فهرست مطالب

فهرست مطالب

 

جلسه 2-80

 

چهار‌شنبه – 10/07/۹8

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه فی الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

بحث راجع به زکات در اسکناس بود. عرض کردیم مرحوم آقای صدر و آقای زنجانی احتیاط واجب می کنند که اگر اسکناس یک سال بماند و به حد نصاب هم رسیده باشد، زکاتش داده شود،‌یک چهلمش زکات است. مثلا کسی یک سال چهار هزار دلار نگه داشت، ماه دوازدهم که می شود زکاتش که صد دلار هست باید پرداخت بشود بناء بر احتیاط واجب. ولی اسکناس هایی که ارز داخلی است معمولا یا بانک می گذارند یا در گردش است و لذا زکات به آن تعلق نمی گیرد.

راجع به این مسأله عرض کردیم مشهور قائلند که زکات تعلق نمی گیرد بخاطر روایاتی که منحصر کرده زکات را به نه چیز که دو تای از آن نه چیز درهم و دینار است. مشهور می گویند درهم و دینار یعنی طلا و نقره مسکوک به سکه رائج که الان وجود ندارد چون اگر هم در موزه ها باشد آن ها رائج نیست،‌حالت عتیقه پیدا کرده.

مستند مشهور روایات متعدده ای هست که مفادش این است که وضع رسول الله صلی الله علیه و آله الزکاة فی تسعة اشیاء و عفی عما سوی ذلک. ما برخی از این روایات را بخوانیم:

روایت اول صحیحه عبدالله بن سنان قال ابوعبدالله علیه السلام انزلت آیة‌ الزکاة خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها فی شهر رمضان،‌در ماه رمضان این آیه نازل شد، فامر رسول الله صلی الله علیه و آله منادیه فنادی فی الناس ان الله تبارک و تعالی قد فرض علیکم الزکاة کما فرض علیکم الصلاة ففرض الله علیکم من الذهب و الفضة و الابل و البقر و الغنم و من الحنطة و الشعیر و التمر و الزبیب و عفی لهم عما سوی ذلک. وسائل الشیعة جلد 9 صفحه 53.

روایت دوم صحیحه زراره و محمد بن مسلم و ابوبصیر و برید و فضیل کلهم (از این تعبیر می کنند به صحیحه فضلاء) عن ابی جعفر و ابی عبدالله علیهما السلام قالا فرض الله عز و جل الزکاة مع الصلاة فی الاموال و سنها رسول الله صلی الله علیه و آله فی تسعة اشیاء. معلوم می شود اصل زکات فریضة الله اما تعیین موارد زکات سنة‌النبی است. سنها رسول الله فی تسعة اشیاء و عفی عما سواهن. وسائل الشیعة جلد 9 صفحه 55.

حدیث سوم صحیحه علی بن مهزیار قرأت فی کتاب عبدالله بن محمد الی ابی الحسن علیه السلام جعلت فداک روی عن ابی عبدالله علیه السلام انه قال وضع رسول الله الزکاة علی تسعة اشیاء الحنطة و الشعیر و التمر و الزبیب و الذهب و الفضة و الغنم و البقر و الابل و عفی عما سوی ذلک فقال له القائل یکی کسی آنجا نشسته بود عرض کرد یابن رسول الله عندنا شیء کثیر یکون باضعاف ذلک فقال علیه السلام و ما هو فقال له الارز،‌یکی از اهل عراق بود گفت یابن رسول الله ما در عراق برنج‌کاری زیاد داریم، برنج زکات ندارد؟ فقال ابوعبدالله علیه السلام اقول لک ان رسول الله وضع الزکاة علی تسعة اشیاء و عفی عما سوی ذلک و تقول عندنا ارز و عندنا ذرة. من می گویم پیامبر عفو کرد از غیر آن نه چیز،‌شما می گویی ما برنج داریم در عراق،‌ذرت داریم و قد کانت الذرة علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله. فوقّع علیه السلام، عبدالله بن محمد حضینی اهوازی از امام ابی الحسن علیه السلام امام هادی علیه السلام پرسید که این روایت از امام صادق علیه السلام هست، درست است؟ فوقع علیه السلام، امام هادی علیه السلام در جواب نوشتند کذلک هو،‌درست است. وسائل الشیعة جلد 9 صفحه 55.

