جلسه 9-87
چهارشنبه – 27/09/۹8
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث در رابطه با فرمایشات صاحب کتاب قراءات فقهیة معاصرة بود در بحث دیات که فرمودند اصل در دیه صد شتر است، درهم و دینار به عنوان نقد رائجی بوده که مالیت صد شتر را بیان می کرده، هزار گوسفند و دویست بقر هم تسهیلا بر جانی که ممکن بود دسترسی به صد شتر نداشته باشد،دسترسی به هزار دینار نداشته باشد،دسترسی به ده هزار درهم نداشته باشد، گفتند ممکن است دویست تا گاو داشته باشد،هزار گوسفند داشته باشد ولی باید مالیت این دویست گاو یا هزار گوسفند کمتر از صد شتر نباشد. این را خواستند از روایات استفاده کنند.
در حالی که مشهور معتقدند اصناف ششگانه دیه اصالت دارد؛ در عرص صد شتر،هزار دینار،ده هزار درهم که می شود حدودا پنج هزار و پانصد مثقال نقره، هر مثقال نقره ای را ما دیروز پرسیدیم 32 هزار تومان بود،این را ضرب کنید در پنج هزار و پانصد می شود 170 ملیون حدودا. هر مثقالی چهار گرم و شش دهم گرم است حدودا. که آقای سیستانی هم بر همین اساس دیه قتل را گفتند می شود بروید نقره یا پول نقره را در نظر بگیرید و طبعا خیلی کمتر می شود از بقیه اصناف دیه. ولی در کتاب قراءات فقهیة معاصرة گفتند نخیر،اصل در دیه صد شتر است.
س: بله، ما هم به مثقال عرفی برگرداندیم،آقای سیستانی هم همین کار را کردند شد پنج هزار و پانصد مثقال عرفی. … ممکن است کسی بگوید اگر مسکوک بودن این نقره ها مالیتی دارد او را هم در نظر بگیرند. خیلی نمی شود. بگذارید اشکال ما را جداگانه بحث کنیم که ما اشکال می کردیم می گفتیم ظاهر عشرة آلاف درهم درهم به ما هو نقد رائج است، الان نقره که نقد رائج نیست. این اشکالی است که ما داریم. جالب این است آقای سیستانی در بحث زکات بر خلاف امام که می فرمود سکه های طلا اگر به حد نصاب زکات برسد زکات دارد چون این ها دینار است، آقای سیستانی قبول ندارند روی همین نکته،دینار نقد رائج است این سکه های طلا و لو مسکوک است اما نقد رائج نیست. حالا چه جور شده که در درهم از این اشکال صرف نظر کردند این جای سؤال دارد. حالا ما فعلا بیان صاحب کتاب قراءات فقهیة معاصرة را داریم بررسی می کنیم.
ایشان گفتند صحیحه جمیل دارد الدیة مأة من الابل. روایات دیگر که می گوید الدیة الف دینار که در صحیحه حلبی بود أو عشرة آلاف درهم یا برخی از روایات بود مأتا بقرة،الف شاة،این ها نهایت اقتضایی که دارند این است که باعث بشوند ما از خصوصیت صد شتر رفع ید کنیم، ولی ظهور ندارند که از مالیت آن ما رفع ید بکنیم. باید مالیت صد شتر محفوظ باشد و لو در ضمن هزار دینار، ده هزار درهم،دویست گاو،هزار گوسفند باید به اندازه ای بشود که قیمت صد شتر در او باشد. صد شتر حدودا یک میلیارداست، این باید محفوظ باشد در این پنج هزار و پانصد مثقال نقره،یعنی باید به حدی اضافه کنید به نقره ها که بشود با آن صد شتر بخرند.
