بسمه تعالی
درس خارج فقه – استاد شهیدی پور مدظله
موضوع: زیاده در طواف /احکام طواف /حج
فهرست:
مستند قول مشهور: روایت ابی بصیر. 1
روایت دوم: صحیحه عبد الله بن محمد. 2
دلالت صحیحه عبد الله بن محمد. 2
سند روایت دوم (روایت عبد الله بن محمد) 5
بررسی دلالی روایت اول (ابابصیر) 6
بررسی دلالی روایت دوم (عبد الله بن محمد) 6
الزيادة في الطواف
جهت دوم: روایات باب
اشکالی نیست در این که زیاده در طواف فی الجملة مشکل ایجاد می کند، ولی صاحب مدارک فرموده: دلیل واضحی بر آن نداریم، گرچه مشهور و معروف همین است.
مستند قول مشهور: روایت ابی بصیر
مستند قول مشهور، دو روایت است که صاحب مدارک در سند آن ها خدشه کرده است:
روایت اول: روایت ابی بصیر
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَيْتِ- ثَمَانِيَةَ أَشْوَاطٍ الْمَفْرُوضَ قَالَ يُعِيدُ حَتَّى يُثْبِتَهُ[1]
روایت دوم: صحیحه عبد الله بن محمد
وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: الطَّوَافُ الْمَفْرُوضُ إِذَا زِدْتَ عَلَيْهِ مِثْلُ الصَّلَاةِ الْمَفْرُوضَةِ إِذَا زِدْتَ عَلَيْهَا فَعَلَيْكَ الْإِعَادَةُ وَ كَذَلِكَ السَّعْيُ[2]
ابوبصیر غیر ثقه
صاحب مدارک گفته روایت اول ضعیف است، زیرا ابابصیر که در سند این روایت واقع شده، مشترک بین ثقه و غیر ثقه است، چون معروف این است که ابابصیر یکی لیث بن البختری المرادی و دیگری یحیی بن القاسم الاسدی است، ولی دیگر کسانی که مکنی به ابو بصیر هستند، معروف نیستند، یحیی بن القاسم همان ابابصیری است که علی بن ابی حمزة استاد اوست و واقفی است و صاحب مدارک روایتی هم در تایید وقف او نقل کرده است.
ولی لیث بن البختری المرادی از اجلاء شیعه است و لکن ابابصیر در روایت، مشترک است و شهید ثانی هم همین اشکال را در مسالک مطرح کرده و لازمه اش سقوط بسیاری از احادیث است، زیرا اگر راوی از ابابصیر، علی بن ابی حمزة بطائنی باشد، معلوم می شود که مروی عنه، همان ابابصیر غیر ثقه است و در غیر این صورت هم به اشتراک از اعتبار می افتد.
صاحب مدارک در سند روایت دوم هم مناقشه کرده و گفته عبد الله بن محمد نیز مشترک بین ثقه و غیر ثقه است.
دلالت روایت ابابصیر
بلکه دلالت روایت ابابصیر هم بر مطلب واضح نیست، زیرا طبق نقل شیخ طوسی در تهذیب و استبصار، در روایت آمده: یعید حتی «یستتمه» بر خلاف کافی که در آن «حتی یثبته» آمده، معنای حتی یثبته این است که طوافی که زیاده دارد، باید اعاده شود تا طواف کامل تثبیت شود، اما حتی یستتمه شاید به این معنا باشد که باید شوط هشتم را تکمیل کند و شش تا به آن اضافه کند تا تمام شود و یعید هم به معنای رجوع به طواف و سراغ طواف رفتن است تا تکمیل شود.
علاوه بر این که روایت ابی بصیر فقط در مورد زیاده یک شوط است و ازآن استفاده نمی شود که اگر نیم شوط اضافه کرد هم طواف باطل است.
