بسمه تعالی
موضوع: حکم اخلال به تلفظ صحیح کلمات/ قرائت/ صلوه
ادامه بحث از کیفیت تلفظ «ضاد» و «ظاء». 1
بیان کلمات مختلف علماء در باب تلفظ «ضاد» و «ظاء». 1
تأمل در صحت قرائت عراقیین در مورد «ضاد». 3
در جلسه گذشته مسئله 37 در مورد حکم اخلال به قرائت صحیح نماز مطرح گردید، در این جلسه به ادامه بحث در مورد کیفیت تلفظ ضاد و ظاء و تفاوت بین آن ها پرداخته می شود.
ادامه بحث از کیفیت تلفظ «ضاد» و «ظاء»
بحث راجع به فرق بین کیفیت تلفظ به حرف «ظاء» و «ضاد» بود. این بحث غیر از بحث اختلاف مخرج این دو حرف است. رعایت اختلاف مخرج این دو حرف هم کار سختی نیست، مخرج ظاء این است که روی نوک زبان به تیزی نوک دندان های ثنایای فوقانی بخورد، ولی در مخرج ضاد بخش زیادی از کناره زبان با دندان های آسیای بالا تماس پیدا می کند. مهم اختلاف کیفیت صوتی است که مستمع در هنگام شنیدن تلفظ ضاد یا ظاء احساس می کند؛ از این رو اگر احساس مستمع در تلفظ به این دو لفظ فرقی نکند، ولو اینکه از دو مخرج اداء شود، موید وحدت این دو حرف می شود. از ثقات نقل شده است که شهید صدر فرموده اند: تفاوتی بین این دو حرف نیست و واقعا هم با آن لهجه عراقی حدأقل نسبت به مناطقی که ما آشنا هستیم در نجف و کربلا، تشابه این دو حرف در کیفیت تلفظ آنقدر زیاد است که این فرمایش شهید صدر را تقویت می کند.
بیان کلمات مختلف علماء در باب تلفظ «ضاد» و «ظاء»
ما وقتی به کلمات مراجعه می کنیم، در کلمات بزرگان (أعم از گذشته و حال) راجع به اختلاف ظاء و ضاد مطالبی فرموده اند که نقل می کنیم. قبل از نقل آن ها، مطلبی را از آیت الله سیستانی عرض می کنیم که ایشان فرموده اند: گروهی از عرب زبان ها جمع شدند تا تکلم به ظاء و ضاد کنند و دیگران استماع کنند، بدون اینکه نگاه کنند که صورت متکلم که از کیفیت ادای این دو حرف از مخرج آن بفهمند، قرار بر این شد که نگاه به صورت متکلم نکنند و فقط از اختلاف کیفیت صوت، فرق این دو حرف را بفهمند. کسانی که در آن مجلس بودند اختلاف کردند در اینکه شخص تلفظ به ظاء کرد یا تلفظ به ضاد کرده است. اگر ما طبق قرائت مصریین و لبنانیین و حجازیین امروز بخواهیم ضاد را تلفظ کنیم اختلاف صوت ضاد با ظاء کاملا واضح است؛ چه اینکه ضاد از چسبیدن زبان به سقف دهان شنیده می شود و کاملا فرق بین «الضالین» و «عظیم» مشخص است، اما اگر بخواهیم از قرار دادن نوک زبان بین دندان های طرف چپ یا دندان های طرف راست حرف ضاد را تلفظ کنیم که متعارف در عراقیین است، (که البته خود آن ها نیز می گویند که آنچه غالب است، قرار دادن زبان در طرف چپ دهان است و ما هم اینطور متعارف است که تلفظ می کنیم، طرف راست سخت برای ما است ولی برای برخی سخت نیست و عادت کرده اند) برخی از فضلاء که تماسی گرفته بودند از نجف و صحبت می کردیم و اهل قطیف هستند، گفتند ما باطل می دانیم و می گوییم با ظاء هیچ فرقی نمی کند. گفته اند تا گفته نشود «الضالین» که نوک زبان به اعلای دهان بخورد، نماز صحیح نخواهد بود. بنابراین گفته اند که اگر کنار زبان را بین دندان های طرف راست یا چپ قرار دهید نماز باطل است و صاحب جواهر را نیز متهم می کردند که اصالتا ایرانی است که اعتباری به فرمایش ایشان نیست. صریحا بیان می کنند که هیچ فرقی بین این ضاد که طرف زبان را بین دندان ها قرار می دهید، با ظاء نخواهد داشت و طبعا نماز اشتباه خواهد بود. این فضلاء هم موید دارند و هم در کلمات خلاف گفتارشان در بین قدماء مطرح شده است که نقل می کنیم. موید این فضلاء این است که ما نیز بارها تکرار کرده ایم نزد دوستان که دو حرف را وقتی به لهجه عراقیه تکرار کردیم کاملا مشتبه بود و خود این دوستان اختلاف داشتند که کدامیک ضاد است و کدامیک ظاء است. به عنوان مثال «وجوه یومئذ ناظرۀ» یا «ضل» با «ظل» احساس فرق بین این دو آیا می شود؟! «ظل فی مکان» یعنی «مکث فی مکان»، «ضل» یعنی گمراه شد. می بینیم که خیلی احساس فرق بین این دو حرف نمی شود. حال اگر عمدا کیفیت ادای این دو حرف جا به جا شود، آیا متوجه می شوید که جا به جا شده است؟!
