فهرست مطالب

فهرست مطالب

تقریرات دروس خارج مدرسه فقهی امام محمد باقر علیه السلام

بسمه تعالی

درس خارج فقه استاد شهیدی پور مدظله

موضوع: خروج از مطاف /واجبات طواف /حج

 

فهرست:

حکم قطع طواف.. 1

بررسی حکم شک در فوت موالات.. 1

عدم جریان استصحاب بقاء موالات در شبهه مصداقیه. 2

استصحاب صحت تاهلیه اشواط سابقه. 2

جریان برائت در شبهه مفهومیه. 2

(مسألة 308): حدث در اثناء طواف.. 3

(مسألة 309): التجاء به خروج از طواف.. 3

(مسألة 310): خروج برای عیادت مریض و …. 3

(مسألة 311): جلوس در اثناء طواف برای استراحت.. 3

شرط حرکت با اختیار در طواف.. 3

کلام مرحوم امام. 4

کلام آیت الله سیستانی.. 4

مناقشه. 4

محقق خویی: صحت حرکت با ویلچر. 4

کلام آیت الله زنجانی.. 5

مناقشه. 6

عدم وجود یک روایت در بطلان طواف با حرکت غیر اختیاری.. 6

 

 

 

حکم قطع طواف

بررسی حکم شک در فوت موالات

آیت الله سیستانی در استفتائات فرموده: اگر شک در فوت موالات شود، احتیاطا باید طواف را اعاده کند.

البته باید تفصیل داد، زیرا گاهی شبهه مصداقیه است و نمی داند که آیا مقداری که فاصله بین اشواط طواف انداخته، پنج دقیقه شده یا ده دقیقه و گاهی شبهه مفهومیه است و می داند که ده دقیقه فاصله انداخته، ولی نمی داند که آیا ده دقیقه فاصله، موالات را مختل می کند یا نه؟

عدم جریان استصحاب بقاء موالات در شبهه مصداقیه

ممکن است گفته شود در شبهه مصداقیه، استصحاب بقاء موالات عرفیه می کنیم و لکن صحیح نیست، زیرا موالات عرفیه گاهی شرط زائد شرعی است و گاهی شرط داخلی مقوم صدق طواف به بیت اسبوعا است و نوعا گفته اند مقوم صدق عرفی طواف است و لذا استصحاب بقاء موالات عرفیه نمی تواند ثابت کند که عمل من، طواف اسبوعا بالبیت است، مگر از باب اصل مثبت، زیرا تلازم عقلی است و نه شرعی و شارع برای بقاء موالات، اثر شرعی بار نکرده است و لذا آیت الله سیستانی حق دارد که بگوید برای احراز عرفی هفت شوط طواف، باید اعاده طواف کند.

بله، اگر موالات عرفیه شرط شرعی می بود، می شد استصحاب بقاء موالات نمود، چون شرط زائد شرعی است.

بلکه ممکن است بگوییم حتی اگر موالات عرفیه شرط زائد شرعی باشد، باز هم استصحاب عدم فوت زمان موالات، اثبات نمی کند که توالی بین اشواط طواف بالفعل محقق شده است، زیرا توالی بین آن سه شوط قبلی و چهار شوط بعدی که به سه شوط ضمیمه می شود، حالت سابقه ندارد و با استصحاب عدم فوت موالات، اثبات توالی اشواط و پی در پی بودن آن ها نمی شود.

استصحاب صحت تاهلیه اشواط سابقه

استصحاب صحت تاهلیه اشواط سابقه هم اصل مثبت است و اثبات صحت فعلیه طواف نمی کند، زیرا استصحاب تاهلیه، استصحاب قضیه شرطیه است و گفته می شود که شرط هم که محقق شده، پس جزاء هم بالفعل محقق شده و این مثبت است.

جریان برائت در شبهه مفهومیه

اما در شبهه مفهومیه به نظر مشهور، باید برائت جاری شود، زیرا شک می کنیم که آیا مفهوم فلیطوفوا بالبیت العتیق بر این طوافی که بین اشواطش ده دقیقه فاصله افتاده، صدق می کند یا نه و چون اقل و اکثر ارتباطی است، برائت از ضیق بودن مفهوم طاف جاری می شود. _ بنا بر این که شرط زائد شرعی نباشد و گرنه امر اسهل خواهد بود و خواهد آمد_

بله، ما چون این گونه شبهات مفهومیه که نسبت مولا بما هو مولا با عبد در آن مساوی است را مصداقیه می دانیم، – چون اگر به مولا هم بگوید اگر ده دقیقه فاصله بیفتد، صدق طواف می کند یا نه؟ می گوید از عرف بپرسید – در این جا متعلق امر، ما یصدق علیه الطواف عرفا می شود و عند الشک، شبهه مصداقیه می شود و باید احتیاط نمود.

