فهرست مطالب

فهرست مطالب

تقریرات دروس خارج مدرسه فقهی امام محمد باقر علیه السلام

بسمه تعالی

درس خارج فقه استاد شهیدی پور مدظله

موضوع: واجب سوم و چهارم /واجبات طواف /حج

 

فهرست:

(الرابع): إدخال حجر إسماعيل في المطاف.. 2

محقق خوئی: یکی از واجبات طواف، ادخال حجر اسماعیل در مطاف است. 2

حجر اسماعیل جزء کعبه نیست2

(الخامس): خروج الطائف عن الكعبة ‌ 3

عدم صدق طواف با راه رفتن روی شاذروان. 3

حکم شک در جزئیت شاذروان نسبت به بیت4

کلام محقق خوئی.. 4

مناقشه. 4

ادله مبطل بودن دخول در کعبه حین طواف5

سه احتمال در معنی بیت5

بررسی احتمالات مذکور. 6

نظر مختار: مراد از بیت هم زمین است هم بنا 6

مقتضای اصل عملی در شک در دخول شاذروان در بیت6

دوران بین تعیین و تخییر و جریان برائت7

کلام مرحوم تبریزی و صدر. 7

 

 

 

گفتیم این که طواف مستقبل القبلة یا به نحو قهقری باطل باشد، در کلمات برخی مثل علامه آمده، و لکن دلیلی ندارد و این که عمل ائمه و پیامبر اکرام صلی الله علیه و آله به نحوی بوده که شانه چپ به سمت کعبه قرار می گرفته، به این جهت است که روش متعارف این بوده، اما نمی توان از انواع دیگر سلب عنوان طواف نمود و لذا گاهی مریض یا بچه را به آغوش می گرفتند و طواف می کردند، با این که روی بچه بر خلاف روی طائف بوده و این ها غیر متعارف نبوده است و صرفا طواف قهقرایی غیر متعارف است و لکن بر بطلان آن هم دلیلی وجود ندارد، زیرا چنین نیست که هر غیر متعارفی باطل باشد، در قوانین که به نحو قضیه حقیقیه جعل می شود، لحاظ متعارف نمی شود.

فقط طواف به نحوی که پشت به کعبه قرار گیرد خلاف منصرف الیه طواف است، زیرا خلاف احترام به کعبه است و عرفا در طواف، احترام کعبه ملحوظ است.

البته در دو فتحه حجر اسماعیل خیلی ها پذیرفته اند که اشکال ندارد منکب ایسر رو به کعبه نباشد، و یا در هنگام استقبال حجر الاسود، رو به کعبه می شوند و خلاف متعارف هم نیست و در ازدحام که کاملا متعارف است که گاهی حتی پشت به کعبه به مقدار کمی می شود که به مقدار یسیر اشکالی ایجاد نمی کند، زیرا خلاف تعظیم و احترام طائف نسبت به کعبه نیست.

(الرابع): إدخال حجر إسماعيل في المطاف

‌بمعنى ان يطوف حول الحجر من دون ان يدخل فيه

محقق خوئی: یکی از واجبات طواف، ادخال حجر اسماعیل در مطاف است.

قطعا حجر اسماعیل داخل در محدوده طواف نیست و نمی شود از یک ورودی حجر اسماعیل وارد شود و از دیگری به قصد طواف خارج شود، یا این که از دیوار حجر به قصد طواف وارد شود، این حکم متسالم علیه است و در روایات هم گفته شده کسی که اختصار شوط کند، آن شوط باطل است، یعنی کسی که طواف را مختصرکند و از حجر طواف کند، نمی تواند برگردد و دوباره شوط را تکمیل کند، بلکه باید دوباره شوط را از سر بگیرد.

