جلسه 12-870
سهشنبه – 18/07/1402
فهرست مطالب:
کلام برخی از فقهاء در کیفیت رکوع جلوسی. 1
نقد و بررسی کلام صاحب عروه در "الانتصاب علی الرکبتین شبه القائم" 3
نقد و بررسی ادله وجوب تکبیرةالرکوع. 5
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث راجع به کیفیت رکوع جلوسی بود.
عرض کردیم مشهور این است که رکوع جلوسی به همین مقدار کافی است که صورت انسان از بالا محاذی زانوانش قرار بگیرد. مرحوم آقای بروجردی همین را در کتاب تبیانالصلاة جلد 6 صفحه 17 فرموده که من یصلی جالسا فی رکوعه یجب علیه الانحناء بمقدار یستوی ظهره تقریبا کحال الرکوع القیامی.
[سؤال: … جواب:] ظاهر ایشان هم مثل مشهور است که یستوی ظهره تقریبا، آخه در رکوع قیامی مگر آقای بروجردی نفرمود که وصول الراحتین الی الرکبتین، اینجور فرمود. … اینکه استواء ظهر نمیشود. میگوید تقریبا استواء ظهر و الا استواء ظهر یکی از مستحبات رکوع است. وصول الکفین الی الرکبتین. … آقای بروجردی فرمود وصول اطراف اصابع به فوق رکبتین کافی نیست باید واصل بشود کفین به خود رکبتین، راحتین به خود رکبتین واصل بشود، همان نظر مشهور قدماء. همین انحناء در حال رکوع جلوسی هم حفظ بشود.
کلام برخی از فقهاء در کیفیت رکوع جلوسی
مرحوم علامه حلی و مرحوم شهید اول در ذکری و نیز مرحوم محقق کرکی در جامع المقاصد، شهید ثانی در روض الجنان، دو تا کیفیت برای رکوع جلوسی ذکر کردند: اولین کیفیت همین است که درجه انحناء شخص جالس در رکوع همان درجه انحناء او در حال رکوع قیامی باشد. کیفیت دوم که ذکر کردند یک مقدار پیچیده است، من عبارت علامه را در نهایةالاحکام جلد 1 صفحه 439 بخوانم. ایشان در آنجا دارند که و یحتمل ان ینحنی الی حد یکون النسبة بینه و بین السجود کالنسبة بینهما فی القیام، رابطه جبهه این شخص در حال رکوع قیامی با آن مهرش که از آن تعبیر میکنند مسجد چگونه است، یک چوب از آن مهر به سمت پیشانی او بالا بیاورید چه مقدار کج میشود، همان رابطه در حال رکوع جلوسی حفظ بشود.
بعد اینجا فرمودند رکوع قیامی که دو نوع است: یک رکوع کامل قیامی داریم که استواء ظهر دقیقا، یکی رکوع حداقل قیامی داریم، رکوع حداقلی در مقابل آن رکوع کامل که حداکثری است، فرمودند اکمل الرکوعین فی القیام ان ینحنی بحیث یستوی ظهره و رقبته و یمدهما و حینئذ یحاذی جبهته موضع سجوده. شما اگر رکوع کامل قیامی بکنید پیشانیتان محاذی عمودی مهر سجودتان قرار میگیرد. و اقله، رکوع حداقل قیامی که کف دستت روی رکبتین قرار میگیرد این حداقل رکوع قیامی است، یقابل وجهه ما وراء رکبتیه فی الارض، جبهه شما محاذی میشود با بعد از رکبتینتان در زمین. یعنی شما جبههتان محاذی سجود، دیگر نمیشود در رکوع حداقلی قیامی. فاقل رکوع القاعد، شما این رکوع حداکثری قیامی را در نظر بگیرید رابطهاش با موضع سجود این است که محاذی موضع سجود است ولی رابطه رکوع حداقل قیامی این است که پیشانی شما محاذی موضع سجود نیست، قبل از آن هست، نزدیک رکبتین هست اگر بنشینید، اگر بنشینید میشود نزدیک رکبتین، محاذی آن است. فاقل رکوع القاعد، حالا رکوع جالس را حساب میکنیم، رکوع حداقلی جالس ان ینحنی قدر ما یحاذی وجهه ما وراء رکبتیه من الارض، رکوع حداقلی جالس این است که به حدی منحنی بشود که صورتش محاذی جلوی رکبتینش بشود، ما وراء یعنی ما بعد. در بعضی از کتابها تعبیر کردند ما قدّام در مقابل ما وراء، به معنای پشت اما این ما وراء به معنای ما بعد است یعنی همان ما قدام. اما رکوع حداکثری جلوسی چیست؟ و الاکمل ان ینحنی بحیث یحاذی جبهته موضع جلوسه، رکوع حداکثر جلوسی اینطور نیست [بلکه] انسان جلوتر میآید و صورتش محاذی آن مهر موضع سجود قرار میگیرد. و هما متقاربان، البته خیلی با هم این دو حال اختلافشان زیاد نیست.
