دانلود فایل صوتی 14020821=30
دانلود فایل متنی جلسه 030= تاریخ 14020821

فهرست مطالب

فهرست مطالب

پخش صوت

14020821=30

جلسه 30-888

یک‌شنبه – 21/08/1402

 

فهرست مطالب:

فرمایش سید‌خوئی در لزوم طمأنینه در ذکر مستحب، و مناقشه در آن. 1

کلام آقای سیستانی در لزوم طمأنینه در جمیع آنات سجود 2

ادامه بررسی واجب چهارم: رفع رأس از سجود 3

مناقشه در استدلال محقق حکیم بر وجوب.. 4

مناقشه در استدلال سیدخوئی بر وجوب.. 4

وجود تسالم در مقام 7

واجب پنجم جلوس بعد از سجده اول. 7

وجوب اعتدال در جلوس بعد از رفع رأس.. 8

عدم وجوب طمأنینه بین السجدتین. 8

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم ‌الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

 

بحث راجع به واجبات سجود بود، اولین واجب وضع مواضع سبعه بر زمین بود. دومین واجب ذکر سجود بود که گفتیم مطلق ذکر کافی است هم روایت مسمع هست: ثلاث تسبیحات أو بقدرهن، ‌هم صحیحه هشام بن حکم است عن ابی‌عبدالله علیه السلام قلت له ما یجزی ان اقول مکان التسبیح فی الرکوع و السجود لا اله الا الله و الحمد لله و الله اکبر فقال نعم کل هذا ذکر الله[1]. وسائل جلد 6 صفحه 307.

سومین واجب طمأنینه بود در حال ذکر واجب بلکه در حال ذکر مستحب. صاحب عروه این‌جا فتوی داد به لزوم طمأنینه در حال ذکر مستحب اما در رکوع احتیاط واجب کرد، فرقی هم به نظر ما با هم ندارد. نگاه کنید عروه وثقی محشی جلد 2 صفحه 539 در ذکر مستحب در رکوع احتیاط واجب می‌‌کند طمأنینه را این‌جا فتوی می‌‌دهد.

فرمایش سید‌خوئی در لزوم طمأنینه در ذکر مستحب، و مناقشه در آن

مرحوم آقای خوئی فرمودند ما هم در ذکر مستحب اگر به قصد استحباب خاص نه به قصد ذکر مطلق بگوید طمأنینه را شرط می‌‌دانیم. چرا؟ برای این‌که اذا سجد فلیتمکن که صحیحه ازدی بود شرط سجود ماموربه را تمکن و استقرار قرار داد، بعد که می‌‌گویند تسبیح در رکوع واجب یک تسبیحه کبری و در رکوع مستحب سه بار یا پنج بار هست یعنی در همان سجود ماموربه، پس وجوب ذکر یعنی وجوب ذکر در آن سجود ماموربه. استحباب ذکر خاص یعنی استحباب ذکر خاص در آن سجود ماموربه. البته در استحباب قصد جزئیت نباید بکند به نظر آقای خوئی چون ما جزء مستحب در عالم نداریم، مستحب که شد دیگر معنا ندارد جزء باشد، آن دیگر مستحبٌ فی واجب هست، قصد جزئیت نباید بکند. و لذا اگر طمأنینه هم نداشت مشکل زیاده فی الفریضة پیدا نمی‌شود مشکل زیاده فی الفریضة در ذکر واجب است که در حال عدم طمأنینه عمدا بگوید، او می‌‌شود مصداق زیاده چون به قصد جزئیت آوردی در حالی که جزء نبود، آقای خوئی می‌‌گوید اگر عمدا بشود می‌‌شود من زاد فی صلاته عمدا و باید اعاده کند.

