بلد نیست به او گفتند سبحان الله بگو، حالا اگر فارس بود ممکن بود به او بگویند به فارسی هم میتوانی بگویی عرف این احتمالها را الغاء میکند و اگر هم یک روایت مطلقی داشته باشیم که دیگر اطلاق او محکم است.
مسأله 20: اشباع در کسره باء در "ربی العظیم"
مسأله 20: یجوز فی لفظة ربی العظیم ان یقرأ باشباع کسر الباء من ربی و عدم اشباعه.
دو جور میشود سبحان ربی العظیم را گفت: هم اشباع هم عدم اشباع. صاحب عروه چی میگوید، مشخص است؟ احتمالاتی هست در کلام صاحب عروه:
احتمال اول در عبارت صاحب عروه
احتمال اول را که ما میدهیم، زودتر بگوییم، نماند در دلمان!! این است که صاحب عروه میگوید میشود گفت سبحان ربِی العظیم و بحمده، میتوانی هم اشباع کنی بگویی سبحان ربی العظیم و بحمده. در ایاک هم همین را گفت، گفت میشود ایاک را اشباع کنی بگویی ایاک، میتوانی هم اشباع نکنی که ما گفتیم خلاف احتیاط است، اِیاک نعبد. اینجا هم میگویید اشباع به این معنا متعین است، سبحان ربِی العظیم چیه. بعضی آقایان دیدم در نمازشان در سوره قدر میخوانند سلام هِی حتی مطلع الفجر، هِی چیه؟ ما کان لی من علم بالملأ الاعلی را بخواند ما کان لِی، بِی، اصلا غلط است. ما پشت سر یک شخص بزرگواری که در تدینش شکی نیست نماز میخواندیم دیدم ایشان میخواند سلام هِی حتی مطلع الفجر، دیگر نماز نخواندم پشت سر ایشان. سلام هِی چیه؟ سلام هی حتی مطلع الفجر. هِی، بِی، لِی، اینها همه اشباع میشود.
پس احتمال اول که میگوید اشباع کسر باء و عدم اشباع کسر باء، این است که بگویی سبحان ربی العظیم یا سبحان ربِی العظیم، ایشان میگوید هر دو وجه جایز است، ما میگوییم نخیر، لااقل خلاف احتیاط است عدم اشباع.
[سؤال: … جواب:] یاء تشدید ندارد، یاء متکلم است. مثل سلام هی که آنجا یاء تشدید ندارد ولی میگویم باید بگویی سلام هی، ما کان لی، نه ما کان لِی، اینجوری بخوانی اصلا میگویند این آقا عجمی که هست هیچی، عجمی غیر وارد به لغت عربیه است. اصلا در قرائات سبعه اینجور نیست که هِی هی، همچون چیزی نیست. آنی که هست الان میگویم.
احتمال دوم
احتمال دوم این است که بعضیها معنا کردند گفتند مراد ایشان از اشباع، اظهار است. یاء متکلم در قرآن هم گاهی اظهار شده گاهی نشده، و قال الرسول یا رب ان قوم اتخذوا هذا القرآن مهجورا، یاء قومی اظهار نمیشود. و گاهی هم یاء متکلم اظهار میشود، قال ربی الذی یحیی و یمیت. دو جور: ربی الذی یحیی و یمیت، ان قوم اتخذوا هذا القرآن مهجورا. مراد صاحب عروه از اشباع، اظهار یاء متکلم باشد. اینجا هم میتوانی بگویی سبحان ربی العظیم و بحمده، میتوانی بگویی سبحان رب العظیم و بحمده.
این با عبارت صاحب عروه نمیسازد. صاحب عروه میگوید ان یقرأ باشباع کسر الباء، این را معنا کنیم یعنی باظهار یاء المتکلم، این بعید است.
حالا طبق این بیان بیبنیم درست است میشود گفت سبحان رب العظیم؟ نه. حذف یاء متکلم خلاف ظاهر این روایاتی است که میگوید قل سبحان ربی الاعلی و بحمده، و خلاف آنی است که مشهور و متعارف هست.
