دانلود فایل صوتی 14020729=17
دانلود فایل متنی جلسه 017= تاریخ 14020729

فهرست مطالب

فهرست مطالب

پخش صوت

14020729=17

جلسه 17-875

‌شنبه – 29/07/1402

 

فهرست مطالب:

نقد و بررسی استدلال به صحیحه محمد بن مسلم (سألته عن السهو فی النافلة) برای اثبات عدم مبطلیت زیاده رکوع در نافله. 1

پاسخ محقق حکیم از استدلالات روایی بر عدم مبطلیت رکوع در نافله. 2

فرمایش سیدخوئی راجع به روایت صیقل (اتصال نماز وتر به نماز شفع) 4

مناقشه در کلام سیدخوئی. 4

پاسخ سیدخوئی از اشکال محقق حکیم بر استدلال به روایت صیقل. 6

جواب از پاسخ سیدخوئی. 7

 

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم ‌الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

 

بحث راجع به زیاده سهویه رکوع در نماز نافله بود که صاحب عروه فرمود مبطل نماز نافله نیست.

ما عرض کردیم این خلاف قاعده است، هم خلاف معتبره ابی‌بصیر است که من زاد فی صلاته فعلیه الاعادة‌ که ارشاد به فساد است، و هم خلاف صحیحه منصور بن حازم هست که در وسائل جلد 6 صفحه 319 نقل می‌‌کند عن ابی‌عبدالله علیه السلام عن رجل صلی فذکر انه زاد سجدة قال لایعید صلاة من سجدة و یعیدها من رکعة، که بعید نیست ظاهر تقابل بین سجده و رکعت این باشد که این رکعت به معنای رکوع است، یعنی و یعیدها من رکوع، فرض هم فرض نسیان است، و این اعم است از این‌که نماز، فریضه باشد یا نافله.

نقد و بررسی استدلال به صحیحه محمد بن مسلم (سألته عن السهو فی النافلة) برای اثبات عدم مبطلیت زیاده رکوع در نافله

و لذا ما برای این‌که بگوییم زیاده سهویه رکوع در نماز نافله مبطل نیست باید دلیل خاص بیاوریم. روایاتی مطرح شد که برخی از آن‌ها را عرض کردیم، آخرین روایت صحیحه محمد بن مسلم است جلد 8 صفحه 230 وسائل عن احدهما علیهما السلام قال سألته عن السهو فی النافلة قال لیس علیک شیء، سؤال کردم از حضرت راجع به سهو در نافله حضرت فرمود چیزی بر تو نیست. گفته شده سهو اطلاق دارد، سهو، فراموش می‌‌کند رکوع را زیاد می‌‌کند، لیس علیک شیء.

و لکن این استدلال تمام نیست چون سهو در روایات ظهور پیدا کرده بوده در شک در رکعات، و لذا این‌که سؤال می‌‌کند سألته عن السهو فی النافلة یعنی شک در رکعات نافله. رجوع کنید به روایات، وسائل جلد 8 صفحه 242: لیس فی المغرب سهو و لا فی الفجر سهو و لا فی الرکعتین الاولتین من کل صلاة سهو.

[سؤال: … جواب:] در شک در رکعات در نافله هیچ الزامی بر تو نیست می‌‌توانی بناء بر اقل بگذاری می‌‌توانی بناء بر اکثر بگذاری که مفاد فتوای مشهور هم همین است.

در وسائل جلد 8 صفحه 190: الاعادة فی الرکعتین الاولتین و السهو فی الرکعتین الاخیرتین، این‌که سهو منحصر است به دو رکعت آخر یعنی شک در رکعات، و الا سهوهای دیگر که فرقی نمی‌کند. یا در روایت ابی‌بصیر هست: اذا سهوتَ فی الاولتین فاعدهما حتی تثبّتهما، اگر سهو کردی در رکعت اول و دوم نماز را از نو بخوان تا احراز کنی عدد رکعت اول و دوم را. روایات زیاد است. از امام، سماعه می‌‌پرسد: سألته عن السهو فی صلاة الغداة، سؤال کردم از حضرت راجع به سهو در نماز صبح حضرت فرمود اذا لم تدر واحدة صلیت ‌ام اثتنین فاعد الصلاة من اولهما و الجمعة ایضا اذا سها فیها الامام فعلیه ان یعید الصلاة لانها رکعتان. و همین‌طور روایات دیگر. و لذا به این روایت نمی‌شود استدلال کرد.

