حجیت سیره ج1
جلسه 62-617
شنبه – 09/10/1402
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
در ابتدای بحث از امارات چون عمده دلیل بر حجیت امارات مثل خبر واحد، ظهور، سیره عقلاییه یا سیره متشرعه مطرح شده، و لذا مناسب هست که ابتدا راجع به حجیت خود سیره بحث کنیم. البته طبق بعض تقاریر حجیت سیره از باب قطع به امضای شارع هست و لذا ربطی به امارات ظنیه پیدا نمیکند، هر چند با بعضی از تقریرهای دیگر راجع به حجیت سیره مستند حجیت سیره حجیت ظهور حال شارع هست در امضای سیره عقلاییه که این مربوط میشود به حجیت اماره ظنیه. ولی بهرحال بحث از حجیت سیره چون خالی بود در علم اصول مناسب دیده شد که در اینجا بحث از آن بشود.
قبل از اینکه وارد بحث از حجیت سیره بشویم سه مطلب را عرض کنم:
مطلب اول این است که مراد از سیره چه سیره عقلاییه چه سیره متشرعه، تشریع عقلاء یا متشرعه است. یعنی سیرهای که متضمن یک حکمی هست، حالا این حکم ممکن است حکم واقعی باشد مثل حکم به ضمان کسی که مال غیر را تلف میکند یا حکم ظاهری باشد مثل حجیت خبر ثقه. این را برای این جهت عرض میکنیم که برخی از بناءهای عقلاء صرفا نقش موضوعسازی دارد برای حکم شرعی بدون اینکه خودش متضمن حکم باشد که از آن میشود تعبیر کرد به تعارف لدی العقلاء، این ربطی به این جهت ندارد که عقلاء حکمی را انشا بکنند، نخیر، تعارف لدی العقلاء خودش موضوع یک حکم شرعی هست.
مثلا گفته میشود که اینکه حق زوجه است امساکٌ بمعروف او تسریح باحسان، معروف یعنی ما یتعارف بین الناس، بنابراین معنا که در بحوث هم مطرح میکند حق زوجه است یا او را به نحو متعارف بین مردم نگه بداریم و با او زندگی کنیم یا او را طلاق بدهیم، اگر شخصی همسرش را طلاق نمیدهد و امساک به معروف هم نمیکند، امساک بما یتعارف بین الناس نمیکند این تضییع حق زوجه است و زوجه میتواند شکایت کند نزد حاکم شرع که این شوهر حق من را تضییع میکند، حاکم شرع هم این زوج را الزام میکند میگوید یا طلاق بده همسرت را یا امساک به معروف بکن یعنی امساک به ما یتعارف بین الناس بکن. امساک بما یتعارف بین الناس هم یک عنوان کلی است هر زمانی ممکن است مصداقش فرق بکند، البته فقها راجع به انفاق به معروف این را دارند که انفاق به معروف یعنی انفاق بما یتعارف بین الناس، و علی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف، انفاق متعارف، یک زمانی مردم نان خشک میخوردند، به روغن میزدند غذای لذیذشان بود، امروز اگر کسی بخواهد آنطور زندگی کند همسرش حق شکایت دارد چون امروز این انفاق انفاق بما یتعارف بین الناس نیست، ولی اینکه از این آیه شریفه استفاده کنیم مطلق امساک باید بما یتعارف بین الناس باشد که ظاهر بحوث است ما این را قبول نداریم چون ظاهر معروف، معروف به معنای ما یتعارف بین الناس نیست این قرینه میخواهد. و علی المولود له رزقهن و کسوتهن آنجا قرینه است در خصوص انفاق، ظاهر انفاق به معروف یعنی انفاق به ما یتعارف اما امساک به معروف یعنی امساک علی وجه حسن، معروف که شارع میگوید مثل امر به معروف یعنی امر به آنچه که حسن است لدی الشارع، نهی از منکر یعنی نهی از آن چیزی که منکر است لدی الشارع نه اینکه هر چه معروف بین مردم است ما به آن امر کنیم هر چه بین مردم منکر است ما از آن نهی کنیم چه بسا آنچه که منکر بین مردم است معروف باشد عند الله. معروف ظهور ندارد در متعارف بین الناس، معروف یعنی مقبول، امساک به نحو مقبول، شارع وقتی میگوید امساک به نحو مقبول یعنی مقبول نزد من. و وعلی المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف، میگوید انفاق معروف ظاهرش انفاق بما یتعارف بین الناس، خود روایات انفاق هم که میگوید ان انفق علیها ما یقیم ظهرها مع کسوة و الا فرّق بینهما آن هم انصراف دارد به انفاق متعارف.
