دانلود فایل صوتی 14021012=65
دانلود فایل متنی جلسه 065= تاریخ 14021012

فهرست مطالب

فهرست مطالب

خلاصه مطلب:
بسم الله الرحمن الرحیم وجوهی ‌که از عدم ردع، کشف امضا می‌کنیم: وجه اول: امام وقتی اشتباه مردم را می‌‌بیند، باید از باب نهی از منکر یا ارشاد جاهل تذکر دهد. لذا از عدم ردع امام، رضایت او کشف می‌شود. که ما از این وجه جواب دادیم. وجه دوم (بحوث): سکوت امام، عقلا کاشف از رضایت اوست. چراکه با توجه به مسؤولیت امام در جهت تبیین احکام و هدایت مردم، اگر می‌‌بیند مردم به گمراهی کشیده شده‌اند و سکوت کند، این خلاف مسؤولیت ائمه است . اشکال استاد: شأن ائمه هدایت مردم است اما نه به صورت مطلق. بلکه «مثل الامام کمثل الکعبة یُزار یؤتی و لایأتی». امام دنبال مردم نمی‌رود بلکه مردم باید سؤال کنند. آن وقت اگر مصلحت اقوی مثل مصلحت تدرج در بیان و آماده نبودن مردم و غیره، در سکوت نباشد، امام پاسخ می‌دهند. جدا از اینکه در شرایط حصر و حبس بطور متعارف امکان ردع هم برای آنان فراهم نبوده است. وجه سوم (بحوث/ تمسک به ظهور حال): وقتی سرپرست گروهی ببیند آن گروه کاری می‌‌کنند و سکوت کند، ظاهر حالش این است که موافق آن کار است. اگر مخالف بود نارضایتی خودش را ابراز می‌‌کرد . اشکال اول استاد: برخلاف ظاهر قول یا ظاهر فعل ، ظاهر حال حجت نیست. به قول آقای خویی شخصی که همیشه اول وقت نمازش را می‌‌خواند، اگر شک کند امروز اول وقت نماز خوانده یا نه، آیا می‌تواند به ظاهر حال اعتماد کند و نماز نخواند ؟ بله اگر جایی مثل دختر باکره دلیل خاص داشته باشیم که «سکوتها رضاها»، آنجا ظاهر حال حجت است. اما بطور مطلق نه سکوت دلیل رضاست. و نه اگر دلیل باشد، معتبر است. اشکال دوم استاد: اثبات حجیت سیره با سیره بر حجیت ظهور حال، مصادره به مطلوب است. اگر سیره به قدری عام البلوی بوده که یقین پیدا می‌کردیم اگر در طول 250 سال امامت ائمه، با آن مشکلی داشتند، از آن ردع می‌کردند؛ آن موقع یقین معتبر بود. اما در سیره‌هایی مثل ضمان حبس حر کسوب یا ضمان غاصب نسبت به منافع غیر مستوفات مگر چقدر از این موارد اتفاق افتاده و قاضی حکم اشتباه داده و خبرش به ائمه رسیده و ائمه از آن ردع نکردند، که ما کشف امضاء کنیم؟ مخصوصا که اصل سیره قطعی نیست. لذا آقای خویی در یک جا سیره عقلائیه بر ضمان حبس حر کسوب را پذیرفتند . و جای دیگر رد کردند . اختلاف علما با یکدیگر هم زیاد است . از عدم ردع این سیره ها که کشف امضاء نمی‌شود. اشکال سوم استاد: در مواردی که عام البلوی نیست، از کجا احراز عدم ردع می‌کنید؟ همانطور که راجع به خیار رؤیت و خیار تأخیر ثمن بعد از سه روز، یک روایت بر خلاف سیره داشتیم و در مورد تلف المبیع قبل قبضه یک حدیث ضعیف السند که مشهور عمل کردند داشتیم، شاید در موارد دیگر، یک ردعی بوده اما به ما نرسیده است. مخصوصا اگر سیره عام البلوی نباشد، معلوم نیست داعی جدی بر نقل ردع ها وجود داشته باشد. به نحوی که حتما بخشی از آن به ما برسد. وجه چهارم: عمده دلیل بر حجیت امارات و احکام واقعی مثل معاملات، سیره است. حال اگر سیره حجت نباشد، باب علم به احکام دین منسد می‌‌شود . همچنین ظاهر امر اصحاب به رجوع به کتاب و ضبط احادیث این است که هر جا دلیل شرعی داشتیم به آن عمل کنید. اما جایی که دلیل شرعی نداریم، امام علیه السلام نفرمود توقف کنید. لذا ما وثوق پیدا می‌‌کنیم حالا یا بخاطر این‌که اگر سیره حجت نباشد، انسداد لازم می‌‌آید. یا از رفتار ائمه و ارجاعات ائمه به عمل به قرآن و احادیث، که امام علیه السلام قبول داشتند که هر جا روش عقلائی بود و دلیل شرعی بر خلاف نبود، آن روش عقلائی معتبر است. با این بیان کشف می‌کنیم عمل به سیره، حکم ظاهری است نه حکم واقعی. نتیجه انسداد مهمل است، قدر متیقن آن است که از بین ظنون به این سیره‌های عقلائیه می‌‌توانیم عمل کنیم. بحوث فی شرح العروة الوثقی: برای ردع یک سیره نمی‌شود به یک خبر و لو صحیح، اکتفاء کرد. بلکه مثل قیاس باید چندین خبر داشته باشیم . اشکال استاد: اگر ما خبر صحیح بر خلاف سیره داشته باشیم، دیگر احراز نمی‌کنیم وظیفه ظاهری ‌ما عمل به سیره است. ‌شاید با همان یک خبر صحیح، اصحاب مرتدع شدند. یا اگر هم مرتدع نشدند، مثل قیاس بدعت نبوده است. بلکه نهایتا اشتباه فقهی مرتکب می‌شدند و بخاطر جهل به آن معذور بودند. البته اگر سیره عام البلوی است و بعد از این خبر صحیح هم باز سیره متشرعه استمرار داشته، به برهان إن کشف می‌‌کنیم که پس از آن ردع نشده است.

