بسمه تعالی
درس خارج استاد شهیدی پور مدظله
موضوع: طواف حائض /شرائط طواف /حج
فهرست مطالب:
(مسألة 289): حکم غیر متمکن از طهورین برای طواف.. 1
کلام علامه حلی در تقدم نیابت بر طواف با تیمم برای فاقد الماء 3
(مسألة 290): حیض در اثناء احرام یا بعد از آن.. 3
پاک شدن قبل از انقضاء وقت عمره 4
قول ششم (آقای خوئی، محقق داماد و آقای سیستانی) 7
(مسألة 289): حکم غیر متمکن از طهورین برای طواف
يجب على الحائض و النفساء بعد انقضاء أيامهما و على المجنب الاغتسال للطواف و مع تعذر الاغتسال و اليأس من التمكن منه يجب الطواف مع التيمم و الأحوط الأولى حينئذ الاستنابة أيضا و مع تعذر التيمم تتعين عليه الاستنابة.
در این مساله فرقی نمی کند که شخص واقعا فاقد ماء و تراب باشد، یا به سبب عذری نتواند وضو و تیمم بگیرد، مثل زنی که ناخن مصنوعی کاشته و متمکن از وضو و تیمم صحیح نیست.
نظر مختار
به نظر ما این شخص باید برای طواف نائب بگیرد، زیرا احتمال سقوط شرطیت طهارت در حال طواف از فاقد الطهورین، خلاف ظهور ادله در شرطیت مطلقه طهارت در طواف است، و اطلاق دلیل شرطیت می گوید طواف بدون طهارت صحیح نیست، زیرا امر به طهارت در حال طواف، ارشاد به شرطیت است و ظاهر آن شرطیت مطلقه است.
در روایت هم فرموده: مکلف می تواند برای مناسک وضو نگیرد، الا الطواف و این اطلاق دارد، پس این شخص عاجز از طواف صحیح است و باید نائب برای طواف بگیرد.
ان قلت:
گرچه اطلاق ادله شرطیت چنین است، اما در ادله استنبابه اطلاقی نداریم که اثبات کند وظیفه این شخص استنبابه برای طواف است، زیرا موضوع ادله استنابه، کسیر و مریض و مغمی علیه است، و شامل فاقد الطهورین نمی شود و وقتی دلیل استنابه اطلاق نداشت و احتمال سقوط طواف هم ندهیم، علم اجمالی تشکیل می شود که یا طواف مباشری واجب است و یا استنبابه در طواف و لذا باید جمع بین هر دو کند، کما این که بعدا که متمکن شد، باید قضاء طواف هم بکند، زیرا یک علم اجمالی دیگر هم وجود دارد که یا اداء این طواف واجب است و یا قضاء آن و لذا باید قضاء هم بکند.
قلت:
عرف الغاء خصوصیت از مثل مریض و کسیر و مغمی علیه به مثل فاقد الطهورین می کند و می گوید موضوع استنبابه کسی است که قادر بر طواف صحیح نیست.
بله، کسی که نمی تواند خودش طواف کند، اول باید با کمک دیگران و ویلچر و امثال آن طواف کند، اما اگر نتوانست، نوبت به استنبابه می رسد.
و این مطلب قیاس به حائض نمی شود که گفته اند حج او منقلب به افراد می شود و یا بعدا باید قضاء طواف کند، زیرا در حائض دلیل خاص داریم، کما این که در برخی فروض نادره که زن از ابتداء تا انتهاء زمانی که در مکه است، حائض باقی می ماند ، بایستی برای طواف نائب بگیرد.
بله، اگر غیر از کسر و جرح چیزی در بدن مانع از وضو و تیمم به سوء اختیار شود، دلیلی نداریم که ادله وضوی جبیره شامل آن بشود، کما این که شمول ادله نیابت نسبت به آن هم دلیلی ندارد، مگر گفته شود بعید نیست که اطلاقات ادله آن را بگیرد، و بگوییم مثلا کسیر و مریض شامل مریض و کسیر به سوء اختیار می شود و به الغاء خصوصیت شامل کسی که عمدا ناخن مصنوعی کاشته است نیز می شود.
و لکن باز هم جزم به چنین ظهوراتی حاصل نمی شود و لذا مقتضای قاعده این است که صبر کند تا عذرش برطرف شود و بعد طواف کند و یا در عمره تمتع صبر کند که زمانش بگذرد و احرامش باطل شود.