حالا که اینطور شد متعارف بین مردم موضوعسازی میکند برای همین حق النفقة، این ربطی به سیره عقلاء ندارد و لذا عرف مناطق مختلف ممکن است فرق بکند.
مثال دوم بزنم برای اینکه متعارف بین مردم که گاهی سیره بین مردم میشود متضمن حکم شرعی نیست، متضمن حکم نیست، ولی موضوعساز است همان مثال معروف است در ربای معاوضی که میگویند انما الربا فیما یکال او یوزن، یعنی فیما یتعارف الکیل به فیما یتعارف الوزن به. و لذا بزرگان فرمودند ممکن است یک زمانی یک جنسی جزء مکیل یا موزون باشد در یک زمانی نباشد یا در یک شهری باشد در یک شهری نباشد، ما تابع عرف آن زمان و آن مکان هستیم، گردو اگر در یک عرفی عددی فروخته میشود، ربا در او اشکال ندارد، ربای در معدود است، ولی اگر در یک عرفی کیلویی فروخته میشود ربای در او جایز نیست که بگوییم این گردوی درجه یک است یک من در مقابل این گردوی درجه دو، دو من معاوضه میکنیم، نخیر نمیشود، چون در این عرف مکیل است یا موزون است اما اگر عددی فروخته بشود میگویند یک عدد گردوی درجه یک را با دو عدد گردوی درجه دو معاوضه میکنیم اشکال ندارد تعارف در این زمان یا این مکان باعث شده حکم شرعی که لا ربا الا فیما یکال او یوزن تغییر پیدا کند.
البته جای این سؤال این است که چه فرق میکند این بحث با بحث لاتسجد الا علی الارض او ما نبت من الارض الا ما یؤکل او یلبس، آنجا فرمودند اگر یک چیزی در یک عرفی مأکول است، پوست هنداونه را در یک عرفی با آن مربا درست میکنند، مأکول است و لو در عرف شما پوست هندوانه مأکول نیست شما نمیتوانید بر آن سجده کند، آنجا انحلالی حساب نکردند که هر شهری نگاه کند ببیند آیا این کالا در عرف آن شهر مأکول هست یا ملبوس هست یا نیست، نگاه به شهرهای دیگر نکنید، ولی در بحث ربای معاوضی این را فرمودند که هر کسی به عرف شهر خودش نگاه میکند. البته آقای خوئی یک بیانی دارد که اگر در اکثر عرفها یک چیزی مکیل بود و فقط در عرف شهر ما مکیل نبود، در غالب بلاد مکیل بود ولی در شهر ما مکیل نبود باز احتیاطا ما با آن ربای معاوضی انجام ندهیم، ولی در جایی که بعضی از شهرها مکیل است این گردو بعضی از شهرها معدود است گفتند هر شهری نگاه کند به وضعیت شهر خودش و آن مسأله سجود آقایان فرق گذاشتند تامل کنید ببینید آیا میشود فرقی برایش پیدا کرد.
بهرحال این جا سیره عقلاییهای که مورد بحث ما هست مطرح نیست، تعارف لدی العقلاء سیرهسازی کرد اینکه نیاز به امضا ندارد تابع صدق عنوان است. گاهی هم تعارف لدی العقلاء موضوعسازی میکند برای یک ظهور، الان در عرف ما در دوران عقدبستگی شرط ارتکازی این هست که زن حق نفقه ندارد، آن مقدار متعارف از دوران عقدبستگی میگویند یک سال بعد عروسی میکنیم، در این یک سال زن برود شکایت کند که من نفقه میخواهم و دادگاه به نفع او حکم بکند خلاف شرع است، به اطلاق قانون نمیشود تمسک کرد که به مجرد عقد زن مستحق نفقه است این در صورتی است که شرط ارتکازی بر اسقاط این حق نباشد، در عرف ما شرط ارتکازی است که دختر در دوران عقدبستگی متعارف که در خانه پدر میماند شرط ارتکازی است که حق نفقه از زوج ندارد، و زوج هم حق تمکین کامل ندارد. این بنای عقلاء که تابع عرف محل هست موجب شده عقد ازدواج در این عرف ظهور پیدا کند در یک شرط ارتکازی، اینجا خاصیت این است که اگر تصریح به خلاف بکنند دیگر این خاصیت از بین میرود، بر خلاف آن مثال انفاق به معروف یا مکیل و موزون، آن دیگر با تصریح به خلاف متعارف بودن عوض نمیشود.
