فهرست مطالب

فهرست مطالب

تقریرات دروس خارج مدرسه فقهی امام محمد باقر علیه السلام

بسمه تعالی

درس خارج فقه استاد شهیدی پور مدظله

موضوع: نیت /شرائط طواف /حج

 

فهرست مطالب:

شرائط طواف.. 1

النية. 1

دو نوع نیت: قصد عنوان و قصد قربت1

محقق خویی: لزوم قصد فعل و قربت در طواف2

مناقشه: کفایت صدق استناد 2

صدق استناد در باب ضمان. 2

نظر مختار: شرطیت قصد عنوان در طواف3

بحث صحت تعلیق در عناوین قصدیه. 3

تعلیق قصد جزییت در رکوع. 4

طریق احتیاط در طواف بدون اختیار. 5

راه اول: تعلیق در قصد عنوان. 5

 

 

 

شرائط طواف

و يعتبر في الطواف أمور:

النية

فيبطل الطواف إذا لم يقترن بقصد القربة

دو نوع نیت: قصد عنوان و قصد قربت

نیت به دو معنا مطرح می شود، یکی قصد عنوان و دیگری قصد قربت و نسبت این دو عموم من وجه است، مثلا اداء دین از عناوین قصدیه است و قصد قربت در آن شرط نیست و همچنین عنوان دفن میت از عناوین تکوینی است و از عناوین قصدیه نیست، حتی اگر کسی قصد قربت را در آن شرط بداند.

در طواف نیز هم قصد عنوان و هم قصد قربت شرط است.

محقق خویی: لزوم قصد فعل و قربت در طواف

محقق خوئی فرموده: ما در طواف و هر واجبی که عبادی است، هم قصد قربت لازم داریم و هم قصد فعل یعنی ان یصدر الفعل باختیاره فلو صدر الفعل بغیر قصده و اختیاره لم یات بالماموربه، مثل این که مولی به عبد بگوید اغسل ثوبی و عبد هم لباس مولی دستش بود و ناگهان لیز خورد و در حوض افتاد و لباس شسته شد، در این جا گفته نمی شود که غسل لبس مولی شد، اما چون ملاک تنظیف است می گویند امر ساقط شد.

مناقشه: کفایت صدق استناد

این کلام اشتباه است، زیرا بحث ما در این جا در عناوین قصدیه است و غسل ثوب از عناوین قصدی نیست، بله، بحث دیگری وجود دارد مبنی بر این که آیا فعل باید از اختیار مکلف واقع شود یا نه و اتفاقا ایشان در آن بحث می گوید چنین چیزی دلیل ندارد (در مباحث تعبدی و توصلی اصول فقه)

حتی گاهی استناد هست و اختیار نیست، مثل این که عبد در خواب لباس مولی را شست، و لذا اگر کسی در خواب شیشه مردم را بشکند، ضامن است، زیرا استناد وجود دارد، محقق خوئی فرموده در امتثال واجب استناد فعل به مکلف لازم است و نه صدور از روی اختیار.

و این بحث هم بعدا مطرح خواهد شد که اگر کسی عرفا از روی اختیار طواف نمی کند، بلکه جمعیت او را حرکت می دهد، آیا طوافش مجزی است یا نه که دو فرض دارد گاهی استناد به او هم دارد، مثل کسی که لیز می خورد، و گاهی هم دیگران فشار می دهند و بر اثر فشار جمعیت حرکت می کند که مستند به او نیست که مرحوم امام و آیة الله سیستانی می گویند این طواف کافی نیست، زیرا خود این شخص طواف نکرده است و برخی مثل محقق خوئی و مرحوم تبریزی می گویند همین که این شخص به اختیار خودش وارد جمعیت شده، عرفا طائف است و لکن بحثش بعدا می آید و جای این بحث در این جا نیست و لذا کلام محقق خوئی در این جا ناصحیح است.

صدق استناد در باب ضمان

حتی خود ایشان اختیاری بودن را شرط نمی داند و مهم استناد است و لذا اگر کسی در خواب مال کسی را تلف کند، به نظر ایشان استناد وجود دارد و اتلاف صدق می کند و ضامن است، و لو از روی اختیار نبوده باشد، زیرا مهم استناد است و در اتیان واجبات هم بیش از استناد واجب نیست.

