فهرست مطالب

فهرست مطالب

تقریرات دروس خارج مدرسه فقهی امام محمد باقر علیه السلام

بسمه تعالی

درس خارج فقه استاد شهیدی پور مدظله

موضوع: احکام طواف حائض /شرائط طواف /حج

 

فهرست:

ادامه بررسی روایات دال بر انقضاء وقت عمره تمتع. 1

حل تعارض بین روایات.. 1

راه اول: حمل بر مراتب فضل.. 1

راه دوم. 1

دو راه حل جمع بین روایات حائض…. 2

معتبره کاهلی.. 3

جهت سوم. 4

جهت چهارم: حکم حج زنی که میداند در مکه حائض می شود 5

کلام آیت الله سیستانی.. 5

مناقشه. 6

 

 

 

(این تقریر و تقریر قبلی وبعدی خیلی دقیق نوشته نشده و تکراری و غلط، زیاد دارد)

ادامه بررسی روایات دال بر انقضاء وقت عمره تمتع

حل تعارض بین روایات

راه اول: حمل بر مراتب فضل

یعنی ظهر یوم الترویة، می شود عدول کرد و افضل است، اما تا غروب آفتاب وقت عمره تمتع باقی است و می شود در این زمان عدول به حج افراد نمود، البته با مرتبه ای ضعیف تر و روز عرفه نیز با فضیلت کمتری می شود عدول کرد و روایت یوم الترویة هم قابل حمل بر ظهر یوم الترویة است.

راه دوم

در این روایات قضیه حقیقیه داریم که اذا زالت الشمس من یوم عرفة فقد ذهبت المتعة و این که گفته شده ما لم یخف فوت الموقف، این ها قضیه حقیقیه است، اما دیگر قضایا خارجیه است، زیرا کاروان ها ظهر یوم الترویة به منی می رفتند و صبح روز نهم به سمت عرفات می رفتند و کسانی که با کاروان آمده و با راه آشنا نیستند، مجبور بودند با کاروان بروند، اما برخی نادرا خودشان راه را بلد بودند و انفرادی می آمده اند و شب عرفه یا صبح عرفه اعمال را انجام می داده و به عرفات می رفتند، و لذا در روایت آمده امام علیه السلام شب عرفه اعمال عمره را انجام دادند و بعد به سمت عرفات رفتند.

البته در همه روایات این راه ها کارآمد نیست، مثلا راه اول با صحیحه ابن بزیع سازگار نیست که تعابیر مبعّد از راه اول دارد و عرفی نیست که بر مراتب فضل حمل شود و همچنین با راه دوم هم نمی سازد، زیرا تعبیر به فلا متعة، و این که موسی می گفت غروب یوم الترویة ذهبت المتعة، این با حمل بر قضیه خارجیه سازگار نیست.

اما این که صحیحه ابن بزیع و صحیحه جمیل تعارض و تساقط می کنند، دلیل نمی شود که همه روایات، تعارض مستقر پیدا کنند، مثلا روایات حائض دو گونه جمع عرفی دارد:

دو راه حل جمع بین روایات حائض

جمع اول

جمع اول این که بگوییم زنی که موقع خروج به عرفات، حیضش باقی است، ظهر یوم الترویة می تواند عدول به حج افراد کند و لازم نیست تا صبح عرفه در مکه بماند، و روایت دیگر که می گوید اگر تا صبح عرفه اعمال عمره را بجا آورد و بعد موقف را درک کند، اشکالی ندارد

معنایش این می شود که تا قبل از ظهر یوم الترویة اگر پاک شود، باید عمره تمتع بجا آورد بنا بر صحیحه عجلان و اگر تا آن زمان پاک نشد، می تواند محرم برای حج افراد شود، ولی اگر می داند بعد از ظهر یوم الترویة پاک شده و به موقف می رسد، تا شب یا صبح عرفه می تواند صبر کند که پاک شود و عمره تمتع انجام دهد و صحیحه ابن بزیع هم که تعارضی با صحیحه عجلان ندارد، بلکه نهایتا آن را تقیید به ظهر یوم الترویة می زند.

