جلسه 5-863
سهشنبه – 04/07/1402
فهرست مطالب:
مناقشه صغروی در ادعای اجماع بر لزوم استقرار در ذکر رکوع. 1
نظر مختار در گفتن ذکر در حال اضطراب عمدا 2
نقد و بررسی کلام آیتالله سیستانی در لزوم استقرار در تمام آنات رکوع. 3
نقد و بررسی کلام سیدخوئی در اشکال بر محقق حکیم 6
اشکال مختار بر کلام محقق حکیم 8
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث در این بود که آیا در حال ذکر رکوع طمأنینه و استقرار بدن لازم هست یا لازم نیست؟
استدلال شد یکی به اجماع و دیگری به صحیحه ازدی. راجع به اجماع ما عرض کردیم اجماع مدرکی است، تا اجماع تعبدی نباشد یعنی مسلم بدانیم که مدرک واضحی ندارد نمیتوانیم کشف بکنیم رأی معصوم را چون اجماعی کاشف از رأی معصوم است که فاقد مدرک باشد تنها مدرک محتملش ارتکاز متشرعه باشد، از ارتکاز متشرعه هم کشف بکنیم نظر معصوم را.
مناقشه صغروی در ادعای اجماع بر لزوم استقرار در ذکر رکوع
یک اشکالی قبلا میکردیم راجع به صغرای اجماع قطع نظر از این اشکال در کبرای حجیت اجماع، و آن اشکال این بود که اصلا معلوم نیست اجماع بر اعتبار طمأنینه در رکوع به معنای طمأنینه در مقابل اضطراب بدن باشد، مغنی ابن قدامه را که نگاه بکنید اینجور میگوید، میگوید واجب است طمأنینه در رکوع به این معنا: و معناه ان یمکث اذا بلغ حد الرکوع قلیلا و به قال الشافعی و قال ابوحنیفة لاتعتبر الطمأنینة فی الرکوع. طمأنینه را به این معنا گرفته که مکث کند انسان در حال رکوع و لو به مقدار مختصر، در مقابل نقر کنقر الغراب. بله مشهور بین فقهاء امامیه اعتبار طمأنینه به معنای سکون بدن است اما اینکه بگوییم اجماع بر اعتبار طمأنینه به این معناست این واضح نیست. مرحوم آقای بروجردی هم در نهایةالتقریر و هم در کتاب تبیانالصلاة این اشکال را دارند در اجماع.
[سؤال: … جواب:] مشهور این هست اما اینکه اجماع بر این هست این ثابت نمیشود. با وجود این کلام ابن قدامة که منشأ اعتبار طمأنینه را ذکر کرده که اختلاف بود بین فقهاء ابوحنیفه میگفت طمأنینه لازم نیست بقیه فقهاء عامه لازم است به این معنا و معناه ان یمکث فی حال الرکوع مقدارا قلیلا، دیگر ما چه جور کشف بکنیم اجماع بر طمأنینه به آن معنای مشهور را که آرامش بدن و عدم اضطراب بدن است.
اما صحیحه بکر بن محمد ازدی که داشت و اذا رکع فلیتمکن و اذا سجد فلینفرج و لیتمکن، اگر ما استظهار کنیم از تمکن استقرار بدن را، آن وقت بحث میشود که ظهور اذا رکع فلیتمکن تمکن فی الجملة است استقرار فی الجملة است که آقای خوئی فرمود، یا استقرار فی جمیع حالات الرکوع است که آقای سیستانی استظهار کرد. اما با اشکالی که ما میکنیم میگوییم اذا رکع فلیتمکن شاید تمکن به معنای قرار در رکوع باشد هرگاه رکوع کرد قرار بگیرد در رکوع یعنی سریع سر از رکوع برندارد. باز مراجعه کردیم دیدیم این اشکال در کلمات مرحوم آقای بروجردی مطرح شده و برخی از آقایان دیگر هم از جمله در تعالیق مبسوطه بر عروه مطرح کردند. که ما ادعای اجمال میکردیم میگفتیم اذا رکع فلیتمکن شاید یعنی فلیأخذ فی الرکوع قرارا یعنی سریع سر از رکوع برندارد، تمکن منه یعنی برقرار شد بر آن حال، تمکن من الجلوس یعنی برقرار ماند در جلوس نه اینکه در حال جلوس تکان نخورد، همچون ظهوری ندارد.