اما محقق خوئی در بحث اجاره ضمن کلام صاحب عروه در این مساله که اگر کسی را اجیر کرده اند که ظرفی را ببرد و او بر روی سر گذاشت و در بین راه پایش لغزید و ظرف شکست، بعد از کلام صاحب عروه که گفته ضامن است از باب اتلاف، فرموده: این شخص ضامن نیست، زیرا به او استناد ندارد، و لغزش پا مثل این است که زلزله و طوفان شخص را به زمین بیندازد که صدق استناد نمی کند.

البته به نظر ما در مثال طوفان و زلزله مساله از همین قبیل است، اما در لغزش پا عرفا استناد به این شخص وجود دارد و عرف می گوید تو ظرف را شکستی، مثل این که ماشین در برف لیز بخورد و به ماشین بعدی بخورد که عرفا مستند به این شخص است، گرچه اختیار نداشته است.

نظر مختار: شرطیت قصد عنوان در طواف

طواف لغتا، گردش در حول یک چیزی است و قصد عنوان در آن وجود ندارد، ولی در ارتکاز متشرعه صرف چرخیدن دور کعبه کافی نیست و صدق طواف بالبیت نمی کند، لذا می گویند من زاد فی طوافه فعلیه الاعادة، در حالی که اگر طواف قصدی نباشد، ما همیشه زیاده می آوریم، زیرا از باب مقدمه علمیه قبل از شروع اشواط و بعد از اتمام آن مقداری طواف می کنیم، ولی بر این کار، طواف حول البیت صدق نمی کند، زیرا قصد عنوان طواف نشده است.

لذا اصل عنوان طواف، عنوان قصدی است، مثل رکوع که در نماز صبح دو تابجا آورده می شود، چون عنوان قصدی است، و گرنه به هنگام رفتن به سجده وقتی به حد انحناء می رسیم، رکوع صدق می کرد و این که صدق نمی کند، به این جهت است که رکوع از عناوین قصدیه است، زیرا رکوع به معنای خمیدگی است مثل شیوخ رکّع.

بسیاری از واجبات هم از همین قبیل است، یعنی به ارتکاز متشرعی از عناوین قصدیه است و لذا کسی که قصد غسل نکند و به قصد قربت زیر دوش برود، صدق اغتسال نمی کند.

ما که گفتیم طواف از عناوین قصدیه است، سبب طرح بحثی می شود و آن بحث از صحت تعلیق در عناوین قصدیه است.

بحث صحت تعلیق در عناوین قصدیه

فرض شک در اصل رکوع در حال هوی الی السجود و تعلیق در قصد رکوع

مرحوم حکیم مطرح کرده که شخصی در حال هوی الی السجود شک می کند که آیا رکوع کرده یا نه، برخی فرموده اند بلی قد رکعت، مثل صاحب عروه و آیة الله سیستانی و برخی می گویند رکوع نکرده ای، زیرا در جزء بعد داخل نشده ای که قاعده تجاوز جاری شود، اگر تدارک رکوع شود به نظر نظریه اول نماز باطل می شود و اگر تدارک نشود عده دیگری باطل می دانند

مرحوم حکیم گفته بلند شو و نیت کن که اگر رکوع نکرده ام این انحناء رکوع باشد و اگر رکوع نکرده ام، این انحناء رکوع نباشد، و خم می شود و ذکر در نماز هم که اشکال ندارد و دوباره به قیام برمی گردد و چون از باب احتیاط است اشکال ندارد، و لذا چون رکوع از عناوین قصدیه است، تعلیقی قصد آن را می کند.

تعلیق قصد جزییت در رکوع

لایقال: راه دیگر این است که قصد جزمی رکوع کنیم به رجاء و صرفا قصد جزئیت معلق شود و بگوییم که اگر رکوع نکرده ام این جزء باشد و گرنه جزء نباشد.

