دانلود فایل صوتی 14020829=35
دانلود فایل متنی جلسه 035= تاریخ 14020829

فهرست مطالب

فهرست مطالب

پخش صوت

14020829=35

جلسه 35-893

دو‌شنبه – 29/08/1402

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم ‌الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

 

بحث راجع به ارتفاع موضع جبهه از موقف نمازگزار بود که مشهور گفتند بیش از چهار انگشت نباید بالاتر باشد، خلاصه مختار ما این شد: طبق روایت نهدی پذیرفتیم که از چهار انگشت بالاتر موضع جبهه نباشد ولی کمتر از آن اگر متعارف هست هیچ مکروه هم نیست ولی اگر خلاف متعارف است مکروه است، و کرهه، متعارفش اصلا مکروه هم نیست چون در صحیحه حمران در جلد 5 وسائل صفحه 347 عن احدهما علیهم السلام نقل می‌‌کند کان ابی یصلی علی الخمرة یجعلها علی الطنفسة فاذا لم تکن خمرة جعل حصی علی الطنفسة حیث یسجد. امام علیه السلام لیف خرما که از سعف خرما می‌‌بافند می‌‌گذاشت روی او سجده می‌‌کرد اگر او نبود سنگی بر می‌‌داشت روی فرش می‌‌گذاشت روی او سجده می‌‌کرد این مقدار ارتفاع مکروه نیست. پس ارتفاع بیش از چهار انگشت جایز نیست طبق روایت نهدی، به مقدار متعارف جایز است بلاکراهیة، ‌ما بینهما یعنی ارتفاع به مقدار چهار انگشت یا کمتر جایز است علی نحو الکراهة.

پس این‌که آقای سیستانی روایت نهدی را قبول نمی‌کنند عمده نظرشان به صحیحه ابن سنان است و صحیحه ابی بصیر که مفادش این بود که جبهه ساجد موضع جبهه ساجد نباید مرتفع تر باشد از مقامش فرمودند این هم منصرف است به ارتفاع غیر متعارف، می‌‌گوییم: ارتفاع غیر متعارف یعنی حتما بیش از چهار انگشت؟ یعنی اگر سه انگشت باشد ارتفاع متعارف است؟ خب موارد مختلف است. در زمین‌های منحدر زمین‌هایی که صاف نیستند، نه دامنه کوه که خیلی ناصاف است، زمین‌های معمولی در بیابان مقداری ناصاف است بله آن‌جا این ارتفاع متعارف است اما این‌که ما بیاییم مهرهای مرتفع بگذاریم که به اندازه چهار انگشت بسته یا سه انگشت بسته است این ارتفاع متعارف نیست، صحیحه ابن سنان أ یکون موضع جبهة‌ الساجد ارفع من قیامه قال لا شامل او می‌‌شود، ‌ما حمل بر کراهت کردیم به قرینه احب ان یکون موضع جبهتی فی موضع قدمی، که در صحیحه ابی بصیر بود مستند ما بود که حمل کنیم نهی را در صحیحه ابن سنان بر کراهت اما آقای سیستانی که این را قبول ندارند ما نمی‌دانیم چه جوری مساوی می‌‌گیرند ارتفاع مازاد بر متعارف را با ارتفاع بیشتر از چهار انگشت این برای ما واضح نیست.

[سؤال: … جواب:] روایت نهدی را سندش را ما قبول کردیم… لبنه بنا شد بیشتر از چهار انگشت بود مازاد بر مقدار لبنه می‌‌شود. به بحث دیروز برنگردیم، ‌نقل صاحب حدائق و نقل آقای خوئی و آقای بروجردی نمی‌دانم آقای بروجردی خودشان دیده بودند ایشان هم نقل می‌‌کنند که در سامرا لبنه را دیدند همین مقدار چهار انگشت بسته بود، دیگران هم همین را گفتند آدم وثوق پیدا می‌‌کند دیگر. … یعنی امام مستمر بود؟ کان ابی یعنی کان یرتکب المکروه؟ … خمره سعف خرما می‌‌بافند روی هم، بعد حصا هم بود، ان لم تکن خمرة‌ جعل حصی