اما فرض را فعلا میگیریم مماشاتا که ظاهر اذا رکع فلیتمکن تمکن به معنای استقرار بدن است، ببینیم حق با آقای خوئی است یا با آقای سیستانی.
قبل از اینکه این را مطرح کنیم اشاره کنم به اینکه ما ذیل این صحیحه بکر بن محمد ازدی را که دارد و اذا رفع رأسه من السجود جلس حتی یسکن، میگفتیم ممکن است کسی بگوید بعد از سجده ثانیه امام امر کرد به جلوسی که همراه با سکون و آرامش باشد، و ممکن است کسی بگوید حالا که در جلسه استراحت بعد از سجده ثانیه در رکعت اول و سوم نماز استقرار و طمأنینه و سکون بدن در حال جلوس لازم است دیگر عرف الغاء خصوصیت میکند. اما این را هم جواب دادیم، از روایات استفاده میشود جلسه استراحت بعد از سجدتین اصلا واجب نیست مستحب است خب وقتی اصل جلوس مستحب است سکون در حال جلوس هم میشود مستحب. علاوه بر اینکه الغاء خصوصیت مشکل است؛ ما چه میدانیم شاید در جلوس بعد از سجدتین یک نکتهای هست که و لو واجب هم باشد جلوس به مقداری که بدن سکون پیدا کند واجب است اما جاهای دیگر در رکوع در سجود ما علم به عدم فرق پیدا نمیکنیم.
نظر مختار در گفتن ذکر در حال اضطراب عمدا
پس اصل استقرار بدن در حال رکوع و ذکر در حال استقرار بدن میشود مبنی بر احتیاط وجوبی، و اگر عمدا در حال اضطراب بدن ذکر رکوع را بگوید و لو به قصد جزئیت ما فوقش باید بگوییم به احتیاط واجب این نماز باطل است. بلکه بعید نیست بگوییم اگر تکرار کند این ذکر رکوع را در حال استقرار بدن مقتضای صناعت این است که این نماز صحیح است حتی اگر بخواهیم احتیاط هم بکنیم بگوییم ذکر را در حال استقرار بدن بگوید. چرا؟ برای اینکه قدر متیقن از اجماع لزوم استقرار بدن است در حال ذکر واجب، فوقش آنی که گفت سه تا سبحان الله در حال اضطراب ذکر واجب نیست، اما چرا مبطل نماز باشد؟ جزء مستحب که میتواند باشد. قصد جزئیت در جزء مستحب که اشکالی ندارد، ما اشکال نمیکنیم. شما قنوت در نماز به قصد اینکه جزء این نماز است بجا بیاورید مشکلی ندارد. زیاده فی الصلاة صدق نمیکند با اتیان جزء مستحب و لو با قصد جزئیت. و لذا ما میگوییم احتیاط واجب تکرار این ذکر رکوع در حال استقرار بدن است ولی عمدا و یا از روی عدم مبالات اگر در حال حرکت بدن ذکر را بگوید عمدا هم بگوید روی تسامح و عدم مبالات هم بگوید مقتضای صناعت این نیست که این نماز باطل میشود. فرق میکند با اینکه قبل از شروع در رکوع یا در هنگام رفع رأس از رکوع بخواهد ذکر رکوع را بگوید، اینها فرق میکند.
[سؤال: … جواب:] در حال رکوع دارد ذکر میگوید، فوقش این ذکر مصداق ذکر واجب نیست، تکرار میکند چه مشکلی دارد؟ … کلما ذکرت الله و رسوله فی الصلاة فهو من الصلاة. اگر قبل از شروع در رکوع به قصد ذکر رکوع بگوید انصراف دارد دلیل استحباب ذکر از آن که قصد تشریع بکند. اینجا ذکر مستحب است، قصد ذکر رکوع کرد، این هم ذکر رکوع فوقش مستحب میشود.