این را در نهایة الاحکام علامه فرموده. در ذکری جلد 3 صفحه 269 همین مطلب را بیان کردند. در جامع المقاصد جلد 2 صفحه 204 هم همینطور. شهید ثانی هم در روض الجنان باز همین مطلب را فرمودند.
اشکال اول (محقق حکیم)
آقای حکیم این را نقل کرده فرموده به نظر من این درست نیست. ما امتحان کردیم، رکوع حداقل قیامی یا رکوع حداقل جلوسی درست است، او را قبول داریم، آن به نحوی است که وقتی شما مینشینید صورتتان محاذی رکبتینتان یا نزدیک رکبتینتان هست، این را قبول داریم. اما رکوع حداکثری چطور؟ کی محاذی مهر میشود صورت انسان در رکوع حداکثری؟ انسان در رکوع حداکثری قیامی اگر بخواهد بدون اینکه عجزش را عقبتر بکند بدنش را بیاورد جلو که میافتد، مع الانحناء المستوی یعنی انحناء حداکثری که یستوی ظهره یندفع عجز المنحنی الخلف، عجز میآید عقبتر، لئلایقع علی وجهه، این را مرحوم آقای تبریزی هم داشتند که اگر بناء باشد هیچ تصرفی در عجزش نکند و همینطور بخواهد رکوع حداقلی را با خم شدن تنها برساند به رکوع حداکثری که روی صورتش میافتد زمین، پس باید عجزش را به عقبتر برگرداند فیحاذی وجهه ما یحاذیه مع الرکوع الادنی و هو الرکبتیان حال الجلوس، وجهش بهرحال محاذی همان چیزی میشود که در رکوع حداقلی محاذی او بود. ایشان میگوید أو ما یقرب من الرکبتین حال الجلوس. بعد ایشان فرموده است و علی کل حال لایحاذی موضع السجود اصلا.
حالا ظاهرا درست است، اینکه ما در سجود هم بخواهیم رکوع حداکثری جلوسی را که استواء ظهر میشود رعایت کنیم باید رفع الفخذین بکنیم، بعد پیشانی ما روبروی موضع سجود قرار نمیگیرد، ولی یک مقدار جلوتر از رکبتین میآید، حدود یک وجب جلوتر از رکبتین میآید. و لذا آقای حکیم فرمودند اینکه آقایان حتی در عروه هم دارند که الافضل در رکوع جلوسی الزیادة عن ذلک، اینکه محاذی رکبتین باشد واجب است و الافضل الزیادة علی ذلک بحیث یساوی مسجده. [اینکه] برسد به جایی که صورتش بشود محاذی از بالا با آن مهر روبرویش اصلا این نمیشود و دلیلی هم بر استحباب و افضل بودن او نیست، و الظاهر انه لایتیسر ذلک الا بالاعتماد علی الیدین و رفع الفخذین. باید خلاصه رفع الفخذین بکنی و الا نمیتوانی حداکثر رکوع جلوسی را بجا بیاوری بعد هم اعتماد علی الیدین بکنی که نیفتی بعد میتوانی آنقدر بیایی جلو که پیشانیات محاذی مهر سجودت قرار بگیرد ولی دلیلی ندارد بر افضل بودن. آنی که افضل است این است که حداکثر رکوع قیامی را (اگر قائل بشویم به این افضل بودن) در رکوع جلوسی همان حداکثر رکوع قیامی را مراعات کنیم. بعید هم شاید نباشد از آن روایات استوی ظهره که خود این مستحب است که انسان در حال رکوع استواء ظهر داشته باشد اقامة الصلب داشته باشد، حالا فرق نمیکند چه در حال رکوع جلوسی چه در حال رکوع قیامی. اما این هیچگاه به معنای محاذی شدن پیشانی با مهر روبروی این نمازگزار نشسته نیست.
