جلسه 15-425 – سهشنبه – 1401/07/12
فهرست مطالب:
توجیه کلام مشهور در افاده جمع محلی به لام للعموم 1
تفاوتی بین جمع محلی به لام و بین جمع مضاف، در عدم افاده عموم نیست. 2
تفاوت اول بین جمع محلی و مفرد محلی: اقوائیت دلالت جمع بر شمول. 2
تفاوت دوم: نظارت جمع محلی به افراد و نظارت مفرد محلی به طبیعت. 3
اشکال نقضی به اینکه لام جمع محلی منشأ عموم است. 3
برهان محقق خوئی بر استفاده عموم از جمع محلی. 6
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسمالله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.
بحث در این بود که آیا جمع محلی به لام از ادوات عموم هست کما هو المنسوب الی المشهور یا از ادوات عموم نیست کما علیه صاحب الکفایة.
ما عرض کردیم که همانطور که صاحب کفایه فرموده، ما نکتهای نمیبینیم در جمع محلی به لام که بگوییم وضع شده برای افاده عموم، و وجدانا هم فرقی نیست بین اکرم العلماء من بلد یا اکرم علماء بلد، کسی ادعاء نکرده که اکرم علماء بلد که این وضع شده برای افاده عموم، مشهور کجا گفتند جمع مضاف به نکره مفید عموم است؟ ما ندیدیم.
توجیه کلام مشهور در افاده جمع محلی به لام للعموم
بله، ممکن است مقصود مشهور که میگویند جمع محلی به لام مفید عموم است این است که یعنی دال بر حکم شمولی است، اگر مولی میگفت اکرم علماءا، ما به نحو واجب بدلی باید سه عالم را پیدا میکردیم اکرام میکردیم اما در این شهر صدها عالم است لازم نبود همه را اکرام کنیم، چون واجب، واجب بدلی است، سه عالم را اکرام میکنیم میشود مصداق اکرم علماءا. ولی لام که بر سر العلماء در آمد شد اکرم العلماء این دال بر واجب شمولی است که تمام افراد عالم را ما باید اکرام کنیم. کما اینکه اکرم علماء بلد هم دال بر یک حکم شمولی است مثل علماء یک شهر، شما اگر بروید در یک شهری بخواهید امتثال کنید این امر را که اکرم علماء بلد باید جمیع علماء آن شهر را اکرام کنید این هم دال بر یک حکم شمولی است.
ملاحظه
اگر مقصود مشهور این است ما حرفی نداریم، ولی کسانی مثل مرحوم آقای خوئی که میگویند جمع محلی به لام مفید عموم است این را نمیگویند. چرا؟ برای اینکه در نکره در سیاق نهی لاتکرم فاسقا آن هم حکم شمولی است، ما هیچ فاسقی را نباید اکرام کنیم تا امتثال کرده باشیم خطاب لاتکرم فاسقا را، و لکن خود آقای خوئی میگویند نکره در سیاق نهی یا نفی مفید عموم نیست یعنی دال وضعی نیست بر عموم، به مقدمات حکمت ما میگوییم لاتکرم فاسقا مراد مطلق فاسق است نه خصوص فاسق متجاهر. پس دال بر عموم به نحو دلالت وضعیه آنی است که نفی قید زاید که میخواهد بکند با سکوت نفی قید زاید نمیکند، بلکه بیان میکند نفی قید زاید را، این میز عموم است. و لذا لاتکرم فاسقا همانطور که آقای خوئی فرمودند در بحث نکره در سیاق نهی یا نفی مفید عموم وضعی نیست چون به سکوت مولی میگوییم لاتکرم فاسقا، نفرمود لاتکرم فاسقا متجاهرا و لذا اطلاق دارد نسبت به متجاهر به فسق و غیر متجاهر به فسق و لو لاتکرم فاسقا قطعا مفید اطلاق شمولی هست.