پس مطلب اول این هست که مراد از سیره عقلاء یا سیره متشرعه در بحث ما آن سیرهای است که متضمن انشای حکم است و ما میخواهیم ببینیم شارع با این حکمی که با این سیره انشا شده است موافق است یا موافق نیست.
[سؤال: … جواب:] وقتی خطاب بطور کلی گفت لا ربا الا فیما یکال او یوزن یعنی لا ربا الا فیما یتعارف الکیل به مصداقش محقق میشود با بنای عقلاء، احتمال تخصیص این خطاب عام هست، آن بحث دیگری است، عمومی است که احتمال تخصیصش است رجوع به اصالة العموم میکنیم، ربطی به سیره ندارد.
مطلب دوم این است که مراد از سیره عقلاییه اعم از سیره عملیه و یا ارتکاز هست. و لذا میشود سیره عقلاییه را سه قسم کرد: یک: آنی که در زمان شارع هم سیره عملیه بوده و هم ارتکاز، مثل سیره بر حجیت اقرار، هم سیره عملیه بوده در زمان شارع و هم ارتکاز. قسم دوم این است که سیره عملیه در زمان شارع نبوده ولی ارتکاز بوده، مثل اینکه ارتکاز عقلاء بر رجوع جاهل به عالم هست بدون اینکه شرط، حیات عالم باشد، در غیر دین سیره هم بوده، کتاب اطبا را نگاه میکردند و نظر اطبا را بدست میآوردند و طبق او عمل میکردند، اما در مورد احکام دین این ارتکاز که نظر عالم حجت است برای جاهل چه زنده باشد چه مرده باشد در مورد احکام دین مصداق شاید پیدا نکرده بوده، چرا؟ برای اینکه نوعا آن زمان مثل الان نبود که مرجع باشند و رساله عملیه بنویسند و این رساله عملیه بعد از فوت آن مرجع هم در خانه مؤمنین باشد بعد هم مؤمنین بگویند حالا مرده یا زنده چه فرقی میکند، اینکه ثابت نیست، میرفتند از علما سؤال شفاهی میکردند و میآمدند عمل میکردند، اما اینکه بروند لابلای کتابهای زراره فتوای زراره را بدست بیاورند بعد از وفات زراره و به آن عمل کنند این ثابت نیست. و لذا ارتکاز عقلاء بر حجیت فتوای میت یا به تعبیر دیگر جواز تقلید ابتدایی میت بوده اما سیره عملیه در آن زمان نبوده.
[سؤال: … جواب:] حالا ما وارد بحث صغروی نمیشویم، مثال متعارف این قسم این است.
یا مثالی که امام و آقای خوئی میزنند، اخبار ذوالید از کریت آب در حوض منزل، ارتکاز عقلاء این است که اخبار ذوالید از آنچه در استیلای او است حجت است منتها نسبت به اینکه این آب کر است متعارف نبود در منازل حوض به اندازه کر تا این ارتکاز تبدیل بشود به سیره عملیه. و لذا مثل آقای خوئی و امام که سیره معاصره با زمان شارع را حجت میدانند میگویند صرفا معاصرت ارتکاز با شارع کافی نیست مشکل پیدا میکنند. آقای تبریزی و آقای سیستانی هم همین نظر را دارند. البته امام در بحث اجتهاد و تقلید آنجا یک مطلبی دارد خواسته توسعه بدهد در حجیت سیره که میرسیم.
