بسمه تعالی
موضوع: مسائل /اذان و اقامه /کتاب الصلاة
فهرست مطالب:
أدله مشهور (اذان 18 فصل و اقامه 17 فصل) 2
نظر مرحوم خویی راجع به حل معارضه. 6
نظر آقای سیستانی راجع به حل معارضه. 6
مناقشه در نظر آقای سیستانی.. 7
خلاصه مباحث گذشته:
در جلسه قبل موارد استحباب اذان بیان شد و لزوم قصد قربت در اذان اعلام مورد بررسی قرار گرفت و در انتهای جلسه وارد بحث تعداد فصل های اذان شدیم.
اذان و اقامه
تعداد فصول اذان
أقوال
بحث راجع به کیفیت اذان و اقامه بود. صاحب عروه مثل مشهور فرمودند فصول اذان 18 عدد و فصول اقامه 17 عدد است؛ أما این مطلب از مسلمات بین مسلمین نیست.
عامه بر خلاف شیعه «لا الاه الا الله» را در آخر اذان یکبار می گویند در حالی که شیعه دو بار می گوید. و بین خود عامه از جهات دیگر اختلاف است؛ مثلاً فقهای کوفی مثل أوحنیفه و سفیان ثوری و ابن أبی لیلی مثل مشهور شیعه چهار بار «الله اکبر» ابتدای اذان را می گفتند ولی فقهای مدینه مثل مالک دو بار می گفتند ولی نقل شده است که «أشهد ان لا الاه الله و أشهد أن محمد رسول الله» را چهار مرتبه می گفتند. فقهای مکه هم «الله اکبر» ابتدای اذان و هم «أشهد ان لا الاه الله و أشهد أن محمد رسول الله» را چهار مرتبه می گفتند که نقل شده است مذهب شافعی همین گونه است.
أما در شیعه برخی از فقهاء مثل شیخ صدوق در هدایه، فصول اذان را 20 عدد می دانند و «الله اکبر» آخر اذان را چهار مرتبه می دانند و فصول اقامه را 22 عدد می دانند یعنی همان اذان به همراه دو مرتبه «قد قامت الصلاة» به این تعداد می رسد: «قال الصادق عليه السلام: الأذان و الإقامة مثنى مثنى، و هما اثنان و أربعون حرفا، الأذان عشرون حرفا، و الإقامة اثنان و عشرون حرفا[1]» با این که مشهور فقهای شیعه فصول اقامه را 17 فصل می دانستند و «الله اکبر» ابتدای اذان را دو مرتبه، و آخر اقامه هم «لا الاه الا الله» یک مرتبه گفته می شود.
نظر مرحوم صدوق بر خلاف مشهور است و قول مشهور است همان است که شیخ ره در نهایه و نیز در خلاف «الأذان عندنا ثمانية عشر كلمة، و في أصحابنا من قال عشرون كلمة[2]» مطرح کرده است و تعبیر «فی أصحابنا» اشاره به قول مرحوم صدوق دارد.
أدله مشهور (اذان 18 فصل و اقامه 17 فصل)
برای بررسی منشأ این اختلاف باید به روایات مراجعه کنیم؛ برخی روایات دلیل بر نظر مشهور است که عمده آن را بیان می کنیم؛
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ الْأَذَانُ وَ الْإِقَامَةُ خَمْسَةٌ وَ ثَلَاثُونَ حَرْفاً فَعَدَّ ذَلِكَ بِيَدِهِ وَاحِداً وَاحِداً الْأَذَانَ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ حَرْفاً وَ الْإِقَامَةَ سَبْعَةَ عَشَرَ حَرْفاً[3].
سند این روایت مشتمل بر اسماعیل جعفی است که مردد بین سه نفر است؛ اسماعیل بن جابر جعفی، اسماعیل بن عبدالرحمن جعفی و اسماعیل بن عبد الخالد جعفی؛ اسماعیل بن عبدالرحمن ثقه است؛ زیرا نجاشی در حق او گفته است «کان وجهاً فی أصحابنا». اسماعیل بن عبد الخالد جعفی را نیز نجاشی صریحاً توثیق کرده است و تعبیر «ثقه» در مورد او با کار برده است. ولی اسماعیل بن جابر جعفی شبهه عدم توثیق دارد؛ زیرا شیخ طوسی در رجال گفته است «اسماعیل بن جابر الخثعمی ثقه ممدوح» و لذا گفته می شود ممکن است این شخص غیر از اسماعیل بن جابر جعفی باشد و شاید این شخص توثیق نشده باشد. و به شهادت نجاشی راوی روایت کیفیت اذان اسماعیل بن جابر جعفی است.
