جلسه 43-901
شنبه – 18/09/1402
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث راجع به طهارت موضع سجود بود که ما طبق صحیحه زراره که فرمود اذا جففته الشمس فصل علیه فهو طاهر استفاده کردیم که به مقدار مسمای سجود واجب است جایی که پیشانی بر آن میگذاریم پاک باشد. آن اشکالی هم که ما به صحیحه حسن بن محبوب کردیم که در مقام بیان نیست که آیا طهارت مسجد جبهه حتی در حال جهل و نسیان هم شرط است یا شرط نیست به این صحیحه زراره وارد نمیشود. در صحیحه حسن بن محبوب چون نفرمود الطهارة شرط فی موضع السجود، راوی از یک حیثی سؤال کرد که عن الجص یوقد علیه فی العذرة و عظام الموتی ثم یجصص به المسجد أیسجد علیه امام فرمود ان الماء و النار قد طهراه بالالتزام کشف کردیم که فی الجملة طهارت موضع سجود در نماز شرط است، مطلق از آن نفهمیدیم اما این صحیحه زراره ظاهرش این است که مطلق است، اذا جففته الشمس فصل علیه فهو طاهر. مثل اینکه امام مثلا بفرماید اذا لبست المرأة الچادر تصل فیه فانه ساتر، میفهمیم که ساتر مطلقا شرط است و لو در حال جهل و نسیان، اگر بخواهیم برای حال جهل و نسیان نماز این زن را که بدون ساتر نماز خوانده تصحیح کنیم نیاز داریم به حدیث لاتعاد، اینجا هم همینجور است، کسی که نماز بخواند بر مهر نجس ما به اطلاق دلیل صحیحه زراره میگوییم نمازش باطل است، شرط طهارت را ندارد، نیاز داریم به حدیث لاتعاد.
[سؤال: … جواب:] ظاهر فصل علیه فهو طاهر یا فصل علیه و هو طاهر بیان شرطیت طهارت موضع سجود جبهه است.
از اینجا مشکل شروع میشود، آقای خوئی فرموده سجود بر مکان نجس و لو عن جهل و نسیان باطل است چون اخلال به شرائط سجود مشمول حدیث لاتعاد نیست.
آقای سیستانی در مقابل، فرموده ما اصلا راجع به سجود واحد هم میگوییم که این سجود واحد فریضه است، بعد از سجده اول فهمیدید که این مهر نجس بوده، یا فهمیدید یا یادتان آمد، برای سجده دوم هنوز فرصت هست مهر دیگری انتخاب میکنید، آقای سیستانی میفرمایند این سجده مشکل ندارد، چرا؟ برای اینکه السنة لاتنقض الفریضة را روی همین سجده واحده پیاده میکنیم، السنة شرطیت طهارت موضع سجود است که ثبت بالسنة یعنی ثبت بالروایة، سجود فریضه است چون در قرآن بیان شده، اسجدوا، السنة لاتنقض الفریضة، اخلال به شرائط شرعی سجود مبطل سجود که فریضه است نیست، این سجده واحده هم مشمول السنة لاتنقض الفریضة میشود. ما به تعبیر آقای سیستانی به صدر حدیث لاتعاد تمسک نمیکنیم تا بگویید از حکم به بطلان این سجده واحده اعاده نماز لازم نمیآید، فوقش این است که من سجده واحده را تدارک میکنم اینکه موجب بطلان نماز نیست، آقای سیستانی میگویند من راجع به خود این سجده واحده تطبیق میکنم السنة لاتنقض الفریضة را.
ما اشکالی که داریم که منشأ شد یک حد وسطی بین آقای خوئی و آقای سیستانی را انتخاب کنیم این است که میگوییم فریضه به معنای اینکه ما ذکر فی الکتاب معلوم نیست باشد شاید به معنای ما وجب فی الکتاب باشد، بله سجود در قرآن آمده، اسجدوا، اما شاید سجود که میخواهد مصداق فریضه باشد به لحاظ ما امر به، ما وجب فی الکتاب الکریم باشد. و در هر رکعتی معلوم نیست بیش از یک سجود مامور در قرآن باشد، اگر ما بودیم و آیه شریفه اسجدوا در هر رکعتی یک سجده میکردیم، چه جور یک رکوع میکنیم در هر رکعتیی، یک سجده میکردیم. روایت آمده میگوید هر رکعتی باید دو سجده بکنی، پس روشن نیست که سجده واحده فریضه باشد به این معنا که ما وجب فی الکتاب الکریم، بله آقای سیستانی متوجه این مطلب هستند میفرمایند فریضه یعنی ما ذکر فی القرآن الکریم و لو لم یدل علی وجوبه ولی برای ما روشن نیست. فرض درست است از تقدیر میآید، اندازهگیری، در آن وجوب نیامده است، ولی در واجب هم استعمال میشود، شاید فریضه در السنة لاتنقض الفریضة یعنی الواجب القرآنی.