دو بیان ایشان ذکر کرده بر این مطلب:
بیان اول این است که گفتند: در زمان شارع این اصناف دیه طبق شهادت تاریخ و روایات و کلمات فقهاء متساوی بوده در قیمت. اختلاف فاحشی بین این ها نبوده. و لذا ما احتمال می دهیم عدم اختلاف فاحش در قیمت این پنج صنف دیگر نسبت به صد شتر دخالت داشته باشد. در آن زمان قیمت این پنج صنف دیه که غیر از مأة ابل هست،متساوی بوده تحقیقا یا تقریبا با قیمت صد شتر و احتمال می دهیم این خصوصیت مد نظر شارع باشد. بلکه خلاف مرتکز عرفی است که شارع بخواهد مخیر کند جانی را بین شش صنف با اختلاف فاحش در قیمت. مناسب این است که جانی را بر او تسهیل قائل شدند در انتخاب صنف دیه نه در انتخاب قیمت آن که بین یک میلیارد و 170 ملیون مخیری، این تخییر عرفیت ندارد چون همیشه جانی می رود سراغ آن کمتر.
س: تخییر مورد تسالم است،مورد روایات بود.
لااقل همین بیان ما یصلح للقرینیة است که اطلاق نداشته باشد ادله اصناف خمسه دیه که می خواهد جایگزین صد شتر بشود. آن وقت وقتی مقید اطلاق نداشت، مقید می شود الدیة مأة ابل که مطلق ما بود،مقید می گوید أو عشرة آلاف درهم لاتقل قیمتا عن مأة ابل،اما عشرة آلاف درهم تقل عن قیمة الابل بمقدار فاحش دلیل مقید ما ظهور در تقیید آن اطلاق الدیة مأة ابل به این مقدار ندارد،مرجع می شود اطلاق الدیة مأة ابل به لحاظ مالیت آن.
به این بیان دو تا اشکال شد:
یک اشکال این است که گفته شد: شما چرا می گویید اصل الدیة مأة ابل است،بقیه طفیلی هستند، آن اصناف خمسه مقید این الدیة مأة ابل هستند که اصل است. خب ما در صحیحه حلبی هم داریم: الدیة الف دینار أو عشرة آلاف درهم،اصلا حرفی از مأة ابل نزده،او هم ظاهرش این است که اصل در دیه هزار دینار یا ده هزار درهم است، خب وقتی به دست عرف بدهیم عرف می گوید حمل بر تخییر می کنیم مطلقا یا صد شتر یا ده هزار درهم. دیگه اطلاق دارد صد شتر و لو کمتر بشود قیمتش از ده هزار درهم،ده هزار درهم و لو قیمتش کمتر باشد از صد شتر.
و اما آن صحیحه زراره که گفت: الدیة مأة ابل لادراهم و لادنانیر فیها گفته شد این خلاف تسالم اصحاب است. قطعا این درست نیست. دیه صد شتر است،دراهم و دنانیر جزء دیه نیست؟ این خلاف تسالم است. آقای خوئی فرمود باید این حدیث طرح شود.
در جواب از این اشکال گفتند: فرق می کند. الدیة مأة ابل ما احتمال نمی دهیم لحاظ شده بما هو طریق الی مالیة الف دینار. یعنی اصل الف دینار باشد صد شتر طریق باشد برای تحصیل مالیت هزار دینار یا ده هزار درهم. چون عرفا الف دینار ظهور دارد در مالیت اشیاء،صد شتر که ظهور ندارد در تحدید مالیت اشیاء. یعنی آنی که مالیت محضه است عرفا و بیان مالیت اشیاء می شود و با آن اندازهگیری می شود مالیت اشیاء دیگر در آن زمان دینار و درهم بوده نه صد شتر. مثلا اگر یک فرشی از ایران می آوردند نمی گفتند این یک شتر می ارزد می گفتند یک دینار می ارزد چون نقد رائج دینار و درهم بوده. پس مأة ابل ظهور در این ندارد که معرف مالیت اشیاء دیگر است، و لکن الف دینار محتمل است که اصالت نداشته باشد و بما هو نقد رائج و معرف لمالیة الاشیاء باشد. ولذا دلیل الدیة مأة ابل اجمالی ندارد، او اطلاق دارد. دیه صد شتر است قیمتش را چه کار دارید،ارزان است گران است،دیه صد شتر است. اما اینکه می گفت دیه هزار دینار است احتمال می دهیم بما هو معرف لمالیة صد شتر. آن زمان مالیت صد شتر چون هزار دینار یا ده هزار درهم بود گفتند. این احتمالش که هست. و لذا دلیل الدیة الف دینار او عشرة آلاف درهم شد مجمل چون احتمال می دهیم بما هو بیان لمالیة مأة ابل باشد.