راجع به این‌که موضع جبهه منخفض تر و پایین تر نباشد از موقف مصلی بیشتر از چهار انگشت این هم دلیلش موثقه عمار بود که دیروز خواندیم که راجع به مریضی بود که یقوم علی فراشه أ یحل له ان یقوم علی فراشه و یسجد علی الارض قال ان کان الفراش غلیظا قدر آجرة او اقل استقام له ان یقوم علیه یسجد علی الارض و ان کان اکثر من ذلک فلا.

مرحوم آقای بروجردی طبق نقل تبیان الصلاة جلد 6 صفحه 55 و نهایة التقریر فرمودند ظهور ندارد این موثقه عمار در نهی از این‌که موضع سجود پایین تر باشد از موقف بیشتر از چهار انگشت این نهی دارد، نهی تحریمی دارد، احتمال می‌‌دهیم منشأ اشکال در این موثقه این بوده که عمار گفت آیا می‌‌شود روی بساط روی رخت‌خواب نماز خواند با این‌که استقرار و آرامش انسان در حال سجود ندارد، شاید هم منشأ سؤال این بود که با تذلل سازگار نیست، اینقدر راحت طلب؟ خب برو روی مکان عادی نماز بخوان، روی همان رخت خواب نماز بخوانی شاید شبهه این بود که منافات با تذلل دارد. و جواب امام ناظر به این سؤال ممکن است باشد بفرمایند اشکال ندارد، اگر این رخت‌خواب ارتفاعش از زمین که سجده می‌‌کند بر آن بیشتر از چهار انگشت نباشد مشکل ایجاد نمی‌کند شبهه نکنید که رخت خواب نرم است و در هنگام سجود استقرار بدن‌تان مختل می‌‌شود یا با تذلل سازگار نیست.

ما واقع قضیه نمی‌فهمیم با کمال احترام به این مرجع بزرگ نمی‌فهمیم، ‌آخه خود عمار در روایت می‌‌گوید المریض أ یحل له ان یقوم علی فراشه و یسجد علی الارض؟ قال علیه السلام اذا کان الفراش غلیظا، نه عمار مطرح کرد مشکل عدم استقرار را و نه امام علیه السلام اشاره به آن کرد، ‌بلکه امام علیه السلام فرض کرد فراش غلیظ باشد یعنی سفت باشد یعنی منافات با استقرار نداشته باشد، همین فراش غلیظ اگر به مقدار یک آجر هست یعنی به مقدار چهار انگشت بسته، اشکال ندارد ارتفاع از موضع سجود، و ان کان اکثر من ذلک فلا، اگر بیشتر از چهار انگشت مرتفع باشد موقف مصلی از موضع سجودش اشکال دارد، آخه این‌که بگوییم بیشتر از چهار انگشت اگر مرتفع داشت موقف مصلی این‌جا بدن استقرارش خراب می‌‌شود تکان می‌‌خورد در حال سجود ولی اگر به اندازه چهار انگشت باشد بدن تکان نمی‌خورد آخه این ضابطه‌اش چیست، مهم این است که این رخت خواب نرم است یا سفت است، خود روایت فرض کرد سفت است.

