جلسه 28-886
سهشنبه – 16/08/1402
بسمه تعالی:
بررسی "عینی الرکبتین" در صحیحه حماد 1
بررسی "انامل ابهامی الرجلین" 2
ادامه بررسی و اثبات عدم وجوب ارغام به انف.. 2
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث راجع به این بود که در حال سجود مواضع سبعه باید روی زمین باشد.
بررسی "عینی الرکبتین" در صحیحه حماد
صحیحه حماد یک اختلافی دارد با صحیحه زراره، میگوید امام صادق علیه السلام سجد علی ثمانیة اعظم الجبهة و الکفین و عینی الرکبتین و انامل ابهامی الرجلین و الانف فهذه السبعة فرض و وضع الانف علی الارض سنة و هو الارغام. یک فرقش در این است که در صحیحه زراره میگفت الرکبتین اینجا میگوید سجد الامام علیه السلام علی عینی الرکبتین. نگویید ما چکار داریم که امام صادق علیه السلام بر عینی الرکبتین سجده کرد، جواب این است که امام در ذیل فرمود یا حماد هکذا فصلّ، و بعضیها استفاده میکنند که اصل در آنچه که امام انجام داد وجوب است در این صحیحه. عینی الرکبتین یعنی دو تا فرورفتگی اطراف زانو، و این پایینتر از رکبه است، و اگر ما بخواهیم به این حدیث اخذ کنیم یعنی باید قسمت پایینتر از رکبه روی زمین قرار بگیرد.
[سؤال: … جواب:] حالا یک وقت میگویید وضع الرکبتین دیگر لازم نیست، این جوابش این است که حماد که نگفت امام رکبتین را قرار نداد روی زمین، گفت وضع عینی الرکبتین، بالتبع رکبتین هم روی زمین قرار گرفت، روایات دیگر هم که گفت وضع الرکبتین. اما این معنایش این است که باید علاوه بر رکبتین عینی الرکبتین هم روی زمین قرار بگیرد یعنی هم پایینتر از رکبه و هم خود رکبه. … عینی الرکبتین دو طرف رکبه است ولی او که نمیشود روی زمین قرار بگیرد، [بنابراین] یعنی ما بینهما، یعنی اسفل رکبه، یعنی زیر رکبه که یک خط موهومی است بین العینین، بین آن دو مکان فرورفته یک خط موهوم بکشید که زیر رکبه است.
جواب این است که اگر ما بگوییم عینی الرکبة همان خط موهوم زیر رکبه است امام علیه السلام اینطور سجود کرد اولا: ما که صحیحه حماد را دلیل بر وجوب نمیدانیم چون عرض کردیم قطعا مستحبات را امام میخواست بیان کند. ثانیا: اگر مثل آقای خوئی هم بشویم بگوییم اصل در این صحیحه حماد بر وجوب است، میگوییم وضع عینی الرکبتین شاید از باب تعارف بوده، متعارف در وضع الرکبتین این است که یک مقدار زیر رکبه هم روی زمین قرار میگیرد، و از روایت حماد نمیشود کارهایی که متعارف هست ما استفاده کنیم وجوبش را. [مثلا] امام صاف ایستاد، هیچ کج نبود به هیچنحو، این چون متعارف هست، امام در وسط نماز محاسنش را هم شانه نکردند اینها را نمیشود گفت که آنچه که متعارف است واجب هم هست، امام بنا نبود کار غیر متعارف بکنند. علاوه بر اینکه آن صحیحه زراره که میگوید السجود علی سبعة اعظم الرکبتین اگر بنا بود عینی الرکبتین هم وضعش واجب باشد باید میگفت، سکوت از آن مستهجن است. [درست نیست که] شما به مردم میگویید السجود علی الرکبتین بعد میگویید نه باید عین الرکبتین آن خط موهوم زیر رکبتین هم روی زمین قرار بگیرد.
