دانلود فایل صوتی usol 0239 000107
دانلود فایل متنی جلسه 116 - تاریخ 14000107

فهرست مطالب

فهرست مطالب

 

 

 

بسمه تعالی

موضوع: بررسی قول به وجوب مقدمه موصله/ بررسی وجوب شرعی مقدمه/ مقدمه واجب /مباحث الفاظ

 

فهرست مطالب:

د: وجوب مقدمه موصله. 2

مناقشه در کلام صاحب فصول. 2

الف: مسلتزم تسلسل بودن وجوب مقدمه موصله. 2

تقریب اول. 2

تقریب دوم. 3

مناقشه. 3

استفاده از تعبیر «اجتماع مثلین» بر اساس تقریب دوم. 4

پاسخ مرحوم آقای خویی نسبت به اجتماع مثلین.. 4

مناقشه. 4

پاسخ مختار از ادعای اجتماع مثلین.. 6

اشکال محقق نائینی بر صاحب فصول مبنی بر مستلزم دور بودن. 6

مناقشه. 6

پذیرش اشکال دور از سوی شهید صدر. 6

مناقشه در کلام شهید صدر. 7

ب: ساقط شدن امر غیری در صورت اتیان ذات مقدمه. 7

مناقشه. 8

مناقشه شهید صدر در اشکال اول صاحب کفایه. 8

پاسخ از مناقشه شهید صدر. 8

 

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در اقوال موجود در مورد وجوب شرعی مقدمه است. قول اول وجوب مطلق مقدمه است که مشهور و از جمله صاحب کفایه قائل شده اند. قول دوم وجوب مقدمه مشروط به اراده ذی المقدمه است که مورد پذیرش صاحب معالم قرار گرفته است. قول سوم نیز منسوب به شیخ انصاری است که مقدمه ای که در آن قصد توصل به به ذی المقدمه وجود داشته باشد، واجب خواهد بود. تاکنون این سه قول مطرح شده و مورد بررسی قرار گرفته است.

قول چهارم وجوب مقدمه موصله است که از سوی صاحب فصول مطرح شده است.

د: وجوب مقدمه موصله

قول چهارم در مورد وجوب مقدمه واجب که از سوی صاحب فصول مطرح شده، وجوب مقدمه موصله است؛ یعنی طبق قول صاحب فصول مقدمه ای که بعد از آن ذی المقدمه محقق خواهد شد، واجب خواهد بود، اما مقدمه ای که بعد از آن ذی المقدمه موجود نشود، واجب نخواهد بود. به عنوان مثال وضوء در صورتی واجب خواهد بود که بعد از آن نماز خوانده شود، اما در صورتی که وضوء گرفته شده و نماز یا سایر ذی المقدمه ها انجام نشود، وضوء واجب غیری نخواهد بود.

مناقشه در کلام صاحب فصول

در مورد کلام صاحب فصول مناقشاتی مطرح شده است.

الف: مسلتزم تسلسل بودن وجوب مقدمه موصله

اولین اشکال بر کلام صاحب فصول که از سوی محقق نائینی مطرح شده این است که لازمه این قول تسلسل است.

تقریب اول

در مباحث پیشین برای تسلسل یک تقریب ذکر شده است که خلاصه آن این است که اگر بنا باشد که خصوص وضوی موصل به نماز واجب غیری باشد، واجب غیری مرکب از دو جزء خواهد بود که یک جزء آن ذات وضوء و جزء دیگر موصل بودن به نماز خواهد بود.

از طرف دیگر هر جزئی مقدمه وجود کل است؛ چون وجود کل بر وجود جزء آن توقف دارد.

بنابراین هر جزئی نسبت به کل واجب غیری خواهد بود که اگر بناء باشد که واجب غیری، وضوی موصل به نماز باشد، جزء آن که وضوء است، مقدمة المقدمه خواهد بود که آن هم واجب غیری خواهد بود که نقل کلام به آن شده و گفته می شود که اگر از باب مقدمه برای مقدمه، ذات وضوء واجب غیری باشد، خلف مبنای وجوب مقدمه موصل خواهد بود و در صورتی که گفته شود که وضویِ موصل به وضویِ موصل واجب غیری است، مجددا نقل کلام به وضوی موصل به وضوی موصل می شود که یک جزء آن ذات وضوء است و سوال تکرار خواهد شد که هلّم جرّا فیتسلسل.

