جلسه 37-895
شنبه – 04/09/1402
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث راجع به این بود که موضع جبهه که نباید مرتفع باشد از مکان مصلی مقصود از آن چیست؟
شش قول نقل کردیم: برخی فرمودند که باید موضع جبهه از هیچکدام از مواضع سته (یدین رکبتین ابهامین) مرتفع نباشد بیش از چهار انگشت بسته. این مطلب استظهار شد از علامه حلی در نهایة الاحکام. برخی مثل آقای بروجردی فرمودند: باید موضع جبهه از موضع رکبتین مرتفع نباشد. برخی مثل مرحوم آقای خوئی فرمودند از موضع ابهامین باید چهار انگشت بیشتر مرتفع نباشد.
آقای سیستانی هر دو را فرمود، فرمود نه از موضع ابهامین نه از موضع رکبتین ارتفاع غیر متعارف نباید داشته باشد موضع جبهه. آقای سیستانی روایت نهدی را سندا اشکال کرد، فقط روایتی را که قبول داشت یکی صحیحه ابیبصیر بود: الرجل یرفع موضع جبهته فی المسجد قال انی احب ان اضع وجهی فی موضع قدمی و کرهه. این روایت که موضع قدمین را میگوید، همان ابهام الرجلین را، موضع الرکبتنی را نگفته است. روایت دوم که مورد استدلال ایشان بود صحیحه ابن سنان بود: سألت اباعبدالله علیه السلام عن موضع جبهة الساجد أ یکون ارفع من مقامه؟ در کافی هست قیامه، این ظاهرا اشتباه باشد، عرفی نیست این تعبیر، همین مقامه درست است که در تهذیب هست، فقال لا و لکن لیکن مستویا. ممکن است ایشان بگوید مقام اقتضاء میکند که هم شامل ابهام الرجلین باشد هم شامل رکبتین بشود و باید جبهه از هیچکدام از این دو بالاتر نباشد. ولی این اشکال دارد. آن مقامی که مشترک هست بین حال قیام و حال جلوس و حال سجود یعنی آن جایگاهی که مشترک است بین این سه حال، همان جایی است که ابهام الرجلین را میگذاریم که در حال متعارف که جابجا نمیشویم همان جا موضع قیام است و موضع جلوس است و موضع سجود. اگر هم کسی بگوید مقصود از مقام همان مقام حال الجلوس است، باز عرض ما این است که روایت میگوید موضع جبهه ساجد نباید مرتفعتر باشد از موضع سجودش، کی صدق میکند که مرتفع است از موضع سجودش؟ موقعی که از تمام این مواضع سجود بالاتر باشد، حالا یدین که خارج هست عرفا از مقام مصلی چون بدن مصلی عرفا وقتی در قیام، در جلوس، در سجود، بحث میکنند همان اجزاء اصلی بدن هست که روی زمین باید قرار بگیرد که میشود رکبتین و ابهامین، اما عرض ما این است که روایت میگوید نباید موضع جبهه سجده کننده بالاتر باشد از جایگاهش در سجود، کی مرتفعتر است از جایگاه در حال سجود؟ موقعی که هم از ابهامین بالاتر باشد هم از رکبتین، ولی اگر از ابهامین بالاتر نبود، از رکبتین بالاتر باشد، ابهامینش یک مقدار بالاتر قرار گرفته به لحاظ ابهامین حساب کنیم موضع جبهه ساجد ارتفاع غیر متعارف ندارد، ولی چون رکبتینش فرو رفته در آن قسمت زمین یا آن تشک موضع رکبتینش با موضع جبههاش ارتفاع غیر متعارف پیدا کرده این موضع جبهه، چهار انگشت بیشتر شده. صدق نمیکند که موضع جبهته ارفع من موضع سجوده، ارفع من موضع رکبتیه، بقول مطلق نمیگویند ارفع من موضع سجوده، چون موضع سجود ابهامین هم هست، از او که ارفع نیست، شما وقتی میگویید زید مثلا از این گروه اعلم است در صورتی صدق میکند که از تکتک آنها اعلم باشد، اگر از یکی اعلم است از دیگری اعلم نیست، خب صدق نمیکند که زید از این گروه اعلم است، وقتی میگویید موضع جبهه ساجد نباید مرتفع باشد از موضع سجودش موقعی مرتفع صدق میکند از موضع سجودش مرتفع است که هم از ابهامینش مرتفع باشد هم از رکبتین، از یکی مرتفع باشد از دیگری نباشد صدق نمیکند که موضع جبهته ارفع من موضع سجوده، من مقرّه فی السجود.
