جلسه 13-871
شنبه – 22/07/1402
فهرست مطالب:
مناقشه در استدلال به روایت چهارم بر وجوب تکبیر قبل از رکوع. 1
فرمایش سیدخوئی در پاسخ از روایات داله بر وجوب تکبیر. 2
احتمال وجود ارتکاز متشرعی بر عدم وجوب.. 4
پاسخ از استدلال به مکاتبه حمیری بر وجوب تکبیر. 5
بررسی روایات داله بر عدم وجوب تکبیر. 6
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث راجع به این بود که آیا تکبیر قبل از رکوع واجب است یا مستحب است؟
برخی مثل مرحوم سلار و همینطور ظاهر انتصار سید مرتضی و محکی از ابن ابیعقیل وجوب آن است ولی مشهور قائل به استحباب آن شدند.
برای استدلال به وجوب استدلال شد یکی به صحیحه حماد، دوم صحیحه زراره که امام فرمودند اذا اردت ان ترکع فقل و انت منتصب الله اکبر ثم ارکع. سوم صحیحه دیگر زراره که در وسائل جلد 6 صفحه 296 هست: اذا اردت ان ترکع و تسجد فارفع یدیک و کبّر ثم ارکع و اسجد.
به نظر ما همانطور که در جلسه قبل گفتیم ظهوری ندارد این صحیحه زراره دراینکه صحیحه مستقله است از آن صحیحه سابقه. نقل به معنا رایج بود در آن زمان، از خود امام هم سؤال کردند فرمود اشکال ندارد. به قول آقای بروجردی میفرمودند خیلی از موارد تعدد روایات بخاطر نقل به معناست، یک روایت است چند جور نقل به معنا شده. آن وقت اینجا ما بگوییم غیر از آن حدیث قبلی است که مشتمل بر مستحبات بود و سیاقش سیاق مستحبات بود این حدیث دیگری است که سیاقش سیاق مستحبات نیست همچون ظهوری ندارد.
[سؤال: … جواب:] زراره مگر چه کرد؟ زراره همان حدیث را نقل کرد در یک جا با ضمیمه آن اوامر استحبابی، اینجا آن اوامر استحبابی مفصل را حذف کرد فقط این امر مشکوک را آورد که معلوم نیست واجب است یا مستحب، آیا زراره بررسی کرد که اگر اینجور نقل کنم استظهار وجوب میشود؟ … اینطور که راوی در نقل به معنا به ذهن ساذج بدویاش میبیند که کم که نگذاشت، این مطلب را امام داشت او هم نقل میکند بیشتر از این را نقل نمیکند، همین مقدار کافی است در جواز نقل به معنا. و الا بعد النظر الدقیق ببیند آیا این نقل او با حدیث امام اختلافی پیدا کرد یا نکرد اینکه لازم نیست چون انسان در نقل به معنا به همان نظر ابتدایی ساذج حساب میکند که این نقل به معنایش مخل به معنای حدیث هست یا نیست، اگر دید مخل نیست نقل میکند، بیش از این بر راوی لازم نیست.
مناقشه در استدلال به روایت چهارم بر وجوب تکبیر قبل از رکوع
حدیث چهارم وسائل جلد 6 صفحه 122: باز صحیحه زراره است: اذا کنت اماما أو وحدک فقل سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله ثلاث مرات تکمّله تسع تسبیحات ثم تکبّر و ترکع. حضرت فرمود چه امام باشی چه منفرد، در رکعت سوم و چهارم لازم نیست سوره حمد بخوانی، سه بار بگو سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله ثم تکبّر که ظاهر این تکبّر تکبیرةالرکوع است نه تکبیر آخر تسبیحات اربعه، ثم تکبّر و ترکع. این روایت نه قرینه سیاق دارد نه قرینهای بر رفع ید از وجوب آن دارد، ظاهر ثم تکبّر وجوب تکبیر است.
اولا: ممکن است بگوییم کسی که سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله میگوید و الله اکبر نمیگوید این روایت راجع به او میگوید که باید تکبیر بگویی قبل از رکوع. اما کسی که در هر بار تسبیحات آخرش و الله اکبر میگوید بر او هم واجب است تکبیر قبل از رکوع بگوید؟ دیگر باید همان الغاء احتمال فرق بکنید و الا مورد روایت این نیست.
