دانلود فایل صوتی 14021016=66
دانلود فایل متنی جلسه 066= تاریخ 14021016

فهرست مطالب

فهرست مطالب

خلاصه مطلب:
بسم الله الرحمن الرحیم ادامه بررسی وجوه حجیت سیره عقلاء: وجه پنجم (بحوث و صاحب کفایه ): در ابتدایِ بعثتِ پیامبر صلی الله علیه و آله، تمام سیره‌های عقلائیه امضا شد. لذا اگر در بقاء امضاء، شک کنیم استصحاب می‌‌کنیم. البته بحوث می‌فرماید: اثبات حجیت خبر واحد با استصحاب دوری است. چراکه خود حجیت استصحاب، با خبر واحد ثابت شده است. مگر این‌که بگوییم: استصحاب عدم نسخ ربطی به «لاتنقض الیقین بالشک» ندارد. و به اجماع قطعی ثابت است . اشکال استاد: شما از کجا احراز کردید همه سیره‌های عقلائیه امضا شده است؟ شاید شرایط ردع فراهم نبوده. یا هنوز دین کامل نبوده (یعنی دین نسبت به سیره اهمال داشته نه امضا). مثل این‌که موقعی مصلحت تحریم شرب خمر نبوده است. تقریب «المحکم فی اصول الفقه» از وجه پنجم: ابتدای بعثت، فقط شهادتین بود. و مردم نسبت به همه چیز آزاد بودند. فقط به مکارم الاخلاق، تشویق می‌شدند. اما احکام تعبدی نبود . این مطالب به استناد روایتی از امام باقر علیه السلام است که «بعث الانبیاء الی قومهم بشهادة ان لا اله الا الله و الاقرار بما جاء به من عند الله فمن آمن مخلصا و مات علی ذلک ادخله الله الجنة بذلک فلما استجاب لکل نبی ما استجاب له من قومه من المؤمنین جعل لکل نبی منهم شرعة و منهاجا ثم بعث الله محمدا صلی الله علیه و آله و هو بمکة عشر سنین فلم یمت بمکة فی تلک العشر سنین احد یشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله الا ادخله الله الجنة باقراره» بعد فرمود «فلما اذن الله لمحمد صلی الله علیه و آله فی الخروج من مکة الی المدینة بنی الاسلام علی خمس و انزل علیه الحدود و قسمة الفرائض و اخبره بالمعاصی». پس احکام بعد از هجرت تشریع شد. این حدیث بخاطر (محمد بن سالم) که توثیق ندارد، ضعیف است. ولی مؤیَّد است به صحیحه ابی بصیر «عن ابی‌عبدالله علیه السلام فی اسلام ابی ذر انه قال له النبی انا رسول الله یا اباذر انطلق الی بلادک و کن بها حتی یظهر امری، قال ابوذر فانطلقتُ و بقیت ببلادی حتی ظهر رسول الله صلی الله علیه و آله فاتیته». طبق ظاهر حدیث پیامبر از ابوذر خواست فقط شهادتین بگوید. و از او نخواست خلاف سیره عمل کند. اعتبار هم با این مساعد است که ابتدای دعوت اسلام مردم نسبت به احکام، حتی احکامی که در ادیان سابقه بوده جاهل بودند. لذا مناسب است قبل از تشریع فروع، اساس دین در ذهن مردم تثبیت شود . اشکال استاد: اولا: ابتدای شریعت، اهمال اثباتی {و ثبوتی} نسبت به سیره عقلائیه بوده است. اما اهمال به معنای امضا نیست. بعدها طبق آیه اکمال و «ما من شیء الا و فیه کتاب أو سنة»، تکمیل {ثبوتی} شد. اما از عدم ردع اثباتی، نمی‌توان عدم ردع ثبوتی را نتیجه گرفت. شاید موقعیت بیان ردع نبوده است. لذا از امام هادی علیه السلام توقیعی داریم که علما اختلاف دارند مفادش بطلان اجاره با موت موجر است یا صحت یا اجمال؟ یعنی قبل از حضرت، این‌ها بیان نشده بوده یا اگر بیان شده بدست ما نرسیده است. ثانیا: روایت اول (محمد بن سالم) ضعیف السند است. صحیحه ابی بصیر هم نمی‌گوید دین ثبوتا فقط شهادتین بود. شاید تشریع ثبوتا بود اما پیامبر مامور به ابلاغ نبود. جدا از اینکه «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» نمی‌گوید فقط شهادتین را بگو تا رستگار شوی. ولو رفتارت همچون بوسفیان باشد. بلکه دارد شرط لازم را بیان می‌کند. مختار استاد در قسم اول از سیره: فی الجملة به حساب احتمالات در سیره‌های عام البلوی، انسان علم پیدا می‌‌کند که ائمه راضی به عمل به سیره بودند. اما در سیره‌هایی که عام البلوی نیستند که اکثرا مورد نزاع در فقه همین‌هاست، از راه انسداد، حجیت ظاهریه سیره اثبات می‌شود. قسم دوم (سیره به فعلیت نرسیده بلکه ارتکاز آن معاصر ائمه علیهم السلام بوده): مثال اول: آقایان خویی و تبریزی و سیستانی فرمودند: ارتکاز خلاف شرع مادامی که به عمل نرسد ردع از آن واجب نیست. لذا (ارتکاز عقلاء‌ بر حجیت اخبار ذوالید بر کریت آب حوض منزلش) را نپذیرفته‌اند. در مقابل آقای حکیم پذیرفته‌اند. آقای صدر نیز گفته اند: ما امضای سیره عقلائیه را از باب وجوب نهی از منکر بر ائمه، ندانستیم. بلکه چون ارتکاز عقلاء بر امرِ خلافِ نظرِ شارع، خطری برای احکام شرع است؛ ظاهر حال امام علیه السلام این است که سکوت نمی‌کند . وگرنه در فقه چگونه حجیت (اخبار ثقه به کریت آب منزلش ) یا (ملکیت به سبب حیازت چیزهایی که مثل گاز در زمان شارع نبوده) را اثبات می‌کنند ؟ اشکال استاد: اولا در مورد نقض‌های ایشان، ما الغای خصوصیت می‌‌کنیم. وقتی موضوعات زیادی، خبر ثقه در آن حجت است؛ محتمل نیست که اخبار ثقه به کریت آب، حجت نباشد. اما در اخبار ذوالید نظائر زیادی ندارد که حجت باشد تا از آنها به اخبار ذوالید به طهارت و نجاست تعدی کنیم. یا بین حیازت هیزم و حیازت گاز (البته به شکل محدود نه این‌که منابع ملی را بخواهد یک شخصی با حیازت تملک کند)، احتمال فرق نمی‌دهیم. و اما سکوت حضرت، ظاهر در امضای ما فی الضمیر انسان‌ها نیست. اگر هم باشد، به چه دلیل این ظهور حال حجت است؟ و به چه دلیل امام ردع نکرد؟ شاید ردع کرده و به ما نرسیده است. مثال دوم: آقای سیستانی در بحث تقلید ابتدایی از میت فرمودند: ارتکاز عقلاء در زمان شارع، بر حجیت فتوای اهل خبره، حتی بعد از مرگش بوده است. ولی در تقلید از فقیه میت، محرز نیست این سیره در زمان شارع بوده است. رساله عملیه که نبوده است. مثلا زراره شفاها جواب می‌‌داد. لذا به نظر ایشان تقلید ابتدایی از میت مشروع نیست. اشکال استاد: پس چرا خود شما در بحث لاضرر، سیره عقلاء بر ضمانِ حبسِ حرِ کسوب را پذیرفتید؟ در حالی در گذشته چنین موردی پیش نیامده بود. نظر استاد: اگر بخواهیم در حجیت سیره، به سیره‌هایی که در مقابل امام به فعلیت رسیده بوده اکتفا کنیم، مشکل انسداد پیش می‌آید. ‌چون اجماع را که از دست ما گرفتند. گفتند اجماع منقول حجت نیست. اجماع محصل هم یا حاصل نیست یا مدرکی است. سیره را هم اگر از دست ما بگیرند، حتی در فقه عبادات که روایات داریم و دلیل حجیت روایات و ظهورش، سیره است؛ اصلا باب فقه بر ما منسد می‌‌شود.