فانه یقال: زیاده رکوع و سجده متوقف بر قصد جزئیت نیست و صرف زیاده این دو مبطل است، حتی اگر قصد جزئیت نشود، زیرا امام علیه السلام در روایت فرموده: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: لَا تَقْرَأْ فِي الْمَكْتُوبَةِ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْعَزَائِمِ- فَإِنَّ السُّجُودَ زِيَادَةٌ فِي الْمَكْتُوبَةِ. [1]

یعنی سجود تلاوت زیادت در فریضه است در حالی که وقتی آیه سجده می خوانند و من به سجده افتاده ام، قصد جزئیت که نکرده ام، ولی با این حال گفته شده که زیادت در مکتوبه است و لذا معلوم می شود که سجود متقوم به قصد جزئیت نیست و به طریق اولی رکوع هم متقوم به قصد جزئیت نیست.

آیة الله زنجانی می فرمودند: عرفا همین قصد تعلیقی، کافی برای صدق عرفی رکوع بقول مطلق است و عرفا می گویند رکوع کرده ای، چه معلق علیه حاصل باشد و چه نباشد، مثل قصد تعظیم، مثلا کسی در تاریکی وارد می شود و قصد می کنیم که اگر زید باشد، قصد من از قیام تعظیم است و گرنه قیام من لغو باشد، این جا عرف می گوید تو تعظیم کرده ای حتی اگر آن شخص زید نباشد.

بنابراین طواف عنوان قصدی است و مثلا اگر بی اختیار شخص را چند قدم حرکت دادند، برخی می گویند هیچ مشکلی ندارد و چون با اختیار وارد مطاف شده، عرف می گوید در حال طواف است.

اما برخی گفته اند چون معمولا نمی شود برگشت و تدارک کرد، می گویند بدون نیت تا حجر الاسود بیاید و نیم شوط قبلی الغاء می شود و دوباره شوط جدید شروع کند کما عن السید السیستانی.

بعضی هم مثل مرحوم امام فرموده اند باید تا همان جایی که او را حرکت بی اختیار داده اند بدون نیت طواف بیاید و از آن جا قصد اتمام و تکمیل همان شوط را بکند.

طریق احتیاط در طواف بدون اختیار

راه احتیاط در مواردی که شخص بی اختیار در حال طواف حرکت کند و نتواند برگردد

راه اول: تعلیق در قصد عنوان

ما برای این که احتیاط بین اقوال مذکور کنیم، این راه حل را مطرح کردیم که شخص بدون نیت تا حجر الاسود بیاید و از حجر الاسود قصد تعلیقی بکند که اگر وظیفه من این است که از حجر این شوط را از نو شروع کنم، قصد من طواف از حجر است و اگر وظیفه ام اتمام شوط است، از همان جایی که در طواف اخلال ایجاد شد، قصد طواف می کنم و این قصد تعلیقی طواف است

و به نظر همه این طواف صحیح می شود و زیاده در طواف هم لازم نمی آید، در حالی که اگر چنین نشود و نظر امام درست باشد، در صورتی که از حجر الاسود قصد طواف کنم، زیاده در طواف پیش آمده و مبطل طواف می شود.

کسی که بعد از شوط چهارم محدث شد و شک در وظیفه دارد

شبیه این مطلب را محقق خوئی در مساله دیگری مطرح کرده، شخصی بعد از شوط چهارم حدثی از او صادر شد و شک می کند که آیا وظیفه اش این است که وضو بگیرد و سه شوط دیگر انجام دهد و تکمیل طواف کند و یا این که وظیفه اش استیناف طواف جدید است

ایشان و مرحوم تبریزی فرموده اند: یک طواف کامل به نیت اعم از اتمام و تمام بیاورد، یعنی لازم نیست اول سه شوط بیاورد و نماز طواف بخواند و بعد احتیاطا هفت شوط جدید انجام دهد و نماز طواف بخواند، بلکه یک هفت شوط انجام می دهد و می گوید اگر وظیفه من تکمیل طواف قبلی است، سه تای اول مکمل طواف و باقی لغو باشد و اگر وظیفه ام تمام است و این که استیناف طواف کنم، همه این اشواط، به عنوان طواف باشد.

