بسمه تعالی
موضوع: تقسیم بر اساس معنای موضوع له /تقسیمات وضع /وضع
فهرست مطالب:
تقسیمات وضع بر اساس معنای موضوع له. 1
بررسی موضوع له بودن ذات مفهوم یا معنای در خارج.. 1
کلام محقق اصفهانی مبنی بر عدم امکان موضوع له بودن وجود خارجی و ذهنی.. 2
مناقشه در کلام محقق اصفهانی.. 2
کلام امام قدس سره مبنی بر موضوع له نبودن وجود خارجی اعلام. 4
ج و د: وضع عام موضوع له خاص، وضع خاص موضوع له عام. 5
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در تقسیمات وضع قرار دارد که تقسیمات آن بر اساس اسباب که به دو قسم وضع تعیینی و تعینی تقسیم می شود، مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه تقسیمات وضع بر اساس معنای موضوع له مطرح خواهد شد.
تقسیمات وضع بر اساس معنای موضوع له
در صورتی که وضع به لحاظ معنائی که لفظ برای آن وضع شده است، تقسیم شود، به چهار قسم وضع خاص موضوع له خاص، وضع عام موضوع له عام، وضع عام موضوع له خاص و وضع خاص موضوع له عام تقسیم می شود.
دو قسم اول واضح بوده و شکی در امکان آن وجود ندارد.
الف: وضع عام موضوع له عام
وضع عام و موضوع له عام در صورتی است که واضع یک معنای کلی را تصور کرده و لفظی را برای آن معنای کلی وضع کند. به عنوان مثال معنای آب را که معنای کلی بوده و قابل صدق بر کثیرین است، تصور کرده و لفظ «ماء» را برای آن وضع کند. در این مثال موضوع له عام و کلی است. وضع هم که تصور واضع در هنگام وضع است، کلی است.
بررسی موضوع له بودن ذات مفهوم یا معنای در خارج
در مورد وضع عام موضوع له عام بحثی وجود دارد که موضوع له، ذات مفهوم و لابشرط از وجوب ذهنی و خارجی است یا اینکه موضوع له معنایی است که موطن آن خارج است و به تعبیر دیگر موضوع له چیزی است که ممکن است مانند عنقاء در خارج موجود نباشد، اما به نحوی است که اگر موجود شود، در خارج محقق می شود.
ظاهر مشهور این است که موضوع له برای لفظ در فرض وضع عام و موضوع له عام، ذات معنا است؛ اعم از اینکه در ذهن یا خارج موجود شود.
کلام محقق اصفهانی مبنی بر عدم امکان موضوع له بودن وجود خارجی و ذهنی
محقق اصفهانی فرموده اند: در مورد موضوع له ممکن نیست که وجود خارجی یک معنا باشد کما اینکه وجود ذهنی معنا نیز قابل اخذ نیست؛ چون اگر به عنوان مثال معنای لفظ «ماء» مقید به وجود خارجی باشد، با توجه به اینکه معنای لفظ «ماء» به وصف وجود خارجی آن است و این وصف در ذهن موجود نمی شود، محال خواهد بود که این معنا در ذهن موجود شود. معنایی هم که وجود آن در ذهن محال باشد، نمی تواند موضوع له لفظ باشد.
عدم امکان موضوع له شدن معنا به قید وجود ذهنی نیز به این جهت است که معنا با وصف وجود ذهنی، وجود ذهنی پیدا نمی کند؛ چون اجتماع مثلین رخ می دهد و لذا ذات معنا وجود ذهنی پیدا می کند. بنابراین لازم است که معنای موضوع له لفظ «ماء»، ذات معنای آب لابشرط از وجود خارجی یا وجود ذهنی باشد.[1]
مرحوم آقای خویی نیز در کتاب محاضرات فی اصول الفقه این مطلب محقق اصفهانی را بیان کرده اند.[2]
مناقشه در کلام محقق اصفهانی
به نظر کلام محقق اصفهانی صحیح نیست؛ چون ظاهر این است که در مورد اسم جنس مانند «ماء» که در آن وضع عام و موضوع له عام است، موضوع له چیزی است که به حمل شایع آب باشد؛ یعنی موضوع له چیزی است که اگر در خارج موجود شود، آب خواهد بود؛ چون در مورد صورت ذهنی آب می توان آب بودن را نفی کرد و به تعبیر دیگر صحت سلب وجود دارد کما اینکه صورت ذهنی آتش، آتش نیست.