[سؤال: … جواب:] این حکایت فعل است، فوقش میگوییم مستحب است. انما السجود علی سبعة اعظم بعد جالب هم این است که در صحیحه زراره که گفته و الرکبتین خود حماد هم میگوید و قال، یعنی قال حماد، وقتی حماد بیان میکند میگوید السجود علی سبعة اعظم خود حماد میگوید و الرکبتین، نمیگوید و عینی الرکبتین، خود حماد در همین صحیحه.
بررسی "انامل ابهامی الرجلین"
اما راجع به و انامل ابهامی الرجلین، روایت دیگر میگفت و ابهامی الرجلین، انامل دو احتمال در آن است یکی آن بند بالای انگشت شصت که ناخن در آن هست، یکی هم سر انگشت شصت، و ظاهرا اینهایی هم که میگویند سر انگشت شصت مقصودشان سر حقیقی نیست مقصودشان همان بند اول انگشت شصت است. ببینید! در کتاب العین دارد انامل ابهامی الرجلین المفصل الاعلی الذی فیه الظفر، الانملة یعنی آن مفصل اعلی آن بند بالا که ظفر در آن است. در مقاییس میگوید الانملة اطراف الاصابع.لسان العرب میگوید المفصل الاعلی و هی رؤوس الاصابع.
مجمل هم بشود شاید مقصود مفصل اعلی است، آن بند بالای انگشت شصت نه خصوص سر انگشت. و اصلا ما تصور نمیکنیم کسی انگشت شصت را روی زمین بگذارد و لکن بند بالای انگشت روی زمین قرار نگیرد، ممکن است سر بند روی زمین قرار نگیرد ولی عرض کردم محتمل است که مراد از انامل ابهامی الرجلین آن بند بالای انگشت باشد، کسی که انگشت شصت پا را میگذارد روی زمین بند بالا هم روی زمین قرار میگیرد حالا نوکش ممکن است قرار نگیرد ولی بندش که قرار میگیرد. و عرض کردم اگر هم شما بگویید من میروم امتحان میکنم یا رفتم امتحان کردم یک جوری انگشت شصتم را روی زمین قرار میدهم که آن بند اولش روی زمین قرار نگیرد، ما که تصور نمیکنیم، ولی اگر کسی این کار را کرد میگوییم خلاف متعارف است، امام طبق متعارف سجد علی انامل ابهامی الرجلین، و جالب این است که خود حماد هم وقتی میگوید و قال میگوید و قال السجود علی سبعة اعظم آنجا میگوید و الابهامین.
ادامه بررسی و اثبات عدم وجوب ارغام به انف
اما راجع به ارغام انف، ارغام انف دو تا روایت داشت که ظاهر در وجوب بود، یکی مرسله عبدالله بن مغیره بود. آنهایی که کافی را میگویند احادیثش صحیح است مِن مرسل و مسند ایّا ما کان، که توقع نیست با پیشرفت علم رجال الان کسی این حرف را بزند ولی بعضیها این را میگویند، لابد آنها معتبر میدانند. عمن سأل اباعبدالله علیه السلام یقول لاصلاة لمن یصب انفه ما یصیبه جبینه. روایت دوم در تهذیب و استبصار است، روایت اول مرسله است، روایت دوم مسند هست: احمد بن محمد عن محمد بن یحیی عن عمار، هم در تهذیب اینطور است هم در استبصار، نسخه خطی پدر شیخ بهایی که از روی نسخه شیخ نوشته شده آن هم ما دیدیم همین عمار هست، عن جعفر عن ابیه قال علی علیه السلام لاتجزئ صلاة لایصیب الانف ما یصیب الجبین.
مرحوم آقای بروجردی التفات خوبی کرده، عمق افراد را اینجور میشود شناخت، در تنقیح اسانید التهذیب صفحه 92 نقل میکند که آقای بروجردی فرمود ظاهرا این عمار تصحیف غیاث است، غیاث بن ابراهیم. تصحیف هم به گردن مقرر بیچاره و مستنسخ بدبخت نگذارید اگر تصحیف باشد از خود شیخ است چون هم در تهذیب عمار دارد هم در استبصار عمار دارد و هم عرض کردم والد شیخ بهایی از نسخه شیخ طوسی خط شیخ طوسی که نقل میکند روشن نوشته عمار.