ما از اذا سجد فلیتمکن طمأنینه نفهمیدیم، ‌دیروز هم عرض کردم فلیتمکن یعنی بماند در سجود، تمکن من السجود یعنی اخذ المکان یعنی برقرار بماند در سجود تا ذکر سجود را بگوید یعنی نقر کنقر الغراب نباشد. ولی حالا فرض می‌‌گیریم فاذا سجد فلیتمکن یعنی طمأنینه، ‌انصافا فرمایش آقای خوئی عرفی است نسبت به ذکر واجب. به مناسبت عرفیه معلوم می‌‌شود وقتی می‌‌گویند سجده کردی طمأنینه داشته باش یعنی در حال ذکر واجب هم طمأنینه داشته باش. ذکر مستحب را نمی‌گویم. این‌که ذکر مستحب هم در حال رکوع و سجود ماموربه باشد برای من روشن نیست. اما این برای من روشن است که اذا سجد فلیتمکن اگر به معنای امر به طمأنینه در حال سجود باشد متفاهم عرفی این است که این طمأنینه را برای چی می‌‌خواهند؟ برای این می‌‌خواهند که برای ذکر واجب طمأنینه داشته باشی. عرف این را می‌‌گویند. عرفی نیست که یک آنْ طمأنینه داشته باش بعد دیگر هر چی خواستی خودت را تکان بده این عرفی نیست، عقلا ممکن است ولی عرفی نیست.

جالب این است به قول آقای خوئی این صحیحه ازدی را بعضی از فقهاء‌ در رکوع مطرح کردند که اذا رکع فلیتمکن ولی در سجود هیچ‌کس مطرح نکرده که دارد اذا سجد فلیتمکن. هیچ‌کس مطرح نکرده، حالا چرا مطرح نکردند شاید ناشی از غفلت بوده شاید هم یک نکته‌ای دارد. آن نکته این است که اختلاف نسخه دارد قرب الاسناد‌ها، قرب الاسناد که چاپ قدیم است این‌جوری است، جلد 1 صفحه 18 اذا رکع فلیتمکن و اذا رفع رأسه فلیعتدل و اذا سجد فلینفرج و لیتمکن فاذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن. وسائل هم جلد 4 صفحه 35 همین‌جور نقل می‌‌کند. اما در قرب الاسناد جدید که مطابق با بحار است صفحه 37 قرب الاسناد جدید و جلد 81 صفحه 236 بحار می‌‌گوید اذا سجد فلینفرج و لیتمکن فاذا رفع رأسه فلیعتدل و اذا سجد فلینفرج، ‌این‌جا ندارد و لیتمکن.

ممکن است بگویند در یک جا گفت فلینفرج و لیتمکن، در سجده ثانیه فقط فلینفرج را گفت که مستحب است، این عرفی نیست که مستحب را بگویند واجب را نگویند. این جوابش این است که از مجموع این روایت که اذا رکع فلیتمکن اذا سجد فلینفرج و لیتمکن می‌‌فهمیم آن سجده ثانیه هم تمکن را دارد، واگذار به وضوحش کردند، منتها انفراج چون مستحب است غفلت می‌‌شود از مستحبات این را تاکید کردند که این مستحب را فراموش نکند. پس مشکلی نداریم. اگر فلیتمکن به معنای طمأنینه باشد این صحیحه ازدی قابل استدلال است.

کلام آقای سیستانی در لزوم طمأنینه در جمیع آنات سجود

آقای سیستانی هم که فرمودند ما این طمأنینه را شرط نماز می‌‌دانیم در جمیع آنات سجود چه ذکر بگویی چه نگویی فرقی نمی‌کند، اما آن صحیحه علی بن یقطین که داشت یجزیک تسبیحة واحدة اذا امکن جبهتک من الارض یا اذا امکنت جبهتک من الارض آقای سیستانی فرمودند این ذیل معلوم نیست جزء روایت باشد. تناسب هم ندارد با روایت. چرا؟ چون سؤال از رکوع و سجود بود سألت عن الرکوع و السجود کم یجزی فیه من التسبیح حضرت بعد بفرمایند و تجزیک واحدة اذا امکنت جبهتک من الارض، آخه حرف از رکوع هم هست این‌که قید سجود فقط هست پس تناسب ندارد که هم رکوع را بگوید هم سجود را بگوید بعد یک قیدی بزنیم فقط مختص سجود. در نقل دیگر هم که در استبصار از علی بن یقطین نقل می‌‌کند فقط دارد تجزیه واحدة[2].

