بسمه تعالی
درس خارج فقه – استاد شهیدی پور مدظله
موضوع: احکام طواف حائض /شرائط طواف /حج
فهرست:
(مسألة 293): شک در زمان حدوث حیض… 1
محقق خویی: استصحاب بقاء طهر. 1
اشکال تعارض با استصحاب عدم اتیان به طواف و نماز تا زمان حیض…. 1
نظر مختار: تفصیل بین معلوم بودن یا نبودن زمان حیض و طواف… 2
مناقشه در کلام آیت الله سیستانی.. 2
(مسألة 294): تاخیر اعمال عمره تا زمان حیض… 3
(مسألة 295): طهارت در طواف مندوب.. 3
فرع: حکم علم اجمالی به بطلان یکی از دو عمره به سبب حدث در حال طواف.. 3
مثال علم اجمالی در نماز مسافر. 5
(مسألة 293): شک در زمان حدوث حیض
إذا طافت المرأة و صلت ثمّ شعرت بالحيض و لم تدر أنه كان قبل الطواف أو قبل الصلاة أو في اثنائها أو أنه حدث بعد الصلاة بنت على صحة الطواف و الصلاة و إذا علمت أن حدوثه كان قبل الصلاة و ضاق الوقت سعت و قصرت و أخرت الصلاة إلى أن تطهر و قد تمت عمرتها.
محقق خویی: استصحاب بقاء طهر
در شک در زمان حیض شدن آقای خوئی فرموده حکم به صحت طواف و نماز طواف می شود اما این به خاطر قاعده فراغ نیست چون قاعده فراغ مشروط به التفات حال العمل است و اینجا موردی را می خواهیم بگوییم که غافل است حال العمل. -البته برخی مانند آقای سیستانی در موارد غفلت هم قاعده فراغ را جاری می داند-، بلکه دلیل ایشان استصحاب بقاء طهر زن تا بعد از نماز طواف است.
اشکال تعارض با استصحاب عدم اتیان به طواف و نماز تا زمان حیض
اگر گفته شود این استصحاب معارض است با استصحاب عدم اتیان به طواف و نماز تا زمان حیض. پس تساقط می کنند و قاعده اشتغال جاری می شود. (آقای سیستانی همین اشکال را کرده اند) آقای خوئی می گوید: ما گفته ایم در اصول که اگر موضوع مرکب از دو جزء باشد مثل اینجا که مرکب از طواف و طهر حال الحیاه است، یک جزء با استصحاب ثابت می شود و یک جزء بالوجدان. و الا در صحیحه اولی زراره هم امام نباید در مورد شک در خواب رفتن می فرمود استصحاب کن بقاء وضو را چون با استحصاب عدم اتیان صلاه فی حال الوضوء معارضه می کند. برای ایشان فرقی هم نمی کند که حیض و طواف مجهولی التاریخ باشند یا معلومی التاریخ یا مختلفین.
نظر مختار: تفصیل بین معلوم بودن یا نبودن زمان حیض و طواف
استاد: وارد این بحث نمی شویم، اجمالا می گوییم در صحیحه زراره علم به وقوع حدث که مفروض نیست. ما تفصیل دادیم در اصول بین مجهولی التاریخ و گفتیم در آن استصحابین تعارض می کنند و بین مختلفین. استصحاب در مجهول التاریخ جاری می شود لذا اگر تاریخ حیض مجهول است استصحاب عدم حیض جاری است تا زمان طواف و لذا حکم به صحت طواف می شود.
و اگر زمان حیض زن معلوم بود و زمان طواف مجهول، استصحاب عدم طواف جاری می شود و حکم به بطلان طواف می شود. دلیل آن اینکه اولا (نقضی) امام در صحیحه زراره ثانیه در پاسخ به اینکه در اثناء نماز خونی در لباس می بینم و نمی دانم قبل از نماز بوده یا در اثناء آن، استصحابین را متعارض نگرفت ولو به خاطر اینکه تاریخ نماز مشخص است. امام فقط استصحاب عدم وقوع دم الی زمان الصلاه را جاری کرد و حکم به صحت نماز کرد.
