فهرست مطالب

فهرست مطالب

تقریرات دروس خارج مدرسه فقهی امام محمد باقر علیه السلام

بسمه تعالی

درس خارج فقه استاد شهیدی پور مدظله

موضوع:طهارت از خبث/ شروط طواف/ حج

 

فهرست:

الطهارة من الخبث.. 1

(مسألة 297): خون قروح و جروح در طواف.. 1

محقق خوئی: عدم عفو دم جروح و قروح در طواف2

نظر مختار: عفو دم قروح و جروح در طواف2

بررسی مانعیت حمل متنجس در طواف2

بررسی مانعیت نجاست ما لاتتم فیه الصلاة در طواف2

(مسألة 298): علم به نجاست بعد از طواف.. 3

ادله صحت طواف3

کلام آیت الله سیستانی.. 4

مناقشه: حمل صحیحه محمد بن مسلم بر استحباب.. 4

(مسألة 299): نسیان نجاست تا بعد از طواف.. 5

ادله صحت طواف5

بطلان نماز طواف5

کلام آیت الله سیستانی.. 5

نقد کلام آیت الله سیستانی.. 6

(مسألة 300): علم به نجاست در اثناء طواف.. 6

قول شهید اول. 7

مناقشه. 7

نظر مختار. 7

 

 

 

الطهارة من الخبث

فلا يصح الطواف مع نجاسة البدن أو اللباس، و النجاسة المعفو عنها في الصلاة- كالدم الاقل من الدرهم- لا تكون معفوا عنها في الطواف على الأحوط‌

(مسألة 297): خون قروح و جروح در طواف

لا بأس بدم القروح و الجروح فيما يشق الاجتناب عنه و لا تجب ازالته عن الثوب و البدن في الطواف كما لا بأس بالمحمول المتنجس و كذلك نجاسة ما لا تتم الصلاة فيه.

محقق خوئی: عدم عفو دم جروح و قروح در طواف

فرموده اگر تطهیر دم جروح و قروح حرجی نباشد معفو نیست، و حرج هم وقتی است که تا آخر وقت نتواند صبر کند و تطهیر هم حرجی باشد و لکن این ربطی به معفویت دم جروح و قروح ندارد و بول هم چنین است، و خلاصه دم جروح و قروح معفو در طواف نیست و حرجی بودن بحث دیگری است.

البته گفته لاباس فيما يشق الاجتناب عنه‌در حالی که باید می گفت اذا کان حرجیا، زیرا هر مشقتی که حرج نیست، و گاهی الان تطهیر حرجی است، اما می تواند بعدا تطهیر کند.

نظر مختار: عفو دم قروح و جروح در طواف

ولی به نظر ما دم جروح و قروح در طواف معفو است، به دو بیان؛

بیان اول

این که اطلاقی بر مانعیت آن نداریم، زیرا موثقه یونس بن یعقوب که اطلاق ندارد، زیرا اگر خونی که سائل در لباس خود دیده، خون جروح و قروح می بود، بیان می کرد، زیرا خصوصیت دارد و ظاهرش این است که مقصودش غیر از دم جروح و قروح است.

بیان دوم

احتمال قرینه حالیه نوعیه می دهیم که ارتکاز متشرعه در آن زمان چنین بوده که طواف از نماز واجب اشد نیست و اگر در طواف شرط طهارت شده، به خاطر تبعیت آن از نماز است و با این احتمال، دیگر احراز اطلاق نمی کنیم.

بررسی مانعیت حمل متنجس در طواف

بر مانعیت حمل متنجس در طواف دلیلی نداریم کما عن السید الخوئی و ظاهر کلمه «ثوبی» درموثقه یونس این است که ثوبی که پوشیده ام نجس شده و نه ثوبی که در جیب من است.

بررسی مانعیت نجاست ما لاتتم فیه الصلاة در طواف

مثل این که جوراب شخص در طواف حج نجس است، این هم دلیلی بر مانعیتش نیست، زیرا ظاهر کلمه «ثوبی» چیزی است که تتم فیه الصلاة، ولی به جوراب ثوب نمی گویند.

ان قلت:

در روایت به دستکش که لاتتم فیه الصلاة، اطلاق ثیاب شده است: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ تَلْبَسُ مَا شَاءَتْ مِنَ الثِّيَابِ غَيْرَ الْحَرِيرِ وَ الْقُفَّازَيْن‏. [1]

قلت:

اولا: استعمال اعم از حقیقت است. ثانیا: ثیاب به صیغه جمع بر ما لاتتم فیه الصلاة صدق می کند، اما ثوب به صیغه مفرد از آن انصراف دارد.