قسم سوم این است که هم ارتکاز هم سیره مستحدث است. نوع بزرگان، دیگر این را قبول ندارند که که سیرههای مستحدثه ارتکازا و سیرتا اینها ممضات باشد چون معاصر با شارع نبود، شارع چه چیزی را امضا کند؟ آیندهای که هنوز نیامده است شارع در زمان خودش امضا کند یا ردع کند این مرسوم نیست. و لذا حتی مثل بحوث که در قسم دوم میگویند صرف معاصرت ارتکاز با زمان شارع کافی است و لذا آن اخبار ذو الید را از آب حوضش میگویند معتبر است چون ارتکاز بر حجیت اخبار ذوالید معاصر بوده با زمان شارع و لو سیره عملیهاش معاصر نباشد ولی در قسم سوم حتی صاحب بحوث هم قبول ندارد این سیرههای عقلاییه مستحدثه را ولی بعضی از آقایان میخواهند که نظر غیر مشهور هست میخواهند بگویند شارع نسبت به سیرههای عقلاییه تا روز قیامت مسؤولیت دارد اگر میتواند با یک بیان عامی این سیرهها را ردع کند ولی ردع نکرده است ما طبق این سیرههای مستحدثه عمل میکنیم که ظاهر کلام آقای زنجانی هست و برخی از آقایان دیگر هم به این اشاره کردند در کتاب دراسات فی المکاسب المحرمة اینها را باید بررسی کنیم.
مطلب سوم این است که ما ارتکاز عقلاء که میخواهیم ببینیم ممضات ست یا ممضات نیست حالا یا مطلقا یا در صورتی که در زمان شارع سیره عملیه شده باشد، این ربطی به یک بحث دیگری که آن هم بحث مهمی است ندارد. آن بحث چیست؟ گاهی ارتکاز موجب تضییق یک ظهور یا توسعه در یک ظهور است، این دیگر بحث ظهور است، ما تابع ظهور هستیم، که البته ارتکاز معاصر با زمان شارع گاهی ظهور را مضیق میکند، مثلا دلیل که میگوید صدق العادل که در مورد شهادت رجلین عدلین هست، اذا شهد العدلان برؤیة الهلال که فرمود قبول کنید، ارتکاز عقلاء منصرف میداند حجیت شهادت عدلین را از عدلینی که ضابط نیستند، بیش از حد متعارف خطا دارند، بارها دیدیم دچار اشتباه شدند، از حد متعارف خطایشان بیشتر بود، ارتکاز عقلاء بر این است که شهادت این دو نفر و لو در او عدالت هم هستند اعتبار ندارد. این ارتکاز منشأ میشود که این خطاب حجیت شهادت عدلین مضیق بشود، منصرف بشود به آن موردی که ارتکاز عقلاء بر عدم حجیتش نیست البته ارتکاز استنکاری و استبعادی مهم است نه عدم الارتکاز، رفع ما لایعلمون شامل شبهه موضوعیه قبل الفحص میشود، عقلاء ارتکاز ندارند بر برائت عقلاییه در شبهه موضوعیه قبل الفحص نه اینکه ارتکاز استنکاری و استبعادی دارند تعجب میکنند اگر شارع بگوید در شبهات موضوعیه قبل الفحص برائت جاری است نخیر تعجب نمیکنند، حق شارع میدانند برائت جعل کند، خودشان برائت ندارند در شبهات موضوعیه قبل الفحص این مهم نیست مهم آن ارتکاز استنکاری و استبعادی است.
یک وقت یقین میکنیم که ارتکاز استنکاری موجب تضییق ظهور یک خطاب است که روشن است، یک وقت شک میکنیم که آیا در زمان شارع این ارتکاز استنکاری بود یا نبود؟ الان ممکن است این ارتکاز استنکاری باشد آیا در زمان شارع هم بود یا نبود؟ ما خلافا للمشهور گفتیم که شک در ارتکاز معاصر بر خلاف یک ظهور اطلاقی مساوق است با شک در انعقاد ظهور و این مانع است از عمل به اطلاق. اینکه مشهور میگویند این بازگشتش به قرینه متصله است و بنای عقلاء بر عدم اعتنای به شک در قرینه متصله است ما این را قبول نداریم، شک در قرینه متصله لفظیه اگر بکنیم اعتنا نمیکنیم چون راوی نقل کرد، شک در قرینه حالیه شخصیه بکنیم که در مجلس امام قرینه حالیه شخصیه شاید بود آنجا هم اعتنا نمیکنیم چون راوی نقل نکرد اما شک در قرینه حالیه نوعیه، ارتکاز عام عقلایی یا متشرعی احتمال میدهیم بر خلاف این اطلاق باشد یعنی شک در انعقاد ظهور اطلاقی همانطور که در بحوث گفتند ما انصافا در اینجا احراز نمیکنیم بنای عقلاء بر عمل به این اطلاقی باشد که لولا قرینه حالیه نوعیه این خطاب داشت، نه، شاید قرینه حالیه نوعیه داشت همین ارتکاز متشرعی یا ارتکاز عقلایی بر خلاف اطلاق آن زمان بود و این مانع از انعقاد اطلاق است.