باز شبیه این روایت به عنوان روایت چهارم عرض می کنم،‌موثقه عبدالله بن بکیر عن محمد بن طیار. محمد بن طیار توثیق ندارد ولی تا عبدالله بن بکیر خوب است،‌عبدالله بن بکیر هم از اصحاب اجماع است. خیلی ها می گویند این روایت چون از اصحاب اجماع است معتبر است. و لکن ما نیاز نداریم به این مبنا چون در خصال جلد 2 صفحه 422 همین حدیث را نقل می کند به سند صحیح از جمیل و لذا سند خوب است. جمیل ناظر بود،‌محمد بن طیار سائل بود و لذا هم محمد بن طیار این حدیث را نقل می کند هم جمیل به عنوان ناظر صحنه. محمد بن طیار می گوید من سؤال کردم از امام اما تجب فیه الزکاة فقال فی تسعة اشیاء و عفی رسول الله عما سوی ذلک فقلت اصلحک الله فان عندنا حبا کثیرا قال ما هو قلت الارز قال نعم ما اکثره،‌حضرت فرمود چقدر برنج زیاد است در عراق، قلت ا فیه الزکاة فزبرنی، فزبرنی یعنی فرجرنی، فرمود یعنی چه؟! اقول لک ان رسول الله عفی عما سوی ذلک و تقول لی ان عندنا حبا کثیرا ا فیه الزکاة.

این را در وسائل جلد 9 صفحه 58 نقل می کند. در خصال که آدرس دادیم جمیل می گوید من سؤال کردم از امام صادق راجع به زکات امام فرمود فی تسعة اشیاء وضعها رسول الله و عفی عما سوی ذلک فقال الطیار، محمد بن طیار نشسته بود گفت آقا! ما در عراق برنج داریم، أ علیه شیء، آیا زکات دارد؟ امام به او فرمود ا لم اقل لک ان رسول الله عفی عما سوی ذلک؟ مگه من نگفتم پیامبر عفو کرد از آن نه چیز، شما می گوییم برنج زکات دارد.

مشهور به این عده از روایات استدلال کردند که غیر این نه چیز عفو از تشریعش شده. پیامبر منحصر کرد در اسلام زکات را به این نه چیز و غیر از این نه چیز اگر یک جایی امر به زکات شده یا باید بگوییم تقیه ای است یا باید بگوییم استحبابی است. این نظر مشهور است.

در مقابل این نظر کسانی که می گویند فعلا چون بحث اسکناس هست می گویند اسکناس زکات دارد،‌وجوهی ذکر می کنند. فعلا بحث ما در تعلق زکات به اسکناس است به عنوان حکم شرعی. اما کسانی که مثل مرحوم آقای صدر و بعض معاصرین می گویند ولایت بر تعیین موارد زکات به ولی امر مسلمین واگذار شده، او ربطی به حکم شرعی ندارد. آن ها می گویند می تواند ولی امر مصلحت اگر دید زکات را تعیین کند در یک شیء خاصی ببیند سیب‌زمینی خیلی تولیدش بالا رفته و فقراء هم که زیادند‌،زکات را بر سیب‌زمینی قرار بدهد،‌می تواند هم بر اسکناس قرار بدهد. فعلا راجع به ولایت ولی امر مسلمین صحبت نمی کنیم، او بحث بعدی است. حکم شرعی اولی ببینیم چیست؟

وجوهی گفته شده برای اینکه زکات به اسکناس تعلق می گیرد:

وجه اول وجهی است که مرحوم آقای صدر مطرح کرده به عنوان احتیاط و صاحب کتاب قراءات فقهیة معاصرة مطرح کردند،‌گفتند درهم و دینار مثال عرفی است برای نقد رائج. عرف در آن زمان وقتی می شنید دینار، درهم مثل اینکه امروز بشنویم تومان، کسی خصوصیت برای تومان نمی فهمد. حالا تومان نباشد دینار عراقی باشد، مثال است برای نقد رائج. و لذا منافات با حصر زکات در نه چیز ندارد که ما بگوییم زکات به اسکناس تعلق می گیرد چون درهم و دینار در این روایات مثال است برای نقد رائج.