پاسخ محقق حکیم از استدلالات روایی بر عدم مبطلیت رکوع در نافله

در مستمسک فرمودند: ما به نظرمان زیاده سهویه رکوع در نماز نافله مبطل نماز نافله است چون مقتضای قاعده که این بود، می‌‌ماند این روایات، این روایات هم قابل جواب است، ‌این روایات یکی روایت حلبی بود: الرجل سها فی الرکعتین من النافلة، این‌جا توضیح داد سهوش چیست، فلم یجلس بینهما حتی قام فرکع فی الثالثة قال یدع رکعة، ‌یعنی یدع الرکوع، و یجلس و یتشهد و یسلم ثم یستأنف الصلاة بعدُ، روشن است که مورد این صحیحه این است می‌‌خواست دو تا نافله بخواند، فراموش کرد تشهد و سلام بدهد در رکعت دوم، برخواست برای نافله دیگر، و رکوع کرد، رکوعش برای نافله دوم است، این‌که زیاده رکوع در نافله اول نیست. چون تعبیر این است: ثم یستأنف الصلاة بعدُ، تشهد بخواند سلام بدهد نماز دوم را شروع کند، مگر صحبت از نماز دوم بود؟ شما ممکن است نافله می‌‌خواندید اشتباه کردید وارد رکوع رکعت سوم شدید اما نافله فجر داشتید می‌‌خواندید، ثم یسأنف الصلاة بعد یعنی چی؟ این معلوم می‌‌شود که دو تا نافله می‌‌خواسته بخواند، فراموش کرده بین این دو نافله تشهد و سلام بدهد، حضرت فرمود رکوع نافله جدیده که کردی نماز نافله قبلی‌ات باطل نمی‌شود برگرد تشهد و سلام را بده ثم یستأنف الصلاة بعد، بعد نماز جدید را شروع بکن. و این در فریضه هم مبطل نیست. شما اگر نماز صبح می‌‌خواندی بناء داشتی بعدش نماز نافله بخوانی یا نماز قضا بخوانی، تشهد و سلام نداده بلند شدی از روی حواس‌پرتی شروع کردی در نماز جدید و رکوع کردی برای نماز جدید این هم زیاده نیست در نماز صبح، این‌جا هم همین‌طور است، بر می‌‌گردی نماز صبحت را تمام می‌‌کنی بعد دومرتبه می‌‌روی آن نماز بعدی را اگر خواستی شروع می‌‌کنی.

[سؤال: … جواب:] فرض این است که آن نماز قبلی صحیح است. … مگر بحث نافله صبح بوده این‌جا؟ می‌‌گوید نافله، ‌یجلس و یتشهد و یسلم، این نمازش صحیح است، ثم یستأنف الصلاة معلوم می‌‌شود یک نماز دوم می‌‌خواسته بخواند که حالا می‌‌گوید ثم یستأنف الصلاة، حالا آن نماز دوم را بخوان.

