بسمه تعالی
موضوع: صلات/واجبات/ نیت /لزوم قصد عنوان در نیت
فهرست مطالب:
قصدیه بودن یا نبودن عمل بعنوان ملاک در لزوم. 2
اصالت عدم لزوم تعیین الا ما خرج بالدلیل.. 2
لزوم مقارنت قصد با عمل الا ما خرج بالدلیل.. 3
مسأله 2 : قصد عنوان اداء و قضاء و قصر و تمام و وجوب و ندب.. 4
عدم وجوب اعاده در فرض اشتباه در تطبیق.. 6
قول سوم: تفصیل بین ادا و قضا 7
قول چهارم (مختار): تفصیل بین یوم واحد و متعدد 8
نیت
لزوم قصد عنوان
بحث راجع به لزوم تعیین نوع نماز در نیت بود.
صاحب عروه در مساله 1 فرمود ان کان واحدا لایجب التعیین و ان کان متعددا یجب التعیین.
قصدیه بودن یا نبودن عمل بعنوان ملاک در لزوم
ما عرض کردیم این درست نیست. تابع این است که آیا دلیلی بر لزوم قصد نوع در این نماز داریم یا نداریم. اگر دلیلی بر لزوم قصد نوع نداشتیم ، طبق اطلاق اولیه خطاب قصد نوع لازم نیست. در فرض شک در صدق عرفی نیز چون شبهه مفهومیه می شود، اصل برائت جاری می کنیم.
این حکم اختصاص به نماز ندارد، بلکه در سایر واجبات جاری است. مثلا اختلاف است حجة الاسلام عنوان قصدی است یا قصدی نیست. خود مرحوم آقای خوئی مختلف صحبت کرده. اگر حجة الاسلام عنوان قصدی باشد من قصد حجة الاسلام نکردم، قصد حج مستحب کردم، این اجزائش از حجة الاسلام مشکل می شود. یا برعکس، اگر قصد حجة الاسلام کردم بعد معلوم شد حجم مستحب بود، اگر اختلاف حجة الاسلام با حج مستحب با قصد تعیین می شود مثل نماز ظهر و عصر صحت این حج مشکل می شود، چون ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد.
ولی اگر ما از ادله وجوب حج استظهار کنیم که مستطیع باید حج برود، حجة الاسلام هم یعنی حج صادر از مستطیع، من مستطیع یا هستم یا نیستم، اگر هستم حج من می شود حجة الاسلام و لو قصد حجة الاسلام نکنم، اگر مستطیع نیستم حج من می شود مندوب و لو قصد حجة الاسلام بکنم چون فرض این است که تشریع نمی کنم، اشتباه کردم. حجی است صادر از من و من مستطیع نیستم می شود حج مندوب.
اگر هم این استظهار را نکردیم و نوبت رسید به شک، شبهه مفهومیه است که آیا در عنوان حجة الاسلام اخذ شده است قصد این عنوان یا اخذ نشده است؟ اگر اخذ شده باشد واجب می شود خصوص عن قصد حجة الاسلام و اگر اخذ نشده باشد ذات حج واجب می شود لابشرط از قصد حجة الاسلام. می توان برائت جاری کرد از اعتبار قصد حجة الاسلام.
اصالت عدم لزوم تعیین الا ما خرج بالدلیل
پس ما تا دلیل نداشته باشیم بر لزوم قصد عنوان، اصل عدم لزوم آن است.
و لکن برخی از موارد است که ما دلیل داریم. مثل شخصی که نائب می شود از حاجی ذبح بکند هدی را ظهور عرفی ذبح عنه به این است که ذبح از شخص خاص را قصد کند. اگر نائب از زید است و لکن قصد کند ذبح از طرف عمرو را و لو اشتباها این ذبحش مجزی نخواهد بود. مگر با این توجیهی که صاحب عروه ذکر کرده که در مسأله دو خواهیم گفت که این اشتباه در تطبیق است که بحثش خواهد آمد. و اگر این شخص از افراد متعدد در ذبح نائب باشد، طبعا باید ذبح از زید را و ذبح از عمرو را قصد کند. ما آن روز به آقای زنجانی نسبت دادیم که ایشان قائلند که تعیین افراد لازم نیست و لکن از ایشان هم سوال شد ایشان فرمودند ما هم تعیین می دانیم تعیین افراد را و لو اجمالا. درست هم همین است.
