جلسه 33-891
شنبه – 27/08/1402
فهرست مطالب:
مناقشه آیتالله سیستانی در روایات: اینها ناظر به ارتفاع غیر متعارف در آن زمان است 2
بررسی متنی روایت نهدی: مرتفعا عن بدنک قدر لبنة. 4
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
ادامه بررسی روایات
بحث راجع به این بود که مشهور گفتند باید موضع جبهه (محل پیشانی) در نماز در حال سجود از سایر مواضع سجود بیشتر از چهار انگشت بسته نه بالاتر باشد نه پایینتر. مستندشان برای اینکه بالاتر نباشد روایت نهدی بود: اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن موضع بدنک قدر لبنة فلا بأس. مفهومش این بود که اگر بیشتر از مقدار یک خشت که چهار انگشت بسته میشود بود ففیه بأس که ظاهرش این است که بأسش بأس تحریمی است.
البته محقق حلی در معتبر تحدید لبنه را به شیخ طوسی نسبت داده خودش فرموده لایجوز ان یکون موضع السجود اعلی من موقف المصلی بما یعتد به و علیه علماءنا لانه یخرج بذلک عن الهیئة المنقولة عن صاحب الشرع و قدّر الشیخ حد الجواز بلبنة و منع مازاد.
صاحب مدارک در سند روایت نهدی اشکال کرد، و لذا گفت که به مقتضای صحیحه عبدالله بن سنان باید موضع جبهه با سایر مواضع سجود تساوی عرفی داشته باشد، سألت اباعبدالله علیه السلام عن موضع جبهة الساجد أ یکون ارفع من مقامه؟ فقال لا و لکن یکون مستویا.
آقای سیستانی هم در سند روایت نهدی اشکال میکند، فرموده فوقش میگویید نهدی همان هیثم بن ابیمسروق است که ممدوح است، ممدوح بودن که کافی نیست. تعریض دارد ایشان به آقای خوئی که فرموده ممدوح بودن کافی است، سیره عقلاء بر عمل به خبر حسن هم هست، غیر از خبر موثق خبر حسن هم بناء عقلاء این است که بر آن اعتماد میکنند، ایشان فرموده است نخیر، حسن بودن یعنی راویاش ممدوح باشد کافی نیست در بناء عقلاء بر اعتماد به آن، باید خبر، خبر ثقه باشد.
فقط میماند این صحیحه عبدالله بن سنان، ایشان فرموده مقتضای این صحیحه این است که موضع جبهه از موضع رجلین مصلی در حال سجود عرفا به مقدار فاحش بالاتر نباشد. حالا راجع به و لکن یکون مستویا ایشان همان نظر شیخ بهایی را قائل است، که شیخ بهایی میگفت این مربوط به خود موضع جبهه است، و لکن یکون موضع الجبهة مستویا، یعنی پیشانیات را که میگذاری روی زمین، آن جا که میگذاری پیشانیات را روی آن کج نباشد بلکه صاف باشد. روایت هم داریم که امام علیه السلام وقتی میخواستند سجده بروند رأیت اباعبدالله علیه السلام یسوی الحصی فی موضع سجوده بین السجدتین[1]، پیشانیشان را میخواستند روی زمین بگذارند، اول آن قسمت را صاف میکردند بعد پیشانیشان را میگذاشتند. و لکن یکون مستویا شیخ بهایی در حبل المتین فرموده آقای سیستانی هم استظهارش همین است که یعنی و لکن یکون موضع جبهة الساجد مستویا. و این اشکالی ندارد که یک مطلب مازادی را حضرت بفرماید. اول میفرماید لا یکون ارفع من مقامه یا من قیامه، یک مطلب، دوم: و لکن یکون مستویا. ایشان میفرماید لکن را در عطف بکار میبرند، جاء زید و لکن لم یجیء عمرو، کاملا هم عرفی است، لایکون موضع جبهته ارفع من مقامه و لکن یکون مستویا.
[سؤال: تنظیر مقام این میشود: جاء زید و لکن أکل عمرو. یک چیز بیربط، که عرفی نیست. جواب:] ما هم استظهارمان این است که و لکن یکون مستویا یعنی موضع جبهه مستوی باشد با موضع قیام.