انصاف این است که این مطلب اشکال دارد. اشکال این مطالب را که ایشان ذکر کردند بیان کنیم.
جواب اول ایشان از این اشکال ایراد دارد به نظر ما. شاید صد شتر چون قیمتش مساوی بود با دویست گاو یا هزار گوسفند یا هزار دینار یا ده هزار درهم ذکر شد. اگر یک شرائطی پیش بیاید شتر از ارزش بیفتد، تبلیغات کنند گوشت شتر پیری زودرس می آورد،نیروی جوانی را از بین می برد،سرطانزا است، اصلا مردم دیگه شترهایشان را در بیابان رها کنند. احتمالش هست. طبایع ملت ها مختلف است. الان شما در اروپا شتر ببرید کی می خرد؟ اما خوک ببرید صادر کنید آنجا چقدر پول می دهند. طبع شان با گوشت شتر عادت ندارد. مثل اینکه کسی بیاید اینجا ملخ بفروشد، شب یک مشتری هم برایش نمی آید،آخرش فاسد می شود باید بریزد دور. اما این ملخ چقدر مشتری داشته در عرف هایی، مرحوم آقای مدرس افغانی می فرمود من دیدم آن ملخ هایی که می خوردند آن عرب های اصیل. ملخ های درشتی بود می پختند می خوردند. چه می دانیم الدیة مأة ابل اطلاق دارد که شما می فرمایید. آن زمان که قیمت مأة ابل مساوی بود با بقیه اصناف دیه. کی گفته این اصالت دارد؟ شاید شارع دیده این ها اختلاف فاحش ندارند این شش صنف دیه و لذا این ها را تعیین کرد. اگر اختلاف فاحش داشتند، صد شتر ارزانتر بود شاید می رفت سراغ همان هزار دینار.
س: ایشان فرمودند ظهور ندارد الدیة الف دینار او عشرة آلاف درهم در جایی که اختلافش خیلی فاحش بشود از صد شتر. چون آن زمان که اختلاف فاحش نبود. خلاف مرتکز عرفی هم هست که در فرض اختلاف فاحش جانی را مخیر کنند بین این اصناف مع الاختلاف الفاحش. انصافا این مطلب درست است. اما این نتیجهگیری ایشان را ما ایراد داریم که می گویند الدیة مأة ابل او اصل است او قیمتش هر چه بود مهم نیست. چرا؟ از کجا می گویید؟ آن زمان که قیمتش متعادل بود با بقیه اصناف دیه. اگر شرائط عوض بشود در بعضی از محیط ها اصلا قیمت چندانی نداشته باشد صد شتر از کجا می گویید باز هم اصالت دارد صد شتر؟ مثل بقیه اصناف دیه.
اولا اینکه می گویید یکی باید اصل باشد بقیه طفیلی آن ها از کجا؟ و ثانیا از کجا اصل مأة ابل است؟ شاید اصل در شرائط مختلف فرق کند. اصل در زمانی که نقد رائج داریم نقد رائج باشد. اگر می گویید در بعض روایات فقط گفتند صد شتر در بعض روایات هم فقط گفتند هزار دینار ده هزار درهم.
پس این جواب اول ایشان از این اشکال که گفت چرا می گویید مأة ابل اص است و پنج صنف دیگر طفیلی و بدل و معرف قیمت آن، اشکال کردند که ما الفرق؟در روایات دیگر هم اصناف دیگر دیه را ذکر کردند چرا آن ها اصل نباشند در عرض این مأة ابل جواب اول ایشان به نظر ما تمام نبود.