مناقشه در کلام آیت الله سیستانی
آقای سیستانی طبق مبنایش می گوید استصحاب می گوید خون به لباس نیفتاده تا اینکه نمازش را شروع کرده و لذا نماز صحیح است. لباس را در می آورد و به نماز ادامه می دهد. این معارضه می کند با استصحاب عدم شروع نماز تا زمان القاء دم. پس این قول آقای سیستانی که معارضه را مطلقا در تمام فروض می داند درست نیست و فرض مجهول التاریخ بودن یکی و معلوم بودن دیگری را شامل نمی شود.
ثانیا (حلی): اگر صحیحه زراره هم نمی بود می گوییم عرفی نیست استصحاب را در معلوم التاریخ جاری کردن چون عرف می گوید ما یک شک بیشتر نداریم. شک در معلوم را اکل من القفا می داند. می گوید شک دارد در اثناء طواف حیض شده یا نه و استصحاب هم می گوید حیض نشده است دیگر. و الا مجبوریم به مطالبی غیر عرفی ملتزم شویم.
(مسألة 294): تاخیر اعمال عمره تا زمان حیض
إذا دخلت المرأة مكة و كانت متمكنة من أعمال العمرة و لكنها أخرتها الى أن حاضت حتى ضاق الوقت مع العلم و العمد فالظاهر فساد عمرتها و الأحوط أن تعدل الى حج الافراد و لا بد لها من اعادة الحج في السنة القادمة.
توضيح اين مساله گذشت
(مسألة 295): طهارت در طواف مندوب
الطواف المندوب لا تعتبر فيه الطهارة فيصح بغير طهارة و لكن صلاته لا تصح الا طهارة.
توضيح اين مساله نیز گذشت
فرع: حکم علم اجمالی به بطلان یکی از دو عمره به سبب حدث در حال طواف
گاهی مکلف دو عمره انجام می دهد و علم اجمالی پیدا می کند که یا طواف عمره اول و یا طواف عمره دوم، مبتلی به حدث بوده است.
آیت الله سیستانی در ملحقات مناسک این فرع را مطرح کرده و فرموده: در این فرع استصحاب بقاء احرام می شود، زیرا می داند وقتی در مسجد تنعیم تلبیه برای احرام عمره دوم گفته، یقینا محرم بوده، چون یا طواف عمره اول او باطل بوده، پس در احرام عمره اول باقی مانده است و اعمال عمره دوم به عنوان عمره اول محسوب می شود از باب خطا در تطبیق (بر خلاف امام که می گوید با بطلان طواف، احرام باقی نیست) و یا طواف عمره اول صحیح بوده، پس محرم به احرام جدید برای عمره دوم است، پس علی ای حال محرم بوده است، حال بعد از تقصیر از احرام دوم، شک می کند که آیا از احرام خارج شده یا نه، زیرا شاید طواف عمره ثانیه باطل بوده باشد که در این صورت از احرام خارج نشده و شاید طواف عمره اول باطل بوده که عمره دوم جایگزین آن شده و از احرام خارج شده است، لذا استصحاب بقاء احرام می شود، و باید اعمال عمره را به نیت ما فی الذمة انجام دهد تا از احرام استصحابی خارج شود.
مناقشه
لكن اولا: همان طور که علم به وجود احرام و شک در بقاء آن وجود دارد، علم به عدم احرام هم وجود دارد، زیرا اگر طواف عمره اول صحیح بوده باشد، قبل از تلبیه عمره ثانیه از احرام خارج شده، و اگر طواف عمره اول باطل بوده باشد، بعد از تقصیر عمره دوم از احرام خارج شده است، و لذا استصحاب عدم احرام می شود و با استصحاب بقاء احرام معارضه می کند.