آیة الله زنجانی می فرمودند: عرفا همین قصد تعلیقی، کافی برای صدق عرفی طواف یا رکوع بقول مطلق است و عرفا می گویند رکوع کرده ای، چه معلق علیه حاصل باشد و چه نباشد و لذا اگر قبلا رکوع کرده باشی، زیاده رکن شده و نماز باطل می شود، مثل قصد تعظیم، مثلا کسی در تاریکی وارد می شود و قصد می کنیم که اگر زید باشد، قصد من از قیام تعظیم است و گرنه قیام من لغو باشد، این جا عرف می گوید تو تعظیم کرده ای حتی اگر آن شخص زید نباشد.

لذا قصد تعلیقی در این موارد، به نظر عرف تنجیزی واقع می شود.

استاد: مثال تعظیم عرفا همین طور است که ایشان فرمود، اما همه جا این طور نیست، مثل کسی که اداء دین می کند و می گوید اگر دین من حالّ است، من اداء دین می کنم و گرنه قصد اداء دین نمی کنم، حال اگر بعدا معلوم شد که واقعا زمان اداء دین نرسیده است، می شود بگوید من قصد تعلیقی کرده ام و لذا دین خود را به تو اداء نکرده ام و باید پول مرا برگردانی.

یا مثلا شما نمی دانی که نماز پدر قضاء شده یا نه، می گویی اگر نماز پدر قضاء شده، نماز قضاء پدر باشد و گرنه قضاء نماز مادر باشد، تعلیق در این جا کارساز است و گرنه اگر تعلیق در این جا کار ساز نباشد، این نماز از چه کسی واقع می شود؟

البته ما شبهه ای داریم در خصوص طواف که شاید نتوانیم کلام ایشان را رد کنیم، آن شبهه این است که معلوم نیست طواف مثل صلاة عن المیت و اداء دین باشد، زیرا شاید طواف عنوان قصدی انشائی نباشد، زیرا گاهی ما انشاء عنوان می کنیم و این در عناوین قصدی انشائی است، برخی عناوین قصدی هم داریم که متقوم به داعی است، مثلا قیام به داعی تعظیم، عنوان قصدی است و لازم نیست که عنوان تعظیم انشاء شود، بلکه به داعی تعظیم است و چون قیام ناشی از داعی تعظیم است، در این جا منجزا واقع می شود عرفا، و عرف می گوید چون به داعی تعظیم است، تعظیم واقع می شود منجزا، و اگر می فهیدیم که این شخص زید است، دیگر بلند نمی شدیم، چون داعی از قیام، تعظیم بوده است.

طواف نیز اگر متقوم به داعی باشد، دیگر تعلیق بردار نیست، و باید بحث شود که آیا قصدی بودن طواف از قبیل قصدی بودن عقود و ایقاعات است که عنوان قصدی انشائی است و لذا اگر معلقا انشاء کنیم، یا باطل است و یا به همان نحو تعلیق واقع می شود و یا این که طواف از قبیل تعظیم است که متقوم به داعی است که قیام به داعی تعظیم، مصداق تعظیم است، در این جا بالاخره داعی بر تعظیم محقق بوده و تعلیق بردار نیست.

لذا ما در طواف دلیل نداریم که از عناوین قصدیه انشائیه باشد و همچنین رکوع و سجده، زیرا سجود، افتادن بر زمین به قصد خشوع و به داعی خشوع و تذلل است و رکوع نیز انحناء به داعی تعظیم و تذلل است و نیازی به انشاء عنوان رکوع و سجود نیست و لذا شاید در خصوص طواف کلام محقق زنجانی صحیح باشد، گرچه در مطلق عناوین قصدیه ما کلام آیة الله زنجانی را قبول نداریم، زیرا در انشائیات تعلیق عرفا صحیح است.



[1] وسائل الشیعة، الشیخ الحر العاملي، ج6، ص105، أبواب عَدَمِ جَوَازِ قِرَاءَةِ سُورَةٍ مِنَ الْعَزَائِمِ …، باب40، ح1، ط آل البيت.