[سؤال: … جواب:] اگر روایتی تفسیر کند فریضه را آقای سیستانی قبول میکند. … یا تفسیر کند آیه قرآن را بگوید مراد از اسجدوا سجدتان در هر رکعتی است، باز هم آقای سیستانی قبول میکند ما هم قبول میکنیم. اما فرض این است که هیچ دلیل نداریم که اسجدوا را معنا کرده باشد به سجدتان فی کل رکعة، آقای سیستانی هم همچون ادعایی ندارند آقای سیستانی میگویند طبیعی سجود در قرآن آمده و این منطبق است بر سجود واحد کما اینکه منطبق است بر سجود رکعت سوم و چهارم با اینکه اصلا رکعت سوم و چهارم اصلا در قرآن واجب نشده. … آقای سیستانی میفرمایند در قرآن چون سجود آمد پس سجود واحد فریضه است سجود ثانی فریضه است سجود در رکعت سوم فریضه است با اینکه اصل رکعت سوم سنت است و لذا این سجود واحد فریضةٌ و الاخلال بشرائطها اخلال بالسنة و السنة لاتنقض الفریضة. این برای ما روشن نیست. … ما معتقدیم که رکوع در هر رکعتی واجب شرطی است مثل رکوع در نافله، واجب نفسی نیست واجب شرطی است پس هر رکعتی و لو امر به آن رکعت را پیغمبر کرده مثل رکعت سوم و چهارم ولی واجب شرطیش در قرآن بیان شده، اصلا رکعت انتزاع شده از اشتمال بر رکوع، واجب شرطی هر رکعتی این است که رکوع داشته باشد و لذا رکعت سوم هم رکوع نداشت اخلال به فریضه است با اینکه اصل رکوع سوم در قرآن نیامده اما وجوب شرطی رکوع در رکعت سوم و چهارم در قرآن آمده کما اینکه هر رکعتی وجوب شرطی رکوع در قرآن آمده. … خود اینکه تعبیر میکنند رکعت یعنی ما یشتمل علی الرکوع. رکوع هم در قرآن وجوب شرطیش آمده، در خود روایت میگوید هل نزل الرکوع و السجود فی القرآن قال نعم ان الله تعالی یقول ارکعوا و اسجدوا. اما نسبت به سجود آیا هر دو سجده فریضه است یا یک سجده فریضه است، ما وقتی سجده اولمان بر مهر نجس بود بعد متوجه شدیم ولی سجده دوممان را بر مهر پاک قرار میدهیم ما اخلال به شرط فریضه نکردیم، کی گفت سجود اول فریضه است. … اینکه شما بگویید اولین فرد میشود مصداق این دلبخواهی ما نیست، مصداق آنی است که با شرائط باشد و آنی که با شرائط است آن دومی است، آن سجود دوم است که بر مهر پاک بود، سجود اول بر مهر نجس بود.
