جلسه 29-887
شنبه – 20/08/1402
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث راجع به دومین واجب سجود هست که صاحب عروه فرمود الذکر و الاقوی کفایة مطلقه، مطلق ذکر اقوی این است که کافی است و لو سه بار بگوید الله اکبر. دلیلش صحیحه مسمع هست که داشت یجزیک من القول فی الرکوع و السجود ثلاث تسبیحات أو قدرهن مترسلا، یا سه بار سبحان الله یا ذکر دیگری به اندازه سه بار سبحان الله، اما مترسلا بگو یعنی با آرامش بگو، و لاتقل سبح سبح سبح.
بعد صاحب عروه فرمود: و ان کان الاحوط ای استحبابا اختیار التسبیح الا ان فی التسبیحة الکبری یبدّل العظیم بالاعلی. ایشان میفرمایند هیچ فرقی بنابراین بین ذکر سجود و ذکر رکوع نیست الا یک فرق: در ذکر رکوع اگر تسبیحه کبری میگوید باید بگوید سبحان ربی العظیم و بحمده، و در سجود اگر تسبیحه کبری میگوید باید بگوید سبحان ربی الاعلی و بحمده. آقای خوئی احتیاط واجب کرده، فتوی نداده.
منشأ این فرمایش صاحب عروه این است که در صحیحه ابیبکر حضرمی وسائل جلد 6 صفحه 300 میگوید قلت لابیجعفر علیه السلامای شیء حد الرکوع و السجود قال تقول سبحان ربی العظیم و بحمده ثلاثا فی الرکوع و سبحان ربی الاعلی و بحمده ثلاثا فی السجود. روایت قاسم بن عروه هم هست، وسائل جلد 6 صفحه 299: عن هشام بن سالم که ما سند را قبول داریم چون قاسم بن عروه از مشایخ صفوان و بزنطی و ابن ابیعمیر است، سألت اباعبدالله علیه السلام عن التسبیح فی الرکوع و السجود قال تقول فی الرکوع سبحان ربی العظیم و فی السجود سبحان ربی الاعلی. روایات دیگر هم هست که آنها ضعیف السند است مثل روایت عقبةبن عامر جهنی جد 6 وسائل صفحه 327 لما نزلت فسبح باسم ربک العظیم قال لنا رسول الله صلی الله علیه و آله اجعلوها فی رکوعکم فلما نزلت سبح اسم ربک الاعلی قال لنا اجعلوها فی سجودکم. و همینطور روایت هشام بن حکم در جلد 6 وسائل صفحه 328 قلت له لای علة یقال فی الرکوع سبحان ربی العظیم و فی السجود سبحان ربی الاعلی، قال یا هشام، قضیه معراج پیامبر را فرمودند که امر شدند در رکوع سبحان ربی العظیم بگویند و در سجود سبحان ربی الاعلی فلذلک جرت به السنة. و لذا حق این است که سبحان ربی العظیم را اگر میخواهد بگوید در رکوع بگوید و سبحان ربی الاعلی را در سجود بگوید، جابجا نکند.
حالا چرا آقای خوئی احتیاط کرد آن دو تا روایت ضعیف السند بود بلکه قاسم بن عروه را هم ایشان توثیق نمیکند سه تا روایت میشود ضعیف السند، میماند فقط صحیحه ابیبکر حضرمی ممکن است آقای خوئی بگویند محتمل الوجوب نیست که تقول سبحان ربی العظیم ثلاثا، اینکه محتمل الوجوب نیست این را باید حمل بر افضل بکنیم. دیگر شاید منشأ احتیاط واجبشان این باشد.
[سؤال: … جواب:] معراج، اینی که خواندیم سندش ظاهرا تمام نیست.
مطلب دیگر این هست که صاحب عروه فرموده الثالث، واجب سوم در سجود طمأنینه هست به مقدار ذکر واجب بلکه ذکر مستحب که به قصد جزئیت یعنی به قصد امر خاص میآوری نه به قصد ذکر مطلق. یک وقت قصد ذکر مطلق داری، در هر جای نماز میتوانی بگویی سبحان الله، اما یک وقت قصد داری ذکر مستحب در سجود را باید طمأنینهات حفظ کنی. بعد در ادامه فرموده اگر قبل از اینکه سر روی مهر بگذاری یا بدنت آرام بشود عمدا بگویی سبحان الله به قصد جزئیت نمازت هم باطل میشود. چرا؟ برای اینکه من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة است، شما به قصد جزئیت گفتی سبحان الله ولی جایش اینجا نبود. ولی اگر سهوا بگویی سبحان الله وجب التدارک ان تذکر قبل رفع الرأس.