[سؤال: … جواب:] روایت سرائر را میگویید، اختلاف نسخ سرائر اختلاف نقل متن سرائر با مستطرفات سرائر را ما مطرح کردیم، و گفتیم قطعا ابن ادریس اشتباه کرده که الله اکبر را اضافه کرده به تسبیحات. … صحیحه زراره: ما یجزی من القول فی الرکعتین ان تقول سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و تکبّر و ترکع. این روایت دیگری است، ربطی به این اذا کنت اماما أو وحدک ندارد، به این هم میرسیم.
فرمایش سیدخوئی در پاسخ از روایات داله بر وجوب تکبیر
آقای خوئی راجع به این روایت سوم زراره فرمودند که این روایت با آن دو تا روایتی که خواندیم یک اختلافی دارد، در آن دو روایتی که خواندیم داشت: تکبّر و انت منتصب، اینجور تعبیر میکرد، یا داشت کبّر ثم ارکع، آنهایی که دارد کبّر و انت منتصب مثل همان روایت صحیحه اولی زراره، اذا اردت ان ترکع فقل و انت منتصب الله اکبر ثم ارکع یا روایت دوم تعبیر داشت و کبّر ثم ارکع، اینها ظاهرش این است که در حال انتصاب تکبیر بگوییم، یا ظاهر است مثل این روایت یا نص است مثل روایت قبلی، در حال انتصاب تکبیر بگویید. این روایت سوم و همینطور این روایت چهارم که آقای خوئی مطرح نکردند ولی این روایت هم هست، دارد و تکبّر و ترکع، این ندارد تکبّر فی حال الانتصاب قائما ثم ترکع، به مقتضای آن روایات باید این را قید بزنیم بگوییم و تکبّر منتصبا و ترکع، یا و تکبّر ثم ترکع. علاوه بر اینکه ممکن است کسی بگوید اطلاق ندارد و تکبّر و ترکع نسبت به اینکه تکبیر در حال رکوع رفتن باشد، و تکبّر و ترکع هم عبارت اخرایی است از آن تکبّر ثم ترکع.
پس آن دو تا روایت اول زراره مفادش این است که در حال انتصاب، در حال قیام و انتصاب و اعتدال در حال قیام تکبیر رکوع را بگویید، این روایت سوم و همینطور روایت چهارمی که اشاره شد از کافی خوانده شد و تکبّر و ترکع، ممکن است کسی بگوید اطلاق دارد: چه در حال انتصاب چه در حال رفتن به رکوع. و لکن اگر هم اطلاق داشته باشد باید با آن دو تا روایت اول تقیید بخورد، بگوییم شرط تکبیر در حال رکوع این است که در حال انتصاب بگویی بعد به رکوع بروی. بعد هم فرموده لقائل ان یقول که اصلا اطلاق هم ندارد، و تکبّر و ترکع ظاهرش این است که تکبّر اولا و ترکع بعد ذلک، که همان میشود شبیه تکبّر ثم ترکع.
بعد آقای خوئی فرموده: حالا که اینطور شده به شما بگویم: سیره قطعیه متشرعه این است که تکبیره رکوع را در حال انتصاب انجام نمیدهند الا الخواص، خواص هستند که میآیند در حال انتصاب الله اکبر میگویند حواسشان جمع است، هنوز شروع به حرکت رکوعی نکرده باشند، بعد رکوع را آغاز میکنند، و اگر بنا بود واجب باشد تکبیر، طبق این روایات تکبیر باید در حال انتصاب باشد، و این چیزی است که نوع متشرعه انجام نمیدهند الا الخواص. و لذا ما باید حمل کنیم آن دو تا صحیحه اول زراره را که کبّر و انت متصب یا کبّر ثم ارکع که مفادش این است که در حال انتصاب بگویی، باید حمل کنیم بر استحباب چون اگر تکبیرالرکوع واجب باشد شرطش انتصاب است، و نوع مردم به این شرط عمل نمیکنند، و لو کان واجبا لبان و اشتهر.
[سؤال: … جواب:] این روایتی که میگوید کبّر و انت منتصب این روایت شرط تکبیر قبل از رکوع را انتصاب دانست، در حالی که نوع مردم تکبیر در حال انتصاب نمیگویند، نوع مردم ببینید یا تکبیر نمیگویند یا اگر بگویند در حال حرکت به سمت رکوع میگویند. مگر آنهایی که خیلی آداب نماز را رعایت میکنند.
خلاصه استدلال آقای خوئی بر عدم وجوب این است که میگویند: ما یک دلیل خامسی داریم به نام لو کان لبان، اگر واجب بود تکبیر رکوع لبان و اشتهر. ایشان روی این جهت تکیه نمیکند که مشهور قائل به عدم وجوب تکبیر هستند، آن هم مطرح است ولی مهمتر از او این است برای آقای خوئی که دو تا روایت اول میگوید تکبیر شرطش انتصاب است، در حال قیام تکبیر بگویید، این را دیگر نوع متشرعه ملتزم نیستند، و اگر بناء باشد ما قائل به وجوب تکبیر رکوع بشویم باید قائل بشویم به وجوب تکبیر در حال انتصاب. پس ما روایت را حمل بر استحباب میکنیم.
