جلسه 53-911
دوشنبه – 11/10/1402
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث راجع به این بود که اگر در سجده اول مهر به پیشانی بچسبد آیا لازم است که این مهر را از پیشانیاش بردارد و به سجده دوم برود که معروف است، کاشف الغطاء هم تصریح کرده یا لازم نیست با همین مهر چسبیده به پیشانی به سجده برود که محکی از علامه حلی است، آقای خوئی هم در مسأله 24 مکان مصلی همین نظر را انتخاب کرد که لازم نیست. آقای بروجردی در تعلیقه عروه اینجا همین نظر را انتخاب کرد گفت لایتوقف صدق السجود علی الارض علی رفعها قط، این آقا به سجده دوم برود مهر را هم از پیشانیاش برنداشته باشد میگویند سجد السجدة الثانیة، نعم رفعها لعله احوط. آقای سیستانی هم در شرح عروه که تقریر بحث ایشان است فرمودند ما هم دلیلی بر وجوب رفع این مهر از پیشانی پیدا نکردیم.
حالا گاهی مهر است گاهی هم خاک است گل است، میچسبد به پیشانی و مانع میشود از اینکه سجده دوم خود پیشانی اصابت کند به زمین. حالا ما مثال مهر میزنیم که مبتلابه است.
دلیلهایی که قائلین به وجوب ازاله این مهر از پیشانی ذکر کردند را بررسی کنیم. دلیل اول دلیلی بود که مرحوم آقای خوئی در این بحث مانحنفیه ذکر کرد که نظرش بر وجوب رفع این مهر از پیشانی شد. فرمودند: ما ظاهر ادله را که حساب میکنیم دو چیز باید احداث بشود: یک خود سجود علی الارض احداث بشود، اسجد علی الارض، امر به سجود ظاهر در احداث است، و لذا اگر گفتند اذا قرئ علیک آیة العزیمة فاسجد شما در حال سجده بودید یکی آیه سجدهدار را خواند باید سر از سجده بردارید دومرتبه بروید سجده تا بشود احداث السجود. در غسل هم ایشان همین را گفتند منتها فتوا ندادند احتیاط کردند که میروید سر و گردن را میشویید زیر دوش، زیر دوش همینجوری نیت نکن طرف راست را میشویم اول آب را از طرف راست دور کن بعد زیر دوش برو که احداث بشود غسل الجانب الایمن بعد غسل الرأس و الرقبة، حالا در آن خزینههای قدیم یا در این استخرها زیاد پیش میآید طرف در استخر نیت غسل ترتیبی میکند نمیآید بیرون، سر و گردنش را که میشوید همینجوری بدنش را هم تکان میدهد به نیت غسل آقای خوئی میگوید این کافی نیست چون غسل نکرد جانب ایمن و ایسر را بعد از غسل رأس و رقبه.
[سؤال: … جواب:] خشک کردن لازم نیست. مگر نمیشود بدن خیس را شست؟ بدن خیس را میتواند شست اما ادامه جریان آب روی بدن این استمرار غسل است نه احداث غسل جدید.
حالا همه این را قائلند مشهور اتفاقا اینجا معتقدند که اشکال ندارد احداث غسل لازم نیست در معاصرین هم میبینید که آقای زنجانی فتوا میدهند که احداث غسل لازم نیست و لذا بعضیها که مدتها توجه نداشتند به احتیاط واجب آقای خوئی یا آقای سیستانی یا آقای تبریزی ما ارجاعشان میدهیم به آقای زنجانی که مشکل اعمال گذشتهشان حل بشود. ولی آقای زنجانی در مانحنفیه گفتند باید مهر را از پیشانی بردارید قبل از سجده.
پس یک واجب آقای خوئی فرمود احداث السجود علی الارض است. واجب دوم احداث اتصال پیشانی به مهر هنگام احداث سجود است. این هم واجب است. یعنی هنگامی که سجود میکنی بر زمین همان موقع احداث سجود بر زمین باید یک چیز دیگری احداث بشود: اتصال پیشانی به ما یصح السجود علیه، مهر است حصیر است هر چه هست.