کلام علامه حلی در تقدم نیابت بر طواف با تیمم برای فاقد الماء
صاحب جواهر از فخر المحققین و او از علامه حلی نقل کرده که شخص جنبی که فاقد الماء است، حق طواف با تیمم ندارد، بلکه باید نائب بگیرد، زیرا دلیلی بر مشروعیت تیمم برای دخول جنب در مسجد الحرام و یا مکث در دیگر مساجد نداریم.
نقد کلام علامه حلی
اولا: التیمم احد الطهورین و وقتی از یکی از طهورین عاجز شود، اطلاقات می گوید تیمم طهور است و مشکل طواف را حل می کند و وقتی برای طواف، طهور حاصل شد، متطهر می شود و متطهر هم می تواند داخل در مسجد الحرام شود.
ان قلت:
قرآن می گوید الا جنبا عابری سبیل حتی تغتسلوا و این یعنی غایت حرمت دخول مسجد برای جنب، غسل است و نه طهور.
قلت:
قبلا گذشت که ظاهر ادله این است که عنوان غسل به عنوان انه طهور اخذ شده است، علاوه بر این که کسی که متطهر شد، عرفا جنب نیست، زیرا در عرف متشرعی، ظاهر جنب همان محدث به حدث جنابت است و کسی که متطهر است در عرف متشرعی محدث به حدث اکبر نیست و فرض این است که جنب برای طواف غسل کرده و طهور برای او حاصل شده است.
علاوه بر این که اگر شخص قصد طواف ندارد و فقط می خواهد در مسجد الحرام بنشیند، باز هم اطلاق ادله مشروعیت طواف شامل این فرض هم می شود و نیاز به امر هم ندارد، گرچه امر استحبابی به رفتن به مسجد الحرام هم دارد.
(مسألة 290): حیض در اثناء احرام یا بعد از آن
إذا حاضت المرأة في عمرة التمتع حال الإحرام أو بعده و قد وسع الوقت لاداء اعمالها صبرت إلى ان تطهر فتغتسل و تأتي بأعمالها، و ان لم يسع الوقت فللمسألة صورتان: الاولى: ان يكون حيضها عند إحرامها أو قبل ان تحرم ففي هذه الصورة ينقلب حجها الى الافراد و بعد الفراغ من الحج تجب عليها العمرة المفردة إذا تمكنت منها.
الثانية: ان يكون حيضها بعد الإحرام، ففي هذه الصورة تتخير بين الإتيان بحج الافراد كما في الصورة الاولى و بين ان تأتي بأعمال عمرة التمتع من دون طواف فتسعى و تقصر ثم تحرم للحج و بعد ما ترجع إلى مكة بعد الفراغ من اعمال منى تقضي طواف العمرة قبل طواف الحج و فيما إذا تيقنت ببقاء حيضها و عدم تمكنها من الطواف حتى بعد رجوعها من منى استنابت لطوافها، ثم أتت بالسعي بنفسها ثم ان اليوم الذي يجب عليها الاستظهار فيه بحكم أيام الحيض فيجري عليها حكمها
پاک شدن قبل از انقضاء وقت عمره
اگر حیض قبل از انقضاء وقت عمره تمتع قطع شود، فقهاء فرموده اند باید صبر کند تا قطع دم شود و غسل کند و بعد طواف کند.
استمرار حیض تا روز عرفه
اما اگر حیض تا روز عرفه استمرار دارد، مشهور گفته اند حج او منقلب به حج افراد می شود و مجزی از حجة الاسلام است، اما برخی مثل محقق خوئی و آیت الله سیستانی و مرحوم آیت الله تبریزی گفته اند اگر در حال احرام حیض بوده، انقلاب به حج افراد می شود، اما اگر بعد از احرام حیض شد، مخیر است بین حج افراد و این که بر حج تمتع باقی بماند و سعی و تقصیر کند و به عرفات برود و بعد از رجوع به مکه اول طواف عمره تمتع را قضاء کند و بعد به طواف حج بپردازد.
البته فروض نادری هم هست، مثل کسی که تمام حجش از ده روز تجاوز نمی کند و همه این مدت را حیض است که این شخص عدول به حج افراد نمی تواند بکند، بلکه باید نائب برای طواف بگیرد، زیرا عدول به حج افراد برای کسی است که بتواند طواف حج را با طهر انجام دهد.