ایشان بیان خیلی جالبی دارند یعنی خیلی سرنوشت‌ساز است. می‌‌فرمایند ان بعض فقهاء الروات اضاف الیها فی ضمن الافتاء بمضمون الروایة‌ مع الاقتباس من سائر الروایات و لم یکن دأب القوم التمییز بین متن الروایة و تعقیب الراوی الفقیه کما هو کذلک فی التهذیب و الاستبصار و الفقیه، می‌‌گویند دأب قوم این نبود که بین متن حدیث و ذیل حدیث که بیان یک فقیهی است که هم فقیه است هم راوی حدیث تمییز بدهند، ‌نوعا این‌ها با هم مشتبه می‌‌شود. و لذا خود صدوق هم که فقیه است در ذیل حدیث یک کلامی از خودش می‌‌گوید ولی نمی‌گوید اقول. کتاب حریز هم ممکن است همین‌طور باشد کتاب زراره هم ممکن است همین‌طور باشد، کتاب علی بن یقطین هم ممکن است همین‌طور باشد.

و این مشکل را خیلی جدی می‌‌کند. حالا ما در این‌جا بخاطر اختلاف نقل که یک جا اذا امکن جبهتک من الارض داشت یک جا نداشت این فرمایش آقای سیستانی را احتمالش را عرفی می‌‌دانیم اما این ادعای ایشان اختصاص به این‌جا ندارد و باید مستقلا بررسی بشود.

[سؤال: … جواب:] این مستنسخ که اصلا روش این بوده که کلام فقیه را که در ذیل حدیث بود متصل به حدیث نقل کند، این مخالف با وثاقت نیست. … ذیل روایت توضیح می‌‌دهد، ‌ایشان می‌‌گویند این خلاف وثاقت نیست.

ادامه بررسی واجب چهارم: رفع رأس از سجود

واجب چهارم رفع رأس است از سجود. بعضی‌ها گفتند ابوحنیفه می‌‌گفته اصلا رفع رأس از سجود هیچ لازم نیست. آقای خوئی هم این‌جور نقل می‌‌کند از ابوحنیفه می‌‌گوید در کتاب‌های عامه است که ابوحنیفه گفت لو حفر حفیرة حالة‌ السجود فنقل جبهته الیها او کان دون مسجد الجبهة مکان اخفض فخرّ الجبهة‌ الیه، یک فرورفتگی هست، به جای این‌که رفع رأس کند خفض رأس می‌‌کند در آن گودی، می‌‌گویند ابوحنیفه گفت کافی است، ‌ولی آنی که در کتاب المجموع جلد 3 صفحه 440 است و در تذکره هم آمده می‌‌گویند ابوحنیفه این‌جور می‌‌گفت می‌‌گفت لاتجب الطمأنینه، ‌در سجود طمأنینه لازم نیست قرآن می‌‌گوید اسجدوا نگفته و اطمئنوا، و لا الجلوس، جلوس هم بین السجدتین لازم نیست، بل یکفی ان یرفع رأسه عن الارض ادنی رفع و لو کحد السیف، ‌به اندازه باریکی نوک شمشیر هم سرش از روی زمین بالا بیاید کافی است جلوس لازم نیست، و عنه عن مالک انه قال یجب ان یرتفع بحیث یکون الی القعود اقرب منه، بلکه یک نقلی هم هست از ابوحنیفه و مالک که باید اینقدر رفع رأس بکند که اقرب بشود به جلوس تا سجود، لازم نیست جلوس بکند اما باید اقرب بشود به جلوس.

حالا بگذریم خیلی مهم نیست.

مناقشه در استدلال محقق حکیم بر وجوب

در مستمسک گفتند چرا رفع رأس بعد از سجود اول لازم است؟ رفع رأس بعد از سجود ثانی معلوم است که لازم است چون مقدمه قیام است مقدمه تشهد است. رفع رأس بعد از سجود اول چرا لازم است؟ ایشان فرموده لتوقف صدق السجدة‌ الثانیة‌ علیه و قد یشیر الیه خبر ابی‌بصیر.