نقد و بررسی کلام آیتالله سیستانی در لزوم استقرار در تمام آنات رکوع
پس ما حالا فرض میکنیم از اذا رکع فلیتمکن لزوم استقرار را فهمیدیم، ماندیم سر دو راهی نظر آقای خوئی و نظر آقای سیستانی. نظر آقای خوئی نظر مشهور است نه اینکه اختصاص به آقای خوئی داشته باشد، اذا رکع فلیتمکن را میگویند استقرار فی جمیع حالات الرکوع نیست، در مقابل نظر آقای سیستانی که میگویند فی جمیع آنات الرکوع ظاهر دلیل این است که باید استقرار داشته باشید. خب آقای سیستانی ظاهر حرفشان مقتضای قاعده است. اذا صلی احدکم فلیستقبل القبلة مگر ظاهرش این نیست که در جمیع احوال نماز باید استقبال قبله داشته باشید؟ اذا صلی احدکم فلیکن ساترا لعورته مگر ظاهرش این نیست که در جمیع احوال صلات باید ساتر عورت داشته باشید؟ خب این هم اذا رکع فلیتمکن ظاهرش این میشود که در جمیع آنات رکوع باید استقرار داشته باشید، چرا آقای خوئی فرمود استقرار فی الجمله؟
این اشکالی است که به نفع آقای سیستانی مطرح میشود، اذا رکع فلیتمکن با اذا صلی فلیستقبل القبلة فرقش چیست؟ چه جور در اذا صلی فلیستقبل القبلة شما شرطیت استقبال قبله را در جمیع حالات صلات و آنات صلات فهمیدید؟ یا در خود همین صحیحه بکر بن محمد ازدی میگوید فاذا قام فلیعتدل چرا آنجا همهتان قبول میکنید که در حال قیام نه فی الجملة بلکه بالجملة اعتدال شرط است، من لم یقم صلبه فی الصلاة فلاصلاة له هم در کنارش هست.
ما اگر تمکن به معنای استقرار باشد، اگر این مبنا را بپذیریم، باید یک اشکال بنایی به آقای سیستانی بکنیم که چه فرق میکند اذا رکع فلیتمکن با اذا صلی فلیستقبل القبلة؟ ما باید ابداء فرق بکنیم و اینکه آقای سیستانی حرفشان خیلی واضح و صریح است که اینها ظاهر دارد در شرطیت فی جمیع آنات الفعل، اذا صلی فلیستقبل القبلة شرطیت استقبال قبله در جمیع آنات نماز است اینجا هم اذا رکع فلیتمکن شرطیت تمکن و استقرار در جمیع آنات رکوع است.
البته آقای سیستانی میگویند شرطیت استقرار را در جمیع آنات رکوع میفهمیم اما اینکه شرط رکوع است یا شرط نماز آنجا فرمودند قدرمتیقن این است که شرط نماز است. اطلاق دلیل رکوع میگوید شرط رکوع نیست، اصل برائت هم میگوید شرط رکوع نیست، و زاید بر شرط نماز شرط ذکر نیست، چون اگر شرط ذکر هم باشد باید اعاده کنیم ذکر را، شرط ذکر این است که در حال استقرار باشد آن ذکر ما در حال استقرار نبود باید اعاده کنیم میگوید نه ظاهر دلیل این است که در جمیع آنات رکوع استقرار شرط است و مقتضای اطلاق ادله این است که شرط رکوع نیست شرط ذکر هم نیست، و اگر هم شک کردیم برائت جاری میکنیم از شرطیت استقرار نسبت به رکوع و نسبت به ذکر. اما شرطیت نسبت به اصل نماز در جمیع آنات رکوع این دیگر ظاهر دلیل است او مورد شک نیست.
ما نهایت تلاشی که میتوانیم بکنیم در مناقشه در استظهار آقای سیستانی این است که بگوییم فرق است بین اذا صلی احدکم فلیستقبل القبلة فلیستر عورته با اذا رکع فلیتمکن، رکوع ظاهرش معنای مصدری است نه معنای اسم مصدری. رکوع، خود آقای سیستانی هم در بیاناتشان داشتند دو معنا دارد: یکی معنای مصدری رکع أی طأطأ رأسه أی إنحنی، أی هوی الی الرکوع، و یک معنای اسم مصدری است: آن هیئتی که بعد از تحقق انحناء حادث میشود، ممکن است پنج دقیقه طول بکشد ده دقیقه طول بکشد. اگر ظاهر دلیل این بود که اذا رکع فلیتمکن این بیان اشتراط تمکن بود در زمان رکوع اسم مصدری، استظهار آقای سیستانی کاملا متین بود، در حال رکوع اسم مصدری چه پنج دقیقه طول بکشد چه ده دقیقه طول بکشد چه مثل رکوع محقق اصفهانی ساعتها طول بکشد در جمیع حالات رکوع و آنات رکوع واجب ضمنی است در نماز استقرار بدن. جنمش را ندارید در این رکوع طولانی با بدن مستقر رکوع کنی همان کم رکوع کن، اما با استقرار بدن.