پاسخ این اشکال در مباحث پیشین مطرح شده است.[1]

تقریب دوم

تقریب دوم برای تسلسل این است که اگر مقدمه موصله واجب باشد، در مثال نماز و وضوء، ابتدا نماز واجب نفسی بوده است که وضوء از باب مقدمه بودن با قید موصل بودن، واجب غیری خواهد بود. اما برای تحقق ایصال، احتیاج به همان نماز وجود خواهد داشت؛ چون اگر مکلف بخواهد وضوی موصل ایجاد شود، تحقق قید ایصال توقف بر نماز خواندن بعد وضوء دارد. در نتیجه نماز مقدمة المقدمه خواهد بود که طبق این بیان، نماز علاوه بر اینکه واجب نفسی است، واجب غیری خواهد بود و وقتی وجوب غیری داشته باشد، یک وجوب غیری دیگری به مقدمه آن که وضوء است مترشح می شود و همین طور ادامه پیدا کرده و تسلسل می شود.

مناقشه

به نظر ما تقریب دوم برای تسلسل نیز صحیح نبوده و دو اشکال بر آن وارد است:

اولاً: یکی از سیاقت های وجوب غیری این است که هر یک از مقدمات با قید موصل بودن واجب غیری است. به عنوان مثال وضوء با قید موصل بودن واجب غیری بوده و ستر نیز با قید موصل بودن واجب است.

اشکال تسلسل با این تقریب از مقدمه موصله سازگاری دارد. اما در صورتی که در مورد وجوب مقدمه موصله گفته شود که مجموع مقدمات به نحو مرکب ارتباطی متعلق وجوب غیری خواهند بود، اشکال تسلسل وارد نخواهد بود؛ چون به عنوان مثال اگر متعلق وجوب غیری مجموع مقدمات نماز شامل وضوء، ستر، استقبال قبله و دیگر موارد باشد که آخرین جزء آنها اراده نماز از سوی مکلف است و مجموعا علت تامه برای نماز محسوب می شوند، مولی قید و عنوان موصل بودن را لحاظ نخواهد کرد بلکه مولی مجموع اجزاء علت تامه نماز را در نظر گرفته و امر غیری به آن تعلق می گیرد. در نتیجه با این بیان محذور تسلسل رخ نخواهد داد.

ثانیاً: فرضا گفته شود که وضوء با قید ایصال واجب غیری شده و ستر نیز با قید ایصال واجب غیری دیگری باشد، نماز که واجب نفسی است، متعلق وجوب غیری نخواهد شد؛ چون صرفا هر چیزی مانند وضوء که مقدمه نماز باشد، متعلق وجوب غیری خواهد بود. مقدمه وضوء نیز که آب آوردن است، با قید ایصال متعلق وجوب غیری خواهد بود، اما در مورد خود نماز این گونه نیست که نماز بر آن توقف داشته و خود نماز مقدمه نماز باشد.

استفاده از تعبیر «اجتماع مثلین» بر اساس تقریب دوم

تقریب دوم برای تسلسل موجب شده است که برخی در مورد مقدمه موصله از محذور اجتماع مثلین استفاده کنند.

توضیح مطلب این است که فرضا تسلسل محال نباشد، اگر بناء باشد که وضوی موصل به نماز واجب باشد، قابل انکار نخواهد بود که خود نماز مقدمه برای تحقق عنوان ایصال است؛ لذا لازم خواهد بود که بعد از وضوء، نماز خوانده شود تا عنوان موصل بودن در مورد وضوء منطبق شود. در نتیجه نماز که واجب نفسی بوده است، واجب غیری نیز خواهد بود که این مطلب موجب اجتماع مثلین است.