اما در جایی که دلیل بر تعیین آن نیست مثل اینکه من چند روز روزه قضا دارم، چند روز نماز قضا دارم، تعیین لازم نیست. بله، اگر اثر خاصی بر یکی از این ها بار بود و من تمام واجب را انجام ندادم بخواهم آن اثر خاص را بار کنم این نیاز به قصد آن عنوان خاص دارد. مثل اینکه روزه قضاء امسال و روزه قضاء پارسال به گردنم است که اگر بخواهم یک روز روزه بگیرم تا آخر سال روز دوم را روزه نگیرم باید قصد کنم روزه امسال را بگیرم تا کفاره تاخیر بر من واجب نشود. ولی اگر این قصدم را هم نکردم با اینکه باید کفاره تاخیر را بدهم ولی یک روز روزه قضاء از عهده ام ساقط می شود لابعینه.
این محصل عرض ما بود در مسأله 1.
لزوم مقارنت قصد با عمل الا ما خرج بالدلیل
اگر در عملی، عنوان عنوان قصدیه شد مقارنت لازم است و تعیین بعد العمل معنا ندارد چون وقتی عنوان، عنوان قصدی است باید مقارن با تحقق این فعل قصد عنوان بکنید. مگر دلیل خاص داشته باشیم. مثل اینکه صحیحه زراره[1] بعد از فراغ از نماز عصر می گوید اگر ملتفت شدی که نماز ظهر را فراموش کردی فانوها الاولی، قصد کن که این نماز عصرت نماز ظهر باشد، فانما هی اربع مکان اربع. این دلیل خاص است و الا اگر دلیل خاص نبود در هنگام عمل قصد عنوان خاص را نکنیم و این عنوان خاص قصدی باشد طبعا چون ما تحقق آن عنوان را قصد نکردیم آن عنوان محقق نمی شود. اما اگر برعکس بود ما فکر می کردیم نماز ظهرمان را نخواندیم یک نمازی به نیت نماز ظهر خواندیم اینجا این نماز ظهری که خواندیم مجزی نیست. چرا؟ برای اینکه دلیل نداریم اذا صلیت الظهر ثم علمت بانک قد صلیته سابقا فانوها العصر.
نفرمایید تعلیل که می گوید فانوها الاولی در جایی که بعد از نماز عصر ملتفت بشوید که نماز ظهر را نخواندید تعلیل که انما هی اربع مکان اربع معمم است. گفتند فانوها الاولی، تعلیل می گوید فانما هی اربع مکان اربع. حالا اگر فرع عوض شد من نماز ظهر نیت کردم بعد فهمیدم این نماز ظهر را قبلا خواندم این هم فانما هی اربع مکان اربع شاملش می شود. این فرمایش را نفرمایید. چرا؟ برای اینکه تعلیل معمم مورد است نه اینکه خصوصیات حکم را الغاء کند. ان جائک زید فاکرمه لانه عالم، زید را که مورد تعلیل است از خصوصیت می اندازد به جای او هر عالم دیگری بود همین حکم را دارد همین حکم با خصوصیاتی که در این حکم است. می شود ان جائک عمرو العالم فاکرمه ان جائک بکر العالم فاکرمه اما حکم عوض نمی شود. اینجا حکم این است که فانوها الاولی، حکم این است، منتها اینکه مورد نماز ظهر و عصر است خصوصیت ندارد. اگر عددشان مثل هم بود عدول از لاحقه به سابقه جائر است. فانوها الاولی این است. حالا اگر شما نیت نماز عشاء کردید قبل از اینکه وارد رکعت سوم و چهارم نماز عشاء بشوی، عرف می گوید آن فانوها الاولی هم اینجا است چون انما هی اربع مکان اربع یعنی چیزی به تعداد رکعات که زیاد نکردی فانوها الاولی در این نماز هم که به عنوان عشاء خواندی بعد فهمیدی مغربت را نخوانده بودی و هنوز محل نماز مغرب نگذشته، اینجا هم فانوها الاولی می آید. اما حکم فانوها الاولی است چه جور ما این حکم را الغاء کنیم بگوییم فانوها الثانیة؟ اینکه مقتضای عموم تعلیل نیست. عموم تعلیل این است که خصوصیت ندارد، نه اینکه حکم را الغاء کنیم.
