فهرست مطالب

فهرست مطالب

تقریرات دروس خارج مدرسه فقهی امام محمد باقر علیه السلام

بسمه تعالی

درس خارج فقه استاد شهیدی پور مدظله

موضوع: شروع از حجر الاسود /واجبات طواف /حج

 

فهرست:

شرطیت عدم تنقب در صحت طواف زن.. 1

صحیحه معاویه بن عمار. 1

مشهور: حرمت تنقب از جهت احرام است نه طواف2

نظر مختار: حرمت از جهت طواف است2

واجبات الطواف.. 2

(الأول): الابتداء من الحجر الأسود. 2

(الثاني): الانتهاء في كل شوط بالحجر الأسود. 3

صحیحه معاویة بن عمار: شروع طواف از حجر الاسود 3

موضوعیت بدو طواف از حجر. 3

نظر مختار: موضوعیت بدو. 4

عرفی بودن محاذات با حجر الاسود 4

کلام محقق خوئی.. 4

(الثالث): جعل الكعبة على يساره في جميع أحوال الطواف.. 5

مقصود از سمت چپ قرار دادن کعبه. 5

روایات باب.. 6

کلام علامه: بطلان طواف به نحو مستقبل القبلة یا قهقری.. 6

 

 

 

شرطیت عدم تنقب در صحت طواف زن

شرط دیگری از روایات استفاده می شود مبنی بر این که شرط طواف زن این است که صورتش را نپوشاند

صحیحه معاویه بن عمار

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَطُوفُ الْمَرْأَةُ بِالْبَيْتِ وَ هِيَ مُتَنَقِّبَةٌ. [1]

مشهور: حرمت تنقب از جهت احرام است نه طواف

مشهور چنین شرطی مطرح نکرده اند و مرحوم تبریزی می فرمود: این روایت انصراف به جهت احرام زن دارد و چون محرمه است، نباید تنقب کند.

نظر مختار: حرمت از جهت طواف است

اما به نظر می رسد صحیحه اطلاق دارد و لذا در طواف هایی که زن از احرام خارج شده مثل طواف حج و طواف نساء، باز هم این روایت بیان شرطیت می کند و لذا لااقل احتیاط واجب این است که زن در حال طواف صورت خود را نپوشاند و آیت الله سیستانی هم احتیاط واجب داده اند و آیت الله شبیری زنجانی هم به آن فتوا داده است.

در حالی که اگر انصراف به حال احرام داشت، چرا عنوان طواف بیان شده، در حال سعی هم زن محرمه است و بیان طواف خصوصیتی ندارد، لذا ظاهر این است که عدم تنقب شرط صحت طواف زن است.

و این که مشهور این شرط را مطرح نکرده اند نیز از باب عدم التفات است، نه از باب اعراض، مثل این می ماند که گاهی روایات به شکل قضایای خارجیه در مورد خاصی آمده، مثل این که عمره مفرده در ایام تشریق جایز نیست، ولی غالبا آن را مطرح نکرده اند، با این که در یک روایتی در مورد کسی که بعد از فوت موقف به مکه رسیده، گفته شده بر احرام بماند و اعمال عمره مفرده انجام ندهد تا ایام تشریق بگذرد، فانه لاعمرة فیها، ولی قدماء آن را مطرح نکرده اند، زیرا این روایت در ابواب من فاته الوقوفین مطرح شده و در مظان خودش نیامده، این عدم التفات است و نه اعراض و لذا برخی متاخرین فتوا به عدم مشروعیت عمره مفرده در ایام تشریق داده اند.

واجبات الطواف

‌تعتبر في الطواف أمور سبعة:

(الأول): الابتداء من الحجر الأسود

و الاحوط الأولى أن يمرّ بجميع بدنه على جميع الحجر و يكفي في الاحتياط أن يقف دون الحجر بقليل فينوي الطواف من الموضع الذي تتحقق فيه المحاذاة واقعا على أن تكون الزيادة من باب المقدمة العلمية.