حجیت سیره ج4

جلسه 65-620

سه‌شنبه – 12/10/1402

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم ‌اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

 

بحث در حجیت سیره عقلاییه بود که برخی فرمودند عدم وصول ردع از سیره کافی است برای حجیت سیره که ما نپذیرفتیم و عرض کردیم که تا احراز نکنیم رضایت شارع را به عمل به سیره و یا به تعبیر احراز نکنیم امضای شارع سیره را عقلا ما در تبعیت از سیره عقلاء معذور نیستیم.

سه قسم برای سیره ذکر کردیم: قسم اول این بود که در زمان شارع هم ارتکاز عقلاء‌ بر یک مطلبی بود و هم عمل خارجی عقلاء بر آن چون موضوعش محقق بود، عقلاء طبق ارتکاز عمل می‌‌کردند.

وجوهی ذکر شد برای این‌که از عدم ردع کشف امضا بکنیم:

وجه اول این بود که گفتند امام وقتی می‌‌بیند مردم دچار خلاف می‌‌شود باید نهی از منکر کند ارشاد جاهل کند پس معلوم می‌‌شود این سیره را منکر نمی‌دانست امام، خلاف نمی‌دانست، مورد قبول امام بود که چیزی نفرمود.

ما از این جواب دادیم.

وجه دوم وجهی بود که در بحوث ذکر کرد گفت عقلا ما از سکوت امام می‌‌فهمیم که امام قبول دارد این سیره را چون اگر قبول نداشت با توجه به این‌که مسؤولیت امام تبیین احکام هست برای مردم و هدایت مردم است اگر سکوت بکند ولی می‌‌بیند مردم به گمراهی کشیده شده‌اند و سیره‌شان خلاف شرع مقدس است این خلاف مسؤولیت ائمه است و ما عقلا می‌‌فهمیم ائمه بر خلاف مسؤولیت چون عمل نمی‌کنند پس این سیره را نادرست نمی‌دانستند، اگر نادرست می‌‌دانستند مسؤولیت‌شان اقتضا می‌‌کرد مردم را متنبه کنند و هدایت کنند.