و اگر هم موالات عرفیه، شرط زائد شرعیه باشد، شبهه مفهومیه مخصص منفصل است و باید به عام منفصل که اطلاق فلیطوفوا بالبیت العتیق است، رجوع شود.

(مسألة 308): حدث در اثناء طواف

إذا أحدث أثناء طوافه ‌جاز له ان‌ يخرج و يتطهر ثم يرجع و يتم طوافه على ما تقدم، و كذلك الخروج لإزالة النجاسة من بدنه أو ثيابه، و لو حاضت المرأة أثناء طوافها وجب عليها قطعه و الخروج من المسجد الحرام فورا. و قد مر حكم طواف هؤلاء في شرائط الطواف

(مسألة 309): التجاء به خروج از طواف

إذا التجاء الطائف إلى قطع طوافه‌ و خروجه عن المطاف لصداع أو وجع في البطن أو نحو ذلك فان كان ذلك قبل إتمامه الشوط الرابع بطل طوافه و لزمته الإعادة و ان كان بعده فالأحوط أن يستنيب للمقدار الباقي و يحتاط بالإتمام و الإعادة بعد زوال العذر

(مسألة 310): خروج برای عیادت مریض و …

يجوز للطائف ان يخرج من المطاف ‌لعيادة مريض أو لقضاء حاجة لنفسه أو لأحد اخوانه المؤمنين و لكن تلزمه الإعادة إذا كان الطواف فريضة و كان ما اتى به شوطا أو شوطين. و اما إذا كان خروجه بعد ثلاثة أشواط فالأحوط أن يأتي بعد رجوعه بطواف كامل يقصد به الأعم من التمام و الإتمام

(مسألة 311): جلوس در اثناء طواف برای استراحت

يجوز الجلوس أثناء الطواف للاستراحة ‌و لكن لا بد ان يكون مقداره بحيث لا تفوت به الموالاة فإن زاد على ذلك بطل طوافه و لزمه الاستئناف

حکم این چهار مساله در اثناء کلمات گذشته روشن شد.

شرط حرکت با اختیار در طواف

یکی از شروط طواف که در بعضی مناسک آمده این است که حرکت طائف به اختیار خودش باشد یعنی اگر در مطاف طائف از اختیار خارج شود و ازدحام جمعیت او را به جلو هل بدهد، این مقدار از مسیری که در اثر هل دادن طی نموده باید تدارک شود.

البته اختلاف است که آیا اگر نتوانست برگردد و آن چند قدم را جبران کند و مجبور شد بدون نیت ادامه دهد تا به آن نقطه برسد در شوط بعدی و آن را جبران کند، وظیفه اش چیست؟ البته یک پا اگر جلو برود اشکالی ندارد همین که یک پا را با اختیار بردارد کافی است.

کلام مرحوم امام

حضرت امام و آقای زنجانی -در فرضی که حرکت زیاد غیر اختیاری شود می گویند- می گویند بیا همان جایی که تو را هل دادند نیت کن اتمام همان شوط را.

کلام آیت الله سیستانی

آقای سیستانی میگویند نخیر این درست نیست. آن نیمه شوطی را که رفتی ملغی شد و باید از ابتدای شوط شروع کنی. شاید وجه آن این باشد که عرف تلفیق بین دو نیم طواف را طواف واحد نمی بیند.

مناقشه

اما به نظر ما این فرمایش وجهی ندارد و حق با مرحوم امام است. می آید و از همان جایی که طواف خراب شده تدارک می کند چون به ضمیمه آن یک طواف صدق می کند.

شاهدش روایاتی است که می گفت یتم من الموضع الذی قطعت در مورد کسی که لحاجه یا برای استراحت طواف را قطع می کند. برای احتیاط بین این دو فتوا بهتر است به حجر که رسید بگوید نیت می کنم طواف را از همان جایی که بر من واجب است. نیت اجمالی می کند و مشکل زیاده هم لازم نمی آید.