حجیت سیره ج5

جلسه 66-621

شنبه – 16/10/1402

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم ‌اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

 

بحث در حجیت سیره عقلاییه بود که عرض کردیم سه قسم دارد: قسم اول سیره‌ای بود که در زمان ائمه در عمل خارجی عقلاء ظهور پیدا کرده بود و صرف ارتکاز نبود، ‌هم ارتکاز و هم عمل عقلاء در زمان شارع بر یک امری بود. نوعا بزرگان فرمودند از سکوت ائمه کشف می‌‌کنیم امضای این سیره را چون سکوت امام تقریر هست و تقریر امام هم حجت است. ولی این مطلب برای ما واضح نبود، عرض کردیم سیره‌هایی که عام البلوی بودند شب و روز مردم با آن سرکار داشتند و ردع امام علیه السلام به ما واصل نشده انسان بطور متعارف علم پیدا می‌‌کند که امام علیه السلام مخالف این سیره نبود و الا در طول 250 سال یک اظهار نارضایتی از این سیره از امام رخ می‌‌داد.

و لکن عرض کردیم این سیره‌هایی که در فقه بلکه در اصول به آن استدلال می‌‌کنیم و مورد اختلاف بین علما هست نه مورد تسالم، نوعا از این قبیل نیست، همین حجیت ظهور هم آن مقداری که مفید وثوق هست که محل بحث نیست، ‌جایی بحث می‌‌شود که ظهوری باشد که ظن به خلاف آن داریم، یا ظن به وفاق آن نداریم این‌ها محل بحث می‌‌شود و این‌ها هم عام البلوی نبوده گاهی ظهورها به این نحو بود که ظن به خلاف پیدا می‌‌شود حالا یا ظن شخصی به خلاف یا ظن نوعی به خلاف.

و لکن ما می‌‌بینیم با توجه به این‌که روایات محدود است چه در بیان حجج چه در بیان احکام عبادیه در غیر عبادات اگر این سیره حجت نباشد عملا انسداد لازم می‌‌آید پس ما حکم ظاهری خودمان را کشف می‌‌کنیم که لازم است تبعیت از سیره عقلاییه بکنیم حالا چه سیره عقلاییه معذر باشد چه منجز باشد مثل وجوب تقلید اعلم.

[سؤال: … جواب:] اگر احراز بکنیم سیره را و لو علما اختلاف دارند که مثلا آیا خیار غبن مورد سیره عقلاء‌بوده کما علیه الامام قدس سره یا موافق سیره عقلاییه نبوده که نظر آقای سیستانی هست و ما هم این را عرض کردیم حالا اگر کسی مثل امام احراز کرد که سیره عقلاییه بر ثبوت خیار غبن بوده، ‌بعید نیست با این کشف کنیم که حکم ظاهری این است که طبق این سیره عمل بشود اما امضای واقعی سیره را ما نمی‌فهمیم این درست نیست که بگوییم ما علم پیدا می‌‌کنیم به این‌که شارع این سیره را امضا کرده است، نه، ما از باب انسداد علم پیدا می‌‌کنیم وظیفه ظاهریه ما تبعیت از سیره است.

یک وجهی در بحوث مطرح کرده که ریشه‌اش در حاشیه صاحب کفایه در بحث رادعیت آیات ناهیه از عمل به ظن در بحث حجیت خبر واحد هست، و آن این است که گفته می‌‌شود: در ابتدای بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله امضا شد جمیع سیره‌های عقلاییه، بعد اگر شک بکنیم در این‌که آیا شارع بقائا سیره‌ای را قبول دارد یا ندارد استصحاب می‌‌کنیم بقای حجیت سیره را. این را در بحوث هم قبول کرده جلد 4 صفحه 403. بعد البته فرموده است که ممکن است بگوییم این مطلب بدرد استصحاب حجیت سیره بر عمل به خبر واحد نمی‌خورد چرا؟ برای این‌که ما خود استصحاب را با خبر واحد اثبات کردیم، اول باید خبر واحد حجیتش ثابت بشود بعد آن خبر واحدی که استصحاب را جاری کرده و فرموده لاتنقض الیقین بالشک حجت بشود تا بتوانیم استصحاب بکنیم، ما که شک داریم در حجیت خبر ثقه و می‌‌خواهیم با استصحاب حجیت سیره بر عمل به خبر ثقه این را اثبات کنیم نمی‌توانیم کاری بکنیم چون فرض این است که شک داریم در حجیت خبر ثقه حتی این خبر ثقه‌ای که گفته لاتنقض الیقین بالشک، مگر این‌که بگوییم استصحاب عدم نسخ ربطی به لاتنقض الیقین بالشک ندارد ثابت است به اجماع قطعی.

به نظر ما اصل این مطالب درست نیست. ابتدای شریعت شما از کجا احراز کردید امضا شده جمیع سیره‌های عقلاییه؟ به صرف این‌که در آن زمان ردعی نکرد پیامبر این را کشف کردید؟ خب شاید شرایط ردع فراهم نبود، شاید اصلا هنوز دین کامل نبود، اهمال داشت نه امضا نسبت به سیره، اهمال شده امر سیره، فعلا مصلحت نیست ما تحریم کنیم عمل به سیره را مثل این‌که مصلحت نیست تحریم کنیم شرب خمر را.