اما بیان اول ایشان، توقف سجده ثانیه بر او، اگر برداشتن پیشانی را از روی مهر می‌‌گویند، درست است، صدق سجود بر او متوقف است اما رفع الرأس عن السجود به حدی که بنشیند نخیر این مقوم سجود ثانی نیست. همین که شما سر از مهر برداشتی آن سجودی که منصرف است در مرتکز متشرعی که سجودی است که همراه با وضع الجبهة علی الارض است منهدم شد، بر می‌‌گردید یک سانت که آمدید بالا یک سانت بروید پایین می‌‌شود سجده ثانیه.

[سؤال: … جواب:] سجود در شرع انصراف دارد به وضع الجبهة علی الارض. اسجد سجدتین یعنی ضع جبهتک علی الارض ساجدا مرتین.

مناقشه در استدلال سیدخوئی بر وجوب

آقای خوئی فرمودند ما به روایات تمسک می‌‌کنیم و الا صدق سجود دوم متوقف نیست بر رفع رأس کامل. می‌‌گویند صحیحه حماد: ثم رفع رأسه من السجود فلما استوی جالسا قال الله اکبر. امام صادق علیه السلام بعد از سجود اول رفع رأسه من السجود. این مبتنی است بر نظر ایشان ‌که اصل در صحیحه حماد وجوب است. ما این را نپذیرفتیم، آقای تبریزی استاد ما هم نپذیرفته، آقای سیستانی هم نپذیرفته چون قرینه داریم امام که به حماد می‌‌گویند أ تحسن ان تصلی؟ تحسن یعنی با آداب و الا او می‌‌گفت من کتاب حریز را حفظم در نماز، بعد او که نماز را خواند امام فرمود به‌به! حالا قریب به این مضمون، شصت سال می‌‌گذرد بر بعضی از شما یک نماز حسن نخوانده. این ظاهرش یعنی با آداب مستحبه.

آقای خوئی فرمودند صحیحه ابن اذنیه هم هست کافی جلد 3 صفحه 486 فخرّ رسول الله صلی الله علیه و آله ساجدا ثم اوحی الله الیه استو جالسا یا محمد فلما رفع رأسه من السجود و استوی جالسا نظر الی عظمته تجلت له فخرّ ساجدا من تلقاء نفسه لا لامر أمر به[3]، ‌سجده ثانیه‌اش با امر خدا نبود، ‌تحت تاثیر عظمت خدا قرار گرفت به سجده دوم رفت. می‌‌گوییم این دیگر بدتر، ‌در کجای صحیحه ابن اذینه است که این واجب است؟ پیغمبر خیلی کارها کرد در آن نماز، چقدر مستحبات را بجا آورد، حالا صحیحه حماد را می‌‌گویید امام در ذیلش فرمود یا حماد هکذا فصلّ اما در صحیحه ابن اذینه که این‌جور نیست.

[سؤال: … جواب:] خدا به پیغمبر امر کرد. … معلوم نیست، شاید بر پیغمبر مستحب بود. مگر خدا به پیغمبر امر استحبابی ندارد آن وقت امام بیاید بفرماید این امر هم استحبابی بود. لزومی ندارد.

این هم که دلیل نمی‌شود. آنی که آقای حکیم گفت خبر ابی‌بصیر این است: تهذیب جلد 2 صفحه 325 احمد بن محمد عن علی بن حکم ثقات هستند عن داود الخندقی این داود خندقی که آقای حکیم بخاطر او گفته خبر، نه، این ثقه است این داود بن ذربی است رجال نجاشی داود بن ذربی ابوسلیمان الخندقی، ثقة ذکره ابن عقدة، ‌پس این داود خندقی همان داود بن ذربی است عن ابی‌بصیر قال قال ابوعبدالله علیه السلام اذا رفعت رأسک من الرکوع فاقم صلبک حتی ترجع مفاصلک و اذا سجدت فافعل مثل ذلک[4].