اما راجع به روایت صیقل، ایشان فرموده در روایت صیقل هم ببینید! فرض این است: نماز شفع خواند یصلی الرکعتین من الوتر، وتر گاهی در مقابل شفع است گاهی اعم از شفع و وتر است چون سه رکعت هم وتر است، زوج نیست، فرد نیست، یصلی الرکعتین من الوتر یعنی یصلی رکعتی الشفع، ثم یقوم فینسی التشهد حتی یرکع و یذکر و هو راکع، بلند می‌‌شود برای نماز وتر بدون این‌که تشهد بخواند برای نماز شفع، قال علیه السلام یجلس من رکوعه، رکوع کرد برای نماز وتر یجلس من رکوعه یتشهد ثم یقوم فیتم، بر می‌‌گردد از رکوع نماز وتر تشهد می‌‌خواند بلند می‌‌شود نمازش را ادامه می‌‌دهد. آقای حکیم فرمودند اگر مراد از این روایت این است که نماز شفع و وترش را با هم می‌‌خواند و فقط در رکعت دوم تشهد می‌‌خواند، سلام نمی‌دهد، این‌که هم موافق عامه است هم خلاف روایات دیگر است، ‌تعارض می‌‌کند با روایات دیگر که شفع و وتر از هم منفصل هستند و باید بین این‌ها سلام داد. ولی اگر مراد این باشد که نماز شفع و نماز وتر منفصل از هم هستند، اگر این مراد باشد می‌‌گوییم همان بیان‌ که رکوع در نماز وتر به عنوان یک نماز مستقل از نماز شفع است، زیاده او زیاده در نماز شفع حساب نمی‌شود.

بعد ایشان فرموده و لکن به نظر ما حمل این روایت بر فرض این‌که شفع و وتر از هم منفصل هستند عرفی نیست. یعنی عرفی این است که بگوییم فرض کرده شفع و وتر با هم متصل هستند، یعنی همان حرف عامه را فرض کرده و باید طرح کنیم چون معارض است با روایات دیگر و باید طرح کنیم این را چون موافق با عامه است. این‌که ما بگوییم فرض روایت این است که شفع و وتر از هم منفصل هستند دو تا مبعّد دارد: یک: این‌که در این روایت فرض نشد که بر می‌‌گردد تشهد می‌‌خواند و سلام می‌‌دهد، می‌‌گوید یجلس من رکوعه یتشهد، نمی‌گوید و یسلم، پس این مبعد این است که بگوییم نماز شفع و وتر را مستقل از هم حساب کرده. این یکی. دوم: اگر بناء باشد که منفصل از هم فرض بشود نماز شفع و وتر چرا امام فرمود لیس النافلة کالفریضة، اتفاقا فریضه هم همین‌جور است، ‌فریضه هم اگر شما فراموش کنی تشهد و سلام را وارد نماز بعد بشوی رکوع بکنی در فریضه آن رکوع مبطل نیست چون آن رکوع زیاده در آن فریضه نیست. و لذا بعید نیست بگوییم فرض روایت این است که شفع و وتر را متصل با هم فرض کرده و باید این روایت را طرح کنیم چون معارض است با روایات دیگر.

بعد فرموده اشکال دیگری بکنیم به این روایت صیقل و آن این است که روایت می‌‌گوید یجلس فیتشهد ثم یقوم فیتم، نفرمود فیستأنف، فیتم یعنی بر می‌‌گردید بعد از رکوع نماز وتر، تشهد می‌‌خوانید، حالا سلام هم بدهید یا ندهید او بحث قبلی بود، بر می‌‌گردید از رکوع به بعد را ادامه می‌‌دهید برای نماز وتر، چون فیتم یعنی آنی که ناقص است تمام می‌‌کنید، یعنی بناء می‌‌گذارید بر ما مضی، نه این‌که الغاء کنی ما مضی را، اگر می‌‌خواستی الغاء کنی ما مضی را که نمی‌گفت یتم.

این هم راجع به روایت صیقل. می‌‌ماند صحیحه زراره:‌ اذا استیقن انه زاد فی الصلاة المکتوبة رکعة استقبل الصلاة استقبالا و لم یعتد بتلک الصلاة. ایشان فرموه این خوب است ولی یک چیزی در این روایت گفته شده که لایظن التزامهم به و آن این است که زیاده رکعت می‌‌خواهد بگوید در نافله مبطل نیست. مشهور اگر گفتند زیاده رکن را گفتند نه زیاده رکعت کامل. پس باید بگوییم این مفهوم ندارد، فقط شرط محقق موضوع است اذ استیقن انه زاد فی الصلاة المکتوبة رکعة استقبل الصلاة‌ استقبالا، ‌حالا چون مورد بحث صلات مکتوبه بوده و الا اگر بگوییم می‌‌خواهد فرق بین صلات فریضه و صلات نافله را بگوید باید بگوییم صلات نافله زیاده رکعت در او مبطل نیست و لایظن التزامهم به یعنی اعراض کردند مشهور از این مفهوم.