این مطلب دوم را ایشان از کجا استفاده کرده؟ ایشان میگوید تعبیر در روایات بود ایما سقط من ذلک الی الارض اجزأک، این خیلی واضح است در لزوم احداث اتصال پیشانی به ما یصح السجود علیه هنگام احداث سجود بر زمین. و لذا آقای خوئی میفرمایند اگر کسی پیشانیاش افتاد روی فرش یا خانمی سجده کرد دید که چادرش مانع شده از وصول پیشانیاش به مهر، خیلیها گفتند آن چادر را یواشیواش بکشد از روی پیشانی بالا تا تماس پیدا کند پیشانیاش با مهر، آقای خوئی فرمودند اصلا و ابدا، باید این خانم برگردد هدم هیئت سجود بکند دومرتبه سجده کند تا احداث بشود سجود علی ما یصح السجود علیه. ایشان فرمودند ایما سقط من ذلک الی الارض اجزأک که در صحیحه زراره است که واضحتر است یا تعبیرهای دیگر مثل موثقه عمار که میگفتای ذلک اصبت به الارض اجزأک یا در صحیحه دیگر زراره میگفت اذا مس جبهته الارض اجزأه، اینها دلیل بر مطلب ما است.
امام هم در حاشیه عروه اینجا تعبیر که کردند فرمودند در ذیل عبارت عروه که فرمود بل الاقوی وجوب ازالة التربة اذا توقف السجود علی الارض علیه امام ادامه دادند أو توقف حدوث وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه یعنی همان مطلب آقای خوئی را امام در حاشیه عروه بیان کردند، أو توقف حدوث وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه با اینکه میبینید امام در آن بحث غسل نظر احداث را قبول نکردند آنجا پذیرفتند بقائا هم انسان میتواند در آب نیت غسل بکند ولی اینجا پذیرفتند اعتبار احداث وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه را.
[سؤال: … جواب:] حدوث وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه این تعبیر که اگر توقف داشت حدوث وضع الجبهة علی ما یصح السجود علیه بر برداشتن این مهر ظاهرش این است که همین مطلب آقای خوئی را دارند میگویند. … وضع الجبة علی ما یصح السجود علیه یعنی همین مباشرت.
آقای سیستانی فرمودند که ما این دلیل را قبول نداریم. چرا؟ برای اینکه ما احداث را قبول داریم ایشان میفرمایند من احداث را قبول دارم خودم هم در بحث غسل جنابت گفتم باید بعد از شستن سر و گردن آب روی بدنت شروع بشود به اینکه آب روی بدنت ریخته بشود ادامه نداشته باشد از قبل، در وضوی ارتماسی هم گفتم بر خلاف نظر مشهور حق نداری نیت وضوی ارتماسی کنی با آن اخراج وجهت یا اخراج یدت از آب، که صاحب عروه اینجور گفت گفت شما بدون نیت وضو دستت را بکن در آب ولی وقتی میخواهی بیایی موقع بیرون آوردن نیت غسل وضویی بکن، آقای خوئی اشکال کرد نه این احداث غسل نیست، این استدامة الغسل است، ما در وضو باید احداث غسل بکنیم به نیت وضو، آنجا آقای سیستانی فرمود ما هم آنجا گفتیم ما هم همین نظر را داریم حالا همهشان احتیاط واجب کردند اما اینجا میگوییم احداث اتصال پیشانی به مهر هنگام احداث سجود دلیل ندارد، شما این روایات را که ذکر کردید این روایات دلیل نمیشود که علاوه بر احداث سجود حتما باید احداث کنیم اتصال پیشانی را به مهر هنگام احداث سجود، نه آقا، و لو این اتصال پیشانی به مهر از قبل باشد، اهمیتی ندارد. این روایاتی که شما مطرح میکنید ناظر به یک حکم دیگری است، مفهوم سقط اصاب مس، که این ظهور ندارد در احداث، که هنگام احداث سجود حتما احداث کن اتصال پیشانی را به مهر، از قبل پیشانی به مهر متصل نباشد، همچون ظهور وضعی ندارد، اگر میگویید ما به مناسبات میخواهیم این را از این روایات بفهمیم، کدام مناسبات؟ مثلا این روایت زراره که میگفت ما وضعت منه اجزأک، یا روایت برید که میگفتای ذلک اصبت به الارض فی السجود اجزأک، یا روایت عمار که میگفتای ذلک اصبت به الارض اجزأک، اینها ناظر به این است که استیعاب در وضع الجبهة لازم نیست، ناظر به این مطلب است نه ناظر به اینکه باید احداث بشود اتصال پیشانی به مهر هنگام احداث سجود.