انصافا این استظهار مشکل است. ما چه می دانیم. احتمال خصوصیت در جنس دینار که طلا هست یا جنس درهم که نقره است داده می شود. آن زمان فِلس هم بوده، پول سیاه هم بوده، نگفتند زکات دارد. برخی از روایات هم می گوید ذهب و فضة. خواندیم، در بین این روایات بود که وضع علی تسعة اشیاء الذهب و الفضة. ذهب که دیگه ظهور ندارد در نقد رائج.

شاهد بر این عرض ما این است که در روایت سؤال کردند که کسی درهم دارد اما یکی کمتر از نصاب، دینار دارد یکی کمتر از نصاب، اما مجموع شان به نصاب می رسد، صحیحه زراره: قال لابی عبدالله علیه السلام رجل عنده مأة و تسعة و تسعون درهما، نصاب درهم دویست هست که از دویست درهم پنج درهمش زکات است، فرض کرد زراره که صد و نود و نه درهم کسی دارد، یکی کمتر از نصاب،‌ و تسعة عشرة دینارا، نصاب دینار هم بیست تا هست که می شود بیست مثقال شرعی که پانزده مثقال امروز هست.

س: نمی دانم عیار دینار چقدر هست.

پس نصاب دینار بیست تا است، این فرض کرد نوزده دینار داریم، صد و نود و نه درهم و نوزده دینار، اگر بناء بود نکته این باشد که نقد رائج زکات دارد عرفا دیگه چه فرق می کرد نقد رائجش به حد نصاب می رسد. بحث این است که عرفا وقتی به شما بگویند أ یزکیها؟ فقال علیه السلام لا لیس علیه زکاة فی الدراهم و الدنانیر حتی یتم. این ظهور عرفیش در این است که به عنوان نقد رائج حساب می شود؟ اگر به عنوان نقد رائج حساب می شد خب هر دو تا نقد رائج هستند. اگر نقد رائج تمام الموضوع است همه این ها نقد رائج هستند. و این مؤید این است که لااقل من احتمال الخصوصیة که بیست دینار شاید بخاطر اینکه ماده اش طلا است خصوصیت دارد، دویست درهم بخاطر اینکه ماده اش فضه است خصوصیت دارد، ما چه می دانیم.

این وجه تمام نیست.

س: مقتضای صناعت احتیاط نیست. همنجوری بنشینیم بگوییم الاحوط وجوبا کسی که چهار هزار دلار دارد صد دلارش را زکات بدهد، برای مردم تکلیف درست کنیم و لو تکلیف احتیاطی درست کنیم بعد دل مان را خوش کنیم احتیاط داریم می کنیم؟

س: دلار نقد رائج است. ارز بین المللی هست. نقد رائج [ملاک است] یا نقد رائج بین الملل یا نقد رائج بلد.

س:‌ بله، یکی از مشکلات این مبنا همین است که نصاب در دینار بیست دینار است، در درهم دویست درهم است،‌در یک سری از زمان ها هر ده درهم یک دینار بود، شاید در شرائط عادی اینجور بود، ولی گاهی هر دیناری مساوی می شد با هفده درهم، درهم از ارزش می افتاد کم می شد ارزشش ولی نصاب زکات در دینار بیست دینار بود،‌نصاب زکات در درهم دویست درهم بود، حالا برابر بشود بیست دینار با دویست درهم که در یک سری شرائط عادی برابر می شد یا برابر نشود کما اینکه در بعض روایات هست که در بعضی از زمان ها برابر نمی شد یا دراهم مختلف بود بعضی هایش دراهم خوب بود بعضی هایش دراهم خوب نبود. شارع اگر می خواست در نقد رائج زکات قرار بدهد نصاب نقد رائج چقدر باشد؟ حالا نمی خواهیم بگوییم این اختلاف نصاب کشف می کند که دینار و درهم خصوصیت دارد. نه،‌چون در آن زمان دینار و درهم بوده نصاب این دو تا را گفتند، نصاب اسکناس در آن زمان مطرح نبود نگفتند ولی بالاخره ما می مانیم نصاب اوراق نقدیه چقدر است. اخذ به قدرمتیقن می کنیم. اگر اینقدر زیاد بشود پول که مسلم از بیست دینار و یا دویست درهم قیمتش کمتر نباشد، او زکات دارد. مثال زدیم به چهار هزار دلار، باید حساب کرد،‌به اندازه پانزده مثقال طلا می رسد.