بعد هم در کنارش چند تا روایت مطرح میکنند برای اینکه دلیل بر عدم وجوب از روایات هم مطرح بشود که در آن دلیلها مناقشه میکنند که عرض میکنیم.
اشکال
به نظر ما این فرمایش تمام نیست. اینکه نوع متشرعه رعایت انتصاب نمیکنند اولا: خیلی از این موارد در حال غفلت انجام میشود، حواسش نیست. بر فرض هم بگوییم انتصاب در حال تکبیر را مردم متعمدا ترک میکنند، اما فتوی فقهاء که این است که تکبیر رکوع به عنوان تکبیر رکوع نه به عنوان ذکر مطلق باید در حال انتصاب باشد، اینکه فتوی مشهور فقهاء است. لو کان لبان یعنی نه بین فقهاء، نه بین مردم، اصلا مطرح نیست، وقتی خود فقهاء آمدند گفتند تکبیر رکوع به عنوان تکبیر رکوع شرطش انتصاب است اینجا نمیتوانیم بگوییم لو کان لبان. گفتند دیگر.
شما پس باید بیایید اینجور استدلال کنید که اصل وجوب تکبیر و لو در حال حرکت به سمت رکوع، این هم خلاف مشهور است، تنها به این اکتفاء کنید و الا اینکه بیایید بگویید چون مردم در حال انتصاب تکبیر نمیگویند و شرط تکبیر این است که در حال قیام و انتصاب تکبیر بگویند از این کشف میکنیم که تکبیر واجب نیست، نه، مردم در حال انتصاب تکبیر نمیگویند ولی اصل تکبیر را میگویند؟ اگر بگویند که فقهاء گفتند تکبیر رکوع باید در حال انتصاب و عدم حرکت باشد، این را که گفتند، لو کان لبان از این واضحتر. پس فقط بیایید اینجور مطرح کنید که وجوب تکبیر رکوع مطلقا چه مشروطا به انتصاب و قیام چه بدون اشتراط به انتصاب و قیام، این مطلبی است که مشهور فقهاء به آن ملتزم نیستند، بین مردم هم وجوب تکبیر رکوع واضح نیست، و اگر واجب بود تکبیر رکوع لو کان لبان.
احتمال وجود ارتکاز متشرعی بر عدم وجوب
استدلال خوبی است به نظر ما ولی پیش از اینکه این استدلال را مطرح کنیم مبنایی که ما در اصول ملتزم شدیم به نظر ما فنیتر است، ما احتمال میدهیم در زمان صدور این روایات ارتکاز متشرعه بر عدم وجوب بوده، و در این جو فقهی و متشرعی اگر امر بکنند به تکبیر رکوع، عرف متشرعی استفاده وجوب نمیکند. مثل اینکه در عرف متشرعی بیایند بگویند ایها المؤمنون علیکم بصلاة اللیل، استفاده وجوب نمیکنند مردم؛ مردم ارتکاز متشرعیشان این است که بر غیر پیامبر نماز شب واجب نیست. وقتی هم امام بفرماید ای مؤمنین نماز شب بخوانید میگویند امام که وجوب نمیخواهد بفرماید. بعد هم که این راوی میآید نقل میکند برای دیگران، ارتکاز خودش را مطرح نمیکند چون این ارتکازی که او دارد بر عدم وجوب، مستمع هم دارد، در کتاب که مینویسند در کافی که میآید ثم تکبّر و ترکع، میماند در طول تاریخ یواشیواش ارتکازها کمرنگ میشود، این مشکل کلینی نیست مشکل ما است که ارتکازهایمان کمرنگ میشود، کلینی فکر نمیکرد که نیاز دارد بنویسد ارتکاز متشرعی بر عدم وجوب است. او حدیث را نوشت ارتکازش هم بر عدم وجوب بود، سید مرتضی حالا علی احتمالٍ یا سلار که نص است کلامش در وجوب تکبیر رکوع، آمدند قائل به وجوب تکبیر رکوع شدند، این دیگر مشکل روات نیست.