(مسألة 298): علم به نجاست بعد از طواف

و اذا لم يعلم بنجاسة بدنه أو ثيابه ثمّ علم بها بعد الفراغ من الطواف صح طوافه، فلا حاجة الى إعادته. و كذلك تصح صلاة الطواف إذا لم يعلم بالنجاسة إلى ان فرغ منها.

اگر کسی جاهل به نجاست بود و بعد از طواف فهمید که در بدن یا لباس نجس طواف کرده، طوافش صحیح است

ادله صحت طواف

دلیل آن نیز قصور مقتضی و عدم دلیل بر مانعیت نجاست ثوب و بدن در فرض جهل است، زیرا دلیل بر مانعیت نجاست در حال طواف، موثقه یونس بن یعقوب بود که گفت در اثناء طواف خون دیده ام و امام علیه السلام فرمود لباس را بشوید و بعد طواف را ادامه دهد، و همین موثقه دلیل بر صحت طواف در نجس از روی جهل است، زیرا امام علیه السلام حکم به لزوم استیناف طواف نفرمود، لذا در فرض جهل به نجاست، طواف نیز همچون نماز باطل نمی شود. (البته نماز فرقی با طواف دارد، زیرا اگر کسی در اثناء نماز ملتفت به نجاست بدن از اول شود، روایات حکم به بطلان نماز کرده است، اما این ربطی به طواف ندارد و در طواف چنین نیست.(

و بر فرض که کسی الطواف بالبیت صلاة را پذیرفته باشد، باز هم ذیل حدیث لاتعاد شامل این مورد می شود، زیرا طهارت از خبث جزء سنن است.

اما نسبت به نماز طواف، اگر کسی از روی جهل در لباس یا بدن نجس نماز خواند و بعد از نماز عالم گردید، عمومات وارده در نماز شامل آن می شود که اگر کسی با جهل به نجاست مشغول به نماز شده، و بعد از نماز عالم به نجاست شود، نماز او صحیح است.

کلام آیت الله سیستانی

البته آیت الله سیستانی در جهل به نجاست در نماز فرموده: اگر شخصی در نجاست بدن یا لباس خود شک کند و بدون فحص مشغول به نماز شود و بعد از نماز، همان نجاست مشکوک را پیدا کند، بنا بر احتیاط واجب باید نماز خود را اعاده کند، زیرا در صحیحه محمد بن مسلم آمده: وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ذَكَرَ الْمَنِيَّ فَشَدَّدَهُ فَجَعَلَهُ أَشَدَّ مِنَ الْبَوْلِ ثُمَّ قَالَ إِنْ رَأَيْتَ الْمَنِيَّ قَبْلَ أَوْ بَعْدَ مَا تَدْخُلُ فِي الصَّلَاةِ- فَعَلَيْكَ إِعَادَةُ الصَّلَاةِ وَ إِنْ أَنْتَ نَظَرْتَ فِي ثَوْبِكَ فَلَمْ تُصِبْهُ ثُمَّ صَلَّيْتَ فِيهِ ثُمَّ رَأَيْتَهُ بَعْدُ فَلَا إِعَادَةَ عَلَيْكَ وَ كَذَلِكَ الْبَوْلُ. [2]

مفهوم «ان نظرت …» این است که اگر بعد از شک، فحص از نجاست مشکوک نشود و نماز خوانده شود و بعد از نماز نجاست مشکوک پیدا گردد، نماز باید اعاده شود.

و همچنین دلالت روایت میمون صیقل بر این مطلب واضح است و لکن چون ضعیف السند است، به نقل صحیحه اکتفاء می کنیم.

مناقشه: حمل صحیحه محمد بن مسلم بر استحباب

اما به نظر ما نظر آیت الله سیستانی قابل قبول نیست و باید صحیحه محمد بن مسلم را به قرینه صحیحه زرارة حمل بر استحباب کنیم، زیرا در آن آمده: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرِهِ أَوْ شَيْ‏ءٌ مِنْ مَنِيٍّ إِلَى أَنْ قَالَ فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ صَلَّيْتُ فَرَأَيْتُ فِيهِ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ لَا تُعِيدُ الصَّلَاةَ قُلْتُ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ طَهَارَتِكَ ثُمَّ شَكَكْتَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً قُلْتُ فَهَلْ عَلَيَّ إِنْ شَكَكْتُ فِي أَنَّهُ أَصَابَهُ شَيْ‏ءٌ أَنْ أَنْظُرَ فِيهِ قَالَ لَا وَ لَكِنَّكَ إِنَّمَا تُرِيدُ أَنْ تُذْهِبَ الشَّكَّ الَّذِي وَقَعَ فِي نَفْسِكَ الْحَدِيثَ. [3]