[سؤال: … جواب:] غلیظ را حالا اگر این‌جور که شما احتمال می‌‌دهید یعنی ضخیم نه سفت، خیلی خوب، قدر آجرة که یعنی ارتفاعش به اندازه یک آجر باشد. طبق معنای ضخیم هم مشکی نداریم، اگر این فراش ضخیم است ولی بیشتر از مقدار چهار انگشت نیست اشکال ندارد، بیشتر از چهار انگشت است اشکال دارد، اگر بنا بود مشکل استقرار باشد امام می‌‌فرمود اذا کان یتمکن منه و یستقر علیه فلا بأس، این‌جور باید می‌‌فرمود امام، آخه این‌که بگویید چهار انگشت بالاتر باشد نمی‌شود به اندازه چهار انگشت، می‌‌شود، این را ملاک قرار بدهید برای این‌که اگر چهار انگشت بالاتر باشد بدن مستقر می‌‌شود در این رخت خواب، نه، ممکن است چهار انگشت بیشتر نباشد ولی بدن مستقر نشود چون خیلی نرم است. ممکن است بیست انگشت بالاتر باشد موضع سجود از موضع مصلی از مکان سجود ولی چون ضخامت دارد و سخانت دارد سفت است منافات با استقرار نداشته باشد این‌که نمی‌شود ارتفاع را به چهار انگشت یا بیشتر این را ملاک استقرار و عدم استقرار بگیریم.

و اما احتمال این‌که منافات با تذلل دارد این‌ها در ذهن عرف نمی‌آید. آخه چه منافاتی با تذلل دارد مریض است در رختخوابش همن‌جا یا وضوء می‌‌گیرد یا تیمم می‌‌کند همن‌جا نماز می‌‌خواند. اتفاقا این نهایت تذلل است که با این حال بلند شده نماز می‌‌خواند، چه تنافی با تذلل دارد، ‌آخه احتمالات غیر عرفی را نمی‌شود مطرح کرد و از ظهور روایت رفع ید کرد.

[سؤال: … جواب:] ما درک می‌‌کنیم چرا آقای بروجردی توجیه می‌‌کنند چون ایشان برای مشهور قدماء‌خیلی حساب باز می‌‌کند و مشهور قدماء‌اصلا بحث انخفاض موضع سجود را از مکان مصلی مطرح نکردند بلکه علامه در تذکره گفت اجماعا مضر نیست انخفاض. ایشان توجیه می‌‌کند. انصاف این است که این توجیه عرفی نیست، موثقه عمار خلاف نظر مشهور را می‌‌گوید، اگر کسی اعراض مشهور را موهن بداند عمل نکند، ‌ما که موهن نمی‌دانیم عمل می‌‌کنیم.

[سؤال: … جواب:] رختخواب تشک چهار انگشت بالاتر از موضع سجود باشد یا بیشتر، چه ارتباطی دارد با استقرار و عدم استقرار؟ … استقام له یعنی جاز له، اصلا استقام له امام فرمود، ‌فرمود اذا کان الفراش قدر آجرة او اقل استقام له یعنی درست است این کار، استقام یعنی درست بودن، استقام له ان یقوم علیه یعنی جاز له ان یقوم علیه. استقام یعنی این کار درست است، به قول عرب‌ها امروزه می‌‌گویند عدِل، درست است، استقام یعنی درست است این کار. … دارد حکم را را بیان می‌‌کند، اذا کان الفراش غلیظا او قدر آجرة استقام له نه صار مستقیما صار معتدلا، استقام له ان یقوم علیه، قیامش بر او، استقامت دارد یعنی درست است یعنی جایز است.

بله این روایت یک روایت دیگری در مقابلش است که شبهه معارضه دارد با او و آن روایت صفوان است از محمد بن عبدالله عن الرضا علیه السلام قال سألته عن الامام یصلی فی موضع، امام در یک جایی نماز می‌‌خواند و الذین خلفه یصلون فی موضع اسفل منه او یصلی فی موضع و الذین خلفه فی موضع ارفع منه فقال یکون مکانهم مستویا. قدرمسلم این است که امام باید موضعش مرتفع از موضع مامومین نباشد. منخفض بودنش دلیل داریم که مانعی ندارد اما این روایت بطور مطلق فرمود باید موضع امام با موضع مامومین مساوی باشد. قلت فیصلی وحده، حالا اگر یک شخصی منفرد نماز می‌‌خواند فیکون موضع سجوده اسفل من مقامه فقال اذا کان وحده فلا بأس، ‌فرمود اگر منفرد است اشکال ندارد که موضع سجدش اسفل باشد از مقامش.