س: ظاهر الدیة مأة ابل حکم شرعی است. حکم حکومتی قرینه می خواهد. شما اشاره می کنید به بحث دیه ذمی که خود آن محل بحث است. حالا توضیح بدهم شما چه می فرمایید آقایان شاید در جریان نباشند. راجع به دیه ذمی روایت داریم ثمان مأة درهم. ثمان مأة درهم می شود هشت صدم دیه. ده هزار درهم هشتصد، می شود هشت درصد. این هم یک معضلی است. نمی دانم نقل کردم برای تان یا نه. گفتند این اقلیت های مذهبی خودشان تعریف کردند رفته بودند خدمت یکی از مراجع بزرگ آن زمان اول انقلاب گفته بودند این دیه اقلیت های مذهبی از قیمت عذر می خواهم یک الاغ هم کمتر است، ایشان فرموده بود قیمت الاغ گران شده، این مربوط به دیه شما نیست. مشکل دیه شما نیست. و لذا این مشکل اجتماعی را خواستند حل کنند، با اینکه مشکل اجتماعی حادتر از این است،اصلا این هایی که در کشور ما هستند ذمی نیستند،این ها معاهد هستند، مستأمن هستند،این ها دیه دارند؟ اهل ذمه دیه دارند این ها که اهل ذمه نیستند. این یک بحث است. حالا خواستند مشکل را حل کنند با قطع نظر از این جهت،صاحب بزرگوار کتاب قراءات فقهیة معاصرة رحمة الله علیه که دنبال حل این مشکلات بود از بعض روایات می خواست استظهار کند که حاکم می تواند طبق مصالح دیه ذمی را تشدید بکند. چون در بعضی از روایات هست که اگر یک کسی عادت کند به قتل اهل ذمه حاکم دیه او را تشدید می کند تا عادتش از بین برود به قتل اهل ذمه. حالا اینکه در مورد خود من اعتاد قتل اهل الذمة است ولی ایشان می خواست یک نکتهسنجی، تنقیح مناطی بکند از این که اگر مصالح اجتماعی اقتضاء کند تشدید کنیم دیه ذمی را می توانیم برابر کنیم با دیه مسلمان و لذا در مجالس خاص خودشان بحث کردند و قانع کردند آقایان را و شد قانون. این غیر از بحث دیه زن است. این دیه زن که مساوی است با دیه مرد در بیمه است. یعنی بیمه از پول خودش دیه زن را مساوی با دیه مرد بدهد این اشکال ندارد. اما دیه زن که نصف مرد است از جانی نمی توانند بگیرند. در مورد دیه ذمی بر اساس این روایت که در اعتیاد قتل اهل ذمه بود که مصلحت اگر حاکم طبق مصلحت تشدید می کند دیه را استظهار کردند حاکم می تواند از خود جانی دیه ذمی را مساوی با دیه مسلمان قرار بدهد. این راجع به فرمایش ایشان که جنبه حکومتی دارد به نظر این آقایان. مشهور فقهاء قبول ندارند این ها، مشهور فقهاء می گویند حکم شرعی است آن مورد هم اعتیاد قتل اهل ذمه است. در خصوص مورد خودش تشدید می شود دیه. مثل اینکه دیه قتل در اشهر حرم یک سوم اضافه می شود می شود دیه کامله و یک سوم دیه. نمی شود بگوییم پس اگر حاکم مصلحت بداند در همه ماه ها می تواند این کار را بکند. این یک حکم شرعی است در خصوص اشهر حرم. آقا می فرمایند شاید این روایات هم حکم حکومتی بوده. این را می رسیم بحث می کنیم. ولی انصافا خلاف اظهر است که الدیة مأة ابل حکم حکومتی باشد. قرینه ندارد.
س: امام صادق علیه السلام وقتی می فرماید الدیة مأة ابل چه ظهوری دارد در بیان حکم حکومتی؟آنی که شما می فرمایید در کتاب علی علیه السلام می رسیم ممکن است کسی بگوید امیرالمؤمنین نامه نوشت به استاندار ها که الدیة مأة ابل او الف دینار، او را می رسیم او را می خوانیم روایتش را،همان صحیحه عبدالرحمن بن الحجاج بود. او شبهه حکومتی بودن در او هست، او را می رسیم. … ظهور عرفی بیانات امام صادق در بیان شرعی است نه بیان حکومتی. بر فرض هم اینجور شما می گویید پس امام صادق تا روز قیامت هم حاکم است می شود حکم شرعی عملا. چه فرق می کند.