[سؤال: … جواب:] یدا بید به ما رسیده است. مسلمین کجا دیدید بگویند سبحان رب العظیم و بحمده؟ ما تا حالا هر چی شنیدیم این است که سبحان ربی العظیم و بحمده.
[سؤال: … جواب:] آن ربطی به اینجا ندارد، گاهی مثلا ما کان لی من علم بالملأ الاعلی، بعضی از قرائات میگوید ما کان لیَ. لی، لیَ، آن اختلاف که فتحه یاء را اظهار بکنند یا ساکن باشد آن بحث دیگری است، قرائت ورش با قرائت حفص خیلی جاها این اختلاف را دارد. ما کان لی من علم بالملأ الاعلی، ما کان لیَ من علم بالملأ الاعلی، آن یک بحث دیگری است او ربطی به اینجا ندارد. آن اختلاف قرائات که میگویید بیشتر در این رابطه است.
[سؤال: … جواب:] چرا نمیشود گفت سبحان ربی العظیم بدون وصل [ربی به العظیم].
احتمال سوم
احتمال سوم: اینکه بعضیها فکر میکنند مراد ایشان کلا از اشباع این است که حرکت کسره را اشباع کنیم. بعد هم آقای خوئی در حاشیه که نوشته و جواز الاشباع بمعناه المعروف غیر معلوم، بعضیها به اشتباه افتادند گفتند پس آقای خوئی اشباع را قبول ندارد در حرکت کسره، مالکی یوم الدین. نه، اینکه اشباع نیست، اصلا از نظر لهجه عربی حرکت کسره این است که بگویی مالکی یوم الدین، ربِ را اگر بگویی ربِ، میگویند این از روستاهای آن استانهایی که فارسی غلیظ صحبت میکنند آمده، عربی نمیگویند ربِ، میگویند ربی، مالکی، سبحان ربی. اصلا این اشباع نیست، آقای خوئی هم این را نمیگوید. پس احتمال سوم این است: اشباع نه به معنای اینکه بگویی مالکی یا اینجا سبحان ربی، نه، اینکه کسره همین است، کسره در لهجه عربی یاء ناقص است، همین مالکی کسره است، طولش بدهی مدش بدهی میشود یاء، مالکی را بگویی مالکیی میشود یاء، اما مالکی یاء نیست، کسره است، اصلا کسره عربی یعنی همین.
پس احتمال سوم که آقای خوئی میگوید اشباع بدهیم و این اشباع به معنای معروف جوازش غیر معلوم است این است که بگوییم سبحان ربیی العظیم، به کسره باء یاء بدهی، یعنی کسره را تبدیل به یاء بکنی. عرض کردم کسره را به لهجه عربی یاء نمیشود، ربی را کسرهاش را تبدیل به یاء بکنی بگویی ربی، بعد دو مرتبه یاء متکلم را هم بگویی خب میشود دو تا یاء. ربیی العظیم. و لذا این احتمال سوم مراد از اشباع این است که کسره باء را تبدیل به یاء بکنی، بعدش یاء متکلم هم بگویی، بشود دو تا یاء، ربی یک یاء، بعد میگویی ربیی العظیم، میگویند این دو تا یاء چیست، میگویی اولیش اشباع کسره است، دومیش یاء متکلم است، میگویند برو بنده خدا جمع کن این حرفها را، اینکه زیاده یاء شد، سبحان ربیی العظیم غلط است.
ولی من حرفم این است که جواز الاشباع بمعناه المعروف معنای معروف اشباع در تجوید که جاهای دیگر نوعا اشباع را جایز میدانند آیا همین است که کسره را تبدیل به یاء متکلم بکنیم؟ بعید است. حالا بعضی جاها بشود من نمیدانم، ولی مثلا اشباع کسره همان مالک یوم الدین، حالا آن کسره عربی همین است که بگویی مالکی، اما آیا جایز است اشباع بگویی مالکیی؟ اینکه یاء میشود. جواز اشباع بمعناه المعروف غیر معلوم، اصلا من قبول دارم مقصود آقای خوئی اینجا این است که نگو ربیی العظیم میشود دو تا یاء، اما آیا اصلا معنای اشباع معروف همین است که آقای خوئی میگوید که کسره را تبدیل به یاء بکنی؟ اگر این باشد هیچ کجا جایز نیست مگر دلیل خاص داشته باشیم. الحمد للهی، نمیتوانی بگویی الحمد للهیی، اللهیی، او که میشود مثلا اسم، یداللهیی عبداللهیی.