نظر مختار
اما در مورد زنی که قبل از روز عرفه پاک می شود به نظر ما تفصیل باید بدهیم، اگر در زمان احرام حیض بوده است، باید صبر کند تا پاک شود و بعد اعمال را انجام دهد، اما اگر بعد از احرام حیض شده باشد، می تواند سعی و تقصیر کند و بعد از پاکی، طواف عمره تمتع را قضاء کند.
، و اگرچه در روایت فقط سعی آمده، اما بعدا هم گفته فقط قضاء طواف کند و سخنی از تقصیر نیامده و لذا متفاهم عرفی این است که بعد از سعی، تقصیر کند و بعد از پاکی غسل کند و طواف عمره را قضاء کند و آیت الله زنجانی هم همین را فرموده اند.
این تفصیل مستفاد از روایات است.
روایات باب
صحیحه عجلان: وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِيِّ عَنْ عَجْلَانَ أَبِي صَالِحٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ مُتَمَتِّعَةٍ قَدِمَتْ مَكَّةَ فَرَأَتِ الدَّمَ قَالَ تَطُوفُ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- ثُمَّ تَجْلِسُ فِي بَيْتِهَا فَإِنْ طَهُرَتْ طَافَتْ بِالْبَيْتِ- وَ إِنْ لَمْ تَطْهُرْ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ- أَفَاضَتْ عَلَيْهَا الْمَاءَ وَ أَهَلَّتْ بِالْحَجِّ مِنْ بَيْتِهَا وَ خَرَجَتْ إِلَى مِنًى وَ قَضَتِ الْمَنَاسِكَ كُلَّهَا فَإِذَا قَدِمَتْ مَكَّةَ طَافَتْ بِالْبَيْتِ طَوَافَيْنِ ثُمَّ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَإِذَا فَعَلَتْ ذَلِكَ فَقَدْ حَلَّ لَهَا كُلُّ شَيْءٍ مَا خَلَا فِرَاشَ زَوْجِهَا.
روایت ابی بصیر: وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ فِي الْمَرْأَةِ الْمُتَمَتِّعَةِ إِذَا أَحْرَمَتْ وَ هِيَ طَاهِرٌ ثُمَّ حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تَقْضِيَ مُتْعَتَهَا سَعَتْ وَ لَمْ تَطُفْ حَتَّى تَطْهُرَ ثُمَّ تَقْضِيَ طَوَافَهَا وَ قَدْ تَمَّتْ مُتْعَتُهَا وَ إِنْ هِيَ أَحْرَمَتْ وَ هِيَ حَائِضٌ لَمْ تَسْعَ وَ لَمْ تَطُفْ حَتَّى تَطْهُرَ.
بحثی راجع به سهل بن زیاد
آقای زنجانی فرمودند کافی حدود 1500 روایت از سهل بن زیاد نقل کرده است. اگر ضعیف باشد کلینی کتابش را این گونه پر نمی کند از او. معلوم است که به او اعتماد داشته است. این تضعیف هایی هم که هست ناشی از اتهام او به غلو است.
شاهدش اینکه نجاشی می گوید ضعیف در حدیث بوده و لذا احمد بن محمد بن عیسی او را از قم به ری اخراج کردد و متهم به غلو بوده است. شاهد دوم اینکه فضل بن شاذان می گفته هو الاحمق. برای کسی که دروغگو است لفظ احمق کم است باید بگویند کذاب. اینکه می گوید نادان است نشان از همین نقل روایات غلو آمیز است.
استاد: ما قبول داریم که کلینی او را ثقه می دانسته است ولی نظر دیگر هم نظر احمد بن محمد بن عیسی است که او را رمی به کذب و غلو کرده است. از کجا معلوم که کذبش به جهت غلوش باشد. او را به دو چیز مختلف رمی کرده است.
بر فرض که کلام فضل بن شاذان هم تناسب به کذب او نداشته باشد، فوقش او بیشتر از این خبر نداشته است. به بیش از این عیب جزم نداشته است. اما احمد بن محمد بن عیسی که شهادت به کذب داده است چطور؟ پس به نظر ما او ثقه نیست.