[سؤال: … جواب:] وقتی روایتی در مقام بیان از یک جهت بود دیگر ظهور پیدا نمیکند که در مقام بیان از جهات دیگر است.
یا مثلا صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبدالله الرجل یسجد و علیه العمامة لایصیبه وجه الارض قال لایجزیه ذلک حتی تصل جبهته الارض این ناظر به این است که عمامه نباید حائل باشد از رسیدن پیشانی به زمین، این را میخواهد بگوید، نه اینکه احداث اتصال پیشانی به ما یصح السجود علیه لازم است هنگام احداث سجود آخه از این روایات این مطلبی که شما میگویید در نمیآید.
دلیل دوم، آقای خوئی فرمودند معتبره حلبی عن ابیعبدالله علیه السلام قال سألته أیمسح الرجل جبهته فی الصلاة اذا لصق بها تراب فقال نعم قد کان ابوجعفر یمسح جبهته فی الصلاة اذا لصق بها التراب، میگوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم آیا مسح بکند انسان پیشانیاش را در نماز اگر خاک به آن چسبیده است؟ حضرت فرمود بله. این ظاهر است در وجوب، قد کان ابوجعفر علیه السلام یمسح جبهته فی الصلاة اذا لصق بها التراب. وسائل جلد 6 صفحه 373.
اشکالی که به این روایت وارد است آقای سیستانی البته این روایت را مطرح نکرده همه ادله را مطرح کرده مناقشه کرده این روایت را مطرح نکرده ولی شاید اشکالی که به این روایت از نظر ایشان و برخی دیگر مثل استاد ما مرحوم آقای تبریزی وارد است این است که این روایت سؤال از جواز میکند نه از وجوب.
آقای خوئی حواسش بوده فرموده اگر سؤال از جواز بود باید اینجور میپرسید سألته عن الرجل یمسح جبهته فی الصلاة اذا لصق بها تراب بعد امام هم میفرمود لا بأس به، نه اینکه بیاید بپرسد آیا انسان هنگامی که به پیشانیاش خاک بچسبد خاک را برطرف بکند امام بفرماید بله این ظاهر است در وجوب.
به نظر ما این اشکال استاد که این احتمال سؤال از مباح بودن این فعل است این اشکال اشکال قوی است. چرا؟ برای اینکه اگر توهم حظر نبود بله این ظهور پیدا میکرد در سؤال از وجوب، اما با توجه به اینکه در فقه عامه و در روایات عامه بحث منع از این فعل مطرح است، حالا یا از باب فعل کثیر یا نه، این جفا شمرده میشد در نماز. ببینید! اولا: این را عرض کنم که اینطور نیست که در سؤال از جواز این تعبیر که أیفعل ذلک قال نعم بکار نرود، روایاتی هست الحائض و الجنب یقرئان شیئا من القرآن قال نعم، سؤال از جواز است سؤال از وجوب که نیست. ما بستگی دارد که اگر توهم حظر داشته باشیم نمیتوانیم بگوییم سؤال از وجوب است توهم حظر نداشته باشیم میگوییم سؤال از وجوب است، پس ما باید ثابت کنیم اینجا توهم حظر بوده در این روایت مسح تراب. روایت دعائم الاسلام را ببینید! عنه علیه السلام انه رخّص فی مسح الجبهة من التراب فی الصلاة، دعائم الاسلام جلد 1 صفحه 175. در کتب عامه مثل مغنی ابن قدامه جلد 2 صفحه 9 از ابن عباس نقل میکند که میگفت لاتمسح جبهتک، در برخی از کتاب هایشان میگویند ابن عباس گفته من الجفا ان یمسح المصلی وجه من التراب حتی یتشهد و یسلم یا تعبیر این است که لایمسح المصلی وجهه من التراب حتی یتشهد و یسلم از ابن عباس این را نقل میکنند.