در کتاب المحکم فی اصول الفقه جلد 5 صفحه 300 آمدند به روایات استدلال کردند که در ابتدای بعثت اصلا دین فقط شهادتین بود و نسبت به همه چیز آزاد بودند، بله ترغیب می‌‌شدند به مکارم اخلاق اما احکام تعبدی ما نداشتیم، آن‌چه که عقل به آن‌ها می‌‌گفت بحث دیگری است، پس در ابتدای بعثت اسلام فقط از مردم می‌‌خواست شهادتین بگویند. این را صاحب کتاب محکم به مناسبت این مطرح کرده که اسلام آمد تمام احکام شرایع سابقه را الغا کرد فقط گفت اسلام اکتفا می‌‌کند به شهادتین، دیگر نمی‌توانید استصحاب کنید احکام شرایع سابقه را. ممکن است کسی از این بیان استفاده کند در امضای سیره عقلاییه که پیامبر نفرمود خلاف سیره عقلاییه عمل کنید، ‌این را هم پیامبر نفرمود، پس نسبت به لزوم تخلف از سیره عقلاییه هم ما در ابتدای بعثت حکمی نداشتیم یعنی مردم می‌‌توانستند طبق سیره عمل کنند.

حالا دلیل ایشان بر این مطلب چیست؟ یک روایتی نقل می‌‌کنند که ضعف سند دارد، در کافی هست از محمد بن سالم از امام باقر علیه السلام دارد بعث الانبیاء الی قومهم بشهادة ان لا اله الا الله و الاقرار بما جاء به من عند الله فمن آمن مخلصا و مات علی ذلک ادخله الله الجنة بذلک فلما استجاب لکل نبی ما استجاب له من قومه من المؤمنین جعل لکل نبی منهم شرعة و منهاجا ثم بعث الله محمدا صلی الله علیه و آله و هو بمکة عشر سنین فلم یمت بمکة فی تلک العشر سنین احد یشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله الا ادخله الله الجنة باقراره، بعد فرمود فلما اذن الله لمحمد صلی الله علیه و آله فی الخروج من مکة الی المدینة بنی الاسلام علی خمس و انزل علیه الحدود و قسمة الفرائض و اخبره بالمعاصی، پیامبر آن سال‌هایی که در مکه بودند فقط از مردم می‌‌خواستند شهادتین بگویند و هر کس شهادتین می‌‌گفت و از شرک خارج می‌‌شود و می‌‌مرد می‌‌رفت بهشت، بعد از هجرت احکام تشریع شد.

این حدیث ضعف سند دارد، ‌ولی ایشان می‌‌گویند و لو این حدیث بخاطر این محمد بن سالم که توثیق ندارد ضعف سند دارد ولی مؤیَّد است این حدیث به صحیحه ابی بصیر عن ابی‌عبدالله علیه السلام فی اسلام ابی ذر انه قال له النبی انا رسول الله یا اباذر انطلق الی بلادک و کن بها حتی یظهر امری، هیچ چیز پیامبر از ابوذر نخواست، فقط اسلام، قال ابوذر فانطلقتُ و بقیت ببلادی حتی ظهر رسول الله صلی الله علیه و آله فاتیته. این ظاهرش این است که پیامبر فقط از ابوذر خواست شهادتین بگوید هیچ تکلیفی از او نخواست از او نخواست خلاف سیره عمل کند خلاف سیره عقلاییه مشی بکند، نه، برو آزاد باش.

بعد ایشان فرمودند اعتبار هم با این مساعد است، چون ابتدای دعوت اسلام اصلا مردم نسبت به احکام خدا جاهل بودند حتی احکامی که در ادیان سابقه بود، مناسبت این هست که اول اساس دین را در ذهن مردم تثبیت بکند بعد بیاید فروع دین را برای مردم تشریع بکند.

این بیان به نظر ما تمام نیست. راجع به بحث خودمان ‌که به این روایات نمی‌شود استدلال کرد، چون اهمال نسبت به سیره عقلاییه به معنای امضا نیست، فعلا امرش مهمل است کاری به کارتان نداریم اما امضا کردیم؟ بالاخره یک زمانی دین تکمیل شد، الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی، بالاخره اسلام تدریجا تشریع شد احکامش تا تکمیل شد با امامت امیرالمؤمنین آیه نازل شد الیوم اکملت لکم دینکم.