[سؤال: … جواب:] کسره را تبدیل به یاء کردن به این است که کسره را مد بدهی. ربی العالمین، این کسره است، حالا فارسها میگویند رب العالمین، حالا درست است نادرست است خدا میداند، انشاءالله که درست است، اما لهجه عربی این نیست، لهجه عربی این است که ربی العالمین، اما حالا بیایی این رب را اشباع کنی تبدیل به حرف یاء بشود، ربیی العالمین، خب این غلط است. الحمد للهی بگو الحمد للهیی. اگر نکِشی و یاء نشود که او کسره است. عربها به این نمیگویند اشباع کسره، عربها میگویند الکسرة نه اشباع الکسرة. این شماها که زبان فارسی حرف میزنید و شکمتان گرسنه است در این کسرهها کم میگذارید برای کسره فکر میکنید اگر بگویی مالک یوم الدین این اشباع نیست، اگر بگویی مالکی یوم الدین این اشباع است، نه آقا، این اصلا همان تلفظ کسره است در زبان عربی، اصلا تلفظ عربی کسره همین است، بگویی مالکی یوم الدین، اینکه اشباع نیست، اشباع این است که بگویی مالکیی، این غلط است.
[سؤال: … جواب:] ما را با مراجع درگیر نکن!! چی میگویند مراجع؟ … من البته بعید میدانم غلط باشد، حالا نه بخاطر اینکه مراجع اینجور میگویند، ولی بالاخره هستند در عربزبانها هم نقل کردند آقای صدر میگفت نماز استیجاری را به این فارسها که میگویند مالک یوم الدین ندهید، غیر المغضوب علیهم، اینها کسره نیست، اینها فتحه است. یک آقایی میگفت از مرحوم آسید سعید حکیم پرسیدم او هم تایید کرد، اینکه عجمها میگویند فتحه است. عربها وقتی که به مرد خطاب میکنند اصلا انتِ میگویند [البته با خفیف کردن صدای کسره]، بخواهند به زن خطاب بکنند میگویند انتی. حالا یک اشکالی است، ما هم بعید میدانیم به قول شما نماز همه بما فیهم مراجع و غیر مراجع که عجم هستند میگویند مالک یوم الدین غیر المغضوب علیهم و لا الضالین، اینها ایراد داشته باشد ولی بعضی از مراجع فعلی که مراعات میکنند، آقای زنجانی دیدم مراعات میکنند.
[سؤال: … جواب:] ببینید به قول آقا خیلی بعید است مالک یوم الدین [غلط باشد]، شاید خود عربهایی که خیلی سختگیر نیستند [این را غلط ندانند]. عربهای سختگیر گفتم مثل آسید باقر صدر سختگیری میکرد، همین الان بعضی شاگردان ایشان که خودشان از فقهاء هستند، میگفتند ما پشت هر کسی نماز نمیخوانیم، بخوانیم هم اعاده میکنیم، مالک یوم الدین غیر المغضوب علیهم اعاده میکنیم. اینجوری هستند. اما عربهایی که سختگیر نیستند ممکن است بگویند این لهجه است. من این را بعید نمیدانم عربها بگویند این لهجه است. مثل ترک، دیدید ترک میگوید گُل هو الله احد، این قل میگوید گاف نمیگوید این لهجهاش اینجوری است. ممکن است بعید هم نیست این مطلب آقا که اینها اختلاف لهجه باشد. ولی حالا من حرفم در اینجا این است بالاخره عربزبان وقتی کسره میگوید او که نمیگوید مالک یوم الدین او میگوید مالکی یوم الدین، او که دیگر اشباع نیست. اشباع این است که بگویی مالکیی یوم الدین، اینجور بگویی میشود یاء و باطل است.