اما محقق اصفهانی برای کلام خود به برهان اشاره کردند، در حالی که برهان ایشان ناتمام است؛ چون لفظ «الموجود الخارجی» وضع برای موجود خارجی شده است، در حالی که برای وضع آن معنای موجود خارجی، در ذهن واضع موجود بوده است، اما توضیح آن این است که لازم نیست ذات معنا در ذهن موجود شود، بلکه مهم این است که صورت معنا در ذهن موجود شود. در نتیجه بیان خواهیم کرد که موضوع له در وضع علَم، وجود خارجی نوزاد است که برای آن نامگذاری صورت می گیرد، اما نکته این است که حضور خود معنا در ذهن لازم نیست تا اشکال شود که معنا در ذهن حاضر نمی شود، بلکه وجود صورت و شبه معنا هم کافی است تا بین تصور لفظ و تصور معنا ملازمه وجود داشته باشد. بنابراین موضوع له در موارد وضع عام موضوع له عام یا به تعبیر دیگر در مورد اسماء اجناس، معنای به حمل شایع است که اگر موجود شود، موطن وجود آن در خارج است ولو اینکه در حال حاضر موجود نبوده و چه بسا وجود آن محال باشد.
در بخش دیگر از کلام محقق اصفهانی موضوع له بودن معنا با وصف وجود ذهنی به جهت اجتماع مثلین محال دانسته شد، در حالی که این کلام محقق اصفهانی نیز صحیح نیست؛ چون فرضاً اگر موضوع له، «المعنی الموجود ذهناً» باشد، لازم نیست که «المعنی الموجود ذهناً» یک وجود ذهنی دیگری پیدا کند، بلکه با وجود ذهنی معنا، موضوع له با یک وجود حاصل می شود؛ یعنی با وجود ذهنی یک معنا، هر دو قیدِ موضوع له حاصل می شود و با این بیان اجتماع مثلین رخ نمیدهد.
نکته مهم این است که وجود خارجی می تواند معنای موضوع له باشد. البته معنای موضوع له در ذهن حاضر نمی شود، بلکه شبه و صورت آن حاضر می شود و همین مقدار کافی است.
ب: وضع خاص موضوع له خاص
در مورد وضع خاص و موضوع له خاص روشن است که شیء جزئی مانند نوازد خاص که امتناع صدق بر کثیر دارد، تصور شده و نامی بر آن نهاده می شود. در این فرض وضع به جهت تصور معنای جزئی، خاص بوده و موضوع له هم خاص است؛ چون برای همان موجود خاص وضع صورت گرفته است.
در مورد وضع خاص و موضوع له خاص هم موضوع له بودن وجود خارجی نوازد یا مفهوم جزئی آن که در ذهن قابل وجود است، مورد بحث واقع شده است. طبق کلام محقق اصفهانی، وجود خارجی نوزاد موضوع له نیست بلکه مفهوم جزئی است که ممکن است در خارج یا در ذهن موجود شود.
به نظر ما کلام محقق اصفهانی خلاف وجدان عرفی است؛ چون تصور نوزاد حیثیت تعلیلیه است تا به عنوان مثال لفظ «علی» علامت برای وجود خارجی اعتبار شود و در نتیجه موضوع له، نوازد موجود در خارج است. البته قرن أکید بین تصور لفظ و تصور معنا وجود دارد و تصور معنا غیر این است که خود معنا در ذهن حاضر شود بلکه صرف اینکه صورت معنا در ذهن حاضر شود، کافی است ولو اینکه صورت معنا به حمل شایع معنا نباشد. به همین جهت معنای «علی» شبَه در ذهن نیست بلکه خود وجود خارجی او است و قطعاً در نظر عرفی بین لفظ «علی» و نوزاد در خارج ارتباط وجود دارد. به نظر ما در نگاه عقلی نیز با توجه به اینکه وضع امر اعتباری بوده و در امر اعتباری، طرف اعتبار میتواند خارج باشد، ممکن است واضع، لفظ «علی» را به عنوان علامت برای مولود خارجی قرار دهد؛ چون برای اعتبار کردن، تصور کردن خارج لازم است و این تصور حیثیت تقییدیه نیست بلکه تعلیلیه است و در نتیجه موضوع له خود خارج است کما اینکه شارع برای به کار بردن تعبیر «الدم نجسٌ»، دم را لحاظ کرده و نجاست را به عنوان یک وصف اعتباری، برای دم خارجی اعتبار می کند و این مطلب با اشکالی مواجه نیست.
