فهرست مطالب

فهرست مطالب

جلسه 15-93

چهار‌شنبه – 16/11/۹8

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

بحث راجع به جریان ربا در پول بود.

عرض کردیم ربا بر دو قسم است ربای معاوضی و ربای قرضی. ربای معاوضی مشهور گفته اند در مکیل و موزون هست که معاوضه بشود به جنسش با زیادی. یک مثقال طلای 24 عیار معاوضه کنید با یک مثقال و نیم طلای 18 عیار، می گویند این ربا است و لو یکی اجود است و دیگری غیر اجود ولی وزن یکی بیشتر شد و ذهب و فضه مکیل و موزون هستند. اما مشهور می گویند پول که نه مکیل است نه موزون.

در ربای معاوضی جلسه قبل عرض کردیم حرمت ربای معاوضی اختصاص به بیع ندارد. در صلح بین العینین هم می آید. ولی در هبه معوضه اشکالی ندارد. من هبه می کنم به شما این یک مثقال طلای 24 عیار را به شرط اینکه شما حالا اگر هبه مشروطه بکنیم به شرط اینکه شما یک مثقال و نیم طلای 18 عیار به من هبه کنید. این اشکالی ندارد.

به این مناسبت ما بحث فرق بین هبه معوضه و هبه مشروطه را مطرح کردیم گفتیم نسبت عموم من وجه است. ممکن است من هبه ام غیر مشروطه باشد به شما کتاب وسائل هبه می کنم شما هم در مقابل بدون اینکه من شرط بکنم کتاب دیگری را، کتاب جواهر به من هبه کنید به این می گویند هبه معوضه هبه مشروطه نیست. در هبه معوضه در اینکه هبه اولی لازم می شود تردیدی نیست، یعنی شما وقتی کتاب جواهر را به من هبه کردید آن کتاب رسائل را که من به شما هبه کردم هبه اش می شود لازم نمی توانم پس بگیرم. اما این هبه دوم،‌هبه شما به من، او هم لازم است یا لازم نیست این مورد اختلاف است.

اصل اینکه هبه معوضه لازم است دلیلش این روایت است که صحیحه عبدالله بن سنان می گوید عن ابی عبدالله علیه السلام اذا عُوّض صاحب الهبة فلیس له ان یرجع، اگر عوض بدهند به آن شخص واهب در مقابل هبه ای که کرده است او حق رجوع در هبه اش ندارد. عرفا عوض بدهند به آن هبه اولی و او قبول کند او حق رجوع ندارد و هبه اولی هبه لازمه می شود. در صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبدالله هم هست تجوز الهبة لذوی القرابة و الذی یثاب من هبته، تجوز یعنی نافذ است و قابل رجوع نیست و یرجع فی غیر ذلک ان شاء. اما این هبه ثانیه لازم هست یا لازم نیست یعنی شما به جای این کتاب رسائل که من به شما هدیه دادم یک دوره کتاب جواهر به ما هدیه بدهید، آیا می توانید پشیمان بشوید بگویید من خودم این دوره کتاب جواهر را لازم دارم به من پس بده.

امام در تحریر الوسیلة تبعا لمرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی در وسیلة النجاة و همینطور آقای سیستانی در منهاج فرمودند این هبه ثانیه هم هبه لازمه است چون عرفا به این هبه ثانیه هم صدق می کند که هبه معوضه است، آن هبه اولی عوض این هبه ثانیه است، کل منهما عوض عن الآخر.

