فهرست مطالب

فهرست مطالب

تقریرات دروس خارج مدرسه فقهی امام محمد باقر علیه السلام

بسمه تعالی

درس خارج فقه- استاد شهیدی پور مد ظله

موضوع: احکام طواف حائض /شرائط طواف /حج

 

فهرست:

احکام طواف حائض1

ادامه فرض دوم: پاکی از حیض بعد از خروج به عرفات.. 1

مشروعیت استنابه در بعض اشواط طواف1

مرسله ابراهیم بن اسحاق.. 1

موارد اضطراب متن مرسله. 2

روایت اسحاق بن عمار. 2

بررسی سندی.. 3

بررسی دلالی.. 3

(مسألة 292): حیض بعد از طواف.. 4

ادله صحت طواف4

استناد محقق خویی به روایت معاویه بن عمار. 4

مناقشه. 5

 

 

 

احکام طواف حائض

ادامه فرض دوم: پاکی از حیض بعد از خروج به عرفات

مشروعیت استنابه در بعض اشواط طواف

باید دید استنابه در بعض اشواط طواف مشروع است و یا نه؟

مشهور دو روایت مذکور در فرض دوم را شاهد گرفته اند بر این که عمره تمتع زن حائض صحیح است.

اما به نظر ما مرسله علاوه بر ضعف سند، اضطراب متن هم دارد:

مرسله ابراهیم بن اسحاق

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَمَّنْ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ وَ هِيَ مُعْتَمِرَةٌ ثُمَّ طَمِثَتْ قَالَ تُتِمُّ طَوَافَهَا وَ لَيْسَ عَلَيْهَا غَيْرُهُ وَ مُتْعَتُهَا تَامَّةٌ وَ لَهَا أَنْ تَطُوفَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- لِأَنَّهَا زَادَتْ عَلَى النِّصْفِ وَ قَدْ قَضَتْ مُتْعَتَهَا فَلْتَسْتَأْنِفْ بَعْدَ الْحَجِّ وَ إِنْ هِيَ لَمْ تَطُفْ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ فَلْتَسْتَأْنِفِ الْحَجَّ فَإِنْ أَقَامَ بِهَا جَمَّالُهَا بَعْدَ الْحَجِّ فَلْتَخْرُجْ إِلَى الْجِعْرَانَةِ أَوْ إِلَى التَّنْعِيمِ فَلْتَعْتَمِرْ. [1]

موارد اضطراب متن مرسله

تُتِمُّ طَوَافَهَا: یک احتمال در معنای جمله مذکور این است که در حال حیض طواف را تمام کند و لکن این احتمال خلاف ضرورت فقه است و احتمال دیگر این است که معنایش این باشد که طواف را رها کند به این شکل که بعدا اتمام خواهد کرد و احتمال دیگر این است که تصحیف شده باشد و یتم طوافها یا تم طوافها بوده باشد، تم طوافها هم به این معنا نیست که همین چهار شوط کافی است و اتمام آن هم لازم نیست، زیرا خلاف تسالم قطعی است، بلکه طبعا به این معناست که طواف او صحیح است و اعاده لازم نیست، ولی به شکل ناقص و باید بعدا اتمام کند.

فلْتَسْتَأْنِفْ بَعْدَ الْحَجِّ: یعنی عمره تمتع تمام می شود و حال باید حج تمتع را شروع کند، اگر بعدُ باشد و اگر بعدَ باشد یعنی طواف را تتمیم کند بعد از رجوع از منی.

إِنْ هِيَ لَمْ تَطُفْ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ فَلْتَسْتَأْنِفِ الْحَجَّ : یعنی حج او حج افراد است، اما نسخه من لایحضر این است که فلتستانف بعد الحج است، این نسخه اشتباه است، و اگر هم غلط نباشد، به این معنا خواهد بود که بعد از رجوع از منی طواف را از سر بگیرد و از این که گفته عمره هم انجام دهد، می فهمیم که حج افراد بوده است و طواف عمره تمتع هم نخواهد بود، بلکه طواف حج افراد است و ظاهرا همه نسخ من لایحضره الفقیه این غلط را دارد، البته فقط جواهر خلاف این نسخه را از فقیه نقل کرده است.

لذا روایات سندا و دلالتا مشکل دارد، ولی قواعد می گوید باید حج تمتع انجام دهد به مقتضای عمومات، حال یک راه این است که برای سه شوط بعد نائب بگیرد و یک راه این است که بعد از رجوع از منی خودش سه شوط را قضاء کند و مقتضای علم اجمالی جمع بین هر دو است.