به نظر ما اسماعیل بن جابر جعفی ثقه است؛ هم به خاطر این که از مشایخ صفوان است و شیخ طوسی در عده فرموده است «صفوان و بزنطی و ابن أبی عمیر عرفوا بأنهم لایروون و لایرسلون إلا عن ثقه»، و هم به خاطر این که اسماعیل بن جابر توسط شیخ طوسی توثیق شده است و آن نسخه رجالی که در دست ما وجود دارد و می فرماید «اسماعیل بن جابر الخثعمی ثقه» به اعتبار قوی مشتمل بر تصحیف است؛ هم در نسخه رجال شیخ طوسی که دست مرحوم قهپایی که صاحب کتاب مجمع الرجال بوده و هم در رجال شیخ طوسی که نزد مرحوم تفرشی صاحب کتاب نقد الرجال بوده است اسماعیل بن جابر جعفی است و بر فرض خثعمی باشد این خثعمی لقب آخری برای اسماعیل بن جابر جعفی است زیرا شیخ طوسی در رجال در مورد اسماعیل بن جابر خثعمی می فرماید «له اصول رواه عنه صفوان بن یحیی: یعنی اصولی دارد که راوی آن صفوان بن یحیی است» و نجاشی هم راجع به اسماعیل بن جابر جعفی می گوید «له کتاب رواه عنه صفوان بن یحیی» و شیخ طوسی فقط اسماعیل بن جابر خثعمی را گفته است با این که اسماعیل بن جابر جعفی صاحب کتاب است و نجاشی نیز فقط اسماعیل بن جابر جعفی را گفته است با این که خثعمی صاحب کتاب است و دأب این بزرگان این بوده است که تمام أصحاب کتب و تصانیف شیعه را ذکر کنند و لذا معلوم می شود این دو یک نفر اند و خثعمی و جعفی عنوان برای یک نفر اند که شیخ طوسی آن را توثیق کرده است. لذا روایت به نظر ما صحیحه است.
2- مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ: يَا زُرَارَةُ تَفْتَتِحُ الْأَذَانَ بِأَرْبَعِ تَكْبِيرَاتٍ وَ تَخْتِمُهُ بِتَكْبِيرَتَيْنِ وَ تَهْلِيلَتَيْنِ.[4]
و شیخ طوسی همین روایت را نقل می کند که دلالت بر اذان به کیفیت مشهور می کند: وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ ع يَا زُرَارَةُ تَفْتَتِحُ الْأَذَانَ بِأَرْبَعِ تَكْبِيرَاتٍ وَ تَخْتِمُهُ بِتَكْبِيرَتَيْنِ وَ تَهْلِيلَتَيْنِ وَ إِنْ شِئْتَ زِدْتَ عَلَى التَّثْوِيبِ- حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ مَكَانَ الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ.[5]
3- الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يُؤَذِّنُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَتَّى فَرَغَ مِنَ الْأَذَانِ وَ قَالَ فِي آخِرِهِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.[6]
این روایت سنداً و دلالتاً خالی از اشکال نیست؛ زیرا معلّی بن خنیس توسط نجاشی و دیگران تضعیف شده است؛ البته روایات صحیحه ای راجع به مقام او و این که او أهل بهشت است داریم ولی این، منافات ندارد که به خاطر این که شیعهی محکمی بود و در این راه کشته شد خدا او را به مقام رفیع شهادت نائل کرد و أهل بهشت شد أما در زندگی در نقل روایات چندان ثقه نبوده است.
و از حیث دلالت هم حکایت فعل است و بیان می کند که امام علیه السلام این گونه اذان گفتند و دلیل بر وجوب این کیفیت نیست و شاید از این باب بوده است که این اذان، افضل است.
4- وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كُلَيْبٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ حَكَى لَهُمَا الْأَذَانَ وَ الْإِقَامَةَ فَقَالَ- اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْإِقَامَةُ كَذَلِكَ.[7]
دلالت این روایت بر این که کیفیت اذان به همان نحو مشهور است که 18 فصل دارد و دلالتش تمام است.
أما ممکن است برخی در سند اشکال کنند که ابوبکر حضرمی و کلیب اسدی توثیق ندارند. مرحوم خویی با توجه به این که این دو از رجال کامل الزیارات اند وثاقتشان را اثبات می کرد که از این نظر برگشتند که هر کسی که در اسناد کامل الزیارات باشد ثقه است.