می‌گوییم: از کجای این روایت استفاده می‌‌شود که رفع رأس از سجود هم بعد از سجود اول لازم است؟ تازه نمی‌گوید ارفع رأسک بلکه می‌گوید اذا رفعت رأسک من الرکوع فاقم صلبک، ‌بعد از قیام عن الرکوع اعتدال داشته باش در قیام اقم صلبک و اذا سجدت فافعل مثل ذلک، این بعد از سجده اول است یا بعد از سجده دوم است؟

[سؤال: … جواب:] یعنی اذا سجدت بعد از سجود اول؟ یا نه، بعد از سجدتین این کار را بکن … و اذا کنت فی الرکعة الاولی او الثانیة فرفعت رأسک من السجود فاستتمّ جالسا حتی ترجع مفاصلک. اشکال ندارد یعنی می‌‌خواهید بگویید به قرینه آن این سجود اول است؟ نه، آن فاستتم جالسا او می‌‌خواهد بگوید مثل عامه نباش که جلوس نمی‌کنند بعد از سجدتین، رفع رأس یک مطلب است جلوس بعد از رفع رأس مطلب دیگری است، این‌جا رفع رأس است.

بعد یک نکته عرض کنم: اصلا این روایت مستحبات را می‌‌گوید، ‌اذا قمت فی الصلاة فاعلم انک بین یدی الله فان کنت لاتراه فاعلم انه یراک فاقبل قبل صلاتک و لاتمتخط یعنی رو به نماز بیاور بینی‌‌ات را پاک نکن، و لاتبزق آب دهان نینداز، در مسجد ظاهرا این‌ها را می‌‌گوید، و لاتنقض اصابعک انگشتانت را هم نشکن، و لاتورّک فان قوما قد عذبوا بنقض الاصابع و التورک فی الصلاة فاذا رفعت رأسک من الرکوع فاقم صلبک حتی ترجع مفاصلک و اذا سجدت فافعل مثل ذلک فاذا نهضت من السجود فقل بحول الله و قوته اقوم و اقعد فان علیا علیه السلام هکذا کان یفعل، این ظهور در وجوب دارد؟ خیلی بعید است، سیاق سیاق مستحبات است.

[سؤال: … جواب:] در حال سجود بین السجدتین یا بعد از سجدتین و در حال تشهد این تورک مستحب است اما در حال قیام که تکیه‌اش روی یک پایش باشد این مکروه است.

پس دلیل چی شد؟ دلیل ما بر لزوم رفع رأس بعد از سجدة الاولی چی شد؟ اگر ما جلوس بین السجدتین را گفتیم واجب است خب رفع رأس مقدمتا للسجود هم می‌‌شود مقدمه واجب. ما مشکلی پیدا نمی‌کنیم. اگر ثابت شد در واجبات دیگر سجود که جلوس بین السجدتین واجب است حالا این را می‌‌رسیم خود همین صحیحه بکر بن ازدی بعضی‌ها گفتند و اذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن، اگر این را ما دلیل بر وجوب جلوس بین السجدتین بگیریم این هم یک نکته‌ای می‌‌شود برای وجوب رفع رأس مقدمتا للسجدتین.

