جلسه 20-878
سهشنبه – 02/08/1402
فهرست مطالب:
بررسی و اثبات تقوم سجود به قصد تعظیم به معنای انشاء تعظیم 1
نقد و بررسی فرمایش سیدخوئی (تقوم سجود به وضع الجبهة علی الارض) 3
بررسی اصل عملی در مقام، و مناقشه در کلام محقق حائری.. 5
مناقشه در کلام محقق نائینی (وضع الجبهة رکن سجود شرعی است) 6
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث راجع به معنای سجود بود که صاحب عروه فرمود و حقیقته وضع الجبهة علی الارض بقصد التعظیم.
هم راجع به اینکه آیا حقیقت سجود وضع الجبهة علی الارض است بحث شده و نزاع شده و هم راجع به اینکه آیا حقیقت سجود متقوم به قصد تعظیم است یا نه، میتواند سجود صدق کند و لو قصد تعظیم نباشد، راجع به این هم بحث شده.
بررسی و اثبات تقوم سجود به قصد تعظیم به معنای انشاء تعظیم
البته نوعا قبول کردند که حقیقت سجود متقوم به قصد تعظیم است، فقط بعضی از اعلام در حاشیه عروه اشکال کردند، فرموده این درست نیست. شخصی به قصد استهزاء سجده میکند برای زید میخواهد استهزاء کند او را که هوس شاهی داشت، آخر سر از گدایی درآورد، این رفیقش که منتظر انتقام بود میآید خم میشود روبرویش میگوید اعلیحضرتا ما در مقابل شما تعظیم میکنیم، خم میشود به حالت سجده، قصدش ایذاء و استهزاء است، آیا نمیگویند سجد له؟ سجده له استهزاءً.
بعید میدانم ایشان بخواهند بگویند سجد به اطلاقش اگر باشد منصرف نیست به سجود به قصد تعظیم، این خیلی بعید است چون واقعا اینکه تحریم کردهاند طبق نظر مشهور سجود برای غیر خدا را، این انصراف دارد به سجود به قصد تعظیم، این را من بعید میدانم منکر باشند، لابد میخواهند بگویند صحت سلب ندارد، این آقا هم سجد، و لو انصراف دارد اطلاق سجود از او ولی صحت سلب هم ندارد میشود سجد.
[سؤال: … جواب:] اجمالا با این سجودی که دارد آنی را که غرض از امر به سجود است اجمالا قصد میکند دیگر، غرض از امر به سجود نهایت تذلل است، تذلل کامل. اگر کسانی بروند نزد یک پادشاهی و آن ندیم پادشان بگوید به سجده بروید او هم به سجده برود اجمالا قصد میکند همانی را که این ندیم پادشاه میگوید و لو نفهمد که اصلا این کار یعنی چه. بالاخره قصد اجمالی که دارد.
حالا بحث در این است که آیا اینکه فرمودند در حاشیه عروه که قصد تعظیم در صدق سجود معتبر نیست این درست است؟ به نظر ما این مثالی که ایشان زد عرفا میگویند سجد له، سجده له استهزاءً، اما چرا کسی که بعد از نماز خوابش میآید میگوید پنج دقیقه سرم را میگذارم زمین میخوابم خستگیام در بیاید بروم درس، آیا به او نمیگویند سجد؟ سجد در عرف ما نمیگویند، لغت به درخت هم میگفت شجر ساجد، به آن بعیر هم میگفت اسجد البعیر که حالا برخی از لغویین میخواهند بین سجد و اسجد فرق بگذارند میگویند اسجد به معنای ذل و انحنی و تطامن است اما سجد به معنای وضع جبهته علی الارض است، حالا کار نداریم او هم خیلی بعید است که سجد با اسجد فرق کند، اسجد البعیر با سجد البعیر فرق کند، ولی بهرحال بعید نیست در معنای لغوی سجود قصد تعظیم نخوابیده، سجدت الشجرة، سجدت النخلة، اسجد البعیر. کما اینکه رکوع هم همینجور بود شجرة راکعة شیخ راکع. ولی در عرف ما وقتی میگویند ارکع اسجد این منصرف است به آنی که به قصد تعظیم باشد. اما قصد تعظیم یعنی انشاء تعظیم نه قصد جدی تعظیم، ما یک انشاء داریم یک قصد داریم.