چرا این تصحیف غیاث است؟ چون اصلا محمد بن یحیی از عمار حدیث ندارد، محمد بن یحیی خزاز طبق شهادت شیخ طوسی در رجال از غیاث بن ابراهیم نقل میکند کتابش را و صدها حدیث داریم محمد بن یحیی عن غیاث، صدها حدیث، [اما] یک دانه حدیث نداریم محمد بن یحیی عن عمار. و این محمد بن یحیی خزاز هم هست چون راوی کتاب غیاث بن ابراهیم همین محمد بن یحیی خزاز است. محمد بن یحیی خزاز ثقه است، غیاث بن ابراهیم هم نجاشی توثیقش میکند، شیخ طوسی میگوید غیاث بن ابراهیم بتری.
حالا بتریه یک قسمی از زیدیه بودند، زیدیه دو قسم بودند: بتریه و جاردویه. جاردویه شیعه هستند، بتریه عامه هستند. زید دید جماعتی از لشکرش دست از آن دو نفر بر نمیدارند و آمدند میگویند نظرت چیه راجع به آن دو نفر؟ گفتند زید هم آخر عمرش نظرش را گفت، و آنها ناراحت شدند گفت بترکم الله یعنی خدا نسلتان را قطع کند، که نسلتان هم نسل درستی نخواهد بود، بترکم الله، اسم آنها را گذاشتند بتریه. اگر یک جا دیدید عامی بتری، نگویید اینها با هم جور نمیآید عامی یعنی سنی، بتری یعنی زیدی، یک قسم از زیدیه عامی بودند چون قائل به خلافت شیخین بودند و معتقد بودند که حضرت علی خلیفه چهارم است، منتها بعد از حضرت علی، امام حسن امام حسین زین العابدین علیهم السلام بعدش هم زید بن علی بن الحسین، شدند بتریه.
آقای خوئی میگویند "این غیاث بن ابراهیم که شیخ میگوید بتریٌ گفته از اصحاب امام باقر علیه السلام بود، این جور نمیآید با این غیاث بن ابراهیمی که نجاشی میگوید ثقة که از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بود." حالا من این را نمیتوانم قطعی تایید کنم، بهرحال، حالا اگر بتری هم باشد که ما هم بر وثاقتش مشکل نداریم. حالا آقای خوئی میگوید دو تایش مسلم است، یکی غیاث بن ابراهیم که بتریٌ از اصحاب امام باقر بود یکی غیاث بن ابراهیمی که ثقة و محمد بن یحیی راوی کتاب اوست که نجاشی توثیقش کرده.
حالا جالب این است: اگر اینجور باشد که همینجور هم هست، آقای بروجردی میگوید این حدیث ضعیف است، اولیش که مرسل بود این هم حدیث عامی است. ما تا الان نمیدانستیم آقای بروجردی حدیث عامی را معتبر نمیداند، آقای زنجانی را شنیدیم یک زمانی میگفتند حدیث عامی یا امامی غیر اثنیعشری اگر معارض نداشته باشد از حدیث امامی اثنیعشری، ما قبول میکنیم طبق شهادت شیخ طوسی در عده، بعد اخیرا گفتند: نه، او که اعتبار ندارد، عملت الطائفة، طائفه عمل کردند، ما دلیل نداریم بر حجیت خبر غیر امامی عادل، و لذا گفتند تا وثوق پیدا نکنیم اعتماد نمیکنیم به خبر غیر امامی اثنیعشری. آقای بروجردی هم که همینجور فرمودند در نهایة التقریر صریحا گفتند این خبر ضعیف است چون راویش عامی است. چرا عامی است؟ لابد همین غیاث بن ابراهیم [منظورشان است] یا عمار ساباطی هم [گرچه] عامی نیست [ولی] فطحی است. ولی این غیاث بن ابراهیم است و غیاث بن ابراهیم هم نجاشی گفت ثقةٌ و اگر فساد مذهب داشت عادتا اشاره میکرد همنطور که آقای زنجانی دارند. حالا بر فرض هم فساد مذهب داشته باشد ما که اشکال نمیکنیم.