محقق خویی: صحت حرکت با ویلچر

بعضی از فقهاء این شرط را لازم ندانسته و گفته اند همین که خودش را در مسیر قرار دهد عرفا می گویند طواف کرد. حتی آقای خوئی فرموده اگر سالم هم باشی می توانی سوار ویلچیر بشوی و کسی شما را راه ببرد. مگر سوار ماشین می شوی و تهران می روی می گویند ایشان را تهران بردند؟ بلکه می گویند تهران رفت. آقای سیستانی می گوید اگر جمعیت این آقا را هل بدهد به طوری که نمی تواند بایستد و نمی تواند از مکان بیرون بیاید، این دیگر عرفا طاف بر آن صدق نمی کند. بله اگر وارد جمعیت شود و جمعیت هم هل می دهد اشکالی ندارد ولی اگر دیگر نمی تواند خارج شود اختیار ندارد و طاف صدق نمی کند.

اصل اولی در افعال صدوری این است که به اراده و تاثیر شخص باشد. اگر شما خودتان راه نروید نمی گویند مشی یا طاف. اگر خودتان کسی را نزنید نمی گویند ضرب. لذا شرط در وضو و غسل و تیمم این است که خودش صورتش را بشوید و … . لذا اگر کسی شلنگ را روی صورت کسی بگیرد نمی گویند صورتش را خودش شست.

اما برخی افعال به سبب تعارف، ظهور در اعم پیدا کرده و لذا اگر دیگری هم سر شخص را حلق کند، می گویند حلق راس کرد و یا به صاحبخانه می گویند خانه اش را تعمیر کرد، در حالی که معمار خانه را تعمیر کرده است و یا در عقود و ایقاعات، اگر وکیل خانه را بفروشد، صدق می کند که خود موکل خانه را فروخته، اما اصل اولی این است که افعال صدوری باید به فاعلیت خود مکلف مستند باشد و لذا اگر داخل جمعیت برود و جمیعت طائف را هل دهد، گفته می شود او را به جلو بردند و نمی گویند او به جلو رفت.

لذا از نظر فنی، اشکال مرحوم امام، اشکال قوی است و این که برخی در جواب گفته اند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر شتر سوار شده و طواف نموده، پس خودش حرکت نمی کرده، شاهد صحیحی نیست، زیرا عرفا نمی گویند شتر، پیامبر را برد، بلکه می گویند پیامبر با شتر حرکت کرد.

کلام آیت الله زنجانی

آیت الله زنجانی مطلب خوبی دارد و فرموده: اگر به نحوی حرکت کند که گفته شود یطاف به، گرچه طاف هم گفته شود، در این جا طواف صحیح نیست، زیرا صدق یطوف کافی نیست، ما از روایات استفاده سه مرتبه برای طواف کرده ایم، یطوف، یطاف به، یطاف عنه و تا می تواند خودش طواف کند، نباید جوری باشد که بگویند یطاف به و لذا در صحیحه حریز آمده: وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُطَافُ بِهِ وَ يُرْمَى عَنْهُ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ إِذَا كَانَ لَا يَسْتَطِيعُ. [1]

به نظر ما صرف این که شخص نتواند از مطاف خارج شود، کافی در عدم صدق طواف نیست، لذا اگر در حال تشییع جنازه نتواند از بین جمعیت خارج شود، باز هم می گویند تشییع جنازه کرده است و نمی گویند تشییع نکرده است.

آیت الله زنجانی هم فرموده: باید به نحوی طواف کند که یطاف به صدق نکند، ولو یطوف هم صدق کند، زیرا از روایات استفاده می شود که مرحله یطاف به، مربوط به کسی است که استطاعت طواف بنفسه نداشته باشد.

مناقشه

البته از ایشان که سوال شده فرمودند: ما موارد هل دادن را نمی گوییم، بلکه در جایی اشکال می کنیم که جمعیت شخص را از زمین بلند کنند و چند متر جلوتر بیندازند که به نحو محمول باشد و یطاف به صدق کند.

ولی این فرض نادری است، بلکه موارد متعارف، مواردی است که فقط شخص را هل می دهند و یطاف به هم صدق نمی کند.