مسأله 2 : قصد عنوان اداء و قضاء و قصر و تمام و وجوب و ندب
مسأله 2: لایجب قصد الاداء و القضاء و لا القصر و التمام و لا الوجوب و الندب الا مع توقف التعیین علی احدهما بل لو قصد احد الامرین فی مقام الخر صح اذا کان علی وجه الاشتباه فی التطبیق و اما اذا کان علی وجه التقیید فلایکون صحیحا کما اذا قصد امتثال الامر بالاداء لیس الا فبان الخلاف فانه باطل.
صاحب عروه فرموده است که عنوان اداء و قضاء عنوان قصدی نیست. عنوان قصر و تمام هم عنوان قصدی نیست. وجوب و ندب هم عنوان قصدی نیست. ما ابتداء از اداء و قضاء شروع کنیم.
لزوم قصد تعیین اداء و قضاء
راجع به اینکه اداء و قضاء عنوان قصدی هستند یا عنوان قصدی نیستند، ما سه نظر می بینیم وجود دارد:
قول اول: عدم لزوم
یک نظر این است که اداء و قضاء عنوان قصدی نیستند. اگر شما نماز صبح بخوانید داخل وقت باشد می شود اداء خارج وقت باشد می شود قضاء. تابع واقع است.
تطبیق مطلب یر یک فرع فقهی
یک زمانی اذان صبح را ده دقیقه از اینکه الان است زودتر می گفتند، حالا هم اعلام کردند باز هم این اذان صبحی که الان می گویند حدودا ده دقیقه جلوتر است، یکی از آقایان که در حرم نماز می خواند، بلافاصله بعد از اذان نماز صبح را شروع می کرد می خواند، بعد بناء شد تحقیق کنند گروهی رفتند از جمله آقای زنجانی و دوستان ایشان، که آن امام جماعت هم جزء همین گروه بود، رفتند گفتند بعد از ده دقیقه دیگه طلوع فجر شد. این آقا که امام جماعت حرم بود اعلام کرد تمام نمازهای صبحی که پشت سر من خوانده اید قضاء کنید چون همه اش قبل از وقت بوده.
مرحوم آقای تبریزی این را شنیدند فرمودند فقط نماز آن روز آخر را قضاء کنند. چرا؟ دو بیان دارد. حالا فعلا این بیان اول را که طبق این مبنای صاحب عروه است که لایجب قصد الاداء أو القضاء، بیان کنم. مرحوم آقای خوئی نیز در ذیل این مسأله فرمایش صاحب عروه را در شرح عروه قبول کرده اند. آقای سیستانی در تقریرات شرح عروه شان نظر صاحب عروه را قبول کردند که اداء و قضاء تابع واقع است. قصد مهم نیست و لذا روز اول که اذان صبح گفتند این مردم به تبع این امام نماز صبح قصد کردند، قضائی نیز فرض کنیم به گردن شان نبود، این نماز صبح روز اول نه امر قضائی دارد نه امر ادائی، ملغی است. فرض این است که نماز قضاء از قبل بر عهده شان نیست. روز دوم اذان می گویند بلند می شوند قصد می کنند نماز اداءرا. نماز اداء صبح عنوان قصدی نیست، اداء صبح یعنی نماز صبح داخل وقت قضاء صبح یعنی نماز صبح خارج وقت. واقعا این نماز صبح روز دوم مصداق نماز صبح خارج وقت است. فتحقق القضاء. آقای خوئی هم اینجا فرمودند یقضی ما فاته یعنی یأتی بما فاته خارج الوقت خب أتی بمافاته خارج الوقت. و لذا عملا نماز روز دوم می شود قضاء نماز روز اول. نماز روز سوم هم می شود قضاء نماز روز دوم و هکذا.