اگر این دلیل را هم اشکال کردیم گفتیم شاید این مربوط به بعد از سجده ثانیه باشد کما این‌که این را خواهیم گفت. بگذارید همین الان بگویم. چون این نسخه‌‌هایی که بود از روایت بکر بن محمد ازدی اختلاف داشت، ‌در این قرب الاسناد و بحار که مطابق با قرب الاسناد جدید است بعد از اذا سجد فلینفرج و لیتمکن در این‌جا داشت فاذا رفع رأسه فلیعتدل، ‌بین السجدتین رفع رأس که کرد اقامه صلب هم بکند در حال سجود، این خوب است، ‌و اذا سجد سجده ثانیه رفت فلینفرج فاذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن. آن فاذا رفع رأسه فلیعتدل مربوط می‌‌شود به ما بین السجدتین. نگویید این روایت که نمی‌گوید رفع رأس واجب است می‌‌گوید اگر رفع ر‌أس کردی اعتدال قامت در حال جلوس پیدا کن. می‌‌گوییم این عرفی نیست اذا سجد فلیعتدل ظاهرش این است که رفع رأس بکن رفع رأست هم باید این مقداری باشد که بنشینی به دنبال آن و اعتدال هم داشته باشی اعوجاج نداشته باشی. ما در نقل دیگر قرب الاسناد که چاپ قدیم است مطابق با وسائل است این است اذا سجد فلینفرج و لیتمکن فاذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن، ‌این شاید مربوط به سجده ثانیه است.

[سؤال: … جواب:] آخه نگفت رفع رأس چند بار واجب است. می‌‌گوید اذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن، بله فی الجملة‌ رفع رأس واجب است باید منتهی به اطمینان در حال جلوس هم بشود طمأنینه در حال جلوس داشته باشی اما کجا؟ بعد کل سجدة؟ یا بعد السجده الثانیه؟ این از آن استفاده نمی‌شود. و لذا غیر از تسالم ما تا حالا هیچ دلیلی بر وجوب رفع الرأس حتی یجلس بین السجدتین پیدا نکردیم.

ممکن است بعضی‌ها ذهن‌شان خیلی اصولی است این‌جوری به ما اشکال کنند بگویند علم اجمالی پیدا می‌‌کنیم یا امر داریم به جلوس بین السجدتین یا امر داریم به جلوس معتدلا بعد السجدتین. اصل جلوس بعد السجدتین مسلم است مقدمه است برای تشهد یا قیام برای رکعت جدیده. حالا جلوس خاص (جلوس مع الاعتدال و الطمأنینه) یا بین السجدتین واجب است یا بعد السجدتین. این علم اجمالی منجز است. ما چی گفتیم در جواب؟ ما گفتیم قطعا امر داریم به جلوس بعد السجدتین معتدلا مطمئنا. گفته می‌‌شود بعضی از فقهاء گفتند امر استحبابی است، چون از روایاتی استفاده می‌‌شود که واجب نیست. می‌‌گوییم مشکلی نداریم همین کافی است برای انحلال علم اجمالی. من نمی‌دانم مولا گفته اکرم زیدا یا گفته اکرم عمرا دلیل داریم اکرام عمرو مستحب است، این علم اجمالی منحل می‌‌شود شاید آنی که مولا گفت اکرم عمرا، آن را هم که دلیل داریم مستحب است. خدا رحمت کند آقای تبریزی این‌جور موقع‌ها که می‌‌شد می‌‌گفت یا اصول در اصول باید دقت بشود.

[سؤال: … جواب:] دلیل خاص داریم اکرم عمرا دلیل داشتیم که یستحب اکرام عمرو. استظهار کردید وجوب احدهما را اما شاید مراد استعمالیش امر به جلوس بعد السجدتین بود که قرینه داریم بر استحباب آن. … مراد استعمالی مجمل است بین آنی که ثبت استحبابه قطعا و بین آنی که لم یثبت استحبابه خب وقتی که مراد استعمالی مجمل است شاید امر شدیم به آنی که ثبت استحبابه آن وقت دیگر علم اجمالی منحل می‌‌شود چون برائت از وجوب این دیگری می‌‌شود بلامعارض.

وجود تسالم در مقام

فقط دلیل بر وجوب رفع رأس حتی یجلس بین السجدتین تسالم اصحاب است و این‌که خدا ما را ان‌شاءالله با آن‌هایی که قائل شدند به عدم وجوب رفع رأس محشور نکند.!!

[سؤال: … جواب:] تسالم که هست هیچ فقیهی از فقهاء امامیه مخالفت نکرده. … متعرض شدند، شیخ در خلاف متعرض شده، علماء دیگر متعرض شدند.