دلالت صحیحه عبد الله بن محمد
اما به نظر ایشان، روایت دوم اطلاق دارد و فقط اشکال سندی در آن کرده است، در حالی که می توانست به این روایت هم اشکال دلالی کند، زیرا یک نظریه (مثل مرحوم آیت الله عبد الکریم حائری) در صدق زیاده این است که زاد فی صلاته او فی طوافه، عرفا در جایی صادق است که زائد، صلاة یا طواف باشد، زاد الله فی عمرک هم در جایی گفته می شود که زائد نیز عمر باشد و یا زاد فی اللبن، زمانی گفته می شود که شیر به آن اضافه کند نه این که سنگ به آن اضافه کند، لذا اگر آن چیزی که اضافه می کند، نماز یا طواف نباشد، زیاده بر آن صدق نمی کند.
بله، یک استعمال هم به این معناست که زاد فیه شیئا، ولو زائد هم سنخ مزید علیه نباشد، ولی زاد فی صلاته ظهور در این ندارد و مجمل است و شاید مقصود این باشد که در نماز توسعه داد و یک رکعت اضافه کرد که نماز است، نه این که یک رکوع اضافه کرده باشد که به آن نماز گفته نمی شود.
طبق این ادعاء نیز قدر متیقن از زاد فی طوافه این است که اقلا یک شوط اضافه کند و اگر نصف شوط دور بیت بچرخد، صدق نمی کند که در دور خانه خدا چرخیدن را زیاد کرد، زیرا این زیاده نیست.
عبارت صاحب مدارک از این قرار است: أما الرواية الأولى فيتوجه عليها أولا الطعن في السند باشتراك راويها بين الثقة و الضعيف، و ثانيا إجمال المتن، إذ يحتمل أن يكون المراد بالإعادة إتمام طواف آخر كما يشعر به قوله: «حتى يستتمه» و في الكافي نقل الرواية بعينها إلا أن فيها موضع قوله «حتى يستتمه» «حتى يثبته» و هو أوفق بالإعادة من قوله «حتى يستتمه» و مع ذلك فإنما تدل على تحريم زيادة الشوط لا مطلق الزيادة.و أما الرواية الثانية فقاصرة من حيث السند باشتراك الراوي أيضا، فلا تصلح لإثبات حكم مخالف للأصل.و قد ظهر بذلك أنه ليس على تحريم زيادة ما دون الشوط دليل يعتد به، و مع ذلك فإنما يتوجه التحريم إذا وقعت الزيادة بقصد الطواف، أما لو تجاوز الحجر الأسود بنية أن ما زاد على الشوط لا يكون جزء من الطواف فلا محذور فيه، و لو كانت الزيادة سهوا لم يبطل الطواف، و سيأتي حكمه إن شاء اللّه تعالى [3]
دیدگاه مختار در سند دو روایت
به نظر ما هیچیک از دو اشکال سندی ایشان وارد نیست؛
اما روایت ابی بصیر؛ منشا اشکال در سند این روایت، اشتراک کنیه ابی بصیر بین پنج نفر است، لیث بن البختری المرادی و یحیی بن القاسم و عبد الله بن محمد الاسدی و یوسف بن الحارث و حماد بن عبد الله بن اسید الهروی و چنین نیست که همه این ها نابینا بوده باشند، یحیی بن القاسم نابینا بوده، اما همه چنین نبوده اند. سه نفر آخر که معروف نیستند و از ائمه علیهم السلام هم روایتی ندارند، لذا مشکل در اشتراک بین دو راوی اول است، به نظر ما اگر ابابصیر مشترک هم باشد، باز هم اشکالی در سند نخواهد بود، زیرا هر دو ثقه هستند، علاوه بر این که مطمئنا ظهور ابابصیر در یحیی بن القاسم است و ما هم او را ثقه می دانیم و محقق خوئی و آیت الله زنجانی نیز همین نظریه را دارند.
مرحوم سید مهدی خوانساری کتابی به نام رسالة عدیم النظیر فی احوال ابی بصیر نوشته است و توضیحات خوبی درباره این شخص داده است.