ما عرض کردیم‌ شأن ائمه هدایت مردم است اما آیا واجب مطلق است که امام هدایت کند مردم را؟ مثل الامام کمثل الکعبة یُزار یؤتی و لایأتی، مردم باید دنبال امام بروند نه این‌که امام دنبال مردم برود. سؤال بکنند امام جواب می‌‌دهد آن هم اگر مصلحت اقوایی در سکوت امام نباشد. شاید مصلحت مثل مصلحت تدرج در بیان، آماده نبودن مردم، منشأ شده بود که تاخیر بیفتد ردع امام از یک سیره بعد ائمه دچار حصر و حبس و این‌ها شدند، شرائط بطور متعارف برای ردع فراهم نشد.

وجه سوم باز در بحوث است: تمسک به ظهور حال. شخصی که زعیم هست، سرپرست یک جمعی هست اگر ببیند آن جمع کاری می‌‌کنند در مرآی و منظر او و سکوت بکند ظاهر حالش این است که موافق است اگر مخالف بود نارضایتی خودش را ابراز می‌‌کرد. پدری فرزندانش که متمرد نیستند مطیع هستند می‌‌بیند کاری می‌‌کنند اگر کار آن‌ها را نادرست می‌‌دانست ظاهر حالش این بود که ابراز نارضایتی می‌‌کرد از کار آن‌ها این‌که ابراز نارضایتی نکند این نشان دهنده این است که به نحو ظهور حال که موافق هست با کار آن‌ها. امام علیه السلام هم وقتی می‌‌دید اصحابش دارند یک کاری را انجام می‌‌دهند سکوت می‌‌کرد ظاهر حال امام این بود که قبول دارد کار آن‌ها را.

این بیان به نظر ما نادرست است. ظهور حال اولا دلیلی بر حجیتش نیست. ظاهر حال بعضی‌ها این است که انسان‌های بدی هستند ظاهر حال عده دیگر این است که انسان‌های خوبی هستند قیافه بعضی‌ها و طرز لباس پوشیدن بعضی‌ها به آدم‌های خلاف‌کار می‌‌خورد، بر عکس بعضی‌ها قیافه‌شان محاسن‌شان تسبیح به دست بودن‌شان رفتارشان ظاهر حالش این است که انسان‌های مثبتی هستند، آیا این‌ها حجت است؟ این‌ها که حجیت ندارد.

[سؤال: … جواب:] ظهور حالش این است دیگر، محاسن دارد تسبیح به دست دارد، می‌‌آید با شما صبحکم الله بالخیر می‌‌گوید، این ظاهرش این است که فرد متدینی است. به قول مرحوم آقای خوئی که در جلد 17 موسوعه صفحه 59 و جلد 19 صفحه 107 بیان کرده، ظاهر حال در غیر مواردی که دلیل خاص داریم بر اعتبارش هیچ دلیلی بر اعتبار ندارد، بعد فرموده ألاتری ان من کان معتاد الاستبراء أو مواظبا علی الصلاة اول الوقت، شخصی که همیشه اول وقت نماز می‌‌خواند، امروز شک دارد که اول وقت نماز خواند یا نخواند ظاهر حالش این است که نماز خوانده اول وقت آیا می‌‌تواند اعتماد کند به این ظهور حال؟ ظاهر همه ما این است که از دستشویی که می‌‌آییم بیرون تطهیر کردیم خودمان را، ‌امروز شک داریم می‌‌گوییم شاید فراموش کردیم، ‌آیا این ظهور حال اعتبار دارد؟ خب اعتبار ندارد. پس اشکال اول این است که ظاهر حال دلیلی بر اعتبارش نیست، ‌آن‌چه که معتبر است در کشف از مراد متکلم ظاهر لفظ یا چیزی که قائم مقام لفظ می‌‌شود مثل نوشتن مثل تصرفاتی که جهت حکائیت دارد به او می‌‌گویند آیا راضی هستی از این مال تو برداریم؟ او لبخند می‌‌زند، سرش را پایین می‌‌آورد به علامت تایید این ظهور حال نیست این ظهور فعل است در حکایت از رضایت او، ظهور فعل در حکایت و اخبار از رضایت مثل ظهور لفظ است در حکایت و اخبار، فرقی نمی‌کند، بحث در ظهور فعل در اخبار از یک مطلبی نیست بحث این است که ظاهر حال متکلم یک چیزی هست نه این‌که ظاهر این فعلش این است که به صدد اخبار است از یک مطلبی، ‌آن بحث دیگری است‌ آن ظهور فعل در اخبار مثل ظهور لفظ در اخبار می‌‌ماند او حجت است. پس اولا ظهور حال هیچ دلیلی بر اعتبارش نیست، ‌بله اگر از ظهور حال علم پیدا کنیم به این‌که این مولا موافق است با سیره علم به موافقت مولا حاصل بشود مشکل ندارد، اما صرف ظهور حال مولا این است که موافق است و الا اعتراض می‌‌کرد این اعتباری ندارد.