واجب پنجم جلوس بعد از سجده اول

واجب پنجم (خوب دقت کنید!) جلوس بعد از سجده اول، رفع رأس که کردی جلوس هم بکن، مطمئنا، بعد به سجده دوم برو.

رفع رأس واجب شد، ‌جلوس بعد از رفع رأس مع الاطمئنان به چه دلیل واجب است؟

آقای خوئی گفته بخاطر صحیحه حما و ‌صحیحه ابن اذینه. این‌ها که جوابش روشن شد.

بعضی‌ها استدلال کردند به صحیحه ازدی: و اذا رفع رأسه فلیعتدل و اذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن. آقای خوئی هم گفته من این دلالتش را قبول دارم دلالتها ظاهرة. آقا!‌ نسخه‌ای که شما دارید ایهام دارد که یعنی و اذا رفع رأسه انحلالی است اذا رفع رأسه من السجود الاول اذا رفع رأسه من السجود الثانی اما نسخه قرب الاسناد چاپ جدید که موافق با بحار است دو بار گفته اذا سجد، بعد از سجده دوم گفته اذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن. فرموده: اذا سجد فلینفرج و لیتمکن فاذا رفع رأسه فلیعتدل و اذا سجد فلینفرج فاذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن. برای طمأنینه می‌‌خواهد استدلال کند آقای خوئی، خب این طمأنینه حتی یسکن است او بعد از سجود دوم است. اگر برای لزوم اعتدال می‌‌خواهد تمسک کند بله خوب بود آن اذا رفع رأسه فلیعتدل بعد از سجود اول است طبق نقل بحار و قرب الاسناد جدید، آن هم که عرض کردیم قرب الاسناد قدیم که وسائل طبق او هست فقط یک بار گفته اذا سجد فلینفرج و لیتمکن فاذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن که ما گفتیم این مجمل است معلوم نیست بعد از سجود اول باشد شاید بعد از سجود ثانی باشد.

آن تسالمی که بر رفع رأس هست بر جلوس بعد از رفع‌ رأس هم هست.

وجوب اعتدال در جلوس بعد از رفع رأس

اما اعتدال نیاز به تسالم نداریم، من لم یقم صلبه فی الصلاة‌ فلا صلاة له، اقامه صلب واجب است چه در حال قیام چه در حال جلوس. نشستی طبق وظیفه نشستی همین‌جور که ننشستی که خستگی در کنی، رفع رأسه حتی جلس وجوب داشت، جلوس واجب مثل قیام واجب باید همراه با اعتدال باشد همراه با اقامة ‌الصلب باشد.

آقای سیستانی هم برای جلوس مع الاعتدال تمسک کرده به روایت ابی‌بصیر که اذا رفعت رأسک من الرکوع فاقم صلبک حتی ترجع مفاصلک بعد دارد و اذا سجدت فافعل مثل ذلک، ‌ایشان می‌‌گوید اذا سجدت یعنی بعد از رفع رأس از سجود بنشین همراه با اقامة‌ الصلب. و استظهارشان این است که این واجب است. و ما اشکال کردیم که این روایت ظهور در وجوب ندارد. پس دلیل ما منحصر شد به این‌که جلوس طبق تسالم بین السجدتین واجب است ولی لزوم اعتدال در سجود با عمومات من لم یقم صلبه فی الصلاة فلا صلاة له واجب می‌‌شود.

عدم وجوب طمأنینه بین السجدتین

اما طمأنینه بین السجدتین دلیل نداریم. اذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن گفتیم شاید بعد از سجده ثانیه باشد اما جلوس بین السجدتین همراه با طمأنینه باشد غیر از اجماعی که ادعا شد دلیل دیگری ندارد و لذا وجوب طمأنینه در جلوس بین السجدتین مبنی بر احتیاط می‌‌شود.