مشکل دیگر این است که سند شیخ از احمد بن محمد از محمد بن یحیی از غیاث، اینجوری به این نحو ما از شیخ ندیدیم، شیخ در رجال وقتی سند ذکر میکند اینجوری ذکر میکند، اخبرنا به جماعة عن احمد بن محمد بن الحسن عن ابیه عن الصفار عن محمد بن الحسین عن محمد بن یحیی الخزاز عن غیاث بن ابراهیم، حالا در اینجا سند شده که شیخ طوسی باسناده عن احمد بن محمد (که حالا یا احمد بن محمد بن عیسی است یا احمد بن محمد خالد برقی است) عن محمد بن یحیی، این یک سقطی در سندش است. مگر به قرینه آن سند شیخ طوسی ما سقط را کشف کنیم. اینجوری ما حدیث را تصحیح کنیم سندش را.
این دو حدیث اگر گفتیم این دو حدیث ضعیف السند است که هیچ، این دو حدیث ضعیف السند است همانطور که آقای بروجردی گفتند اگر نتوانیم حل بکنیم مشکل سند حدیث دوم را. میماند صحیحه زراره که میگفت سبعة منها فرض و الارغام بالانف سنة من النبی، به نظر ما این مجمل است، چون فرض به معنای فریضة الله اگر باشد، در مقابل فرضٌ این سنة من النبی اگر باشد، آقای سیستانی ممکن است بگویند اطلاق سنة من النبی اقتضاء میکند وجوبش را، و آن سبعةٌ میشود فریضة الله، ولی اولا: فرض به معنای فریضة الله بودن را ما گفتیم روشن نیست، شاید فرض به معنای واجب باشد و به قرینه تقابل سنة من النبی میشود سنة مستحبة من النبی. حتی اگر آن فریضة الله هم باشد نه مطلق واجب که ما احتمال میدهیم باز تقابل سنت با فریضة الله ظهور نمیدهد به سنت در سنت واجبه، سنة من النبی اما این سنة من النبی واجبٌ من النبی یا مستحب من النبی روشن نیست. و لذا صحیحه زراره میشود مجمل. این دو تا حدیث که اگر (سند حدیث اول که هیچ، مرسله عبدالله بن مغیره است) سند حدیث دو را هم آمدیم گیر به آن دادیم دیگر ما دلیلی بر وجوب ارغام انف نداریم، صحیحه حماد هم که سجد امام بر ثمانیة اعظم آن را هم که گفتیم دلیل بر وجوب نیست، امام مستحبات را رعایت کرد، خیالمان راحت میشود.
[سؤال: … جواب:] ما که میگوییم اولا سبعة منها فرض کی گفته فرضه الله؟ فرض شاید به معنای واجبٌ باشد، مطلق واجب، آن وقت سنة من النبی میشود مستحبی که پیامبر مستحب کرد یا پیامبر اجراء کرد. و اگر هم فریضة الله باشد که آقای سیستانی فرمودند باز آن سنة ظهور در وجوب پیدا نمیکند میشود ما سنه النبی ممکن است مستحب باشد ممکن است واجب باشد. و اما صحیحه حماد دارد سجد علی ثمانیة اعظم، آن و قال را حماد گفته، حالا چون نسخه صدوق هم که و قال نبود، حماد گفته که انما السجود علی سبعة اعظم الجبهة و الکفین و الرکبتین و ابهامی الرجل و الارغام بالانف سنة، آن را حماد گفته، چه ربطی دارد به امام صادق علیه السلام؟
[سؤال: … جواب:] راوی میگوید قال حماد، آخه معنا ندارد [بیان این جمله از] امام صادق علیه السلام وسط سجود. … آخرش [گفتند در] بین السجدتین؟ پس چرا در وسطش گفتی؟ تو هم میگذاشتی آخرش میگفتی و قال. … کی میگوید کلام حضرت را از جای دیگر شنیده؟ شاید قال حماد باشد. … باشد هم میشود مثل صحیحه زراره، از صحیحه زراره که بالاتر نیست.