حالا در مورد دختر باکره روایت داریم که سکوتها رضاها، این یک دلیل خاصی است در مورد خودش باید راجع به او بحث بشود اما بطور مطلق بگوییم سکوت دلیل بر رضا است نخیر اولا سکوت دلیل بر رضا نیست ثانیا بر فرض دلیل ظنی باشد دلیلی بر اعتبار آن نیست.

[سؤال: … جواب:] یک وقتی لبخند می‌‌زند با این لبخندش می‌‌خواهد خبر بدهد از رضایتش، هرکجا یک فعلی باشد که ظهور دارد در اخبار که می‌‌خواهد با این فعل اخبار بدهد از یک مطلبی او را ما قبول داریم این غیر از ظهور حال است. ظاهر حال انسان این است که هم‌فکر دوستانش هست، گفت رفیقش را بشناس تا بفهمی این آقا چکاره است، ‌قریب به این مضمون. آقا می‌‌گویند مادر را ببین دختر را بگیر!! رفتی آخر خط!! ظاهر حال دختر این است که تقریبا در همان مصیر پدر و مادر است، ظاهر حال این است، ظاهر حال پسر هم همین است که در مسیر پدر و مادر است و لذا وقتی ببینند پدر و مادر خوب است، ‌دختر و پسر خلاف‌کار می‌‌گویند این به آن خانواده نمی‌خورد به این می‌‌گویند ظاهر حال ظاهر حال پسر این است که هم مسیر است هم خط است با پدر و مادر اما آیا این حجیت دارد دلیلی هست از سیره عقلاء بر حجیت آن؟ نه، دلیلی ندارد.