تفاوتی بین جمع محلی به لام و بین جمع مضاف، در عدم افاده عموم نیست
و لذا ما اشکالمان به این بزرگانی است که متوجه هستند که فرق بین عموم و اطلاق در این نیست که اگر یک خطابی مفادش حکم شمولی بود نام این را عموم بگذاریم، بلکه باید به وضع دلالت کند بر استیعاب جمیع افراد طبیعت. ما آن وقت سؤال میکنیم میگوییم فرق بین اکرم العلماء با اکرم علماء بلد، اکرم العلماء من بلد اکرم علماء بلد، فرق بین این دو چیست؟ اگر اکرم علماء بلد که حکم شمولی است، اگر دلالتش بر اینکه این علماء بلد فرقی نمیکنند چه علماء عدول چه علماء غیر عدول و این دلالت به مقدمات حکمت است، به سکوت است، اگر یک وقت این مکلف علماء غیر عدول را اکرام نکرد از این شهر، مولی به او میگوید من به تو گفتم اکرم علماء بلد تو چرا بخشی از علماء این شهر را اکرام نکردی به بهانه اینکه اینها عادل نیستند، اگر قیدی داشت خودم میگفتم، خودم میگفتم اکرم علماء العدول من بلد ولی این را نگفتم سکوت کردم به مقدمات حکمت. ما از اکرم علماء بلد فهمیدیم که قید زایدی در آن دخیل نیست.
بله، اینکه این حکم شمولی است خصوصیت این جمع مضاف است اگر میگفت اکرم علماءا این میشد بدلی، سه عالم را اکرام میکردیم کافی بود، اکرم علماءا من بلد، ولی چون گفت اکرم علماء بلد این تنوین نکره در آخر علماء نیامد این دال بر حکم شمولی است اما برای اینکه قید زایدی دخیل نیست در این حکم ما بیان داریم یا سکوت داریم؟ ما سکوت داریم بیان نداریم مولی سکوت کرد نگفت اکرم علماء عدول بلد، و لذا این اطلاق است نه عموم و در اکرم العلماء من بلد هم همین است. مولی اگر ببیند مکلف علماء غیر عدول را اکرام نکرد میگوید من گفتم اکرم العلماء من بلد اگر فقط علماء عدول را میخواستم اکرام کنی میگفتم اکرم العلماء العدول من بلد، هیچ فرقی بین این دو مثال نیست، هر دو به مقدمات حکمت نفی میکند قید زاید را.
اگر شما نظرتان به اینکه میگویید این جمع محلی به لام مفید عموم است، این است که میگویید دال بر عموم شمولی است، قبول، ولی باید در اکرم علماء بلد هم بگویید دال بر عموم است، که ما در کلمات اصولیین قریب به عصر خودمان ندیدیم.
تفاوت اول بین جمع محلی و مفرد محلی: اقوائیت دلالت جمع بر شمول
بلکه بالاتر عرض کنم، اکرم العالم هم دال بر حکم شمولی است. بله، اکرم العالم ظهورش در حکم شمولی اضعف است از اکرم العلماء، ظهور اکرم العلماء در حکم شمولی اقوی است. و لذا شما گاهی مفرد محلی به لام را در حکم بدلی بکار میبرید، راجع الی الطبیب، توضأ بالماء، که حکم شمولی نیست، با یک آب باید وضوء بگیری، به یک طبیب باید رجوع میکنیم ولی در جمع محلی به لام ظهورش در حکم شمولی اقوی است، اکرم العلماء. در اکرم العالم ممکن است مقصود این آقا و لو خلاف ظاهر است مقصود این باشد که یک عالم را اکرام کنی کافی است مثل توضأ بالماء باشد مثل راجع الی الطبیب باشد ولی اگر بگوید اکرم العلماء این اقوی ظهورا است در اینکه این واجب واجب شمولی است. نمیگوییم غلط است اینجا اراده حکم بدلی، نه، گاهی انسان تعبیر میکند راجع الی الاطباء، مقصودش این نیست که راجع الی جمیع الاطباء، قلد المجتهدین، مقصودش این نیست که قلد جمیع المجتهدین. ولی ظهور جمع محلی به لام یا جمع مضاف مثل اکرم علماء بلد در اینکه واجب واجب شمولی است اقوی است. این را ما قبول داریم، ما این را منکر نیستیم.