و لکن ظاهر کلام مرحوم آقای خوئی که ما هم در جلسه قبل به آن اشاره کردیم و اختیار کردیم این است که نه، عرفا هبه ثانیه عوض هبه اولی است، اما هبه اولی عوض هبه ثانیه نیست، معوض هبه ثانیه است. یعنی عرفا به این هبه ثانیه نمی گویند شما که جواهر را به من هبه کردید نمی گویند عُوض صاحب الهبة، عُوضت عن کتاب الجواهر، نخیر، شما کتاب جواهر را به عنوان عوض از آن کتاب رسائل که به شما هدیه دادم به من هدیه دادید، اما کتاب رسائل که ابتداءا من به شما هدیه دادم، تعویض از این کتاب جواهری که بعدا شما به من هدیه دادید نبود عرفا یا یثاب من هبته بر این هبه ثانیه صادق نیست. و لذا مرحوم آقای خوئی در منهاج تعبیر دارند:‌ فی الهبة المطلقة لایجب التعویض علی الاقوی. لکن لو عَوّض المتهب، موهوب‌له که شما بودید کتاب رسائل را به شما هبه کردم،‌لزمت الهبة و لم یجز للواهب الرجوع،‌واهب که من هستم حق رجوع در کتاب رسائل ندارم چون هبه کتاب رسائل تعویض شد به جای آن شما به من کتاب جواهر را یا هبه کردید یا به بیع محاباتی ارزان فروختید. این ظاهرش این است که و لکن اگر شما کتاب جواهر را به من هبه کردید آن هبه شما هبه لازمه نیست. اما آقای سیستانی اضافه کردند، فرمودند و لم یکن للواهب الرجوع فیما وهبه و لم یکن للموهوب له ایضا الرجوع فیما اعطاه. مرحوم آقای گلپایگانی هم در پاروقی وسیلة النجاة فرمودند فی لزوم الهبة‌ الثانیة اشکال للاشکال فی صدق کونها مثابا علیها و معوضة. که انصافا اشکال قوی ای است.

س: همین که هبه ثانیه دلیل نداشتیم که لازمه است، صاحب الهبة در هبه ثانیه رجوع کرد هبه اولی می شود هبه غیر معوضة. او هم از لزومش خارج می شود. ولی اگر نظر امام و آقای سیستانی و آسید ابوالحسن اصفهانی را گفتیم هر دو هبه لازم هستند.

س: زرنگی آن موهوب‌له است که به او خانه بخشیدی برای اینکه هبه جایزه نباشد می آید یک ده هزار تومان می گذارد در پاکت پاداش آن هبه شما، شما هم اگر سادگی کنید و آن ده هزار تومان را قبول کنید آن هبه بیع می شود هبه معوضه. می تواند انسان قبول نکند. صدق می کند یثاب من هبته. … نیت بکند. نیت وقتی می کند عرفااین به جای آن،‌صدق می کند آن هبه اولی هبه ای است که عُوض عنها. … شمای موهوب له اگر به نیت پاداش آن هبه اولی دادید عرفا صدق می کند آن هبه اولی اثیب علیها عوض عنها. بله من می توانم قبول نکنم هبه ثانیه را ولی اگر قبول کردم دیگه آن هبه اولی می شود لازم. … تاریخ ندارد هبه ثانیه. هر کی شد نیت کند هبه ثانیه به جای هبه اولی، نیت بدلیت بکند، صدق می کند که هبه اولی معوضه است و مثاب‌علیه است. … در مقام نزاع بعد باید اثبات کند این کسی که در پاکت ده هزار تومان داشت به شما داد اثبات کند من به نیت عوض هبه شما این را پرداخت کردم. اگر اثبات بکند واهب اول فکر نمی کرد خب نکند،‌بالاخره این موهوب له به نیت پاداش هبه اولی این را پرداخت کرد.

اما اینکه عرض کردیم در صلح بین العینین هم ربای معاوضی می آید، این هم مفتی‌به است بخاطر اطلاق روایات. آقای خوئی در منهاج اینجور فرمودند: و الاظهر اختصاص الربا المعاوضی بما کانت المعاوضة فیه بین العینین سواء کانت بعنوان البیع او الصلح مثل ان یقول صالحتک علی ان تکون هذه العشرة التی لک بهذه الخمسة التی لی. می گوید مصالحه می کنم بین این فرض کنید یک مثقال طلای 24 عیاری که مال شماست و بین این یک مثقال و نیم طلای 18 عیاری که مال من است. و اما اذا لم تکن المعاوضة‌بین العینین کان یقول صالحتک علی ان تهب لی و اهب لک فالظاهر الصحة. مصالحه بین الهبتین یا هبه مشروطه ربای معاوضی در او راه ندارد.