لذا جمع اول این است که انتظار تا بیش از ظهر یوم الترویة لازم نیست، گرچه جایز است تا صبح عرفه هم صبر کند.

همچنین معتبره ابی بصیر هم مشکلی ندارد: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَرْأَةُ تَجِي‏ءُ مُتَمَتِّعَةً فَتَطْمَثُ قَبْلَ أَنْ تَطُوفَ بِالْبَيْتِ فَيَكُونُ طُهْرُهَا لَيْلَةَ عَرَفَةَ- فَقَالَ إِنْ كَانَتْ تَعْلَمُ أَنَّهَا تَطْهُرُ وَ تَطُوفُ بِالْبَيْتِ وَ تُحِلُّ مِنْ إِحْرَامِهَا وَ تَلْحَقُ النَّاسَ بِمِنًى فَلْتَفْعَلْ. [1]

جمع دوم

جمع دوم که ادق است چنین است که بر اساس معتبره ابی بصیر اگر زن می داند که پاک می شود و می تواند عمره انجام دهد و به عرفات برسد، بایستی صبر کند و مفهومش این است که اگر نمی داند که پاک می شود و می تواند به عرفات برسد، باید عدول به حج افراد کند و این جمع دوم ادق و مقدم بر جمع اول است.

لذا اشکال مرحوم آیت الله تبریزی صحیح نیست.

معتبره کاهلی

روایتی در وسائل هست که گفته می شود موید نظر آقای زنجانی است که اگر زنی در میقات احرام بست و بعد حیض شد مخیر نیست بین عدول به افراد و بقاء بر تمتع بلکه تمتع بر او متعین است:

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْكَاهِلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ النِّسَاءِ فِي إِحْرَامِهِنَّ فَقَالَ يُصْلِحْنَ مَا أَرَدْنَ أَنْ يُصْلِحْنَ فَإِذَا وَرَدْنَ الشَّجَرَةَ أَهْلَلْنَ بِالْحَجِّ وَ لَبَّيْنَ عِنْدَ الْمِيلِ أَوَّلَ الْبَيْدَاءِ- ثُمَّ يُؤْتَى بِهِنَّ مَكَّةَ يُبَادَرُ بِهِنَّ الطَّوَافَ وَ السَّعْيَ فَإِذَا قَضَيْنَ طَوَافَهُنَّ وَ سَعَيْنَ قَصَّرْنَ وَ جَازَتْ مُتْعَةٌ ثُمَّ أَهْلَلْنَ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ بِالْحَجِّ فَكَانَتْ‏ عُمْرَةً وَ حَجَّةً وَ إِنِ اعْتَلَلْنَ كُنَّ عَلَى حَجِّهِنَّ وَ لَمْ يُفْرِدْنَ حَجَّهُنَّ.[2]

طبق این روایت زن سریع اعمال را انجام دهد اما اگر مریض (اعتللن) یعنی حیض شدند و نتوانستند حجشان هنوز حج تمتع است.

مناقشه

استاد: این استدلال تمام نیست. اگر معتبره کاهلی را این طور که گفته شد معنا کنیم، طبعا موید صحیحه علاء و عجلان می شود ولی با معتبره اسحاق بن عمار (بنا بر اینکه حتی غائیه باشد تا حجش افراد باشد) تعارض می کنند، چون معتبره کاهلی می گوید: کن عل حجهن و لم یفرد حجهن و معتبره اسحاق بن عمار می گوید حجش افراد می شود. کما اینکه صحیحه علاء با معتبره اسحاق بن عمار تعارض می کرد. ولی ما اشکال دیگری داریم. ممکن است معتبره کاهلی معنای دیگری داشته باشد و آن اینکه این زن ها را سریع برای طواف و سعی ببرید، فایده اش این است که اگر بعد از آن حیض شدند دیگر خیالشان راحت است و حجشان افراد نمی شود به واسطه حیض. خانم هایی که خوف حیض دارند به محض رسیدن بروند اعمال عمره تمتع را انجام دهند. در این صورت کن عل حجهن و لم یفرد حجهن. پس بیان فایده یک حکم شرعی است نه حکمی دیگر.