تفاوت دوم: نظارت جمع محلی به افراد و نظارت مفرد محلی به طبیعت
و نیز این را منکر نیستیم که جمع محلی به لام ناظر به افراد است، اکرم العالم ناظر به طبیعت است ولی اکرم العلماء ناظر به افراد است. تفنن در تعبیر را به این مقدار قبول داریم و منکر نیستیم ولی با آن معیاری که از بزرگانی مثل مرحوم آقای خوئی سراغ داریم که آمدند نکره در سیاق نهی یا نفی را میگویند مفید عموم نیست چون دلالت لاتکرم فاسقا بر اینکه قید ندارد این فاسق که محرم الاکرام است دلالت سکوتیه است به مقدمات حکمت است که مولی نگفت لاتکرم فاسقا متجاهرا و لذا اگر مولی دید من اکرام کردم یک فاسق غیر متجاهر را به من میگوید مگر من به تو نگفتم لاتکرم فاسقا، اگر فقط نظرم به فاسق متجاهر بود اکرام او را تحریم میکردم سکوت نمیکردم، قید زاید را میگفتم، و لذا میگویند نکره در سیاق نفی یا نهی مفید عموم نیست مفید اطلاق است چون با سکوت نفی قید زاید میکند، ما حرفمان این است که در جمع محلی به لام هم با سکوت نفی قید زاید میشود.
اشکال نقضی به اینکه لام جمع محلی منشأ عموم است
یک نقضی ما بکنیم به اینها که قائلند به اینکه جمع محلی به لام مفید عموم وضعی است و این را مستند میکنند به وضع لام، میگویند لام وضع شده برای دلالت بر عموم، میگوییم اکرم العلماء طبق بیان شما معنایش میشود اکرم تمام افراد العلماء، با عدولی که ممکن است بعدش بیاید تناقض پیدا میکند. شما وقتی میگویید العلماء وضع شده برای جمیع افراد عالم، سواء کان فاسقا او عادلا، بعدش چطور میگویی اکرم العلماء العدول؟ لام بر سر علماء درآمده، لام بر سر مجموع علماء و عدول که در نیامده، لام العلماء سر علماء آمده. فرق میکند با کل عالم عادل، آن کل بر سر مجموع عالم عادل آمده، تناقض در آن نیست، مدخولش عالم عادل است، تمام افراد عالم عادل واجب الاکرام هستند اکرم کل عالم عادل، ولی در اکرم العلماء اگر میگویید لام العلماء دلالت میکند بر استیعاب تمام افراد مدخولش که علماء است، مدخول لام العلماء که العدول نیست، اگر لام العلماء دلالت میکند بر استیعاب تمام افراد عالم چه عادل باشند چه عادل نباشند به آن تقیید بعدش که عدول تناقض پیدا میکند. اینها نشان میدهد که العلماء وضع نشده برای این لام وضع نشده برای استیعاب تمام افراد مدخولش.