ما مثال هایی می زدیم، مثل این که شخصی می خواست از جای خود بلند شود، ولی شخص دیگر او را بلند کرد، در این جا باز هم صدق می کند که زید از جا برخاسته است، چون شخص دوم اگر زید را رها می کرد، باز هم زید بلند می شد و کار آن شخص را، ضم الحجر فی جنب الانسان می داند.

لذا در وضو اگر کسی آب به دست گرفته و می خواهد به صورتش بریزد و همزمان شخص دیگری به دست متوضی فشار آورد و آب بر صورت او بریزد، در این جا عرفا صدق می کند که متوضی صورتش را شسته است.

یا ویلچر هایی که با باطری حرکت می کند ولی شخص دیگری دست خودش را بر روی دستگیره ویلچر می گذارد، که اگر او هم دست نگذارد، ویلچر در حال حرکت است، این جا صدق طواف بنفسه می کند.

خلاصه مهم این است که شما اگر هم هل داده نمی شدید، باز هم طواف می کردید، حالا فشار جمعیت هم اضافه شده و این کافی برای صدق عدم طواف بنفسه نیست، بلکه شخص به اختیار خودش داخل مطاف شده و شروع به طواف کرده و اگر هم او را هل ندهند، نمی خواهد خارج شود، بلکه طواف را ادامه می دهد.

عدم وجود یک روایت در بطلان طواف با حرکت غیر اختیاری

اگر هم کسی در این بیان ما اشکال کند، ممکن است ما بگوییم که این مقدار از حرکت های کم، سیره قطعیه در زمان پیامبر و اهل بیت علیهم السلام بر آن بوده و یک روایت یا فتوا از خاصه و عامه بر بطلان طواف در این صورت نداریم، در حالی که قدیم که مطاف به این مقدار بزرگ نبوده، و خصوصا در حجر الاسود که جمعیت زیاد بوده است و حتی به امام صادق علیه السلام اعتراض می کردند که شما چرا استلام نمی کنید و فرمود این به خاطر ازدحام جمعیت است: وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُنْتُ أَطُوفُ وَ سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ قَرِيبٌ مِنِّي فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ- كَيْفَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَصْنَعُ بِالْحَجَرِ إِذَا انْتَهَى إِلَيْهِ فَقُلْتُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَسْتَلِمُهُ فِي كُلِّ طَوَافِ فَرِيضَةٍ وَ نَافِلَةٍ قَالَ فَتَخَلَّفَ عَنِّي قَلِيلًا فَلَمَّا انْتَهَيْتُ إِلَى الْحَجَرِ جُزْتُ وَ مَشَيْتُ فَلَمْ أَسْتَلِمْهُ فَلَحِقَنِي فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ- أَ لَمْ تُخْبِرْنِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَسْتَلِمُ الْحَجَرَ- فِي كُلِّ طَوَافِ فَرِيضَةٍ وَ نَافِلَةٍ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَقَدْ مَرَرْتَ بِهِ فَلَمْ تَسْتَلِمْ فَقُلْتُ إِنَّ النَّاسَ كَانُوا يَرَوْنَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص مَا لَا يَرَوْنَ لِي وَ كَانَ إِذَا انْتَهَى إِلَى الْحَجَرِ أَفْرَجُوا لَهُ حَتَّى يَسْتَلِمَهُ وَ إِنِّي أَكْرَهُ الزِّحَامَ. [2]

محتمل هم نیست که بگوییم بطلان طواف در این صورت واضح بوده است و لذا سوال نمی شده است، بلکه معلوم می شود که سیره بر صحت بوده است.

اما بنا بر لزوم رعایت شرط حرکت اختیاری، قبلا بحث کردیم که اگر شک در اختیاری بودن بکنیم، می توانیم استصحاب کنیم و بگوییم هنوز این طواف مستند به ما می باشد یا نه؟

مساله خالی از شبهه نیست، زیرا این شرط شرعی نیست، بلکه شارع طواف به بیت را واجب کرده است و استصحاب می گوید قبلا طواف بالبیت می کنم و الان هم همین طور، اما اثبات نمی شود که در این یک متر هم طواف عرفی شده است.



[1] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص389، أبواب ، باب47، ح، ط آل البيت.

[2] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص325، أبواب ، باب16، ح، ط آل البيت.