و لذا به نظر ما بعد از سجده واحده اگر ملتفت بشوید که مهر نجس بوده باید آن سجده واحده را تدارک کنید. و اگر بعد از سجده ثانیه بفهمید یا قبل از رکوع بفهمید که این دو تا سجده بر مهر نجس بوده باید یکی را باید تدارک کنید چون دو تا را نمیتوانی تدارک کنی یکی را که میتوانی تدارک کنی فوقش میشود زیاده غیر عمدیه سجده واحده و آن را هم که روایت میگوید لاتفسد الصلاة من زیادة سجدة. ولی اگر بعد از رکوع ملتفت بشوی دیگر امکان تدارک این دو سجده نیست آن وقت خطاب به آقای خوئی میکنیم میگوییم آقای خوئی م به نظر شما نرسیدیم و نظر شما را نپذیرفتیم که فرمودید اخلال به شرائط شرعی سجود داخل در عقد مستثنای حدیث لاتعاد است، نخیر، آنی که داخل در عقد مستثنای حدیث لاتعاد است و حدیث لاتعاد آن را شامل نمیشود اخلال به سجود و رکوع عرفی است و این آقا اخلال به سجود عرفی نداشت، اخلال به شرط شرعی سجود داشت و لذا مشمول عقد مستثنیمنه لاتعاد است، لاتعاد الصلاة شامل این میشود و لذا این نماز اگر بعد از رکوع ملتفت بشوید که سجده بر موضع نجس کردید هر دو سجدهتان بر موضع نجس بوده یا بعد از نماز بفهمید کل نمازتان سجده هایش بر مهر نجس بوده به نظر ما مشمول حدیث لاتعاد است چون اگر شارع تصحیح نکند این نماز را من مجبورم نماز را اعاده کنم. آقای خوئی میگویند اعاده کن تو اخلال به سجود ماموربه کردی، ما میگوییم: نه، آنی که مستثنا است از حدیث لاتعاد اخلال به ذات سجود است عرفا نه به سجود واجد شرائط.
این خلاصه عرض ما راجع به شرطیت طهارت موضع سجود.
[سؤال: … جواب:] ما سهو کردیم، ما سهوا سجده کردیم بر موضع نجس. … اولا: ما که گفتیم لاتفسدوا الصلاة بزیادة سجدة، عام است چه عن جهل چه عن نسیان. وانگهی جهل به موضوع قطعا ملحق به نسیان است، آنی که ما نزاع آن روز داشتیم جهل به حکم بود، جهل به موضوع که به عدم الفصل مثل نسیان است، فرقی نمیکند. آنی که بحث داشتیم راجع به جاهل به حکم بود، ما فرض نکردیم جاهل به حکم، فرض کردیم این آقا نمیدانست مهر نجس است، جاهل به موضوع بود، جاهل به موضوع قطعا در حکم ناسی است.
[سؤال: … جواب:] بحث کردیم، صحیحه زراره ظاهرش این است که مطلق است، اذا جففته الشمس فصل علیه فهو طاهر. عرض کردم این چه فرق میکند این با اینکه بگوییم اگر زنی چادری بر سر کرد تصلی فیه فانه ساتر، میفهمیم یعنی اگر ساتر نداشت نمیتواند نماز بخواند و لو در حال جهل و نسیان. … اخذ به قدرمتیقن میکنیم وقتی مجمل شد. … شما دارید اشکال ما را به آقای سیستانی تکرار میکنید، ما به قدرمتیقن که میتوانیم اخذ کنیم، آنی که آقای سیستانی فرمود ما نمیتوانیم اخذ کنیم که سجده واحده را هم بر مهر نجس کردی ایشان فرمود السنة لاتنقض الفریضة، ما گفتیم مجمل است الفریضة، شاید الفریضة ما وجب فی القرآن باشد نه ما ذکر فی القرآن و لذا گفتیم به السنة لاتنقض الفریضة نمیشود تمسک کرد. اما اگر بعد از رکوع ملتفت بشود ما به لاتعاد الصلاة هم تمسک میکنیم به السنة لاتنقض الفریضة هم تمسک میکنیم، به همهاش تمسک میکنیم. … مقتضای قاعده این است که وقتی فهمیدی که این دو سجده بر مهر نجس بود به مقداری که اگر حیدث لاتعاد شامل نشود نمازت را باید اعاده کنی ما تمسک میکنیم که حدیث لاتعاد مشکلت را حل میکند، حدیث لاتعاد اگر اصلا این دو سجده را نگیرد آن وقت مجبوری دو سجده دیگر را بیاورد میشود زیاده سجدتین پس یکی از این دو سجده را حدیث لاتعاد میگیرد تا نماز صحیح بشود اما سجده ثانیه را تدارک کن، اینکه مشکل ندارد.