و لکن عرض ما این است که شاید بلکه ظاهر دلیل ممکن است این باشد که رکوع به معنای مصدری اراده شده، اذا رکع فلیتمکن یعنی اذا رکع فلیتمکن بعد ان تحقق الرکوع نه فی حین الرکوع. مثل این میماند که اذا صلی احدکم فلیسلم علی الحسین علیه السلام، بعد از نماز، نماز که تمام شد سلام بر حسین بگویید این یعنی تا کی؟ فی الجملة است، یک بار هم بگویید کافی است. فرق است بین اینکه بگوید در حین رکوع تمکن و استقرار لازم است، این ظهور دارد در جمیع آنات رکوع با اینکه بگوید هرگاه رکوع کردید یعنی بعد از تمام شدن فعل رکوع، بعد از تمام شدن فعل انحناء، استقرار داشته باشید، تا کی؟ اطلاق ندارد که تا آخر هیئت رکوع.
پس فرق است بین اینکه بگویند تمکنْ فی رکوعک، این ظاهر در معنای اسم مصدری است یعنی تمکن فی هیئة الرکوع، واقعا استظهار آقای سیستانی عرفی است و لو خلاف مشهور است، آن وقت نتیجه این میشود: در حالی که احداث کردی رکوع را دیگر حق تکان خوردن نداری. بعضیها فکر میکنند دستهایشان را نباید تکان بدهند، نه، یا در حال سجود دستهایشان را نباید تکان بدهند، نه، اینقدر سختگیری نیست، آن دست تکان خوردنی [اشکال دارد] که عرفا موجب سلب طمأنینه بدن بشود یعنی بگویند بدنش ناآرام است حالا دستش را بردارد صورتش را مثلا بخاراند اینها عیب ندارد در حال رکوع عیب ندارد چون دست برداشتن به معنای اضطراب البدن نیست، روایت این را میگفت تمکن فی رکوعک این معنایش این بود که بدنت من حین احداث الرکوع الی بقاء الرکوع نباید تکان بخورد. اما اشکال ما این است که ظهور روایت این نیست، اذا رکع یعنی اذا طأطأ رأسه، یعنی از قیام به رکوع رفتن، هرگاه از قیام به رکوع رفتید آن وقت استقرار پیدا کنید، تا کی؟ ندارد تا کی.
[سؤال: … جواب:] آن هم همین است. حالا مناسبت حکم و موضوع در فلینفرج این است که تا آخر سجود انفراج باشد او یک بحث دیگر است، اما اینکه فلیتمکن که به معنای یستقر معنا کردیم یعنی در حال هیئت سجود استقرار باشد تا مادامی که هیئت سجود است ما همچون ظهوری نمیفهمیم ولی اگر بود تمکنوا، و تمکنوا به معنای یستقر بدنکم، لیستقر بدنکم، لایضطرب بدنکم فی حال الرکوع بود انصافا استظهار آقای سیستانی هیچ مناقشهای نداشت، و درست هم بود. آن وقت نتیجه این میشد که اگر ما ذکر رکوع را در حال اضطراب بدن بگوییم دلیل نداریم که ذکر رکوع مشروط به استقرار بدن است، آنی که دلیل داریم این است که در جمیع آنات رکوع شرط نماز استقرار بدن است این هم که سهوا مختل شد، این مقدار از شرط حدیث لاتعاد تصحیحش میکند.