در کتاب الصلح مرحوم آقای خوئی فرموده ما از روایت استفاده کردیم که در صلح بین العینین ربای معاوضی حرام است به شرط علم به تفاضل اما اگر شک داریم در تفاضل،‌می گویم این گونی گندم که مال شماست را مصالحه کردم به این گونی جو که مال من است،‌نمی دانیم حالا هر دو بیست کیلو هستند یا یکی پانزده کیلو هست یکی بیست کیلو، شک داریم، آقای خوئی فرموده اگر علم ندارید به تفاضل در صلح اشکال ندارد. ربای معاوضی صحیح است و لو فی علم الله تفاضل هم باشد صلح صحیح است چون علم به تفاضل ندارید. دلیل ایشان هم صحیحه محمد بن مسلم است که عن ابی جعفر علیه السلام فی رجلین کان لکل واحد منهما طعام عند صاحبه، طعام در او ربای معاوضی حرام است و لایدری کل واحد منهما کم له عند صاحبه فقال کل واحد منهما لصاحبه لک ما عندک و لی ما عندی. من امانت داشتم پیش شما گندم شما هم پیش ما جو امانت داشتی، گفتیم نمی دانیم چقدر است، هر کی صلح می کنیم آن امانتی که پیشش است مال خودش. لک ما عندک،‌آنی که امانت پیش توست، مال تو،‌ولی ما عندی،‌آنی هم که امانت پیش من است از شما ملک من باشد. فقال لابأس بذلک اذا تراضیا و طابت انفسهما.

اینکه آقای سیستانی فرمودند بناء بر احتیاط واجب صورت جهل به زیاده هم صلح جایز نیست، اگر فی علم الله عوضین مشتمل بر تفاضل باشد این خلاف این صحیحه محمد بن مسلم است.

س: اذا تراضیا و طابت انفسهما، اطلاق دارد. فقال کل واحد منهما لصاحبه لک ما عندک و لی ما عندی مورش هم جهل است این ظاهرش صلح است. حداقل اطلاقش صلح را می گیرد.

س: اصلا طعام،‌لکل واحد منهما طعام عند صاحبه. در ربای معاوضی در مکیل و موزون مشهور گفتند بیع به جنس، حالا گندم و جو عرفا و لو دو جنس هستند ولی شرعا گفتند یک جنس هستند. الحنطة‌ و الشعیر اصلهما واحد و لذا ربای معاوضی بین حنطه و شعیر حرام است. بالاخره اطلاق این روایت می گیرد که طعامی را به همان جنس خودش معاوضه می کند. حالا وارد این بحث های تفصیلی نشویم، غرض اشاره به این بحث ها است.

راجع به پول مشهور گفتند نه مکیل است نه موزون. اما فروش پول به پول بیشتر،‌یک ملیون به یک ملیون و دویست، برخی اشکال کردند، در مقابل مشهور برخی اشکال کردند. اشکال ها را بررسی کنیم:

اشکال اول اشکال آقای صدر بود که گفتند بیع دینار به دینار بیشتر،‌بیع درهم به درهم بیشتر در روایات حتی نقدا تحریم شد. گفت و ما الربا؟‌ قال دراهم بدراهم مثلین بمثل، آقای صدر می گویند عرفا درهم و دینار مثال عرفی است برای نقد رائج و لذا نقد هم بخواهید معامله کنید، یک آقایی می خواهد برود کشور خودش،‌اینجا کار کرده، یک ده هزار تومان و پنج هزار تومان جمع شده یک گونی شده، اما شما همین اسکناس های پنجاه هزار تومانی را روی هم گذاشتی، می گوید من این ده ملیون پول اسکناس خرد که دارم می دهم شما از آن پنجاه هزاری ها بدهید که راحت بتوانم خارج کنم از مرز. شما می گویید نمی شود که ده ملیون شما بدهی من هم ده ملیون. شما ده ملیون بده من نه ملیون. یک ملیون من سود کنم این وسط. مشهور می گویند اشکال ندارد،‌آقای سیستانی هم می گویند اشکال ندارد. آقای صدر می گوید نه، لایجوز دراهم بدراهم مثلین بمثل مثال عرفی است برای نقد رائج. البته احتیاط واجب می کنند ولی بالاخره اشکال کردند در این بیع.

س: طبعا هبه اگر بکند اشکال ندارد. بگوید من این ده ملیون که اسکناس خرد است به شما می بخشم به شرط اینکه شما آن نه ملیون تراول پنجاه هزار تومانی را به من ببخشی. … حیل ربای قرضی را معمولا قبول ندارند،‌این ربای معاوضی است فعلا.