پاسخ مرحوم آقای خویی نسبت به اجتماع مثلین

مرحوم آقای خویی در پاسخ ادعای اجتماع مثلین فرموده اند: اگرچه بنابر وجوب مقدمه موصله، در مورد نماز، ملاک نفسی مقرون به ملاک وجوب غیری خواهد شد، اما اجتماع مثلین رخ نمی دهد، چون وقتی این دو وجوب در کنار هم قرار بگیرند، در هم مندک شده و یک وجوب مؤکّد محقق خواهد شد کما اینکه اگر مکلف نذر کند که نماز صبح خود را بخواند، در مورد نماز صبح، وجوب نفسی و وجوب وفاء به نذر وجود خواهد داشت که نتیجه آن این است که یک وجوب واحد مؤکد وجود ایجاد می شود.

مناقشه

به نظر ما کلام مرحوم آقای خویی صحیح نیست؛ چون تأکّد وجوب معنایی غیر از شدت شوق ندارد. از طرف دیگر شدت شوق بر اساس وجود دو ملاک مستقل صورت می گیرد که اقتضای شوق به یک فعل داشته باشند. به عنوان مثال اگر فردی شوق به اکرام عالم و از طرف دیگر شوق به اکرام هاشمی داشته باشد و یک عالم هاشمی وجود داشته باشد، شوق به اکرام او دو ملاک مستقل خواهد داشت که نتیجه آن شوق مؤکد واحد به اکرام عالم هاشمی خواهد بود؛ چون امکان ندارد که دو شوق مستقل به فعل واحد تعلق بگیرد و لامحاله شوق مؤکّد می شود. اما در محل بحث اساسا شوق غیری ناشی از شوق نفسی است و دارای ملاک مستقل نیست. در نتیجه نماز که مرکز شوق نفسی است، نمی تواند مستتبع شوق غیری به خود شده و با توجه به محال بودن اجتماع دو شوق مستقل، شوق واحد مؤکد ایجاد شود.

نکته مهم این است که اساسا شوق غیری تابع شوق نفسی است و وقتی نماز، متعلق شوق نفسی باشد، مستتبع شوق غیری نخواهد بود تا موجب تأکّد شوق به نماز باشد؛ چون شوق غیری به مقدمات که تابع نماز است، نمی تواند مبدأ اشتداد آن شود.

لازم به ذکر است که در مثال اکرام عالم و اکرام هاشمی دو شوق مستقل ملاک دارد که در این فرض معقول است که مستتبع شوق واحد مستقل باشد. البته ما معتقدیم که عنوان اکرام عالم، متعلق شوق مستقل است و عنوان اکرام هاشمی نیز متعلق شوق مستقل است. در نتیجه مرکز شوق اکرام عالم خارجی نیست بلکه دو عنوان مستقل هستند که هر کدام متعلق شوق مستقل هستند و در صورتی که مولی دو امر کرده باشد که یک امر به اکرام عالم و دیگری به اکرام هاشمی تعلق گرفته باشد و اکرام عالم هاشمی در عین اینکه وجوب آن دارای دو ملاک است، ترک شود، عبد مستحق دو عقاب خواهد بود کما اینکه در مثال نذر کردن انجام فعلی که واجب است، ملتزم خواهیم شد که دو ملاک وجود دارد. به عنوان مثال در صورتی که مکلف نذر کرده باشد که نماز صبح بخواند، خواندن نماز صبح ملاک داشته و نذر نیز ملاک خواهد داشت. در نتیجه ترک نماز صبح در فرض نذر، موجب ثبوت دو عقاب خواهد شد.

بنابراین کلام مرحوم آقای خویی حتی در مثال نماز ظهر که ملاک شوق نفسی به نماز ظهر با ملاک شوق تبعی به نماز ظهر متفاوت است، مورد پذیرش ما قرار ندارد؛ چون اگرچه شوق نفسی به نماز ظهر به جهت وجود مصلحت در آن و شوق غیری به نماز ظهر نیز به جهت مقدمه بودن برای واجب دیگر به نام نماز عصر است، اما ممکن است گفته شود که دو شوق وجود دارد که یک شوق نفسی و یک شوق غیری به نماز ظهر تعلق می گیرد؛ چون در اینجا شوق غیری ناشی از شوق نفسی نیست بلکه شوق غیری به نماز ظهر ناشی از شوق نفسی به نماز عصر است. اجتماع مثلین نیز لازم نمی آید؛ چون یک وجوب نفسی و دیگری غیری است.

