دانلود فایل صوتی 14020628=1
دانلود فایل متنی جلسه 001= تاریخ 14020628

فهرست مطالب

فهرست مطالب

جلسه 1-859

سه‌شنبه – 28/06/1402

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم بسم ‌الله الرحمن الرحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله الطاهرین سیّما بقیّة اللّه في الأرضین و اللعن علی أعدائهم أجمعین.

مسأله 13: اکتفاء به تسبیحه واحده در حال ضرورت

بحث در مسائل رکوع بود، رسیدیم به مسأله 13.

صاحب عروه فرموده است یجوز فی حال الضرورة و ضیق الوقت الاقتصار علی الصغری مرة واحدة فیجزئ سبحان الله مرة. در حال ضرورت مثل بیماری و یا در ضیق وقت جایز هست که انسان ذکر رکوع را یک بار بگوید همان سبحان الله، نیاز به تکرار آن نیست.

این نظر مشهور هست. در معتبر هم گفتند که علیه فتوی الاصحاب. در منتهی هم علامه فرمودند اتفاق علماء شیعه بر آن هست.

اگر ما مثل آقای سیستانی قائل بشویم که حتی در حال اختیار هم مقتضای ادله این هست که یک سبحان الله کافی است، فقط بخاطر رعایت فتوی مشهور احتیاط کردیم، حالا که فرض اضطرار هست و خود مشهور هم قائلند که یک بار سبحان الله کافی است ما دیگر مشکلی نداریم، نیاز به دلیل نیست، چون ما در حال اختیار هم طبق صناعت می‌‌گفتیم یک سبحان الله کافی است، یعنی آقای سیستانی این‌جور نظرشان بود، فقط بخاطر نظر مشهور احتیاط می‌‌کردند، حالا این‌جا هم که مشهور می‌‌گویند یک بار کافی است و لذا فتوی می‌‌دهد ایشان‌ که در حال اضطرار و ضیق وقت یک بار کافی است.

اما مشکل جایی است که ما طبق صناعت به این نتیجه رسیدیم که ظاهر ادله این است که یا یک تسبیحه کبری یا سه تسبیحه صغری باید بگوییم، حالا در فرض اضطرار مجوز این‌که ما یک تسبیحه صغری بگوییم چیست؟ اضطرار هم اضطرار عقلی نیست بلکه اضطرار عرفی است. یا ضیق وقت است، به چه دلیل ما در ضیق وقت می‌‌توانیم یک سبحان الله بگوییم؟ ظاهر ادله این هست که باید سه بار گوییم سبحان الله، اگر می‌‌توانیم به این نحو نماز بخوانیم و لو یک رکعت را داخل وقت درک کنیم می‌‌خوانیم و اگر نتوانیم قضایش را می‌‌خوانیم، به چه دلیل ما از عمومات وجوب تسبیحه صغری ثلاث مرات رفع ید بکنیم؟

روایت اول و مناقشه سندی در آن: "تسبیحة واحدة تجزئ للمعتل و المریض و المستعجل"

دو تا روایت ذکر شده برای تجویز اکتفاء به تسبیحه صغرای واحده: یکی را تعبیر می‌‌کنند مرسله کتاب هدایه صدوق، ‌در ریاض، ‌حدائق، مستند الشیعة، جواهر، ‌مستمسک، مستند آقای خوئی، تعبیر می‌‌کنند مرسلة الهدایة. متن عبارت کتاب هدایه صدوق این است: فان قلت سبحان الله سبحان الله سبحان الله اجزأک و تسبیحة واحدة تجزِئ للمعتل و المریض و المستعجل. یک بار سبحان الله مجزی است در حق معتل، معتل یعنی کسی که دچار علتی شده، درد شدید کمر گرفته مثلا، یا مریض یا مستعجل، یک بار بگوید سبحان الله کافی است.

نوعا هم اشکال کردند که مرسلات صدوق اعتباری ندارد و لو این ارسال، ارسال جزمی هم هست چون صدرش دارد قال الصادق علیه السلام.