عمده همین سه روایت بود، این‌ها را که آقای حکیم خراب کرد، پس رجوع باید بکنیم به مقتضای قاعده که زیاده سهویه رکوع مبطل نماز نافله است. اما زیاده رکعت که دیگر هیچ، او لایظن التزام الفقهاء به این‌که زیاده سهویه رکعت مبطل نافله نباشد.

فرمایش سیدخوئی راجع به روایت صیقل (اتصال نماز وتر به نماز شفع)

اما راجع به روایت صیقل، آقای خوئی فرمودند که اگر بگوییم نماز شفع و وتر منفصل از هم هستند روایت دارد می‌‌گوید چون رکوع را به قصد نماز وتر آوردی (در این فرض) اگر نماز فریضه بود و این مشکل پیش می‌‌آمد ما حکم به بطلان می‌‌کردیم. آقای حکیم! چرا می‌‌فرمایید نماز نافله با فریضه فرقی نمی‌کنند؟ کی می‌‌گوید فرقی نمی‌کند؟ شما اگر نماز صبح بجا بیاوری و فراموش کنی تشهد و سلام را و بلند شوی به عنوان یک نماز نافله شروع کنی بروی به رکوع و لو قصد کردی رکوع نماز نافله را روایت می‌‌گوید این موجب بطلان نماز صبح می‌‌شود، ‌لیس النافلة کالفریضة، چون فریضه صبح این مشکل برایش پیش آمده نماز صبحت باطل است.

علاوه بر این‌که کی می‌‌گوید صدق زیاده نمی‌کند؟ در زیاده رکوع قصد معتبر نیست، ان السجود زیادة فی المکتوبة‌ می‌‌گوید سجود تلاوت که به اولویت عرفیه رکوع را هم محکوم به همین حکم می‌‌کند که الرکوع زیادة فی المکتوبة، سجود تلاوت که قصد جزئیت ندارد آدم، آیا شما در سجود تلاوت قصد جزئیت دارید می‌‌گویید این سجود تلاوت جزء این نماز است؟‌ نه، ولی تعبدا شارع فرموده زیادة فی المکتوبة. پس و لو من قصد نداشتم این رکوعی که برای نافله شروع کردم قبل از تشهد و سلام نماز صبح قصد نداشتم این رکوع جزء نماز صبح باشد، ولی قصد جزئیت معتبر نیست.

[سؤال: … جواب:] کجا تمام شد؟ تشهد و سلام نداد. بدون تشهد و سلام نماز صبح برخواست، فکر کرد دارد نماز نافله شروع می‌‌کند رفت به رکوع. … وسط نماز صبح است، ‌تا تشهد و سلام نماز صبح را ندهی هنوز وسط نماز صبح هستی. … خود این روایت می‌‌گوید اگر فریضه بود نماز باطل می‌‌شد. … اتفاقا صورت سهو است روایت. … بحث صدق زیاده است، وقتی زیاده رکن بود دیگر دلیلی بر عفو از آن نداریم. صدق می‌کند زیاده، ان السجود زیادة‌ فی المکتوبة و لو قصد جزئیت نکنی.