اما به نظر ما اگر شوق نفسی به نماز ظهر وجود داشته باشد و به جهت مقدمه بودن برای نماز عصر، شوق غیری به نماز ظهر هم وجود داشته باشد، وجدانا دو شوق جمع نمی شود بلکه کما هو الصحیح شوق غیری اساسا وجود ندارد. در صورتی هم که شوق غیری وجود داشته باشد، دو شوق به عنوان واحد مانند نماز ظهر خلاف وجدان عرفی است. البته تأکّد شوق به دو ملاک اشکالی نخواهد داشت.

خلاصه کلام ما این است که در محل بحث کلام مرحوم آقای خویی اساساً قابل قبول نیست؛ چون معنا ندارد که نماز که متعلق شوق نفسی است، مستتبع شوق غیری به خودش شده و با توجه به محال بودن اجتماع دو شوق، منشأ تأکد شود؛ چون شوق غیری تابع شوق نفسی است و معنا ندارد که مؤسس شدت شوق نفسی در ذی المقدمه شود.

پاسخ مختار از ادعای اجتماع مثلین

پاسخ صحیح از شبهه اجتماع مثلین این است که اساسا نماز ملاک ندارد که متعلق شوق غیری باشد؛ چون مقدمه نماز، خود نماز نیست بلکه مقدمه نماز، وضوء است و مقدمه وضوء نیز آب آوردن است. اخذ قید موصل بودن در واجب غیری از باب توقف نماز بر قید موصل بودن نیست؛ چون نماز بر قید موصل بودن توقف ندارد بلکه نماز بر وضوء توقف دارد، اما بالوجدان مشاهده می شود وضوئی که بعد از آن نماز وجود ندارد، می تواند متعلق شوق غیری نباشد و لذا گفته می شود که وضوی موصل واجب غیری است. اما وضوء موصل مقدمه نماز نیست بلکه ذات وضوء مقدمه نماز است ووقتی ذات وضوء مقدمه نماز باشد، مقدمه ذات وضوء نماز خواندن نیست بلکه آب آوردن است. بنابراین اساسا نماز خواندن ملاکی ندارد که واجب غیری شود.

بعد روشن شدن مطالب ذکر شده نکته ای را از باب استطراد بیان می کنیم.

اشکال محقق نائینی بر صاحب فصول مبنی بر مستلزم دور بودن

محقق نائینی این مطلب را که نماز مقدمه تحقق عنوان ایصال است و بدون نماز قید موصل بودن وضوء محقق نمی شود مورد استفاده قرار داده و بیان کرده اند که مبنای صاحب فصول مستلزم دور است؛ چون باید وجوب نماز ثابت باشد تا وجوب مقدمه نماز محقق شود؛ لذا وجوب مقدمه نماز متوقف بر وجوب نماز است. از طرف دیگر اگر خود نماز مقدمه برای مقدمه باشد، وجوب نماز متوقف بر خودش خواهد شد؛ چون وجوب مقدمه توقف بر وجوب ذی المقدمه دارد.

مناقشه

به نظر ما طرح چنین مطالبی از محقق نائینی دور از شأن ایشان است دو اشکال بر آن وارد است:

1-اشکال اول این است که نماز مقدمه برای نماز نیست.

2-اشکال دوم این است که چیزی که وجوب غیری بر آن توقف دارد، وجوب نفسی نماز است که بر این اساس، موقوف علیه وجوب نفسی نماز است، اما موقوف، وجوب غیری نماز است؛ لذا وجوب نماز نباید به صورت واحد در نظر گرفته شود تا توقف شیء بر نفس خودش لازم بیاید.

پذیرش اشکال دور از سوی شهید صدر

شهید صدر در بحوث بیان کرده اند که اگر بناء باشد که توقف وجود داشته باشد و نماز ملاک وجوب غیری و ملاک وجوب نفسی داشته باشد، اشکال دور وارد خواهد بود؛ چون اگر دو وجوب وجود داشت، اشکال دور رخ نداده و وجوب نفسی نماز الموقوف علیه شده و وجوب غیری نماز از باب اینکه مقدمه ایصال است، موقوف بر وجوب نفسی نماز خواهد بود، اما فرض این است که اجتماع دو وجوب ادعاء نمی شود بلکه کسانی مانند مرحوم آقای خویی معتقد شده اند که در صورت وجود ملاک نفسی و غیری در نماز، وجوب واحد مؤکد را نتیجه خواهد داد که در نتیجه یک وجوب وجود خواهد داشت که محذور خواهد داشت؛ چون روح دور در آن زنده می شود.