ابوالصلاح حلبی گفت نسبت به سایر مواضع سجود غیر مسجد الجبهة هم شرط است طهارت مکان، سید مرتضی گفت بدنت با هر کجا تماس میگیرد باید پاک باشد، اگر در حال تشهد هم بدنت با دیوار التصاق دارد میچسبد به دیوار آن هم باید پاک باشد. ایشان میگویند تمسک کرده به آیه فالرجز فهجر یعنی و النجس فاجتنب یعنی فی الصلاة، و النجس فاجتنب عنه فی الصلاة، اجتناب از نجس این است که خودت را در نماز به نجس نچسبانی، حالا مواضع سجود باشد در حال قیام بدنت به دیوار ملتصق بشود در حال جلوس بدنت به دیوار ملتصق بشود باید از این اجتناب کنی.
[سؤال: … جواب:] لباست هم باید به مکان نجس نخورد، بدنت هم به مکان نجس نخورد. و الرجز فاهجر.
به برخی از روایات هم استدلال شده که پیامبر نهی کرد از نماز در مزبله، محل نجس، محل زباله نیست، مزبله یعنی موضعی که تخلی میکنند در آن.
اما و الرجز فاهجر خداییش بگوییم و النجس فاجتنب عنه، رجز به معنای پلیدی هم هست، رجز یعنی پلیدی، از پلیدیها اجتناب کن، کی میگوید از نجس شرعی نجس مادی اجتناب کن؟ اجتنب عن الرجز، اصلا رجز معلوم نیست به معنای مثلا دست یک مرجع تقلیدی خون آمده بگوییم دست نمیدهیم به این مرجع بگوییم و الرجز فاهجر، آن وقت مریدهای آن مرجع تقلید بدشان نمیآید؟ یعنی چی و الرجز فاهجر، از پلیدی اجتناب کن.
[سؤال: … جواب:] حالا قذر یک وقت حمل میکنند بر یک جسم مادی میگویند المکان القذر، ولی یک موقع میگویند الانسان القذر، الانسان القذر میگویید که فلان شخص عجب انسان ناپاکی بود، میگویند هر روز حمام میرفت یعنی چی ناپاک؟ میگوید چی چی هر روز حمام میرفت، اینقدر ظلم کرد، اینقدر جنایت کرد، دیگر ناپاکتر از او پیدا میشود؟ خود المشرکون نجس همین را مطرح کردند، گفتند المشرکون نجس، مشرکین ناپاک هستند، ناپاکی هستند یا ناپاک هستند، نگفت جسمشان ناپاک است، آنها روح هم دارد ممکن است روحشان ناپاک باشد. اینجا هم همین است، ممکن است و الرجز فاهجر یعنی از پلیدیها اجتناب کن.
اما آن نهی از نماز در مزبله اولا سندش ضعیف است ثانیا اگر موجب نجاست بدن و لباس نشود، موضع سجود جبهه هم نجس نباشد حمل بر کراهت میشود به قرینه سیاق چون میگوید نهی کرد از صلات فی المزبلة و فی الحمام، سیاق آن روایت نبوی عامی سیاق مکروهات است. نهی عن الصلاة فی المزبلة و المجزرة و الحمام. حالا بر فرض در مزبله نماز خواندن جایز نباشد دلیل نمیشود که در خانه خودم هم اگر آب نجس ریختند روی زمین آنجا هم نشود نماز خواند اگر موجب نجاست بدن یا لباس یا مسجد الجبهه نشود، شاید مزبله خصوصیت دارد با روح عبادت نمیسازد.
[سؤال: … جواب:] حالا آن روایت زراره و حدید بن حکیم ازدی هم بود که السطح یصیبه البول او یبال علیه أ یصلی فی ذلک المکان قال ان کان تصیبه الشمس و الریح و کان جافا فلا بأس به الا ان یکون یتخذ مبالا. ممکن است ما بگوییم جایی که مبال است یعنی عرفا یبال علیه مکررا، اینجا نماز خواندن جایز نیست، ما دلیلی بر جواز صلات در مبال ظاهرا نداریم. این روایت هم که نهی میکند و لذا مقتضای آن این است که نتوانیم نماز بخوانیم. … مبال خصوصیت شاید داشته باشد؛ مبال با یک نجس عاد.
بعضیها استدلال کردند برای جواز نماز در مکان نجس غیر از مسجد الجبهة به صحیحه زراره که راجع به شادگونه آمده بود، تکون علیه الجنابة أیصلی علیها فی المحمل فقال لابأس بالصلاة علیها، گفتند شادگونه تشک است، ظاهرا همینجور است، لغت تشک معنا کرده، و آن هم که موضع سجود جبهه نیست، فرمود جایز است بر آن نماز بخوانی، فرضش هم باید این باشد که خشک شده.