بر طبق این صحیحه امام علیه السلام در جواب از این سوال که آیا بعد از شک در اصابت نجاست به لباس، فحص از آن لازم است، فرموده نیازی به این کار نیست، در حالی که اگر فحص فایده دیگری می داشت مبنی بر این که اگر بعد نماز، نجاست مشکوک را که از آن فحص نشده بیابیم نمازمان باطل است، عرفی نبود که صحیحه زرارة بگوید هیچ لزومی به این کار نیست و صرفا می خواهی شک درونی خود را برطرف کنی، ظاهر تعبیر مذکور این است که تنها فایده فحص، رفع وسوسه و شک نفسانی است، در حالی که بنا بر نظر آیت الله سیستانی فحص اثر دیگری هم دارد و آن عدم وجوب اعاده نماز است، اگر نجاست مشکوک قبل از نماز را بعد از نماز پیدا کند، لذا صحیحه مسلم باید حمل بر استحباب شود.

و بر فرض عرفی نبودن جمع مذکور، دو صحیحه تعارض و تساقط کرده و رجوع به عموماتی می شود که وجوب اعاده نماز را در این فرض نفی می کند.

(مسألة 299): نسیان نجاست تا بعد از طواف

اذا نسي نجاسة بدنه أو ثيابه ثمّ تذكرها بعد طوافه صح طوافه على الاظهر، و ان كانت اعادته احوط و اذا تذكرها بعد صلاة الطواف اعادها.

اگر کسی نجاست بدن یا لباس خود را فراموش کرده و طواف کند و بعد از اتمام طواف ملتفت به نجاست شود، طوافش صحیح است

ادله صحت طواف

زیرا مقتضی بطلان قاصر است و موثقه یونس بن یعقوب در مورد جهل وارد شده و نه در رابطه با ناسی و اطلاقات می گوید که طواف او صحیح است.

بله، اگر کسی الطواف بالبیت صلاة را قبول داشته باشد، همچنان که در نماز اگر کسی نجاست را فراموش کند و بعد ملتفت شود، نمازش باطل است، در طواف هم چنین خواهد بود، و لکن ما در این دلیل قبلا مناقشه کرده ایم.

بطلان نماز طواف

اما نسیان نجاست در نماز طواف، موجب بطلان است، به تبع حکم نماز که به طور کلی همین است.

کلام آیت الله سیستانی

البته آیت الله سیستانی فرموده: به نظر ما نسیان نجاست در نماز در صورتی موجب وجوب اعاده است که نسیان تقصیری باشد و نه قصوری، یعنی کوتاهی کرده و این منشأ فراموشی شده است، اما اگر کوتاهی نکرده و با این حال نجاست را فراموش کرده، نمازش صحیح است، علاوه بر این که حتی در نسیان تقصیری هم نماز صحیح است، و امر به اعاده، عقوبتی است و لذا مثلا اگر امام جماعت از روی تقصیر نجاست را فراموش کند و مشغول به نماز شود، اگر کسی بداند لباس او نجس است می تواند به او اقتداء کند، زیرا نمازش صحیح است و امر به اعاده هم عقوبتی است و دلیل ایشان بر مطلب فوق، موثقه سماعة است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَرَى بِثَوْبِهِ الدَّم‏ فَيَنْسَى أَنْ يَغْسِلَهُ حَتَّى يُصَلِّيَ قَالَ يُعِيدُ صَلَاتَهُ كَيْ يَهْتَمَّ بِالشَّيْ‏ءِ إِذَا كَانَ فِي ثَوْبِهِ عُقُوبَةً لِنِسْيَانِهِ قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعُ مَنْ لَمْ يَعْلَمْ أَ يُعِيدُ حِينَ يَرْفَعُهُ قَالَ لَا وَ لَكِنْ يَسْتَأْنِفُ. [4]

به این بیان که «یعید … عقوبة لنسیانه» مفهوم دارد و مفهومش این است که اگر نسیان از روی تقصیر نباشد، وجوب اعاده ندارد، کما این که از موثقه استفاده می شود که در فرض کوتاهی و تقصیر نیز نماز شخص باطل نیست و وجوب اعاده عقوبتی است.

نقد کلام آیت الله سیستانی

اولا: ظاهر روایت بیش از این نیست که حکمت مانعیت نجاست در حال نسیان، اهتمام داشتن به رفع نجاست است و ظهور در علیت ندارد تا مفهوم پیدا کند.