[سؤال: … جواب:] فلیتمکن من الرکوع. اتفاقا در بعضی از روایات دارد تمکنْ من الجلوس، اذا جلس یتمکن من الجلوس، این هم شاید این باشد: اذا رکع یتمکن من الرکوع. برگشتید به آن اشکال اول ما که میگفتیم تمکن شاید به معنای قرار گرفتن در رکوع باشد به معنای استمرار رکوع باشد نه به معنای اطمینان بدن در حال رکوع، شما به آنجا دارید ایراد میگیرید من هم جواب میدهم که اذا رکع فلیتمکن شاید یعنی فلیتمکن من الرکوع یعنی جا بگیرد یعنی سریع رکوع را رها نکند. حالا آن که اشکال اول است و از آن گذشتیم فعلا بناء بر این است که فلیتمکن به معنای فلیستقر بدنکم باشد. اشکال ما به آقای سیستانی این است که اگر استظهار آقای سیستانی را بپذیرید که استقروا بابدانکم فی حال الرکوع استقروا بابدانکم فی حال السجود واقعا ظاهرش همین است که در جمیع حالات رکوع در جمیع حالات سجود استقرار داشته باشید، و لو ساکت هستید حق ندارید خودتان را تکان بدهید چه در حال رکوع چه در حال سجود. ولی انصافا ظهوری ندارد روایت در آن. اگر ظهور داشت واقعا خیلی سر راست است مطلب آقای سیستانی، ظاهر دلیل این است، و شک میکنیم در مازاد بر لزوم استقرار بدن در حال رکوع آیا استقرار بدن در حال ذکر هم شرط است به عنوان شرط زاید که نتیجهاش این میشود که اگر بگوییم ذکر بگوییم در حال عدم استقرار باید اعاده کنیم آن را، میگوییم نه، انشاءالله شرط نیست، برائت از شرطیت در حال ذکر جاری میکنیم یا اطلاق دلیل ذکر میگوییم نافی شرطیت است.
[سؤال: … جواب:] اذا رکع ظهور ندارد در معنای اسم مصدری. … یا ظهور دارد در مصدر کمالایبعد یا اجمال دارد وقتی هم اجمال داشت شما نمیتوانید استظهار کنید و فتوی بدهید که در جمیع آنات رکوع استقرار معتبر است.
اما آقای خوئی، ایشان فرمود استقرار فی الجملة [معتبر است] و این هم شرط رکوع است، اذا رکع فلیتمکن شرط رکوع استقرار فی الجملة است و لو یک لحظه. بعد فرمود: رکوع ماموربه میشود رکوع مع الاستقرار، ظاهر دلیل ذکر در رکوع هم ذکر در رکوع ماموربه است.
نقد و بررسی کلام سیدخوئی در اشکال بر محقق حکیم
بعد آقای خوئی از آقای حکیم یک مطلبی نقل کرده اشکال کرده. آقای حکیم فرموده اگر سهوا ذکر را در حال اضطراب بدن بگوید به نظر من نیاز به اعاده ندارد. چرا؟ چون شاید واجب در نماز طمأنینه در حال ذکر واجب باشد نه اینکه ذکر واجب مشروط باشد به طمأنینه. آقای حکیم میفرماید دو تا احتمال است: یک احتمال این است که بگوییم الذکر المشروط بالطمأنینة واجب، طبق این احتمال شما ذکر همراه با طمأنینه نگفتید و لو سهوا، هنوز هم که از رکوع سر برنداشتید تدارک کنید. اما اگر احتمال دوم باشد، الذکر واجب، او مشروط نیست به طمأنینه، بلکه نماز مشروط است به طمأنینه در حال ذکر واجب، شما ذکر واجب را گفتی، سهوا طمأنینه نداشتی، اگر یک بار دیگر ذکر را بگویید او دیگر ذکر واجب نیست، شارع اگر ایراد بخواهد بگیرد به نماز تو راهی غیر از این ندارد بگوید نماز را از سر بخوان، چرا؟ برای اینکه اگر بگوید ذکر را اعاده کن اینکه ذکر واجب نمیشود ذکر واجب را گفتی، شرط نماز طمأنینه در حال ذکر واجب بود در حال ذکر واجب طمأنینه را سهوا ترک کردی. یا باید بگوید لاتعاد الصلاة یا باید بگوید اعد الصلاة، اطلاق لاتعاد الصلاة هم میگوید شارع گفته لاتعاد الصلاة.