کلام آیت الله سیستانی
آیت الله سیستانی فرموده اند به نظر ما فرق بین این دو حرف وجود دارد، لکن فرق خیلی دقیق است. بنابر لهجه مصریین یا حجازیین در زمان ما یا لبنانیین کاملا فرق واضح است. اما بناء بر لهجه عراقیه ادعا می شود که فرقی بین این دو نیست و شاهد آن این است که مستمعین اگر نگاه به صورت متکلم نکنند امر بر آن ها مشتبه می شود. آیت الله سیستانی فرموده اند: به نظر ما وقتی دقیق شویم می توان فرق بین این دو را فهمید، اما اگر کسی بگوید با دقیق شدن نیز نمی توان فرق این دو را فهمید، در این صورت قول به تعدد دو حرف مشکل می شود.
تأمل در صحت قرائت عراقیین در مورد «ضاد»
ما می گوییم چرا اگر فرق بین این دو در لهجه عراقیه در هرصورت روشن نمی شود، چرا از این مطلب کشف نکنیم که لهجه عراقیه درست نیست؟! آن فضلای اهل قطیف می گویند که اساسا این عراقی خواندن، غلط است؛ زیرا اگر می خواهید ضاد بگویید باید زبانتان را به اعلای دهان وصل کنید؛ لذا این بحث، بحث مشکلی است. ما کلماتی را که بین بزرگان است نقل می کنیم و بعد مقتضای اصل عملی را تبیین کنیم.
کلمات لغویین و علمای ادب
در برخی از کلمات تصریح کرده اند که مخرج ضاد عبارت از اتصال احد طرفی اللسان به اضراس است که این موید همین لهجه عراقییه ممکن است باشد، یا تعبیر کرده اند که حرف ضاد از حروف رخوۀ است، در کتاب سیبویه می نویسد:
« ومنها الرخوة وهي: الهاء، والحاء، والغين، والخاء، والشين، والصاد، والضاد، والزاي، والسين، والظاء، والثاء، والذال، والفاء. وذلك إذا قلت الطس وانقض، وأشباه ذلك أجريت فيه الصوت إن شئت»[1]
ایشان حرف رخوه دانسته اند یعنی حرف شدید نیست، در حالی که طبق نظر مصریین و لبنانیین و حجازیین امروز از حروف شدت است. می گویند اگر قرار باشد این از حروف رخوه باشد دیگر حروف شدت نخواهیم داشت.
در تفسیر ابن کثیر آمده است:
« والصحيح من مذاهب العلماء أنه يغتفر الاخلال بتحرير ما بين الضاد والظاء لقرب مخرجيهما وذلك أن الضاد مخرجها من أول حافة اللسان وما يليها من الأضراس ومخرج الظاء من طرف اللسان وأطراف الثنايا العليا ولان كلا من الحرفين من الحروف المجهورة ومن الحروف الرخوة ومن الحروف المطبقة فلهذا كله اغتفر استعمال أحدهما مكان الآخر لمن لا يميز ذلك والله أعلم وأما حديث ” أنا أفصح من نطق بالضاد ” فلا أصل له والله أعلم»[2]
ظاهر این تعبیر همان کیفیت عراقیه است. تعبیر این است که قرب مخرج ضاد و ظاء است، مخرج ضاد از حاشیه زبان است یعنی از طرف راست یا چپ زبان از اضراس است و مخرج ظاء با آن فرق می کند؛ زیرا از کنار زبان و اطراف ثنایای علیا است.