آقای سیستانی فرمودند این روایت اشکال دارد استدلال به آن. چرا؟ برای اینکه نظر دارد به فتوای ابوحنیفه، ابوحنیفه میگفت بر مکان نجس میشود نماز خواند مگر چیزی باشد که با حرکت مصلی حرکت بکند، خب کسی که سوار محمل است نماز که میخواند رکوع میرود سجود میرود آن تشک زیرش هم تکان میخورد چون در حال حرکت است اصلا، این روایت هم زراره شاید فتوای ابوحنیفه در ذهنش بود و لذا ببینید گفت الشاذکونة تکون علیها الجنابة أیصلی علیها فی المحمل، یعنی آن مکانی که یتحرک بحرکة المصلی، ابوحنیفه گفته بود نمیشود، زراره از امام میپرسد که حکمش چیست، حضرت میفرماید اشکال ندارد. پس ناظر به فتوای ابوحنیفه شاید باشد و دیگر اطلاق ندارد. از کجا فتوای ابوحنیفه را نقل میکنید؟ هر در خلاف است از کتب عامه نقل کرده و هم در تذکره واضحتر نقل کرده. علامه در تذکره اینجور نقل میکند، جلد 2 صفحه 399، تا اینجا میرسد که میگوید و قال ابوحنیفه لایشترط الا طهارة موضع القدمین و فی روایة موضع القدمین و الجبهة و لاتضر نجاسة ما سواه الا ان یتحرک بحرکته، مگر آن بساطی که روی آن نماز میخواند با حرکت این مصلی حرکت کند، چون مصلی در حال حرکت است، در محمل میرود جلو همراه با آن مرکب.
[سؤال: … جواب:] حالا حرکت مصلی در رکوع و سجود یا نه، حرکت به سمت جلو که در حال سیر است خلاصه، حرکت سیری میکند و آن بساط هم همراه با او حرکت میکند. این را گفته.
عرض من این است که حالا منشأ سؤال زراره فتوای ابوحنیفه باشد، بالاخره جواب امام مهم است، امام بر خلاف ابوحنیفه فرمود اشکال ندارد که بر شادگونه نجس نماز بخوانیم در حال سیر، به طریق اولی در حال سکون میشود نماز خواند. چون فتوای ابوحنیفه این بود که در حال سکون نماز بخوان در حا سیر نماز نخوان، امام در حال سیر هم فرمود مانعی ندارد، خب به طریق اولی در حال سکون مانعی ندارد. پس این مشکلی ندارد.
[سؤال: … جواب:] آخه مشکل فتوای ابوحنیفه را شما دارید مطرح میکنید، ابوحنیفه در حال سکون گفت جایز است در حال سیر جایز نیست، امام میفرماید در حال سیر که سؤال کردی جایز است، خب وجهی ندارد در حال سکون بگویید جایز نیست، چون خلافش را ابوحنیفه گفت اما کسی بگوید در حال حرکت جایز است نماز بر مکان نجس در حال سکون جایز نیست این را کسی نگفته و اختصاص به حال ضرورت هم ندارد، اطلاق دارد، و لو ضرورت نداشته باشی.
آخرین مطلب در اینجا مطلبی است که آقای سیستانی فرمودند. فرمایش آقای سیستانی متضمن دو نکته است هر دو نکته را بگویم. یکی اینکه فرمودند یک روایتی داریم فرموده لایصلی فی المکان، به آن روایات استدلال نکنید. فرق است بین لایصلی فی المکان الذی اصابه البول با لایصلی علی المکان الذی اصابه البول، این را توجه داشته باشید، چرا؟ ایشان میفرماید برای اینکه ممکن است لایصلی فی المکان الذی اصابه البول مقصود این نیست که روی آن مکان نجس نماز بخوانید بلکه در آن اتاقی که گوشهای از آن متنجس به بول است نماز نخوانید، میگویید اینکه حرام نیست، خب حمل میکنیم بر اینکه مکروه است، مگر کم روایت داریم راجع به نماز در مکانی که مثلا فیه مجوسی، لایصلی فی بیت فیه مجوسی، لایصلی فی بیت فیه کلب، لایصلی فی بیت فیه خمر، لایصلی فی بیت فیه حائض، کل خانه نه، خانمش را بیرون کند برو تو کوچه میخواهم نماز بخوانم، نه، در آن اتاقی که خانمش که حائض است مکروه است نماز بخواند برود در یک اتاق دیگر. بله همه اینها مکروه است حمل بر کراهت میکنیم نهیش را این هم شاید همینجور باشد.