حجر اسماعیل جزء کعبه نیست

البته حجر اسماعیل جزء کعبه نیست، در صحیحة معاویة بن عمار آمده: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحِجْرِ- أَ مِنَ الْبَيْتِ هُوَ أَوْ فِيهِ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْبَيْتِ فَقَالَ لَا وَ لَا قُلَامَةُ ظُفُرٍ وَ لَكِنَّ إِسْمَاعِيلَ دَفَنَ أُمَّهُ فِيهِ فَكَرِهَ أَنْ يُوطَأَ فَجَعَلَ عَلَيْهِ حِجْراً وَ فِيهِ قُبُورُ أَنْبِيَاءَ.

و در روایت است که اسماعیل گوسفندان خود را در آن نگاه می داشته و بعدا مقبره شده است و این که مادرش را در مسجد دفن کرده، با این که در مسجد نباید جسد دفن شود، یا از این جهت است که در آن زمان دفن در مسجد اشکال نداشته و یا شاید آن جا از ابتداء داخل در مسجد نبوده و وقف مسجد نشده بوده است.

مطلب دیگر: دیوار حجر اسماعیل را الان عریض کرده اند که بخشی از مطاف گرفته شده و تضییق شده، مطاف بنابر نظر مشهور در حجر اسماعیل حدودا سه متر بود، اما الان حدودا دو متر و نیم شده است و لذا این بحث که آیا می شود دست خود را روی دیوار حجر بگذارد که علامه حلی گفته نمی تواند، چون حجر باید ما یطاف حوله باشد و این صدق نمی کند مگر بعد از این که طائف با همه اجزاء بدنش خارج از حجر باشد، دیگر این بحث موضوعیت ندارد، زیرا دیوار حجر عریض شده و اصلا دست به حجر اسماعیل نمی رسد.

علاوه بر این که داخل شدن دست حجر، منافات با صدق طواف حول حجر اسماعیل ندارد، مهم این است که معظم بدن از آن خارج باشد.

(الخامس): خروج الطائف عن الكعبة ‌

و عن الصفة‌ التي في أطرافها المسماة- بشاذروان-

طائف باید از کعبه خارج باشد، و اگر داخل شود، طوافش باطل است، اما معنای دیگر خروج از کعبه این است که طائف باید بیرون مطاف باشد تا صدق کند که طواف حول کعبه کرده و این مقدمه بحث از طواف بر روی شاذروان است، یعنی پایه های ساختمان، شاذروان از حجر الاسود تا رکن شامی قرار گرفته و پایه ای است که جلو آمده و ظاهرا قدیم مسطح بوده و روی آن می شد راه رفت، اما امروزه مقداری منحنی است و به آسانی نمی توان بر آن قرار گرفت.

عدم صدق طواف با راه رفتن روی شاذروان

فقهاء نوعا فرموده اند راه رفتن بر شاذروان به قصد طواف صحیح نیست، زیرا جزء کعبه است و اگر روی آن طواف کند، طواف حول کعبه صدق نمی کند.

در تاریخ آمده ده سال قبل از ولادت نبی اکرم صلی الله علیه و آله سیل کعبه را خراب کرد و وقتی مشرکین خواستند تجدید بنا کنند، اموال پاک و حلال کم داشتند و نتوانستند دیوار جدید را تا آخر پایه های کعبه قدیم برسانند، و مقداری از پایه های کعبه قدیم، بیرون ماند و لذا دیوار سمت مقام حضرت ابراهیم، عریض نشد.

لذا طواف بالبیت با طواف بر روی شاذروان صدق نمی کند از دو جهت، یکی این که زمین کعبه هم جزء کعبه است و ما باید از زمین و بناء کعبه هر دو بیرون باشیم و تا از این زمین بیرون نباشیم، طواف به بیت صدق نمی کند.

جهت دوم این است که بعید نیست استظهار شود که مهم زمین است، و اگر بناء خراب شود، باز هم طواف به بیت با طواف به زمین بیت صدق می کند، کما این که حضرت نوح و آدم که طواف کردند، به همین زمین بیت طواف کردند، و گرنه در آن زمان که کعبه بناء نداشته است، لذا بعید نیست که مقصود از بیت همان جایی باشد که خدای متعال آن را شرف داده و جعله بیتا.