ایشان حدیث «أنا أفصح من نطق بالضاد» را بی سند می داند، برخلاف کلام صاحب جواهر که ایشان این حدیث را موید قول عراقیه دانسته بود، مخالف این قول دانسته است. ایشان می فرماید اصل و اساسی ندارد. ما نمی فهمیم که چه خصوصیتی دارد؟ اگر اصل و اساس هم داشته باشد هم با کلام صاحب جواهر می سازد و هم با کلام ایشان سازگار است.
در ادامه می گوید:
« وقد وصلت إلينا بعض الأخبار، التي تؤكد لنا أن الناس كانوا يخلطون الضاد بالظاء في بعض الأحيان، فقد روى أبو علي القالي أن رجلا “قال لعمر بن الخطاب، رضي الله عنه: يا أمير المؤمنين، أيضحى بضبي؟ قال: وما عليك لو قلت: بظبي؟! قال: إنها لغة. قال: انقطع العتاب، ولا يضحى بشيء من الوحش”2. كم سجل الجاحظ مثل هذا الخلط بين الضاد والظاء فقال: “وزعم يزيد مولى ابن عون، قال: كان رجل بالبصرة له جارية تسمى ظمياء، فكان إذا دعاها، قال: يا ضمياء بالضاد، فقال ابن المقفع: قل: يا ظمياء! فناداها: يا ضمياء، فلما غير عليه ابن المقفع، مرتين أو ثلاثا، قال له: هي جاريتي أو جاريتك؟»[3]
در کلمات دیگر در کشاف زمخشری چنین آورده است:
« وقرئ: بضنين، من الضنّ وهو البخل أى: لا يبخل بالوحي فيزوى بعضه غير مبلغه، أو يسأل تعليمه فلا يعلمه، وهو في مصحف عبد الله بالظاء، وفي مصحف أبىّ بالضاد. وكان رسول الله صلى الله عليه وسلم يقرأ بهما.
وإتقان الفصل بين الضاد والظاء: واجب. ومعرفة مخرجيهما مما لا بد منه للقارئ، فإنّ أكثر العجم لا يفرّقون بين الحرفين، وإن فرقوا ففرقا غير صواب، وبينهما بون بعيد، فإن مخرج الضاد من أصل حافة اللسان وما يليها من الأضراس من يمين اللسان أو يساره، وكان عمر بن الخطاب رضى الله عنه أضبط يعمل بكلتا يديه، وكان يخرج الضاد من جانبي لسانه، وهي أحد الأحرف الشجرية أخت الجيم والشين، وأما الظاء فمخرجها من طرف اللسان وأصول الثنايا العليا، وهي أحد الأحرف الذولقية أخت الذال والثاء»
می گوید: اکثر عجم فرقی بین این دو حرف نمی گذارند و اگر هم فرق بگذارند، فرق ناصحیح می گذارند. تعبیر وی در مورد مخرج ضاد با کیفیت عراقیه می سازد. ظاهرش این است که بین الأسنان واقع شود. فضیلتی نیز برای خلیفه دوم پیدا کرده است که او می توانست از هر دو طرف لسان مخرج ضاد را اداء کند. بعد می گوید:
«ولو استوى الحرفان لما ثبتت في هذه الكلمة قراءتان اثنتان واختلاف بين جبلين من جبال العلم والقراءة، ولما اختلف المعنى والاشتقاق والتركيب فإن قلت: فإن وضع المصلى أحد الحرفين مكان صاحبه. قلت: هو كواضع الذال مكان الجيم، والثاء مكان الشين، لأن التفاوت بين الضاد والظاء كالتفاوت بين أخواتهما وَما هُوَ وما القرآن بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ أى بقول بعض المسترقة للسمع، وبوحيهم إلى أوليائهم من الكينة»[4]
می گوید این ها دو حرف هستند، اگر یک حرف بودند اختلاف قرائت بین عبدالله بن مسعود و أبی بن کعب تلقی نمی شد. آیه «ما هو علی الغیب بضنین» را عبدالله بن مسعود با ظاء می خواند و أبی با ضاد می خواند.