مناقشه در کلام سیدخوئی

فقط ما شبهه‌ای که راجع به این فرمایش آقای خوئی داریم این است می‌‌گوییم روایت اگر لیس النافلة مثل الفریضة باشد و مفادش این باشد که اگر نماز فریضه صبح را این بلا سرش می‌‌آوردی که قبل از تشهد و سلام بلند می‌‌شدی شروع می‌‌کردی در نماز نافله سهوا و می‌‌رفتی به رکوع، آن وقت نماز صبحت باطل بود، اگر این باشد روایت داریم، اما علی‌القاعده ممکن است یک کسی حرفی بزند‌، علی‌القاعده هم آقای خوئی گفت من می‌‌گویم نماز صبح باطل است چون در زیاده رکوع قصد جزئیت معتبر نیست، می‌‌گوییم: تشهد و سلام رکن نماز صبح که نیستند، مثل این می‌‌ماند: شما فکر کردی تشهد و سلام دادی پشت به قبله کردی، وضوئت را باطل کردی، این نماز صحیح است یا باطل؟

اگر آقا ضیائی هستی می‌‌گویی این نماز باطل است چون در رتبه وقوع حدث هنوز حکم به پایان یافتن این نماز نشده بود، پس حدث در رتبه‌ای واقع شد که هنوز حکم نشده بود که این نماز تمام شده است. آقای خوئی! نه شما قبول دارید فرمایش آقا ضیاء را نه ما که در مکتب شما بزرگ شدیم چون اختلاف رتبه یعنی چی؟ شما فراموش کردی تشهد و سلام را نه این‌که تشهد و سلام را می‌‌دانی ندادی احداث حدث می‌‌کنی سهوا، ‌او را نمی‌گوییم، آن جایی که تشهد و سلام را فکر می‌‌کنی تمام شد، فکر می‌‌کنی نمازت تمام شد، اخلال به دو چیز شده: یکی به تشهد و سلام یکی به شرطیت طهارت، این تشهد و سلام را شما سهوا ترک کردی چون فکر می‌‌کردی انجام داده بودی ولی انجام نداده بودی، حدیث لاتعاد می‌‌گوید این تشهد و سلام جزء نماز نیست و این ورود دارد بر آن دلیلی که می‌‌گوید تخلل حدث در اثناء نماز مبطل نماز است چون دیگر اثناء نماز با حدیث لاتعاد موضوعش برداشته شد، ‌این ورود است، ‌اختلاف رتبه یعنی چی؟ تقارن زمانی است، تقارن زمانی است دو حالت پیش آمده: یک: اخلال سهوی به تشهد و سلام، ‌و دیگری احداث حدث. شارع اگر بیاید با لاتعاد یا با السنة لاتنقض الفریضة اخلال به تشهد و سلام را سهوا بردارد موضوع نمی‌ماند برای آن اخلال به حدث در اثناء نماز، دیگر اثناء‌نمازی نیست. خود آقای خوئی هم نظرش همین است.

این‌جا هم آقای خوئی! زیاده رکوع در اثناء نماز مبطل است، بعد از فراغ از نماز که مبطل نیست، بعد از تمام شدن نماز شما ده تا رکوع بیاور. وقتی من فراموش کردم تشهد و سلام را رفتم به رکوع نماز بعدی، لقائل ان یقول شارع حدیث لاتعاد را جاری می‌‌کند در این تشهد و سلام، دیگر عملا و لو من تشهد و سلام را فراموش کردم اما دیگر نمازم تمام شد، نه این‌که آن رکوعم چون قصد جزئیت نداشت که آقای حکیم می‌‌گوید ما با او مشکل را حل کنیم، ‌نه، ‌با این کاری که ما کردیم آن رکوع شد خارج الصلاة. آقای حکیم چرا این عرض ما را نفرموده چون پیرو مکتب استادش محقق عراقی است او هم اختلاف رتبه مشکل برایش درست می‌‌شود، از آن راه پیش نیامد و الا تشهد و سلام مشمول حدیث لاتعاد است، و لو البته اگر قبل از رکوع ملتفت می‌‌شد باید تشهد و سلام را تدارک می‌‌کرد اما وقتی رکوع کرد دیگر محل تشهد و سلام گذشت شارع می‌‌گوید آن تشهد و سلام دیگر جزء نماز صبح نیست چون رکن نیست غیر رکن است یعنی نماز تو تمام شد وقتی که شما برخواستی و خواستی رکوع کنی برای نماز بعدی‌، این رکوع خارج از نماز می‌‌شود. و لکن روایت صیقل اگر تمام باشد سندا ما می‌‌پذیریم که تعبد خاص است چون نماز فریضه باشد کار را خراب می‌‌کند.