وجه دوم این است که گفته می شود حکمت زکات رفع فقر فقراء بوده. خدا زکات را در عرض نماز واجب کرد و بنی الاسلام علی خمس الصلاة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایة و ما نودی بشیء کما نودی بالولایة، زکات یکی از ارکان خمسه اسلام است، الان چند درصد مردم به آن ها زکات تعلق می گیرد؟ گاو و گوسفند و شتر که مردم نگه نمی دارند،‌ یک گروه خاصی نگه می دارند، کشمش و خرما و گندم و جو هم که خیلی ها تولید نمی کنند، پس زکات عملا در جامعه از بین رفت، یا آنقدر کم است که دفع فقر فقراء قطعا نمی کند. این نمی شود، این خلاف حکمت تشریع زکات است. ما روایاتی داریم که مفادش این است که خداوند چون دید فقراء چه مقدار هستند، زکات را به نحوی تشریع کرد که رفع فقر فقراء بکند. هم بطور مطلق ما روایت داریم هم در خصوص زکات درهم و دینار.

روایت مطلقه این است: صحیحه زراره و محمد بن مسلم عن ابی عبدالله علیه السلام فی حدیث قال ان الله عز و جل فرض للفقراء فی مال الاغنیاء ما یسعهم و لو علم ان ذلک لایسعهم لزادهم. وسائل جلد 9 صفحه 10. یا در صحیحه عبدالله بن سنان: ان الله فرض الزکاة کما فرض الصلاة‌ و ذلک ان الله فرض للفقراء فی اموال الاغنیاء ما یکتفون به و لو علم ان الذی فرض لهم لایکفیهم لزادهم و انما یؤتی الفقراء فیما أوتوا مِن منع مَن منعهم حقوقهم. چرا فقیر در جامعه داریم، چون افرادی که زکات به مال شان تعلق می گیرد زکات نمی دهند.

الان اگر تمام جامعه زکات بدهند، چقدر مگر می شود؟ رفع فقر فقراء می کند؟ نه. گفته می شود این کشف می شود از اینکه شارع برای زمانی که دیگه درهم و دینار منسوخ شده جایگزینی در نظر گرفته و آن جایگزینش غیر از اسکناس چیز دیگری نیست.

س: چقدر مگه می شود یک بیستم گندم کشور،‌گندم کیلویی مثلا دو هزار و پانصد تومان اگر باشد.

در خصوص درهم و دینار هم روایت داریم: صحیحه وشاء وسائل جلد 9 صفحه 146: می گوید قیل لابی عبدالله علیه السلام لای شیء جعل الله الزکاة خمسة‌ و عشرین فی کل الف،‌این زکات دینار است، هر هزار دینار بیست و پنج تایش زکات است یعنی یک چهلم، حضرت فرمود: ان الله اخرج من اموال الاغنیاء بقدر ما یکتفی به الفقراء و لو اخرج الناس زکاة اموالهم ما احتاج احد. چرا زکات دینار را یک چهلم قرار داد بیشتر قرار نداد حضرت می فرماید برای اینکه همین مقدار کافی بود برای رفع فقر فقراء، خب حالا چی،‌نه درهمی هست نه دیناری هست پس معلوم می شود جایگزینش که اسکناس است زکات دارد.

این استدلال هم به نظر ما ناتمام است. ببینید! بر فرض اسکناس زکات داشته باشد، شرط زکات چیست؟‌ یک سال راکد بماند اسکناس،‌کی اسکناس را راکد در خانه اش نگه می دارد؟ مگر کسانی که ارز نگه می دارند. حساب بانکی یعنی قرض می دهید پول تان را به بانک که روایات داریم مقرض زکات نمی دهد مقترض زکات می دهد اگر پول را نگه دارد. مقترض هم که شخص نیست،‌دولت است او هم می گوید دولت موظف به زکات نیست،‌الحمدلله،‌نه ملت زکات می دهد نه دولت،‌ملت چون پولش را گذاشته بانک،‌ دیگه پول را نگه نگذاشته پیش خودش، قرض داده به بانک،‌دولت هم که می گوید ما هم که مکلف نیستیم، دولت شخص حقیقی نیست مکلف نیست او هم زکات نمی دهد. و بر فرض بگویید قرض نیست پول گذاشتن در بانک بالاخره عین مال شما موجود نیست؛ اذن در اتلاف می دهید به بانک.