و لذا چرا آقای سیستانی غیر از ابهامی الرجلین که از آن صحیحه ابیبصیر استفاده کرد که نباید موضع جبهه ارفع باشد از ابهامی الرجلین چون موضع قدمی بود، موضع قدمی ابهامی الرجلین است، قدم غیر از رجلین است، اگر میگفت موضع رجلی میگفتیم رکبتین را هم میگیرد، انی احب ان اضع جبهتی فی موضع قدمی و کرهه یعنی کره خلاف ذلک، ابهامی الرجلین را از صحیحه ابیبصیر استفاده کرد که موضع جبهه ساجد نباید ارتفاع غیر متعارف نسبت به آن داشته باشد. این صحیحه عبدالله بن سنان هم که فرضی که موضع جبهه از موضع ابهامی الرجلین ارتفاع غیر متعارف ندارد ولی از موضع الرکبتین ارتفاع غیر متعارف دارد که شامل نمیشد، پس چرا آقای سیستانی شرط کرده نه از موضع ابهامی الرجین ارتفاع غیر متعارف داشته باشد جبهه نه از موضع الرکبتین.
نگویید: موثقه عمار در آن جایی که موضع جبهه پایینتر است بیش از چهار انگشت، آنجا تعبیر کرد ان کان اکثر من ذلک فلا، و آن اطلاق دارد، شامل جایی میشود که موضع جبهه بیش از چهار انگشت پایینتر باشد از موضع رکبتین و چون احتمال فرق نمیدهیم بین اسفل بودن و اعلی بودن اگر اسفل بودن بین موضع جبهه و رکبتین لحاظ میشود که نباید بیش از چهار انگشت از موضع رکبتین اسفل باشد متفاهم عرفی این است که در ارفع بودن هم این لحاظ بشود. میگوییم موثقه عمار هم کی گفته اسفل بودن موضع جبهه را از موضع رکبتین حساب کرده؟ گفته استقام له ان یقوم علیه، قام علیه قدرمتیقنش همان موضع الرجلین است، میگوید اگر بیش از چهار انگشت بالاتر نباشد از موضع سجود استقام له، درست است و صحیح است که روی آن فراش بایستد و نماز بخواند، آن هم اطلاق ندارد به موضع الرکبتین، آن هم قام علیه موضع الرجلین و القدمین است.
فقط چیزی که آقای سیستانی فرمودند و نظر به او دارند جو فقهی عامه است که او را بررسی کنیم که میگویند جو فقهی عامه ارتفاع از موضع الرکبتین را مطرح میکرد.
[سؤال: … جواب:] موثقه عمار میگوید سألته عن المرض أیحل له ان یقوم من فراشه و یسجد علی الارض قال اذا کان الفراش غلیظا که ما معنا میکردیم غلیظ را به معنای سفت، مثل دبس غلیظ یعنی شیره سفت، رب غلیظ یعنی رب سفت، طلبه رفت مغازه گفت ربع داریم گفت داریم اما نه به این غلیظی که شما میخواهی!! غلیظ یعنی سفت نه آنی که بعضی از دوستان معنا میکردند که ضخیم. حالا مهم نیست. اذا کان الفراش غلیظا قدر آجرة او اقل استقام له ان یقوم علیه و یسجد علی الارض و ان کان اکثر من ذلک فلا، موضع جبهه نباید بیش از مقدار آجر که همان مقدار خشت است دیگر که گفتند بیش از چهار انگشت، نباید بیش از چهار انگشت پایینتر باشد از موضع قیام، عیب ندارد ارتفاع موضع جبهه هم نباید بیشتر از چهار انگشت باشد از موضع قیام ولی معیار موضع قیام شد نه موضع رکبتین، موضع قیام همان موضع القدمین است.