پس این روایت که صحیحه علی بن جعفر است، عن البیت و الدار لاتصیبهما الشمس و یصیبهما البول و یقتصر فیهما من الجنابة أیصلی فیهما اذا جفّا قال نعم. أیصلی فیهما نه علیهما. حضرت میفرماید اگر خشک شده اشکال ندارد، اگر خیس است و لو جای دیگر خیس است در آن غرفه، نماز نخوانید در آن غرفه حمل بر کراهت میکنیم.
این فرمایش خلاف اطلاق أیصلی فیهما اذا جفا قال نعم است، حضرت یک وقت میفرماید لایصلی فیهما یک وقت میفرماید لا بأس ان یصلی فیهما اذ جفا، اطلاق دارد، در این غرفهای که بول اصابت کرده اگر خشک شد میتوانی نماز بخوانید مطلقا چه در آن موضعی که بول اصابت کرده چه جای دیگر. مخصوصا به قرینه اذا جفا در سؤال مناسبت حکم و موضوع اقتضاء میکند که بگوییم در همان مکان نجس بحث است که نماز بخواند یا نه، میگوید اگر خشک شد عیب ندارد، اگر خیس بود عیب دارد، این ظاهرش هم اطلاق دارد هم ظاهرش بعید نیست میخواهد سؤال کند که خشک شده همان جایی که خشک شده نماز بخوانند. حداقل اطلاق که دارد أیصلی فیهما اذ جفا قال لابأس چه در آنجا بخوانی چه در جای دیگر.
نکته دوم آقای سیستانی این است، فرمودند: فخرالمحققین یک مطلبی دارد ما هم قبول داریم و آن مطلب این است، از قول پدرش علامه نقل میکند و ادعای اجماع میکند که حتی نجاست غیر متعدیه اگر در زمین بود ولی خیس بود نماز نخوانید، نجس خیس. آقای سیستانی فرمودند که در حدی نیست که خیسی آن سرایت کند به بدن شما، یا نجس خیس است ولی متنجس سوم است که به نظر ما منجس نیست، یا اگر هم منجس باشد جوراب شما را نجس میکند یا دم اقل من الدرهم است که نجاستش معفوه است، فخرالمحققین گفت حق ندارید اینجا نماز بخوانید، نه مسجد الجبهة بلکه مکان مصلی نجس رطب نباید باشد و لو موجب تنجس بدن یا ثوب مصلی نشود. ایضاح الفوائد این مطلب را بیان کرده و نسبت هم میدهد به علامه. ایضاح الفوائد جلدد 1 صفحه 90: قال والدی دام ظله الاجماع منا واقع علی اشتراط خلوه یعنی خلو مکان مصلی، من نجاسة متعدیة و ان کانت معفوا عنها فی الثیاب و البدن و اما غیر المتعدیة فلایشترط الا طهارة موضع الجبهة فی السجود و هو اختیار الشیخین و اکثر الاصحاب و هو اقوی عندی.
بعد آقای سیستانی فرمودند من هم حرف فخرالمحققین را قبول میکنم، چرا؟ چون در روایات صحیحه داریم که اگر تشهد را فراموش کرد شخص بعد از نماز ملتفت شد یطلب مکانا نظیفا فیتشهد فیه، مکانی را انتخاب کند که پاک است تشهد بخواند در آن. اینکه دیگر سجود ندارد پس مربوط میشود به مکان مصلی و این اطلاق دارد، مکان نجس انتخاب نکن و لو نجس به نحوی است که موجب اشکال در طهارت ثوب و بدن تو نشود. مکان نجس را انتخاب نکن برای تشهد و بالاولویة برای نماز، مکان نظیف را انتخاب کن. این مکان نجس متنجس ثالث است منجس بدن من نیست، خب نباشد، آقا! منجس جوراب من است، جوراب که نجاستش معفو است، ما لاتتم الصلاة فیه است، خب باشد، اطلب مکانا نظیفا.