حالا کسانی که مراسیل جزمیه صدوق را قبول دارند مثل امام می‌‌گویند اگر صدوق بگوید رُوی اعتبار ندارد، اما اگر بگوید قال، صدوق کسی نیست که بدون علم اسناد قطعی بدهد به امام، قول به غیر علم نمی‌کند، قول به غیر علم حرام است، لاتقلّ مراسیل الصدوق عن مراسیل ابن ابی‌عمیر، تعبیر ایشان در کتاب البیع است. ما در جای خودش عرض کردیم این درست نیست مراسیل ابن ابی‌عمیر شهادت شیخ طوسی پشتش هست که عرفوا بانهم لایروون و لا یرسلون الا عن ثقة، و مراسیل شیخ صدوق همچون پشتوانه‌ای ندارد. و اصلا معلوم هم نیست که در آن زمان فرق می‌‌گذاشتند بزرگان ما بین رُوی و قال، ‌شاید قال هم که می‌‌گفتند در عرف آن‌ها یعنی قال علی ما رُوی عنه. بر فرض هم صدوق بگوید من چون حجت دارم که این کلام از امام صادر شده می‌‌گویم قال، ‌خب حجت عند الصدوق کی می‌‌گوید حجت عندنا است، صدوق شاید خیلی آسان می‌‌گرفت در حجیت خبر ثقه ما اینقدر آسان نمی‌گیریم.

[سؤال: … جواب:] محتمل الحس و الحدس اولا در جایی معتبر است که ظاهرش حس باشد نه این‌که صدوق بیاید به امام صادق علیه السلام با این فاصله زیاد یک مطلبی را نسبت بدهد که قطعا صدوق خودش از امام نشنیده بلکه با وسائط نقل می‌‌کند این‌جا کی سیره عقلاء بر این است که ان‌شاءالله از طریق ثقات به صدوق رسیده، هم‌چون سیره‌ای ما نداریم. و عرض کردم صدوق ممکن است آسان می‌‌گرفت در حجیت خبر. آقای سیستانی می‌‌گویند "قدماء خبری که مفید وثوق نوعی، مفید اطمینان نوعی بود قبول داشتند"، ما قبول نداریم، ما می‌‌گوییم یا باید اطمینان شخصی پیدا بشود یا خبر، ‌خبر ثقه باشد. اطمینان نوعی که کافی نیست، نوع مردم اطمینان پیدا می‌‌کنند من اطمینان پیدا نمی‌کنم چه بدرد می‌‌خورد.

ما یک مطلبی این‌جا عرض می‌‌کنیم. مراجعه که می‌‌کنیم به کتاب هدایه صدوق اصلا اشکال صغروی این‌جا مهم‌تر است به نظر ما. گیرم مراسیل جزمیه صدوق را ما معتبر بدانیم، اصلا کی می‌‌گوید این فقره تتمه آن روایتی است که ایشان از امام صادق علیه السلام نقل می‌‌کند. ببینید!‌ در هدایه صفحه 136 می‌‌گوید: باب الرکوع و السجود قال الصادق علیه السلام سبّح فی رکوعک ثلاثا، تا آخرش که می‌‌گوید فان قلت سبحان الله سبحان الله سبحان الله اجزأک و تسبیحة واحدة تجزِئ للمعتل و المریض و المستعجل، کی می‌‌گوید که کل این باب حدیث امام صادق علیه السلام هست؟ صدوق حتی در من‌لایحضره‌الفقیه دأبش این بود: یک حدیثی را از امام علیه السلام نقل می‌‌کرد بدون این‌که توضیح بدهد که بعد از این من چیزی را که می‌‌گویم ادامه حدیث نیست، مطلب جدیدی است، بلکه ادامه می‌‌داد. جهتش هم این بود که کتاب، کتاب فتوی بود نه کتاب نقل حدیث، حتی من‌لایحضره‌الفقیه کتاب فتوی بود تا چه برسد به کتاب هدایه و مقنع که صریحا مشخص است که کتاب فتوی است. ابتداء می‌‌گوید قال الصادق علیه السلام حدیثی را نقل می‌‌کند، اما مشخص است که ادامه‌اش ادامه این حدیث نیست چون در ادامه مطلبی را آورده، وقتی می‌‌گوید سبّح فی رکوعک ثلاثا و فی السجود ثلاثا می‌‌گوید لان الله لما انزل علی نبیه فسبح باسم ربک العظیم قال النبی اجعلوها فی رکوعکم فلما انزل الله سبح اسم ربک الاعلی قال اجعلوها فی سجودکم، این فقره را در علل‌الشرائع جلد 2 صفحه 333 و من‌لایحضره‌الفقیه جلد 1 صفحه 312 نقل می‌‌کند با یک سندی دیگر که در علل‌الشرائع می‌‌گوید عقبة العامر الجهنی قال لما نزلت فسبّح باسم ربک العظیم قال لنا رسول الله اجعلوها فی رکوعکم و لما نزلت سبّح اسم ربک الاعلی قال لنا رسول الله اجعلوها فی سجودکم. شما ببینید در من‌لایحضره‌الفقیه جلد 1 صفحه 312 می‌‌گوید روی اسماعیل بن مسلم، اسماعیل بن مسلم همین سکونی است، سکونی اسمش اسماعیل بود پدرش مسلم بود، ملقب بود پدرش به ابی‌زیاد، اسماعیل بن ابی‌زیاد شعیری سکونی، روی اسماعیل بن مسلم عن الصادق علیه السلام، یک حدیثی را نقل می‌‌کند: اذا سجد احدکم فلیباشر بکفیه الارض، ادامه می‌‌دهد ایشان، در ادامه این‌جور آورده که و تسبیحة تامة تجزِئ للمریض و المستعجل، کاملا مشخص است که این ابتدایش روایت نوفلی است [اما] ادامه‌اش تلفیقی است از روایات دیگر.