پس فرض را فعلا میگیریم که این روایت عمار طبق ظاهر تهذیب و استبصار، روایت غیاث بن ابراهیم طبق تصحیح سند، معتبر است.
آقای خوئی یک اشکال کرد گفت این قابل التزام نیست وجوبش، لا صلاة من لم یصب انفه ما یصیب جبینه، یعنی اگر ما دو تا مهر بگذاریم یک مهر برای پیشانیمان یک مهر برای انفمان این مشکل دارد؟ لم یصب انفه ما یصیب جبینه، اصاب انفه فرد آخر من المهر غیر المهر الذی اصاب جبینه؟ یا از دو سنخ باشد، پیشانیمان را میگذاریم روی مهر، بینیمان را میگذاریم روی یک چوب، کسی قائل نشده که این اشکال دارد. پس این روایت باید حمل بر استحباب بشود.
این فرمایش عرفی نیست، درست است ارغام که در روایات دیگر گفتند یعنی وضع الانف علی التراب ولی کسی این را قائل به وجوب نشده، ارغام میشود وضع الانف علی ما یصح السجود علیه، این روایت هم که میگوید لا صلاة لمن لم یصب انفه ما یصیب جبینه میخواهد بگوید انفت را بر ما یصح السجود علیه بگذار، بیشتر از این عرف نمیفهمد. و لذا این اشکال وارد نیست.
جواب و اشکال دیگری که کردند به این روایت گفتند روایت محمد بن مضارب مشکل ما را حل میکند. روایت محمد بن مضارب این است: انما السجود علی الجبهة و لیس علی الانف سجود، سجود بر انف نیست، یعنی لازم نیست انفتان را روی زمین بگذارید. تمام شد و رفت.
سند روایت هم آقای خوئی گفته خوب است چون محمد بن مضارب یا محمد بن مصادف هر دو از رجال کامل الزیارات هستند. ما به نظرمان اینها یک نفر هستند چون راوی و مرویعنه هر دو یکی است، راوی و مرویعنه هر دو همان در رجال کامل الزیارات هم اگر نگاه کنید، مرویعنه محمد بن مضارب و محمد بن مصادف، مالک جهنی است، راویش هم محمد بن فضیل است، ظاهرا اینها یکی باشند و صحیح همان محمد بن مضارب است به قرینه سایر روایات. صفوان نقل میکند از محمد بن مضارب و لذا ما سند را معتبر میدانیم. شیخ طوسی گفته صفوان و بزنطی و ابن ابیعمیر ممن عرفوا بانهم لایروون و لایرسلون الا عن ثقة، اما آقای خوئی که قبول ندارد این حرفها را. کامل الزیارات هم که عدل عنه فی اواخر حیاته الشریفة.
خدا رحمت کند آقامیرزا کاظم تبریزی طرفدار توثیق عام رجال کامل الزیارات بود، وقتی شنید که آقای خوئی برگشته به من فرمود ما که بودیم آقای خوئی این حرفها را نمیزد، ما که آمدیم اینجا یک مشت بچه مچه!! دور ایشان را گرفتند نظر ایشان را برگرداند. خیلی طرفدار توثیق عام در رجال کامل الزیارات بود. ولی انصافا همان حرف بچهها!! درست است.
رجال کامل الزیارات حتی توثیق مشایخ بلاواسطه را هم که آقای خوئی اواخر حیاتش پذیرفت آن هم خیلی واضح نیست چون میگوید ما احاطه نداریم به همه زیارتنامهها، و لکن آنچه به ما رسیده است از طریق ثقات از اصحابمان، شاید مقصود از ثقات من الاصحاب مؤلفین کتب زیارات بوده، و این مشایخ بلاواسطه که در کامل الزیارات است اینها طریق ابن قولویه بودند به صاحب کتاب که در وسط سند قرار گرفته. آنها را میخواسته بگوید ما وصل الینا من طریق الثقات من اصحابنا رحمهم الله یعنی در این کتابهای مزاری که اصحاب ما نوشتند (خیلی کتاب مزار داشتند بزرگان)، آقای خوئی میگوید قدرمتیقن این راوی اخیر است که ابن قولویه از او نقل میکند. این هم برای ما واضح نیست.