و اگر شک بکنیم کدامیک هست، آیا ذکر مشروط به طمأنینه است یا نماز مشروط است به طمأنینه در حال ذکر واجب، شک بکنیم، میگوییم برائت میگوید انشاءالله ذکر مشروط به طمأنینه نیست. نگویید انشاءالله نماز هم مشروط به طمأنینه در حال ذکر واجب نیست، آقای حکیم میگوید نه دیگه، او که موضوع ندارد. حالا این را بحث خواهیم کرد.
آقای خوئی فرموده ما اصلا نفهمیدیم فرق این دو تا چیست؟ نماز یک مرکب ارتباطی است، تمام اجزائش به هم پیوند خوردند، تمام شرائطش با هم پیوند خوردند، مگر شما نمیگویید شرط نماز طمأنینه در حال ذکر است، خب ذکر هم میشود مشروط به طمأنینه، ذکر که واجب مستقل نیست. مرکب ارتباطی یعنی تار و پود اجزاء و شرائط نماز به هم پیوند خورده، طمأنینه در حال ذکر واجب شرط نماز است، خب ذکر هم یکی از اجزاء نماز است پس ذکر هم میشود مشروط به طمأنینه. فرقی نمیکند [بهرحال] ذکر مشروط به طمأنینه است، حالا چه اکل از قفا کنید که اول نماز را مشروط به طمأنینه در حال ذکر بکنید، چه راست و حسینی بیایید بگویید ذکر مشروط به طمأنینه است، آخرش ذکر میشود مشروط به طمأنینه، منتها یکی مستقیم است یکی غیر مستقیم.
میگوییم: جناب آقای خوئی! ما یک مسأله از خودتان نقل کنیم بعد بینیم چه میشود. شما ذکر سجود را که فراموش میکند شخص، بعد سر از سجود که بر میدارد میبیند ذکر سجود را فراموش کرد، آمدید گفتید ذکر سجود شرط سجود نیست، ذکر سجود واجبی است در حال سجود، ولی واجب مستقل نیست، واجب ضمنی است در نماز، اگر ذکر سجود نگویید عمدا نمازتان باطل میشود، ذکر سجود واجب ضمنی است در نماز اما ظرفش سجود است نه اینکه سجود مشروط باشد به ذکر. چون اگر سجود مشروط باشد به ذکر آقای خوئی باید بگوید بعد از رفع رأس از سجده اولی این سجده ملغی است چون سجده واجد شرط نیست یک سجده دیگر بجا بیاور. این است فرق بین اینکه سجده مشروط باشد به ذکر یا نماز مشروط باشد به ذکر در ظرف سجده، خود شما هم به این فرق ملتزم شدید گفتید اگر شرط سجده ذکر بود میگفتم سجده را یک بار دیگر بجا بیاور، ولی چون شرط سجده ذکر نیست بلکه سجده مطلق است، نماز مشروط است به ذکر در ظرف تحقق سجده، و لذا تحقق سجده بود، ذکر نگفتید یا باید بگوییم این نماز باطل است که خلاف لاتعاد الصلاة است، یا باید بگوییم این نماز صحیح است و ما میگوییم نماز صحیح است طبق لاتعاد.
ما فکر میکردیم این نقض به آقای خوئی است، نگو حواسش جمع بوده در یک جایی انتقامش را گرفته گفته این مثالها را به ما نقض میکنید؟ این جا شارع تصریح کرده گفته اذکر، سبّح فی السجدة الاولی، سبّح فی السجدة الثانیة، خود شارع عنوان ذکر کرده، سجده اولی سجده ثانیه، معلوم است که من اینجا قبول دارم که نمیشود سجده ثالثه بجا بیاوری چون در سجده اولی ذکر نگفتی، در سجده ثالثه ذکر بگویی، چون شارع گفته اذکر و سبح فی السجدة الاولی، سبح فی السجدة الثانیه، نه اینکه حالا که فراموش کردی در سجده اولی تسبیح بگویی سبح فی السجدة الثالثة. این فرق میکند با مانحنفیه. مانحنفیه که این حرفها نبود، اسم اول و دوم را نیاوردند نسبت به ذکر، نگفتند طمأنینه داشته باشد در ذکر اول رکوع، نگفتند ذکر اول رکوع، اگر میگفتند طمأنینه داشته باش در ذکر اول رکوع آن وقت حق داشتید بگویید اگر من فراموش کردم طمأنینه در ذکر اول را بخواهم در ذکر دوم طمأنینه داشته باشم بدرد نمیخورد.