خلاصه عرض من این است: لااقل عرض ما منشأ شک می‌‌شود که نکند صدوق که قال الصادق گفت در هدایه، ابتدایش حدیث امام صادق بود ولی ادامه‌اش برداشت خودش است از روایات دیگر.

[سؤال: … جواب:] این جمله در فقیه نیست، در فقیه هست: و تسبیحة تامة تجزِئ للمریض و المستعجل. معتل ندارد، اما مهم نیست، [مهم این است که] دارد تسبیحة تامة که شاید سبحان ربی العظیم و بحمده باشد، تسبیحة تامة در مقابل تسبیحة ناقصه، او خیلی روشن نیست. مرسله هدایه است که دارد: بعد از سه بار سبحان الله می‌‌گوید و تسبیحة واحدة یعنی این سه تا را که دیگران می‌‌گویند مریض یکی را بگوید کافی است، مستعجل یکی را بگوید کافی است.

[سؤال: … جواب:] دأب صدوق این است که بر اساس متون روایی فتوی می‌‌دهد و لو برداشت بکند از روایات، ما که این را منکر نیستیم، برداشت از روایات را به شکل فتوی ذکر می‌‌کند، اما این غیر از این است که بگوییم این جمله ادامه همان قال الصادق علیه السلام است، خب برداشت ایشان از روایات همین بوده اما این برداشت چقدر صحیح است چقدر ناصحیح است او بحث دیگری است.

این مطلب خیلی مورد غفلت واقع می‌‌شود و باید همیشه به آن توجه بکنید، حتی من‌لایحضره‌الفقیه یک وقت فریب‌تان ندهد که فکر کنید این ذیل تتمه همان صدر روایت است و چه بسا سند روایت صحیح است اما این تتمه آن روایت نیست این مطلب جدیدی است از خود صدوق.

روایت دوم: صحیحه معاویه بن عمار: ادنی ما یجزئ المریض تسبیحة واحدة

عمده روایت دوم است. روایت دوم صحیحه معاویة بن عمار است، وسائل جلد 6 صفحه 301: عن ابی‌عبدالله علیه السلام قلت له ادنی ما یجزئ المریض من التسبیح قال علیه السلام تسبیحة واحدة.

گفتند که مریض که یک تسبیح کافی است بگوید خصوصیت ندارد مریض، مریض مثالی است برای معذور، هر معذوری، حالا یک فرضش مریضی است که مریضی‌اش موجب عذرش شده است، مثال دیگرش کسی است که ضیق وقت هست، بخاطر ضیق وقت معذور است. و لذا کسانی مثل آقای خوئی فرمودند این روایت هم سندش تمام است هم دلالتش، و ما ملتزم می‌‌شویم چه مریض چه سایر معذورها مثل مستعجل می‌‌توانند اکتفاء کنند به یک سبحان الله.