حالا آقای سیستانی فرمودند ما استظهارمان همان استظهار شیخ بهایی است. و لکن مهم این است که آن لایکون موضع جبهته ارفع من موضع قیامه را ظاهر در حرمت میدانند. اتفاقا آن صحیحه ابیبصیر را هم که داشت انی احب ان اضع وجهی فی موضع قدمی و کرهه او را هم ظاهر در حرمت میدانند، میگویند امام ابتداء مقدمتا فرمود من دوست دارم که موضع جبههام مساوی باشد با موضع قدمم، این را مقدمه قرار داد برای آن جواب نهاییشان که و کرهه یعنی و اکره ان یکون موضع وجهی ارفع، و ظاهر اکره حرمت است.
بعد ایشان نتیجه گرفتند، فرمودند اگر ما جمود کنیم بر این دو صحیحه مقتضایش این است که موضع جبهه از موضع رجلین یعنی از ابهامین و رکبتین عرفا ارفع نباشد، حتی کمتر از چهار انگشت بهم بسته هم نباید ارفع باشد، عرف میگوید این مهر سه سانتی که شما انتخاب کردید ارفع است موضع جبهه شما از موضع ابهامین و رکبتین.
مناقشه آیتالله سیستانی در روایات: اینها ناظر به ارتفاع غیر متعارف در آن زمان است
بعد فرمودند و لکن ممکن است بگوییم ظاهر این دو صحیحه این است که بیش از حد متعارف ارفع نباشد، به مقدار متعارف ارفع بودن که طبیعی بود در آن زمان، زمینها رملی بود، یا حتی زمینهای مسجد را با سنگریزه فرش میکردند، متعارف در فرش کردن مساجد با سنگریزه، پستی و بلندی است، و وقتی شما میروید به سجده زمین سفت نیست، چه زمین شورهزار ارض سبخه یا ارض رمله زمین شنزار، یا همین زمینی که با سنگریزهها با قلوهسنگهای کوچک فرش شده است، پایتان را که میگذارید روی زمین رکبتینتان معمولا فرو میرود در زمین چون ثقل انسان بر رکبتینش است، ولی موضع پیشانی این قدر فرو نمیرود. یک مقدار موضع پیشانی بالاتر از موضع رکبتین باشد متعارف بوده در آن زمان.
و لذا این روایات که میگوید نباید موضع پیشانی ارفع باشد ارفع بودن بیش از حد متعارف را میگوید و الا شما ببینید ارض سبخه یعنی زمینهایی که شورهزار است، این زمینها شل است، در بیابان وقتی حتی میایستید جای پایتان فرو میرود، روایت داریم که نهی میکند از نماز در ارض سبخه تعلیلش این است که میفرماید لان الجبهة لاتقع مستویة، صحیحه ابیبصیر استبصار جلد 1 صفحه 396، سألته عن الصلاة فی السبخة فکرهه لان الجبهة لاتقع مستویة[2]، تعلیلش این بود که در زمینهای شورهزار مکروه است نماز، حرام نیست به قرینه روایات دیگر، مکروه است. چون پیشانیات صاف روی زمین قرار نمیگیرد، پیشانیات یک مقدار به زحمت ثبات پیدا میکند روی زمین، صاف روی زمین قرار نمیگیرد، لان الجبهة لاتقع مستویة، نفرمود لان موضع الجبهة یکون ارفع من موضع رکبتیه. این را نفرمود. معلوم میشود یک مقدار بالاتر بودن موضع جبهه در آن زمان متعارف بوده. این روایاتی که میگوید موضع جبهه ارفع نباشد از موضع قیام که همان رکبتین و ابهامین است ناظر به همان ارتفاع غیر متعارف در آن زمان است.
انصافا مطلب، مطلب درستی است چون شما مثلا عرفی که میخواهید حساب کنید در قم پنجاه سال پیش که آب یک مقدار شور بود، اگر یکی میگفت این آب را من نمیخورم این آب شور است، یعنی شور مازاد بر متعارف و الا همه آبها شور بود. آب جمکران من خودم یادم است گاهی میرفتیم، چنان شور بود میگفتیم صد رحمت به آب قم. آن زمان اگر میگفتند آب شور نیاور جلوی مهمان، یعنی آن آب شوری که مثلا از جمکران آب آوردیم از آبانبار آوردیم، برخی که آب از چاه میکشیدند در آبانبار نه آب باران، آنها را نیاور و الا آب قم که همهاش یک بخشی از شوری را داشت. هر زمانی که بیایند مثلا یک وصفی را ذکر کنند، خلاف متعارف بخواهند بگویند ناظر به آن مازاد بر متعارف است، آب شور، آب غیر تمیز. آب غیر تمیز در زمان قدیم اصلا منصرف بود از این آبهای جویها، اصلا آبی که در آبانبارها بود بدون موجودات زنده نمیشد، همان آب تمیز بود، وقتی میگفت آب غیر تمیز مبادا بیاوری او که نمیگفت برو از تهران از سد کرج آب بیاور، [بلکه] یعنی آب خارج از متعارف. در آن زمان وقتی میگفتند نباید موضع جبهه ارفع باشد از موضع قدمین یا از مقام مصلی یا از بدن مصلی، ناظر بود به آن ارفع غیر متعارف.