بحث دلالی
اما این سوال از آیت الله زنجانی مطرح است که بر اساس صریح روایت ابی بصیر، کسی که در حال احرام حیض بوده و یقین به پاک شدن قبل از انقضاء زمان عمره تمتع دارد، باید صبر کند که پاک شود و بعد اعمال را انجام دهد، پس چگونه ایشان در این فرض هم فرموده زن حائض می تواند سعی و تقصیر کند بعد از پاک شدن طواف عمره تمتع را قضاء کند؟ با این که ایشان روایت ابی بصیر را صحیحه می داند.
کما این که موضوع روایت عجلان هم زنی است که بعد از احرام حیض شده و شامل فرض حیض در حال احرام نمی شود. و همین روایت عجلان برای ما کافی است و مهم نیست که سهل بن زیاد را ثقه نمی دانیم.
صحیحه علاء بن صبیح که مفادش تاخیر طواف و سعی تا بعد از پاک شدن قبل از عرفات است، حمل بر استحباب می شود، به قرینه این که صحیحه عجلان مذکور، نص در جواز تعجیل سعی و تقصیر است.
به نظر آیت الله زنجانی روایت ابی بصیر به نقل کافی صحیحه است، کافی گرچه در جای دیگری از کافی عمن حدثه دارد، اما سند اول مسند است و سهل بن زیاد هم به نظر ایشان ثقه است.
اقوال در مساله
قول مشهور
این است که اگر زن در حال احرام حیض شود و یا بعد از احرام حیض شود حجش منقلب به حج افراد می شود مطلقا.
قول دوم
منسوب به پدر شیخ صدوق، ابن جنید و ابن زهره: گفته اند وظیفه اش عمره تمتع است مطلقا، یعنی سعی و تقصیر می کند و قبل از طواف حج طواف عمره را قضا می کند. بلکه ظاهر از کلام ابن زهره اجماع بر آن است. در حالی که علامه در تذکره و منتهی ادعای اجماع بر قول اول می کند.
قول سوم
منقول از ابن جنید در کلام علامه این است که مطلقا مخیر است بین افراد و عمره تمتع. صاحب حدائق و سبزواری فرمودند این قول محتمل است.
قول چهارم
فیض در وافی و مفاتیح و صاحب حدائق: اگر در حال احرام حائض بوده وظیفه اش افراد است و اگر بعد از احرام حائض شده وظیفه تعیینیه اش عمره تمتع است.
آقای زنجانی قولی شبیه به این قول چهارم دارد. ایشان در مناسک فرمودند اگر زنی در حال احرام حائض باشد و علم نداشته باشد به ارتفاع حیض قبل از انقضاء زمان عمره تمتع وظیفه اش حج افراد است و همین طور اگر در حال احرام حائض نباشد ولی می داند تا به مکه برسد و بخواهد طواف کند حیض می شود و لا اقل احتمال دارد این حیض تا عرفه ادامه پیدا کند. این هم وظیفه اش افراد است. بله اگر بعدا فهمید که پاک شده و کشف خلاف شد قبل از عرفه، اعمال تمتع را به جا می آور. بحث جایی است که حیض تا عرفه می ماند. تبدیل افراد به حج هم اشکال که ندارد بلکه مستحب است کما اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله انجام داد. اما اگر در حال احرام حیض است ولی مطمئن است و علم عرفی دارد که قبل از انقضاء وقت عمره تمتع پاک می شود وظیفه اش تمتع است.
همچنین اگر در حال احرام پاک است و شک دارد که اصلا من حیض می شوم یا نمی شوم این هم وظیفه اش تمتع است. اگر حیض نشد که خودش طواف می کند و اگر شد سعی و تقصیر می کند و بعد از رجوع از منی قبل از طواف حج طواف عمره اش را قضا می کند.
قول پنجم
منقول از بعضی است و آقای فیاض در تعالیق مبسوطه بدان قائل شده که نه افراد و نه این گونه تمتعی که گفته شد بلکه تمام این روایات متعارض است و جمع عرفی هم ندارد بعد از تساقط قاعده اولیه می گوید چون نائی است وظیفه اش حج تمتع است. اگر اول هم قصد تمتع کرده باشد که استصحاب تمتع می کند. روایات استنابه راجع به مریض و مغمی علیه و مانند آن است ولی الغاء خصوصیت می شود و لذا هر کسی که وظیفه اش هست و نمی تواند انجام دهد نائب می گیرد.
قول ششم (آقای خوئی، محقق داماد و آقای سیستانی)
اگر در حال احرام حائض است افراد و اگر بعد از احرام حائض می شود مخیر است بین افراد و تمتع با قضاء طواف.