ببینید! من یک مثالی برایتان بزنم: برخی از آقایان گفتند کسانی هستند شرط ضمن عقد را میخواهند وفا نکنند، ضمن عقد ازدواج هر چی خانواده دختر میگویند به عنوان شرط ضمن عقد، میگوید به چشم، فقط آنهایی که نقد است میگوید نه، آنهایی که نسیه است و مربوط به آینده است هر چی میگویند میگوید به چشم، اما بنا دارد عمل نکند، بعضیها شبهه کردند گفتند این چه جور میشود؟ التزام به عمل با بنا بر عدم عمل با هم سازگار نیست. بعضی از بزرگان مدرسین این اشکال را در درسشان مطرح کردند.
ما گفتیم: نه، کاملا قابل جمع است. انشاء التزام با اراده عدم وفا به التزام با هم جمع میشود؛ التزام یک امر انشایی است. با اینکه در دلش میگوید کور خواندند این خانواده عروس این شرطها را میگذارند به گردن من، یک دانهاش را به آن وفا نمیکنم، حالا سر وقتش معلوم میشود، اما عقد صحیح است چون اگر انشاء نکند التزام به شرط را تطابق ایجاب و قبول بهم میخورد عقد باطل است این چیزها را این آقا بلد است. پس با هم جمع میشود. اینجا هم انشاء تعظیم میکند این آقا در مقابل دوستش و لو داعی جدی تعظیم ندارد. همین انشاء تعظیم یعنی تظاهر به تعظیم. این فرق میکند این حالتی که در مقابل دوستش دارد و لو به قصد استهزاء با آن حالتی که بعد از نماز میگوید پنج دقیقه سرم را بگذارم زمین چرتی بزنم خستگیام در بیاید، اینها با هم فرق میکند، عرف ما به آن خوابیدن بعد از نماز نمیگویند یسجد.
[سؤال: … جواب:] بحث در این است که عرفا نمیگویند سجد؟ … اتفاقا درست میگویند ایشان، عرف میگوید سجد لصدیقه استهزاءا به.
پس ما میپذیریم که در سجود در عرف ما قصد تعظیم به معنای انشاء تعظیم معتبر هست.
[سؤال: … جواب:] در عرف ما کسی که مثلا خسته است سرش را میگذارد روی کتاب یک مقدار میخوابد نمیگویند سجد. اتفاقا روی کتاب میگویند خوابش برد، کتاب باز کرده کتاب اتفاقا کتاب درسی هم نیست کتاب رمان است، هیچ تناسبی هم با سجود ندارد، اتفاقا رمان مبتذل است، وسطش همینجوری سرش را گذاشت روی آن کتاب و یک چند دقیقهای خوابید، به این میگویند سجد؟ سجد علی هذا الکتاب؟ کی میگویند سجد؟
[سؤال: … جواب:] سجد، نمی خواهد بگوید سجد له. آیا آن ورزشکار که به او میگویند این کار را بکن که وزنت پایین بیاید میگویند سجده کرد؟ … ساجد لغوی عرض کردم مثل شجر ساجد، بله کمتر از او که نیست، اما سجد در عرف ما نه در لغت اصلی من به نظرم میآید صدق نمیکند.