[سؤال: … جواب:] در ابتدای بعثت شما می‌‌گویید پیامبر کاری به کار مردم نداشت غیر از این‌که بگویند اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله، خود قولوا لا اله الا الله تفلحوا ممکن است اشاره به این مطلب باشد، این یعنی اهمال نه امضا، اصلا حکم ظاهری نداشتند امرشان مهمل بود، ‌یعنی کاری به کارتان نداریم، ‌نظری نداریم، نظر اثباتی نداریم نظر قانونی نداریم. … بلااشکال بعد از تکمیل دین ما من شیء الا و فیه کتاب أو سنة بالاخره شارع راجع به این بناءهای عقلاییه یا موقف موقف قبول است یا موقف ردع، ‌دیگر موقف اهمال نیست. … بحث ردع اثباتی این‌جا مطرح نیست، ردع ثبوتی می‌‌گوییم، ردع ثبوتی کی می‌‌گوید نبود؟ ردع اثباتی نیست کشف می‌‌کند پس ردع ثبوتی نبود؟ خب همین محل بحث است. … اصلا زمینه پیش نیامد به مردم بیان کنند. غصب امامت و خلافت باعث شد که اصلا از مسیر اصلی‌اش منحرف شد، دیگر زمینه پیش نیامد برای این‌که بیان بشود همه احکام، تکمیل ثبوتی بود تکمیل اثباتی [نشد]. … نخیر، کی می‌‌گوید تکمیل ثبوتی قبل از این بود؟ تدرج در تشریع بود، ‌تکمیل ثبوتی شد، اما بالاخره نظر اسلام راجع به این سیره نظر قبول بود یا نظر ردع بود ما نمی‌دانیم، می‌‌خواهیم از سکوت ائمه این را بفهمیم، بحث در این است که آیا سکوت ائمه در شرایط عادی بود که انسان می‌‌فهمد که سیره را قبول دارد یا ردع می‌‌کند. وقتی امامان ما را خانه‌نشین کردند، اقیلونی‌ها آمدند بالای منبر و سلونی‌ها کنار زده شدند، و ما انتظار داریم که چرا ائمه ما بیان نکردند احکام را، ‌خب شاید زمینه پیش نیامد بیان نکردند. و لذا می‌‌بینید یک توقیع از امام هادی علیه السلام یا امام عسکری علیه السلام صادر می‌‌شود به ابراهیم بن محمد همدانی که علما اختلاف می‌‌کنند که آیا این مفادش بطلان اجاره است با موت موجر که صاحب جواهر و شیخ انصاری و در بین معاصرین آقای زنجانی این را قائلند یا نه، دال بر بطلان اجاره با موت موجر نیست که مقدس اردبیلی می‌‌گوید، یا اجمال دارد که ما گفتیم، قبل از آن این‌ها بیان نشده بوده یا اگر بیان شده بدست ما نرسیده.

اما به لحاظ استدلال به خود این روایات بر این‌که اسلام در ابتدا فقط شهادتین بود این هم به نظر ما درست نیست. چرا؟ برای این‌که آن روایت اول (محمد بن سالم) که ضعیف السند بود.

[سؤال: … جواب:] فقط شهادتین را می‌‌گوید می‌‌خواست از مردم. … نماز نبوده غسل بکند که چی؟ غسل می‌‌کنند که نماز بخوانند. سحری می‌‌خورند که روزه بگیرند. … نماز برای عموم مردم کی می‌‌گوید تشریعش قبل از هجرت بوده؟ پیغمبر نماز می‌‌خواند امیرالمؤمنین نماز می‌‌خواند حضرت خدیجه نماز می‌‌خواند، ‌دعوت عمومی به این فرائض ثابت نیست که از ابتدای بعثت بوده.

روایت اول که ضعیف السند است. روایت دوم صحیحه ابی بصیر استفاده نمی‌شود از آن‌که دین فقط شهادتین بود، پیامبر ابلاغ نکرد، شاید تشریع ثبوتا بود پیامبر مامور به ابلاغ نبود. قولوا لا اله الا الله تفلحوا اصلا دلیل بر این نیست که فقط بگویید لا اله الا الله هیچ چیز دیگر از شما نمی‌خواهیم، ‌نه، تفلحوا یعنی برای نیل به فلاح و رستگاری گفتن این لا اله الا الله لازم است اما نه این‌که فقط همین را بگویی کافی است، بگو لا اله الا الله تفلح برای این‌که کسی که بگوید لا اله الا الله بعدا گوش به حرف خدا هم می‌‌دهد، قبایح عقلیه را هم ترک می‌‌کند نه این‌که بگوید لا اله الا الله هر فسق و فجوری مرتکب بشوی فعلا از شما چیزی نمی‌خواهیم رفتارت همچون بوسفیان باشد ولی فقط لا اله الا الله می‌‌گویی، تفلحوا، ‌همچون استظهارهایی را ما نمی‌فهمیم.