بعد به آقای سیستانی عرض میکنند: آقا! پس چرا تفصیل میدهید بین مکانی که خشک است و مکانی که خیس است، در مکان خشک میگویید اشکال ندارد غیر موضع جبهه نجس باشد و ما نماز بخوانیم، میگویند در موثقه ابن بکیر گفت: شخصی بول میکند آب ندارد یمسح ذکره بالحائط، ذکرش را به دیوار میمالد خشک بشود، حضرت فرمود اشکال ندارد، کل شیء یابس ذکیٌ، ذکی با هم زاء نوشته میشود، زکات یعنی طهارت، هم با ذال نوشته میشود، آن هم گفتند به معنای طهارت است، حالا ذکیا أی طاهرٌ ایشان فرموده نه فقط منجس نیست این نجس یابس، نخیر، اطلاق دارد، یکی از احکامش این است که نماز بر آن مکان هم جایز میشود یطلب مکانا نظیفا وجدانا او ادعاءا، ادعاءا هم همین مکان نجس یابس است.
ما چند تا مطلب اینجا عرض کنیم و بحث را تمام کنیم.
مطلب اول: به نظر ما فخرالمحققین اشتباه میکند نسبت به پدرش میدهد. شاید شما بگویید مگر میشود؟ فخرالمحققین پدرش میگوید: محمد پسر من مجتهد است، حالا 13 سالش بوده نبوده [مهم نیست]. میگوییم بله چه اشکال دارد؟ تذکره را نگاه کنید میفهمید یا لااقل احتمال میدهید که اشتباه کرده فخرالمحققین. تذکره جلد 2 صفحه 399 میگوید یشترط طهارة المکان من النجاسات المتعدیة الیه یعنی الی المصلی، مما لم یعفَ عنها، آن نجاست متعدیه به بدن مصلی که نجاست معفوه نیست، اجماعا منا، راجع به این ادعای اجماع میکند. در مقابل عبدالله بن مسعود که میگفت هر چی شد بخوان، بدنت نجس میشود لباست نجس میشود، مهم نیست، ایشان میگوید نجاست متعدیه یعنی نجاستی که رطوبت مسریه دارد و نجاستش هم معفوه نیست آنجا میگوید و حرف درستی هم میزند.
و انصافا روایاتی هم که میگوید در موضع نجس رطب نماز نخوان مثل ان کان رجلک رطبة أو جبهتک رطبة فلاتصل علیها حتی ییبس ذلک الموضع، حالا او که بدن خی است، مثلا آن روایت بوریا که میگفت اذا یبس فلا بأس که مفهومش این بود که اگر بوریا خیس است چون نجس است در او نماز نخوان، متفاهم عرفی این است که اینکه میگویند فرق است بین خیس و خشک از این باب است که اگر خیس باشد بدنت را نجس میکند. متفاهم عرفی این است.
این یک. دو: فخرالمحققین راجع به نجاست متعدیه مطرح کرد، حتی کلام فخرالمحققین نجاست متعدیه بود، نگاه کنید کلام فخرالمحققین را در ایضاح، میگفت قال والدی الاجماع منا علی اشتراط خلو مکان المصلی من نجاسة متعدیة و ان کانت معفوا عنها. اما شمای آقای سیستانی فرض کردید و لو نجاست متعدیه نباشد مثل متنجس ثالث که منجس نیست، یا رطوبت غیر مسریه، اینها را نمیگوید ایشان. حالا آنی که آقای سیستانی فرمودند عرض کنم. یک جملهاش را امروز عرض کنم، انصافا کل شیء یابس ذکیٌ ظهور ندارد در اینکه تمام احکام طاهر را بار میکنیم، نه، یعنی منجس نیست تا خشک است، و الا در همان مورد سؤال عضو تناسلیش بود خشک میکرد بقیه احکام طاهر چیه بر او بار کنید، نماز که نمیتواند بخواند با این حال فقط همین است که منجس نیست تا خشک است، عرف از کل شیء یابس ذکی بیش از اینکه یعنی طاهرای لاینجس ملاقیه مع الیبوسة استفاده میکند و لذا این مطلب ایشان که میگوید نجس خشک مثل طاهر میماند در این حکم این درست نیست.
بقیه مطالب را انشاء الله فردا عرض میکنیم.
و الحمد لله رب العامین.