ما بحث سندی می‌‌کنیم ولی قبل از بحث سندی از نظر دلالی می‌‌گوییم این اطلاق دارد، فیکون موضع سجوده اسفل من مقامه فقال اذا کان وحده فلا بأس، قید می‌‌خورد به وسیله عمار که اسفل بودنش بیشتر از چهار انگشت نباشد، شاید هم بیشتر از چهار انگشت چون غیر متعارف بوده یا واضح بوده برای متشرعه که بیشتر از چهار انگشت اخفض نباشد حضرت این‌جا تقیید نزد و لذا اطلاق بیش از چهار انگشت موضع سجود اخفض باشد شاید این‌جا تقیید نخورد چون غیر متعارف بود این فرض یا واضح بود برای متشرعه و بهرحال اطلاقی است که قابل تقیید است.

این روایت یک اشکالی که در آن هست این است که جمله شرطیه‌اش یعنی چی؟ می‌‌گوید یصلی وحده فیکون موضع سجوده اسفل من مقامه، حضرت فرمود اگر منفرد است اشکالی ندارد، ‌آقای خوئی فرمودند فکر نکنید این مفهوم دارد که اگر منفرد نبود ماموم بود نباید موضع سجودش اسفل باشد از موضع قیامش، اگر امام بود نباید موضع سجودش اسفل باشد از موضع قیامش فقط منفرد مجاز است موضع سجودش اسفل باشد از موضع قیامش این‌جور مفهوم‌گیری نکنید، چون ظهور ندارد این جمله شرطیه در مفهوم، تکرار فرض سائل است، سائل گفت یصلی وحده، ‌امام می‌‌فرمایند فی هذا البحث لا بأس.

ما شبهه داریم در این جواب آقای خوئی. چرا؟ برای این‌که درست است تکرار شرط در جواب مفهوم مطلق، دیگر ندارد اما این‌که بگوییم اصلا مفهوم حتی فی الجملة‌هم ندارد این غیر عرفی است. مثلا از شما می‌‌پرسند اذا مرض زید فهل نکرمه امام بگوید اذا مرض زید فاکرمه، بگوییم اکرمه مطلقا مرض او لم یمرض ولی چون سائل گفت اذا مرض زید فهل نکرمه امام تکرار کرد. این لغو است عرفا. بله مفهوم مطلق اگر هم داشت جمله شرطیه این‌جا ندارد، ولی مفهوم فی الجملة‌را نمی‌شود انکار کرد برای این‌که به امام عرض می‌‌شود که اگر هیچ دخلی ندارد این شرط در این جزاء خب سائل فرض کرد شما دیگر چرا تکرار کردید. مثلا در روایت صحیحه داریم رجل ترک القراءة نسیانا امام می‌‌فرماید اذا ترکها نسیانا فلا بأس، بله این مفهوم مطلق ندارد که اذا ترکه جهلا ففیه بأس، نه، و لو ما قائل بشویم به مفهوم مطلق جمله شرطیه این‌جا نمی‌توانیم قائل بشویم اما بالاخره اگر بنا باشد مثلا قنوت باشد رجل ترک القنوت نسیانا امام بفرماید اذا ترکه نسیانا فلا بأس آیا شما از این جواب نمی‌فهمید که لااقل در فرض تعمد نباید ترک کند قنوت را. اذا نسی القنوت فلم یقنت امام بفرماید اذا نسی القنوت فلا بأس، بلااشکال عرف استفاده می‌‌کند که لایجوز ان یتعمد ترک القنوت. نمی‌گویند چون سائل فرض کرد امام فرض سائل را تکرار کرد هیچ مفهومی ندارد حتی مفهوم فی الجملة.