[سؤال: … جواب:] بناء بر این است که بین آقای حکیم و آقای خوئی در این جهت اتفاق است که اگر فریضه بود کار خراب می‌‌شد.

[سؤال: … جواب:] اعاده نکن یعنی برای نماز تو جزء نیست. شارع دست برداشته از مانعیت اخلال به تشهد و سلام در این نماز. … برای همین گفتیم اگر روایت صیقل دلالت بکند ما تعبدا می‌‌پذیریم فرمایش آقای خوئی را ولی مشکل ما هم سند روایت صیقل است هم معلوم نیست این ذیلش دلالت کند بر این‌که فریضه اگر بود وارد رکوع نافله می‌‌شدی بعد یادت می‌‌آمد تشهد و سلام نماز فریضه را فراموش کردی این‌جا نماز باطل بود، اتفاقا این روایت که این‌جور نمی‌گوید، می‌‌گوید شما در فریضه گفتید اذا ذکرته بعد ما رکع مضی فی صلاته ثم سجد سجدتی السهو.

[سؤال: … جواب:] اگر نماز فریضه را نماز مغرب حساب کنید… آقای حکیم نماز مغرب حساب نکرد، گفت نماز صبح، بعد بلند می‌‌شوی یک رکعت نافله می‌‌خوانی می‌‌روی به رکوع و لذا گفت فریضه هم همین‌جور است فریضه هم رکوع به قصد نافله که مبطل زیاده در نماز صبح نیست، ولی اگر نماز مغرب فرض کنید روایت جور می‌‌آید، که اگر کسی فراموش کرد تشهد رکعت دوم را برخواست وارد رکوع رکعت سوم شد، درست است دیگر، مضی فی صلاته نماز مغرب است، یا نماز عشاء وارد رکعت سوم شدی رکوع رکعت سوم، آن وقت نمازت را تمام می‌‌کنی بعد بخاطر نسیان تشهد رکعت دوم سجده سهو بجا می‌‌آوری. اما در روایت فرض نماز مغرب نشده، فرض نشده وحدت صلات که نماز سه رکعتی یا چهار رکعتی باشد، در روایت هم فرض نشد که اگر فریضه بود نماز باطل است، چه جور بین آقای حکیم و آقای خوئی این مسأله مورد قبول بود که این روایت می‌‌گوید اگر فریضه بود نماز باطل است.

پاسخ سیدخوئی از اشکال محقق حکیم بر استدلال به روایت صیقل

آقای خوئی فرمودند مگر شما نفرمودید ظاهر این است که نماز وتر و شفع متصل به هم هستند، شما آقای حکیم فرمودید ظاهر این است، ولی باید طرحش کنیم، چون شیعه به این ملتزم نیست، حالا شیعه به این ملتزم نیست را باید این‌جوری گفت تعارض روایات هست و تساقط می‌‌کنند یا حمل می‌‌کنیم این روایت را بر تقیه. آقای خوئی می‌‌گوید بسیار خوب، این روایت یک کبرایی می‌‌گوید و یک صغرایی. صغری را حمل بر تقیه کردی، کبرایش را چرا دست بر می‌‌داری. شما مگر در اصول خودتان قبول ندارید که بعضی موقع‌ها صغری تقیه‌ای است، ولی کبری حمل بر جد می‌‌شود. ذاک الی الامام ان شئت صمنا و ان شئت افطرنا، طبق این روایت حضرت به کی تطبیق کرد ذاک الی الامام را؟ به آن خلیفه نااهل تقیتا، وارد شد بر سفاح، او داشت افطار می‌‌کرد، گفت ما تقول فی صوم هذا الیوم؟ خطاب به امام صادق علیه السلام عرض کرد نظرتان راجع به صوم امروز چیست؟ حضرت فرمود ذاک الی الامام شما امام هستی، ذاک الی الامام ان شئت صمنا و ان شئت افطرنا، حضرت هم همراه با او غذا خوردند، بعد بیرون هم که آمدند فرمودند لئن افطر صوما و اقضیه احب الیّ ان یضرب عنقی و لایعبد الله، من اگر تقیه نمی‌کردم من را اعدام می‌‌کرد، ‌خلاف تقیه بود. اما شما در فقه و در اصول می‌‌گویید کبرایش چرا تقیه‌ای باشد؟ ‌صغری تقیه‌ای بود. این‌جا هم کبرایی فهمیدیم که زیاده در نافله مبطل نیست سهوا، حالا تطبیق بر این صغری تقیه‌ای بوده.