راجع به طمأنینه در حال ذکر صاحب مدارک گفته هو قول علماءنا، طمأنینه در حال ذکر واجب اجماعی است، فهو قول علماءنا اجمع و تدل علی مضافا الی التأسی، تاسی به پیامبر بکنیم که طمأنینه داشت در حال ذکر واجب، علاوه بر آن دو روایت داریم یکی روایت حریز دیگری روایت زراره. صاحب حدائق فرموده من سهو رؤوس اقلامه، سر قلم صاحب مدارک سهو کرده خود ایشآنکه شأنش اجل است، قبلا روایت حریزی مطرح نشد، روایت زرارهای مطرح نشد، کدام روایت حریز کدام روایت زراره؟ فقط ماند اجماع، آن اجماع هم که ما عرض میکنیم وفاقا لجمع من الاعلام که اجماع در اینجا اجماع مدرکی یا محتمل المدرک است. در حد اینکه احتیاط واجب بکند انسان خوب است ولی فتوی بدهد بر اساس این اجماع کار سختی است. تاسی به پیامبر هم که واجب نیست. وانگهی پیامبر همه نمازهایش طمأنینه داشت در حال ذکر، حتی نمازهای مستحب که ظهور پیدا کند اقیموا الصلاة که همآنجور ی که منِ مؤسس نماز میخانم نماز بخوانید، نه، موقعی این ظهور را پیدا میکند که کل نمازهای پیامبر همراه با طمأنینه باشد در حال ذکر واجب سجود، این محرز نیست.
صاحب حدائق برای لزوم طمأنینه در حال ذکر واجب تمسک کرده به صحیحه زراره: عن ابیجعفر علیه السلام قال بینا رسول الله صلی الله علیه و آله جالس فی المسجد اذ دخل رجل فقام یصلی فلم یتم رکوعه و لا سجوده فقال رسول الله صلی الله علیه و آله نقر کنقر الغراب لئن مات هذا و هکذا صلاته لیموتن علی غیر دینی، و همینطور روایت برقی در محاسن از عبدالله بن میمون قداح، آقای خوئی تعبیر میکند صحیحه، ظاهرا برقی با واسطه پدرش نقل میکند، منتها خیلی جاها حذف شده از عن ابیه عن عبدالله بن میمون قداح، بی واسطه نمیتواند نقل کند برقی از عبدالله بن میمون قداح، واسطه پدرش است.
[سؤال: … جواب:] ندارد که در محاسن عن ابیه، اولش یک جایی تکرار میکنند عن ابیه عن ابیه، آدم مطمئن میشود که آن جایی هم که نگفته واسطه پدرش است.
عن ابیعبدالله علیه السلام قال ابصر علی علیه السلام رجلا ینقر صلاته فقال منذ کم صلیت بهذه الصلاة فقال له الرجل منذ کذا و کذا، تاریخش را هم میدانست، فقال مثلک عند الله کمثل الغرب اذا نقر لو مت مت علی غیر ملة محمد صلی الله علیه و آله، وسائل جلد 4 صفحه 36.
جواب این است که جناب صاحب حدائق این دو تا روایت دلیل بر وجوب طمأنینه در حال ذکر واجب نیست که شما فرمودید واضح الدلالة است بر این مطلب. نه آقا، این دو تا روایت میگوید نقر کنقر الغراب نباشد سرت را بزنی زمین و سریع برداری، مکث کن، مکث کن به اندازه ذکر واجب اما اینکه در حال ذکر واجب هم طمأنینه داشته باش، از این استفاده نمیشود.
دلیل دیگری که مطرح شده برای لزوم طمأنینه در حال ذکر واجب سجود صحیحه علی بن یقطین است: سألته عن الرکوع و السجود کم یجزی فیه من التسبیح قال ثلاثة و تجزیک واحدة اذا امکنت جبهتک من الارض. گفته میشود که حضرت شرط کرد یک تسبیح موقعی مجزی است، مثلا یک سبحان ربی الاعلی و بحمده موقعی مجزی است که با طمأنینه بگویی، اذا امکنت جبهتک من الارض.