اصلا ما یک مشکلی که داریم این است که سجود مرادف فارسی ندارد، به زمین افتادن معلوم نیست مرادف فارسی سجد باشد. و لذا ما که دیروز میگفتیم این بوداییها که در مقابل مجسمه بودا حالت سجود پیدا میکنند با اینکه صورتشان اصلا متصل به زمین نیست ما نمیدانیم اصلا اینها کسانی که آشنا هستند با لغت چینی و کرهای که آنها بودایی هستند دیگر، آنها چه تعبیر میکنند راجع به این کار؟ آنها که نمیگویند سجود، چی میگویند؟ چه واژهای بکار میبرند و چی به ذهنشان میآید تا بهتر بتوانیم مرادفسازی کنیم برای سجود. ما فعلا اطلاع نداریم آنها چه میگویند، شاید اسم او را میگذارند پرستش.
[سؤال: … جواب:] چون ما خبر نداریم اطلاع نداریم نمیتوانیم قضاوت کنیم و الا چه جور شده که ماء و آب مرادف هم هستند، آب و واتر مرادف هم هستند، باید بررسی کنیم، ما چون اطلاع نداریم نمیتوانیم قضاوت کنیم. و لذا آنی که برای ما مسلم است ما که آنها را میبینیم به ذهن عرفیمان میگوییم سجود، یعنی ما آن حالت را که میبینیم الان آدم نمیگوید رکوع، و لو رکوع جالسا هم شبیه همان است ولی آدم آن حالت را میبیند میگوید در مقابل بت سجده کردند بعید نیست این ولی خود آنها همین را میگویند یا ما مجازا داریم این را میگوییم از باب مشابهت. اینها را نمیشود خیلی رویش پافشاری کرد.
نقد و بررسی فرمایش سیدخوئی (تقوم سجود به وضع الجبهة علی الارض)
ما آنی که میتوانیم رویش اصرار کنیم همین است که بگوییم آقای خوئی! صاحب عروه! نگویید حقیقة السجود وضع الجبهة علی الارض است، این را نگویید، حقیقة السجود از باب قدرمتیقن هم، وضع شیء من الوجه علی الارض است، یخرون للاذقان[1] سجدا مجاز است؟ قطعا مجاز نیست. خدش را میگذارد روی زمین در حالت سجود، پیشانی را نمیگذارد نمیگویند سجد؟ قطعا میگویند سجد.
آقای خوئی هم تعبیرش این است که انصراف دارد سجود به فرد شایع و متعارف که وضع الجبهة علی الارض است و لکن عاجز از وضع الجبهة علی الارض سجودش به وضع الذقن علی الارض است وضع الخد علی الارض است. ما میگوییم این انصراف منشأش چیست، انصراف به متعارف شایع باید در حدی باشد که خفاء صدق داشته باشد. من نمیخواهم بگویم امر به سجود منصرف به متعارف شایع نیست، شاید باشد، اما اینکه بگوییم لم یسجد، اینکه به نحو غیر متعارف با اینکه قادر بود پیشانی بر زمین بگذارد، خدش را به زمین گذاشت، بگوییم لم یسجد [این معلوم نیست]. بله انصراف منشأ میشود بگوییم اسجد منصرف است به سجود متعارف. مثل اینکه در بحث وضوء میگویند مسح بیده رأسه، میگویید انصراف دارد مسح به ید به مسح به باطن کف نه مسح به ظاهر کف، یا انصراف دارد از مسح با ذراع، ذراعش را بکشد روی سرش. مسح بیده علی رأسه منصرف است به متعارف شایع اما صحت سلب ندارد، اگر کسی ذراعش را کشید روی سرش نمیگویند لم یمسح بیده علی رأسه، آن خطاب امر به مسح ید علی رأسه منصرف است به مسح به باطن کف، حرفی نیست.