حالا اگر یک ارتکاز عقلایی یا متشرعی بر توسعه ظهور بود، آن هم همینطور است، همانی که امام دارند که لاتقف ما لیس لک به علم ارتکاز عقلایی و متشرعی استظهار میکند که این علم مثال است برای مطلق طریق معتبر، مطلب درستی است، گاهی ارتکاز عقلاء موجب توسعه ظهور میشود، و ما این را هم قبول داریم اما این را باید احراز کنیم، اینجا دیگر بحث شک کارگشا نیست.
در بحوث گفتند یک جا کارگشا است. الان اگر ارتکاز عرفی عقلایی یا متشرعی بر توسعه یک ظهور باشد، شک میکنیم در زمان شارع هم این ارتکاز بوده یا نه، تمسک میکنیم به استصحاب قهقرایی، میگوییم الان که به ما میگویند لاتقف ما لیس لک به علم ارتکاز الان ما این است که این علم مثال است برای طریق معتبر، علم وجدانی خصوصیت ندارد، اصالةالثبات در ظهورات یا استصحاب قهقرایی به تعبیر آقایان میگوید بگو در زمان صدور خطاب هم همینطور بوده، این ظهور عوض نشده.
ما در بحث خودش وفاقا للسید السیستانی گفتیم که بازگشت اصالةالثبات یا استصحاب قهقرایی به اطمینان و وثوق شخصی است، تعبدی در عقلاء نیست که شک عقلایی بکنیم در تبدل ظهورات بگویند اصل بر عدم تبدل ظهورات است نه، ما همچون اصلی برایمان ثابت نیست.
این هم مطلب سوم که باید به آن توجه کنیم.
[سؤال: … جواب:] استصحاب قهقرایی یعنی یک اصل عقلایی، استصحاب شرعی که نیست، این اصل عقلایی دلیل میخواهد، برای ما اثبات نشده که عقلاء بنا میگذارند که حالا که ما انهاکم عن الزفن و المزمار یک معنایی را میفهمیم پس در زمان شارع هم همین معنا را میفهمیدند، نه، ممکن است در زمان شارع معنایی که میفهمیدند غیر از این معنایی است که الان ما میفهمید مثلا.
راجع به ارتکازهای مستحدث دیدم بعضیها گفتند چه اشکال دارد این هم موجب تضییق ظهور خطاب بشود، یک زمانی قبیح نبود بردهداری مثلا، اما امروز ارتکاز عقلاء بر قبح بردهداری است، اینجا هم ما بگوییم که خطاب شرعی مقید است به اینکه بر خلاف ارتکاز عقلاء نباشد، امروز این قانون خلاف ارتکاز عقلاء است، و لذا اطلاق نسبت به حکم امروز منعقد نمیشود. و هلم جرا، ان لم یکونا رجلین فرجل و امرأتان ممن ترضون من الشهداء، عدم قبول شهادت دو شاهد زن امروز خلاف مرتکز عقلاء است، حالا آن زمان مخالف ارتکاز عقلاء نبود پس این هم انصراف پیدا میکند. تعدد زوجات، فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع، آن زمان خلاف ارتکاز عقلاء است، الان خلاف شئونات زن اول میدانند که زن دوم بگیری بیاوری طبقه دوم خانهات هر روز که این خانم اولت بلند میشود نگاهش میافتد به خانم دوم حالش بد میشود، البته ما قبول داریم آن انفاق معروف اقتضا میکند که نفقه متعارفه آن زن اول این است که مسکن مستقل داشته باشد آن بحث دیگری است بحث اصل تعدد زوجات است.