سلمنا؛ بر فرض که بناء مهم باشد و آن هم بناء فعلی مهم باشد، باز هم اساس بیت عرفا جزء بیت است، اگر مقداری از پایه ساختمان جلو بیاید ولی دیوار را مقداری عقب تر بچینند، باز هم صدق می کند که پایه ساختمان جزء بیت است.

البته راه رفتن روی شاذروان مجزی نیست و باید آن قسمت را تدارک کند، نه این که مصداق دخول بیت الله باشد که باطل کند طواف را، زیرا عرفا صدق دخول نمی کند.

ولی این که برخی گفته اند طائف دست بر روی شاذروان هم نباید بگذارد، دلیل ندارد، زیرا عرفا مانع از صدق طواف به بیت نیست، حتی اگر دست را داخل خانه کعبه کند.

حکم شک در جزئیت شاذروان نسبت به بیت

کلام محقق خوئی

اگر شک کنیم، نمی شود استصحاب عدم کون شاذروان جزء من الکعبة و ما یطاف حوله شود و اثبات کنیم که شاذروان خارج از کعبه است پس می توانیم حول آن طواف کنیم، زیرا این اصل مثبت است و اثبات نمی کند که طواف بر شاذروان، طواف حول بیت است.

مناقشه

به نظر ما اگر شبهه مصداقیه باشد، حق با محقق خوئی است، مثل این که شک شود پردیسان جزء قم است یا نه، استصحاب عدم کون پردیسان جزء من القم مثبت است، زیرا می خواهید اثبات کنید که شما وقتی رفتید به سمت پردیسان از قم خارج شده اید و این ثابت نمی شود، مگر به نحو اصل مثبت، بلکه در مقابل استصحاب می گوید هنوز در قم هستید.

اما اگر شبهه مفهومیه باشد، قضیه فرق می کند، برخی مثل مرحوم تبریزی و صدر معتقدند که در وضع خاص موضوع له خاص مثل کعبه، شک در سعه و ضیق آن بازگشت به شک در مفهوم می کند، مثلا شما نمی دانی خیابان صفائیه وضع شده برای محدوده چهارراه بیمارستان تا میدان صفائیه یا محدوده حرم تا میدان صفائیه، این شبهه مفهومیه است، زیرا شک در خارج که نداریم، یا نمی دانی که آیا منی برای محدوده ای وضع شده که دامنه کوه هم در آن داخل است یا نه؟

گفته می شود که کعبه هم همین طور است و اسم بر این مکان است و نمی دانیم بر مکان ده در ده وضع شده یا ده و نیم در ده و نیم و نمی دانیم که دور کدام باید طواف کنیم و دوران بین تعیین و تخییر می شود و برائت جاری می شود از وجوب طواف در ده و نیم در ده و نیم، و گرنه معنایش این است که نباید در شاذروان طواف شود و از این ضیق برائت جاری می شود.

شاذروان که در سه طرف کعبه وجود دارد، غیر از سمت حجر اسماعیل، سکویی در اطراف کعبه است، حدودا نیم متری به شکلی منحنی جلو آمده و اخیرا طناب های پرده کعبه را به شاذروان می بندند.