و شاهدش صحیحه زراره است که با این که زرارة هیچ تقصیری نداشته و می گوید جای نجاست را علامت گذاشته ام و باز فراموش کرده ام، باز هم گفته شده باید نماز خود را اعاده کند:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِي دَمُ رُعَافٍ أَوْ غَيْرِهِ أَوْ شَيْ‏ءٌ مِنْ مَنِيٍّ فَعَلَّمْتُ أَثَرَه‏ إِلَى أَنْ أُصِيبَ لَهُ الْمَاءَ فَأَصَبْتُ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَ نَسِيتُ أَنَّ بِثَوْبِي شَيْئاً وَ صَلَّيْتُ ثُمَّ إِنِّي ذَكَرْتُ بَعْدَ ذَلِكَ قَالَ تُعِيدُ الصَّلَاةَ وَ تَغْسِلُهُ قُلْتُ فَإِنِّي لَمْ أَكُنْ رَأَيْتُ مَوْضِعَهُ وَ عَلِمْتُ أَنَّهُ أَصَابَهُ فَطَلَبْتُهُ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَيْهِ فَلَمَّا صَلَّيْتُ وَجَدْتُهُ قَالَ تَغْسِلُهُ وَ تُعِيدُ الْحَدِيثَ [5]

ثانیا: ظاهر قوی «یعید صلاته» در ارشاد به بطلان است و نه این که صرفا در مقام بیان وجوب عقوبتی باشد، و به بیان دیگر در مقام بیان بطلان عقوبتی است و نه وجوب عقوبتی.

(مسألة 300): علم به نجاست در اثناء طواف

إذا لم يعلم بنجاسة بدنه أو ثيابه، و علم بها أثناء الطواف أو طرأت النجاسة عليه قبل فراغه من الطواف فان كان معه ثوب طاهر مكانه طرح الثوب النجس و أتم طوافه في ثوب طاهر و ان لم يكن معه ثوب طاهر فان كان ذلك بعد إتمام الشوط الرابع من الطواف قطع طوافه و لزمه الاتيان بما بقي منه بعد ازالة النجاسة و ان كان العلم بالنجاسة أو طروها عليه قبل اكمال الشوط الرابع قطع طوافه و أزال النجاسة و يأتي بطواف كامل بقصد الاعم من التمام و الاتمام على الاحوط.

اگر در اثناء طواف بدن یا لباسش نجس شود و یا علم به نجاست آن پیدا کند، یا باید تطهیر کند و بعد طواف را ادامه دهد و یا اگر لباسش نجس شده و می تواند آن را در بیاورد یا تبدیل کند، باید در بیاورد و گرنه باید تطهیر کند و طواف را ادامه دهد.

قول شهید اول

به جماعتی مثل شهید اول منسوب است که اگر کسی قبل از شوط رابع علم به نجاست پیدا کند و امکان تبدیل لباس نباشد، باید تطهیر کند و استیناف طواف کند، اما بعد از بلوغ به نصف چنین نیست و بعد از تطهیر، طواف را اتمام می کند.

مناقشه

اما این کلام ایشان خلاف اطلاق موثقه یونس بن یعقوب است، مگر این که ایشان فقط خبر امامی عدل را حجت بداند که در این صورت یونس بن یقعوب از این جهت متهم است.

و لکن؛

اولا: ما خبر غیر امامی اثنی عشری متحرز از کذب را قبول داریم، زیرا ثقه به معنای مامون است و تعبیر به انهما الثقتان المامونان شامل آن می شود و این که آیت الله زنجانی فرموده ثقه در کلام فقهاء و روایات به معنای اثنی عشری عدل بوده، بلادلیل است و آن چه در کلام شیخ طوسی نسبت به صفوان و اضراب وی آمده با قرینه است، اما در موارد دیگر، ثقه به همان معنای عرفی خود است که مامون بودن است.

ثانیا: با غمض عین از موثقه، باز هم دلیلی بر بطلان طواف در فرض مورد بحث نداریم، مگر فوت موالات شود (و موثقه را هم نپذیریم)، و لکن باز هم نباید مطلقا بگوید قبل از نصف باید استیناف طواف شود، بلکه باید بین فوت موالات و عدم آن تفصیل دهد.

نظر مختار

البته به نظر ما که موثقه یونس بن یعقوب را قبول داریم، اصلا فوت موالات هم مهم نیست و مطلقا طواف صحیح است.

 



[1] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج12، ص368، أبواب ، باب33، ح، ط آل البيت.

[2] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج3، ص478، أبواب ، باب41، ح، ط آل البيت.

[3] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج3، ص466، أبواب ، باب37، ح، ط آل البيت.

[4] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج3، ص481، أبواب ، باب42، ح، ط آل البيت.

[5] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج3، ص479، أبواب ، باب42، ح، ط آل البيت.