[سؤال: … جواب:] صفوان بن یحیی کافی است که محمد بن مضارب را توثیق بکند.
من ندیدم این اشکال را، چه کار کنم، در ذهن خودم هست میگویم شما بگویید درست نیست. در تذکره هست، در معتبر هست که ابوحنیفه میگفت کافی است سجود علی الانف، پیشانیات را لزومی ندارد بگذاری زمین، بینیات را بگذار زمین، احدهما کافی است، اینها شاید این را میخواهد بگوید، میخواهد بگوید انما السجود علی الجبهة و لیس علی الانف سجود یعنی انف سجود ندارد، یعنی مجزی نیست سجود بر انف، نه اینکه واجب نیست، روشن نیست میخواهد نفی کند احتمال وجوب ارغام انف را.
[سؤال: … جواب:] علی به معنای وجوب که نیست، یعنی السجود علی الانف لیس بسجود. … و لیس علی الانف سجود آن علی به سجود میخورد یعنی سجود علی الانف ما نداریم، ما سجود علی الجبهة داریم.
حالا شما اگر بگویید قبل از تو یک کسی یک ملا به قول مرحوم آقای داماد ملا مُرده، یک ملا مردهای پیدا میکند این حرف را زده؟ میگوییم نه پیدا نکردیم، اگر کسی بگوید حالا که پیدا نکردی پس احتمال عرفی نیست.
[سؤال: … جواب:] سجود علی الانف یعنی تمام اتکای شما روی انف باشد، میگوید او نیست، تمام اتکای شما روی انف [لازم] نیست و الا ارغام انف که سجود نیست، اصلا لازم نیست فشار بدهی بینیات را روی خاک خدایی نکرده بینیات آسیب ببیند، بینی مبارک زخم بشود، نه، ارغام بکن یعنی بمال روی خاک، اما سجودی که اعتماد میکنی و فشار میدهی روی زمین آن سجود علی الجبهة است. شاید این را میخواهد بگوید.
[سؤال: … جواب:] اتفاقا انما السجود علی الجبهة مؤید ما این است که باید بگوید انما السجود علی سبعة اعظم و لیس علی الانف سجود چون فقط جبهه که نیست.
حالا ما میگذریم یک چیزی گفتیم. اصلا لیس علی الانف سجود یعنی لایجب السجود علی الانف.
بعضیها گفتند که سجود ندارد انف، ارغام که دارد.
این عرفی نیست که بگوییم سجود ندارد ولی ارغام دارد. اگر بخواهد بگوید واجب نیست یعنی همین انف را روی زمین گذاشتن لازم نیست، دیگر این اشکال را ما نمیپذیریم.
پس سند خوب است، اگر این اشکال ما وارد نباشد دلالتش هم خوب است.
[سؤال: … جواب:] شاید میخواهد بگوید و لیس علی الانف سجود یعنی این حرف ابوحنیفه درست نیست، فقط ارغام انف بکنید.
[سؤال: … جواب:] انما السجود علی سبعة اعظم الجبهة و الیدین و الرکبتین و ابهامی الرجلین و ترغم بانفک ارغاما فسبعة منها فرض و اما الارغام بالانف فسنة من النبی. … حالا ما که میگفتیم فرض شاید به معنای واجب باشد. فریضة الله و اما الارغام فسنة من النبی اگر مأنوس در اذهان از سنت مطلقه بعضیها ادعا کردند سنت مطلقه مانوس در اذهان مستحب بود مگر قرینه بر خلاف باشد این هم احتمالش هست بعضیها هم ادعا کردند گفتند سنت به قول مطلق انصراف دارد به مستحب اگر سنت واجبه بخواهد بگوید قرینه میخواهد مثل القراءة سنة.