[سؤال: … جواب:] بعد از درس عربزبانها حاضرند در جلسه، با آنها صحبت کنید.
مسأله 21: اخلال اضطراری به استقرار
مسأله 21: اذا تحرک فی حال الذکر الواجب بسبب قهری بحیث خرج عن الاستقرار وجب اعادته. داشت میگفت سبحان ربی العظیم و بحمده، حال پیدا کرد، ناگهان یک آدمی آمد زد به این بدبخت، اصلا تکان خورد، صاحب عروه میگوید باید اعاده کند این ذکر را.
آقای خوئی سابقا میگفت لاتجب الاعادة، چرا؟ برای اینکه میگفت دلیل بر لزوم استقرار اجماع است و اجماع دلیل لبی است فرض اضطرار خارج است از قدرمتیقن از اجماع، بعد این اذا رکع فلیتمکن را پیدا کرد. در حال قرائت درست است، در حال قرائت اضطرارا تکان بخوری ایشان نظرش این است که لازم نیست اعاده قرائت، اما در حال ذکر رکوع اذا رکع فلیتمکن میگوید استقرار شرط رکوع است و ذکر هم باید در حال رکوع واجد شرط باشد و لذا بعد آمد گفت الاحوط الاعادة، آن لاتجب الاعادة را برگرداند الاحوط الاعادة، یعنی نظر ایشان این است که باید اعاده بشود چون دلیل بر شرطیت استقرار در حال رکوع شد دلیل لفظی و این اطلاق دارد.
ما هم که در اطلاق این دلیل اشکال کردیم طبعا دلیلمان همان اجماع است و قدرمتیقن از اجماع هم فرض عدم اضطرار است.
آقای سیستانی فرمودند من از راه دیگر میگویم اعاده لازم نیست خلافا لصاحب العروة. و آن این است که من میگویم استقرار، واجب به عنوان شرط نماز است. شرط نماز استقرار در حال رکوع است، آن هم در خصوص حال ذکر، و لو در حال سکوت، پس شما اصلا خلل نرساندی به شرط ذکر، خلل رساندی به شرط نماز عن اضطرار، کاریش نمیشود کرد. امر دائر است که این نماز را تصحیح کند شارع که مقتضای السنة لاتنقض الفریضة است یا اینکه بگوید این نماز باطل است که این خلاف عموم السنة لاتنقض الفریضة است. این آنْ استقرار مختل شد و این شرط ذکر نیست که بگویی اعاده کن ذکر را، این شرط نماز است، آب در این آنْ از جوی رفت، آبی که از جوی رفت دیگر به جوی بر نمیگردد، دیگر کاریش نمیشود کرد.
[سؤال: … جواب:] در هر آنی استقرار در حال رکوع شرط نماز است، در این آنْ حدیث لاتعاد میگوید عن اضطرار خلل رساندی به این شرط، در آنِ بعد که به حال اختیار بر میگردی باید استقرارت را حفظ کنی، انحلالی است شرطیت استقرار در هر آنی از آنات رکوع.
[سؤال: … جواب:] آقای سیستانی تمسک کرده به دلیل لفظی میگوید ظاهر دلیل این است که شرط نماز است، اذا رکع فلیتمکن این شرط نماز است، اطلاق دلیل رکوع میگوید شرط رکوع نیست، اطلاق دلیل ذکر میگوید شرط ذکر نیست، به اطلاق دلیل تمسک کرد ایشان نه به اصل برائت. اصل برائت هم تمسک کند معارض ندارد چون قدرمتیقن این است که در هر آنی از آنات رکوع استقرار شرط نماز است و این قدرمتیقن از این اذا رکع فلیتمکن است.
ما احتیاط کردیم چون دلیلمان اجماع است و اجماع شامل فرض اضطرار نمیشود. اما بالاخره احتیاط این است که اعاده کند ذکر را، با یک اعاده ذکر که مشکل پیدا نمیکند. همین الاحوط الاعادة خوب است.
و الحمد لله رب العالمین.