این حرف نادرست است. یک موضوع جدید شده این موضوع جدید است، این موضوع اگر در زمان شارع هم بود عقلاء تقبیح میکردند، ما مشکل نداریم قبول داریم. ممکن است این بحث تورم فاحش همینطور باشد، یعنی آن زمان نبود این مطلب ولی اگر در آن زمان هم همینطور بود که مهریه قرار دادهاند صد درهم، درهم دچار نوسان تورمی شد تا حالا ارزش یک دینار بود، صد درهم ارزشش ده دینار بود، حالا ارزش صد درهم یک دینار هم نیست، اگر اینطور بود بعید نیست عقلاء در آن زمان هم ارتکازشان بر این بود که این تضییع حق طلبکار است، این را ما مشکل نداریم. اما جایی که ارتکاز بخاطر تغییر در فرهنگهای مردم بوجود آمده، مردم تفکر اجتماعیشان عوض شده، اصلا دیگر اصالت را میدهند به حقوق انسان بما هو انسان، و لذا خیلی از احکام را زیر سؤال میبرند، حالا این یک حرفی زد گفت من اسلام را قبول ندارم، چکارش دارید چرا میکشید او را؟ حالا یک ناسزایی به پیامبر گفت شما هم به بزرگان آنها ناسزا ممکن است بگویید شما را هم میکشند؟ خب شما هم آنها را نکشید. و هکذا. میشود اعلامیه حقوق بشر حاکم بر اطلاقات و عمومات، آخه این هم شد حرف؟ ارتکاز عقلای جدید اگر هم درست باشد اما شارع وقتی در زمان خودش همچون ارتکازی نبود و مراد خودش را بیان کرد که مراد من از این خطاب این است که دارم به شما تفهیم میکنم نه آنی که بعدها ممکن است ارتکاز بر خلافش شکل بگیرد.
[سؤال: … جواب:] قطعا ارتکازها عوض میشود، فرهنگها عوض میشود، شما ببینید الان نسبت به رعایت حقوق همسر با گذشته چقدر فرق میکند، اصلا زمان پدران ما ببینید چه جوری بودند مردم با همسرانشان، اگر یکی مهربان بود با همسرش نمونه بود در کل شهر!! فرهنگها عوض میشود نسبت به حقوق زنان، نسبت به حقوق اقلیتهای دینی یا اقلیتهای دیگر، اسلام در زمانی که این خطابات نازل شده مرادش را به مردم آن زمان که از این خطاب چه چیزی میفهمیدند باید تبیین کند بیشتر از اینکه الزام ندارد. به آنها تبیین کرد نظرش را راجع به بردهداری گفت، نظرش را راجع به تعدد زوجات گفت نظرش را راجع به عدم حجیت شهادت زن گفت نظرش را راجع به قتل مرتد قتل ساب النبی گفت، حالا ما بعد از 1400 سال بگوییم امروز فرهنگ مردم عوض شده است؟! عوض شده است که شده است، اسلام آمد جلوی این فرهنگهای جدید را که بر خلاف نصوص دینی است بگیرد. … وجه انکار اطلاق چیست؟ یعنی در آن زمان هم ارتکاز بر این بود که ارتکاز در آن زمان قطعا این نبود که شما دیه زن و مرد را مساوی بدهی، ارث زن و مرد را مساوی بدهی، اینهایی که میآیند روی دیه حرف میزنند روی ارث هم حرف بزنند بگویند قرآن که میگوید للذکر مثل حظ الانثیین مربوط به آن زمانی بود که ارتکازهای فمنیستی در دنیا رایج نشده بود، رویشان می شود بگویند، تا آنجا که رویشان شده گفتند، ما از آنها خواهش میکنیم منویاتشان را بیشتر باز کنند تا بفهمیم اینها کی هستند.
بحث واقع میشود در حجیت سیره عقلاء که قدرمتیقنش را فعلا بحث میکنیم، سیره معاصره ارتکازا و عملا، ببینیم اینها دلیل بر حجیتشان چیست، چه سیره عقلاییه چه سیره متشرعه، انشاءالله بحث را فردا دنبال میکنیم.
و الحمد لله رب العالمین.