اگر گفتیم اداء، اتیان نماز است در داخل وقت، قضاء، اتیان نماز است در خارج وقت، عنوان قصدی نیست تابع واقع است بله اگر من می دانستم الان اذان صبح نشده است می رفتم زیارت نماز شب می خواندم این می شود انحصار داعی به امتثال امر ادائی و لکن شما بخاطر خدا این نماز را خواندید، و واقعا این نماز صبح خارج وقت است مصداق قضاء است.
قول دوم: لزوم تعیین
این نظر اول. این نظر اول را عرض کردم آقای خوئی در ذیل مسأله 2 در شرح عروه پذیرفت. ولی در ذیل مسأله 1 و در کتاب الصوم[2] تصریح می کند می گوید اداء و قضاء عنوانان قصدیان. اینطور نیست که صرف اینکه نماز داخل وقت است این بشود مصداق اداء یا نماز خارج وقت است بشود مصداق قضاء، نخیر باید این عنوان را قصد بکنید.
و جالب این است: در تعلیقه عروه آقای خوئی در ذیل همین مسأله 2 همین مطلب که اداء و قضاء عنوان قصدی هستند بیان شده. معلوم می شود که آقای خوئی در شرح عروه یعنی در درس شان یک مطلبی فرمودند حالا یا مقرر ناقص بیان کرده یا خود ایشان اشتباه کردند، چون در تعلیقه عروه فرمودند لااثر للتقیید فیما لایعتبر فیه قصد العنوان کالقصر و التمام نعم یصح ذلک فی مثل الاداء و القضاء[3]. می گوید اگر قصد عنوان لازم نباشد مثل قصد عنوان قصر قصد عنوان تمام حتی اگر به نحو تقیید شما نیت کنید مضر نیست. اما در مثل اداء و قضاء نخیر آنجا عنوان، قصدی است. عنوان قصدی چون هست اگر شما قصد اداء بکنید، این قضاء نمی شود و یا اگر قصد قضاء بکنید، اداء محسوب نمی شود.
در ذیل مسأله 1 و در کتاب الصوم دلیل می آورد بر اینکه عنوان اداء و قضاء عنوان قصدی است. می فرماید از روایاتی که دلالت می کند که انسان بهتر است اول نماز قضاء را بخواند بعد نماز اداء را، نماز صبح دیروزت قضاء شده بهتر است که نماز قضاء دیروز را بخوانی بعد نماز اداء صبح امروز را. این معلوم می شوند عنوان قصدی هستند. و الا اگر عنوان قصدی نبودند اول و دوم ندارد. و لذا اگر نه قصد اداء کنی نه قضاء نه اداء می شود نه قضاء.
این هم نظر دوم که اداء و قضاء عنوانان قصدیان. طبق این نظر این فرعی که گفتیم نماز صبح شان را قبل ازطلوع فجر شرعی می خواندند روز دوم قصد اداء کردند، این چه جور بشود مصداق قضاء؟ قضاءرا که قصد نکردند. و لذا به نظر مرحوم آقای خوئی کل این نمازها باطل است باید شروع کنند تمام این نمازهای صبح را قضاء کنند. اگر یقین داشته باشند که قبل از وقت بوده. اگر هنوز شک دارند اصل برائت از وجوب قضاء جاری است اگر یقین بکنند که قبل از وقت نماز صبح شان را خوانده بودند باید تمام نمازها را قضا کنند.
عدم وجوب اعاده در فرض اشتباه در تطبیق
اینجا بیان دومی برای عدم لزوم اعاده که آقای تبریزی می فرمودند وجود دارد و آن در صورت اشتباه در تطبیق است که در عناوین قصدیه آدم گاهی اشتباه در تطبیق می کند. من می خواستم امتثال امر خدا بکنم اشتباه کردم که فکر کردم امر خدا تعلق گرفته به نماز اداء صبح. واقعا امر فعلی خدا تعلق گرفته بود به قضاء نماز صبح دیروز. اشتباه در تطبیق کردم. شبیه آنچه که زنی در مسجد الشجرة خون می دید فکر کرد خون حیض است و ادامه هم دارد تا روز عرفه، به گمان اینکه خون حیض است محرم شد برای حج افراد از حجة الاسلام. ولی بعد که آمد مکه دید خون قطع شده، معلوم شده که استحاضه بوده، یا اگر هم حیض بوده زودتر پاک شده. مشهور می گویند خطا در تطبیق کرده. این حج را به قصد امتثال امر فعلی آورده، امر فعلیش هم تعلق گرفته به حج تمتع، چون وقت دارد برای حج تمتع چون می تواند عمره تمتع بجا بیاورد طواف بکند قبل از روز عرفه، مشکلی ندارد. خطا در تطبیق کرده، فکر کرده امر فعلی تعلق گرفته به حج افراد،حج افراد را نیت کرده. همین جا آقای خوئی فرموده حج افراد عنوان قصدی است، این قصد حج تمتع نکرده یعنی قصد عمره تمتع نکرده.