اینکه آقای خوئی میفرمایند: راجع به قادر نمیگویند سجد، و لذا زیاده آن زیاده سجود و مبطل نماز نیست، آقای خوئی نتیجه این را میگیرد میگوید کسی که وضع الجبهة علی الارض نکرده وضع الخد علی الارض کرده با اینکه متمکن از وضع الجبهة علی الارض است، این عرفا نمیگویند زاد سجودا فی صلاته، ده بار هم این کار را بکند. عمدا اگر باشد خب مطلق زیاده عمدیه به قصد جزئیت، هر چه زیاد بکند به قصد جزئیت نماز عمدا مبطل نماز است. نه، اینکه بگویند زاد سجودا، زاد سجدتین، آقای خوئی میگوید نمیگویند، اینکه سجود نیست در حق این شخص. ما این را میگوییم، ما میگوییم چرا نمیگویند؟ سجود است دیگر، یخرون للاذقان سجدا، این سجود است دیگر.
[سؤال: … جواب:] اگر بگوید اسجد میگویید انصراف دارد آن سجود متعارف را بجا بیاور ولی اگر بگوید لاتسجد آیا این نهی از سجود هم منصرف به متعارف است؟. لاتسجد لغیر الله، سجود برای غیر خدا حرام است طبق نظر مشهور. … کلام در این است که یک وقت به تناسب حکم و موضوع و ارتکاز در ذهن مردم میگویید: اسجد انصراف دارد به متعارف از سجود که وضع الجبهة علی الارض است، حالا این را بر فرض ما بپذیریم اما آیا لاتسجد لغیر الله هم انصراف دارد؟ آخه انصراف در امر ممکن است باشد اما در نهی نباشد. میگویید سجود بر غیر خدا حرام است این آقا وضع خد کرد در مقابل پادشاه، سجد لغیر الله اطلاقش این را میگیرد. … ببینید من حرفم این است که آقای خوئی که ادعای انصراف سجود به فرد شایع متعارف میکند آیا معنایش این است که به تعدد دال و مدلول منصرف است به فرد متعارف؟ حرفی نیست، ولی بگوییم صحت سلب دارد یعنی لایصدق علیه انه سجد، ما این را قبول نداریم، چرا نمیگویند سجد؟ سجد دیگر. و لذا برای خدا اگر سجود کند طبق نظر مشهور و لو علی الخد باشد این حرام است. ظاهر این است.
[سؤال: … جواب:] بینی بر خاک مالیدن که اصلا ممکن است به قصد تعظیم نباشد. … حالا اگر خدش را روی زمین گذاشت به قصد تعظیم شاه، نمیگویند سجد؟ … ابن سیّده و اینها گفتند سجد أی وضع جبهته علی الارض اینها متاثر از فقه هستند، پس یخرون للاذقان سجدا چیست؟ مجاز است؟ … پیشانی بگذاریم که ذقن نمیتوانیم بگذاریم مگر گودالی بکنیم!!
بررسی اصل عملی در مقام، و مناقشه در کلام محقق حائری
مطلب دیگر این است که حالا اگر تردید کنیم که سجود متقوم اصلا به مماسه وجه با ارض هست یا نیست؟ و اگر متقوم به مماسه بود متقوم است به مماسه جبهه با ارض یا متقوم است به مماسه و لو بعض اعضاء وجه مثل خد و ذقن، شک بکنیم.
آقای حائری فرمودند یک وقت شک در محصل است یعنی بر ما واجب است تذلل کامل، سجود یعنی تذلل کامل، مصداقش در عرفها فرق میکند. نمیدانیم در عرف ما مصداق تذلل کامل وضع الجبهة علی الارض است یا اعم از وضع الجبهة علی الارض یا وضع الخد علی الارض، اینجا قاعده اشتغال جاری است چرا؟ برای اینکه مفهوم تذلل کامل که مشخص است، مصداق اعتباری آن در عرف متشرعی و فقه ما و دین ما مشخص نیست. ایشان میگوید اینجا شک در محصل است، قاعده اشتغال جاری است. اما اگر نه، مفهوم سجود را ما ندانیم بر چی وضع شده آنجا برائت جاری میکنیم. منتها این برائت معارضه میکند با برائت از حرمت سجود علی الخد أمام الامیر، چون یا این وضع الخد سجود است پس حرام است امام الامیر این کار را بکنیم یا سجود نیست پس برائتی که جاری کردیم و سجود علی الخد کردیم در حال سجود تلاوت جایز نیست.