و لذا نمیشود ما بگوییم هر چیزی که عرفا به نحو قضیه حقیقیه صدق کند که موضع الجبهة صار مرتفعا عن بدن المصلی یا از مقام مصلی لایجوز، همچین ظهوری در این روایات منعقد نمیشود. پس این فرمایش فرمایش درستی است.
همانی هم که آقای خوئی فرمود لو کان لبان آن هم مطلب درستی است. اگر بنا بود در آن زمان عرفا بگویند موضع جبهه ارفع است از موضع مصلی این مانع است و لو متعارف باشد در آن زمان، این لو کان لبان، در حالی که غیر از ابن جنید در قدماء و صاحب مدارک در متاخرین کسی همچون حرفی را نزده.
حالا ما که صحیحه ابیبصیر را گفتیم ظاهرش استحباب است که راحتتریم، تعبیرش این بود که ان احب ان اضع وجهی فی موضع قدمی گفتیم این ظاهرش این است که واجب نیست مساوات و ارفع بودن حرام نیست. "ولی من دوست ندارم ارفع باشد موضع جبههام از موضع قدمینم" روایات دیگر را هم حمل بر حکم غیر لزومی میکند.
[سؤال: … جواب:] ما دیگر دلیلی نداریم. اگر نبود روایت نهدی، با توجه به صحیحه ابیبصیر، دلیلی بر اینکه حتی ارتفاع به مقدار چهار انگشت مضر است دیگر نداشتیم. فرق ما با آقای سیستانی این است، ما به صحیحه ابیبصیر اعتماد میکنیم برای نفی حکم الزامی بودن اینکه لایکون موضع جبهتک ارفع من موضع قدمیک، ولی آقای سیستانی این را حمل میکنند بر ارتفاع زاید بر متعارف، منتها میگویند زاید بر مقدار متعارف را ما همان چهار انگشت بیشتر میدانیم. ما میگوییم حتی ارتفاع بیشتر از چهار انگشت اگر نبود روایت نهدی صحیحه ابیبصیر میگفت ارتفاع مکروه است چه کمتر از چهار انگشت چه بیشتر از چهار انگشت.
بررسی متنی روایت نهدی: مرتفعا عن بدنک قدر لبنة
اما روایت نهدی را بررسی کنیم. روایت نهدی را ما سندش را قبول کردیم، اما این تازه اول گرفتاری است. چرا؟ برای اینکه این روایت را که در تهذیب گفته اختلاف است که اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن بدنک قدر لبنة فلا بأس یا اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن یدیک قدر لبنة فلا بأس. اینها خیلی با هم فرق میکند. انصراف بدن به موضع ابهامین و رکبتین است، یدین زاید بر بدن است، اگر به یکی بگویند بدنت آرام باشد ظهور ندارد که دستت هم تکان نخورد، بدنت رو به قبله باشد ظهور ندارد دستت هم رو به قبله باشد. پس بدنک میشود ابهامین و رکبتین ولی یدیک فرق میکند. شما نهی شدی که موضع یدینت با موضع جبههات اختلاف داشته باشد، آیا موضع جبههات چهار انگشت بالاتر از موضع یدینت باشد این مورد نهی است یا موضع جبههات از موضع ابهامین و رکبتین چهار انگشت بالاتر باشد مورد نهی است.
[سؤال: … جواب:] آقا میفرمایند علم اجمالی است. همین علم اجمالی پدر مردم را در آورده.
در تهذیبی که الان ما داریم جلد 2 صفحه 313 بدنک است. وسائلالشیعه جلد 6 صفحه 358 از تهذیب نقل میکند موضع یدیک، منتها در پاورقی نوشته فی المصدر بدنک. این فی المصدر را لابد این آقایانی که تصحیح میکنند نوشتند و الا اگر صاحب وسائل مینوشت فی المصدر میگفتند تو پس از کجا نقل میکنی. صاحب وسائل گاهی میگوید فی نسخة اما "فی المصدر" کلام خود این مصححین است. هدایة الامة که خود صاحب وسائل نوشته جلد 3 صفحه 163 آنجا دارد و سئل الصادق علیه السلام عن السجود علی الارض المرتفع قال اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن موضع بدنک، آنجا بدنک دارد در متن هدایة الامة. در وافی یدیک دارد. در وافی جلد 8 صفحه 721 از تهذیب نقل میکند اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن موضع یدیک قدر لبنة فلا بأس. معتبر جلد 2 صفحه 208، نهایة الاحکام جلد 1 صفحه 489، از تهذیب همین یدیک را نقل میکنند. مرحوم آقای حکیم در مستمسک میگوید فیما یحضرنی من نسخة معتبرة من التهذیب یدیک است و لو در حاشیه نوشتند نسخه بدل بدنک است.