در مفاتیح الغیب فخر رازی چنین آمده است:
« الْمُخْتَارُ عِنْدَنَا أَنَّ اشْتِبَاهَ الضَّادِ بِالظَّاءِ لَا يُبْطِلُ الصَّلَاةَ، وَيَدُلُّ عَلَى أَنَّ الْمُشَابَهَةَ حَاصِلَةٌ بَيْنَهُمَا جِدًّا وَالتَّمْيِيزُ عَسِرٌ، فَوَجَبَ أَنْ يَسْقُطَ التَّكْلِيفُ بِالْفَرْقِ»
می گوید چون تمییز بین این دو حرف سخت است، اگر واجب باشد که تمییز داده شود، تکلیف سخت و ما لایطاق است. سپس می گوید هر دو از حروف رخوت هستند و اطباق دارند:
« بَيَانُ الْمُشَابَهَةِ مِنْ وُجُوهٍ: الْأَوَّلُ: أَنَّهُمَا مِنَ الْحُرُوفِ الْمَجْهُورَةِ، وَالثَّانِي: أَنَّهُمَا مِنَ الْحُرُوفِ الرَّخْوَةِ، وَالثَّالِثُ: أَنَّهُمَا مِنَ الْحُرُوفِ الْمُطْبَقَةِ، وَالرَّابِعُ: أَنَّ الظَّاءَ وَإِنْ كَانَ مَخْرَجُهُ مِنْ بَيْنِ طَرَفِ/ اللِّسَانِ وَأَطْرَافِ الثَّنَايَا الْعُلْيَا وَمَخْرَجُ الضَّادِ مِنْ أَوَّلِ حَافَةِ اللِّسَانِ وَمَا يَلِيهَا مِنَ الْأَضْرَاسِ إِلَّا أَنَّهُ حَصَلَ فِي الضَّادِ انْبِسَاطٌ لِأَجْلِ رَخَاوَتِهَا وَبِهَذَا السَّبَبِ يَقْرُبُ مَخْرَجُهُ مِنْ مَخْرَجِ الظَّاءِ، وَالْخَامِسُ: أَنَّ النُّطْقَ بِحَرْفِ الضَّادِ مَخْصُوصٌ بِالْعَرَبِ قَالَ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ: «أَنَا أَفْصَحُ مَنْ نَطَقَ بِالضَّادِ»
کلام وی با کیفیت عراقیه سازگار است؛ زیرا رخوت در کیفیت غیر عراقیه نیست. در آخر می گوید:
فَثَبَتَ بِمَا ذَكَرْنَا أَنَّ الْمُشَابَهَةَ بَيْنَ الضَّادِ وَالظَّاءِ شَدِيدَةٌ وَأَنَّ التَّمْيِيزَ عَسِرٌ، وَإِذَا ثَبَتَ هَذَا فَنَقُولُ: لَوْ كَانَ هَذَا الْفَرْقُ مُعْتَبَرًا لَوَقَعَ السُّؤَالُ عَنْهُ فِي زَمَانِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي أَزْمِنَةِ الصَّحَابَةِ، لَا سِيَّمَا عِنْدَ دُخُولِ الْعَجَمِ فِي الْإِسْلَامِ، فَلَمَّا لَمْ يُنْقَلْ وُقُوعُ السُّؤَالِ عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ أَلْبَتَّةَ عَلِمْنَا أَنَّ التَّمْيِيزَ بَيْنَ هَذَيْنِ الْحَرْفَيْنِ لَيْسَ فِي مَحَلِّ التَّكْلِيفِ»[5].
می گوید: حتی یک مورد نداریم که از پیامبر و یا از اصحاب (حال ما می گوییم از اهل بیت علیهم السلام) سوال کنند که این دو حرف را چطور اداء کنیم.
در کتب خاصه، در الفیه شهید اول چنین آورده است:
« إخْراجُ كُلِّ حَرْفٍ من مَخْرَجه المَنْقُول بالتَواتر، فَلَوْ أخْرَج ضادَي «المَغْضُوبِ» و «الضّالين» مِنْ مَخْرَجِ الظّاءِ، أو اللامِ المُفَخّمَةِ، بَطَلَتْ»[6].
می فرماید: اگر کسی ضاد مغضوب را از مخرج ظاء اداء کند نمازش باطل می شود.
شهید ثانی در حاشیه چنین می گوید:
« فمخرج الضاد أقصى حافة اللسان و ما يليها من الأضراس اليمنى أو اليسرى، و الأيسر أيسر. و مخرج الضاء ما بين طرف اللسان و الثنيين العليين»[7]
این مطلب موید کیفیت عراقیه است؛ زیرا عرض کردیم که در کیفیت مصریه زبان را به أعلای دهان می چسبانند. در کیفیت عراقیه است که بین دندان ها قرار می دهند طرف راست یا چپ زبان را و تلفظ می کنند.