هذا اولا. ثانیا: بر فرض ظاهر حال در سیره عقلاییه حجت باشد ما الان داریم بحث می‌‌کنیم از حجیت سیره، سیره بر این است که ظاهر حال حجت است خب سیره حجت است که خبر ثقه حجت است، خب ما الان بحث در چی می‌‌کنیم می‌‌خواهیم ببینیم سیره بر حجیت خبر ثقه برای ما قابل استناد هست یا نیست، حالا شما می‌‌گویید که سیره بر حجیت ظاهر حال هم بر فرض داشته باشیم ما نمی‌توانیم از این سیره کمک بگیریم برای حجیت سیره؛ این‌که دوری است. بله عرض کردم یک وقت سیره عقلاییه آنقدر عام البلوی است که ما احتمال نمی‌دهیم که در طول متمادی 250 سال ائمه این سیره عام البلوی را ببینند یک بار هم اعتراض نکنند، این موجب قطع می‌‌شود اما نوعا سیره‌هایی که مورد بحث و نزاع هست این‌طور نیست، مثلا حجیت خبر ثقه که مورد نزاع است در جایی است که مفید وثوق نباشد، نوعا انسان از خبر ثقه وثوق پیدا می‌‌کند این‌که وثوق پیدا نکند و عمل بکند این عام البلوی که شب و روز مردم مبتلا به آن باشند و ائمه آن را ببینند و اعتراض نکنند نیست، یا در مواردی که فقهای ما به سیره تمسک می‌‌کنند، ببینید مواردی است که واضح نیست بطوری که شب و روز مردم به آن مبتلا باشند و در مرآی و منظر ائمه باشد. مثلا ضمان غاصب نسبت به منافع غیر مستوفات مال غیر، حالا آنی که مسلم است ضمان غاصب است نسبت به منافع مستوفات، رفت در خانه مردم بدون اذن این‌ها نشست خب بلااشکال از او اجرة‌المثل می‌‌گیرند، این اصلا مورد نزاع نیست آیا کسی نزاع کرده در این؟ آنی که نزاع می‌‌کنند این است که اگر غصب کرد خانه‌ای را ولی در او ننشست، کلیدش را گرفت در خانه را قفل کرد نگذاشت مالکش از آن خانه استفاده کند خودش هم استفاده نکرد آیا ضامن منافع غیر مستوفات این خانه هست یا نه؟ حالا یک مقدار مورد نزاع است در آن جایی که چه بسا صاحبخانه هم بنا نداشت در این خانه بنشیند، بنا نداشت این خانه را اجاره بدهد، آقای خوئی سیره عقلاییه بر ضمان است، به این غاصب چه ربطی دارد که من مالک نمی‌خواستم در این خانه‌ام بنشینم نمی‌خواستم اجاره بدهم می‌‌خواستم خالی بماند او غصب کرده ضامن منافع غیر مستوفات است، ‌بعضی‌ها می‌‌گویند من هم اگر غصب نمی‌کردم این مالک نمی‌خواست در این خانه بنشیند نمی‌خواست این خانه را اجاره بدهد خانه خالی می‌‌ماند سیره عقلاییه بر ضمان نیست. این موارد است که مورد نزاع فقهی می‌‌شود و این‌ها چیزی نیست که بگوییم آنقدر عام البلوی بوده که به مرآی و منظر ائمه بوده ائمه می‌‌دیدند و هیچ‌گاه اعتراض نکردند کشف قطعی می‌‌کنیم که ائمه راضی بودیم، همچون چیزی این‌جا پیش نمی‌آید. یا مثلا در ضمان حبس حر کسوب، ببینید! این مسأله را که علما مطرح کردند کسانی مثل آقای خوئی در مصباح الفقاهة ادعا کردند سیره هست بر ضمان حبس حر کسوب یعنی اگر کسی یک کارگری را حبس کند نگذارد برود سر کار، گروگان بگیرد یک شخصی را که اهل کسب هست، سیره عقلاء بر این است که این منافعی که در این مدت از این حر کسوب فوت شده از این حابس اجرة المثل این را می‌‌گویند، عبد کسوب که مسلم است چون ملک غیر است بحث در حر کسوب است. در مصباح الفقاهة در اول کتاب البیع آقای خوئی ادعا کرده، ‌امام هم همین ادعا را می‌‌کنند، ‌آقای سیستانی ظاهرا در بحث لاضرر این ادعا را می‌‌کنند در حالی که آقای سیستانی و آقای خوئی معتقدند سیره عقلاییه تا به حد عمل خارجی عقلاء نرسد در زمان شارع فقط در حد ارتکاز بماند حجت نیست، شما ببینید چند مورد در تاریخ حر کسوب را حبس کرده، قاضی حابس را محکوم کرد به پرداخت اجرة المثل عمل این حر کسوب، به گوش امام رسید امام اعتراض نکرد، تا ما بعد ادعا کنیم سیره عملیه بر ضمان حبس حر کسوب هست، این جاهاست که ما نیاز داریم به احراز حجیت سیره، ‌و آیا واقعا ما این‌جا علم پیدا می‌‌کنیم به امضای شارع‌؟ حالا همان ظهور حالش را هم ما برای‌مان روشن نیست که ظهور حال در این‌جا هست، یک مورد نادری حکم بکنند به ضمان حبس حر کسوب، حتما باید امام موضع بگیرند؟ ظاهر حال‌شان این است که اگر موضع نگرفتند قبول دارند این کار را که این حابس را محکوم می‌‌کنند به پرداخت اجرة المثل؟ این‌جور سیره‌ها و این‌جور ارتکازها در فقه و اصول محل نزاع هست و محل ابتلا هست برای فقیه، این جاها ادعا بکنیم ظهور حال امام در تایید سیره است و بعد بگوییم این ظهور حال هم حجت است، این‌که انصافا درست نیست، ‌ادعای قطع به امضای ائمه هم بکنیم که اصلا قابل گفتن نیست.