موید آن اینکه در صحیحه حلبی آمده است: وَ رَوَى مُوسَى بْنُ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَيْسَ عَلَى النِّسَاءِ حَلْقٌ وَ عَلَيْهِنَّ التَّقْصِيرُ ثُمَّ يُهَلِّلْنَ بِالْحَجِّ يَوْمَ التَّرْوِيَةِ وَ كَانَتْ عُمْرَةً وَ حَجَّةً فَإِنِ اعْتَلَلْنَ كُنَّ عَلَى حَجِّهِنَّ وَ لَمْ‏ يُضْرِرْنَ‏ بِحَجِّهِنَ‏. [3]

پس معتبره کاهلی بر خلاف نظر آقای زنجانی است و دلیل بر نظر ایشان نیست. نهایتا مجمل است.

خلاصه بحث ما در این بحث مفصل به معتبره اسحاق بن عمار بند شد که آیا طرف تعارض است با صحیحه علاء و صحیحه عجلان یعنی آیا حتی غائیه است و یا اگر ابتدائیه باشد، به آن معنایی که ما گفتیم باشد که در این صورت حجش افراد می شود. و با این دو صحیحه که می گوید وظیفه زن تمتع است تعارض می کند و به صحیحه جمیل رجوع می کنیم که می گوید حجش افراد می شود.

جهت سوم

گاهی زن می داند که تا آخر سفر مکه حائض می ماند. باید نائب بگیرد و بعد سعی و تقصیر می کند و محرم می شود به حج تمتع و برای طواف و نماز حج هم نائب می گیرد.

اما اگر زنی شک دارد که تا آخر وقت بقاء در مکه پاک می شود یا خیر، آقای خوئی ظاهر کلامش این است که مشمول عمومات عدول به حج افراد می شود در صورتی که در حال احرام حائض باشد و اگر بعد از احرام حائض شود مشمول عمومات تخییر است. ولی ممکن است کسی مناقشه کند و بگوید دلیل بر عدول این زنی که شک دارد چیست؟

اگر صحیحه جمیل است که درست نیست چون می گوید حتی تقیم حتی تطهر که یعنی فرض کرده پاک می شود. اگر هم معتبره اسحاق بن عمار است خوب فرض شک در بقاء حیض را می گیرد ولی این به درد کسی می خورد که این صحیحه را طرف معارضه نداند مثل آقای خوئی و لذا این معتبره می تواند دلیل آقای خوئی باشد. اما ما که آن را طرف تعارض می دانیم، یک راه این است که استصحاب استقبالی بکند و بگوید حیض باقی می ماند.

یک راه هم این است که احتیاط کند. باید در میقات به قصد ما فی الذمة محرم شود و در مکه هم احتیاطا برای طواف و نماز طواف نائب بگیرد و احتیاطا خودش سعی کند، اما در تقصیر دوران بین محذورین می شود، اگر وظیفه اش حج افراد باشد، الان تقصیر حرام است و اگر وظیفه اش تمتع باشد، تقصیر واجب است.

محقق خوئی فرموده: وقتی تقصیر جایز شد، واجب می شود، زیرا وقتی جایز شود، متمکن از اتمام می شود و اتمام عمره هم واجب است، پس اگر جایز است، واجب است و باید تقصیر کند و یا به نظر ما رجاء تقصیر می کند، زیرا حرام منجز نیست.

بعد از تقصیر احتیاطا محرم به حج تمتع می شود و اعمال مشترک حج تمتع و افراد را به نیت ما فی الذمة می آورد و قربانی هم احتیاطا انجام می دهد و وقتی به مکه آمد، اگر پاک شده بود، که معلوم می شود وظیفه اش حج افراد بوده و اعمال را انجام می دهد و اگر تا موقع رجوع پاک نشد، معلوم می شود وظیفه اش حج تمتع بوده و برای طواف و نماز، نائب می گیرد.