أما به نظر ما کلیب اسدی از مشایخ صفوان و ابن أبی عمیر است و ما مشایخ صفوان و ابن أبی عمیر را به خاطر شهادت شیخ طوسی در عده ثقه می دانیم؛ و از روایات استفاده می شود که أبی بکر حضرمی از أجلاء أصحاب امام صادق علیه السلام بوده است و هیچ قدحی در مورد او وارد نشده است که منشأ می شود وثوق به حسن ظاهر او پیدا کنیم که أماره عدالت است.
أدله مخالف مشهور
این ها روایاتی است که دلیل بر قول مشهور است؛ لکن در مقابل، روایات دیگری وجود دارد که دلالت می کند اذان مشتمل بر چهار تکبیر أول آن نیست بلکه أول اذان هم دو مرتبه تکبیر کافی است؛
1-صحیحه صفوان جمال: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الْأَذَانُ مَثْنَى مَثْنَى وَ الْإِقَامَةُ مَثْنَى مَثْنَى.[8]
گفته می شود که «الأذان مثنی مثنی» یعنی دو تا دو تا است پس الله اکبر أول اذان هم دو تا است.
2-صحیحه عبدالله بن سنان: الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْأَذَانِ فَقَالَ تَقُولُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.[9]
در این روایت فقرات اذان را دو بار تکرار کرده است.
3- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا أُسْرِيَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص فَبَلَغَ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَأَذَّنَ جَبْرَئِيلُ ع وَ أَقَامَ فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ صَفَّ الْمَلَائِكَةُ وَ النَّبِيُّونَ خَلْفَ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ فَقُلْنَا لَهُ كَيْفَ أَذَّنَ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْإِقَامَةُ مِثْلُهَا إِلَّا أَنَّ فِيهَا- قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ بَيْنَ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ وَ بَيْنَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَأَمَرَ بِهَا رَسُولُ اللَّهِ ص بِلَالًا فَلَمْ يَزَلْ يُؤَذِّنُ بِهَا حَتَّى قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص.[10]
در این روایت تکبیر أول اذان دو بار ذکر شده است.
سند این روایت به خاطر اشتمال بر علی بن سندی که توثیق ندارد ضعیف است؛ هر چند أصل این روایت را کافی به سند صحیح نقل کرده است «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفَضْلِ[11] عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَمَّا أُسْرِيَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى السَّمَاءِ فَبَلَغَ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَأَذَّنَ جَبْرَئِيلُ وَ أَقَامَ فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ صَفَّ الْمَلَائِكَةُ وَ النَّبِيُّونَ خَلْفَ مُحَمَّدٍ ص»[12] و لکن در نقل کافی کیفیت اذان ذکر نشده است.
نظر مرحوم خویی راجع به حل معارضه
مرحوم خویی در موسوعه جلد 13 صفحه 255 فرموده اند: بین این طائفه از روایات که تکبیر أول اذان را دو بار ذکر کرده است با طائفه سابقه که تکبیر در أول اذان را چهار بار ذکر کرده است جمع عرفی اقتضاء می کند که طائفه أولی را بر أفضلیت حمل کنیم زیرا طائفه دوم صریح در اجزای دو بار تکبیر گفتن در أول اذان است و از ظهور طائفه أولی در وجوب چهار بار تکبیر گفتن أول اذان رفع ید می کنیم. نگویید سیره متشرعه بر این بوده و الآن هم همین طور است که چهار بار در ابتدای اذان تکبیر می گویند؛ زیرا سیره متشرعه کاشف از وجوب نیست؛ مثلاً سیره متشرعه بر قنوت گرفتن در نماز است با این که مستحب است.
نظر آقای سیستانی راجع به حل معارضه
آقای سیستانی فرموده اند: مقتضای صناعت این است که فتوا به همان کیفیت مشهور بدهیم و بگوییم چهار بار تکبیر أول اذان لازم است؛ زیرا صحیحه صفوان جمال که می گوید «الاذان مثنی مثنی» در مقابل نظر عامه است که «لا الاه الا الله» را مفرد می گفتند و مثنی یعنی زوج است و فرد نیست و منافات ندارد که تکبیر أول اذن را دو بار دو بار بگوییم که چهار بار می شود.