پس قسم اول از سیره عقلاییه عبارت بود از سیره‌ای که در ارتکاز و در عمل خارجی در هر دو جهت معاصر بود با زمان ائمه که عرض کردم فی الجملة نه به برهان بلکه به حساب احتمالات در آن سیره‌های عام البلوی انسان علم پیدا می‌‌کند بطور متعارف که ائمه راضی بودند و الا در طول 250 سال بالاخره یک جایی مخالفت ائمه آشکار می‌‌شد. اما در سیره‌هایی که عام البلوی نیستند که اکثرا مورد نزاع در فقه همین‌ها هست، نه، ما آن‌جا غیر از این‌که از راه انسداد حجیت ظاهریه سیره را اثبات کنیم راه دیگری به نظر ما نمی‌رسد.

قسم دوم آن جایی است که ارتکاز معاصر با ائمه است نه سیره عملیه، این دیگر مورد نزاع بین اعلام است. آقای خوئی، آقای تبریزی، آقای سیستانی فرمودند ارتکاز، معاصر باشد بدرد نمی‌خورد باید عمل خارجی عقلاء جلوی امام رخ بدهد تا امام از سکوتش کشف بشود امضا، ارتکاز در ما فی الضمیر انسان‌ها بر یک امری باشد وقتی عمل نمی‌کنند امام چه ملزمی دارد که راج به ارتکاز مردم سخن بگوید و موضع خود را نسبت به آن مشخص کند.

در مقابل برخی مثل آقای حکیم در مستمسک و آقای صدر گفتند ارتکاز عقلاء معاصر باشد با شارع و لو هیچ عملی هم طبق آن رخ نداده است چون موضوع پیدا نکرد همین کافی است برای احراز امضای شارع.

ما دو مثال بزنیم:

مثال اول که در بحث اخبار ذوالید به کریت آب حوض در منزلش است، آقای حکیم فرموده ارتکاز عقلاء‌ بر حجیت اخبار ذوالید بوده بر کریت این آب، و السیرة الارتکازیة حجة کالعملیة، مستمسک جلد 1 صفحه 215.

مرحوم آقای خوئی ایراد گرفتند فرمودند: ارتکاز به چه درد می‌‌خورد؟ باید در خارج موضوع پیدا می‌‌کرد در زمان ائمه این اخبار ذوالید به کریت آب حوض در منزلش، و مردم طبق اخبار ذوالید عمل می‌‌کردند به مرآی و منظر شارع می‌‌گفتیم شارع حال که ردع نکرد کشف می‌‌شود امضایش و الا ارتکاز عقلاء بر حجیت اخبار ذوالید به کریت آب حوض در منزل‌شان هست، آیا امام وظیفه دارد که بیاید ردع بکند بگوید این ارتکازتان درست نیست؟ هنوز که عمل نکردند مردم، بگذار عمل کنند بعد نظر بده، لزومی ندارد که امام نظر بدهد راجع به چیزی که هنوز عملی نشده. این را هم مرحوم آقای خوئی دارند در موسوعه جلد 2 صفحه 273، ‌و هم مرحوم آقای تبریزی در تنقیح مبانی عروه جلد 1 صفحه 440.

اما در مقابل آقای صدر گفته مگر ما سیره عقلاییه را بخاطر این‌که نهی از منکر بر ائمه واجب است می‌‌خواستیم امضا بکنیم، اگر امام ردع نکرد پس معلوم می‌‌شود منکر نبود این سیره عقلاییه، ما که از این باب نمی‌گوییم بله اگر از باب وجوب نهی از منکر بود، تا عمل نکنند عقلاء طبق ارتکازشان مرتکب منکر نشوند بله امام لازم نیست نهی از منکر بکند، ولی ما از این باب نمی‌گوییم که عدم ردع کاشف از امضا است، بلکه از باب این می‌‌گوییم که ظاهر حال امام علیه السلام این است که وقتی که ارتکاز عقلاء بر یک امری هست که اگر خلاف نظر شارع باشد خطر است و تهدیدی است برای احکام شرع، ظاهر حال امام علیه السلام این است که سکوت نمی‌کند و اگر سکوت کرد ظاهر حالش این است که آن ارتکاز را تهدیدی بر احکام شرع نمی‌بیند یعنی آن ارتکاز را قبول دارد.