اما روایتی در مساله داریم که دلیل خاص بر این فرض است و حکم به استنابه نسبت به سه شوط باقی کرده است:

روایت اسحاق بن عمار

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع فِي رَجُلٍ طَافَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ ثُمَّ اعْتَلَّ عِلَّةً لَا يَقْدِرُ مَعَهَا عَلَى إِتْمَامِ الطَّوَافِ فَقَالَ إِنْ كَانَ طَافَ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ أَمَرَ مَنْ يَطُوفُ عَنْهُ ثَلَاثَةَ أَشْوَاط فَقَدْ تَمَّ طَوَافُه‏ُ وَ إِنْ كَانَ طَافَ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الطَّوَافِ فَإِنَّ هَذَا مِمَّا غَلَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَلَا بَأْسَ بِأَنْ يُؤَخِّرَ الطَّوَافَ يَوْماً وَ يَوْمَيْنِ فَإِنْ خَلَّتْهُ الْعِلَّةُ عَادَ فَطَافَ أُسْبُوعاً وَ إِنْ طَالَتْ عِلَّتُهُ أَمَرَ مَنْ يَطُوفُ عَنْهُ أُسْبُوعاً وَ يُصَلِّي هُوَ رَكْعَتَيْنِ وَ يَسْعَى عَنْهُ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ إِحْرَامِهِ وَ كَذَلِكَ يَفْعَلُ فِي السَّعْيِ وَ فِي رَمْيِ الْجِمَارِ‏. [2]

مفاد روایت این است که برای اتمام طواف باید نائب بگیرد.

بررسی سندی

محقق خوئی فرموده: سند این روایت به سبب وقوع سهل بن زیاد ضعیف است و لذا باید برای همه طواف نائب بگیرد و نه فقط برای سه شوط.

این روایت سند دیگری هم دارد که در آن سهل بن زیاد وجود ندارد و آن سند شیخ است که در آن لولوی آمده است: وَ عَنْهُ عَنِ اللُّؤْلُؤِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّار و به نظر ما بعید نیست که لولوی ثقه باشد، زیرا نجاشی او را توثیق کرده است و فقط ابن ولید او را از رجال نوادر الحکمة استثناء کرده است و محقق خوئی فرموده این توثیق با کلام ابن ولید تعارض می کند، اما به نظر ما تعارض نمی کند، زیرا ابن ولید که تضعیف و نفی وثاقت نکرده است، فقط گفته من از او روایت نمی کنم و لذا تعارض با توثیق نجاشی نمی کند، زیرا ممکن است وجه عدم نقل او از لولوی، ضعیف دانستن او نباشد، بلکه شرط دیگری در عمل به خبر ثقه قائل باشد.

سلمنا؛ بر فرض که تعارض هم بکند، باز در آن سند سهل است که حدود دو هزار روایت در کافی از او نقل شده و اکثرا روایات او شذوذ هم ندارد و در یک سند لولوی است و وثوق حاصل می شود که این خبر از حسن بن محبوب نقل شده است و احتمال تواطؤ بر کذب نمی رود.

بررسی دلالی

اما این روایت مشکلی درست می کند و می فهماند که قطع اختیاری طواف و سعی، حرام تکلیفی است، زیرا روایت می گوید اگر کمتر از چهار شوط بجا آورده و مریض شود، صبر کند که خوب شود و بعد طواف را انجام دهد، زیرا ما غلب الله علیه فهو اولی بالعذر، با این که این شخص که ترک طواف نمی کند، فقط قطع می کند و معنایش این است که اگر عذر نداشته باشد، قطع طواف، حرام تکلیفی است و در سعی هم همین طور است و لذا آیت الله زنجانی بر اساس همین روایت فرموده قطع طواف اختیارا حرام تکلیفی است.

دلالت این روایت بر حرمت قطع اختیاری طواف تکلیفا واضح است و لذا اگر کسی در همان شوط اول هم بخواهد قطع طواف کند و دوباره شروع کند، حرام است.

اما از این جهت که استنابه در سه شوط را تایید کرد، برای مساله مورد بحث قابل استدلال است و این زن هم که قادر بر طواف نیست و می تواند استنابه کند، مگر کسی بگوید مورد روایت مریض است و شامل حائض نمی شود که در این صورت نوبت به علم اجمالی می رسد، البته به نظر ما الغاء خصوصیت می شود.