علاوه بر اینکه در این مثال نماز صبح یک اشکالی است و آن این است که خطا در تطبیق هم نیست. بلکه معمولا، تقیید است. یعنی اگر می دانست اذان صبح نشده، اصلا قضاء نماز صبح دیروز را نمی خواند. ممکن بود برود حرم مشغول زیارت بشود. کی می گوید اگر این آقا می دانست نماز اداء نشده قصد نماز قضاء می کرد. خطا در تطبیق جایی است که اگر می دانست که این واجب این نیست واجب چیز دیگری است، همین الان او را انجام می داد.
قول سوم: تفصیل بین ادا و قضا
نظر سوم نظری است که آقای سیستانی در تعلیقه عروه در ذیل همین مسأله دو بیان کردند. فرمودند به نظر ما اداء عنوان قصدی نیست. اداء یعنی نماز داخل وقت ولی قضاء عنوان قصدی است. قضاء یعنی اتیان به ما فات به عنوان قضاء ما فات. یعنی در واقع این نماز خودم را بدل قرار می دهم برای آن نماز فوت شده باید قصد کنم عنوان قضاء را بدلیت نیاز به قصد دارد. عرفا شما اگر قصد بدلیت عما فات نکنید نمی گویند قضاء نماز صبح دیروز را خواند. کی عرف می گوید قضاء نماز صبح دیروز را خواند شما که قصد نکردید قضاءرا.
مناقشه
البته این فرمایش آقای سیستانی قابل مناقشه است. چون کسی که می گوید قضاء یعنی اتیان به فعل در خارج وقت. قضاء یعنی اتی بالشیء بعد ما فات وقته، خب اتی بصلاة الصبح دیگه، قصد نماز صبح کرد، بعد ما فات وقت اداء العمل. مثل اینکه یکی به دوستش می گوید من پدر و مادرم فوت کردند قدرشان را ندانستم تو که پدر و مادر داری، هر روز یک بار برو دیدن شان، اگر یک روز فوت شد نرفتی فردایش قضاء کن آن را، فردا دو بار برو یک بار قضاء زیارت پدر و مادری که دیروز نرفتی یک بار هم زیارت پدر و مادرت در همان روز. آیا معنایش این است که وقتی این آقا یک روز از او دیدار پدر و مادر فوت شد، فردایش که می رود دیدار می کند با آن ها، قصد کند این دیدار اول قضاء دیدار دیروز که از من فوت شده است دیدار دومم دیدار اداء امروز؟!. این عرفیت ندارد.
قول چهارم (مختار): تفصیل بین یوم واحد و متعدد
ما به نظرمان یک قول رابعی هست که صریحا آقایان مطرح نکردند ولی ما به نظرمان اقوی الاقوال است. و آن این است که تفصیل بدهیم: نسبت به نماز یک روز معین، قضاء آن و اداء آن، عنوان قصدی نیست. من اگر فکر می کردم هنوز آفتاب نزده، بلند شدم نماز صبح به قصد اداء خواندم ، بعد معلوم شده که ساعت هشت صبح بوده، به چه دلیل این نماز صبح قضاء حساب نشود؟ من قصد داشتم نماز صبح امروز را بخوانم، حتی تقیید هم فرض کنید، فرض کنید اگر می دانستم که ساعت هشت صبح است می گفتم حالا که نمازم قضاء شده روز جمعه هم هست بگذار تا ساعت نه بخوابم، از ترس خدا که آفتاب نزند بلند شدم سریع رفتم وضوء گرفتم آمدم نماز خواندم چون فکر می کردم وقت هنوز نگذشته اگر می دانستم وقت گذشته که اصرار نداشتم که به این عجله نماز صبح بخوانم، تقیید است. اما چرا صدق نکند قضاء ما فاته من صلاة الصبح؟ قضاء یعنی چی؟ یعنی اتی به خارج الوقت. این دلیلی هم که آقای خوئی آورد که تقدیم فائته بر حاضره أو بالعکس این مربوط به دو روز است. دو تا نماز حساب می کنید: فائته حاضره.