جواب دومی که داده شده در کتاب قراءات فقهیة معاصرة از آن اشکال که گفتند چرا الدیة مأةابل را اصل قرار دادید و بقیه را طفیلی و معرف قیمت مأة ابل خب آن ها هم اصل باشند. جواب دوم ایشان این است که فوقش می گوییم این شش صنف یک ظهوری دارند در لزوم حفظ مالیت این ها، مأة ابل می گوید دیه باید هم خصوص صد شتر باشد هم مالیت صد شتر در او حفظ بشود، الدیة مأتا بقرة هم دو چیز را می گوید،یکی خصوصیت صد شتر یا دویست گاو دوم حد مالیت آن. شبیه آن چیزی که در باب ضمان می گویند. می گویند در ضمان آنی که به عهده ضامن می آید آن مال هست، آن وقت آن مال خصوصیت عینیه دارد، که دیگه قابل بازگشت بعد از تلف نیست. تا تلف نشده خصوصیت عینیه اش را باید برگردانی بعد از تلف خصوصیت عینیه از بین می رود. می ماند دو خصوصیت دیگر، خصوصیت مثلیه و خصوصیت مالیه و قیمت. در مثلی چون متعسر نیست اداء مثل هم خصوصیت مثلیت را باید ضامن در نظر بگیرد و به طرف بدهد و هم خصوصیت مالیت را. فرش بافت کارخانه مثلی است تلف کردی باید مشابه این فرش را تهیه کنی به طرف بدهی چون خصوصیت مثلیت و مالیت را می توانی برگردانی. در قیمیات که اداء مثل متعسر است عقلاء بناءشان بر این شده که دیگه الزام به رد خصوص مثلیت نمی کنند می گویند همان قیمت را بدهد. اینجا هم ایشان می گوید الدیة مأةابل به گردن جانی دو چیز را با هم گذاشت. خصوصیت صد شتر مالیت صد شتر. الدیة مأتا بقرة خصوصیت دویست گاو و مالیت دویست گاو. از تعدد روایات می فهمیم خصوصیت عین صد شتر یا دویست گاو تعیینیت ندارد. چون هر دو را که لازم نیست ما بدهیم پس خصوصیت صد شتر تعین ندارد، خصوصیت دوست گاو تعین ندارد. اما ظهوری ندارند این روایات در اینکه مالیت صد شتر هم لازم نیست، مالیت دویست گاو هم لازم نیست.
شما جواب اول ما را نپذیرفتید که ما می گفتیم الدیة مأة ابل اصل است، مهم نیست و لکن هیچکدام ظهور ندارند نسبت به آن زمانی که اختلاف فاحش باشد بین قیمت این ها. و لذا هیچکدام ظهور ندارد مالیت دیگری را تقیید بزنیم و ما رفع ید کنیم از مالیت دیگری، از عینیت هرکدام رفع ید می کنیم. نتیجه طبق این جواب دوم این می شود که اگر صد شتر ارزانتر بشود ما باید به جای صد شتر صد و بیست شتر بدهیم تا به قیمت دویست گاو برسد چون قرینه نداریم از مالیت دویست گاو رفع ید بکنم با توجه به اینکه تناسب بین اصناف دیه با این است که اختلاف فاحش بین قیمت این ها نباشد که جانی مخیر باشد بین اقل واکثر با اختلاف فاحش ما بین این ها و لکن صد شتر می دهی،طبق جواب دوم اگر ارزانتر از دویست گاو بود باید اضافه کنی به صد شتر، صد و بیست شتر بدهی تا مالیت دویست گاو حفظ بشود. اگر هم می خواهی دویست گاو بدهی مالیتش از صد شتر اختلاف فاحش داشت کمتر بود باز هم باید دویست گاو را اینقدر به او اضافه کنی تا به قیمت تقریبی صد شتر برسد.
س: حداکثر را باید حساب کنیم. چون ظهور آن دلیلی که قیمتش بالاتر است این است که مالیت من باید حفظ بشود و آن اصناف دیگر ظهور ندارد در الغاء مالیت او چون در آن زمان مالیت این ها محفوظ بوده، چون این ها اختلاف فاحش نداشتند.