کلام امام قدس سره مبنی بر موضوع له نبودن وجود خارجی اعلام
امام قدس سره در بیان مطلبی بر خلاف محقق اصفهانی که بحث عقلی مطرح کرده اند، در بیان عرفی فرموده اند: استظهار این است که لفظ «زید» برای موجود خارجی وضع نشده است و لذا در مثال بودن علَم برای وضع خاص موضوع له خاص، اشکال وجود دارد؛ چون در اعلام مثل «زید»، وجود خارجی موضوع له نیست، بلکه موضوع له ماهیت جزئی است.
شاهد ایشان این است که گاهی در مورد زید تعبیر «زیدٌ موجودٌ» به کار برده می شود، در حالی که اگر زید برای موجود خارجی وضع شده باشد، قضیه ضروریه به شرط محمول خواهد شد. در صورتی هم که تعبیر «زید معدوم» به کار برده شود، به معنای «الموجود الخارجی لیس بموجود خارجی» است که سلب الشیء عن نفسه خواهد بود.
گویا امام قدس سره بر خلاف محقق اصفهانی معتقد بوده اند که در وضع خاص موضوع له خاص، موضوع له وجود خارجی است، اما در اعلام موضوع له وجود خارجی نیست بلکه مفهوم جزئی است.[3]
مناقشه در کلام امام قدس سره
به نظر ما در مورد اعلام نیز موضوع له وجود خارجی است، اما اینکه در تعبیر «زید موجود» ضرورت به شرط محمول رخ می دهد، پاسخ این است که «زید» موجود خارجی بالفعل نیست بلکه موجود خارجی بالجمله است؛ چون به عنوان مثال لفظ رستم برای وجود خارجی وضع شده است، اما معنای آن این نیست که در حال حاضر هم موجود باشد و لذا در مورد رستم می توان تعبیر «رستم موجود است» یا «رستم موجود نیست» را به کار برد. در مورد زید هم گفته می شود که زید موجود یا معدوم است که حمل موجود ضرورت به شرط محمول نشده و حمل معدوم هم سلب الشیء عن نفسه نخواهد بود؛ چون معنای «زید موجود» این است که زیدی که فی زمانٍ ما موجود خواهد بود، در حال حاضر موجود است و معنای «زید معدوم» نیز این است که زید که در زمانی موجود بوده است، در حال حاضر موجود نیست.
اما اگر بر کلام محقق اصفهانی مبنی بر موضوع له بودن مفهوم کلی یا جزئی لابشرط از وجود ذهنی و خارجی در وضع عام موضوع له عام و وضع خاص موضوع له خاص اصرار وجود داشته باشد، در پاسخ می گوئیم: نهایتاً کلام ایشان به نظر عقل است، اما در مباحث عرفی و استظهارات، نظر عرف مورد تبعیت قرار می گیرد و در مورد علَم، به نظر عرف موجود خارجی موضوع له است. در مورد اسم جنس هم که در آن وضع عام و موضوع له عام است، چیزی که به حمل شایع مصداق عناوین مانند ماء باشد، موضوع له خواهد بود. شاهد این امر استعمال کردن الفاظ است؛ چون استعمال بالذات مربوط به ذهن متکلم است و مستعمل فیه هم چیزی است که در ذهن متکلم است و مسلّما مفهوم بوده و وجود خارجی نیست، اما با توجه به اینکه مستعمل فیه عرفاً فانی در خارج است، در نظر عرف مستعمل فیه همان خارج خواهد بود و لذا اینکه گفته می شود که مستعمل فیه بالعرض خارج است که به معنای مستعمل فیه به نظر عرفی است.