اما ما هم از رو نمیرویم، میگوییم: جناب آقای خوئی! حالا آنجا داشت سجده اولی، اینجاها خلافش نبوده، بهرحال ما احتمال میدهیم ثبوتا شارع گفته باشد طمأنینه در حال اتیان به ذکر رکوع اول یعنی ذکر اول رکوع. در حال اولین ذکر رکوع طمأنینه واجب در نماز است، این احتمال را که میدهیم، خلافش که اثبات نشده برای ما. فوقش دلیل نداریم بر این، اگر دلیل داشتیم که نوبت به شک نمیرسید، چون دلیل نداریم میگوییم دو احتمال است شاید شارع گفته ذکر با طمأنینه در رکوع واجب است شاید هم شارع گفته طمأنینه در نماز واجب است در حال اولین ذکر رکوع، شاید این را گفته.
اگر شارع گفته باشد ثبوتا: در حال اولین ذکر رکوعی طمأنینه بگو، خب من اولین ذکر رکوعی را گفتم، طمأنینه نداشتم سهوا، بگویند اعاده کن آن اعاده که دیگر اولین ذکر رکوعی نیست او میشود دومین ذکر رکوعی. چه جور آقای خوئی گفت اگر در سجده اولی و ثانیه، ذکر سجود نگویم بعد بخواهم یک سجده سوم بجا بیاورم در او ذکر سجود بگویم این دیگر ذکر در سجده اولی و ذکر در سجده ثانیه نیست بلکه او میشود ذکر در سجده ثالثه، او هم که ماموربه نیست، اینجور گفت، اینجور جواب داد، گفت و لذا ذکر سجود نگفتی سهوا سر از سجود برداشتی فدای سرت. اینجا هم میگوییم شاید واجب طمأنینه در حال اولین ذکر رکوع باشد، اولین ذکر رکوع را من گفتم، سهوا هم طمأنینه نداشتم شاید دیگر اگر اینجوری باشد بگویم یک بار دیگر ذکر رکوع بگویم. این مثل همانی است که میگفت یک بار دیگر سجده بجا بیاورم، آقای خوئی اشکال کرد گفت این دیگر سجده اولی و ثانیه نمیشود، خب اینجا هم شارع گفته در حال اولین ذکر رکوعی، شاید اینجور گفته اولین ذکر رکوعی طمأنینه داشته باش، اگر اینجور باشد سهوا طمأنینه در اولین ذکر رکوعی را نگویم دیگر قابل تدارک نیست. وقتی قابل تدارک نبود از ترک مطلق ذکر که بدتر نیست، حدیث لاتعاد تصریح میکند اخلال به ارکان که نکردم.
[سؤال: … جواب:] شرط رکوع که نیست، شرط ذکر است، شرط نماز است. … اگر اینجور باشد پس شما حمد و وسوره هم نخوانی رکوعت خراب میشود. بحث در این است: آقای خوئی که این مقدار متوجه است شرط رکوع امتثال امر به قرائت است، اگر شما قرائت را ترک کنید دیگر قرائت امر ندارد، رکوع دیگر مشروط به سبق قرائت نیست، اینجا هم وقتی حدیث لاتعاد میگوید واجب غیر رکنی نماز، طمأنیه در حال اولین ذکر رکوع است بعد میگوید فراموش کردی من رفع کردم این شرطیت را طبق عموم حدیث لاتعاد دیگر وقتی رفع شد شرطیت آیا رکوع میخواهد مشروط بشود به این شرطیت مرفوعه؟
اما سایر شرائط مستقیم رکوع آقای خوئی میگوید از اول انصراف دارد الا من الرکوع در استثناء حدیث لاتعاد میگوید کسی که اخلال کند به رکوع ماموربه، کسی که رکوعش فاقد شرط مستقیم رکوع است او فاقد رکوع ماموربه است او حسابش جداست، و الا لغو میشود حدیث لاتعاد، دیگر حدیث لاتعاد پس اصلا باید برود دنبال کارش، مورد ندارد، اینکه نمیشود.