این فرمایش دو تا ایراد دارد:
ایراد اول این است که ما در سجود تلاوت این را عرض کردیم، آقای خوئی هم دارند و درست است، ادلهای که شرائط سجود را میگوید در سجود تلاوت هم هستند. در ادله که شرائط سجود را میگوید، می گوید انما السجود علی سبعة اعظم، ندارد انما السجود فی الصلاة، [یا دارد:] لاتسجد الا علی الارض أو ما نبت من الارض غیر ما یلبس أو یؤکل. و لذا صحیح این است که در سجود تلاوت هم باید تمام شرائط سجود مراعات بشود. اینکه میبینید رو به قبله لازم نیست باشیم، اینکه میبینید با بدن لخت هم میتوانیم سجود تلاوت بکنیم، بیوضوء هم میتوانیم سجود تلاوت بکنیم این جهتش این است که اینها شرائط نماز است شرائط سجود نیست، شرائط سجود هر چی هست باید رعایت کنیم. و لذا علم اجمالی منحل میشود. یقینا وضع علی سبعة اعظم، مواضع سبعه را روی زمین قرار دادن شرط شرعی سجود تلاوت هم هست.
[سؤال: … جواب:] ظاهرش یعنی آن سجود ماموربه.
آقای خوئی نکته خوبی میگویند، میگویند این دلیلها نه حقیقت شرعیه درست کرده که بگوید وضع شده است سجود بر این، نه مراد استعمالی از سجود را در کتاب و سنت توضیح میدهد به نحو تعدد دال و مدلول که مراد استعمالی از سجود به نحو تعدد دال و مدلول چیست. نه، بیان میکند شرائط سجود را با این لسان.
بگذریم که گاهی آقای خوئی هم فراموش کرده این مطلب را و گفته شرط شرعی سجود فقط این است که محل سجده پیشانی شما شرائطی داشته باشد: زمین باشد ملبوس نباشد مأکول نباشد. وضع الجبهة علی الارض ارض به نحو مطلق چه با واسطه چی بیواسطه مقوم مفهوم عرفی سجود است به نظر ایشان، و لو از باب انصراف به فرد شایع اما اینکه باید پیشانیات روی زمین باشد یا آنچه که از زمین میروید غیر مأکول و ملبوس قرار بدهی این شرط شرعی سجود است مطلقا. اما وضع مواضع سته بر زمین او اصلا واجب فی حال السجود است، شرط شرعی سجود نیست. این را ایشان آن جایی فرموده که خواسته حدیث لاتعاد جاری کند. اگر کسی سر از سجده برداشت یادش آمد توجه کرد که مواضع ستهاش روی زمین نبوده، ایشان میگوید اینها واجب فی حال السجود است شرط سجود نیست. واجب فی حال السجود نماز به آن مرتبط است واجب ضمنی در نماز هست ترک عمدی آن مبطل نماز است و لکن اخلال سهوی به آن اخلال به شرائط سجود نیست. ایشان نظرش این است، اگر جایی میبینید خلاف این را گفته آن اشتباه شد، نظرش این است که وضع الجبهة علی الارض أو ما ینبت من الارض غیر ما یلبس أو یؤکل شرط شرعی سجود است و اخلال به شرط شرعی سجود مشمول حدیث لاتعاد نیست. در حالی که ظاهر دلیل این است که وضع مواضع سته هم شرط شرعی سجود است، انما السجود علی سبعة اعظم.