[سؤال: … جواب:] اما معیار را اسفل بودن موضع جبهه از موضع القیام که محل القدمین است قرار دادند. حالا موضع رکبتین را حساب کنیم ممکن است موضع سجود ما بیشتر از چهار انگشت از او پایینتر باشد. فرضا. اما این مهم نیست، چون روایت موضع القیام را مطرح کرد.
فقط میماند همین که عرض کردم، ایشان بفرمایند جو فقهی عامه ارتفاع جبهه را از موضع الرکبتین معیار قرار داده بود و این روایات ما ناظر است به آن جو فقهی عامه و ظهور در همان جو فقهی عامه بر اساس همان جو فقهی برایش شکل میگیرد. و این کبرایی است که مرحوم آقای بروجردی بارها مطرح میکردند که ما برای فهم روایات اهل بیت باید رجوع کنیم به فتاوای عامه و روایات عامه چون فقه ما و روایات ما حاشیه بوده بر فقه عامه. و نوعا روات سؤال که میکردند مسبوق بوده به بحث فقهی بین عامه. فی الجملة هم درست است، ما هم ملتزمیم به این مطلب، در همان بحث خمس که ایما ذمی اشتری ارضا من مسلم فان علیه الخمس، خیلیها معنا کردند که اگر ذمی زمینی را از مسلمی بخرد یک پنجم این زمین خمس میشود و باید به حاکم شرع داده شود، ما آنجا عرض کردیم بعضی از آقایان هم مطرح کردند که جو فقهی عامه این بود که جزیه که میگرفتند از ذمی یک دهم محصول زمین را جزیه میگرفتند، حالا اگر این ذمی زمین را از یک مسلمی بخرد مطرح بود بین عامه که میگفتند ضوعف علیه العشر، جزیهاش میشود دو برابر، یا فیه عشران، عشران یعنی همین خمس، ضوعف علیه العشر یعنی همین خمس. و این روایات ظاهرش این است که همان را میخواهد تایید کند که حاصل آن زمین که تا حالا ذمی روی زمین خودش کار میکرد یک دهم از او جزیه میگرفتند حالا که زمین مسلم را گرفته و کار میکند دو دهم خمس از او میگیرند به عنوان جزیه. بله، جاهای دیگر هم مشابه این پیش بیاید ما ملتزمیم.
آقای سیستانی هم به این مطلب پایبند است تحت تاثیر مرحوم آقای بروجردی. میگویند جو فقهی عامه این است که موضع جبهه مرتفع از موضع رکبتین باشد یا نباشد، در الفقه علی المذاهب الاربعة جلد 1 صفحه 233: یشترط ان یکون موضع الجبهة غیر مرتفع عن موضع الرکبتین فی السجود، بعد کلمات فقهاء عامه را نقل میکند. پس گفته میشود که جو فقهی ملاک را موضع الرکبتین میگرفت، حالا آن ابهام الرجلین را بخاطر آن صحیحه ابی بصیر آن هم ملحق میکنیم موضع قدمی.