جالب این است که همین ضمان حبس حر کسوب را خود آقای خوئی در کتاب الاجارة‌ که می‌‌رسد منکر می‌‌شود می‌‌گوید سیره عقلاییه بر ضمان حبس حر کسوب نیست، یعنی سیره روشن نیست که یک جا در مصباح الفقاهة ادعای سیره می‌‌کند بعد می‌‌رسد به کتاب الاجارة‌ نفی سیره می‌‌کند. حالا نسبت به یک فقیه دارم می‌‌گویم، اختلاف بین فقها که سر جای خود که امام و آقای سیستانی ادعای سیره بر ضمان حبس حر کسوب می‌‌کنند آقای خوئی در کتاب الاجارة‌ انکار می‌‌کند این سیره را، نه، خود آقای خوئی در کتاب الاجاره که انکار می‌‌کند در کتاب البیع ادعا می‌‌کند سیره بعد ما انتظار داریم همچون سیره‌ای که مورد اختلاف است اصل وجودش امام علیه السلام حالا که ما تشخیص دادیم همچون سیره‌ای هست اگر ردع نکند از این سیره‌ای که ما تشخیص دادیم بوده قطع پیدا می‌‌کنیم به این‌که این سیره مورد امضای امام بوده، انصافا این مجازفه است.

[سؤال: … جواب:] عام البلوی بستگی دارد به این‌که چقدر محل ابتلا باشد، عرض کردم چک و چانه زدن در معاملات عام البلوی است، اما ضمان حبس حر کسوب چقدر عام البلوی بوده مگر چند تا حر کسوب را گروگان گرفتند بعد قاضی حکم کرد به ضمان آن‌ها، اتفاقا حابس حر کسوب خود حکومت‌ها بودند که کسی نمی‌توانست به آن‌ها بگوید بالای چشم‌تان ابرو، حابس حر کسوب معمولا حکومت‌ها بودند، افراد عادی گروگان می‌‌گیرند یک حر کسوب را بعد قاضی حکم بکند به ضمان این حابس که به حد سیره عملیه خارجیه برسد بعد بگوییم قطع داریم ائمه که از این سیره ردع نکردند پس قبول دارند یا ظاهر حال‌شان این است که قبول دارند و این ظهور حال حجت است.

و نکته دیگر هم عرض کنم:‌ در این مواردی که سیره در آن حد اعلای عام البلوی نیست از کجا می‌‌دانید ائمه ردع نکردند؟ مگر جاهایی که ردع کردند از سیره ده‌ها حدیث از امام برای ما نقل شد؟ همان مواردی که دیروز برای‌تان خواندیم، یک حدیث راجع به خیار رؤیت بر خلاف سیره عقلاییه بود، یک حدیث راجع به خیار تأخیر ثمن بعد از سه روز بر خلاف سیره عقلاییه، یک حدیث ضعیف السند که مشهور عمل کردند راجع به تلف المبیع قبل قبضه بر خلاف سیره عقلاییه، این‌جوری است دیگر، حالا شاید در موارد دیگری هم حدیث‌هایی بود ردع از سیره عقلاییه در بین این کتاب‌هایی که تلف شد، بود و از بین رفت، اگر عام البلوی نباشد سیره داعی جدی بر نقل ردع امام که آنقدر نقل کنند که به ما حتما بخشی از آن برسد داعی جدی بر نقل این روایات معلوم نیست وجود داشته یا اگر داعی هم داشتند ممکن است ضایع شده آن روایاتی که این‌ها نقل کردند.

به نظر ما این سه دلیلی که تا حالا آوردند برای این‌که از عدم ردع امام ما کشف امضای سیره بکنیم تمام نشد، علاوه بر این‌که عرض کردم اگر سیره عام البلوی در مستوای خیلی بالا که شب و روز مردم به آن مبتلا باشند نبود از عدم وصول ردع کشف نمی‌کنیم پس امام ردع نکرده است شاید ردع کرده به ما نرسیده.