این جواب دوم هم به نظر ما ایراد دارد. برای اینکه تفکیک بین اینکه الدیة مأة ابل دو تا مطلب را مستقل می خواهد بگوید یکی خصوصیت صد شتر به عهده جانی است،دوم مقدار مالیت صد شتر به عهده جانی است. این ها عرفی نیست،این ها تحلیل عقلی است و الا الدیة مأة ابل می گوید صد شتر به عهده جانی است او هم می گوید ده هزار درهم به عهده جانی است.
بله،اطلاق ممکن است بگوییم و می گوییم ندارد این روایات نسبت به زمانی که اختلاف فاحش بین اصناف دیه باشد کما فی زماننا هذا اما این روایات اطلاق ندارد غیر از این است که شما شرط مالیت هر خطابی را بگویید ظهور بلامعارض. که نتیجه می شود حداکثر مالیت یکی از این اصناف سته را باید جانی مراعات کند. معنای فرمایش ایشان این است. این معنایش این است که دو ظهور مستقل برای الدیة مأة ابل در نظر می گیرید. یکی لزوم اداء عین صد شتریکی لزوم حفظ مالیت صد شتر. می گویید این ظهور دوم ظهور مستقل است،ما از ظهور اول رفع ید کردیم گفتیم عین صد شتر لازم نیست ده هزار درهم هم می توانیم بدهید پنج هزار و پانصد مثقال نقره اما از آن ظهور اول الدیة مأة ابل در حفظ مالیت صد شتر ما مقیدمان اطلاق ندارد که رفع ید بکنیم. ما می گوییم شما دو ظهور مستقل می فهمید از این خطاب؟ انصافا این خلاف وجدان عرفی است که ما از الدیة مأة ابل دو ظهور مستقل بفهمیم. می گوید دیه صد شتر است. فوقش می گویید اطلاق ندارد نسبت به زمان اختلاف فاحش نه اینکه بیایید یک ظهور را بگویید اطلاق ندارد ولی یک ظهور دیگر محفوظ است. یعنی بیایید بگویید هر کدام از این دو خطاب از ظهور تعیینتش در اداء عین صد شتر یا ده هزار درهم رفع ید می کنیم ولی هر کدام از این ها ظهور دارد در اینکه مالیت من باید حفظ بشود و لو در زمان اختلاف فاحش.
س: طبق بیان این ها تعارض نمی شود. هر کدام از اینها می گوید باید مالیت من حفظ بشود. باید الان یک دیه ای بدهیم که در او مالیت صد شتر باشد در او مالیت دویست بقر باشد در او مالیت هزار گوسفند باشد در او مالیت هزار دینار باشد. طبق جواب دوم این می شود. ولی چون ایشان عمده نظرش به جواب اول است، که الدیة مأةابل اصل است و لذا فتوایش این شده که قیمت صد شتر و لو کمتر باشد از هزار مثقال طلا کافی است چون جواب اول را بیشتر دلش خوش است. حالا می گوید اگر کسی جواب اول را قبول نکند مجبوریم جواب دوم را بدهیم بگوییم ظهور هرکدام از خطاب ها در لزوم اداء مالیت مثلا صد شتر قرینه ای بر خلافش نیست،ظهور الدیة عشرة آلاف درهم در لزوم اداء مالیت ده هزار درهم قرینه ای بر خلافش نیست به همه این ظهورها اخذ می کنیم و با هم تنافی ندارد. ما عرض مان این است که این دو تا ظهور مستقل نیست. فوقش بگویید اطلاق ندارد نسبت به زمان اختلاف فاحش مثل زمان ما،خب اطلاق ندارد هیچکدام اطلاق ندارد نه الدیة مأة ابل اطلاق ندارد نه الدیة عشرة آلاف درهم اطلاق دارد. این غیر از فرمایش صاحب کتاب قراءات فقهیة معاصرة است. این راجع به فرمایش دوم ایشان.