[سؤال: … جواب:] فرض سؤال یعنی این‌که موضع سجود اسفل از مقام باشد شاید این را می‌‌خواهد بگویید. فرض السؤال یعنی اگر فرض کردید موضع سجود اسفل از مقام است فلا بأس ولی اگر ارفع باشد ففیه بأس او عیب ندارد، او عیب ندارد، فرض سؤال اگر ناظر باشد به این اسفل بودن موضع سجود از مقام، ‌ولی روایت می‌‌گوید در فرضی که این آقا تنها نماز می‌‌خواند اشکال ندارد این مفهوم فی الجملة دارد. … در فرض قبلی موضع مأموم از موضع امام پایین تر بود نه این‌که موضع سجود ماموم از موضع قیامش پایین تر بود.

و لذا به نظر ما این جمله مفهوم دارد منتها ما به قرینه حالا از خارج علم به عدم فرق داریم در حکم الزامی می‌‌گوییم در نماز جماعت هم موضع سجود برای ماموم اسفل باشد از موضع قیامش ولی کلا مکان این ماموم اسفل از امام نباشد حرام نیست. از خارج باید این‌جور بگوییم. یا بگوییم مفهوم فی الجملة‌اش همین است که اگر ماموم بودی ممکن است اسفل بودن موضع سجودت به اسفل بودنت از امام منجر بشود، درست است موضع سجودت اسفل است از این جهت ایراد ندارد ولی ممکن است دقت نکنی چون ماموم هستی و لو موضع سجودت از موضع سجود امام اسفل می‌‌شود از آن جهت اشکال دارد این را اگر آقای خوئی می‌‌فرمود قبول می‌‌کردیم ولی این‌که این شرط را کالعدم حساب می‌‌کند آقای خوئی چون تکرار فرض سائل است این به نظر ما عرفی نیست. یا باید بگوییم مفهوم فی الجملة‌اش این است که اگر ماموم بودی ممکن است موضع سجودت از موضع قیامت اسفل باشد نتیجه این بشود که از مکان امام هم اسفل بشوی، و لذا ممکن است بگوید او ایراد پیدا می‌‌کند که از مکان امام اسفل می‌‌شوی اما این‌که صرفا موضع سجودت از موضع قیامت اسفل است موضع سجود امام هم از موضع قیامش اسفل است همه مثل هم هستید آن‌جا دیگر اشکال ندارد. و لذا باید این‌جور جواب می‌‌داد آقای خوئی.

[سؤال: … جواب:] اذا کان الماموم. فرق نمی‌کند امام وحده بشود یعنی ماموم وحده، نمازگزار وحده است دیگر. … امام وحده باشد یعنی چی؟ امام بلاماموم بدرد نمی‌خورد.

بحث واقع می‌‌شود راجع به سند. صفوان عن محمد بن عبدالله، ‌قطع این محمد بن عبدالله نبی اکرم نیست!!‌‌ صلی الله علیه و آله، آقای خوئی فرمودند این مشترک است بین مجاهیل، صفوان هم نقل می‌‌کند از محمد بن عبدالله بدرد نمی‌خورد چون ما قبول نداریم که صفوان شیخ طوسی گفت لایروی و لایرسل الا عن ثقة، اجتهادی بود شیخ طوسی کرد در کلام کشی اجتهاد نادرستی بود هیچ اعتباری ندارد.

ما به نظرمان وجهی ندارد از آن شهادت شیخ طوسی رفع ید کنیم. می‌‌گوید عرفوا، اجتهاد نیست، شناخته شدند این‌ها، صفوان بزنطی ابن ابی عمیر که این‌ها لایروون و لایرسلون الا عن ثقة، چرا از این ظهور رفع ید کنیم شهادت دارد می‌‌دهد به معروفیت این‌ها یعنی این‌ها ملتزم بودند نه این‌که استقراء کرده شیخ طوسی دیده تمام مشایخ صفوان ثقات هستند، نه، شناخته شده بودند این‌ها آدمی نیستند که از غیر ثقه نقل حدیث بکنند.