اشکال دوم
دیگر حالا این مقداری که ایشان فرمودند کافی است. فقط ما عرضمان این بود که اصلا این بیان آقای حکیم که میگفت باید ما حد رکوعمان در جلوس حداقل رکوع و انحناء در قیام باشد، درجه انحناء حداقلی ما در قیام هر چه هست حالا میگویید اطراف الاصابع برسد به فوق رکبتین [یا] خود کفین و راحتین برسد به روی رکبتین، یعنی به جوری که بتواند بگذارد کفینش را بر رکبتین که مشهور میگفتند این حداقل رکوع قیامی بود چه مقدار انحناء پیدا میکنی این انحناء را در رکوع جلوسی حفظ کن گفتیم این دلیل ندارد. باید عرفا بگویند رکع، و همین که خم بشود به جوری که عرفا بگویند وجهش محاذی رکبتینش هست و لو در حد انحناء رکوع قیامی نباشد، همین کافی است و ما بیشتر از این دلیل نداریم.
[سؤال: … جواب:] مسجد متعارف را اینها میگویند نه مسجد خیلی نزدیک یا مسجد خیلی دور.
نقد و بررسی کلام صاحب عروه در "الانتصاب علی الرکبتین شبه القائم"
در ادامه صاحب عروه فرمود و لایجب فیه علی الاصح الانتصاب علی الرکبتین شبه القائم ثم الانحناء و ان کان هو الاحوط. این چه میخواهد بگوید؟ احتیاط مستحب انتصاب علی الرکبتین است شبه قائم بعد منحنی بشود به رکوع جلوسی.
آنی که آقای خوئی هم معنا کرده این است که کسی بگوید روی رکبتینش میایستد، روی قدمین نه، روی رکبتینش میایستد، اول این کار را میکند، خب اگر در همین حال بخواهد رکوع برود که با آن بیانهای دیگر نمیسازد که میگفت رکوع جلوسی به حدی است که منحنی بشوی که محاذی بشود وجهت با رکبتینت، خب اگر شما روی رکبتین بایستی حالا خیلی هم واقعا اعمال شاقه است، روی رکبتینت ایستادی بعد در همان حال کمرت را خم میکنی، اینکه حالت اِل میشود، اینکه اصلا وجهت که میآید جلو، همینجوری ایستادی صاف وجهت محاذی رکبتینت است. و لذا بعید نیست اینهایی که گفتند این کار را بکن اولش گفته بودند روی زانوانت بایست تا آن ادای قیام قبل از رکوع را در بیاوری، بعدش بنشین و مثل بقیه آدمهای حسابی رکوع جلوسی بکن.
احتمال دوم این است که آنهایی که گفته بودند قبل از رکوع جلوسی رفع الفخذین بکن یعنی رفع الفخذین نه انتصاب، یعنی در حال رکوع جلوسی هم رفع الفخذینت را حفظ کن که میشود رکوع جلوسی همراه با فخذ الفخذین، این غیر از بیان اول است، بیان اول میگفت انتصاب شبه القائم منتها به جای اینکه روی قدمینت منتصب بشوی روی رکبتینت منتصب میشوی از رکبتین به بعدت روی زمین است، از رکبتین به بالایت صاف است، آن اولی این را میگفت که گفتیم اصلا نمیشود در حال رکوع جلوسی، هم اعمال شاقه است که بگویند منحنی بشو و هم اینکه اصلا آن حالتی که آقایان گفتند حفظ نمیشود که گفتند حداقل رکوع جلوسی این است که وجهت میشود محاذی رکبتین، اینکه وجه آمده جلوتر از رکبتین. بیان دوم این است که رفع الفخذین لازم است، رفع الفخذین در حال رکوع جلوسی هم نمیشود، نچسبان فخذین را به ساقینت از پشت.
چه کسانی این حرفها را زدند؟ ما وقتی به کلمات مراجعه میکنیم میبینیم چه کسانی این حرفها را زدند، دلیلشان چی بوده. در مستمسک میگوید حکی عن جماعة منهم الشهیدان و المحقق الثانی وجوب رفع الفخذین. در این حد داریم. آقای خوئی تعبیرشان این بود که لا دلیل علی ما حکی عن جماعة من انه یجب فیه قبل الانحناء الانتصاب علی الرکبتین شبه القائم.