مختار استاد در مسئله
ما در فرق بین ضادو ظاء بنابر لهجه عراقیه احساس می کنیم که خیلی تمییز سخت است و هرچه تکرار می کنیم نیز می بینیم افراد اختلاف می کنند و ادعای برخی از فضلای قطیف همین بود که اگر کیفیت عراقیه اداء شود همان ظاء می شود و تمییزی بین آن ها دیده نمی شود. ما قبول داریم که احساس فرق بسیار سخت است. اینکه ما مجبور شویم بگوییم در کیفیت صوت هیچ فرقی نیست و فقط فرق آن ها در کیفیت اداء و مخارج است، این نیز عرفی نیست، معنایش این است که اگر نگاه به صورت طرف مقابل نکنیم نفهمیم که ضاد یا ظاء را تلفظ می کند. با اینکه معنای این دو نیز فرق می کند: «ظل» با «ضل» متفاوت است. «حاضر» با «حاظر» متفاوت است. یکی از «حظر» است و یکی از «حضر» است. تمییز بین این ها اگر هم داده شود، بسیار سخت است و ما که صوت خود را گوش می دادیم، خیلی تمییز آن ها سخت بود. لذا به نظر ما احوط همین است که در ضاد طرف لسان را به اعلای دهان ببریم.
اینکه ما بگوییم این دو حرف یکی هستند، خلاف اتفاق عربیت است، این هم که ما بگوییم که اختلاف آن ها فقط در مخرج است و در تلفظ و شنیدن تفاوتی ندارند، عرفی نیست. از طرف دیگر می بینیم که واقعا این کیفیت عراقیه که هردو مشتمل بر رخوت است و هر دو از بین دندان قرار می گیرند و فقط اختلاف در مخرج دارند و اختلاف کیفیت صوت یا ندارند یا تشخیص آن ها بسیار سخت است؛ لذا احوط همین است که برای تلفظ به ضاد مثل حجازیون تلفظ شود که اختلاف آن با ضاد کاملا روشن است.
البته ما قبول داریم که این کلمات گفته اند از حروف رخوۀ است، لکن احتمال اینکه ما بگوییم قرائت مصریین و لبنانیین غلط است، به نظر ما موهون است. صاحب جواهر می گوید تبدیل به دال می شود[8] در حالی که درست نیست. نه طاء می شود و نه دال می شود.
سوال: ادباء کتاب ها نوشته اند در مقام بیان فرق ضاد و ظاء معلوم است همین مد نظرشان بوده است.
جواب: اصلا ضاد با طاء ربطی ندارند. اصلا با هم در سماع نیز شبیه نیستند.
بنده قبول دارم که اینکه گفته اند رخوۀ است، موید لهجه عراقیه است، ولی اینکه بگوییم قرائت مصریه باطل است، اشتباه است. وقتی تمییز بین لهجه عراقیه در ضاد با ظاء یا نیست و یا بسیار سخت است، موید صحت همان لهجه مصریه است؛ لذا احوط این است که بیشتر دقت در تلفظ به حرف ضاد شود و زبان را به طرف أعلای دهان بالا ببریم.
بررسی أصل عملی در صورت شک
اگر نوبت به اصل عملی برسد، یک فرض این است که قدر متیقن داشته باشیم و بگوییم یکی از این ها یقینا صحیح است و دیگری مشکوک الصحۀ است، باید دید که آیا مقتضای اصل عملی این است که قاعده اشتغال جاری شود و قدر متیقن اخذ شود یا اینکه شک در سعه و ضیق تکلیف است و می توان رجوع به اصل برائت کرد؟! همینطور در جایی که هیچ قدر متیقنی نداریم، ممکن است لهجه مصریه متعین الصحۀ در ضاد باشد، ممکن است لهجه عراقیه متعین الصحۀ در ضاد باشد، اگر احتمال تخییر ندهیم باید احتیاط کنیم، حالا باز بحث می کنیم که می توان در یک نماز احتیاط کرد یا خیر، اما اگر احتمال تخییر بدهیم که می دهیم، باید دید که آیا می توان با برائت دو تعیین (لهجه مصریه و عراقیه) نتیجه تخییر گرفت یا اینکه چون شک در صدق تلفظ است شک در امتثال شود و مجرای قاعده اشتغال شود؟! در جلسه آینده بررسی می شود.