(الثاني): الانتهاء في كل شوط بالحجر الأسود

‌و يحتاط في الشوط الأخير بتجاوزه عن الحجر بقليل على ان تكون الزيادة من باب المقدمة العلمية

در مناسک محق خوئی گفته شده هفت امر در طواف شرط است، اما شش تا بیشتر ذکر نشده است.

دلیلش این است که قبلا ایشان در مناسک نوشته بود طواف باید بین بیت و مقام باشد به عنوان واجب هفتم، ولی بعدا نظرشان برگشت، و این واجب هفتم خط خورد.

صحیحه معاویة بن عمار: شروع طواف از حجر الاسود

فتویً و عملاً، سیره مسلمین بر رعایت این واجب در طواف است و در صحیحه معاویة بن عمار هم آمده: وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنِ اخْتَصَرَ فِي الْحِجْرِ (فِي الطَّوَافِ) فَلْيُعِدْ طَوَافَهُ مِنَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ. [2]

از این روایت استفاده می شود که شروع و اتمام طواف از حجر به حجر است.

موضوعیت بدو طواف از حجر

اما بحث در این است که خود بدو طواف از حجر موضوعیت دارد یا نه؟

گاهی مولا می گوید در دادن چای از فلان شخص شروع کن و شما اشتباها از کناری او شروع کردی و بعد به آن شخص دادی، اگر بدو از آن شخص موضوعیت داشته باشد، تمام چای دادن باطل است، با این که به همه چای داده است و فقط بدو به آن شخص مد نظر مولا نشده است.

در سعی هم ظاهر ادله همین است و لذا در روایات آمده اگر از مروه به سعی شروع کند، آن را باید رها کند، حتی اگر هشت شوط انجام دهد که عملا هفت شوطی که از در آن شروع از صفا و ختم به مروه باید باشد، انجام گرفته است، ولی چون بدو به صفا نشده، سعی باطل است، نه این که واقع سعی از صفا واجب باشد. یطرح ما سعی می گوید همه این سعی با هشت شوط باطل است.

آیا در طواف هم چنین است و اگر اشتباها از رکن یمانی شروع کردم و از حجر ادامه دادم و هفت شوط را کامل کردم، طواف باطل است؟

بنا بر موضوعیت بدو از حجر، این طواف بتمامه باطل است، و گر نه آن مقدار اضافه، زیاده در طواف است که همه آن را باطل نمی دانند، مثل آیت الله سیستانی که زیاده را اگر عمدی نباشد، مبطل نمی دانند.

نظر مختار: موضوعیت بدو

به نظر ما ظاهر صحیحه معاویة بن عمار این است که بدو از حجر و ختم به آن شرط است و لذا موضوعیت دارد و اگر کسی زودتر از حجر، به قصد طواف حرکت خود را شروع کند، طوافش باطل است، حتی اگر در ادامه هفت شوط از حج تا حجر را تکمیل کند، نه به سبب زیاده، بلکه به سبب این که بدو از حجر نکرده است.

البته خیلی واضح نیست و ممکن است گفته شود روایات باب بیش از این ظهور ندارد که باید از حجر تا حجر طواف شود و ظهور در لزوم تحقق عنوان بدو ندارد و لذا دلیل ظاهری بر لزوم تحقق عنوان بدو از حجر نداریم.

عرفی بودن محاذات با حجر الاسود

برخی گفته اند طواف از حجر باید به نحوی باشد که تمام بدن محاذی حجر قرار بگیرد تا بدو طواف از حجر الاسود صدق کند و همه اجزاء بدن باید بر محاذی حجر مرور کند و بعد بحث شده که اولین جزء کدام است، آیا بینی است یا ابهام رِجل یا بطن و یا این که افراد در این جهت مختلفند؟

به نظر ما این بحث وجهی ندارد، زیرا محاذات حجر الاسود یک امر عرفی است، و حتی اگر انتهاء جسد انسان مساوی با انتهاء محاذات الحجر باشد، طواف از حجر صدق می کند.