پس احتمال اینکه و لو نهی کراهتی بود از اینکه اگر خاک به پیشانی بچسبد پاک کردن این خاک از پیشانی در اثنای نماز نهی کراهتی داشت یا نهی تحریمی همین شبههاش بخاطر قول ابن عباس که میگویند ابن ابی لیلا هم به این فتوا میداد پیش آمده بوده سؤال کرد. شما ببینید وسائل جلد 6 صفحه 374 از جامع بزنطی نقل میکند که در مستطرفات سرائر هست میگوید سألته عن الرجل یمسح جبهته من التراب و هو فی الصلاة قبل ان یسلم قال لا بأس، و لذا انصاف این است که همانطور که استاد ما مرحوم آقای تبریزی اشکال کردند در ظهور این روایت در وجوب پاک کردن خاک از پیشانی این روایت انصافا همچون ظهوری ندارد و استدلال آقای خوئی تمام نیست.
[سؤال: … جواب:] دیگر اینقدر آقای خوئی را مظلوم گیر نیاور. ممکن است اصلا بخش دیگری از پیشانی خاکی است. مانع از سجود نیست. … اگر مسما کافی است یک بخشی هم خاک نباشد آنجا بخورد به زمین کافی است دیگر و لو بخش دیگر خاک داشته باشد. اصلا شما یک مهر باریکی در تابستان که عرق میکنی رفتی سجده چسبید به این پیشانی مبارک، شما دلت نمیآید که دست به پیشانی مبارک بگذاری، از جای دیگر پیشانیات استفاده میکنی برای سجده آیا اشکال دارد؟ … آن احداث که دلیل دیگری بود که جواب دادند. حالا دلیل دوم دلیل روایی است اشکال میکنیم. با دلیل اول اشکال به دلیل دوم را رد میکنید، جزاکم الله خیر الجزاء. آقای تبریزی دلیل اول را قبول دارند ولی به دلیل دوم اشکال میکنند. … روایت دلیل اول را باطل میکند؟ … برای اینکه همزمان عرفا هم آن قسمت خاک روی زمین قرار میگیرد هم پیشانی که خاکی نیست، همزمان، چه اشکالی دارد آقا؟ تو را به جدت، به قول آقای تبریزی میگفت به جدت فدات، گوش بده!
وجه سوم برای لزوم برداشتن این مهر از پیشانی، وجهی است که آقای خوئی در مکان مصلی نقل کرده و رد میکند. و آن وجه این است، گفتند: تا ما این مهر را از پیشانی برنداریم صدق نمیکند تعدد وضع الجبهة علی الارض، سجده اول که رفتی مهر به پیشانیات چسبید شد وضع، این وضع اگر بخواهد ادامه پیدا کند و این مهر به پیشانیات چسبیده باشد تا سجده دوم میشود وضع واحد، وضع واحد که شد دیگر نمیشود بگویید دو سجده کردید چون قوام سجده به وضع الجبهة علی الارض است. آقای خوئی فرموده اولا: یک نقضی به شما بکنم تا ساکت بشوی، و آن این است: اگر تنها شرط لازم و کافی برای تعدد سجده تعدد وضع باشد، خب من سجده دوم که رفتم هیچ مشکل نداشتم سجده اول رفتم مهر هم روی پیشانیام نچسبید اما سجده دوم را خیلی طول دادم عرق کردم از خوف خدا مهر به پیشانیام چسبید بلند شدم میگویم حالا وقت خوبی است، ده تا کله ملق بزنیم به قصد سجده شکر، آقایان هم که میگویند اگر وضع متعدد نشود سجده متعدد نمیشود، همین مهر به پیشانی چسبیده خم میشود روی زمین: الهی شکرا شکرا عفوا عفوا، باز بلند میشود میگوید یک بار دیگر: استغفر الله و اتوب الیه. زنش میگوید بس است دیگر، فعل کثیر شد، با اشاره میگوید نمیگذارم فعل کثیر بشود، از حیث زیاده سجده من دیگر مشکلی ندارم چرا؟ برای اینکه زیاده سجده نمیشود شما میگویید قوام سجده زایده به وضع زاید است، من وضع زایدی نداشتم نسبت به این مهر، من این مهر به پیشانیام در سجده ثانیه چسبید و این وضع ادامه پیدا کرد فقط مدام خم شدم به طرف زمین به هیئت سجود من سجده سوم بجا نیاورم طبق این نظر. آیا این نقض را میپذیرید؟ چون نمیپذیرید پس بفرمایید این دلیلتان باطل است.