این استدلال چندین ایراد دارد:

اشکال اول: الغاء خصوصیت از مریض به مطلق معذور وجهی ندارد

ایراد اول: این روایت راجع به مریض است، الغاء خصوصیت از مریض به مطلق معذور و لو بخاطر ضیق وقت وجهش چیست؟ جناب آقای خوئی! شما که می‌‌آیید می‌‌گویید مریض مثال است برای مطلق معذور و الا مریض اگر نماز را طولانی بخواند به حالش مفید است، او که حق ندارد نماز را مختصر بخواند و فقط یک سبحان الله بگوید. مریض ظاهر است در کسی که مرضش موجب عذرش می‌‌شود. حتی در جاهای دیگر، و من کان مریضا أو علی سفر فعدة من ایام أخر، مریض مثال است برای کسی که روزه برای او زیان دارد و الا یک مریضی است که دکتر به او گفته است تنها علاج تو از این بیماری نقرس این است که روزه بگیری، او که روزه از او ساقط نمی‌شود، مریض منصرف است به کسی که روزه برای زیان دارد، نه مطلق مریض و لو روزه به حال او نافع باشد. این‌جا هم که مریض یک سبحان الله می‌‌گوید یعنی آن کسی که با سه بار سبحان الله بیماری‌اش تشدید می‌‌شود اگر این نماز را بخواهد طولانی بکند یا برای او شدیدا سخت است طولانی کردن نماز، پس مریض خصوصیت ندارد، مطلق معذور [ملاک است]. آقای خوئی شما این‌جور فرمودید آیا جاهای دیگر به این ملتزم هستید؟

المریض یصلی جالسا آیا شما ملتزم هستید که اگر من نشسته بخوانم می‌‌توانم نماز را در وقت درک کنم، آیا مجازم که نشسته بخوانم چون المریض مثال است برای مطلق معذور؟ خودتان هم این را نفرمودید. المریض یصلی جالسا خصوص مریض است نه مستعجل نه کسی که دچار ضیق وقت شده است اگر بخواند نماز را در وقت درک کند باید نماز را نشسته بخواند او حق ندارد نماز را نشسته بخواند. و لذا این‌که تعدی کنیم از مریض به مطلق معذور این وجهی ندارد. و این اشکال، اشکال قوی است.

[سؤال: … جواب:] ما حرف‌مان همین است که چطور ما از مریض تعدی کنیم به مطلق مستعجل؟ مخصوصا بگوییم مستعجل عرفی، مستعجل شرعی هم لازم نیست، بلیط قطار دارد اگر سه سبحان الله بگوید در نمازش به قطار نمی‌رسد، آیا بگوییم یک بار سبحان الله بگو تا به قطار برسی؟ خب به قطار نرسد که نرسد.

[سؤال: … جواب:] به چه دلیل ما حکم سوره را بر تسبیحات رکوع و سجود بار کنیم؟ در سوره دلیل داریم که اگر مستعجل بودید می‌‌توانید سوره را ترک کنید، اما در مورد تسبیحات رکوع و سجود ما دلیل نداریم، ‌دلیل همین صحیحه معاویه بن عمار است که در خصوص مریض است.

[سؤال: … جواب:] بالاخره مریض ارفاق به او شده. مثل این‌که مریض به جای وضوء تیمم می‌‌کند، آیا ‌مستعجل می‌‌تواند به جای وضوء تیمم کند؟ حالا یا مریض کسی است که ادامه نماز طولانی شدن نماز به حال او مضر است یا برای او حرجی است ادامه نماز [که بخواهد شامل مستعجل بشود]، اما مریض خصوصیت دارد، به چه دلیل ما تعدی کنیم از مریض به غیر مریض؟ عرض می‌‌کنم آیا شما جاهای دیگر تعدی می‌‌کنید؟ المریض یصلی جالسا المریض یتیمم، آیا تعدی می‌‌کنید به مطلق مستعجل؟ قطعا تعدی نمی‌کنید، کسی هم تعدی نکرده است. حالا این‌جا چطور شد چون مشهور تعدی کردند آیا ما هم تعدی بکنیم؟