دلیل چهارم بر حجیت سیره این است که ما بگوییم بله ما یقین نداریم که امام علیه السلام قبول داشته این سیره‌های عقلاییه را ولی یک چیز می‌‌توانیم بگوییم و آن این هست که اگر ما با شک در امضای سیره عملا توقف کنیم باب علم به احکام دین منسد می‌‌شود، چرا؟ برای این‌که عمده دلیل بر حجیت امارات سیره است، ظهورات حجت است حتی در حد اطلاق‌های خیلی وسیع، ‌عموم‌های خیلی وسیع، این‌ها دلیلش چیست؟ چه بسا ما ظن به خلاف پیدا می‌‌کنیم، چه بسا یک خبر ضعیفی قائم می‌‌شود بر خلاف عموم بر خلاف اطلاق می‌‌گوییم سیره عقلاییه بخاطر خبر ضعیف دست از اطلاق و عموم دلیل بر نمی‌دارد، این راجع به حجج و امارات، راجع به احکام واقعی دین، معاملات عمده دلیل احکامش سیره عقلاییه است، مخصوصا اگر ما اوفوا بالعقود را برای اثبات مشروعیت عقد نپذیریم کما هو الصحیح، اگر بخواهیم در حجیت سیره بخاطر این‌که احراز نکردیم امضای امام را نسبت به سیره توقف کنیم باب علم به احکام منسد می‌‌شود، و ظاهر این‌که امام علیه السلام امر می‌‌کردند اصحاب را به رجوع به کتاب رجوع به احادیث ضبط احادیث رجوع به روات، این است که هر کجا ما دلیل شرعی داشتیم طبق روش عقلایی به آن دلیل شرعی عمل کنید، جایی که دلیل شرعی نداریم امام علیه السلام نفرمود توقف کنید، کارتان را تعطیل کنید، ما وثوق پیدا می‌‌کنیم حالا یا بخاطر این‌که اگر این نباشد انسداد لازم می‌‌آید یا از رفتار ائمه و ارجاعات ائمه به عمل به قرآن و عمل به احادیث و رجوع به روات که امام علیه السلام قبول داشت این راه عرفی مردم را که هر کجا روش عقلایی بود عمل کنند مگر جایی که دلیل شرعی بر خلاف آن به آن‌ها برسد.

[سؤال: این بیان در سیره‌ها مستحدث نمی‌آید؟ جواب:] قدرمتیقن از این سیره‌هایی است که معاصر با زمان شارع است.

پس ما حکم واقعی را در سیره کشف نمی‌کنیم، ‌کشف نمی‌کنیم پس امام نظر واقعی‌شان چیست، ‌ما چه می‌‌دانیم، ‌ما کشف می‌‌کنیم وظیفه ظاهریه ما عمل به سیره است. قدرمتیقن از نتیجه انسداد چون نتیجه‌اش مهمل است، اطلاق که ندارد نتیجه مقدمات انسداد، قدرمتیقن این است که به این سیره‌های عقلاییه ما می‌‌توانیم عمل کنیم.