طبق آن چه در جواهر و غیر آن آمده، قطعا شاذروان جزء کعبه بوده و بعدها خانه کعبه کوچک شده و اگر بگوییم بیت الله اسم آن زمین است، مشی بر شاذروان منافات با طواف بالبیت دارد و این شبهه پیش می آید که دخول در آن، دخول در بیت شود که در صحیحه فرموده دخول به کعبه در اثناء طواف، مبطل طواف است:

ادله مبطل بودن دخول در کعبه حین طواف

صحیحه حفص بن بختری: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَن‏ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِيمَنْ كَانَ يَطُوفُ بِالْبَيْتِ- فَيَعْرِضُ لَهُ دُخُولُ الْكَعْبَةِ فَدَخَلَهَا قَالَ يَسْتَقْبِلُ طَوَافَهُ. [1]

صحیحه معاویه بن عمار: ُمحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَيْتِ- ثَلَاثَةَ أَطْوَافٍ فِي الْفَرِيضَةِ ثُمَّ وَجَدَ خَلْوَةً مِنَ الْبَيْتِ فَدَخَلَهُ قَالَ يَقْضِي طَوَافَهُ وَ قَدْ خَالَفَ السُّنَّةَ فَلْيُعِدْ طَوَافَه‏. [2]

مگر گفته شود ظهور این روایات، دخول در جوف بناء است، اما فرض این است که گفته می شود کعبه همان زمین است و با رفتن روی شاذروان، دخول در جوف زمین کعبه صدق می کند.

البته این شبهه صحیح نیست، زیرا شاید دخول در جوف بناء مبطل باشد و روایت هم قضیه خارجیه است و اطلاقی ندارد که شامل دخول در مثل شاذروان هم بشود.

سه احتمال در معنی بیت

در این که مقصود از بیت کدام است، احتمالاتی وجود دارد:

احتمال اول این است که کعبه اسم زمین باشد و بنا بر این احتمال، شاذروان هم داخل در زمین بیت الله است و لذا حضرت آدم هم به زمین طواف کرده، و گرنه در آن زمان، بناء بیت که نبوده است.

احتمال دوم این است که کعبه اسم بناء باشد، کما عن السید الامام فی بحث الواجب المشروط که فرموده اگر روزی بیت منهدم شد، واجب است بناء بیت از باب مقدمه طواف حول البیت بازسازی شود.

طبق احتمال دوم باز در ما نحن فیه، این شبهه مطرح است که شاذروان جزء این بناء است، زیرا سکوی ساختمان هم جزء ساختمان است و اگر روی این سکو طواف شود، گفته نمی شود که دور این بناء گشته، زیرا این پایه هم جزئی از ساختمان است.

احتمال سوم این است که کعبه اسم مجموع زمین و بناء باشد که این احتمال به نظر ما اقرب از دیگر احتمالات و موافق با ارتکاز متشرعی است و لذا اگر ساختمان بیت الله کوچک شود، اما زمین کعبه بزرگتر باشد، نباید نزدیک بناء طواف شود، زیرا طواف باید حول بیت باشد و مجموع بناء به همراه زمین، با هم بیت الله است و تمام زمین و بناء باید داخل در ما یطاف حوله قرار بگیرد.

هر یک از این سه احتمال که پذیرفته شود، موافق با این حکم است که طواف بر شاذروان جایز نیست، ولی برخی حنائفه بر خلاف امامیه و غالب عامه گفته اند طواف بر شاذروان مانعی ندارد.

بررسی احتمالات مذکور

احتمال اول که معیار زمین باشد و نه بناء، مبتلی به این شبهه است که بر زمین صدق بیت نمی کند و طواف حضرت آدم حول زمین هم مسلم نیست و شاید بنائی بوده کما این که گفته شده ملائکه بناء ساخته اند، علاوه بر این که طواف وی حول زمین دلیل نمی شود که بر ما هم این کار جایز باشد.

احتمال دوم هم که گفته شود پایه و سکو هم جزء بناء است، مبتلی به این شبهه است که اگر کسی خانه ای بسازد که مقداری سکو داشته باشد، اگر کسی دور خانه بر روی سکو ها بچرخد، صدق طواف حول البیت می کند.

نظر مختار: مراد از بیت هم زمین است هم بنا

لذا به نظر ما اقوی الاحتمالات، احتمال سوم است که در صدق طواف حول البیت، زمین و بناء، هر دو ملحوظ است و لذا کسی اگر بر روی شاذروان طواف کند، صدق طواف به بیت نمی کند.