اما اگر بعد از احرام حیض شده باشد، بنا بر نظر مشهور در این مساله که مطلقا قائل به عدول به حج افراد هستند، راه احتیاط همان است که در بالا ذکر شد و اما بنابر تخییر و نظر محقق خوئی، باید عمره تمتع را اختیار کند، زیرا اگر بعد از رجوع پاک شود که حج تمتع بر او جایز است و اگر پاک نشود، حج تمتع بر او واجب است، و هم خودش سعی و تقصیر می کند و هم نائب برای طواف می گیرد. لذا با این کار تقصیر او هم از دوران بین المحذورین خارج می شود.

جهت چهارم: حکم حج زنی که میداند در مکه حائض می شود

کسی که از خانه که بیرون می آید می داند در مکه حائض است، آیا جایز است امسال بیاید یا خیر؟ و مجزی از حجه الاسلام هست یا خیر؟

کلام آیت الله سیستانی

آقای سیستانی جوازش را قبول دارند ولی اجزاءش را می فرمایند محل اشکال است. این فرمایش ایشان شامل جایی هم که زنی می گوید من اطمینان دارم از اول دخول در مکه تا آخر وقتی که در مکه هستم حیض خواهم شد و نمی توانم صبر کنم تا کاروانم برگردد، که وظیفه اش تمتع با استنابه برای طواف و نماز است، می شود. ایشان اینجا یک ارفاقی کرده است. در عمره مفرده این را قبول نداشت و می فرمود اگر زنی به خاطر حیض نمی تواند اعمال را به جا بیاورد، خروج از احرام و استنابه اشکال دارد و احتیاط این است که با نائب گرفتن از احرام خارج نمی شود، مگر اینکه قبلا مساله را نمی دانسته است.

مناقشه

استاد: قبل از بحث اجزاء این نکته را بگوییم که ما نمی فهمیم ایشان چطور بین عمره و حج تفصیل داده است؟ اگر دلیل استنابه برای طواف قصور دارد از شمول نسبت به زنی که قبل از احرام می داند قادر بر مباشرت بر طواف نیست، در عمره مفرده هم این اشکال وجود دارد و اگر اطلاق دارد، در هر دو اطلاق دارد، زیرا موضوع ادله استنابه کسیر و مریض است، اگر انصراف دارد از کسی که قبلا پایش شکسته و می داند که خودش نمی تواند طواف کند، هم از حج و هم از عمره انصراف دارد و اگر اطلاق دارد، شامل هم عمره مفرده و هم حج می شود و به نظر ما ظاهر این است که اطلاقش شامل هر دو فرض می شود.

البته نسبت به اجزاء از حجة الاسلام اشکال قوی است و دلیلی بر اجزاء نداریم و ادله استنابه صحت حج را می گوید، ولی دلیل بر اجزاء از حجة الاسلام نمی شود، البته در عذر طاری اطلاق مقامی دارد و لذا مجزی هم می باشد، اما نسبت به عذری که از ابتداء و قبل از احرام معلوم بوده، چنین اطلاقی ندارد و اطلاقات حج تمتع بر نائی هم می گوید بر این زن حج تمتع واجب باشد و حق عدول ندارد و اگر نمی تواند حج تمتع بجا آورد، باید حج خود را به سال دیگر تاخیر بیندازد (البته فرض کسی نیست که در سال های دیگر متمکن از حج نخواهد بود) و در این جا سکوت اخلال به غرض وارد نمی کند.

البته مرحوم امام در بحث نیابت می گفتند: اگر معذور نائب شود و مجبور است به جای این که طواف اختیاری کند، طواف داده شود و یا از طرف او طواف بجا آورند، در اجزاء این حج از منوب عنه اشکال است، اما محقق خوئی تفصیل داده بین عذر طاری و غیر طاری و در عذر طاری گفته اند از منوب عنه مجزی است.



[1] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج11، ص292، أبواب ، باب20، ح، ط آل البيت.

[2] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج13، ص452، أبواب ، باب84، ح، ط آل البيت.

[3] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج11، ص297، أبواب ، باب21، ح، ط آل البيت.