[سؤال: … جواب:] قبلا خود آقای خوئی جواب شما را داد، گفت: اینها واجباتی هستند در نماز در ضمن سجده اول و دوم، اگر فراموش کردی وضع مواضع سته کنی در سجده اول و دوم، اگر بخواهی سجده سوم بجا بیاوری دیگر آن اتیان واجب در ضمن سجده اولی و ثانیه نیست، بدرد نمیخورد. او را که جواب داد ایشان. ولی اگر متوجه بشوی که این مهرت نجس بوده یا مهرت اصلا پلاستیکی بوده از چین مهر وارد کردند معلوم شد اینها پلاستیکی است، نمازت هر چند سال که خواندی باید قضا بشود. نظر آقای خوئی این است.
مناقشه در کلام محقق نائینی (وضع الجبهة رکن سجود شرعی است)
مرحوم نائینی هم در کتاب الصلاة مطالبی دارد در این رابطه که ما آخرش عرض کردیم نتوانستیم جمعوجور کنیم. من فقط یک خلاصهای از مطلب ایشان بگویم رد بشوم بروم به بحث جدید. ایشان در کتاب الصلاة جلد 2 صفحه 151، اول آمده گفته ما حقیقت شرعیه نداریم در سجود، حقیقت متشرعیه نداریم، بعد آمده گفته: وضع الجبهة علی الارض رکن سجود است، اما بالا نبودن موضع سجود از زمین، این رکن سجود نیست اگر سهوا شما این را فراموش کردی نماز مشکل پیدا نمیکند و اگر زیاد کنید سجده را و لو محل سجودتان به اندازه چهار انگشت از زمین بالاتر باشد زیاده در سجود صادق است. راجع به مواضع سته گفته آنها شرط شرعی سجود است. وضع الجبهة علی الارض مقوم حقیقت و رکنیت سجود است با اینکه در سجود عرفی تصریح میکند که وضع الجبهة علی الارض لازم نیست.
عبارت ایشان را بخوانم: ابتداء از اینجا شروع میکند میگوید الظاهر عدم ثبوت حقیقة شرعیة للسجود بل و لا حقیقة متشرعیة بل هو باق علی معناه اللغوی الذی هو عبارة عن الانحناء و الخضوع و تطأطأ الرأس و اعتبار بعض الخصوصیات شرعا لایستلزم الحقیقة الشرعیة ثم انه یعتبر فی حقیقة السجود عرفا وضع شیء من الوجه علی الارض و لایعتبر فی تحقق معناه العرفی وضع خصوص الجبهة. پس در حقیقت عرفیه سجود وضع الجبهة معتبر نیست، بعض الوجه و لو خد معتبر است. بر خلاف آقای خوئی که گفت انصراف دارد سجود به همان وضع الجبهة علی الارض، محقق نائینی میگوید سجود عرفی مطلق است.
بعد از این میآید میگوید و لکن رکن سجود وضع الجبهة علی الارض است به جوری که اگر شما چهار بار هم خم بشوید، خدت را بگذاری روی زمین اما چون وضع الجبهة علی الارض نکردی زیاده سجود نیست، و اگر وضع خد علی الارض کنی (خوب دقت کنید!) اشتباها حالا یا عمدا، حق نداری همانجا پیشانی را روی زمین بکشانی، باید برگردی از حالت سجود منتقل بشوی به حالت جلوس دومرتبه سجده کنی به نحو وضع الجبهة علی الارض چون رکن شرعی سجود وضع الجبهة علی الارض است، با اینکه در حقیقت عرفی سجود معتبر نیست. تا اینجا را داشته باشید. بعد میرسد به وضع مواضع سته غیر از وضع الجبهة، میگوید آنها شرط شرعی سجود هستند رکن نیستند، تعبیر ایشان این است که مواضع سته شروطٌ فی السجود، این تعبیر ایشان است.