بحث ما در توارد حالتین است که می دانم ساعت 9 وضو گرفته ام و نمی دانم قبل از آن خوابیده ام و یا بعد از آن، در این جا استصحاب وضو با استصحاب حدث تعارض و تساقط می کند و در این بحث ما ما هم موافق آیت الله سیستانی هستیم و قائلیم معلوم التاریخ و مجهول التاریخ تعارض می کنند،
این بحث فرق می کند با بحثی که قبلا مطرح کردیم مبنی بر این که استصحاب در معلوم التاریخ جاری نمی شود تا با استصحاب در مجهول التاریخ تعارض کند، زیرا آن جا بحث تعاقب الحادثین بود و نه توارد الحالتین، تعاقب الحادثین مربوط به موضوع های مرکب است، مثلا می دانیم که این زن هم طواف کرده و هم حیض شده، این تعاقب الحادثین است و شارع خواسته طواف در حال عدم حیض انجام شود.
آخوند هم در تعاقب الحادثین گفته در معلوم التاریخ استصحاب جاری نیست، اما در توارد حالتین، در مجهول التاریخ استصحاب جاری نیست و دلیل این تفصیل در کفایه مطرح است.
مورد بحث ما توارد حالتین است که استصحاب در دو طرف با یکدیگر معارضه می کنند، زیرا هم استصحاب بقاء احرام می شود و هم استصحاب عدم احرام.
ثانیا: قاعده فراغ در طواف اول اثر دارد، ولی در طواف دوم اثر ندارد، زیرا اثر قاعده فراغ در طواف اول، این است که ثابت می شود طواف اول صحیح است و اثر شرعی آن، خروج از احرام عمره اول و صحت احرام عمره دوم است، اما قاعده فراغ در طواف دوم اثری ندارد، زیرا می دانم یا برای عمره دوم محرم نشده ام، اگر طواف اول باطل بوده باشد و اگر هم محرم برای عمره دوم شده باشم، یقینا طواف عمره دوم باطل بوده است، زیرا اگر طواف عمره اول صحیح بوده، پس طواف عمره دوم باطل بوده به مقتضای علم اجمالی و اگر طواف عمره اول باطل بوده باشد که اصلا برای عمره دوم محرم نشده ام و لذا علم تفصیلی به عدم امتثال امر به عمره دوم حاصل می شود و قاعده فراغ هیچ اثری هم ندارد، زیرا اگر می خواهد اثبات کند که طواف عمره دوم به عنوان طواف عمره دوم صحیح است که نادرست است، زیرا قطع به خلاف آن وجود دارد و اگر می خواهد اثبات کند که یکی از دو طواف ها صحیح است و اگر اولی باطل بوده، دومی صحیح است، این که معلوم بالوجدان است و نیاز به قاعده فراغ ندارد، زیرا علم تفصیلی به صحت یکی از این دو طواف و صحت عمره اول وجود دارد.
لذا علم تفصیلی به امتثال امر به عمره طواف اول وجود دارد، حتی اگر طواف آن باطل باشد، زیرا عمره دوم از باب خطا در تطبیق جایگزین آن می شود و علم تفصیلی به بطلان عمره دوم هم وجود دارد، زیرا یا طواف آن باطل است و یا بجای تکمیل عمره اول محسوب شده است.
و حتی نمی شود قاعده فراغ به نحو حیثی جاری شود، مثل این که شما می دانید یا در این نماز رکوع نکرده اید و یا در وضو مسح نکرده اید، کسی قائل نیست که قاعده فراغ در وضو با قاعده فراغ در نماز از حیث رکوع تعارض می کند، زیرا علم تفصیلی به بطلان نماز وجود دارد، یا به سبب خلل در شرط وضو و یا خلل در جزء رکوع و این قاعده فراغ اثری ندارد که نوبت به جریان اصل حیثی برسد.
اما قاعده فراغ نسبت به طواف اول اثر دارد و آن صحت احرام برای عمره دوم است و در نتیجه باید اعمال عمره دوم را به نیت عمره دوم انجام دهد، عمره اول هم با قاعده فراغ انجام گرفته است، بر خلاف آیت الله سیستانی که فرمود اثبات نمی شود که دو عمره صحیح انجام گرفته است.