بعد آقای خوئی فرموده اما حل هم بکنیم تا عقده نشود برایتان: قوام سجده به این تعدد وضع نیست، بلکه قوام سجده به این است که ما اعتماد کنیم علی ما یصح السجود علیه، شما وقتی مهر رو ییشانیات اعتماد نداری روی او، بلکه مهر به شما اعتماد دارد، موقعی شما به مهر اعتماد داری که بیایید روی زمین قرار بگیرید فشار پیشانیتان روی آن مهر باشد. وضع بدون اعتماد سجده نیست، تماس بدون اعتماد مصلی بر آن ما یصح السجود علیه که سجود نیست.
مثال میزند ایشان میگوید ببینید! شما دو تا کتاب رسائل و مکاسب هست، مکاسب را گذاشتی روی رسائل، حالا که روی هم هست بعد میآیی این کتاب رسائل و مکاسب را میگذاری روی طاقچه آن وقتی که گذاشتی روی طاقچه صدق میکند وضع کتاب المکاسب علی الرسائل، تا حالا الصق کتاب الرسائل بالمکاسب، با هم چسباندی، لم تضع المکاسب علی الرسائل، چسباندی کنار هم، در دستت جا دادی ببری بگذاری روی طاقچه، وقتی گذاشتی در طاقچه، کتاب رسائل زیر بود کتاب مکاسب رو بود آن وقت میگویند وضع کتاب المکاسب علی الرسائل و هر دو را وضع کرد بر طاقچه. پس تا مهر روی پیشانی شما هست صدق نمیکند وضعت جبهتک علی المهر، بلکه التصق جبهتک بالمهر، کی وضعت میگویند؟ موقعی که بیفتی روی زمین و اعتماد بکنی بر این مهر آن وقت میگویند وضعت جبهتک علی المهر کما اینکه کتاب رسائل و مکاسب را به هم بچسبانی دست تو دست بغل کنی ببری بگذاری در طاقچه تا در طاقچه نگذاشتی نمیگویند وضع المکاسب علی الرسائل.
[سؤال: … جواب:] اینکه دستش را محکم بزند به این مهر به او میگویند وضع یده علی المهر نمیگویند وضع جبهته علی المهر.
آقای سیستانی اشکال دیگری گرفتند آن هم اشکال خوبی است، به این وجه سوم. فرمودند من یک اشکال دیگری دارم این هم بد نیست. اصلا سجده تعددش شرط لازمش هیئت سجود است، اصلا پیشانیات روی زمین، بعد از سجده اول شما چون ژیمناستیک خیلی قوی هستی پاهایت را آوردی سمت سقف، پیشانیات روی زمین، دومرتبه برگشتی به حالت سجده، میشود سجده ثانیه، چون آن وقتی که شما با حرکت ژیمناستیکی پاها را بردی بالا سمت سقف میگویند ساجدٌ؟ اینجور دیگر ساجدی ما ندیدیم، تا حالا در سجده اولی ساجد بودی وقتی پاهایت را بردی بالا طرف سقف دستانت روی زمین پیشانیات هم روی کف زمین روی خاک نمیگویند ساجد، دومرتبه که برگشتی میگویند سجد سجدة اخری.
حالا من یک چیز دیگری میگویم این احتیاج به حرکت ژیمناستیکی ندارد سجده اول که رفتی همانجا بدون اینکه برخیزی پیشانی روی زمین پاهایت را دراز کردی، به این مستلقی نمیگویند، یک چیزی شبیه مستبطن میگویند. گفت قدس سره معنایش چیه؟ بلد نبود گفت در همین مایه دمت گرم خودمان، همین خوابیده، این خوابیده به آن نمیگویند ساجد. حالا محقق همدانی میگوید این هم ساجد است ولی انصراف دارد سجده به سجده متعارف ولی انصافا به این خوابیده نمیگویند ساجد، [نمی گوین] از شب تا صبح ساجد بودیم مثل اینکه دراز کشیده بود روی زمین خوابیده بود میگویند خواب شیطان، به این نمیگویند ساجد، نه اینکه انصراف دارد از این، نه، اصلا ساجد بر این صادق نیست. این هم هیئت ساجد بهم خورد دیگر با اینکه هنوز پیشانیاش روی زمین است.
پس این وجه سوم درست نیست.