البته شهید صدر فرموده اند: بهتر است گفته شود که اگر وجوب غیری و وجوب نفسی نماز یک وجوب شوند، تهافت در رتبه رخ خواهد داد؛ چون ابتداءا باید نماز وجوب نفسی داشته باشد که بعد وضوء موصل وجوب غیری پیدا کرده و بعدا نماز که مقدمه ایصال است، وجوب غیری پیدا کند. در نتیجه رتبه وجوب نفسی بر رتبه وجوب غیری مقدم است. حال اگر وجوب نفسی نماز با وجوب غیری نماز واحد شود، لازم می آید که چیزی که متأخر است متقدم شده و چیزی که متقدم است، متأخر شود.

مناقشه در کلام شهید صدر

به نظر ما اگرچه اساس کلام محقق نائینی صحیح نیست، اما اشکال شهید صدر بر کلام مرحوم آقای خویی وارد نیست؛ چون موقوف علیه ذات وجوب نفسی نماز لابشرط از تأکّد آن است و چیزی که توقف بر این ذات دارد، تأکّد این وجوب به ملاک وجود ملاک وجوب غیری است. در نتیجه اصل وجوب نماز که با وجوب نفسی آن آغاز می شود، توقف بر چیزی ندارد، اما بعد از اینکه مولی از تعبیر «صلّ» استفاده می کند، وضوی موصل به نماز واجب غیری شده و در ادامه نماز مقدمه ایصال می شود که شدت همان وجوب نماز حاصل می شود.

بنابراین گاهی وجود یک شیء علت اشتداد آن می شود کما اینکه خود حسد موجب شدت حسد شده و هر چه بر حسود می گذرد، حسود تر می شود و اصل حسد سبب اشتداد حسادت می شود؛ لذا این مطلب مواجه با اشکال عقلی نیست، اما اساس مطالب محقق نائینی که بر اساس آن نماز را واجب غیری و واجب نفسی قرار داده است و بعد اشکال دور را مطرح کرده است، صحیح نیست.

ب: ساقط شدن امر غیری در صورت اتیان ذات مقدمه

عمده اشکال در مقدمه موصله اشکالات صاحب کفایه است که در کلمات ایشان به دو اشکال اشاره شده است.

اشکال اول صاحب کفایه این است که با اتیان ذات وضوء، امر غیری ساقط می شود و این سقوط امر غیری نکته ای جز امتثال امر غیری ندارد. از طرف دیگر وقتی امتثال امر غیری با ذات وضوء حاصل شود، با مبنای مقدمه موصله سازگار نخواهد بود؛ چون مبنای مقدمه موصله این است که تا زمانی که قید ایصال وجود نداشته باشد، امر غیری امتثال نخواهد شد.

مناقشه

پاسخ این اشکال این است که نهایتا بنابر مقدمه موصله ذات وضوء مانند جزء اول مقدمه ارتباطی مانند «الله اکبر» برای نماز خواهد بود که صرف گفتن «الله اکبر» در ابتدای نماز موجب ساقط شدن امر ضمنی در نماز نخواهد شد؛ چون سقوط امر ضمنی مستقل از سقوط امر استقلالی به مرکب نیست. اما در عین حال امتثال ضمنی صورت گرفته و نیاز به تکرار وجود ندارد؛ لذا اگر سایر اجزاء اتیان شده و مرکب حاصل شود، امتثال کل مرکب محقق شده است.

در محل بحث نیز به همین صورت است که اگر بناء باشد که وضوی موصل به نماز واجب باشد، جزء اولِ واجب غیری -که ذات وضوء است- انجام شده است، اما جزء دیگر که قید ایصال است، هنوز نیامده و در ادامه خواهد آمد.