وجه دیگر برای رد دلالت روایت عمار یا غیاث، این است که هم آقای بروجردی دارد هم آقای خوئی دارد که لو کان لبان. اتفاقا حرف خوبی هم هست، لو کان لبان روشن است توضیحش. نگویید مردم آن زمان روی زمین سجده میکردند ارغام به انف عادتا حاصل میشود مگر کسی تعمد داشته باشد که بینیاش روی زمین نیاید [و الا] معمولا سجده کنید، [بینی] روی زمین میآید عادتا. یعنی اینجور نیست که بگوییم مردم مراعات نمیکردند. جوابش این است که فقهاء چرا ملتزم به وجوب نشدند؟ شیخ مفید صریحا میگوید واجب نیست، شیخ طوسی صریحا میگوید واجب نیست، ابن زهره صریحا میگوید واجب نیست، بزرگان ما گفتند واجب نیست. حالا از صدوق نقل شده که من لم یرغم بانفه فی الصلاة فلا صلاة له.
و آن نکتهای که ما بارها گفتیم احتمال ارتکاز متشرعی بر عدم وجوب، آن هم مانع از احراز ظهور خطاب است در وجوب. ما احتمال میدهیم اصلا در ارتکاز متشرعی وقتی میگویند لاتجزئ صلاة لمن لم یصب انفه ما یصیب جبینه در ارتکاز متشرعه مثل لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد بوده، این احتمال را میدهیم. الان به شما بگویند لا صلاة لجار المسجد الا فی المسجد وجوب میفهمید؟ وجوب نمیفهمید چون خلاف مرتکز است.
[سؤال: … جواب:] ارتکاز بر عدم وجوب مثل ارتکاز عدم وجوب قنوت ربطی ندارد به اینکه مردم نوعا قنوت میگیرند.
این راجع به این بحث. پس اظهر این است که ارغام به انف واجب نیست، مستحب است، به قول بزرگان قدیم میگفتند سنة مؤکدة، مستحب مؤکد است.
[سؤال: … جواب:] آقای خوئی که میگوید مستحب معنا ندارد جزء باشد. دیگر روشن نیست که سجود غیر افضل میشود یا نه، یک مستحبی را ترک کردیم در ضمن سجود، دیگر اینها تعلیلی است بحث، روشن نیست، مثل ترک قنوت در نماز، باعث میشود فضیلت نماز بیاید پایین یا یک مستحبی را در نماز ترک کردیم؟ روشن نیست، بالاخره عرفیش هر دو وجه را میگیرد.
طریقه ارغام به انف
حالا ارغام به انف چه جور بکنیم؟ سید مرتضی گفت طرف اعلای انف، ارغام به انف میکنی بالای انف، بعید است این قسمت فرورفتگی که آغاز بینی است او را بگوید بمال زمین. آدم چه جوری بمالد زمین؟
[سؤال: … جواب:] فرورفتگی از آن جایی که بینی آغاز میشود.
ظاهرا آن قسمتی که محاذی پیشانی است که انتهای نوک بینی نیست، ولی یک مقدار جلوتر وسط بینی آن جایی که با جبهه برابر میشود و الا آن فرورفتگی که آغاز بینی است اینکه عذاب الیم است که آدم در حال سجود [آن را هم روی زمین بگذارد]. وانگهی اصلا دلیل چیست آقا؟ ارغام انف [در دلیل آمده است] دیگر اضافه چرا میکنی بر ارغام انف؟ همهاش بینی است دیگر، حالا نوک بینی را روی زمین فشار میدهد، چه مشکلی دارد؟
[سؤال: … جواب:] یلی الحاجبین که انف نیست. شما اینجا را انف میدانی؟ اگر اینجا را خاراندی میگویند چرا بینیات را میخارانی؟!! بینی از این پایین شروع میشود، این استخوان، آن هم که عادتا روی زمین قرار نمیگیرد. احتمالا جلوتر را میگفته که آن هم لازم نیست.
این راجع به این بحث. اما واجب دوم، ذکر در حال سجود ببینیم آیا میشود در حال سجود بگویی سبحان ربی العظیم و بحمده، در رکوع بگویی سبحان ربی الاعلی و بحمده؟ میگویی من همه کارهایم برعکس است این را میخواهم بر عکس باشد، آیا جایز است یا نه انشاءالله روز شنبه دنبال میکنیم.
و الحمد لله رب العالمین.