به نظر ما این هم درست نیست هم از جهت صغری هم از جهت کبری. از جهت صغری که عامه واقعا موضع الرکبتین را میگفتند ما پیدا نکردیم. فقط در همین کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة که مصنفش متاخر است، و فتاوای فقهاء عامه را که نقل میکند اصلا بحث موضع الرکبتین در آن مطرح نیست. کتاب دیگری هم ما پیدا نکردیم که موضع الرکبتین را مطرح کند. کتابهای دیگر مثل المجموع گفته فقهاء عامه گفتند باید انسان در حال سجود بدنش منکوص باشد یعنی سر به پایین، یعنی حالت ارتفاع به بالا نداشته باشد، شیب به سمت پایین داشته باشد تا با تذلل سازگار باشد. در این کتاب هم نقل میکند میگوید حنفیه که گفتند باید موضع جبهه بیشتر از نصف ذراع یعنی 25 سانت، هر ذراعی 50 سانت است حدودا، نصف ذراع میشود 25 سانت، 25 سانت بیشتر نباشد از موضع سجود، ولی همین هم استثناء دارد، ضرورت ازدحام در نماز جماعت باعث میشود که مصلی بتواند پیشانیاش را بگذارد روی کمر آن جلویی، سجود المصلی علی ظهر المصلی الذی أمامه، این جایز است. حنابله گفتند ارتفاعی که در سجود مضر است آنی است که از هیئت نمازگزار خارج بکند، شافعیه نقل میکند که گفتند ارتفاع موضع جبهه از موضع رکبتین مبطل نماز است، این هست اما عرض میکنم در غیر این کتاب ما ندیدیم، شافعیه هم متاخر از امام صادق علیه السلام است، بعید است که ظهور کلام امام صادق را تحت تاثیر بخواهیم قرار بدهیم بخاطر حرف شافعی. آن هم استثناء میکند میگوید الا اذ رفع عجیزته و ما حوله عن رأسه و کتفیه فالمدار عندهم علی تنکیص البدن و هو رفع الجزء الاسفل من البدن عن الجزء الاعلی منه فی حال السجود حیث لاعذر، مهم این است که انتهای بدنت بالاتر از ابتدای بدنت باشد در حال سجود، که حالت تذلل به خودش بگیرد. این هم البته در حال عذر معفو است مثل زن حامله که نمیتواند خیلی به خودش فشار بیاورد آنجا میگوید تو دیگر لازم نیست خیلی خم بشوی در حال سجود، صورتت و ابتدای بدنت پایینتر باشد از انتهای بدنت. المالکیة قالوا ان کان الارتفاع کثیرا فلایصح السجود علیه و ان کان کثیرا فان السجود علیه یصح. این مقدار ظهور بدهد که شافعی آمده گفته موضع رکبتین، دیگران هم نگفته بودند، ما کتابهای دیگر هم پیدا نکردیم بگوییم ظهور میدهد به کلام امام که وقتی سؤال میکند أ یکون موضع جبهة الساجد ارفع من مقامه قال لا بگوییم ظهور پیدا میکند کلام امام علیه السلام در موضع رکبتین. این به نظر عرفی نمیرسد.
از جهت کبروی هم اینطور نیست که ما دائما بگوییم جو فقهی عامه ظهورساز است. حالا این روایت دارد أ یکون ارفع من مقامه، بگوییم حتما ظهور پیدا میکند در موضع رکبتیه؟ بله مثالهایی مثل همان مثال ایما ذمی اشتری ارضا من مسلم فان علیه الخمس انصافا ظهورش این است که همان محل نزاع را که آیا ضوعف علیه العشر فیه عشران، همان را دارد امام مطرح میکند اما اینکه یک کلمه امام بفرماید نباید موضع جبهه ساجد ارفع باشد از مقامش، بگوییم این ظهور پیدا میکند در همان موضع رکبتین؟ این به نظر ما همچون ظهوری پیدا نمیکند، ممکن است موضع الابهامین باشد، چه میدانیم.
و لذا آقای سیستانی که روایت نهدی را قبول ندارند مناسب بود مثل آقای خوئی باشند.
[سؤال: … جواب:] ظهور تخریب شد میشود اجمال، اما موضع قدمی اجمال ندارد او میشود ابهامی الرجلین، نسبت به مازاد بر ابهامی الرجلین برائت جاری میکنیم. … مقام به معنای جایگاه است، چرا جلوس را شما در نظر میگیرید؟ … عرض کردم اصلا بگویید جلوس، گفت لایکون ارفع، ارفع از این مجموع نباشد. اگر موضع جبهه ساجد از تمام اینها ارفع بود جایز نیست اما اگر فقط از رکبتین ارفع باشد به او ناظر نیست اطلاق ندارد نسبت به آن.