جواب از پاسخ سیدخوئی

می‌گوییم: آقای خوئی! من نمی‌دانم، آقای حکیم در اصول بعید می‌‌دانم موافقت کرده باشد با این مطلب شما ولی ما که آن‌جا این‌جور عرض کردیم: یک وقت کبری و صغری را مستقل از هم ذکر می‌‌کنند، مثلا در همین روایت می‌‌گوید الامام ان صام صمنا و ان افطر افطرنا، بعد در ادامه می‌‌فرماید فما تقول انت؟ کبرایی و صغرایی، حالا جای بحث دارد در کبری اصالةالجد جاری می‌‌شود که آقای زنجانی همان را قبول نکردند گفتند در محضر خلیفه که مکان تقیه است اصالةالجد در سخنان امام جاری نمی‌شود، ‌عقلاء این اصالةالجد را جاری نمی‌کنند که اگر امام می‌‌خواست تقیه بکند محضر محضر تقیه بود این‌جور نبود که فضای باز باشد. که حرف بدی هم نیست، محقق همدانی هم دارد در بحث وقت نماز مغرب. ولی حالا قطع نظر از این اشکال آقای زنجانی، اگر کبری و صغری مستقل از هم بود جا داشت اصالةالجد در کبری، اما اگر ما از بطن صغری کبری بفهمیم، مستقل نباشد، مثل همان ذاک الی الامام ان صمت صمنا و ان افطرت افطرنا، اصلا ما کبری را از همین ذاک الی الامام فهمیدیم، ذاک الی الامام یعنی ذاک الیک. یا در آن صحیحه بزنطی حضرت تطبیق کرد رفع ما استکرهوا علیه را بر حلف به طلاق گفت ان کان هذا مالی فزوجتی طالق، چون می‌‌گرفتند این مال را از او، یک مالی بود گفتند این مال تو هست یا مثلا چی داری در این بارت؟ گفتند قسم بخور که مثلا طلا ندارم بگو ان کان هذا مالی یا ان کان لی مال فزوجتی طالق، حضرت فرمود رفع عن امتی ما استکرهوا علیه، بعضی‌ها آمدند گفتند پس معلوم می‌‌شود امام در رفع حکم وضعی هم رفع ما استکرهوا علیه را قبول دارد. نه آقا، این حلف به طلاق ان کان هذا مالی اکراه هم نبود باطل است عند الشیعة، اختیارا هم من بگویم ان کان کذا فزوجتی طالق باطل است، پس تطبیق امام رفع ما استکرهوا علیه را در صحیحه بزنطی در این مورد حلف به طلاق و امثال آن تطبیق تقیه‌ای بوده و ما یک کبرایی نفهمیدیم مستقل از این‌که رفع ما استکرهوا علیه شامل حکم وضعی هم می‌‌شود، از تطبیق امام فهمیدیم تقیه‌ای بوده. این‌جا جایی برای این حمل نیست.

بقیه مطالب ان‌شاءالله فردا.

و الحمد لله رب العالمین.