[سؤال: … جواب:] عرض می‌‌کنم آقای خوئی خواستند تعدی کنند به مطلق مستعجل عرفی که اشکالش بیشتر است. حتی اگر تعدی هم بخواهید به مستعجل شرعی بکنید که ضیق است آن‌جا هم همین اشکال است که چطور تعدی کنیم؟ اگر می‌‌توانی یک رکعت از نماز را در وقت درک کنی با سه بار سبحان الله گفتن درک کن بقیه‌اش خارج وقت بشود قاعده من ادرک تو را می‌‌گیرد و اگر یک رکعت را هم نمی‌توانی درک کنی با سه بار سبحان الله گفتن شما نماز اداء از شما ساقط است به چه دلیل ما بگوییم این نماز صحیح است؟ حالا احتیاط می‌خواهد بکند برای این‌که این نماز شاید واجب باشد بخواند ولی بعدا باید آن را اعاده کند، به چه مجوزی ما اکتفاء کنیم در ضیق وقت به یک بار سبحان الله در رکوع یا در سجود؟

[سؤال: … جواب:] قاعده میسور که دلیل ندارد. … پس شما آیا ملتزم می‌‌شوید که در ضیق وقت هم سوره حمد ساقط است؟ اگر حمد را ترک کند می‌‌تواند درک کند نماز را. … بالاخره شما دلیل‌تان قاعده میسور است یا الصلاة لاتسقط بحال‌ که ما همچون دلیل‌هایی نداریم. … اجماع، منقول است در این مسأله، و این اجماع منقول هم مدرکی است، محتمل المدرک است لااقل، این‌ها که اعتبار ندارد. ما هستیم و این صحیحه معاویه بن عمار، ‌این هم در خصوص مریض است.

ملاحظه در اشکال محقق حکیم

البته عرض کنم: ما این تعبیر آقای حکیم را در مستمسک که فرمودند مورد این صحیحه مریض است، مورد الاول المریض و لم یعرف القول به و حینئذ یشکل التعدی الی مطلق الضرورة، ما این‌جور اشکال نمی‌کنیم که کسی قائل نشده است در مریض به اکتفاء به یک سبحان الله، چون عرض کردم مریض یکی از مصادیق مضطر است، کی می‌‌گوید قائل نشدند مریضی که مصداق مضطر است سبحان الله یک بار بگوید کافی است. بله آن مریضی که مصداق مضطر نیست برای او فرقی نمی‌کند یک بار سبحان الله بگوید یا سه بار سبحان الله، اصلا عنوان المریض یجزیه تسبیحة واحدة از او منصرف است، انصراف دارد المریض یجزیه تسبیحة واحدة به آن مریضی که سه بار سبحان الله بگوید یا برای او ضرری است یا برای او حرجی است، منصرف به این است.

[سؤال: … جواب:] ادنی مراتب مشقت که کافی نیست. شما در باب صوم چی می‌‌فرمایید؟ حالا در باب صوم دلیل داریم که من اضر به الصوم. [راوی پرسید:] ما حد المرض؟ دلیل داریم که آنی که روزه برایش زیان دارد، آن هم زیان معتدبه، اما جاهای دیگر مثل وضوء که از مریض ساقط است، کمترین مشقت که موجب سقوط وضوء نیست. یک آدمی است سرما خورده، یک مقدار مختصری تب دارد، مریض است دیگر، اگر وضوء بگیرد یک مقدار برایش سخت است، خب این را که نمی‌گویند تیمم کن. آنی که عرفا یا وضوء برای او ضرر دارد یا برای او حرجی است. … ما می‌‌گوییم مطلق مریض حتی آنی که هیچ برایش فرق نمی‌کند یک بار تسبیحه بگوید یا سه بار، اصلا دلیل از این منصرف است، ظاهر المریض یجزیه تسبیحة واحدة یعنی آن مریضی که با سه بار تسبیحه گفتن دچار مشکل می‌‌شود، حالا یا مشکلش ضرر است یا مشکلش حرج است. شبیه المریض یتیمم. حالا شما اگر می‌‌فرمایید مطلق مشقت و لو مشقت کم، این یک بحثی است، امام هم این را دارد در حرج، حتی فرموده الحرج مطلق المشقة، کی گفته مشقت شدیده؟ این [فرمایش امام] خلاف ظاهر است، ظاهر این‌که می‌‌گویند مریض یتیمم [یا] المریض یکتفی بتسبیحة واحدة یعنی آن مریضی که یا زیان دارد برای او ادامه و طولانی کردن نماز یا برای او حرجی است و الا مشقت کم خلاف مرتکز متشرعه است که رافع تکلیف باشد. حالا ما در مقام این بحث نیستیم.