اینها دو تا بیان است. حالا بیان آقای حکیم، آقای حکیم فرمودند شهیدین و محقق ثانی نقل شده گفتند رفع الفخذین واجب است. چرا؟ برای اینکه در حال رکوع قیامی رفع الفخذین واجب بود (حالا یا به تعبیر آقای خوئی بگوییم انتصاب قبل الرکوع واجب بود) و الاصل بقائه، استصحاب میگوید همان هنوز هم وجوبش باقی است. وجه دوم گفتند ظاهر ارکع جالسا این است که تمام مشابهات رکوع جلوسی و رکوع قیامی باید حفظ بشود فقط فرقش باید این باشد که او رکوع قیامی است این رکوع جلوسی است، یکی از مشابهتهایش رفع الفخذین علی الارض است. حالا آقای خوئی میگویند ممکن است این را تعبیر کنیم به قاعده میسور در نماز، المیسور لایسقط بالمعسور، آنی که معسور است قیام است، اما رفع الفخذین [یا] انتصاب قبل الرکوع قائما، اینکه معسور نیست، این را رعایت کنید.
به قول آقای خوئی لا دلیل یعتد به، این دلیل معتدبهی ندارد، اطلاق ارکع جالسا میگوید رکوع جالسا بکنید. و اصلا این کارها خلاف سیره متشرعه است اینها هم نافله عشاء میخوانند، کی از این کارها میکنند که مقید باشد به رفع الفخذین آن به همان نحوی که آقای خوئی مطرح کرد از جماعتی که ینتصب قائما علی رکبتیه. و لذا هیچ دلیلی ندارد این حرف. با وجود اطلاق رکوع جالسا نه نوبت به استصحاب میرسد (بر فرض استصحاب مشکلی نداشته باشد) نه نوبت به بحث مشابهت میرسد. مگر اینکه بگویید انصراف دارد ارکع جالسا به رکوع به این کیفیت که این هیچ دلیلی بر آن نیست.
[سؤال: … جواب:] لو کان لبان، اصلا این نماز نافله عشاء یا نمازی که مریض میخواند اینها اگر بناء بود واجب باشد رفع الفخذین از خلف از ساقین بالاتر بیاوری یا واجب باشد انتصاب قبل از رکوع جلوسی، روی رکبتینش صاف بایستد بعد برود به رکوع جلوسی لو کان لبان، چون محل ابتلاء عامة الناس است. … ما نگفتیم جایز نیست. … کدام مردم؟ ما مردم نیستیم؟ کی خیلی خم میشوند؟ … لو کان لبان است، شما ببینید این واجبات نماز چه جور معروف شده؟ چون محل ابتلاء است، اگر بناء بود رفع الفخذین واجب باشد انتصاب قبل از رکوع جلوسی واجب باشد این لو کان لبان.
آخرین مطلب در بحث رکوع که تقریبا دیگر اواخر بحث رکوع هست، سه تا بحث است اینها را هم میگوییم انشاءالله وارد بحث سجود میشویم. سه تا بحث:
یکی اینکه در مستحبات رکوع صاحب عروه 16 تا مستحب ذکر کرده، رجوع کنید به عروه واضح است، یکی که شبهه وجوبش هست را باید بحث کنیم و آن تکبیر قبل از رکوع است که شبهه وجوبش هست. یکی هم در مکروهات رکوع که 5 مکروه ذکر میکند در عروه میگوید مکروه است قرائت قرآن در حال رکوع با اینکه ظاهر روایت معتبره این است که (قریب به این مضمون) سبعة لایقرءون القرآن الراکع و الساجد، روایت صحیحه هم است که ظاهرش این است که نباید در رکوع قرآن بخوانی و در سجود هم نباید قرآن بخوانی. این هم بحث دوم. بحث سوم این است که فرقی در احکام رکوع بین نماز فریضه و نماز نافله نیست الا اینکه زیاده رکوع سهوا مبطل نافله نیست. این سه تا مسأله است که مانده و باید بحث کنیم.
نقد و بررسی ادله وجوب تکبیرةالرکوع
اما مسأله اول: مسأله اول این است که سید مرتضی در انتصار، سلار در مراسم، ابن ابیعقیل عمانی طبق نقل علامه در مختلف گفتند واجب است تکبیرةالرکوع.