هر چه از حجر دور شویم هم گستره محاذات بیشتر می شود و در هر منطقه ای از محاذات قرار بگیریم، صدق طواف از حج می کند، حتی اگر نصف بدن بعد از محاذات قرار گرفته باشد، زیرا در این جا هم شروع طواف از حجر الاسود صدق می کند.

بله، در شوط هفتم که قرار است طواف تمام شود، شرط است که هفت شوط کامل صدق کند و به همان جایی که شروع شده، طواف ختم شود و باید نیت ختم طواف از همان جایی کند که طواف را از آن شروع کرده است و نمی شود از آخر محاذات شروع کند و به اول محاذات ختم کند، زیرا هفت شوط کامل صدق نمی کند.

کلام محقق خوئی

محقق خوئی فرموده: اولی و احتیاط مستحب این است که از باب مقدمه علمیه همه مقادیم بدن را از حجر الاسود مرور دهد.

مناقشه

البته مقدمه علمیه ربطی به این جا ندارد و در جایی لازم است که حد مجهول باشد، مثل این که در وضو گفته شده ما دارت علیه الاصبعان فهو الوجه، در این جا چون حد معلوم نیست، گفته می شود از باب مقدمه علمیه، مقدار بیشتری شسته شود و همچنین مرفق.

اما اگر گفته شود از بصره به کوفه سیر را شروع کن، این که مقدمه علمیه نمی خواهد و از هر جای بصره که شروع کند، صدق شروع از بصره می کند، محاذات حجر هم یک منطقه عرفیه است و اگر شخص در این منطقه قرار بگیرد، ولو بخشی از بدن در انتهاء محاذات قرار بگیرد، یقین به شروع طواف از حجر حاصل می شود.

محقق خوئی مطلب دیگری هم فرموده: شاهد بر این که دقت عقلیه در محاذات لازم نیست، و آن شاهد این است که سیره و طواف پیامبر که با شتر طواف می کرده اند نفی چنین دقت هایی می کند.

اما این کلام هم نا صحیح است، زیرا عامه متشرعه معمولا چند قدم قبل از حجر نیت اجمالی طواف از محاذات حجر می کنند و از کجا معلوم گشته که پیامبر هم قبل از محاذات حجر داخل مطاف نشده اند؟ و مستقیما داخل محاذات حج شده اند؟ لذا این استشهاد بلا وجه است.

(الثالث): جعل الكعبة على يساره في جميع أحوال الطواف

‌فإذا استقبل الطائف الكعبة لتقبيل الأركان أو لغيره أو ألجأه الزحام إلى استقبال الكعبة أو استدبارها أو جعلها على اليمين فذلك المقدار لا يعد من الطواف و الظاهر ان العبرة في جعل الكعبة على اليسار بالصدق العرفي كما يظهر ذلك من طواف النبي (صلى اللّه عليه و آله و سلم) راكبا، و الأولى المداقة في ذلك و لا سيما عند فتحي حجر إسماعيل و عند الأركان

محق خوئی فرموده یکی از واجبات طواف، قرار دادن کعبه در سمت چپ طائف است.

مقصود از سمت چپ قرار دادن کعبه

اگر مقصود این باشد که مسیر طواف از حجر باید شروع شود به سمت حجر اسماعیل و نه به سمت رکن یمانی، این مطلب واضح است و در آن تردیدی نیست و مسلم لدی المسلمین است که طواف باید به این شکل باشد و سیره مستمره نیز بر طواف به همین کیفیت است و خلاف آن نزد مسلمین مستنکر شمرده می شود.