ما عرض‌مان این است: این‌که آقای حکیم فرموده خصوصیت مریض را کسی نگفته، تعبیر این است که مورد الاول المریض و لم یعرف القول به، ‌مقصود از این اشکال چیست؟ آیا یعنی مطلق مریض کافی نیست یک بار تسبیحه بگوید چون بعضی‌ها مریض هستند هیچ برای‌شان فرقی نمی‌کند یک بار تسبیح بگویند یا سه بار، ‌بله، ما هم قبول داریم که مطلق مریضی مجوز یک بار تسبیح گفتن نیست، و دلیل هم از او منصرف است. اما این دلیل که می‌‌گوید مریض، انصراف دارد به یک فردی از مضطر، مضطری که مریضی منشأ اضطرارش شده، ‌روایت این را می‌‌گوید. چرا ملتزم نشویم.

پس اشکال اول که ما عرض کردیم این است که این روایت در خصوص مریض است و ما قبول داریم ‌منصرف است این مریض به مریضی که یضر به طول الصلاة او یکون حرجیا فی حقه. و لکن منشأیی برای تعدی از این مریض به سایر موارد عذر ما نمی‌بینیم.

[سؤال: … جواب:] کی می‌‌گوید مطلق ضرر رافع تکلیف است؟ به او می‌‌گویند باید صد هزار تومان بدهی تا بتوانی سه بار سبحان الله بگویی، این هم ضرر می‌‌کند دیگر، ‌آیا کافی است؟ مطلق ضرر رافع تکلیف است، بلکه ضرر بدنی رافع تکلیف است.

پس اشکال اول این است که این صحیحه مختص است به مریض و این‌که آقای خوئی وفاقا للمشهور گفتند مریض خصوصیت ندارد بلکه مصداقی است از مصادیق معذور این را ما نتوانستیم قبول کنیم. خود آقای خوئی هم در جاهای دیگر مثل المریض یصلی جالسا، المریض یتیمم، این را قائل نشد.

اشکال دوم: "تسبیحة واحده" شاید اشاره به یک بار تسبیحه کبری باشد

اشکال دوم: گفته می‌‌شود حتی در مورد مریض این روایت می‌‌گوید یجزیه تسبیحة واحدة نگفته تسبیحة صغری. ادنی ما یجزئ المریض من التسبیح قال علیه السلام تسبیحة واحدة. ما در یک سری از روایات داریم فرمودند سه بار بگو سبحان ربی العظیم و بحمده، این حمل شد بر استحباب، شاید این روایت می‌‌خواهد بگوید اگر مریض بودی همان یک بار سبحان ربی العظیم و بحمده بگو مجزی است از امتثال آن فرد کامل. یعنی آن استحباب سه بار سبحان ربی العظیم و بحمده مختص به غیر مریض است، شاید روایت این را می‌‌خواهد بگوید.

شما ممکن است بگویید این روایت اطلاق دارد، ادنی ما یجزئ المریض تسبیحة واحدة و لو تسبیحه صغری. می‌‌گوییم نسبت این روایت با آن روایاتی که می‌‌گوید و تسبیحة تامة تجزِئ و امر کرده که حداقل یک بار بگو سبحان ربی العظیم و بحمده یا سه بار بگو سبحان الله سبحان الله سبحان الله، با اطلاق او تعارض می‌‌کند و نسبت عموم من وجه است. اطلاق این صحیحه معاویه بن عمار می‌‌گوید مجزی است برای مریض یک تسبیحه و لو این تسبیحه صغری باشد، اطلاق آن روایات دیگر می‌‌گوید واجب است یا سه بار سبحان الله یا یک بار سبحان ربی العظیم و بحمده، او هم اطلاق دارد شامل مریض می‌‌شود، نسبت به مریض اطلاق این دو دسته از روایات تعارض می‌‌کند.