سید مرتضی در انتصار صفحه 147 میگوید و مما انفردت به الامامیة القول بوجوب رفع الیدین فی کل تکبیرات الصلاة، این نگفته وجوب تکبیرة الرکوع، گفته وجوب رفع الیدین. و لذا به این نمیشود استدلال به نظر ما کرد مگر اینکه بگوییم وجوب رفع الیدین فرع بر وجوب تکبیرةالرکوع است که بالاخره صریح نیست.
[سؤال: … جواب:] اتفاقا سید مرتضی میگوید اگر مشهور بین امامیه باشد من نمیگویم ما انفردت به الامامیة، جایی میگوییم مما انفردت به الامامیة که کل امامیه بگویند و کل عامه مخالف باشند. این را گفته در کلماتش. شبههای که هست این است که بگوییم وجوب شرطی است. یا تکبیر نگو قبل از رکوع یا اگر میگویی با رفع الیدین بگو ولی چون موهم این است که چون رفع الیدین واجب است پس اصل تکبیر رکوع هم واجب است لذا این را به عنوان قول به وجوب تکبیرةالرکوع ذکر کردند.
اما کلام سلار در مراسم خیلی واضح است. سلار دیلمی در مراسم صفحه 69 گفته: کیفیة الصلاة تشتمل علی واجب و ندب، فالواجب، تا اینجا میرسد: و فی اصحابنا من ألحق به تکبیرات الرکوع، فقط رکوع هم نیست، و السجود و القیام و القعود و الجلوس فی التشهدین و التسلیم و هو الاصح فی نفسی.
[سؤال: … جواب:] اجماعی نیست ولی میگوید و هو الاصح فی نفسی.
و ما عدا ذلک فمسنون فمن اخل بشیء من الواجبات متعمدا بطلت صلاته و وجبت علیه الاعادة.
ابنعقیل عمانی هم که در مختلف نقل کرده قول به وجوب تکبیرةالرکوع را از ایشان.
اینها دلیلشان چیست؟ ادلهای که اینها میتوانند بیاورند:
یک: صحیحه حماد: رفع امام علیه السلام یدیه حیال وجهه و قال الله اکبر و هو قائم ثم رکع.
ممکن است بگویید فعل امام که دلیل بر وجوب نیست. آقای خوئی فرمودند این اشکال را ما از طرف این آقایان جواب بدهیم، امام آخر نمازشان فرمود هکذا صل یا حماد، اینجور نماز بخوان.
این را ما قبلا گفتیم، اصلا حماد یک نمازی خواند امام فرمود اینجوری نماز میخوانی؟ حماد بن عیسی واجبات نمازش را ترک میکرد؟ سنن مستحبه نماز را ترک کرده بود، و نماز امام هم مشتمل بر تقریبا تمام مستحبات بود. اصلا ظهور عرفی ندارد که امام میخواهد بیان واجبات بکند.
روایت دوم: صحیحه زراره: اذا اردت ان ترکع فقل و انت منتصب الله اکبر ثم ارکع. وسائلالشیعة جلد 6 صفحه 295. آقای خوئی میگویند این امر کرده به تکبیر قبل از رکوع ظهور در وجوب دارد. درست میگویند آقایان، این روایت اگر بود ظاهر در وجوب بود و باید جواب بدهیم از این روایت.
به نظر ما این روایت هم ظهور در وجوب ندارد چون سیاق، سیاق بیان آداب مستحبه رکوع است. ادامهاش را ببینید! و قل ثم ارکع و قل اللهم لک رکعت و لک اسلمت و بک آمنت، بخوانم تا آخر؟ بعد میگوید بگو سبحان ربی العظیم و بحمده ثلاث مرات فی ترتیل و تصفّ فی رکوعک بین قدمیک تجعل بینهما قدر شبر و تمکّن راحتیک من رکبتیک و تضع یدک الیمنی علی رکبتیک الیمنی قبل الیسری، همینجوری و لیکن نظرک بین قدمیک، اقم صلبک، مدّ عنقک، فرّج اصابعک، ثم قل سمع الله لمن حمده و انت منتصبا قائما الحمد لله رب العالمین اهل الجبروت و الکبریاء و العظمة لله رب العالمین، تجهر بها صوتک، به جدتان در عمرتان آیا تا حالا اینجوری یک بار نماز خواندید؟ اینها آداب مستحبه نماز است.