و این مطلب ما در صورتی است که نص معتبری بر خلاف سیره به ما نرسد. این‌که در کتاب بحوث فی شرح العروة الوثقی جلد 4 صفحه 343 فرمودند نه، خبر صحیح اگر هم باشد بر خلاف سیره ما به سیره عمل می‌‌کنیم، چرا؟ برای این‌که سیره را که نمی‌شود با یک خبر ردع کرد و لذا شاهدش این است که در قیاس اکتفا نکردند به یک خبر. می‌‌گوییم: اگر خبر صحیح بیاید بر خلاف سیره این‌جا دیگر ما احراز نمی‌کنیم وظیفه ظاهری‌مان عمل به سیره است، ‌مگر جاهای دیگر که ردع شد از سیره چند تا خبر از امام صادر شد؟ اگر آنقدر عام البلوی است که با یک خبر هم ما می‌‌فهمیم اصحاب ائمه مرتدع نشدند آن یعنی سیره عقلاء تبدیل شده به سیره متشرعه و بعد از این خبر صحیح هم باز سیره متشرعه استمرار داشته به برهان إن کشف می‌‌کنیم پس ردع نشده آن خلف فرض است فعلا بحث ما در سیره عقلاییه است شاید مرتدع شدند اصحاب از همان خبر صحیح، ما چه می‌‌دانیم. در این‌جا ما بیاییم بگوییم چرا یک خبر، یک خبر کافی نیست برای ردع تناسب بین رادع و مردوع باید حفظ بشود نه این حرف درست نیست. مدام قیاس نکنید بحث ما را به این‌که ائمه از عمل به قیاس نهی‌های مکرری کردند، ‌قیاس در دین بدعتی بود که اگر رواج پیدا می‌‌کرد موجب اضمحلال دین می‌‌شد ان السنة اذا قیست محق الدین، این چه ربطی دارد حالا به سیره عقلاییه بر ثبوت خبار غبن که امام ادعا می‌‌کنند که عقلاء سیره‌شان بر ثبوت خیار غبن است نه این‌که شرط ارتکازی باشد در بیع که مغبون خیار دارد، نخیر همچون شرط ارتکازی نیست، سیره عقلاییه بر خیار غبن است حالا اگر فرمایش امام درست باشد که ما در جای خودش اشکال کردیم که این چه سیره عقلاییه است که در غیر قانون فقه امامیه نیست، در دنیا خیار تدلیس داریم که فریب بدهد بایع مشتری را اما خیار غبن که گران خریده است مشتری بعد فهمید گران خریده است حق فسخ دارد این در فقه امامیه است حتی در فقه عامه هم ابوحنیفه قبول ندارد خیار غبن را، ‌حقوق غرب قبول ندارد خیار غبن را، خیار تدلیس را قبول دارد، حالا امام فرموند خیار غبن مورد سیره عقلاییه است سلمنا، حالا بعضی جاها موارد دیگر است که سیره عقلاییه است بر ثبوت خیار، اما عرض من این است که حالا بر فرض سیره عقلاییه بر این خیار باشد امام قبول نداشته باشد ثم ماذا؟ دین بهم نمی‌خورد که، ‌فوقش یک اشتباهی می‌‌کنند مردم معذورند، این فرق می‌‌کند با این‌که پدیده شوم قیاس را بخواهند اعمال کنند در فقه که موجب نابودی دین می‌‌شود این بدعتی بود که باید با آن مبارزه می‌‌شد.

در بحوث یک وجه دیگری ذکر کردند این را عرض کنم ان‌شاءالله بقیه مطالب روز شنبه، گفتند: احتیاج به این حرف‌ها نیست، این را به عنوان وجه پنجم مطرح کنیم، ما کشف کردیم ابتدای شریعت اسلام تمام سیره‌ها را امضا کرده، فقط از مردم خواسته بگویید لا اله الا الله، قولوا لا اله الا الله تفلحوا، مرحوم آقای آسید سعید حکیم در کتاب المحکم فی اصول الفقه جلد 5 صفحه 300 ایشان هم مآل فرمایشی که دارند آن‌جا این است که اسلام از یک حداقلی شروع کرد ایمان به خدا و نفی بت‌پرستی، ایمان به خدا و معاد و نفی بت‌پرستی، ‌هیچ چیز دیگری از مردم نخواست، یعنی در دین همین مقدار ثابت بود، چیز دیگری از مردم نخواست، نه این‌که مهمل بود دین نسبت به سایر احکام، اصلا نسبت به سایر احکام آزاد بودند مردم، نسبت به سایر اشیا آزاد بودند مردم، از بعض روایات هم ایشان می‌‌خواهد استفاده کند. آن وقت ما می‌‌توانیم استصحاب کنیم امضای سیره عقلاییه را که در ابتدای شریعت قطعا امضا شده بوده. این یک بیانی است که مرحوم آقای صدر در بحوث دارد هم مرحوم آقای آسید سعید حکیم در المحکم با استناد به برخی از روایات می‌‌گوید. اگر این‌جور باشد خوب است، استصحاب که دلیل قطعی است، ما می‌‌آییم استصحاب می‌‌کنیم امضای سیره عقلاییه را که در ابتدای شریعت بوده، ‌هر چی سیره عقلاییه یقینا یک روزی امضا شده، استصحاب می‌‌کنیم این امضا هنوز هم ادامه دارد، تامل بفرمایید انشاءالله تا روز شنبه.

و الحمد لله رب العالمین.