أما راجع به صحیحه عبدالله بن سنان: به این خاطر که نظر ما این است که خبر ثقه اگر مفید وثوق و اطمینان به صدور باشد حجّت است و حجیّت تعبدیه ندارد و ما از صحیحه عبدالله بن سنان وثوق به صدور پیدا نمی کنیم؛ زیرا ابن سنان شخص معروفی بوده و أصحاب احادیث او را زیاد نقل می کردند و مشتمل بر اختلاف متن بود و ما این را ملاحظه کرده ایم که در روایات مختلف ابن سنان اختلاف متن وجود دارد مثل روایاتی که در باب حد بلوغ و در باب عصیر عنبی دارد و لذا بعید نیست که دو بار دیگر الله اکبر از نسخه های کتاب عبدالله بن سنان ساقط شده است. روایت بیان می کند «تقول الله اکبر الله اکبر» و شاید در ادامه دو بار دیگر ذکر شده و سقط شده است و با وجود روایات متعددی که چهار بار تکبیر در ابتدای اذان می گوید دیگر وثوق به صدور این صحیحه عبدالله بن سنان به این کیفیت پیدا نمی کنیم.
و صحیحه ابن أبی عمیر نیز همین طور است؛ زیرا بخشی از کتاب او زیر باران از بین رفته است و ابن أبی عمیر تصحیح قیاسی می کرده است یعنی اجتهاد می کرده است که این سند که او نقل می کند چگونه است و اگر نمی فهمید تعبیر «عن بعض أصحابنا» می شد و از مراسیل ابن أبی عمیر قرار می گرفت. و در متن نسبت به مواردی که زیر باران از بین رفته بود تصحیح قیاسی می کرد و متن را با اجتهاد خودش یا دیگران با اجتهاد خودشان کشف می کردند و چه بسا در متن حدیث ابن أبی عمیر چهار بار الله اکبر بوده است و دو بار آن حذف شده است و ابن أبی عمیر در کتابش آنی که موجود بوده دو بار بوده با این که أصل نسخه چهار بار بوده و زیر باران پاک شده است، این احتمال وجود دارد.
بعد ایشان فرموده است: بر فرض راجع به صحیحه عبدالله بن سنان در این نقل اشکال نکنیم باید جمع عرفی کنیم و چون عبدالله بن سنان خزینه دار خلفای عباسی بوده است و نجاشی می گوید «کان خازناً للمنصور و المهدی و الهادی و الرشید» و لذا مثل علی بن یقطین در مظان این بوده است که تقیه کند و جوری عمل نکند که نزد خلفای بنی العباس متهم نشود و لذا چه بسا امام علیه السلام به او این نحوه اذان که ابتدای آن دو مرتبه تکبیر گفته شود را آموزش داد تا او با چهار بار الله اکبر گفتن راز شیعه بودنش فاش نشود این احتمال وجود دارد و مقتضای جمع عرفی این است که صحیحه عبدالله بن سنان را بر تقیه حمل کنیم و امام علیه السلام از باب این که او تقیه کند خواسته که این گونه اذان بگوید.
ایشان فرموده اند: وجه دیگر برای رفع ید از روایات طائفه ثانیه وجود دارد و آن وجه، اعراض مشهور است که موهن است.
مناقشه در نظر آقای سیستانی
انصافاً این فرمایش آقای سیستانی قابل مناقشه است:
این که مشهور اعراض کرده اند صحیح است و لکن مرحوم خویی فرمودند شاید مشهور از باب این که کیفیت اذان أفضل است و یا به تعبیری که ما عرض می کنیم أوفق به احتیاط است آن کیفیت را پذیرفته اند.
أما این که ایشان فرمود احتمال دارد تکبیر سوم و چهارم از صحیحه عبدالله بن سنان سقط شده باشد انصافاً خلاف مرتکز عرفی در باب حجیّت خبر ثقه است؛ علاوه بر این که به نظر ما دلیل روایی بر حجیت خبر ثقه داریم ولو مفید وثوق به صدور نباشد حجّت است. و همین طور عرفی نیست که بگوییم از صحیحه ابن أبی عمیر دو تکبیر سقط شده است. و این که بگوییم امام علیه السلام به عبدالله بن سنان این گونه فرموده تا او تقیه کند جمع عرفی نیست.
نتیجه
و لذا فرمایش مرحوم خویی صناعی است که بگوییم چهار بار الله اکبر گفتن ابتدای اذان مستحب است و دو بار هم بگوییم کافی است.