چه باید کرد؟ آقای سیستانی گفتند علم اجمالی است مقتضای علم اجمالی اگر منحل نشود احتیاط است چون ما علم اجمالی پیدا میکنیم نباید به مقدار لبنه بیشتر باشد موضع جبهه از یدین یا از ابهامین و رکبتین، فعلا مقتضای علم اجمالی احتیاط است.
[سؤال: … جواب:] نسّاخ را ما کار نداریم، فقهاء چه جور گفتند موضع بدنک؟ فقهاء نعوذبالله بیدین بودند؟ … روایت دیگر نداریم. در کافی میگوید و فی حدیث آخر اذا کان موضع جبهتک مرتفعا عن موضع رجلیک قدر لبنة فلا بأس. آن هم که به احتمال قوی همین روایت عبدالله بن سنان است، همین نهدی است عن عبدالله بن سنان، اما حالا رجلیک مؤید این است که با بدنک بسازد اما نمیشود به صرف این مؤید بگویید حجت معتبره داریم بر اینکه موضع بدنک است.
صاحب جواهر فرموده ما اصلا نسخهای که یدیک باشد پیدا نکردیم. بعد فرموده اصحاب استدلال کردند به این روایت علی اختلاف طبقاتهم و نسخههم و فیهم المتثّبت غایة التثبت ککشف اللثام، افرادی که مسامحه نمیکردند مثل کاشف اللثام، یشرف الفقیه علی القطع بعدم هذه النسخة، این نسخه یدیک اصلا وجود نداشته، و ان وجد فی بعض الکتب فهو من النساخ قطعا، اشتباه نساخ است یدیک.
نمیدانم، حالا که نسخه پیدا شده، بعدش هم ایشان میفرمایند اصحاب استدلال کردند به این روایت، کدام اصحاب استدلال کردند؟ بعدا استدلال شده. بله، شیخ طوسی گفته باید اختلاف موضع جبهه از مکان مصلی بیشتر از لبنه نباشد اما اینکه بیایند استدلال کنند به این روایت و حتما کشف کنیم بدنک بوده، نه، اصلا قدماء متعرض این نشدند که این روایت را توضیح بدهند. و لذا گفته میشود که ترجیحی نیست برای نسخه بدنک بر یدیک، اجمال به حال خودش باقی ماند، حالا که مجمل شد چه بکنیم؟
[سؤال: … جواب:] موضع بدنک حداقل رکبتین است در سجود. آقای بروجردی که میگفت حتما رکبتین است چون آنی که القاء ثقل میکند آدم در سجود موضع رکبتین است، و اختلاف در عامه هم همین بود که موضع رکبتین با موضع سجود آیا مساوی باید باشد یا ارفع بودن موضع سجود از موضع رکبتین اشکالی ندارد؟ عامه هم میگفتند موضع رکبتین، آقای بروجردی فرموده عرف هم وقتی میگویند بدنک یعنی همین موضع رکبتین که القاء ثقل بدن در سجود بر رکبتین است، ابهامین هم بعید نیست که در کنارش باشد، اما دیگر یدین نیست قطعا.
آقای سیستانی فرمودند مقتضای علم اجمالی بعد از اینکه اختلاف نسخه را نتوانستیم ترجیح بدهیم این است که احتیاط بکنیم، احتیاط به این است که موضع جبههمان نه از موضع یدینمان چهار انگشت بالاتر باشد نه از موضع رکبتین و ابهامینمان. و لکن بعید نیست بگوییم این علم اجمالی منحل میشود. چرا؟ برای اینکه آن صحیحه ابن سنان که میگفت موضع جبههتان ارفع نباشد از موضع قیامتان، قدرمتیقنش این بود که یعنی از رکبتینتان، چون موضع قیام این نیست که آدم قبل از اینکه برود به سجده یک جایی ایستاده موقعی که میخواهد برود به سجده یک مثلا جایی هست یک پلهای هست از آن پله میآید بالا آنجا سجده میکند، این را که نمیگوید، موضع قیام یعنی آن وقتی که در حال سجود هستی، اینکه گفت مقامه یا قیامه، مقصودش قیام در زمان قبل از سجود نیست، بلکه یعنی همانی که قیام بر او هست که میشود رجلین، اما رجلین در حال سجود، و الا اگر در حال قیام در حال حمد و سوره شما یک جایی هستی بعد موقعی که میخواهی سجده کنی فرض کن یک ده سانت میآیی بالاتر، در یک فضای دیگری قرار میگیری آنجا سجده میکنی، این ایراد دارد؟ قطعا ایراد ندارد. محتمل نیست ایراد داشته باشد. آنی که ایراد دارد این است که در حال سجود موضع قیامت یعنی آن موضعی که پایت را روی آن میگذاری، یعنی همان رکبتین، موضع جبههات ارفع نباشد از موضع رکبتین، پس علم اجمالی منحل شد دیگر.