و لکن احوط جمع بین استنابه و اتمام طواف بالمباشرة بعد از حج است و البته احتیاط اتم هم ممکن است به این که علاوه بر جمع بین این دو کار، اعمال را به نیت اعم از حج افراد و تمتع بجا آورد که اگر وظیفه اش عدول به حج افراد بوده باشد، آن هم انجام شده باشد، گرچه این احتیاط خلاف عموماتی است که وظیفه نائی را حج تمتع معرفی می کند و لکن لاباس به این احتیاط.

(مسألة 292): حیض بعد از طواف

إذا حاضت المرأة بعد الفراغ من الطواف و قبل الإتيان بصلاة الطواف صح طوافها و أتت بالصلاة بعد طهرها و اغتسالها و ان ضاق الوقت سعت و قصرت و قضت الصلاة قبل طواف الحج.

ادله صحت طواف

دلیل این مساله صحیحه زراره است. وَ رَوَى أَبَانٌ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ‏ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ بِالْبَيْتِ فَحَاضَت‏ قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الرَّكْعَتَيْنِ فَقَالَ لَيْسَ‏ عَلَيْهَا إِذَا طَهُرَتْ‏ إِلَّا الرَّكْعَتَيْنِ وَ قَدْ قَضَتِ الطَّوَاف‏. [3]

همچنین: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ بِالْبَيْتِ فِي حَجٍّ أَوْ عُمْرَةٍ ثُمَّ حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تُصَلِّيَ الرَّكْعَتَيْنِ قَالَ إِذَا طَهُرَتْ‏ فَلْتُصَلِ‏ رَكْعَتَيْنِ‏ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع وَ قَدْ قَضَتْ طَوَافَهَا. [4]

استناد محقق خویی به روایت معاویه بن عمار

آقای خوئی به روایت معاویه بن عمار استدلال کرده است: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ بِالْبَيْتِ ثُمَّ حَاضَتْ‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَسْعَى‏ قَالَ تَسْعَى قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَحَاضَتْ بَيْنَهُمَا قَالَ تُتِمُّ سَعْيَهَا.

مناقشه

لکن این درست نیست چون روایت می گوید قبل ان تسعی که نشان می دهد اعمال قبل از سعیش را انجام داده است. این روایات دلالت می کند که حیض بین طواف و نماز طواف مبطل نیست. آقای خوئی فرموده البته نیازی به این روایات نیست چون مقتضای قاعده همین است. لکن این هم درست نیست چون موالات از نظر شما شرط صحت است و نه شرط تکلیف یا تنجز تکلیف. شما که شرط وضعی می دانید خوب اطلاق دارد. ادله شرطیت شامل عاجز هم می شود. اذا قمتم الی الصلاه … اطلاقش اقتضا می کند که اگر کسی عاجز از وضو و غسل و تیمم بود نماز از او ساقط است چون عاجز از شرط است نه اینکه نماز او مشروط به طهارت نیست. لذا نیاز به دلیل خاص داریم.

اما این روایات آیا شامل جایی می شود که زن تا آخر وقت عمره تمتع حیضش ادامه دارد. فقط بحث فاصله بین طواف و نماز نیست. بلکه بحث این است که نمازش را باید بعد از رجوع از منی قضا کند. چرا وظیفه اش نائب گرفتن نباشد؟

گفته اند صحیحه زراره می گوید: وَ رَوَى أَبَانٌ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ‏ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ بِالْبَيْتِ فَحَاضَتْ‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تُصَلِّيَ‏ الرَّكْعَتَيْنِ‏ فَقَالَ لَيْسَ عَلَيْهَا إِذَا طَهُرَتْ إِلَّا الرَّكْعَتَيْنِ وَ قَدْ قَضَتِ الطَّوَاف‏.

اما این روایت ناظر به فوت موالات بین طواف و نماز است و ناظر به خلل دیگر نیست. پس اگر وقت عمره تمتع می گذرد در صورت انتظار، صحیحه زراره نسبت به آن ساکت است.

اما اینکه فرمودند نماز طواف را قبل از احرام به حج قضا کنند الغاء خصوصیتی است که از روایاتی که می گوید طواف را قبل از حج قضا کن شده است و الا دلیل خاصی بر قضای نماز طواف قبل از حج نداریم.

 

 

 



[1] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص455، أبواب ، باب85، ح، ط آل البيت.

[2] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص387، أبواب ، باب45، ح، ط آل البيت.

[3] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص458، أبواب ، باب88، ح، ط آل البيت.

[4] همان