ما به نظرمان این فرمایش آقای صدر تمام نیست. چون کی می گوید دراهم به عنوان درهم و دینار ربای معاوضی در آن ها حرام بوده،‌شاید ماده شان خصوصیت دارد. ماده درهم فضه است ماده دینار ذهب است. اتفاقا در روایات بیع ذهب به ذهب بیشتر بیع فضه به فضه بیشتر هم تحریم شده،‌یعنی روی ماده درهم و ماده دینار عنوان ذهب و فضه نهی وارد شده که ربای معاوضی جایز نیست،‌شاید این روایاتی که نهی کرده از بیع درهم به درهم بیشتر از بیع دینار به دینار بیشتر نظر دارد به آن ماده درهم و دینار،‌خصوصیت داشته باشد آن ماده اش که از طلا و نقره است. ما چه می دانیم.

وجه دوم برای منع از فروش پول به پول بیشتر وجه آقای سیستانی است در خصوص نسیه. این کارگری که ده ملیون به شما می دهد شما نه ملیون تراول پنجاه هزار تومانی نقد به او می دهید اشکال ندارد به نظر آقای سیستانی. اما اگر نسیه، یک آقایی بیاید بگوید ده ملیون از شما می خرم به دوازده ملیون یک ساله، آقای سیستانی فرموده این اشکال دارد. چرا؟ برای اینکه از روایات استفاده کردیم در معدود هم و لو مکیل و موزون نباشد، در معدود هم بیع معدود به جنس خودش مع التفاضل،‌در صورتی جایز است که نقد باشد، یدا بید باشد،‌نسیه جایز نیست. ایشان فرمودند سه تا دلیل دارم بر این مطلب. در ضمن هم فکر نکنید غریب گیر می آورید، شیخین نقل شده یعنی شیخ مفید و شیخ طوسی این شیخین طیبین، ابن حمزة،‌ابن غنیة، قدیمین، یعنی ابن جنید و ابن ابی عقیل این نظر را قائل بودند که ما می گوییم و لو خلاف مشهور بین متاخرین است. سه تا دلیل روایی هم داریم بر آن:

دلیل اول صحیحه حلبی. در صحیحه حلبی اینجور آمده بود: عن ابی عبدالله علیه السلام ما کان من طعام مختلف،‌طعام مکیل و موزون است، ولی فرمود طعام مختلف یعنی از دو جنس، خوب دقت کنید،‌بیع الطعام بجنسه نقدا هم با تفاضل ممنوع است،‌یک من گندم خوب در مقابل دو من گندم متوسط،‌نقدا هم جایز نیست. انما الربا فیما یکال او یوزن. اما اگر نه، طعام مختلف بود، خوب دقت کنید، طعام مختلف مثلا برنج در مقابل گندم،‌طعام مختلف است دیگه، اگر تفاضل در او بود، نقدا اشکال ندارد،‌یک گونی برنج در مقابل پنج گونی گندم، چه اشکال دارد. یک گونی برنج بیست کیلویی در مقابل پنج گونی گندم که کلش بشود صد کیلو، دیگه حالا حساب می کنند،‌مردم عاقلند،‌می بینند سود می کنند یا نمی کنند معاوضه می کنند نقد باشد اشکال ندارد. ولی در بیع طعام بجنسه نه، آنجا نقدش هم جایز نیست. یعنی اگر شما یک کیلو پنیر داری، خانواده شما ماشاءالله با نشاط شیر می گیرد پنیر درست می کند،‌بعد این پنیر اضافه بود، رفتید به لبنیاتی محل گفتید پنیر یک کیلو پنیر داریم می خواهی؟ می گوید پول که نمی دهم می خواهی در مقابلش شیر می دهم. می گوییم بسیار خوب شیر هم لازم است. پنیر را می کشد یک کیلو،‌بعد یک کیلو هم شیر می کشد به شما می دهد. می گویید یک کیلو پنیر با یک کیلو شیر یک قیمت است؟ می گوید ربای معاوضی حرام است،‌بالاخره اصل پنیر و شیر اصلهما واحد. می گویید درست است، شرع هم همین را گفته،‌ولی خوش‌انصاف بیا پنیر را بخر از من مثلا سی هزار تومان،‌بعد به اندازه سی هزار تومان هم شیر بکش،شیر هم به من بفروش سی هزار تومان،‌دو تا معامله مستقل. شما پنیر از من خریدی سی هزار تومان به من بدهکار شدی،‌من هم از شما فرض کنید ده کلیو شیر خریدم سی هزار تومان به شما بدهکار شدم تهاتر بشود. عجب!‌ هر چی مسأله به نفعت است یاد گرفتی. اینجوری مسأله یاد بگیر. بله اگر بخواهیم معاوضه بکنیم پنیر بدهم شیر بگیرم معاوضه بین العینین نمی توانم با تفاضل نمی شود چون اصل شان واحد است یک کیلو پنیر باید یک کیلو شیر بگیرم،‌بیشتر نمی توانم بگیرم.