مناقشه شهید صدر در اشکال اول صاحب کفایه

شهید صدر در اشکال به کلام صاحب کفایه فرموده اند: کلام صاحب کفایه با مطلبی از ایشان که در بحث تعبدی و توصلی بیان کرده اند قابل جمع نیست؛ چون ایشان در بحث تعبدی و توصلی بیان کرده اند که امر تعبدی به معنای امر به ذات نماز است، اما غرض صرفا با قصد قربت حاصل می شود؛ لذا در صورتی که نماز بدون قصد قربت انجام شود، اگرچه متعلق امر انجام شده است، اما با توجه به اینکه غرض استیفاء نشده است، امر ساقط نشده است.

بنابراین صاحب کفایه بیان کرده اند که اتیان ذات فعل در واجب تعبدی موافقت امر محسوب می شود، اما با توجه به اینکه تحصیل غرض صورت نگرفته است، امر ساقط نخواهد شد. از طرف دیگر ایشان طلب الحاصل بودن بقاء امر در عین انجام ذات فعل را هم نپذیرفته اند. این در حالی است که ایشان در محل بحث به صورت قاطع بیان کرده اند که وقتی مکلف وضوء گرفته باشد، امر به وضوء ساقط خواهد شد، در حالی که هنوز غرض که ایصال وضوء به نماز است، حاصل نشده است و نباید امر ساقط شود.

پاسخ از مناقشه شهید صدر

به نظر ما کلام شهید صدر در صورتی می تواند نقض به صاحب کفایه باشد که صاحب کفایه در محل بحث به جهت منجر شدن بقاء امر غیری به طلب الحاصل قائل به سقوط امر غیری شده باشند، اما در صورتی که وجه کلام صاحب کفایه این باشد که لازمه بقاء امر اعاده است، نقض شهید صدر وارد نخواهد بود؛ چون در مانحن فیه در صورتی که بعد از وضوء گرفتن، امر به وضوء باقی باشد، صاحب کفایه بیان می کند که باید اعاده لازم باشد، در حالی که اعاده لازم نیست. اما در بحث تعبدی اینکه لازمه اش اعاده باشد، صاحب کفایه ملتزم خواهند شد که اگر نماز بدون قصد قربت انجام شود، اعاده لازم خواهد بود.

تاکنون اشکال اول صاحب کفایه مطرح شده و مورد بررسی قرار گرفت. اشکال دوم صاحب کفایه بر مقدمه موصله که مورد پذیرش منتقی الاصول واقع شده و به همین جهت قائل به وجوب مطلق مقدمه شده اند، در ادامه مطرح خواهد شد.

نکته پایانی در این مجال این است که اشکالات عقلی وجوب مقدمه موصله پاسخ داده شد، اما این مطلب دلیل بر این نیست که نظر صاحب فصول صحیح است؛ چون امکان یک شیء دلیل بر وقوع آن نیست. در جلسه آتی تقاریب مختلف وجوب مقدمه موصله مطرح شده و سازگاری دلیل صاحب فصول بر وجوب مقدمه موصله با هر یک از تقاریب مورد بررسی قرار می گیرد.


[1]. در جلسه پیشین در پاسخ به این مناقشه به چهار نکته اشاره گردید. خلاصه این نکات مورد اشاره واقع می شود:

1-    تسلسل صرفا در امور مترتب در وجود به نحو ترتب علّی و معلولی محال است، اما در غیر این مورد به این صورت که علت بالذات وجود داشته باشد و معلول ها دارای تسلسل باشند، دلیلی بر امتناع چنین تسلسلی وجود ندارد.

2-      بحث حاضر در اعتباریات است و اشکالی نخواهد داشت که شارع وجوبات غیری لامتنهاهی را اعتبار کند.

3-      فرضا پذیرفته شود که مقدمه داخلیه هم متعلق وجوب غیری است، مقدمه برای نماز، وضوی موصل نیست بلکه واجب غیری وضوی موصل است.

4-    صاحب فصول واجب بودن مقدمه موصله را مقید کرده اند که مقدمه موصل به واجب نفسی باشد؛ چون در مورد ذات مقدمه ای که موصل به واجب نفسی نباشد، عقل اقتضاء نمی کند که متعلق شوق غیری مولی باشد. بنابراین قید «الموصل الی الواجب النفسی» در کلام صاحب فصول از اهمیت بسیاری برخوردار است که بر اساس این قید وضوی موصل به واجب نفسی عین همان مقدمه خواهد بود و دیگر جزء آن محسوب نمی شود.