[سؤال: عدول وصف علماء است نه العلماء. جواب:] بحث در این است که شما که میگویید لام العلماء وضع شده برای افاده استیعاب جمیع افراد مدخولش که علماء هست، [که نتیجهاش] سواء کان عادلا او فاسقا میشود، بعد با العدول که بعدش میگویید جور نمیآید. یک وقت میگویید لام العلماء یک لامی است که بر سر علماء عدول آمده این که مکابره است، خب لام العلماء سر علماء آمده، آن لام عدول است که سر عدول آمده، العلماء العدول. اما در اکرم کل عالم عادل کل بر سر مدخولش که عالم عادل است آمده، مدخولش عالم عادل است، عالم عادل را میگوید تمام افرادش را استیعاب کن، اما العلماء لام مدخولش علماء است، لام دیگری است که بر سر عدول آمده، اگر لام العلماء وضع شده برای استیعاب جمیع افراد عالم، بعدش میگوید العدول، این تناقض میشود، استیعاب جمیع افراد عالم یعنی چه عادل باشد چه عادل نباشد، بعد میگوید ولی من مرادم استیعاب نیست خصوص عدول است از علماء، اینها تناقض میشود.
تبیین معنای لام
ما عرضمان این است که ما لام العلماء را چه بگوییم وضع شده برای استیعاب جمیع افراد مدخولش به نحو وضع منحصر، این درست نیست، چه بگوییم وضع شده برای معانی مختلفی، یکی از آنها عهد، یکی از آنها عموم، یکی از آنها تعریف جنس، این هم درست نیست. چرا؟ برای اینکه اگر شما بگویید وضع شده منحصرا لام برای افاده عموم، یعنی در سایر موارد که لام بکار میرود مجاز است، اشتریت کتبا و قرأت الکتب، مجاز است، انا ارسلنا الی فرعون رسولا فعصی فرعون الرسول یعنی ذلک الرسول، مجاز است چون لام عهد است، پس وضع منحصر لام برای افاده عموم لازمهاش این است که به معانی دیگری اگر بیاید مجاز است و این خلاف وجدان است. اگر میگویید مشترک لفظی است یعنی جایی که معناهای دیگر مثل لام عهد، لام تعریف جنس، اینها محتمل نباشد، قرینه داریم که پس مراد عموم است، در اشتریت کتبا و قرأت الکتب، قرینه داریم که لام عهد است، در العلماء خیر من العالم، یعنی مجموعه دانشمندان بهتر از یک دانشمند است، چون مجموعه دانشمندان با هم مشورت میکنند، حرفهایی که میزنند با مشورت جمعی است و لذا جنس العلماء مجموعه علماء بهتر از عالم واحد است این میشود تعریف جنس، العلماء خیر من العالم. ولی در مثال اکرم العلماء نه قرینهای بر عهد داریم و نه تعریف جنس، عرفی است. چرا؟ برای اینکه در تعریف جنس نظر میکنید به جمع بما هو جمع، میگویید العلماء خیر من العالم، نظر به افراد نمیکنید، نظر به این عنوان جمع میکنید یعنی مجموع علماء، مرآت به افراد نمیبینید، العلماء که میگویید مشیر نیست به افراد علماء بلکه نظر دارید به عنوان جمع العلماء، یعنی گروه سه نفره دانشمندان فصاعدا بهتر است از یک دانشمند، نظر دارید میکنید به گروه دانشمند نه به تکتک دانشمندان به نحو انحلال. این خلاف ظاهر است. و لذا گفته میشود که اکرم العلماء مشترک لفظی است این لام ولی چون معانی دیگر لام، تعریف عهد، تعریف جنس، اینها قرینه در اینجا ندارد و خلاف ظاهر است متعین بشود در لام عموم.
میگوییم مشترک لفظی هم خلاف وجدان لغوی است. شما از لام چند تا معنا میفهمید. اکرم العلماء با اشتریت کتبا و قرأت ذلک الکتب این الکتب در آن قرأت الکتب با این العلماء لام مشترک لفظی است؟ لااقل این دلیل ندارد، شاهدی ندارد، اگر نگویید که خلاف وجدان است، شاهدی و مؤیدی ندارد. و لذا اینکه گفته بشود لام وضع شده برای افاده عموم بر مدخولش که جمع است، چه بگوییم وضع منحصر شده و اگر در جایی برای تعریف عهد یا تعریف جنس بیاید مجاز است، چه بگوییم مشترک لفظی است بین این معانی، اینها همه خلاف ظاهر است.