[سؤال: … جواب:] اگر یک مورد باعث می‌‌شود ما شک در نسخه کنیم بله مشکل می‌‌شود. ما وجهی ندارد که اضطراب نسخه که نیست که شک در نسخه بکنیم، ‌طبقه محمد بن عبدالله می‌‌خورد به مشایخ صفوان. این محمد بن عبدالله ظاهرا محمد بن عبدالله اشعری است که زیاد از امام رضا نقل حدیث می‌‌کند، و مروی‌عنه بزنطی هم هست، بزنطی شاید بیش از پنجاه مورد از محمد بن عبدالله نقل می‌‌کند، محمد بن عبدالله اشعری بله توثیق خاص ندارد، از مشایخ بزنطی و صفوان است و ما مشکلی نداریم.

مرحوم مجلسی اول و همین‌طور مرحوم وحید بهبهانی گفتند این محمد بن عبدالله بن زراره است، بهبهانی در حاشیه مدارک الاحکام جلد 3 صفحه 351 گفته الظاهر انه محمد بن عبدالله بن زراره، و قد ذکرنا حسن حاله، محمد بن عبدالله بن زراره که حرفی در او نیست چون نجاشی در ترجمه حسن بن علی بن فضال از علی بن ریان نقل می‌‌کند می‌‌گوید ان محمد بن عبدالله بن زرارة اصدق عندی لهجة من احمد بن حسن بن علی بن فضال فانه رجل فاضل دیّن ولی حرف این است که محمد بن عبدالله بن زراره طبقه‌اش متاخر است از صفوان و بزنطی. تصریح می‌‌کند برخی از موارد در کتاب کافی و برخی کتاب‌های دیگر بزنطی از محمد بن عبدالله اشعری عن الرضا علیه السلام این مطمئن می‌‌شویم محمد بن عبدالله اشعری است. مهم نیست، ما که توثیق خاص نداشتیم برای محمد بن عبدالله اشعری، می‌‌گفتیم در این حدیث صفوان از او نقل می‌‌کند، اصلا این محمد بن عبدالله هر کی می‌‌خواهد باشد مهم نیست مهم این است که صفوان از او نقل حدیث کرده و به نظر ما معتبر است.

[سؤال: … جواب:] محمد بن عبدالله بن زراره متاخر هست از صفوان و بزنطی و لذا تناسبش این است که از محمد بن عبدالله اشعری نقل کنند که او از امام رضا حدیث زیاد دارد و به طبق صفوان و بزنطی هم می‌‌خورد. … اصلا بگو در یک زمان بودند آیا شما قسم می‌‌خوری این محمد بن عبدالله زراره است؟ … بعید است که صفوان از محمد بن عبدالله بن زراره نقل کند. نه این‌که امکان ندارد صفوان از او نقل کند بلکه بعید است از او نقل کند. حداقل این‌که مرحوم بهبهانی می‌‌گوید الظاهر انه محمد بن عبداله بن زراره همچون ظهوری نیست. ما اصرار نداریم بگوییم محمد بن عبدالله بن زراره نیست شما باید اثبات کنید که هست تا وثاقت محمد بن عبدالله بن زراره به کمک‌تان بیاید.