[سؤال: … جواب:] وقتی که مشتمل بود یک حدیث بر عدهای از مستحبات، به قول آقای زنجانی دیگر اصلا عقلاء به آن امری که مشکوک الوجوب است اعتماد نمیکنند. … صیغه امر است. اذا اردت ان ترکع فقل و انت منتصب الله اکبر ثم ارکع، این صیغه امر نیست؟
این هم روایت دوم که این هم به نظر ما ظهور در وجوب ندارد.
[سؤال: … جواب:] اغتسل للجمعة و الجنابة یک مستحب است اغتسل للجمعة ممکن است کنارش یک واجبی هم باشد حجت است این و الجنابة بر وجوب غسل جنابت اما اگر سیاق، سیاق مستحبات باشد یا سیاق، سیاق مکروهات باشد مثل مناهی النبی، این دیگر عرف میگوید این اصلا در مقام بیان مستحبات بود حالا در آن یک واجبی را هم بگوید من از کجا بفهمم، شاید او هم مستحب است.
[سؤال: … جواب:] مستحبات زیاد باشد همین سیاق میشود. شما الان به آقازدهتان صبح میگویید پسرم بلند شو وضوء بگیر، موقعی که صورتت را میشویی بگو الله بیّض وجهی، دستانت را میشویی چه بگویی، بعد اذان بگو، بعد اقامه بگو، دعای قبل از نماز بخوان، نمازت را قنوت بگیر، میگوید من همهاش را فهمیدم مستحب است اما شاید "قنوت بگیر" واجب باشد. آیا اینجوری است یا میگوید این سیاق سیاق مستحبات است، پدر ما امروز پول زیادی گیرش آمده یاد خدا افتاده ما را نصیحت میکند!! … فعلا این روایت دوم را داریم میگوییم شما برگشتید به صحیحه حماد. صحیحه حماد اصلا قرینه عرفیه بود که حماد اقل واجبات را بجا میآورد حضرت به او دارد تعلیم میدهد نماز مشتمل بر مستحبات را، فرمود یمضی علی احدکم ستون سنة لایحسن الصلاة، این یمضی علی احدکم ستون سنة، احدکم است نه عوام الناس، احدکم که در آنها حماد بن عیسی است. … آخرش فرمود یا حماد هکذا صل. تنها فعل نیست. ما میگوییم صل مشتمل بر آداب. … این روایت موردی است که اکثرش مستحبات است حالا اولش گفته کبّر ثم ارکع این را میگوییم سیاقش مانع از احتجاج عقلاء میشود به این امر بر وجوب، و لو ما قائل بشویم که ظهور ندارد امر در وجوب بلکه حجت عقلاییه است، بنده میگویم این سیاق مانع از حجت عقلاییه هم میشود.
روایت سوم را هم بخوانیم صحیحه دیگر زراره: قال ابوجعفر علیه السلام اذا اردت ان ترکع و تسجد فارفع یدیک و کبّر ثم ارکع و اسجد.
این روایت اگر روایت مستقلهای باشد که ظاهرش این است که روایت مستقله است، حالا ظهور اولیش این است، هیچ قرینه سیاق هم ندارد، فقط مشکل این است که تهذیب که نقل میکند و کبّر ندارد، ولی نمیشود و کبّر نباشد چون میگوید فارفع یدیک، فارفع یدیک بدون کبّر نمیشود پس معلوم میشود شیخ اشتباه کرده و کبّر را نیاورده یا نساخ اشتباه کردند.
این روایت ممکن است بگوییم روایتی است بدون سیاق و ظهور دارد در وجوب. اما با کثرت نقل به معنا در فقه و مختصر کردن روایات هیچ ظهوری پیدا نمیکند که این صحیحه ثانیه زراره غیر از صحیحه اولی باشد که با آن تفصیلات میگفت خب آنجا مختصر نبود مفصل بود همین بود، اولش داشت که اذا اردت ان ترکع فقل و انت منتصب الله اکبر ثم ارکع، آخرش هم داشت و ارفع رأسک و کبّر ثم اسجد، این را مختصر کرده حذف کرده آن مستحباتش را زراره در روایت دیگر آورده. هیچ ظهوری در استقلال این صحیحه ثانیه زراره نسبت به صحیحه اولی ما نداریم. و لذا اشکال ما عدم ظهور در استقلال است میشود همان روایت قبلی، او هم که ظهور در وجوب نداشت.
تامل بفرمایید انشاءالله بقیه استدلالت روز شنبه.