بعد ایشان فرمودند ما نمی‌دانیم (نظر به آقای خوئی دارند) آقای خوئی که فقط ارتکاز عقلایی را که در زمان شارع در عمل خارجی عقلاء ظاهر شده و تبدیل شده به سیره عملیه، حجت می‌‌دانند چکار می‌‌کنند در فقه؟ اصلا حجیت خبر ثقه به کریت آب در منزلش را چطور می‌‌خواهند ثابت کنند؟‌ حجیت خبر ثقه مثل اخبار ذوالید است با سیره عقلاییه ثابت می‌‌شود، ‌آن هم بگوییم در زمان شارع که نادر بود افراد در منزل‌شان حوض داشته باشند به اندازه کر، ‌نوعا یا آب قلیل بود یا آب چاه بود یا آب جاری بود پس آن‌جا هم شک می‌‌کنیم در حجیت خبر ثقه، ‌چه فرق می‌‌کند. یا مثلا حیازت سبب ملکیت است، الان افراد می‌‌روند حیازت می‌‌کنند چیزهایی که در زمان شارع نبوده، گاز با حیازت تملک می‌‌شود، هر نوع گاز، اکسیژن یا گازهای دیگر. شما این‌ها دلیل‌تان بر این‌که با حیازت تملک می‌‌شود چیست؟ غیر از ارتکاز عقلاء است؟ سیره که نبوده.

این فرمایش بحوث به نظر ما درست نیست. البته این را در بحوث فی شرح العروة‌الوثقی جلد 2 صفحه 128 بیان فرموده. راجع با آن نقض‌هایی که ایشان دارد الغای خصوصیت می‌‌شود. این همه موضوعات خبر ثقه در او حجت است فقط آمد اخبار ثقه به کریت آب حوض حجت نشد؟ آخه این احتمال خصوصیت ندارد فرق می‌‌کند با اخبار ذوالید که این همه موارد نداریم که حجت است، آنی که بود اخبار ذوالید به طهارت و نجاست آن‌چه که در ید او بود سیره بر او قائم بود، از او بخواهیم الغای خصوصیت بکنیم به حجیت اخبار ذوالید به کریت آب حوض منزلش مشکل است، اما حجیت خبر ثقه موارد متنوعی بود در زمان ائمه، احتمال خصوصیت ندارد که آن‌ها امضا شده ولی می‌‌رسیم به اخبار ثقه از کریت آب حوض بگوییم این‌جا دیگر حجت نیست. الغای خصوصیت را که منکر نیستیم احتمال فرق گاهی نمی‌دهیم بین آن سیره و آن‌چه که امروز سیره بر آن هست. یا حیازت گازهای طبیعی به شکل محدود این‌ها سبب ملکیت است، ‌خب چه فرق می‌‌کرده آن زمان هیزم حیازت می‌‌کردند حالا می‌‌آیند گاز حیازت می‌‌کنند البته به شکل محدود نه این‌که منابع ملی را بخواهد یک شخصی با حیازت تملک کند ما دلیلی بر این‌که او مالک می‌‌شود نداریم، نه، بطور محدود یک مقدار به اندازه مصرف و حدود مصرفش حیازت می‌‌کند گاز طبیعی را برق را. اما این‌که بیاید بگوید من حیازت کردم این چاه نفت را، مال خودم است سند به نامم می‌‌زنم فرزندان من نسل بعد از نسل بخورند و لذت ببرند، نه، آن‌جا ما دلیل نداریم بر سبب حیازت للملکیة.

[سؤال: … جواب:] بحث در این است که الغای خصوصیت یک بحث است که از مورد سیره زمان ائمه به آن‌چه که سیره نبوده الغای خصوصیت می‌‌کنیم.

و اما آن‌چه که آقای صدر گفتند ظاهر حال، آخه ظاهر حال اولا: هست یا نیست ظاهر حال ائمه این است که با سکوت‌شان نسبت به ارتکازهایی که در ما فی الضمیر انسان‌ها هم نظر می‌‌دهند، آیا همچون ظهور حالی است؟ اگر هم بر فرض بگویید هست به چه دلیل این ظهور حال حجت است؟ و به چه دلیل امام ردع نکرد، شاید ردع کرده به ما نرسیده، چون وقتی یک سیره عام البلوایی نبوده که مردم اهمیت به ردع آن بدهند شاید ردع شده لابلای روایات گم شده، مگر این همه روایات ضایع نشد، مدینة العلم صدوق مگر از بین نرفت، کتب ابن ابی عمیر مگر از بین نرفت، این هم کذلک.