[سؤال: … جواب:] العلماء ترجمهاش میشود دانشمندان، هیچ فرقی نمیکند شما این العلماء را که لام دارد در کجا بکار ببرید. عرفا لام معنای مشترک ندارد که چند معنا داشته باشد، لااقل شاهد بر این مطلب نداریم. و لذا ترجمه فارسی که میکنید اکرم العلماء چه میگویید، میگویید دانشمندان را اکرام کن، فقط این لام آمده جلوی تنوین نکره را گرفته اگر این لام نبود میگفتید دانشمندانی را، اکرم علماءا، دانشمندی را اکرام کن، این لام آمده جلوی تنوین تنکیر را میگیرد که عارض بشود بر این علماء، میشود دانشمندان، چه جور شما فارسی معنا میکنید اکرم العلماء، دانشمندان را اکرام کن، خب این اطلاق است اینکه عموم نیست، با سکوت میفهمیم دانشمندان مقید نیستند به دانشمندان عادل. اکرم العلماء هم همین است. و لذا هیچ شاهدی بر اینکه لام وضع شده برای عموم در مدخولش که جمع است نداریم بلکه خلاف وجدان است، وضعش چه به نحو مشترک لفظی چه به نحو وضع منحصر بر عموم که بگوییم جاهای دیگر مجاز است که آن دیگر خیلی خلاف مرتکز است.
لام بحث است که اصلا معنا دارد یا ندارد؟ مرحوم صاحب کفایه میگوید لام برای تزیین است، یا اینی که ما توضیح دادیم که لام برای این است که مانع بشود که آخر آن کلمه تنوین تنکیر بیاید، یعنی العلماء ترجمهاش میشود دانشمندان، علماء ترجمهاش میشود دانشمندانی، العلماء فرقش با علماء این است که این لام آمده دژ درست کرده برای این مدخولش که مبادا ویروس تنوین نکره عارض بشود بر آن، فقط همین، حالا صاحب کفایه اسم این را میگذارد لام تزیین، و لام عهد و امثال آن را با قرائن در خطاب میفهمیم و لذا شما ترجمه که میکنید آیه شریفه را میگویید ما به سوی فرعون پیامبری را فرستادیم پس فرعون پیامبر را نافرمانی کرد، پس فرعون آن پیامبر را نافرمانی کرد این “آن”، ترجمه ذلک است، در قرآن که نیست فعصی فرعون ذلک الرسول، ترجمه دقیق اگر بخواهیم بکنیم نباید بگویید پس نافرمانی کرد فرعون آن پیامبر را، بگویی “آن” میگویند مگر ذلک در قرآن است که ترجمه میکنی “آن”، باید ترجمه بکنی پس فرعون نافرمانی کرد پیامبر را، ولی به مناسبت خطاب میفهمیم که میخواهند اشاره کنند به همان پیامبری که به سوی فرعون فرستاده شد. انا ارسلنا الی فرعون الرسول فعصی فرعون الرسول ترجمه فارسیش این است که ما به سوی فرعون پیامبری را فرستادیم پس فرعون پیامبر را نافرمانی کرد. من کتابهایی را خریدم پس کتابها را خواندم این یعنی همان کتابها را، نه اینکه در خطاب میگویید پس آن کتابها را خواندم، ”آن” که ذلک است در اشتریت کتبا و قرأت الکتب به این معنا نیست که اشتریت کتبا و قرأت تلک الکتب، تلک ندارد که، و قرأت الکتب کتابها را خواندم.
ما بیشتر از این دلیلی نداریم که لام معنای زایدی داشته باشد، معنای افاده عموم یعنی العلماء این لامش وضع شده برای افاده عموم ولی اگر میگفتی العالم نه، وجدانا بین لام العالم و لام العلماء فرق است؟ شما را به وجدانتان، العالم با العلماء معنای لام در آن فرق میکند؟ ما که همچون وجدانی نداریم. لااقل دلیل قاطعی بر این مطالب نیست.