روایات باب

از روایات هم همین مطلب استفاده می شود، صحیحه معاویه بن عمار: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا فَرَغْتَ مِنْ طَوَافِكَ وَ بَلَغْتَ مُؤَخَّرَ الْكَعْبَةِ- وَ هُوَ بِحِذَاءِ الْمُسْتَجَارِ دُونَ الرُّكْنِ الْيَمَانِيِّ بِقَلِيلٍ فَابْسُطْ يَدَيْكَ عَلَى الْبَيْتِ- وَ أَلْصِقْ بَدَنَكَ وَ خَدَّكَ بِالْبَيْت‏ [3]

صحیحه دیگر معاویه بن عمار: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي سَمَّاكٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثُمَّ تَطُوفُ بِالْبَيْتِ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ إِلَى أَنْ قَالَ فَإِذَا انْتَهَيْتَ إِلَى مُؤَخَّرِ الْكَعْبَةِ- وَ هُوَ الْمُسْتَجَارُ دُونَ الرُّكْنِ الْيَمَانِيِّ بِقَلِيلٍ فِي الشَّوْطِ السَّابِعِ فَابْسُط يَدَيْكَ عَلَى الْأَرْضِ وَ أَلْصِقْ خَدَّكَ وَ بَطْنَكَ بِالْبَيْت‏ … وَ الرُّكْنَ الَّذِي فِيهِ الْحَجَرُ الْأَسْوَدُ وَ اخْتِمْ بِهِ [4]

ظاهر این روایات این است که شخص از حجر به سمت حجر اسماعیل طواف می کند و به رکن یمانی می رسد و بعد به حجر الاسود ختم می کند.

کلام علامه: بطلان طواف به نحو مستقبل القبلة یا قهقری

اما اگر مقصود این باشد که منکب ایسر به طرف کعبه باشد و اگر رو به کعبه طواف کند اضطرارا و اختیارا، طواف باطل است، کما عن العلامة و یا وقتی به حجر اسماعیل می رسد، اگر خودش را کج نکند و عادی راه برود، شانه چپ محاذی کعبه نمی شود، زیرا چند متر از کعبه دور می شود کما عن بعض، این خلاف سیره پیامبر صلی الله علیه و آله است که وقتی به حجر می رسیدند، شانه خود را کج کرده باشند و اگر چنین چیزی می بود، در تاریخ نقل می شد، زیرا این کار، کار غیر متعارفی است.

مناقشه

نظریه علامه هم دلیلی ندارد و اگر رو به کعبه هم طواف شود، منعی از آن وجود ندارد، و حتی سیره هم آن را نفی نمی کند، بله، عادتا کسی که راه می رود، متعارف این است که رو به جلو می رود، اما خلاف این منعی ندارد کما این که گاهی ازدحام جمعیت انسان را رو به کعبه می کند و اگر گفته شده باید کعبه در سمت چپ او باشد، اولا در کلمات فقهاء است و ثانیا مقصود شاید همین باشد که از حجر الاسود به سمت حجر اسماعیل حرکت کند.

کلام علامه: مسألة 457: و يجب أن يجعل البيت على جانبه الأيسر‌و يطوف كذلك الأشواط السبعة، فلو استقبل البيت بوجهه و طاف معترضا، لم يصح- و هو أحد وجهي الشافعيّة- لأنّه لم يولّ الكعبة شقّه الأيسر، كما أنّ المصلّي لمّا أمر بأن يولّي الكعبة صدره و وجهه، لم يجز له أن يولّيها شقّه.و الوجه الثاني للشافعية: الجواز، لحصول الطواف في يسار البيت. و كذا يجري الخلاف فيما لو ولّاها بشقّه الأيمن و مرّ القهقرى نحو الباب أو استدبر و مرّ معترضا.و من صحّح الطواف فالمعتبر عنده أن يكون تحرّك الطائف و دورانه في يسار البيت.

لذا کلام علامه دلیلی ندارد و همچنین کلام آیت الله سیستانی که در برگرداندن سر به پشت سر اشکال فرموده، در حالی که وجهی برای این سختگیری ها نیست.

البته بعید نیست طواف انصراف داشته باشد از این که پشت به کعبه طواف کند، زیرا در طواف احترام اخذ شده است.

 



[1] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج12، ص495، أبواب ، باب48، ح، ط آل البيت.

[2] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص357، أبواب ، باب31، ح، ط آل البيت.

[3] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص345، أبواب ، باب26، ح، ط آل البيت.

[4] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص347، أبواب ، باب26، ح، ط آل البيت.