ما می خواهیم بگوییم مشکل نماز صبح امروز که قصد اداء کرد چون فکر می کرد وقت نگذشته، فبان کونه قضاء، مشکل قصد عنوان است؟ ما می گوییم دلیل نداریم بر لزوم قصد عنوان قضاء و اداء نسبت به یک نماز. قصد امتثال امر را هم که هیچ کجا شرط ندانستیم لاقدیما و لاحدیثا. قصد قربت کافی است. اضافة العمل الی الله کافی است. این اضافه کرد عمل را به خدا.
اما اداء و قضاء دو روز، اداء امروز قضاء دیروز، ظاهر این است که هر دو عنوان قصدی است. اگر من نماز صبح دیروزم قضاء شده بود، بر خلاف عادتم که قضاء نمازها را می گذارم یک ماه بعد می خوانم اتفاقا دیروز نمی دانم سریع بلند شدم نماز قضاء صبح دیروز را خواندم، امروز من گفتم یادم نبود که نماز قضاء صبح دیروزم را قبلا خواندم، طبق مرسوم نمی خواندم، گفتم نماز قضاء صبح دیروزم را بخوانم بعد نماز صبح را بخوانم، قضاء نماز صبح دیروز را نیت کردم و سلام دادم می خواستم بلند بشوم اقامه بگویم برای نماز اداء، یادم امد که قضاء دیروز را دیروز خوانده ام. کلام در این است که طبق نظر آقای سیستانی در تعلیقه عروه اداء که عنوان قصدی نیست باید این بشود اداء.اگر شما در وقت نماز بخوانی می شود نماز اداء و لو قصد قضاء بکنی چون عنوان قصدی نیست عنوان اداء. ولی واقعا اینجور است؟ عرف این را می پذیرد؟ عرف می گوید این نماز صبح امروز است؟ می گویم من نیت کردم قضاء نماز صبح دیروز بعد بشود نماز صبح امروز؟ چه چجوری می خواهد بشود نماز صبح امروز؟ ارتکاز متشرعه می گوید این نماز صبح امروز با قضاء نماز صبح دیروز دو تا عنوان متباین بالقصد هستند، دو تا عنوان مختلف بالقصد هستند. فلایجزئ احدهما عن الآخر است.
پس قول رابع که تفصیل است بین اداء و قضاء نماز یک روز و اداء یک روز، قضاء روز دیگر. در اولی می گوییم عنوان قصدی نیست، ولی در دومی عنوان قصدی است. و این قول رابع به نظر ما اظهر است. انشاءالله بقیه مطالب در جلسه آینده.
و الحمد لله رب العالمین.
[1] عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع … قَالَ إِنْ نَسِيتَ الظُّهْرَ حَتَّى صَلَّيْتَ الْعَصْرَ فَذَكَرْتَهَا وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ أَوْ بَعْدَ فَرَاغِكَ فَانْوِهَا الْأُولَى ثُمَّ صَلِّ الْعَصْرَ فَإِنَّمَا هِيَ أَرْبَعٌ مَكَانَ أَرْبَعٍ فَإِنْ ذَكَرْتَ أَنَّكَ لَمْ تُصَلِّ الْأُولَى وَ أَنْتَ فِي صَلَاةِ الْعَصْرِ وَ قَدْ صَلَّيْتَ مِنْهَا رَكْعَتَيْنِ فَانْوِهَا الْأُولَى (الكافي (ط – دار الحديث)، ج6، ص: 81)