اما طعام مختلف نه، نقدا عیب ندارد در او تفاضل. گندم در مقابل برنج. أو متاع أو شیء من الاشیاء یتفاضل،‌هر چیزی و لو معدودات فلابأس ببیعه مثلین بمثل یدا بید فاما نظرة فلایصلح، نسیه جایز نیست. وسائل الشیعة جلد 18 صفحه 145. متاع در مقابل طعام أو شیء من الاشیاء. این ظاهرش این است که غیر مکیل و موزون هم این حکم را دارد. و این کالصریح است در اینکه این حکم اختصاص به مکیل و موزون ندارد و لذا تخصیص می زند انما الربا فیما یکال او یوزن را. چون انما الربا یکال او یوزن که اختصاص به نقد یا نسیه ندارد،‌چه نقد چه نسیه ربا در مکیل و موزون جایز نیست.

س: به جنس واحد. طعام مختلف اما متاع به جنسش. وقتی می گوید مثلین بمثل أو شیء من الاشیاء یتفاضل فلابأس ببیعه مثلین بمثل در طعام گفت مختلف در متاع که نگفت مختلف، در شیء که نگفت مختلف، آنجا باید بیع معدود به جنسش باشد اگر به جنسش بود یعنی پول ایرانی به پول ایرانی، و الا شما بیا به یک آقایی بگو که من صد دلار که قیمتش فرض کنید الان در بازار یک ملیون و سیصد هست به شما می فروشم یک ساله به دو ملیون. اشکال ندارد. دو ملیون پول ایرانی. چون معدود را فروختید به غیر جنسش. بله اگر بیایید پول ایرانی را به پول ایرانی بفروشید با تفاضل، اگر نسیه باشد جایز نیست،‌در معدود گفت به جنسش، به این روایت استدلال کرد.

س: طعام مختلف قید زد مختلف. یعنی وزنش بیشتر باشد یکی، أو متاع أو شیء من الاشیاء یتفاضل. متاع یا شیئی که یتفاضل،‌و الا قطعا اشکال ندارد معدود را به غیر جنسش اصلا به غیر جنسش با تفاضل. اینکه از مسلمات است اشکال ندارد.

روایت دوم صحیحه زراره که در کافی و تهذیب نقل می کند. عن ابی جعفر علیه السلام قال البعیر بالبعیرین،‌یک شتر در مقابل دو شتر، شتر نه مکیل است نه موزون بوده آن زمان، معدود بوده. الان می برند باسکول می کشند.

س: نمی کشند؟ بهرحال چاقی و لاغری فرق نمی کند؟

البعیر بالبعیرین معدود بوده و الدابة بالدابتین، مثلا اسب در مقابل دو اسب،‌یدا بید لیس به بأس. این قید یدا بید برای چیست؟ برای احتراز از نسیه است. یعنی نسیتا فیه بأس. وسائل الشیعة جلد 17 صفحه 153.

س: ایشان فرمودند این کنایه از مطلق معدود است.

روایت سوم موثقه عبدالرحمن بن ابی عبدالله: سألت اباعبدالله علیه السلام عن العبد بالعبدین و العبد بالعبد و الدراهم قال لابأس بالحیوان کله یدا بید. این یدا بید احتراز از نسیه است. تفاضل در بیع الحیوان بالحیوان که معدود است اگر نقد باشد جایز است، یعنی اگر نسیه باشد جایز نیست.

این فرمایش آقای سیستانی است.

البته حالا راه حل ربای معاوضی اینجا هم می آید،‌چند بار گفتیم که در مقابل این ده ملیون تومان یک شاخه نبات بگذارد بفروشد به دوازده ملیون یک ساله، آقای سیستانی نباید اشکال بکند. با اینکه آقای خوئی امام اشکال می کنند،‌این را در وجه های بعدی می گوییم. ولی آقای سیستانی نباید اشکال بکند و اشکال هم نمی کند و لو اعلام نمی کند که مردم یاد نگیرند، رسم رباخواری نشود،‌ولی از زبان ایشان ما بالاخره بیرون کشیدیم که این را اشکال نمی کند.