در ادامه عروه بیان کردند و لا فرق فی ذلک بین الانحدار و التسنیم. بعضی فرق گذاشتند گفتند زمین منحدر حالا موضع سجود اعلی باشد موضع جبهه اعلی باشد زمینی منحدر که صاف نیست مثل دامنه کوه مثل بعضی از زمین‌هایی که شیب آرام دارد، موضع جبهه بیشتر چهار انگشت بالاتر است، ولی زمین منحدر است، شیب آرام دارد، فقط در ارتفاع به نحو تسنیم آن‌جا ارتفاع جایز نیست. تسنیم مثل کوهان شتر، سنام، یعنی سریع ارتفاع مبدل به انخفاض می‌‌شود، مثل این‌که یک قلوه سنگی گذاشتند در موضع سجده سریع ارتفاع تبدیل به انخفاض موضع مصلی می‌‌شود. بعضی‌ها تشکیک کردند در ارض منحدره که این روایات شاملش بشود ولی وجهی ندارد. روایت نهدی می‌‌گوید که عن الصلاه فی ارض مرتفعه فرمود اذا کان موضع جبهتک مرتفعا من موضع بدنک یا من موضع یدیک قدر لبنة فلا بأس، مفهومش این است که اذا کان مرتفعا باکثر من قدر لبنة ففیه بأس، یعنی فلایجوز چه در ارض منحدره چه در ارض غیر منحدره.

در ادامه صاحب عروه فرموده و لکن نعم الانحدار الیسیر لا اعتبار به فلایضر مع الزیادة‌علی المقدار المذکور. انحدار کم مهم نیست، و لو دقت کنیم موضع جبهه‌مان بیشتر از چهار انگشت از موقف‌مان بالاتر است. اما شیب آرام، انحدار یسیر است، یعنی از محل پیشانی تا موضع ابهامین حساب کنیم بله محل جبهه بیشتر از چهار انگشت بالا ست و لکن این انحدار یسیر است، ناگهانی نیست انحدار، انحدار یسیر است شیب آرام.

آقای خوئی فرموده عرف متوجه یم شود یا نمی‌شود؟ بعضی از شیب‌ها فقط مهندس و یا آدم‌هایی که کارشناس هستند می‌‌آیند می‌‌گویند این زمین شیب دارد در بیایان خود افراد متوجه نمی‌شود این زمین شیب دارد عرف این را اصلا منحدر حساب نمی‌کند. یک وقت عرف متوجه می‌‌شود این منحدر است وقتی متوجه می‌‌شود انحدار یسیر باشد فرض این است که موضع جبهه بیشتر از چهار انگشت ارتفاع دارد اطلاق روایت می‌‌گیرد دیگر.

واقعا اشکال واردی است. اگر عرف ملتفت نمی‌شود به نظر عرفی باید کارشناس بیاید نظر بدهد بله از او انصراف دارد اصلا ارض مرتفعه که در روایت می‌‌گوید از او انصراف دارد ولی اگر ارض مرتفعه است عرفا و لو شیب آرام است چهار انگشت و نیم موضع سجود مرتفع است از موضع ابهامین این مصلی، از موضع رکبتین و ابهامین این مصلی عرف هم ملتفت می‌‌شود چرا اطلاق روایت نگیرد او را.

[سؤال: … جواب:] در مقام تحدید است روایت، سؤال می‌‌کند از سجود در ارض مرتفعه، در زمین شیب‌دار، زمینی که بالا و پستی و بلندی دارد، امام در این‌جا می‌‌فرماید اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن موضع بدنک قدر لبنة فلا بأس اصلا این ظاهرش این است که جواب سائل را کامل داد می‌‌خواهد هر دو طرف ر ابیان کند که و اذا کان اکثر من قدر لبنة‌ ففیه بأس ما که این‌جا قائل به مفهوم مطلق جمله شرطیه هستیم چون ظاهر این است که جواب سؤال سائل را می‌‌خواهد کامل بدهد. مثل این‌که عن الغسل متی یجب؟ بگوید اذا التقی الختانان یجب الغسل این مفهوم دارد یعنی اذا لم یلتقی الختانان فلایجب الغسل. این را که نمی‌شود انکار کرد.

به نظر ما حق با آقای خوئی است در این اشکال اگر انحدار ظاهر است عرفا فرقی بین یسیر و غیر یسیر نیست.

بقیه مطالب انشاءالله فردا.

و الحمد لله رب العالمین