برهان محقق خوئی بر استفاده عموم از جمع محلی
مرحوم آقای خوئی فرمودند: من از راه دیگری اثبات میکنم که جمع محلی به لام وضع شده برای عموم. دقت هم کردید که آقای خوئی میگوید وضع شده برای عموم. این آقای خوئی همان آقای خوئیای است که در نکره در سیاق نفی و نهی گفت مفید عموم نیست با اینکه مفاد لاتکرم فاسقا هم حکم شمولی است، پس عموم را ایشان عموم به این معنا میگیرد که دال وضعی بر استیعاب جمیع افراد، حالا استیعاب ممکن است استیعاب بدلی باشد، اکرم عالما ایّ عالم شئت، ممکن هم هست استیعاب استیعاب استغراقی باشد اکرم کل عالم، ولی دال وضعی بر استیعاب جمیع افراد باید باشد تا بشود عام.
آقای خوئی فرموده من این را اثبات میکنم در جمع محلی به لام. فرمودند: ما با ملاحظه استعمالات مختلف لام فهمیدیم برای افاده تعین است میخواهد تعینی را افاده کند، در مقابل ابهام. دانشمندی، عالمٍ، این ابهام دارد، مبهم است دیگر، اما العالم این لام دال بر تعین است، العلماء این لامش لام دال بر تعین است. حالا گاهی تعین تعین عهدی است، یک شخصی دم در آمده شما بگویی اکرم الرجل این لام عهد خارجی است، یا فعصی فرعون الرسول عهد ذکری است، این تعین عهد. گاهی لام برای تعین جنس میآید، مشترک معنوی است، و لکن قرینه داریم که گاهی این تعین تعین عهدی است، فعصی فرعون الرسول، و اکرم الرجل. گاهی قرینه داریم که تعین تعین جنس است، مثل العلماء خیر من العالم، این تعریف جنس است دیگر، جنس چند عالم، جنس گروه علماء بهتر است از جنس یک عالم، چون گروه علماء یک جا باشند بالاخره با هم مباحثه میکنند، مطالب را رد و بدل میکنند.
[سؤال: … جواب:] العلماء خیر من العالم، اینکه استغراق نیست، میخواهد بگوید سه تا عالم بهتر است از یک عالم.
اما جایی که قرینه نداریم بر تعین عهدی یا تعین جنسی، مناسبت ندارد موردی با تعین عهدی یا تعهد جنسی، اینجا تعینش منحصر میشود به تعین افرادی، اکرم العلماء اینکه تعین عهدی ندارد، تعین جنسی هم خلاف ظاهر است چون العلماء بگوییم مراد جنس علماء باشد، جنس گروه علماء، به این مجموعه نظر استقلالی کرد به عنوان جمع نظر استقلالی کرد در حالی که ظاهر علماء این است که مرآت به رؤیت افراد است.
انصافا حرف خوبی است. این مقدار حرف خوبی است. اکرم العلماء پس میشود تعریف افراد، تعین افراد، نه تعین عهد در آن هست چون قرینه ندارد، نه تعین جنس چون خلاف ظاهر است میشود تعین افراد.
یکی اشکال میکند به آقای خوئی که این مطالب را اصلش را از مرحوم نائینی گرفته ولی ایشان تکمیل کرده. میگویند: تعین افراد مساوق با استیعاب جمیع افراد نیست چون جمع مرتبه نازله دارد: سه نفر، مرتبه عالیه دارد: همه افراد، مرتبه نازلهاش که سه نفر است آن هم تعین دارد دیگر، تعین در سه نفر، از کجا تعین افرادی را از آن استیعاب جمیع افراد فهمیدید جناب آقای خوئی! اصلا استاد شما جناب آقای نائینی.