[سؤال: … جواب:] بگویید ظاهر فان علیه الخمس خمس در زمین است، چون نوشته ایما ذمی اشتری ارضا، فان علیه الخمس خمس در ارض است، منتها این را ما به قرینه جو فقهی میگوییم فان علیه الخمس فی حاصل الارض. … در ایما ذمی اشتری ارضا من مسلم فان علیه الخمس متعلق خمس ذکر نشده، ظاهرش این است به ارض بر میگردد، آن جو فقهی باعث میشود بگوییم مراد حاصل الارض است، فان علیه الخمس فی حاصل الارض، که همان با جو فقهی عامه جور بیاید. حالا اینجا شما الان به چی تمسک میکنید؟ … ما هیچ انصرافی نمیبینیم میگوید اگر ارفع باشد از مقامش در حال سجود این جایز نیست. ارفع بودن متعارف این است که هم از ابهام الرجلین ارفع است هم از موضع رکبتین، اینجا جایز نیست، اما جایی که از ابهامین ارفع نبود از موضع رکبتین ارفع بود که این هم خلاف متعارف است چون در زمین شیبدار موضع الابهامین را اگر حساب کردید و موضع جبهه از آن موضع الابهامین ارفع نبود به طریق اولی طبق متعارف از موضع الرکبتین ارفع نیست، باید شما فرض را جایی ببرید که فرو میرود این موضع الرکبتین در این زمین شُل و چون فرو میرود مثلا به اندازه دو انگشت بسته فرو میرود اما ابهام الرجلین فرو نرفته، اینجور حساب بکنید بله آن وقت موضع الجبهة از موضع الرکبتین چهار انگشت بالاتر میشود، دو انگشت که خودش بالاتر است دو انگشت هم که موضع الرکبتین فرو رفته میشود چهار انگشت بیشتر، اما موضع الابهامین چون فشار نمیآوری روی زمین او بالای خاک است، آن ارتفاع جبهه از آن موضع الابهامین بیشتر از دو انگشت نیست، اینجور میشود فرض کرد اما در حالات متعارف موضع الابهامین وقتی ارتفاعش کمتر از چهار انگشت است موضع الرکبتین معمولا هم کمتر میشود، بیشتر نمیشود، حالا شما یک فرض نادری پیدا بکنید که بیشتر بشود ارتفاع موضع الجبهة از موضع رکبتین، بیش از چهار انگشت میشود اما از موضع الابهامین کمتر از چهار انگشت است، یک فرض غیر متعارف، میگوییم این روایت ساکت است از او، وقتی ساکت است از او ظهور پیدا نمیکند بگوییم نکته اینکه امام فرمود لایکون جبهة الساجد ارفع من مقامه این است که میخواهد تایید کند این نظر شافعی را که میگوید لایکون موضع جبهته ارفع من موضع رکبتیه.
[سؤال: … جواب:] ما هم اشکال صغروی داریم هم این فرمایش آقای بروجردی بعرضه العریض قبول نداریم. یک جاهایی جو فقهی چنان واضح است و سؤلها هم راجع به آن جو فقهی است انصراف پیدا میشود به همان. و الا میدانید عرض عریض چیست؟ این است که عامه اگر یک فتوایی داشتند، گفتند محاذات با میقات مجزی است، هیچ روایتی هم ما نداریم، بگوییم معلوم میشود ائمه قبول داشتند حرف فقهاء عامه را چون اگر قبول نداشتند یک حاشیهای میزدند. قبول نداریم این مطلب را. کسانی که اساس مذهبشان بر ضلالت است، حالا یک جا امام انکار نکند فتوای اینها را این دلیل میشود که تایید کرده؟ اساس مذهب آنها بر باطل است. خلف بن حماد رفت خدمت امام صادق علیه السلام در منا، راجع به اینکه دختری بود شب زفاف خونریزی کرد نمیدانند خون حیض است یا خون بکارت، فقهاء عامه گفته بودند احتیاطا جمع کند بین اعمال طاهره و تروک حائض، با همسرش نزدیکی رخ ندهد، نمازش را احتیاطا بخواند. خلف بن حماد میگوید رفتم خدمت امام علیه السلام در منا، فرمود شب بیا، گفت شب رفتم طرف خیمههای حضرت، یک شخصی گفت تو خلف هستی؟ گفتم آره، گفت آقا منتظرت هستند، میگوید خدمت آقا رسیدم، سؤال را مطرح کردم، فالتفت یمینا و شمالا، حضرت اطراف را نگاه کردند ببینند کسی نیست، بعد فرمود این حکمی را که به تو میگویم مبادا به اینها بگویی، این سر خداست، ارضوا لهم ما رضی الله لهم من الضلال بگذار اینها در گمراهی بمانند و بمیرند، کسی که ولایت علی و اولاد علی را نپذیرد آیا بیایند بگویند در فلان مسأله فقهی تو اشتباه کردی اشتباهت را جبران کن؟ … شیعه سؤال کند به او میگویند، اگر محل ابتلاء بود سؤال کرد به او میگویند، بعد کی میگوید برای شیعه واضح نبوده خلاف آن؟ شما میگویید سکوت که ائمه راجع به این فتوای عامه چیزی نگفتند دلیل بر تایید است، نه، دلیل بر تایید نیست، ارضوا هم ما رضی الله لهم من الضلال. و تفصیل الکلام فی محله.
[سؤال: … جواب:] این معلوم نیست در عهد ائمه خمس ظهور پیدا کرده بوده در خمس مصطلح و لذا در همان خمس حلال مختلط به حرام، همانطور که برخی از فقهاء دارند ما هم احتیاط میکنیم این است که ممکن است آن تصدق به خمس باشد نه اینکه خمس بدهید نصفش سهم امام است نصفش سهم سادات است، احتیاط این است که تصدق به خمس است، چون در روایات دیگر دارد تصدقْ، تصدق به خمس است یعنی احتیاطش این است که باید به یک سید فقیر مستحق سهم امام پیدا کنید به نیت ما فی الذمة به او این خمس را بدهید که اگر صدقه است به او میرسد، زکات که نیست که از غیر سید به سید نرسد، صدقه است، صدقه میرسد، یا صدقه است فقیر است یا اگر نصفش سهم امام است نصفش سهم سادات است او که هم مصرف سهم امام است هم مصرف سهم سادات. اگر هم مورد سراغ ندارید به ما بدهید ما میدهیم به موردش!
[سؤال: … جواب:] مراتب دارد آقا، صرف اینکه عامه یک چیزی بگویند دلیل نمیشود که ائمه آنها را وقتی سکوت کنند تایید کنند؛ اساس مذهب آنها بر ضلالت است. … مراتب دارد اینطور نیست که یک قاعدهای تاسیس کنیم که هر چه عامه گفتند روایات ما هم ظهور پیدا کند در او.
[سؤال: … جواب:] شک کنید موضع قدمی میشود ابهامین، این مقام هم در صحیحه ابن سنان مجمل است، نسبت به ابهامین دلیل داریم از نظر آقای سیستانی، موضع قدمی، نسبت به موضع الرکبتین برائت جاری میکنیم. … در اقل و اکثر ارتباطی آقای سیستانی احتیاط میکنند؟ شما چند سال در محضر ایشان درس خواندید؟ ایشان برائتی هستند در اقل و اکثر.
اما روایت نهدی، روایت نهدی که ما قبول داریم، صحیحه ابن سنان را و صحیحه ابی بصیر را دلیل بر وجوب نگرفتیم، حمل بر استحباب کردیم، روایت نهدی تنها دلیل ما بود و موثقه عمار، آن هم که معلوم نبود موضع یدیک است روایت نهدی یا موضع بدنک، ما بعید نمیدانیم چون ظاهر این است که کیفیت انحناء را میخواهد تنظیم کند، کیفیت انحناء در حال سجود به همان موضع جبهه با موضع الابهامین و الرکبتین تنظیم میشود و لذا بعید نمیدانیم که این قدرمتیقنش همین موضع الابهامین و الرکبتین باشد اما کدامها هست نمیدانیم. علم اجمالی تشکیل میشود که یا باید موضع جبهه ارفع نباشد از موضع الرکبتین یا نباید ارفع باشد از موضع الابهامین، مقتضای علم اجمالی احتیاط است، این است جهت اینکه ما با فرمایش آقای سیستانی موافقت میکنیم در این بخش که لابد ان لایکون موضع الجبهة مرتفعا بقدر بیش از چهار انگشت عن موضع الابهامین و الرکبتین، از باب علم اجمالی است. این چیزی است که به ذهن ما میآید. بقیهاش دیگر خودتان روی آن کار کنید.