[سؤال: … جواب:] لفظ ارتکاز را باید بیاید بگوید؟ یک جا شیخ طوسی به سیره عقلاییه تمسک کرده که شما تندتند به سیره عقلاییه تمسک میکنید؟ آنها با همین دلیل اجماع که عبارت اخری است از همین سیره عقلاییه و سیره متشرعه مطالبشان را مطرح کردند. … قطعا اجماع نبود بر تکبیر رکوع او را باید توجیه کنیم بگوییم سید مرتضی میگوید اگر تکبیر رکوع را میگویی رفع یدین بکن، چون مضمون کلامش این بود که مما انفردت به الامامیة القول بوجوب رفع الیدین حین الرکوع. حین الرکوع، اصلا تکبیر هم نداشت.
پس چهار تا صحیحه زراره بود، دو تا ظاهر در این بود که در حال قیام تکبیر بگو، دو تا مطلق بود که و تکبّر و ترکع، اینها و لو فی حد نفسه ظهور در وجوب دارند و به قرینه کبّر منتصبا این اطلاق دو روایت آخر زراره را باید حمل کنیم بر تکبیر در حال انتصاب و قیام، حمل مطلق بر مقید باید بکنیم و لکن مهم این است که ما این را بر خلاف ارتکاز متشرعی میدانیم قطعا یا احتمالا و همین کافی است برای عدم انعقاد ظهور.
ببینیم روایاتی که برخی از فقهاء مطرح کردند برای استفاده عدم وجوب، آنها چه جور است، در مقابل این چهار روایت که آخرین روایت هم همین بود که آقا اشاره کردند در کافی بود، جلد 3 صفحه 319 صحیحه زراره: قلت لابیجعفر علیه السلام ما یجزی من القول فی الرکعتین الاخیرتین قال ان تقول سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و تکبّر و ترکع.
[سؤال: … جواب:] بحث سندش، محمد بن اسماعیل قبلا بحثش گذشت، ما اشکالی داشتیم و لو این اشکال ما را نوعا قبول ندارند. آقای سیستانی ظاهرا فرمودند محمد بن اسماعیل چون در سند هست اعتبار این سند محل اشکال هست.
پاسخ از استدلال به مکاتبه حمیری بر وجوب تکبیر
در مکاتبه حمیری که در کتاب الغیبة شیخ طوسی نقل کرده، میگوید سؤال کردیم در توقیع از امام علیه السلام راجع به تکبیر گفتن بعد از تشهد در حال قیام، تشهد میکند میخواهد قیام کند، آیا تکبیر لازم است یا لازم نیست؟ در روایت میگوید از امام علیه السلام سؤال کردیم که چه بکنیم؟ حضرت در جواب فرمود دو حدیث در اینجا هست، وسائل نقل میکند از کتاب غیبه شیخ طوسی به سندش از محمد بن عبدالله جعفر حمیری که میگوید یسألنی بعض الفقهاء، در کتاب غیبه هم هست، نگاه کنید، یسألنی بعض الفقهاء عن المصلی اذا قام من التشهد الاول الی الرکعة الثالثة هل یجب علیه ان یکبّر فان بعض اصحابنا قال لایجب علیه التکبیر و یجزیه ان یقول بحول الله و قوته اقوم و اقعد فکتب علیه السلام فی الجواب ان فیه حدیثین اما احدهما فانه اذا انتقل من حالة الی حالة اخری فعلیه التکبیر و اما الآخر فانه روی اذا رفع رأسه من السجدة الثانیة و کبّر ثم جلس ثم قام فلیس علیه فی القیام بعد القعود تکبیر و کذلک التشهد الاول یجری هذا المجری و بایهما اخذت من جهة التسلیم کان صوابا.
این روایت سندش درست است یا نادرست است، حالا ما سعی کردیم در بحث تعارض با لطائف الحیل سندش را درست کنیم. اما متن روایت این است که اختلاف سر قیام بعد از تشهد اول بود که تکبیر دارد یا ندارد، حضرت یک حدیث عامی را مطرح فرمود طبق این نقل که اذا انتقل من حالة الی حالة اخری فعلیه التکبیر، حدیث دوم هم خاص است در تشهد اول و همینطور در رکعات دیگر که میخواهد قیام کند بعد از سجده ثانیه یا بعد از تشهد اول که آنجا تکبیر لازم نیست اما جاهای دیگر عموم حدیث اول میگوید تکبیر لازم است. این ربطی به تکبیر بعد [قبل] از رکوع ندارد، این یک عامی است که اذا انتقل من حالة الی حالة اخری فعلیه التکبیر، این اختصاص به تکبیرةالرکوع ندارد، اگر کسی شبهه بکند که در جمیع حالات انتقال از یک حالتی به یک حالت دیگر تکبیر لازم است این روایت یک حدیثی در او مطرح شده که لازم است. این را نباید منحصرا در اینجا بحث کنیم، و چون این مطلب را البته سلار ملتزم شد در خیلی از موارد ولی جل فقهاء شیعه ملتزم نشدند، و اگر هم کسی احتمال وجوبش را بدهد با همان لو کان لبان جوابش روشن میشود.