نجاشی درباره یحیی بن القاسم گفته ثقة وجیه، فقط ابن فضال درباره او گفته کان مخلطا، یعنی قاطی داشت یا قاطی می کرد، ولی این کلام دلیل بر عدم وثاقت نیست، بلکه یعنی بین حدیث خوب و بد جمع می کرد و مثل این است که گفته می شود یعرف حدیثه و ینکر و شاید احادیثی نقل می کرده که به نظر ابن فضال، مشتمل بر غلو است که این هم دلیل بر عدم وثاقت نمی شود.
لیث مرادی هم که توثیق صریح دارد.
عرض شد که ابابصیر به نظر ما در روایت مورد بحث، ثقه است، زیرا نجاشی یحیی بن القاسم – که برخی هم گفته اند یحیی بن ابی القاسم، زیرا اختلاف است که پدر ابابصیر، القاسم است یا اباالقاسم – را توثیق کرده است و این که کشی گفته نجاشی گفت من از ابن فضال پرسیدم که آیا غلو داشته، و او گفت که غلو نداشته ولی مخلط بوده است، معنایش تضعیف نیست، و شاید خودش اهل غلو نبوده، ولی برخی روایاتی که متهم به غلو است را داخل در دیگر روایات نقل می کرده است و لذا به او لقت مخلط داده است.
کما این که ابابصیر الاسدی از اصحاب اجماع است و کشی بعد از ذکر نام او در ضمن اصحاب اجماع گفته: البته برخی به جای او، لیث المرادی را نام برده اند، اما اکثر همان ابابصیر اسدی را نام برده اند و نهایتا معلوم می شود که عده ای او را در نقل اخبار، مصدّق می دانند.
لیث مرادی هم که ثقه است و در صحیحه جمیل آمده: مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْكَشِّيُّ فِي كِتَابِ الرِّجَالِ عَنْ حَمْدَوَيْهِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ بِالْجَنَّةِ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيُّ- وَ أَبُو بَصِيرٍ لَيْثُ بْنُ الْبَخْتَرِيِّ الْمُرَادِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ زُرَارَةُ أَرْبَعَةٌ نُجَبَاءُ أُمَنَاءُ اللَّهِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ انْقَطَعَتْ آثَارُ النُّبُوَّةِ وَ انْدَرَسَتْ. [4]
در صحیحه سلیمان بن خالد هم آمده: وَ عَنْهُ عَنْ يَعْقُوبَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَا أَجِدُ أَحَداً أَحْيَا ذِكْرَنَا وَ أَحَادِيثَ أَبِي ع إِلَّا زُرَارَةُ- وَ أَبُو بَصِيرٍ لَيْثٌ الْمُرَادِيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ- وَ بُرَيْدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيُّ- وَ لَوْ لَا هَؤُلَاءِ مَا كَانَ أَحَدٌ يَسْتَنْبِطُ هَذَا هَؤُلَاءِ حُفَّاظُ الدِّينِ وَ أُمَنَاءُ أَبِي ع عَلَى حَلَالِ اللَّهِ وَ حَرَامِهِ وَ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الدُّنْيَا وَ السَّابِقُونَ إِلَيْنَا فِي الْآخِرَةِ[5]
لذا قطعا از اجلاء و از ثقات است.
علاوه بر این که به نظر ما ابابصیر در روایت مذکور مشترک نیست، بلکه همان یحیی بن القاسم است، زیرا کشی از عیاشی نقل می کند که وی به ابن فضال می گوید:
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ هَذَا هَلْ كَانَ مُتَّهَماً بِالْغُلُوِّ فَقَالَ أَمَّا الْغُلُوُّ فَلَا، وَ لَكِنْ كَانَ مِخْلَطاً.
و این نشان دارد که از مطلق ابوبصیر همان یحیی بن القاسم می فهمیده اند و لذا سوال نکرده که کدام ابابصیر را می گویی.