مثال دوم: آقای سیستانی در بحث اجتهاد و تقلید زدند، تقلید ابتدایی از میت. فرمودند ارتکاز عقلاء بوده در زمان شارع بر این‌که فتوای اهل خبره حجت است، نظر اهل خبر رأی اهل خبر حجت است، چه موقعی که زنده است به ما برسد رأی او چه بعد از مرگش برسد. ما فرستادیم یک آزمایشی را پیش یک پزشکی نامه‌اش که رسید به ما جواب آزمایش و دارویی که تجویز کرده مصادف بود با این‌که رادیو اعلام کرد که درگذشت این پزشک فرهیخته را تسلیت بگوییم مردم عمل می‌‌کنند نمی‌گویند نه دیگه، مرد. ولی در تقلید از فقیه میت ما سیره نداریم، یا لااقل محرز نیست سیره در زمان شارع، رساله عمله که زراره نمی‌نوشت بعد از خودش بماند، می‌‌رفتند شفاها سؤال می‌‌کردند جواب می‌‌داد. که حرف درستی هم هست. و لذا آقای سیستانی گفتند برای همین من می‌‌گویم تقلید ابتدایی از میت مشروع نیست، دلیل بر حجیت فتوا سیره است که این‌جا سیره در زمان شارع بر حجیت فتوای میت ابتدائا نبوده.

ما همان انسداد را این‌جا تکرار می‌‌کنیم با یک کلمه، می‌‌گوییم آقای سیستانی! خدا حفظت کند! شما آمدی در لاضرر گفت حبس حر کسوب به سیره عقلاییه موجب ضمان است، چند تا حر کسوب را در آن زمان دستگیر کردند قاضی آن حابس را محکوم به پرداخت خسارت و اجرة المثل اعمال این حر کسوب کرد به گوش امام رسید امام اعتراض نکرد؟ آخه همچون مواردی پیش نمی‌آمد، معمولا حابس‌ها حکومت‌ها بودند، آن‌ها هم که بازخواست نمی‌شدند، افراد عادی گروگان‌گیر چند مورد پیش آمد حبس حر کسوب که قاضی خسارت اجرة‌المثل بگیرد از آن‌ها، ‌امام هم بشنود و اعتراض نکند؟ اگر ما اکتفا کنیم در حجیت سیره به آن سیره‌هایی که به مرآی و منظر ائمه باشد باز همان مشکل انسداد هست، چون به شکل نادر در زمان ائمه هم رخ بدهد بدرد نمی‌خورد، در گوشه و کنار شهرها با آن گستردگی بلاد اسلامی حالا چند مورد هم پیش بیاید، ‌باید در خود شهری که امام علیه السلام زندگی می‌‌کند به مرآی و منظر امام سیره‌های عملیه رخ بدهد و امام ببیند و سکوت کند تا بشود قسم اول و الا نادرا هم عمل بکنند عقلاء در آن زمان باز این داخل در قسم اول نمی‌شود، همین قسم دوم است، و اکتفای به حجیت سیره در موردی که عمل عقلاء در زمان ائمه به نحوی باشد که در مرآی و منظر امام علیه السلام باشد باز مشکل انسداد را حل نمی‌کند.

این را بنده با تامل به مباحث فقهی و کتاب‌های فقهی و مباحث اصولی عرض می‌‌کنم، ‌تا حالا قدیم‌ها می‌‌گفتند اجماع، اجماع را هم از دست ما گرفتند می‌‌گفتند اجماع منقول حجت نیست، اجماع محصل هم حاصل نیست، باشد هم مدرکی است، هیچ [چیز از اجماع نماند]، دل‌مان را خوش کرده بودیم به سیره، این سیره را هم اگر از دست ما بگیرند شما بدانید در غیر فقه عبادات که روایات داریم آن هم حجیت این روایات خودش حجیت ظهورش دلیلش سیره است اصلا باب فقه بر ما منسد می‌‌شود و لذا به این خاطر ما ارتکاز معاصر ائمه را اگر احراز کنیم از باب انسداد حجت می‌‌دانیم.

و الحمد لله رب العالمین.