[سؤال: … جواب:] قطعا اذا انتقل من حالة الی حالة اخری یکی انتقال از حال قیام به رکوع است. … ظاهر علیه التکبیر ظهور در وجوب است. … همان استحبابش محل بحث است. میگویم بحث استحبابش است، اصلا کی میگوید مستحب است بعد از تشهد اول برای قیام الله اکبر بگویی. … وجوب به معنای ثبوت ممکن است باشد، کی گفته وجوب به معنای وجوب الزامی است.
بررسی روایات داله بر عدم وجوب تکبیر
روایاتی که مطرح شده برای نفی وجوب، اولین روایت روایت ابیبصیر است، مصباح الفقیه گفته موثقه بخاطر این است که ظاهرا محمد بن سنان را قبول ندارد و الا سند مشتمل بر محمد بن سنان است، قال سألته عن ادنی ما یجزی فی الصلاة من التکبیر قال تکبیرة واحدة، کمترین تکبیری که مجزی است در نماز تکبیره واحده است، بیشتر از این لازم نیست. روایت صریحا میگوید بیشتر از این لازم نیست.
روایت دوم را هم بخوانم: صحیحه زراره: اذا کنت کبّرت فی اول صلاتک بعد الاستفتاح باحدی و عشرین تکبیرة ثم نسیت التکبیر کله او لم تکبّر اجزأک التکبیر الاول عن تکبیر الصلاة کلها. میگوید اگر اول نماز شما 21 تکبیر گفتی، تکبیرهای وسط نماز را یا مجموعش را فراموش کردی، ثم نسیت التکبیر کله أو لم تکبّر، فرق نمیکند تکبیرهای وسط نماز را صددرصد فراموش کنی یا بخشی را فراموش کنی، اجزأک التکبیر الاول عن تکبیر الصلاة کلها.
گفته میشود اینکه اول نماز گفتند 21 تکبیر بگویی مجزی است این دلیل بر این است که بقیه تکبیرهای وسط نماز واجب نیست.
اینکه ظاهرش نسیت است، این را تعدی کنیم به غیر فرض نسیان [درست نیست]. اینجور میگوییم نسیت التکبیر کله او لم تکبّر ممکن است بخورد به نسیت. ثم نسیت التکبیر کله او لم تکبّر اگر باشد ممکن است معنایش این باشد که فراموش کردی، یعنی اگر فرض کن ده تا تکبیر را باید بگویی در نمازت، مجموع ده تا را فراموش کردی یا کلش را فراموش کردی، مجموع را اگر فراموش کردی یعنی بخشی را گفتی بخشی را نگفتی او لم تکبّر اینکه کلش را فراموش کنی. اگر واو باشد ثم نسیت التکبیر کله و لم تکبّر، اصلا شاید عطف بیان باشد، یعنی نسیت التکبیر کله و بخاطر نسیان لم تکبّر. حالا این را انشاءالله فردا بررسی میکنیم.
اما عمده که روایت اول هست که سندش محمد بن سنان است، و همینطور روایاتی که فردا انشاءالله میخوانیم مثل روایت فضل بن شاذان اشکالی که در دلالتش هست این است که این روایت ابیبصیر که ابن سنان نقل میکند شاید مربوط به تکبیرةالافتتاح باشد، چون در برخی از روایات راجع به تکبیرةالافتتاح مطرح شده که فرمودند که تکبیره واحده مجزی هست مثل این روایت که ادنی ما یجزی من التکبیر فی التوجه تکبیرة واحدة، گفته میشود شاید این روایت ابیبصیر هم که میگوید ادنی ما یجزی من التکبیر حضرت فرمود تکبیرة واحدة این مربوط باشد به تکبیر در حال افتتاح نماز، و اگر هم اطلاق داشته باشد ممکن است گفته بشود که اطلاقش قابل تقیید است، روایتی که ظاهر است در وجوب تکبیرةالرکوع این را قید میزند و بعد از اینکه قید خورد چطور ما بخواهیم تمسک کنیم برای نفی وجوب تکبیرةالرکوع به این خطاب.
تامل بفرمایید ببینیم این اشکال وارد است یا نه، انشاءالله فردا.