و یا صدوق بارها از ابی بصیر نقل کرده، ولی در مشیخه به یحیی بن القاسم سند نقل می کند و معلوم می شود که مقصود از روایاتی که از ابابصیر نقل کرده، همان یحیی بن القاسم است، با این که مطلق ابابصیر گفته است و این حاکی از انصراف ابابصیر مطلق، به یحیی بن القاسم است.
ان قلت: ابابصیر بدون قرینه انصراف به یحیی بن القاسم انصراف دارد، ولی شاید روایت برخی از لیث مرادی، قرینه عامه باشد که این ها از حواشی لیث مرادی بوده اند و وقتی این ها می گفتند ابو بصیر، دیگران می فهمیدند که مقصود، همان لیث مرادی است.
قلت:
اولا: این اختصاص به برخی رواة دارد که از لیث مرادی نقل می کنند، اما در رواة عادی این قرینه نیست.
ثانیا: در عرف عام بین رجالیین باید سنجیده شود که ظهور ابابصیر در یحیی بن القاسم شده است و این که در بین برخی قرینه بر لیث بوده، قرینه خاصه منفصله مشکوکه است که تا علم به آن پیدا نکنیم، نمی شود از قرینه عامه متصله رفع ید کنیم.
اما از سایر ابابصیر ها روایتی نقل نشده است و مقصود از اسدی هم یحیی بن القاسم است و نه عبد الله بن محمد الاسدی، و شاهد آن کلام کشی در بحث اصحاب اجماع است و معلوم می شود که انصراف اسدی هم به یحیی بن القاسم اسدی است و نه عبد الله بن محمد الاسدی.
سند روایت دوم (روایت عبد الله بن محمد)
عبد الله بن محمد که از امام رضا علیه السلام (ابوالحسن) نقل کرده است، مشترک نیست، زیرا اباالحسن مطلق که گفته شود، مقصود امام رضا علیه السلام است و رجالیون مثل محقق خوئی هم چنین گفته اند و یا نهایتا مقصود امام کاظم علیه السلام است، در طبقه این دو امام علیهما السلام، دو شخص مشهور به نام عبد الله بن محمد بن حصین الاهوازی و عبد الله بن محمد الحجال المزخرف وجود دارد که هر دو ثقه و صاحب کتاب هستند.
البته عبد الله بن محمد اهوازی یا عبد الله بن محمد بن علی بن عباس هم در این طبقه داریم، ولی غیر مشهور هستند و انصراف عبد الله بن محمد به فرد مشهور است، مگر قرینه ای ذکر شود.
گذشته از این که روایت مورد بحث را صفوان از عبد الله بن محمد نقل کرده است که به شهادت شیخ طوسی لایروی الا عن ثقة و لذا حتی مهم نیست که بدانیم چه کسی بوده، بلکه در این روایت صفوان از او نقل کرده است، پس این روایت معتبر است.
بررسی دلالی روایت اول (ابابصیر)
این روایت زیاده کمتر از یک شوط را شامل نمی شود.
اما نسخه صحیح روایت، یعید حتی یستتمه نیست و مطمئن به خلاف آن هستیم، هم در کافی حتی یثبته است که کلینی اضبط بوده و هم این که تعبیر یعید حتی یستتمه تعبیر عرفی نیست، ظاهر اعاده، اعاده طواف است و معنا ندارد که تمامش کند.
در روایات دیگر هم آمده که یعید حتی یحفظ، و یعید حتی یثبته هم به همین معناست که اعاده کند به نحوی که دقیقا عدد هفت شوط تثبیت شود.
بررسی دلالی روایت دوم (عبد الله بن محمد)
محقق خوئی فرموده این روایت اطلاق دارد و شامل کمتر از یک شوط هم می شود که البته ما قسمت اخیر کلام ایشان را قبول نداریم، زیرا به نظر ما این روایت شامل زیاده کمتر از یک شوط نمی شود که توضیح آن خواهد آمد.