جواب این است که این فقط میگوید پیشانی ات روی مهر قرار بگیرد این اصلا دلالت بر لزوم طمأنینه به لاظ موضع جبهه هم نمیکند یعنی میگوید قبل از اینکه برسی به مهر شروع نکن تسبیح را، امکنت جبهتک من الارض یعنی قرار بگیرد یعنی جا بگیرد پیشانی ات روی مهر اما ممکن است در حال جا گرفتن تکان هم بخورد. فوقش میگویی نه، امکنت یعنی تکان هم نخورد اما جبهه ات تکان نخورد چه ربطی به بدن دارد؟
این هم پس دلالت نکرد.
روایت چهارم صحیحه علی بن جعفر است در کتاب علی بن جعفر سألته عن الرجل یسجد علی الحصی فلایمکن جبهته من الارض روی سنگریزهها سجده میکند این سنگریزهها تکان میخورد امام فرمود یحرک جبهته حتی یمکن، آنقدر تکان بدهد جبهه را که آرام بشود روی این سنگ ریزهها، فینحی الحصی عن جبهته، آنهایی که ثبات ندارد دور کند از جبههاش تا ثبات پیدا کند جبههاش، و لایرفع رأسه.
[سؤال: … جواب:] یحرک جبهته حتی یتمکن، آخه گفت فلایمکن جبهته من الارض یعنی چون این سنگ ریزهها ثبات ندارد این نمیتواند جبههاش را ثبات بدهد حضرت فرمود آنقدر جبههاش را تکان بدهد که ثبات پیدا کند یعنی ثبات پیدا کند این شخص به لحاظ جبههاش، ظاهرش این است.
این هم جوابش همین است که دلیل بر طمأنینه کل بدن نیست.
روایت پنجم صحیحه بکر بن محمد ازدی هست: وسائل جلد 4 صفحه 35، این روایت را کامل میخوانم چون یک شبههای هست آن را ببینیم میشود جواب داد. شبهه این است که این روایت اصلا دلیل بر وجوب نیست دلیل بر استحباب است. بکر بن محمد ازدی میگوید سأله ابوبصیر، ابوبصیر از امام صادق علیه السلام سؤالی کرد من هم نشسته بودم، سؤالش این بود که راجع به حورالعین میپرسید، فقال له جعلت فداک أ خلق من خلق الدنیاام خلق من خلق الجنة، فقال له ما انت و ذاک علیک بالصلاة فان آخر ما اوصی به رسول الله و حث علیه الصلاة ایاکم ان یستحف احدکم بصلاته فلا هو اذا کان شابا اتمها و لا هو اذا کان شیخا قوی علیها و ما اشد من سرقة الصلاة، بعد در ادامه فرمود اذا قام احدکم فلیعتدل اذا رکع فلیتمکن اذا رفع رأسه فلیعتدل و اذا سجد فلینفرج و لیتمکن و اذا رفع رأسه فلیلبث حتی یسکن.
شبههای که مطرح میشود این است که این تعبیر که فلا هو اذا کان شابا اتمها و لا هو اذا کان شیخا قوی علیها این ظاهرش این است که مستحبات را مراعات نمیکند و الا پیرمرد چرا توان ندارد واجبات را مراعات کند؟
این جوابش این است که هر دو فرض را میگیرد که هم آداب را مراعات نمیکنند و هم بعضی از پیرمردها واجبات را نمیتوانند مراعات کنند، پادرد دارد مجبور است نماز ایمائی بخواند، یا طمأنینه را نمیتواند حفظ کند، اعتدال در قیام را نمیتواند حفظ کند. منحصر نیست به اینکه بگوییم حالا پیرمرد است توان ندارد یعنی توان مستحبات ندارد، نخیر، توان واجبات هم گاهی ندارد.
[سؤال: … جواب:] توان واجبات هم ندارند یک سری پیرمردها. … ما این هم جوانها را هم که میبینیم در این مساجد میرویم میبینیم دهها صندلی نماز اضطراری گذاشتند، جوان است میآید میگوید دکتر گفته سجده نکن، خم نشو. در فامیلهایتان ببینید چند نفر، ما که زیاد داریم در فامیلمان حالا یا پیر یا غیر پیر.
شبهه دیگر برای استحباب این است که در سجده میگوید اذا سجد فلینفرج و لیتمکن، انفراج در حال سجود که قطعا واجب نیست.