[سؤال: … جواب:] اگر من انحلالی معنا میکردم که باید میگفتیم علم اجمالی نیست علم تفصیلی است، نمیدانیم چرا امام فرمود لایکون موضع جبهتک مرتفعا عن موضع بدنک اکثر من لبنة، چرا؟ بخاطر رکبتین یا بخاطر ابهامین؟ نمیدانیم، چون نمیدانیم احتیاط میکنیم. … موثقه عمار هم مجمل است، چون دارد که یقوم، قیام متعارف به همین نحو است که انسان موضع رکبتینش با موضع ابهامش یکسان است، این فرض را مطرح کرد حضرت، که موضع جبهه بیشتر از چهار انگشت پایینتر نباشد، حالا ما ملازمه دیدیم معلوم نیست همه ملازمه ببینند بین کیفیت اسفل نبودن و کیفیت ارفع نبودن. و لذا آقای سیستانی در اسفل نبودن چهار انگشت را قبول کرد بیشتر از چهار انگشتن باشد بخاطر موثقه عمار، ولی در ارفع نبودن گفت ارتفاع غیر متعارف مضر است، نگفت بیش از چهار انگشت ارتفاع مضر است، چون روایت نهدی را قبول ندارد.
[سؤال: … جواب:] یعنی احدهما ارفع نبود کافی است، اینجور میفرمایید؟ یعنی واجب تخییری، مخیر هستی. این احتمالش عرفی نیست. … بنده عرض کردم این روایت ناظر است به فرض مجموع البدن.
واجب هشتم این است که موضع سجودت باید یا زمین باشد، موضع جبههات، یا آنچه که از زمین روییده است به شرط اینکه ملبوس و یا مأکول نباشد. این را ما در بحث مکان مصلی مفصل بحث کردیم.
نهمین واجب طهارت موضع سجود است. مشهور میگویند موضع جبهه طاهر باید باشد. البته به مقدار صدق مسمای سجود، مهرت یک گوشهاش نجس است مهم نیست، به اندازهای که مسمای سجود صادق باشد باید پاک باشد. ابوالصلاح حلبی گفته مساجد سبعه یعنی آن شش موضع دیگرت هم باید روی جای پاک باشد. حالا ببینیم دلیل بر لزوم طهارت موضع جبهه چیست.
برخی مثل محقق سبزواری در ذخیرةالمعاد گفتند ما که دلیل لفظی نداریم بر اعتبار طهارت در مسجد الجبهة، باید برویم سراغ اجماعی که غنیه و معتبر و تذکره و ذکری ادعا کردند، به اجماع تمسک کنیم برای اثبات شرطیت طهارت مسجد جبهه. بعد فرموده ولی ممکن است ما تردید بکنیم در این اجماع. چر؟ برای اینکه محقق حلی در معتبر از راوندی نقل میکند و همینطور از ابن حمزه در کتاب وسیله که اینها قائل شدند که زمین یا حصیر اگر نجس بشود و خشک بشود میشود روی اینها سجده کرد، محقق حلی هم در ادامه گفته و هو جیّد. بعد از این ما چه جور به این ادعای اجماع قانع بشویم؟ ذخیرةالمعاد جلد 2 صفحه 239. تامل بفرمایید ببینیم آیا دلیل لفظی بر شرطیت طهارت مسجد الجبهة داریم یا تنها دلیلمان اجماع و تسالم است، انشاءالله فردا بررسی میکنیم.
و الحمد لله رب العالمین.