بنابراین با توجه به اینکه وضع از سنخ اعتبار است، با تکوین تفاوت دارد؛ چون در عالم تکوین هر چیزی که وجود ذهنی داشته باشد، طرف آن نیز وجود ذهنی خواهد بود. به عنوان مثال در فرض اراده برای آب نوشیدن، مراد بالذات مفهوم شرب الماء است. شاهد این مطلب این است که ممکن است فرد در عین اینکه اراده نوشیدن آب دارد، متوجه شود که در مقابل او سراب بوده و اساساً آب نخورد، اما اراده شرب آب وجود داشته است و از طرف دیگر اراده بدون مراد بالذات ممکن نخواهد بود. در نتیجه وقتی اراده در نفس وجود داشته باشد، باید مراد بالذات هم در نفس وجود داشته باشد، اما در نظر عرف، مراد بودن عنوان شرب الماء مورد پذیرش واقع نمی شود؛ چون عرف عنوان شرب الماء را موجب رفع عطش یا خنکی نمی داند و به همین جهت شرب الماء خارجی مراد بالعرض و در نظر عرفی خواهد بود.
مطلب ذکر شده در امور تکوینی مورد پذیرش ما قرار دارد. استعمال نیز از امور تکوینی است؛ چون متکلم لفظ را به کار برده و اراده تفهیم معنایی برای مخاطب می کند و با توجه به اینکه اراده وجود دارد، مراد بالذات در ذهن شخص است، اما در نظر عرف مراد و مستعمل فیه همان خارج است و لذا وقتی لفظ «علی» به کار برده می شود، در نظر عرف در نوزاد خارجی به کار رفته است ولو اینکه به نظر دقی با توجه به اینکه استعمال و اراده تفهیم معنا فعل نفس است، به عناوین نفسانی تعلق گرفته باشد.
در پایان تذکر این نکته لازم است که ما به دنبال حجج هستیم و ظواهر حجت است که مربوط به نظر عرفی هستند و لذا نظر عقلی برای ما مهم نیست. اما همان طور که بیان شد به نظر عقلی هم مشکلی وجود دارد که اعتبار وضع برای وجود خارجی باشد کما اینکه امام قدس سره در مورد وضع خاص و موضوع له خاص، موضوع له بودن خارج را لازم دانسته و به همین جهت مثال زدن به اعلام را در مورد وضع خاص و موضوع له خاص اشکال کردند.
ج و د: وضع عام موضوع له خاص، وضع خاص موضوع له عام
وضع عام موضوع له خاص و وضع خاص موضوع له عام دو قسم مهم در اقسام وضع هستند. مشهور فقها وضع عام و موضوع له خاص را پذیرفته اند، اما وضع خاص موضوع له عام را نپذیرفته اند.
در مقابل مشهور محقق ایروانی هیچ یک از دو قسم را نپذیرفته اند. [4]
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری نیز هر دو قسم را پذیرفته اند.[5]
توضیح وضع عام موضوع له خاص این است که موضوع له افراد هستند، اما افراد در ذهن تصور نشده نشده اند، بلکه عنوان کلی به صورت مشیر به آنها تصور شده و بعد لفظ برای افراد وضع می شود. به عنوان مثال عنوان «نسبة الابتدئیه» تصور شده و لفظ «من» برای افراد آن وضع شود. در اینجا وضع عام است؛ چون در هنگام وضع مفهوم کلی «النسبة الابتدائیه» تصور شده است، ولی با توجه به اینکه لفظ «من» برای افراد نسبت ابتدائی وضع شده است، موضوع له خاص است. مشهور این قسم را معقول دانسته اند که به نظر ما هم معقول است.
برای روشن شدن معقولیت وضع عام موضوع له خاص می توان به زعیمی اشاره کرد که در روز عید برای نامگذاری نوزادان پسر متعددی که در آن روز متولد شده اند، دعوت می شود. حال اگر زعیم تعبیر «وضعت اسم علیّ للمولود فی هذا الیوم فی مستشفیات هذا البلد» را به کار ببرد، وضع عام خواهد بود؛ چون در مورد نوزادان، به صورت تفصیل در ذهن زعیم تصور وجود ندارد بلکه یک عنوان اجمالی مانند «المولود فی هذا الیوم» در ذهن زعیم وجود دارد که موجب عام شدن وضع می شود، اما موضوع له خاص است؛ چون نام علی برای «المولود فی هذا الیوم» قرار داده نمی شود بلکه نام علیّ برای تک تک نوزادان قرار داده می شود که موضوع له خاص خواهد شد.
در ادامه اینکه معانی حرفی از قبیل وضع عام موضوع له خاص باشد، مورد بررسی قرار می گیرد.