س: آنی که زکات دارد این است که عین مال، همین کاغذ ها تحت اختیار شما باشد، تحت ملک شما باشد یک سال. شرائط زکات این است که عنده صدق کند. این عنده نیست. در اختیار بانک گذاشت، بانک دارد تصرف می کند.

س: این قرینه می شود که شاید شارع مجموع من حیث المجموع را در نظر گرفته. شاید در مال التجارة‌ زکات هست. چه می دانیم. همینی که آقای سیستانی احتیاط می کند. شاید شارع در شرائطی که آن نه چیز کافی نیست برای رفع فقر فقراء، با جعل ولایت برای ولی امر فکر رفع فقر فقراء را کرده، همین کافی است. شما وقتی می بینید بر فرض بگویید اسکناس زکات دارد شرائط زکات در او عادتا فراهم نیست مگر آن هایی که نگهداری ارز می کنند،‌ همه که ارز نگه نمی دارند، پول تومان دارند در ایران یا در کشور دیگر پول خودشان را دارند در بانک می گذارند، اینکه زکات ندارد.

پس این وجه هم اشکال پیدا کرد.

ما قبول داریم انصافا این وجه،‌وجه قوی است یعنی اینکه ما بگوییم امروز همان نه چیز که پیامبر فرمود وافی به رفع فقراء است،‌خلاف وجدان است. زمان پیامبر اگر مردم زکات می دادند وافی بود.

س: از همه که به زور نمی توانستند بگیرند. … حالا مردم گوش به حرف نمی دهند دلیل نمی شود شارع فکر نکرده باشد برای این مشکل. ما از این روایات که لو علم انه لایکفیهم لزادهم می فهمیم که شارع در زمانی که آن نه چیز وافی نیست یک فکری کرده و لو به نحو جعل ولایت برای ولی امر. این را بعدا باید بیشتر باز کنیم،‌اما نتیجه اش این نیست که بگوییم اسکناس به نحو حکم شرعی زکات دارد. چون اسکناس زکات داشته باشد شرائطش الان فراهم نیست.

س: اشکال این است که بعضی از آقایان هم در کتاب الزکاة مطرح کردند،‌زکاتی که فرض الله است و طبق این روایات خدا می دانست که این مقدار وافی است برای رفع فقراء و اگر می دانست این مقدار وافی نیست برای رفع فقراء بیشتر می کرد، آیاتی که هست برای مانعین از زکات و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم اینقدر راجع به کنز مذمت کرده، آن وقت در زمان ما هیچ، دیگه الان چند نفر از این مردم زکات می دهند،‌اصلا زکات بر آن ها واجب نیست طبق نظر مشهور. انصاف این است از مجموع این روایات می فهمیم این مطلب درست نیست. شارع یک فکری برای زمان ما کرده اما نتیجه این فکری که کرده تعین این است که اسکناس زکات دارد؟‌ نه. شاید ولایت را برای ولی امر مسلمین قرار داده که او تعیین کند موارد زکات را در طبق مصلحت،‌شاید در مال التجارة زکات قرار داده. و الا این اسکناس که معمولا در خانه ها نمی ماند،‌آن پیرزنی که در خانه اش اسکناس نگه می داند مگر چقدر نگه می دارد که زکات به آن تعلق بگیرد؟ پول‌دار ها که پول شان را در خانه نمی گذارند که دزد بیاید ببرد،‌او بلد است چه کار کند،‌او می گذارد بانک شیره پول را می گیرد،‌سود از آن می گیرد.

س: در آن زمان اگر سبک می کردند یعنی آب می کردند طلا را زکات نداشت ولی چون متعارف این است که مردم از درهم و دینار استفاده می کنند، امام فرموده همین باعث می شد زکات تعلق بگیرد، همان زمان هم همه که درهم و دینار یک سال نگه نمی گذاشتند، مصرف می کردند،‌مبادله می کردند. اینطور نبود که مردم صف بکشند بخواهد زکات درهم و دینار بدهند. چند نفر مگر دینار نگه می گذاشتند در خانه یا پیش صراف امانت،‌یک سال بر عین این دینارها یا درهم ها می ماند،‌مجبور می شد زکات بدهد؟ معمولا مصرف می شد. تجار می رفتند درهم و دینار را مبادله می کردند جنس می خریدند.