س: یکی بگوید دویست درهم یکی بگوید سیصد درهم،در آن زمان که دویست درهم و سیصد درهم در آن زمان اختلاف داشته اما اصناف دیه در آن زمان اختلاف فاحش نداشته، الان اختلاف فاحش پیدا کرده. و لذا یک بیان ایشان این است که الدیة مأة ابل اصل است،و لذا مالیت صد شتر کم هم بشود کافی است بدهی. جواب دوم این است که دلیل نداریم او اصل است ولی ظهور هر خطاب دیه ای این است که مالیت من باید حفظ بشود پس الدیة مأةابل می گوید مالیت صد شتر باید حفظ بشود. و ما وجهی ندارد از این ظهور رفع ید کنیم. ایشان اینجور می گوید در جواب دوم. که می شود آن وقت جمع بین تمام مالیت های این شش صنف. انصافا اگر کسی این جواب دوم را بگوید دیه از یک میلیارد هم بالا می زند چون صد شتر الان می شود یک میلیارد حدودا، هر شتری تخمینی ده ملیون می شود، ولی هزار مثقال طلا که می شود حدودا سه چهارم هزار مثقال طلا می شود هفتصد و پنجاه مثقال طلای الان، هفتصد و پنجاه مثقال طلای الان بیشتر از قیمت صد شتر می شود. گوسفند بیشتر است.
یک نکته ای عرض کنم:
دقت کنید! ایشان چون اصولی است یعنی این مطالب ایشان پشتوانه به قول عرب ها خلفیه دارد یعنی یک مطالبی می گوید تا دیگه شما اشکال های اصولی ایشان نکنید. وقتی گفت دو ظهور هست ظهور مأة ابل در لزوم اداء مالیت صد شتر است، الدیة عشرةآلاف درهم هم ظهورش در لزوم اداء مالیت ده هزار درهم است، شما از ظهور در اداء عین صد شتر رفع ید می کنید اما از ظهور اداءمالیت صد شتر که قرینه بر خلاف ندارد چون فرض این است که آن خطاب دوم اطلاق ندارد نسبت به زمانی که ده هزار درهم تنزل فاحش ندارد قیمتش از صد شتر. این را برای چی می گوید؟ برای این که می گوید یک وقت مبادا تعارض بیندازی بین ظهور در کفایت مالیت صد شتر با ظهور در کفایت مالیت ده هزار درهم بعد بگویید تعارضا تساقطا زمینه فراهم کنید برای رجوع به اصل برائت. بگویی اقلها قیمتا را می دهم از اکثر برائت جاری می کنم که نتیجه اش می شود همین فرمایش آقای سیستانی که برو پنج هزار و پانصد مثقال نقره از بازار تهیه کن که قیمتش کمتر از صد شتر است. در کتاب قراءات فقهیة معاصرة فرمودند ما اصل برائت اینجا نداریم چون اصل لفظی داریم نوبت به اصل عملی نمی رسد. ظهور الدیة مأة ابل این است که باید مالیت صد شتر اداء بشود از طرف جانی به اولیاء مقتول. خب یک ظهور دیگر هم بود که عینش هم باید اداء بشود از ظهور او رفع ید کردیم اما ظهورش در لزوم اداء مالیت قرینه بر خلاف نداشت چرا برای اینکه آن الدیة عشرة آلاف درهم ظهور نداشت در کفایت اداء مالیت ده هزار درهم حتی در زمان هایی که تنزل فاحش دارد ده هزار درهم. و لذا ایشان می گوید لزوم اداء مالیت صد شتر محکم است باید الان اداء مالیت صد شتر بکنی، اداءمالیت ده هزار درهم که پنج هزار و پانصد مثقال درهم است کافی نیست.
انصافا بیان فنی است. فقط ما اشکال مان این است که دو تا ظهور مستقل نیست. و لااقل من الشک. یکی می گوید صد شتر یکی می گوید ده هزار درهم، یکی می گوید هزار دینار،اطلاق فوقش ندارد نسبت به زمان که اختلاف فاحش است بین این اصناف دیه. همه اش از کار می افتد و ما دیگه هیچ ظهوری نسبت به زمان خودمان ندارد. این اشکال به ایشان متوجه می شود.
بقیه مطالب انشاءالله در هفته های آینده.