[سؤال: … جواب:] ماده افتراقش تسبیحه کبری است. ادنی ما یجزئ للمریض تسبیحة واحدة، تسبیحه کبری یک بارش مجزی است، این معارض ندارد. تعارض به عموم من وجه یعنی اطلاق دو حدیث با هم مشکل دارند، این می‌‌شود تعارض به عموم من وجه، اطلاق این صحیحه معاویه بن عمار می‌‌گوید مریض یک بار سبحان الله بگوید کافی است و الا ممکن است مراد این باشد که ادنی ما یجزئ للمریض ان یقول سبحان ربی العظیم و بحمده در مقابل آن مستحب مؤکد که سه بار انسان بگوید سبحان ربی العظیم و بحمده، مریض یک بار بگوید این مجزی است از امتثال آن فرد کامل. شاید این را می‌‌خواهد بگوید. پس اطلاق این صحیحه معاویه بن عمار می‌‌گوید یک تسبیحه صغری کافی است و با اطلاق آن روایتی که می‌‌گوید سه بار سبحان الله بگو یا یک بار سبحان ربی العظیم و بحمده که شامل مریض می‌‌شود تعارض می‌‌کند به عموم من وجه، اطلاق صحیحه معاویه بن عمار اقتضاء می‌‌کند یک تسبیحه صغری کافی است، اطلاق آن روایاتی که می‌‌گوید مکلف یا سه بار بگوید سبحان الله یا یک بار بگوید سبحان ربی العظیم و بحمده که شامل مریض می‌‌شود می‌‌گوید مریض هم مثل بقیه.

پاسخ از اشکال دوم: حمل روایت بر تسبیحه کبری، باعث لغویت عنوان مریض است

این اشکال دوم ممکن است این‌جور جواب داده بشود که قانونی هست که اگر یکی از دو عام من وجه را بخواهیم مقدم کنیم بر دیگری الغاء عنوان آن خطاب دیگر لازم بیاید، این‌جا آن خطابی که الغاء عنوانش لازم می‌‌آید می‌‌شود نص و مقدم می‌‌شود بر این عام من وجه دیگر. مثال معروفش این هست که کل شیء یطیر فلابأس ببوله، خطاب معارضش این است که اغسل ثوبک من ابوال ما لایؤکل لحمه، در مورد پرنده حرام‌گوشت تعارض می‌‌کنند، اطلاق اغسل ثوبک من ابوال ما لایؤکل لحمه می‌‌گوید بول پرنده حرام‌گوشت نجس است، اطلاق کل شیء یطیر فلابأس ببوله می‌‌گوید بول این حیوان حرام‌گوشت پاک است، اگر ما اغسل ثوبک من ابوال ما لایؤکل لحمه را مقدم کنیم بر کل شیء یطیر و مختص بشود کل شیء یطیر به پرنده حلال‌گوشت، پرنده، دیگر خصوصیت ندارد، چرنده حلال‌گوشت هم بولش پاک است، فرق نمی‌کند، چه پرنده چه چرنده. پس از تقدیم اغسل ثوبک من ابوال ما لایؤکل لحمه بر کل شیء یطیر الغاء عنوان طیر لازم می‌‌آید، و لذا عنوان کل شیء یطیر می‌‌شود کالنص نسبت به پرنده حرام‌گوشت و مقدم می‌‌شود بر آن.

این‌جا هم گفته می‌‌شود اگر ما بگوییم که حمل می‌‌کنیم این روایت مریض را بر تسبیحه کبری مریض چه خصوصیتی دارد؟ ادنی ما یجزئ للمریض قال تسبیحة واحدة، مریض چه خصوصیت دارد؟ و لذا بزرگانی مثل‌ آقای خوئی فرمودند الغاء عنوان مریض چون لازم می‌‌آید از تقدیم آن روایات دیگر و ما مجاز به این کار نیستیم، اخذ می‌‌کنیم به اطلاق این روایت و می‌‌گوییم مریض تسبیحه واحده بگوید و لو تسبیحه صغری کافی است.

تامل بفرمایید ببینیم آیا عنوانی که در موضوع سؤال اخذ شده الغاء بشود این محذوری دارد یا فقط محذور در جایی است که در عنوان کلام امام چیزی اخذ بشود؟ ان‌شاءالله فردا این را دنبال می‌‌کنیم.

و الحمد لله رب العالمین.