ما میگوییم: معنای این فرمایشات شما چیه ما بفهمیم. اگر سجود عرفی صدق میکند بر وضع الخد علی الارض، رکنیت را ما از کجا فهمیدیم؟ سجود وقتی صدق میکند، زیاده سجدتین مبطل نماز است، شما هم که [گفتید] وضع الخد علی الارض سجود است، چه فرق است بین امر به وضع الجبهة علی الارض که شرط شرعی سجود است و بین امر به وضع مواضع سته که آن هم شرط شرعی سجود است؟ اینها با هم فرقش چیه؟
[سؤال: … جواب:] وضع الجبهة علی الارض ایشان گفت در حقیقت عرفیه سجود دخیل نیست و شارع هم هیچ حقیقت شرعیه و متشرعیه ندارد. تصریح کرد. آن وقت چه جوری شد وضع الجبهة علی الارض شد رکن شرعی سجود؟ مگر بگویید حقیقت متشرعیه دارد که نفی کردید گفتید ندارد. … اگر تعدد دال و مدلول است و با آن شرط شرعی را میفهمیم خب شرط شرعی را با تعدد دال و مدلول بفهمیم یا با بیان منفصل بفهمیم در مواضع سته هم که شما گفتید شرط شرعی است.
شما در سجود لغیر الله تصریح میکنید میگویید اگر کسی برود حرم امام علیه السلام خدش را بگذارد روی زمین به قصد تعظیم، این اشکال دارد، چون این سجود است، سجود عرفا صادق است، ولی برای تقبیل خم بشود این سجود نیست چون این وضع الخد که نکرده، مثل اینکه یک کسی خم میشود بچهاش را ببوسد اینکه سجده نمیکند. شما میگویید سجود به نحو وضع الخد علی الارض سجود است و لذا برای غیر خدا حرام است. آن وقت انصراف غیر از آن بیان آقای خوئی است[2]، آقای خوئی میگفت صدق نمیکند سجود برای متمکن از وضع الجبهة اگر وضع الخد بکند. آقای نائینی میگوید صدق میکند منتها شارع در اعتبار شرعی وضع الجبهة علی الارض را رکن قرار داده است، چه جور شد این رکن سجود شد اما اینکه روی مهر نماز بخوانیم آن هم که انما السجود علی الارض أو ما انبت من الارض او رکن نیست، ایشان قبول دارد رکن نیست و لذا میگوید اگر سهوا روی پلاستیک سجده کند بعد متوجه بشود حدیث لاتعاد او را میگیرد، موافق با عروه است در این مسأله. فقط اینکه وضع الجبهة علی الارض رکن شرعی است این را ایشان از کجا استفاده کرده ما نمیفهمیم.
این راجع به این مطالب. کلام واقع میشود در اینکه اینکه مشهور گفتند سجدتین رکن است بعد چه جور میشود دو تا سجد ترک بشود نماز باطل است، دو تا سجده اضافه بشود نماز باطل است، این با رکنیت یک مقدار گفتند جور نمیآید، انشاءالله این را روز شنبه دنبال میکنیم.
[1] مرحوم علامه مجلسی در بحار ج 81 ص 194:
و اما وقوع الذقن بدل الجبهة كما فى قوله عز و جل: «إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذٰا يُتْلىٰ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقٰانِ سُجَّداً» الى قوله عز و جل «وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقٰانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً» أسرى 107- 109، فهو وصف لسجدة النصارى فانهم لم يتنبهوا أن ابن آدم انما يسجد على سبعة أعظم فطرة و طبعا، بل وقعوا على الارض منبطحين على وجوههم كما يقع العمود و لما لم يمكنهم الذكر و التوجه الى قبلتهم بهذا الحال رفعوا رؤسهم و جعلوا أذقانهم على الارض، فلا تغفل.
[2] ماتن: ظاهرا مقصود استاد این است: آن وقت این بیان آقای نائینی غیر از بیان انصرافی است که آقای خوئی مطرح کرده است.