اختلاف فاحش بین موضع جبهه و موضع رکبتین طبق صحیحه ابن سنان که میگفت لا و لکن لیکن مستویا، طبق آن صحیحه، موضع جبهه از موضع رکبتین نباید ارفع باشد به مقدار فاحش. علم اجمالی منحل شد، نسبت به موضع یدین اصل برائت جاری میکنیم. پس مشکل حل شد، علم اجمالی هم منحل شد. پس این صحیحه که البته ما میگوییم صحیحه نهدی، آقای سیستانی میفرماید اگر سندش هم درست میشد اما این اختلاف نسخه مانع میشود از اینکه ما به این روایت نهدی بتوانیم استدلال کنیم و حتی موجب لزوم احتیاط هم دیگر نیست. تمام شد و رفت.
[سؤال: … جواب:] ملاذ الاخیار ترجیح داده، ثم ماذا؟ … ترجیح متنی داده. خود کشف اللثام میگوید و یحتمل ان یکون یدین، اول بدنک معنا میکند بعد میگوید و یحتمل ان یکون یدیک.
اما دو تا روایت از حسین بن حماد است، راجع به کسی که سجده میکند بر یک موضع مرتفع، بعد سجده که میکند بر موضع مرتفع حسین بن حماد دو جور نقل هست: در یک روایت میگوید ارفع رأسک، یک روایت میگوید جُرّه. یک روایت هم روایت معاویه بن عمار است: اذا وضعت جبهتک علی نبکة، نبکه میگفت تلّ من التراب، یعنی یک جایی بلند، دارد که فلا ترتفعها و لکن جرّها علی الارض. گفته میشود که از این روایت معلوم میشود که موضع جبهه نباید ارفع باشد و لذا گفت یک کاری بکن، همینجوری دست روی دست نگذار، کاری که میکنی این باشد که جرّ بکن، پیشانیات را بکش به آن موضع غیر مرتفع، مبادا پیشانیات را برداری، لاترتفعها و لکن جرّها علی الارض. این یک روایت. آن روایت حسین بن حماد که عرض کردم دو نقل دارد، آن هم یک روایت میگوید ارفعها، یک روایت میگوید جرّها علی الارض.
[طبق مفاد] این روایت، اصل اینکه این مقدار مرتفع مانع است، مفروغعنه است اما چه ارتفاعی مانع است در مقام بیان نیست. هذا اولا. ثانیا: اصلا کی گفته این روایت در مقام این است که ارتفاع مانع است؟ نه، این آقا اذیت میشده، میخواهد یک کاری بکند امام میفرماید مبادا سرت را برداری، جر علی الارض بکن.
[سؤال: … جواب:] این روایت میگوید این مقدار جایز است که شما یک علاجی کنید پیشانی زخمی و سوراخ نشود، آیا این دلیل بر این میشود که سجده بر مکان مرتفع جایز نیست؟
از این بحث بگذریم، کلام واقع میشود در این جایی که موضع جبهه اخفض باشد، بیش از چهار انگشت پایینتر باشد از موضع رکبتین و امثال آن، حکم آن ببینیم چیست، انشاءالله فردا.
و الحمد لله رب العالمین.
[1] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يُسَوِّي الْحَصَى فِي مَوْضِعِ سُجُودِهِ بَيْنَ السَّجْدَتَيْنِ.
[2] مَا رَوَاهُ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ شُعَيْبِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي السَّبَخَةِ فَكَرِهَهُ لِأَنَّ الْجَبْهَةَ لَا تَقَعُ مُسْتَوِيَةً فَقُلْتُ إِنْ كَانَ فِيهَا أَرْضٌ مُسْتَوِيَةٌ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.