میگوییم آیا این دلیل نمیشود اذا سجد فلینفرج و لیتمکن که و لیتمکن هم واجب نباشد؟ دلیل نمیشود. مثل اغتسل للجمعة و الجنابة، حالا غسل جمعه مستحب است غسل جنابت چرا مستحب باشد. پس انصاف این است که دلالت این روایت بر وجوب که در حال سجود تمکن داشته باش، این جای بحث ندارد.
منتها یک اشکال به این روایت این است که ما قبلا گفتیم تمکن یعنی قرارداشتن یعنی جا گرفتن، یعنی در حال سجود جا بگیرید سریع سر از سجود بر ندارید چون میخواهید ذکر بگویید، فلیتمکن نه اینکه فلیستقر بدنکم، تمکن یعنی اخذ مکان، یعنی سریع از سجود خارج نشوید، شاید مراد این باشد.
[سؤال: … جواب:] قرار نمیگرفت. … آن روایتی که لایمکن جبهته؟ … حالا آنجا قرینه داریم که مراد استقرار جبهه هست، آرامش پیدا کند جبهه روی سنگ ریزهها آیا دلیل میشود همه جا به این معنا باشد؟ تمکن من المکان یعنی قرار گرفت در آن مکان، قرار گرفت یعنی در آن مکان ماند. … به چه دلیل آخه و لیتمکن معنایش استقرار است؟ انا مکنا له فی الارض یعنی استقرار داشت؟ یعنی جابجا نمیشد؟ یعنی روی زمین مکان پیدا کرد یعنی موقعیت پیدا کرد. … تمکن هیچ ظهوری در استقرار و آرامش بدن ندارد، شما دلیل بیاور بر ظهورش. یک روایت قرینه دارد بر اینکه مراد از تمکن استقرار است آیا دلیل میشود که تمکن همه جا به معنای استقرار است؟ … اصلا در لغت معنا کردند تمکن ای اخذ المکان.
ثانیا: تمکن را به معنای استقرار میگیرید، آقای سیستانی فرمودهاند این چه ظهوری دارد در اینکه شرط ذکر سجود است؟ نخیر، شرط نماز است که در تمام آنات سجود استقرار داشته باشید. رفتی به سجده، دیگر تکان نخور تا سر از سجده برداری، ذکر میگویی یا نمیگویی فرقی نمیکند، ذکر را متوقف کردی ذکر نمیگویی میخواهی جابجا بشوی، جایم خیلی مناسب نیست، یک مقدار جایم را با تکان دادن بدنم درست کنم، نخیر جایز نیست، اذا سجد فلیتمکن. آن وقت این دلیل بر لزوم طمأنینه در حال ذکر واجب نمیشود، دلیل نمیشود که ذکر واجب مشروط است به طمأنینه، این فرمایش آقای سیستانی معنایش این است که اولا در حال سکوت هم اگر طمأنینهات را بهم زدی حالا احتیاط واجب میکند در رساله ولی در شرح استدلالی فتوی میدهد، نظر قطعی میدهد، که اگر در حال سکوت هم بدنت را تکان دادی عمدا نمازت باطل است، و از طرف دیگر اگر سهوا بود، حدیث لاتعاد میگیرد نیازی به تکرار ذکر سجود نیست چون مشکلی برای ذکر سجود فراهم نشد، مشکل برای شرائط نماز بود که در جمیع آنات سجود استقرار بدن لازم است خب سهوا در بعض آنات سجود این شرط را مختل کردی لاتعاد شاملت میشود.
خود آقای سیستانی فرمودند ما ممکن است به یک روایت دیگر تمسک کنیم. ایشان خودشان آن صحیحه علی بن یقطین را که مطرح میکنند که و تجزیک الواحدة اذا امکنت جبهتک من الارض، او را متعرض شدند غیر از آن اشکالی که مطرح شد که این راجع به استقرار جمیع بدن نیست، استقرار جبهه فوقش هست، فرمودند اصلا این ذیل معلوم نیست جزء حدیث بوده. شاهدش این است که در روایت بعدی وسائل را نگاه کنید جلد 6 صفحه 300، از علی بن یقطین که نقل میکند میگوید ثلاثة و یجزیه واحدة، این "اذا امکنت جبهتک من الارض" نیست، و احتمال میدهیم که بعضی از فقهاء از روات کنار کتابشان در توضیح روایت این را ذکر کردند، این مستنسخ همچین علامه دهر که نبود، فکر کرد اینکه کنار کتاب نوشته ادامه حدیث است، آورد در متن، ما دیگر وثوق پیدا نمیکنیم که این ادامه حدیث باشد چون در روایت دیگر این ادامه نیست.