آقای خوئی بعد فرموده: آقای حکیم! بر فرض این فرقی که شما گذاشتید درست باشد، اما مگر دلیل اجماع است که مردد بشود بین این دو احتمال؟ دلیل صحیحه بکر بن محمد ازدی است که میگوید اذا رکع فلیتمکن ظاهرش این است که شرط خود ذکر این است که در حال رکوع ماموربه باشد، شرط ذکر است.
ما یک اشکال به آقای حکیم بکنیم بعد اگر وقت شد به آقای خوئی یک اشکال بکنیم.
اشکال مختار بر کلام محقق حکیم
میگوییم: آقای حکیم! ما فعلا تابع شما هستیم، فعلا اشکالات آقای خوئی را مطرح نمیکنیم، اما یک عرضی داریم خدمت شما: وقتی اجماع در مسأله بود مردد بود بین دو احتمال، چرا برائت از شرطیت طمأنینه برای ذکر فقط جاری کردید؟ چرا؟ چرا معارض نشد این برائت با برائت از شرطیت طمأنینه در حال ذکر برای نماز؟ چرا فقط آنی که به نفعتان بود برائت جاری کردید، گفتید نتیجه این برائت این است که اعاده ذکر لازم نیست.
نگویید این برائت اثر ندارد. میگوییم نخیر، اثر دارد. اثرش این است که یک آقایی رجائا هنوز طمأنینه پیدا نکرده سه تا سبحان الله میگوید رجائا، اگر واجب در نماز طمأنینه در حال اولین ذکر رکوع باشد نباید این کار را بکند، و لو بعدا میخواهد تدارک کند، چون اگر تدارک کند که طمأنینه در حال اولین ذکر رکوع نمیشود. اولین ذکر رکوع این است که داری الان میگویی، و لو رجائا میگویی ولی بالاخره این مصداق اولین ذکر است. و شارع گفته در اولین ذکر رکوع باید طمأنینه داشته باشی، شما نداشتی، اصل برائت از این میگوید عیب ندارد، مثل آقای خوئی این را میگوید، آقای خوئی میگوید باشد، حالا الان طمأنینه نداری چون رجائا هم گفتی مشکل ندارد، برای آن ذکر بعدی رکوع طمأنینهات را حفظ کنی کافی است. پس برائت از شرطیت طمأنینه در حال ذکر که آقای حکیم به نفع خودش جاری کرد، گفت دیگر اعاده ذکر لازم نیست چون کی میگوید ذکر مشروط به طمأنینه است، نماز مشروط به طمأنینه در حال اولین ذکر بود او را هم که نمیشود کاریش کرد حدیث لاتعاد باید جاری بشود. این برائت معارضه میکند با برائت از شرطیت طمأنینه برای نماز در حال اولین ذکر رکوع، این هم اثر دارد.
اثرش این است که آدم رجائا اولین ذکر رکوع را ممکن است بگوید با اضطراب بدن، بعدا تدارک کند، اگر طمأنینه شرط نماز باشد در حال اولین ذکر، این [نوع گفتن ذکر رجائا] خلاف شرع است، خب اصل برائت جاری میکند که بتواند این کار را مرتکب بشود، این دو تا اصل برائتها با هم تعارض میکنند.
و لذا این اشکال را به آقای سیستانی نکنید که آقای سیستانی به اصل برائت چه جوری تمسک کرد؟ گفت من یقین دارم استظهار از اذا رکع فلیتمکن این است که در جمیع آنات رکوع شرط است، این را من میدانم، اماره دارم نوبت به اصل برائت نمیرسد، این را میدانم. از مازاد بر این میخواست برائت جاری کند اما آقای حکیم دو تا مشکوک دارد اصل برائت از یکی جاری کرد ما میگوییم چرا از دیگری جاری نمیکنی که با هم تعارض کنند.
تامل بفرمایید انشاءالله تا فردا.
فردا طبق اصرار بعضی از دوستان و آشنایان، مسائل مسحدثه را بناء شد امسال بگوییم، از سرقفلی پیشنهاد شد که شروع کنیم، دیگر حالا امسال هم برگردیم به آن سالهایی که روز چهارشنبه مسائل مستحدثه میگفتیم. انشاءالله فردا بحث سرقفلی را مطرح میکنیم.