[سؤال: … جواب:] عرض کردم احتمال دارد که این و اذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن به قرینه آن نقل قرب الاسناد چاپ جدید مربوط به سجده دوم باشد. نگویید آقای خوئی حق دارد قرب الاسناد دیگرها را اعتناء نکند چون می‌‌گوید وسائل سند صحیح دارد به قرب الاسناد. می‌گوییم خب بحار هم سند دارد به قرب الاسناد، همانی که گفت ابن ادریس خطش هست که این خیلی کتاب مغلوطی است همان نسخه دست صاحب وسائل بوده. شما فکر می‌‌کنید صاحب وسائل چه نسخه‌ای دستش بوده، همین نسخه‌ها را از همدیگر استنساخ می‌‌کردند چون صاحب بحار می‌‌گوید تنها نسخه‌ای که امروز است این است، همین نسخه به خط ابن ادریس که خودش گفته فیه لحن واضح. یعنی غلط واضح در این نسخه هست.

ششمین واجب را هم مطرح کنیم بحث را بگذاریم برای فردا. مساجد سبعه آیا باید در تمام آنات سجود روی زمین باشد یا نه؟ صاحب جواهر از بعض مشایخ نقل می‌‌کند بله در تمام آنات سجود حق نداری کف دستت را انگشت شست پایت را برداری، ‌تمام مواضع سبعه باید بروی زمین باشد تا سر از سجود برداری. اما مشهور می‌‌گویند اینقدر سخت نگیرید، دلیل ندارد این حرف‌ها، آنی که لازم است باید در هنگام ذکر واجب وضع مواضع سبعه بشود. ببینیم دلیل مشهور چیست، ‌چون بعض المشایخ می‌‌گوید السجود علی سبعة اعظم، اطلاق دارد نسبت به جمیع آنات سجود، جوابش چیست ان‌شاءالله فردا.

و الحمد لله رب العالمین.



[1] الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ يُجْزِي أَنْ أَقُولَ مَكَانَ التَّسْبِيحِ فِي الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ- لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقَالَ نَعَمْ كُلُّ هَذَا ذِكْرُ اللَّهِ.

[2] وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَسْجُدُ كَمْ يُجْزِيهِ مِنَ التَّسْبِيحِ فِي رُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ فَقَالَ ثَلَاثٌ وَ تُجْزِيهِ وَاحِدَةٌ.

[3] فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ اسْجُدْ لِرَبِّكَ فَخَرَّ سَاجِداً فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ اسْتَوِ جَالِساً يَا مُحَمَّدُ فَفَعَلَ فَلَمَّا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنْ أَوَّلِ السَّجْدَةِ تَجَلَّى لَهُ رَبُّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَخَرَّ سَاجِداً مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ لَا لِأَمْرِ رَبِّهِ.

[4] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ دَاوُدَ الْخَنْدَقِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذَا قُمْتَ فِي الصَّلَاةِ فَاعْلَمْ أَنَّكَ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَاعْلَمْ أَنَّهُ يَرَاكَ فَأَقْبِلْ قِبَلَ صَلَاتِكَ وَ لَا تَمْتَخِطْ وَ لَا تَبْزُقْ وَ لَا تَنْقُضْ أَصَابِعَكَ وَ لَا تَوَرَّكْ فَإِنَّ قَوْماً قَدْ عُذِّبُوا بِنَقْضِ الْأَصَابِعِ وَ التَّوَرُّكِ فِي الصَّلَاةِ فَإِذَا رَفَعْتَ رَأْسَكَ مِنَ الرُّكُوعِ فَأَقِمْ صُلْبَكَ حَتَّى تَرْجِعَ مَفَاصِلُكَ وَ إِذَا سَجَدْتَ فَافْعَلْ مِثْلَ ذَلِكَ وَ إِذَا كُنْتَ فِي الرَّكْعَةِ الْأُولَى وَ الثَّانِيَةِ فَرَفَعْتَ رَأْسَكَ مِنَ السُّجُودِ فَاسْتَتِمَّ جَالِساً حَتَّى تَرْجِعَ مَفَاصِلُكَ فَإِذَا نَهَضْتَ فَقُلْ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ فَإِنَّ عَلِيّاً علیه السلام هَكَذَا كَانَ يَفْعَلُ.