[سؤال: … جواب:] چرا صدق نمیکند همین که آقای سیستانی گفت. پیشانیاش روی زمین است، بعد از سجده اول… حالا اگر خودش هم نمیتواند این کار را بکند ما اجازه دادیم کمک بگیرد یکی بیاید پاهایش را ببرد طرف سقف بعد رهایش کند تا رهایش کرد دومرتبه بر میگردد به حالت سجده، آن وقتی که پاهایش طرف سقف بود میگویند ساجد؟ خب تخلل عدم بین السجدتین موجب تعدد سجدتین میشود دیگر.
وجه چهارم: آقای حکیم در مستمسک فرموده که ما واجب است جبههمان وضع بشود بر مهر، اما وقتی مهر را میگذاریم روی پیشانیمان برعکس است، المهر موضوع علی الجبهة در حالی که واجب چیست؟ کون الجبهة موضوعا علی المهر. واجب این است که مهر موضوع بشود قرارداده بشود و آن جایی که بر او قرار میدهی مهر باشد یعنی مهر بشود موضوععلیه، پس در حالی که مهر روی پیشانی شما قرار میگیرد اینجا الان مهر موضوع است و جبهه موضوععلیه است در حالی که واجب عکس این است واجب این است که پیشانی موضوع باشد و مهر موضوععلیه بعد که میروی به حالت سجده انقلاب واقعیت که نمیشود، تا حالا موقعی که شما مهر را میگذاری روی پیشانیات وضعت المهر علی الجبهة با اینکه واجب این است که ان تضع الجبهة علی المهر. بعد میگویند رفتیم به سجده انقلاب رخ میدهد میگوید نه، انقلاب رخ دادنش ممکن نیست. تعبیر ایشان این است که تبقی النسبة علی حالها و لاتنقلب.
آقای سیستانی اشکال کردند اولا: وقتی شما مهر را میگذاری روی پیشانی به این نمیگویند وضع، به این نمیگویند وضع، به این میگویند التصاق، وضع یک حالت اعتماد در آن هست، شما اگر کاغذ بچسبانی روی پیشانیات نمیگویند وضع الکاغذ علی جبهته میگویند الصق الکاغذ علی جبهته. به این وضع نمیگویند.
ثانیا: من وقتی رفتم به سجده اول آن وقت وضعت جبهتی علی المهر، آن وقتی که سجده اول رفتم، پیشانیام را روی مهر گذاشتم شما هم که گفتید انقلاب ممکن نیست خب همان وضع الجبهة علی الارض ادامه پیدا کند، آخه من که نیامدم قبل از سجده اول مهر را بچسبانم به پیشانیام، من در همان سجده اول با گذاشتن پیشانیام روی مهر چسبید مهر به پیشانیام یعنی با وضع الجبهة علی المهر مهر به پیشانیام چسبید پس همان وضع الجبهة علی المهر ادامه پیدا کرده پس هنوز هم مهر موضوععلیه است.
ثالثا: کی میگوید انقلاب محال است؟ نه، انقلاب ممکن است. شما تا حالا وضع المهر علی الجبهة بود با یک سجده کردن عوض میشود انقلاب میشود میشود وضع الجبهة علی الارض چه اشکالی دارد؟
این هم وجه چهارم. ما تمام این اشکالهایی که کردند به این ادله قبول داریم، فقط خودمان چون وقت اجمالا بگویم حرف خودمان شهید نشود، ما میگوییم از ادله استفاده کردیم روایات داریم اسجد علی الارض أو ما نبت من الارض، اصلا دلیل میگوید واجب است احداث کنید سجود را بر زمین، زمین به معنای عامش نیست که بگویید من روی زمین راه میروم با اینکه کفش دارم، اسجد علی الارض أو ما نبت من الارض در خود روایت هم میگوید که جبهه را باید بر زمین بگذاری و اما کفین را میتوانی بر ثوب بگذاری، لازم نیست بر زمین بگذاری، اسجد علی الارض أو ما نبت من الارض این عنوان صادق نیست اگر من مهر را به پیشانیام بچسبانم بعد بیایم روی این فرش سجده کنم، من سجده بر احداث سجود بر مهر نکردم احداث سجود بر مهر این است که همان موقعی که سجده میکنم پیشانیام به مهر بچسبد، این از خود اسجد علی الارض أو ما نبت من الارض فهمیده میشود. انشاءالله فردا توضیح میدهم.
و الحمد لله رب العالمین.