و لذا رفع فقر فقراء با مجموع موارد زکات است و لذا نمی شود بگوییم اسکناس زکات دارد شرعا. مجموع موارد زکات باید جوری باشد رفع فقر فقراء بکند بلکه مصارف ثمانیه را وافی باشد. ابن السبیل،‌ و فی سبیل الله و الغارمین. اما این مجموع خصوص اسکناس لازم نیست در آن باشد ممکن است مال التجارة‌باشد،‌ممکن است یک مقدار ولایت را بر ولی امر مسلمین قرار بدهند،‌دستش باز باشد.

س: بحث در این است که یک توجیهی که برای آن روایت وضع رسول الله الزکاة علی تسعة‌اشیاء و عفی عما سوی ذلک است این است:‌ می گویند اصل زکات فریضة‌الله است، ان الله فرض الزکاة، و سنها رسول الله علی تسعة اشیاء، حکم حکومتی بوده، آنی که توجیه می کند مثل صاحب کتاب الزکاة یا حتی در این نوشته های اخیر مرحوم آقای صدر است و یکی از شاگردانش هم در کتابش این را اختیار می کند این است که می گویند پیامبر اعمال ولایت کرد به عنوان حاکم، آن زمان دید این نه چیز وافی است، حکام و فقهاء عامه می خواستند توسعه بدهند زکات را به نفع حکومت های جائر می شد و لذا امام صادق اصرار داشت که پیامبر از غیر این نه چیز عفو کرده،‌شرائط هم که عوض نشده، شرائط هم اگر عوض بشود حاکم مسلمین ما هستیم نه شما و لذا حق ندارید زکات بگیرید،‌پیامبر از این نه چیز زکات گرفت شما از چیزهای دیگر می خواهید زکات بگیرید. اما این به معنای این نیست که در طول تاریخ حاکم مسلمین یک زمانی که به قدرت برسد ببیند دیگر درهم و دینار نیست، نتواند اعمال ولایت بکند،‌با توجه به آن حکمت زکات که رفع فقر فقراء است،‌قدرمتیقن این است که حاکم می تواند اعمال ولایت بکند حداقل در مال التجارة و اسکناس و مانند آن.

س:‌ وضعیت تولید بهینه شده؟ مردم زمان قدیم مصرف عمده شان گندم بوده و گندم قوت غالب بوده، اصلا زندگی ها با نان و این ها بوده. چرا یکی از مراجع نان می داد به عنوان شهریه،‌چون می گفتند نانش تامین بشود طلبه. الان نان اصلا جایی ندارد در تامین هزینه زندگی. اینقدر هزینه زندگی بالا هست، شما در ماه چقدر خرج خرید نان می کنید؟ قدیم عمده زندگی افراد همین بود که نان شان تامین باشد زندگی شان می گذرد. الان اجاره خانه می خواهد بدهد طلبه یا غیر طلبه شب خوابش نمی برد که فردا اول برج است اجاره را از کجا تهیه کند. قدیم رفع فقر فقراء با زکات جو و گندم می شده، الان نمی شود. واقعیت است، واقعیت را انکار می کنید؟

س: یکتفون به‌ یعنی رفع فقر بشود، یکتفون به و انما أوتی الفقراء ما اوتوا لمنع الزکاة، أوتوا یعنی فقر،‌این فقر فقراء بخاطر منع دیگران است از زکات یعنی اگر افراد زکات می دادند فقیری در جامعه وجود نداشت. الان وقتی زکات بدهند در این نه چیز،‌فقیر در جامعه وجود ندارد؟ اجاره خانه اش را نمی تواند بدهد، خرج بیمارستانش را نمی تواند بدهد‌،خرج تحصیل بچه اش را نمی تواند بدهد‌،پول تلویزیون رنگی ندارد،‌الان می گوید تلویزیون رنگی نداشته باشم فقیرم چون بچه ام می رود خانه همسایه، مزاح می کنم، من عنایتی روی این مطلب نبود ولی الان توسعه در زندگی،‌نیازهای مردم در زندگی زیادتر شده.

س:‌ شما اصل تشریع زکات را می خواهید بکنید؟ می گویید پول بدهیم به فقیر باعث می شود افراد بیشتری فقیر بشوند. [خب] چرا؟

پس این وجه دوم هم تمام نیست. انشاءالله راجع به وجه سوم که در روایات گفتند ثمن زکات دارد، و ثمن شامل اوراق نقدیه می شود بحث می کنیم.