مثال علم اجمالی در نماز مسافر
ما نحن فیه مثل فرعی است که در نماز مسافر گفته ایم، اگر کسی مسافر باشد و نماز ظهر را دو رکعتی بخواند و بعد قصد اقامه عشره کند و بعد از این که نماز چهار رکعتی خواند، دوباره از نیت ده روز عدول کند، بعد علم اجمالی حاصل می شود که یا نماز ظهر او و یا نماز عصرش باطل است، مرحوم حکیم و خوئی و تبریزی و آیت الله سیستانی گفته اند بنی علی القصر، یعنی نماز های بعدی را باید شکسته بخواند، زیرا قاعده فراغ در نماز ظهر و عصر تعارض و تساقط می کند و استصحاب به عدم اتیان به رباعی صحیحه می کند و لذا بنا بر قصر می گذارد، زیرا کسی که قبل از خواندن یک نماز چهار رکعتی صحیح از نیت اقامه عشره برگردد، باید نماز های خود را شکسته بخواند.
اما به نظر ما از صحیحه زرارة این قاعده استفاده می شود که کسی که نماز ظهر خود را نخوانده و مشغول به نماز عصر شود، وقتی متوجه شود که نماز ظهر نخوانده، نماز عصر او به جای نماز ظهر محسوب می شود: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَال … إِذَا نَسِيتَ الظُّهْرَ حَتَّى صَلَّيْتَ الْعَصْرَ فَذَكَرْتَهَا وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ أَوْ بَعْدَ فَرَاغِكَ فَانْوِهَا الْأُولَى ثُمَّ صَلِّ الْعَصْرَ فَإِنَّمَا هِيَ أَرْبَعٌ مَكَانَ أَرْبَع…
از این صحیحه علم تفصیلی تعبدی حاصل می شود که یقینا نماز ظهر را صحیح خوانده است، زیرا یا نماز دو رکعتی ظهر او صحیح بوده که فبها و یا باطل بوده و بعد از نیت اقامه باید نماز ظهر چهار رکعتی بخواند و لکن به علت جهل یا نسیان نماز چهار رکعتی را به جای نماز ظهر خوانده و روایت می گوید این نماز ظهر است، پس یقینا نماز عصر نخوانده است.
قاعده فراغ در نماز دو رکعتی اول اثری ندارد، اما در چهار رکعتی دوم اثر دارد و سرنوشت شخص را معلوم می کند و بنا بر تمام می گذارد، زیرا صدق می کند که این شخص بعد از یک نماز چهار رکعتی، عدول از نیت اقامه عشره کرده که روایت فرموده باید تا وقتی در سفر هست، نماز خود را تمام بخواند، اما اگر قاعده فراغ جاری نشود، باید استصحاب عدم اتیان به رباعی کند و بنا بر قصر بگذارد.
نکته: آیت الله سیستانی مفروغ عنه گرفته که اگر طواف عمره اول باطل باشد، طواف عمره دوم از باب خطا در تطبیق بجای آن می نشیند و گرنه یقین به بقاء احرام می بود و نه شک در بقاء احرام و شک در بقاء احرام به همین جهت است که شاید طواف عمره اول باطل بوده و طواف عمره دوم جای آن نشسته است و به این سبب از احرام خارج شده است.
ولی همیشه که موارد خطا در تطبیق نیست، مثل این که عمره اول را به نیت پدر و دومی را به نیت مادر انجام داده و علم اجمالی به بطلان یکی از دو طواف ها باشد، در این جا اگر طواف عمره اول باطل باشد، در احرام باقی است و احرام عمره دوم هم تصحیح نمی شود و چون هر کدام به نیت یکی از پدر و مادر بوده، جای خطا در تطبیق نیست و در منوی، قید طواف از طرف مادر را اخذ کرده است، لذا بیان ایشان در این جا قابل طرح نیست.
طبعا در این مثال، بیان ما واضح تر است و این که طواف از طرف مادر در عمره دوم یقینا باطل است، زیرا یا طواف اول باطل بوده و عمره دوم باطل واقع می شود و اگر طواف عمره اول صحیح بوده، طواف عمره دوم باطل بوده است، به مقتضای علم اجمالی به بطلان یکی از دو طواف.