جواب میدهند میگویند تعین افراد تا جمیع افراد مراد نباشد، تعین خارجی نخواهد بود. چرا؟ برای اینکه وقتی شما میگویید سه عالم، اکرم العلماء مراد این باشد که سه عالم، خب این سه عالم تعین خارجی ندارد، سه عالم در میان این صدها عالم، ابهام دارد دیگر، سه عالم، کدام سه عالم؟ سه عالم در این خیابان سه عالم در آن خیابان سه عالم در این مدرسه سه عالم در آن مدرسه. و لذا وقتی لام وضع شده برای تعین، تعین عهدی هم مراد نیست تعین جنسی هم مراد نیست تعین افرادی مراد است، تعین خارجی افراد منحصر به این است که تمام افراد را شامل میشود، از ابهام خارج میشود و الا اگر سه نفر عالم را بگیرد اکرم العلماء که اقل الجمع است، این تعین تعین افرادی پیدا نمیکند که، این سه نفر عالم میان سیصد عالم پخش شده، تعین پیدا نمیکند که، تعین افرادی بطور مطلق این است که تعین خارجی هم پیدا کند یعنی در خارج مصادیقش متعین بشود و این جز به اینکه تمام افراد عالم را شامل بشود راه دیگری ندارد چون اگر اقل جمع را بگویید اقل جمع سه تا عالم از سیصد تا عالم تعین ندارد، سه عالم در سیصد عالم پخش است.
و لذا گفتند وضع شده لام برای تعین، تعین عهدی هم که در اکرم العلماء قرینه ندارد چون عهدی در کار نیست، تعین جنس هم خلاف ظاهر است، فرق میکند با مثال العلماء خیر من العالم، این ظهورش این است که جنس چند عالم بهتر از جنس یک عالم است، پس میشود تعین افرادی و تعین افرادی به این است که مرتبه عالیه جمع را اراده کند مولی چون مرتبه نازله جمع میشود سه تا عالم از سیصد تا عالم، این سه تا عالم بلامتعین است.
اشکال
این فرمایش که منشأ شده مرحوم آقای خوئی تبعا للمحقق النائینی بگویند که جمع محلی به لام مفید عموم است، این به نظر ما درست نیست. ما میگوییم: شما آقای خوئی نشان دادید که خوب نکته را گرفتید، نکته مایز عام این است که دلالتش بر نفی قید زاید دلالت وضعیه باشد نه دلالت اطلاقیه. [اما میگوییم:] دلالت اکرم العلماء بر اینکه مقید نیست به عدول، با بیان است یا با سکوت؟ ما سؤال میکنیم از آقای خوئی، اگر مولی بایید بگوید اکرم العلماء، و من علماء غیر عدول را اکرام نکنم مولی چی میگوید به من؟ میگوید من مگر گفتم به تو اکرم العلماء العدول؟ من که نگفتم، سکوت کردم از بیان قید زاید، اگر دخیل بود در غرضم آن را میگفتم. و لذا میبینید ممکن است گاهی مولی در مقام بیان نباشد، مثلا بگوید: قلد الفقهاء، جمع محلی به لام است، این هم میرود از یک فقیه که نه شرط عدالت را ندارد، نه شرط حلالزادگی را دارد تقلید میکند میگوید قلد الفقهاء جمع محلی به لام است، مولی میگوید من در مقام بیان نبودم، تو رفته بودی همینطور روایات را گذاشتی جلوی خودت اخباریمسلک شده بودی مدام میگفتی من به روایات اهل بیت عمل میکنم، من هم به تو گفتم قلد الفقهاء، من که در مقام بیان شرائط مرجع تقلید نبودم، این نشان میدهد جمع محلی نیاز دارد به اینکه مولی در مقام بیان باشد و این میشود اطلاق، این عموم نمیشود.
تامل بفرمایید انشاءالله بقیه مطالب را روز شنبه عرض میکنیم.
و الحمد لله رب العالمین.