س: صحیحه حلبی که می گفت ما کان من طعام مختلف أو متاع او شیء یتفاضل فلابأس ببیعه مثلین بمثل یدا بید فاما نظرة فلایصلح تقیید می زند لاربا فیما یکال أو یوزن را. در مکیل و موزون که قطعا بین نقد و نسیه فرق نیست. این روایت فرق گذاشته بین نقد و نسیه. … شما که می فرمایید حاکم است یعنی این روایت را حمل می کنید بر مکیل و موزون. اگر لاربا الا فیما یکال أو یوزن حاکم بر این روایت صحیحه حلبی است و حمل می کنید این روایت را بر مکیل و موزون‌، این روایت که دارد تفصیل می دهد بین نقد و نسیه و قطعا طبق روایات صریحه در ربای معاوضی در مکیل و موزون فرق بین نقد و نسیه نیست. و لذا لاربا الا فیما یکال او یوزن تقیید می خورد. … در مکیل و موزون غیر مختلف [مسلم است]. در مکیل و موزون مختلف مشهور اصلا گفتند ربا جایز است. ربا در انما الربا فیما یکال او یوزن نگفته که چطور در مکیل و موزون ربا است،‌روایات دیگر تفسیر کرده گفته بیع المکیل بجنسه مع زیادة، دراهم بدراهم مثلین بمثل،‌این ربا است. اما دراهم بدینار، مثلین بمثل یعنی مثلا شما بیایید پانزده درهم بدهید یک دینار بگیرید با اینکه قیمت پانزده درهم یک دینار و نیم است روایات می گوید اشکال ندارد. … طعام مختلف نقدا اگر تفاضل داشت اشکال ندارد، نسیتا اشکال دارد. … چرا تقیید می زنید دلیل خاص را؟ وقتی انما الربا فیما یکال او یوزن تخصیص باید بخورد به این صحیحه حلبی، اطلاق خاص محکم است،‌اطلاق دارد این خاص. اطلاق خاص می گوید در غیر مکیل و موزون هم که فرقی نبود بین نقد و نسیه اش،‌در مکیل و موزون به جنس، در غیر او هم باید تفصیل بدهیم بین نقد و نسیه. حالا این ادعای آقای سیستانی است.

مرحوم سید یزدی در تکمله عروه فرموده: ما تایید نظر مشهور می کنیم و روایاتی هست که می گوید در معدودات ربای معاوضی چه نقدا چه نسیتا اشکال ندارد.

س: وزن شان مختلف است که نقدا هم جایز نیست. این روایت دارد تفصیل می دهد بین نقد و نسیه.

ببینیم ادله مرحوم صاحب عروه چیست. یک روایت بخوانم. ایشان ادله ای آورده: یک دلیلش این روایت است که شیخ صدوق در فقیه نقل می کند که صحیحه سعید بن یسار است: عن البعیر بالبعیرین یدا بید و نسیئة قال نعم لابأس اذا سمیت الاسنان. این می گوید فروش یک شتر به دو شتر چه نقدا چه نسیتا جایز است. ثم امرنی فحتت علی النسیئة، حضرت دید من دارم می نویسم، فرمود آن و نسیئة را پاک کن. لان الناس یقولون لا. چون عامه قبول ندارند. یعنی امام علیه السلام بخاطر تقیه فرمود نسیئة را خط بزن چون تجویز بیع بعیر به بعیرین نسیئة خلاف نظر عامه است، امام اول تقیه نکرد، فرمود جایز است بعد فرمود خط بزن چون عامه جایز نمی دانند. این قرینه می شود که حکم واقعی این است که بیع معدود با زیاده نسیئة هم جایز است، امام در جایی که می فرمود یدا بید تقیه می کرد، اینجا هم اول فرمود نسیئة بعد تقیه کرد فرمود نسیئة را خط بزن. و لذا یکی از ادله مرحوم صاحب عروه این روایت است.

تامل بفرمایید. و روایات دیگری هم هست. انشاءالله در جلسه آینده دنبال می کنیم.

و الحمد لله رب العالمین.