واقعا اگر این احتمال باشد فرمایش بجایی است چون کسانی که دنبال نسخهشناسی هستند اولین حالتی که به آنها دست میدهد بیاعتمادی به نسخههاست، بیاعتمادی به این کتابهای چاپی است که بر اساس این نسخهها تنظیم شده. اصلا گاهی حاشیه اشتباه میشود داخل متن میشود، گاهی خود مستنسخ خطای چشم دارد، گاهی عبارت را تکرار میکند، حواسش نیست، اصلا یک چیز طبیعی است در نسخهنویسی این اشتباهها. و این هم که حاشیه را به متن میآورد بنده خدا چه میداند که موارد دیگر گاهی از قلم افتاده رفته در حاشیه، اینجا فکر میکند که از قلم افتاده رفته در حاشیه، وارد متن میکند. بناء مستنسخین بر تهذیب آن حواشی علماء از متن روایات که نبوده، مخصوصا که اشتباه هم زیاد میشده.
[سؤال: … جواب:] حالا اینجا ایشان میگوید چون در روایت دیگر ندارد اذا امکنت جبهتک من الارض، اینجا دارد جای دیگر ندارد، انسان، دیگر به این نسخه مطمئن نمیشود. شما نباید اشکال کنی، آقای زنجانی که اساس این اشکال را دارد که تا متن نسخهای مضطرب میشود میگوید ما دیگر مشکل داریم چون معلوم نیست این نسخهها بر چه اساسی نوشته شده. … فعلا بحث اضطراب است. یک نقل علی بن یقطین دارد اذا امکنت جبهتک من الارض، یکی دیگر ندارد. هر دو از علی بن یقطین است، سقط دارد.
متن کلام ایشان را بخوانم برایتان ایشان فرمودند ما این اذا امکنت جبهتک من الارض قبول نداریم فقط اگر صحیحه بکر بن محمد ازدی باشد این دلیل بر این است که در جمیع آنات سجود شرط نماز این هست که ما طمأنینه داشته باشیم، اما اینکه شرط ذکر واجب طمأنینه باشد از این صحیحه بکر بن محمد ازدی نمیتوانیم استفاده کنیم. از این روایت علی بن یقطین هم که نمیتوانیم استفاده کنیم دیگر اینجا بحث تمام میشود.
پس ایشان میفرماید ما دلیلی بر اینکه شرط ذکر واجب طمأنینه باشد نداریم، مقتضای اصل برائت و اطلاق لفظی وجوب ذکر این است که شرط ذکر طمأنینه نیست و لذا اگر طمأنینه را اشتباه بکنی، سهوا در حال اضطراب بدن [ذکر را] بگویی اعاده لازم ندارد.
این یک مطلب. مطلب دیگری که آقای سیستانی دارند فرمودند اینی هم که صاحب عروه گفت که اگر در حال اضطراب و عدم طمأنینه یا در حال اینکه هنوز نرسیدی به سجود، عمدا بگویی سبحان الله نماز باطل است این هم ما قبول نداریم. چرا نماز باطل است؟ ذکر خداست، ذکر خدا کلما ذکرت الله فهو من الصلاة، این زیاده صدق نمیکند.
این مطلب ایشان خلاف صریح کلام ایشان است در رکوع. در رکوع قبل از طمأنینه یا قبل از وصول به حد شرعی رکوع گفتند اگر سبحان الله بگوید به قصد جزء رکوع چون تشریع است، کلما ذکرت الله از او انصراف دارد، و چون از او انصراف دارد پس میشود اتیان به جزء مسانخ در نماز در حالی که امر ندارد و این [مبطل نماز است].
[سؤال: … جواب:] اگر قصد جزئیت نکند که مصداق کلما ذکرت الله است، اگر قصد جزئیت بکند میشود تشریع، تشریع که شد کلما ذکرت الله از او انصراف دارد، وقتی انصراف داشت من زاد فعلیه الاعادة او را میگیرد. آنجا اینجور فرمود. چون گفته سبحان الله جزء مسانخ را آورده امر هم که ندارد.