این بنا بر این بود که شاذروان داخل در بناء قدیم بوده باشد، اما اگر شک شود که شاذروان داخل در بناء است یا نه، باید دید مقتضای اصل عملی کدام است؟

مقتضای اصل عملی در شک در دخول شاذروان در بیت

محقق خوئی فرموده: استصحاب عدم کونه من بیت الله نمی تواند اثبات کند که طواف بر شاذروان، طواف حول البیت است، در حالی که این عنوان باید احراز شود.

اگر شبهه مصداقیه باشد، کلام ایشان صحیح است، اما اگر شبهه مفهومیه باشد قضیه متفاوت خواهد شد.

البته برخی اشکال کرده اند که اصلا این استصحاب، حالت سابقه ندارد و شاید از وقتی خدا این زمین را خلق کرده، بیت الله بوده باشد، مگر استصحاب عدم ازلی شود که البته محقق خوئی استصحاب عدم ازلی را هم قبول دارد.

دوران بین تعیین و تخییر و جریان برائت

ولی شبهه اصلی این است که شک در سعه و ضیق بیت الله شبهه مفهومیه است، زیرا بیت الله وضع خاص موضوع له خاص است و نمی دانیم که برای مکان مضیق وضع شده که بشود در مکان مشکوک طواف کرد یا برای مکان موسع وضع شده و باید بیرون از آن طواف شود، رجوع شبهه مفهومیه هم به شبهه حکمیه است و دوران بین تعیین و تخییر می شود و برائت از وجوب تعیینی طواف در مکان دورتر از مکان مشکوک جاری می شود.

در مصباح الناسک گفته اند این جا از موارد اقل و اکثر ارتباطی است، اما این اشتباه است، زیرا اقل و اکثر ارتباطی این است که اگر نه جزء بیاورم، گفته می شود نه جزء را آورده و در جزء دهم شک است، اما در این جا نمی دانم طواف به بیت منطبق بر طواف در مکان مشکوک است یا نه و آیا جامع واجب است یا فرد معین و این دوران بین تعیین و تخییر می شود که مشهور قائل به احتیاط هستند، ولی ما قائل به برائت هستیم کما عن المحقق الخوئی و السید الصدر و آیت الله تبریزی، خلافا للسید السیستانی و المشهور.

کلام مرحوم تبریزی و صدر

مرحوم صدر در مناسک در بحث منی که شک می شود برخی مناطق جزء منی است یا نه، فرموده: این ها شبهه مفهومیه است و نه شبهه مصداقیه، زیرا وضع خاص موضوع له خاص است و فرموده چون شبهه مخصص منفصل است، به عموم رجوع می شود در مثل جایی که شک شود که جزء منی است تا ذبح در آن جا صحیح باشد یا نه؟

و دیگران مثل مرحوم تبریزی گفته اند که اگر عموم هم نباشد، برائت جاری می شود از وجوب ذبح در قدر متیقن از منی.

مناقشه

اشکال ما به مرحوم تبریزی این بود که در کوه صفا و مروه هم اگر شک کنیم که زمان پیامبر صلی الله علیه و آله کوچک بوده یا بزرگ، و احتمال توسعه آن را بدهیم، چرا برائت برائت جاری نکنیم از وجوب سعی بین صفا و مروه در مکان مضیق که نتیجه برائت از تعیین، جواز سعی در طبقه دوم است، زیرا این هم باید از موارد شبهه مفهومیه شمرده شود.

ما با دو بیان معتقدیم که موارد مذکور شبهه مفهومیه نیست، بیان اول این است که این ها اسم هویت است، زید اسمش زید است، چه چاق باشد و چه لاغر شود، این حالات تاثیری در مفهوم ندارد.

 



[1] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص379، أبواب ، باب41، ح، ط آل البيت.

[2] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص381، أبواب ، باب41، ح، ط آل البيت.