اینجا هم ایشان مناسب بود بفرماید اگر قبل از وضع جبهه روی زمین سبحان الله را شروع بکند یا قبل از تمکن، اگر به قصد جزئیت باشد کلما ذکرت الله از او انصراف دارد، کلما ذکرت الله فهو من الصلاة، چون تشریع است، عمدا گفته، تشریع که شد و کلما ذکرت الله از او انصراف داشت میشود مصداق من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة. اینکه ما در اینجا بگوییم که نه، این من زاد نیست و لو به قصد جزئیت بیاورد چون مصداق کلما ذکرت الله است منافات پیدا میکند با آن مطلب در رکوع.
ما گفتیم که اگر آدم در محلش ذکر مستحب را نگوید، سبحان الله را به قصد ذکر خاص در غیر محلش بگوید این عرفا زیاده است. مثل اینکه قنوت را شما در رکعت اول بگویید این مصداق زیاده است. قنوت در رکعت اول مصداق زیاده است و لو ذکر خداست، من زاد او را میگیرد چون به قصد استحباب قنوت در رکعت اولی بخواهی بگویی این جایش اینجا نیست، در غیر جای خودش آوردی. سبحان الله به قصد ذکر سجود هم قبل از سجود یا قبل از استقرار بگویید این هم ذکر سجود را گفتی در غیر محل خودش. چه فرق میکند با اینکه شما قنوت را در رکعت اول بگویی؟ تشهد را در رکعت اول بخوانی آن هم ذکر الله و رسوله است دیگر، کلما ذکرت الله و رسوله فی الصلاة فهو من الصلاة اما عرف میگوید این زیاده است چون به قصد جزئیت آوردی.
[سؤال: … جواب:] قبل از محل میگویند سبحان الله؟ کی مردم این کار را میکنند؟ عرف میگوید زیاده.
چهارمین واجب در سجود را هم عرض کنم. چهارمین واجب رفع رأس از سجود اول است. چرا علماء گفتند رفع رأس از سجود اول واجب است؟ چون ابوحنیفه میگفت وجوب ندارد. ما برای اینکه دو سجده بشود یک گودال میکنیم بین السجدتین سرمان را فرو میکنیم در آن گودال از حالت سجود خارج میشویم، یا نه، همین مقدار که سرمان را از زمین برداشتیم رفع رأس کاملا لازم نیست. علماء ما گفتند باید رفع رأس از سجود بکنی چون اگر این کار را نکنید مشکل درست میشود.
آقای حکیم فرموده مشکل چیست؟ مشکل این است که عرفا سجود ثانی نمیتوانید بکنید قبل از رفع رأس، شما برای اینکه سجود ثانی بکنید باید حتما رفع رأس بکنید.
آقای خوئی فرموده برای اینکه ما دو تا سجده بکنیم چه نیازی به رفع رأس است؟ راست میگوید ابوحنیفه در اینجا، همین که اعدام کنیم سجود را و لو با رفتن در گودی بین السجدتین، سرمان را فرو میکنیم در یک جای گود، یا نه، سرمان را از مهر بر میداریم، عرفا سجده اولی تمام شد، رفع رأس لازم نیست.
[سؤال: … جواب:] اینکه رفع رأس به اندازه یک سانت بیاوری بالا، اگر این رفع رأس است خیلی خوب، آقای خوئی گفته همین هم لازم نیست، یک راه دیگر این است که کلا دراز بکشی، او که سجده نیست، همینجور مثل خوابیده، به اینکه نمیگویند سجده، یک راه هم این است که بدنت را داخل در یک گودی بکنی. و لذا اینکه آقای حکیم فرمود که اینجا لازم هست رفع رأس تا دو سجود حساب بشود هم آقای خوئی دارند هم آقای سیستانی دارند که لازم نیست.
پس چرا لازم است رفع رأس؟ اینجاست که استدلال کردند به صحیحه بکر بن محمد ازدی، و آقای سیستانی آن روایتی را که خواندیم روابت ابیبصیر که میگوید اذا رکعت فاقم صلبک بعد دارد و ارفع رأسک بعد الرکوع و اذا سجدت فافعل مثل هذا، در حال سجود هم همان کاری که در رکوع کردی که بعد از رکوع رفع رأس کردی در حال سجود هم رفع رأس بکن بعد از سجود.
ببینیم این استدلالها تام است یا نه انشاءلله فردا.
و الحمد لله رب العالمین.